24 05 2018 315142 شناسه:

«انسان در قلمرو هستی با تاکید بر نقش معاد در سرنوشت انسان» جلسه هفتم

دانلود فایل صوتی

 

أعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

«الحمد لله ربّ العالمين بارئ الخلائق أجمعين باعث الأنبياء و المرسلين رافع السّموات و خافض الأرضين و الصّلاة و السّلام علي جميع الأنبياء و المرسلين سيّما خاتمهم و أفضلهم حبيب إله العالمين أبی القاسم المصطفي محمد(صلّي الله عليه و آله و سلّم) و علي الأصفياء من عترته لا سيّما خاتم الأوصياء حجة بن الحسن العسکري(روحي و أرواح العالمين له الفداء) بهم نتولّي و من أعدائهم نتبرّء إلي الله».

از روزهاي گرانقدر ماه مبارک رمضان، هشتمين روز آن را پشت سر مي‌نهيم و خدا را بر اين نعمت بزرگ و درک اين ماه عظيم سپاسگزار هستيم و از اينکه فرصت گفتگو و مناجات خودش را در اين ماه براي بندگانش فراهم فرموده است، از صميم قلب سپاسگزار و شاکر هستيم. چقدر نعمت بزرگي است شکر و چقدر برتر از آن فهم و درک اين معنا که انسان نعمت را بشناسد، صاحب نعمت را بشناسد، آثار و نتايج آن را بداند. آنچه در دعاي روز هشتم ماه مبارک رمضان تلاوت فرموديد، اين است که «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي فِيهِ رَحْمَةَ الْأَيْتَامِ وَ إِطْعَامَ الطَّعَامِ وَ إِفْشَاءَ السَّلَامِ وَ صُحْبَةَ الْكِرَام‏».[1] اينها بخشي از جلوه‌هاي انساني است به لحاظ حيثيت‌هاي اجتماعي و جمعي انسان. اگر دل به رحم نيايد و مهرباني و عطوفت و محبت را در عرصه اجتماع تجربه نکند، قساوت و سخت‌دلي انسان را دچار بحران خواهد کرد. چقدر بايد خدا را شکر کنيم که اين رحمت و اين محبت و مهرباني نسبت به ضِعاف جامعه و افراد ناتوان در وجود ما ـ إن‌شاءالله ـ هست؛ «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي فِيهِ رَحْمَةَ الْأَيْتَام». اين رحمت از جلوه‌هاي رحمت رحيميه پروردگار عالَم است. اگر خدا بخواهد به انسان رحم کند، زماني امکان دارد که انسان به ديگري رحم کند؛ «ارْحَمْ تُرْحَم‏»؛[2] اگر بخواهي از رحمت خدا استفاده کني، بايد اهل رحمت باشي، بايد اهل عطوفت و مهرباني باشي. چقدر در خصوص مهربان بودن و محبت و عاطفه را نسبت به ديگران اشاعه دادن به ما تأکيد شده است. زيبايي و جمال انسان در اين رحمت شناخته شده است. خدا با اسم رحمان بر ما تجلّي کرد: ﴿الرَّحْمنُ عَلَي الْعَرْشِ اسْتَوي‏﴾[3] و ما هم به اندازه و سهم خود از اين رحمت رحمانيه و رحيميه بهره مي‌بريم. «وَ إِطْعَامَ الطَّعَامِ وَ إِفْشَاءَ السَّلَامِ وَ صُحْبَةَ الْكِرَام‏»؛ اينها همه نشانه‌هايي است از خُلق حسَن و اخلاق کريمانه که انسان‌ها مي‌توانند براساس آن انسانيت خود و حقيقت انساني خود را تأمين کنند.

پروردگار عالم را سپاسگزار هستيم از اينکه اين فرصت دعا و مناجات را فراهم کرد و در روز هشتم اين ماه با اين دعاها، به حيثيت‌هاي جمعي و اجتماعي خود و نظام و اجتماع خود بها مي‌دهيم. اگر جامعه، اگر نظام، اگر حيثيت‌هاي جمعي جامعه، همين آموزه‌هاي وحياني را بزرگ بشمارد، احترام کند، نسبت به ايتام براساس رحمت و لطف عمل کند، نسبت به فقراي جامعه اين اطعامِ طعام را رزق رباني بداند و نسبت به کِرام جامعه و اهل کرامت بخواهد با آنها اهل حشر و نشر باشد، با آنها اهل مصاحبت و صحبت باشد، اينها چقدر جامعه را مي‌سازد و چقدر سازندگي براي نظام ما دارد! اگر نظام اسلامي بر مبناي اين آموزه‌هاي وحياني حرکت کند، يک نظام الهي و انساني و شريف خواهد بود. اميدواريم که خداي عالم اين آموزه‌هاي والاي ارزشمند را در وجود يکايک ما مستقر بفرمايد و جامعه بهره‌مند از چنين مواهب آسماني و الهي را همواره مورد تعظيم و تکريم خويش قرار بدهد! به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.

موضوعي که در اين جمع ايماني و در اين ايام گرامي ـ که متعلّق به ماه خدا که «شهر الله» است ـ مورد بحث بود مسئله «انسان در قلمرو هستي و نقش معاد در سرنوشت انسان». اين موضوع را نوعاً بايد تکرار کنيم که اهميت و خطير بودن اين موضوع از يک سو؛ و آنچه را که در اين فضا گفته مي‌شود مورد توجّه قرار بگيرد.

انسان براساس آنچه در بيانات وحياني ما آمده است سه مقطع اساسي و مهم براي او هست. طبق بياني که از امام رضا(عليه السلام) به ما رسيده است انسان سه مقطع اساسي و بنياني دارد: مقطع ولادت، مقطع موت و مقطع مبعوث شدن.[4] اين سه مقطع را خداي عالم در قرآن با بياني، هم در ارتباط با حضرت يحياي پيامبر و هم در ارتباط با عيساي مسيح بيان فرموده است. راجع به حضرت يحيي فرمود: ﴿وَ سَلاَمٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيّاً﴾.[5] اين سه مقطع هستي انساني مقاطع مهم و خطير و اساسي است که اگر انسان در اين سه مقطع در سلامت باشد، در امنيت باشد، سالم و براساس سلامت اين سه مقطع را پشت سر بگذارد موفق است. ﴿وَ سَلاَمٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيّاً﴾، اين سه مقطع را بايد خوب متوجّه باشيم.

چقدر نقش اساسي دارند پدر و مادر در آن زماني که اين فرزند وضع حمل مي‌شود و به زمين نهاده مي‌شود! آن روزي که فرزند از رحم مادر خارج مي‌شود و به يک سرزمين بس مهم، بزرگ و قابل توجّه به دنيا مي‌آيد و چشم باز مي‌کند، يک وضع مهمي است. از رحم مادر به رحم طبيعت مي‌آيد و روزي هم از رحم طبيعت به رحم برزخ مي‌رسد و روزي هم به عالمي مي‌رسد که آن عالم از بس وسعت دارد، حدّ و محدوديتي براي آن نيست. اين سه مقطع را ما بايد با سلامت پشت سر بگذاريم.

و عيساي مسيح(علي نبيّنا و آله و عليه السّلام) هم به «اذن الله» از اين سه مقطع اساسي ياد کرد و خود را به اذن الهي سالم ديد: ﴿وَ السَّلاَمُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدتُّ وَ يَوْمَ أَمُوتُ وَ يَوْمَ أُبْعَثُ حَيّاً﴾.[6]

اين سه مقطع را آقايان بايد مهم بدانيم و اساسي بشماريم، همانگونه که امام رضا(سلام الله عليه) به اين سه مقطع اساسي توجه داده است. ما اکنون راجع به بحث معاد که مقطع نهايي است بحث مي‌کنيم.

از دو منظر راجع به معاد مي‌شود سخن گفت: يک اينکه آثار و ثمرات معاد در انسان و سرنوشت انساني و در حيات طبيعي و دنيايي او چگونه است؟ اين يک بحث بسيار مهمي است که ياد معاد عهده‌دار اين بحث است. ياد معاد، توجّه به عالم بعد از مرگ، سَکَرات مرگ و آنچه انسان‌ها بعد از مرگ با آن مواجه هستند، ايمانِ به آن چقدر مي‌تواند در حيات انساني مؤثّر باشد؟ اين را مي‌گويند آثار و ثمراتي که براي معاد وجود دارد؛ اما بحث مهم‌تر و اساسي‌تر اين است که چه اهداف و اغراضي بر حقيقت معاد مترتب است؟

اجازه بدهيد در بخش اوّل بسيار کوتاه و گذرا راجع به آثار و ثمرات معاد چند جمله عرض کنيم ـ مستحضريد که يک بحث بسيار طولاني است ـ جلسه قبل عرض شد که اگر کسي مبناي دنياي خود را آخرت قرار بدهد و ظاهر را بر باطن مترتب کند، باطن را اصل بداند و تمام توجّه را به باطن معطوف بدارد و از باطن ظاهر را بسازد، از آخرت دنيا را بسازد. اگر کسي بخواهد از دنيا آخرت را بسازد، جز خرابي و ويراني براي آخرت نيست، براي اينکه دنيا را مي‌بيند، مطامع دنيا، زرق و برق دنيا و هيچ کس هم در امان نيست، هيچ کس در امان نيست! کسي فکر کند که آدم خوبي است مثلاً اهل نماز است يا اهل روزه است، اينها نيست. ما را بنشانند بر کرسي امتحان و بر صندلي ابتلا و آزمون، آن‌گاه مشخص مي‌شود که ما چقدر توان داريم، چقدر ايمان داريم و چقدر قدرت و استحکام وجودي داريم؟ يک مقدار که بحث‌ها جدي‌تر شود و مطامع، مقام، امکانات و مانند آن پيش بيايد انسان مي‌لغزد. ﴿إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةُ بِالسُّوءِ إِلاّ مَا رَحِمَ رَبِّي﴾،[7] ﴿كَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغي ‏٭ أَن رَآهُ اسْتَغْنَي،[8] ﴿وَ الْعَصْرِ ٭ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي‏ خُسْرٍ﴾؛[9] انسان رها شده به طغيان است، انسان رها شده در سراشيبي سقوط و انحطاط است، انسان رها شده گزيده شده نفس اماره است و مانند آن، هيچ کسي سالم نمي‌ماند؛ مگر ﴿وَ الْعَصْرِ ٭ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي‏ خُسْرٍ ٭ إِلاّ الَّذِينَ آمَنُوا،[10] ﴿إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةُ بِالسُّوءِ إِلاّ مَا رَحِمَ رَبِّي﴾، فقط آن جايي که عنايت ويژه پروردگاري بياييد و دستگيري کند، انسان ممکن است نجات پيدا کند.

ما در مقطع اوّل چند مطلب عرض کنيم و آن اين است که ثمرات و آثار معاد چيست؟ ـ حالا فعلاً به اهداف و اغراض آفرينش معاد کاري نداريم ـ آن کسي که ـ معاذالله ـ اعتقاد به معاد نداشته باشد، او که هيچ! اين همه انبياي الهي خصوصاً رسول گرامي اسلام حضرت محمد مصطفي(صلّي الله عليه و آله و سلّم) با منکران، با ملحدان، با مخالفان در باب معاد محاجّه مي‌کردند، استدلال مي‌کردند و نکات را تذکر مي‌دادند، مي‌فرمودند: ﴿مَّا كَانَ حُجَّتَهُمْ﴾؛[11] تنها حجّتي که اينها دارند مي‌گويند اگر معاد حق است پدران ما را شما زنده کنيد! اگر معاد حق است چرا پدران ما زنده نمي‌شوند؟! خداي عالم در جواب مي‌فرمايد پدران شما هم زنده مي‌شوند. اما آن حيات، حياتي نيست که شما الآن ببينيد. شما وضعيت آنها را که نمي‌دانيد چگونه است. شما با همين بدن خاکي او روبهرو بوديد و الآن استخوان پوسيده شده است. اما آن روح و حقيقت او را که نديدي و آن گاهي که روح به بدن ملحق مي‌شود که شما به عنوان عالَم قيامت و جهان پس از مرگ که نمي‌دانيد چيست!

کساني که اعتقاد به معاد ندارند، هيچ اثر و ثمري براي آنها نيست. آن کسي که چشم به روي نور و آفتاب بسته است، چه آفتاب باشد و چه نباشد، او راه را که نمي‌بيند. آفتاب براي آن انساني مؤثر است که چشمش را باز کند و با ديده بينا بخواهد حرکت کند و إلا چشمِ بسته چه خورشيد باشد و چه نباشد، همچنان در تاريکي و ظلمت و ضلالت است. اما آن کساني که باور و اعتقاد دارند که معاد هست، قيامت هست و همه اعمال انسان را به انسان مي‌نمايانند و هيچ امري گم نمي‌شود، هيچ چيزي را فراموش نمي‌کند، همه چيز را حاضر مي‌کند ولو مثقال ذرّه‌اي از خير باشد به انسان نشان مي‌دهد و اگر مثقال ذرّه‌اي از شرّ باشد به انسان مي‌نماياند. اگر کسي به اين اعتقاد داشت و باور داشت که انسان در مقابل اين نعمت‌ها مسئول است، پس‌فردا سؤال مي‌کنند که با ماه رمضان چه کردي؟ با نزول قرآن چه کردي؟ با اين آياتي که دل‌ها و جان‌ها را صفا و جلا مي‌بخشد چه کردي؟ اين نعمت‌ها را در چه مسيري صرف کرديد؟ ﴿ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيم﴾;[12] اگر انسان واقعاً خودش را مسئول ببيند در مقابل ماه رمضان، مي‌شود سحرها بيدار نشود؟! مي‌شود سفره ناهار و شام ـ معاذالله ـ در ماه رمضان بگذارد؟! انسان بداند که روزي او را در ترازويي مي‌نشانند و اعمال او را بررسي مي‌کنند و او را مورد سؤال قرار مي‌دهند که شصت سال عمر کردي، حالا پانزده سال مثلاً تکليف نبودي، آن مابقي عمرت 45 سال، 45 بهار ماه رمضان را ديدي، چه کردي با ماه رمضان؟ چه ارتباطي با آن برقرار کردي؟ آيا استغفاري داشتي؟ آيا طلب رحمتي کردي؟ آيا نورانيتي خواستي؟ آيا هدايتي طلب کردي؟ چه کار کردي با ماه رمضان؟ ما اين نعمت را به تو داديم، حالا آب و نان به جاي خودش محفوظ، با آنها کاري نداريم؛ اما اين قدرت ايمان، اين تقوا، اين طهارت ماه مبارک رمضان، اين نزول قرآن، اينها يک متاع کمي نيست! خدا براي اين نعمت‌ها کم هزينه نکرده است! خدا خيلي هزينه کرد! درست است که براي خدا کار سختي نيست؛ اما اهتمام به اين معنا، ﴿إِنَّ اللّهَ اصْطَفَي﴾،[13] خدا از بين همه موجودات انسان‌هاي برتر را انتخاب مي‌کند، در بين همه انسان‌ها موساي کليم را انتخاب مي‌کند: ﴿مَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَا مُوسَي﴾؛[14] چه چيزي در دستت هست؟ ﴿قَالَ هِيَ عَصَايَ أَتَوَكَّؤُا عَلَيْهَا وَ أَهُشُّ بِهَا عَلَي غَنَمِي وَ لِيَ فِيهَا مَآرِبُ أُخْرَي﴾؛[15] با اين عصا دارم زندگي مي‌کنم، گوسفندها را با آن هي مي‌کنم، برگ‌هاي درخت را مي‌تکانم. بينداز اين عصا را ببينيم چه مي‌شود؟ ﴿أَلْقِ عَصَاكَ﴾.[16] عصا را انداخت و اين عصا اژدها شد و موسي را خوف فرا گرفت، فرمود: ﴿لاَ تَخَفْ إِنِّي لاَ يَخَافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ﴾.[17] به موسي گفت برو به سمت فرعون، موسي عرض کرد من چگونه مي‌توانم بروم آن فرعون و آن مقام، من يک چوپان چگونه بروم؟! فرمود: ﴿أَسْمَعُ وَ أَرَي﴾؛[18] من مي‌بينم و مي‌شنوم، من با تو هستم. خيلي کار است! آسان نيست. قدم به قدم با فرعون چه کردي؟ با قومت چه کردي؟ کنار دريا چه بودي؟ بعد از دريا چه شد؟ آنها بت درست کردند، سامري آمد، قدم به قدم شما نگاه کنيد خداي عالم دارد هزينه مي‌کند. آيات الهي يکي پس از ديگري، بيّنات، اين همه معجزات، اين همه کرامت‌ها، اين همه انبيا، آن گونه آفرينش حضرت عيسي، آن گونه قصّه حضرت هود، قصّه حضرت صالح، قصه حضرت نوح، اينها را مگر خدا انجام نداد؟! مگر خدا سر کار ما نبود؟! مگر براي هدايت انسان‌ها از آدم تا خاتم و هم‌اکنون مگر خدا به تعبيري هزينه نمي‌کند؟! خدا دارد هزينه مي‌کند. براي اينکه ما انسان باشيم، شرافت انساني داشته باشيم، از کرامت الهي برخوردار باشيم، خدا لحظه به لحظه سرمايه نمي‌گذارد؟! هزينه نمي‌کند؟! اين ماه رمضان را به ما نداد؟! اين ماه رمضان تجلّي ندارد؟! ماه رمضان 1400 سال قبل که نيست، ماه رمضان الآن است، مي‌خواهد الآن ما را ببخشد، مي‌خواهد ما را پاک و پاکيزه کند و به صحنه ايمان برگرداند، از گذشته‌مان درگذرد، اينها کار الهي است: ﴿كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في‏ شَأْنٍ﴾،[19] خدا دارد کار مي‌کند. خدا مبدأ کار و کارگري است، نه اينکه خدا آنجا نشسته ـ معاذالله ـ حالا بشر هر چه بخواهد دنبال کند! چقدر غافل و چقدر در گمراهي و تباهي هستند ـ معاذالله ـ که فکر مي‌کنند مثلاً خداي عالم موجودي است در آن آسمان‌ها نشسته و بشر را به حال خودش واگذاشته است! ﴿كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في‏ شَأْنٍ﴾؛ هر لحظه خداي عالم در مسير هدايت بندگان و غفران نسبت به گذشته و رحمت نسبت به آينده خداي عالم دارد. اين همه انبيا، اين همه کتب، صُحف، زُبر يکي پس از ديگري اين همه آيات را نازل کرده است. اين ايمان به معاد و اينکه انسان در مقابل نعمت‌ها مسئول است، چقدر مي‌تواند در مسير انسانيت، انسان را کمک کند و از خلوت و تنهايي او را در بياورد خداي او باشد، خداي خلوت او باشد، خداي دل او باشد.

يکي از جهاتي که ما در اين رابطه داريم بحث استعداد است؛ «اسْتَعَدَّ لِسَفَرِكَ وَ حَصِّلْ زَادَكَ قَبْلَ حُلُولِ أَجَلِك‏»؛[20] از بهترين آثار و ثمرات معاد اين است که به هر حال ما با ياد معاد مي‌توانيم خودمان را بسازيم. هيچ عاملي در دنيا نمي‌تواند انسان را مهار و کنترل کند و در مسير درست و صداقت و امنيت قرار بدهد، جز معاد، جز معاد، تأکيد مي‌کنيم، استثنا فقط و فقط معاد. ماها را امروز در دنيا اگر رها بکنند، همان انساني هستيم که خدا ما را معرفي کرد: ﴿وَ الْعَصْرِ ٭ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي‏ خُسْرٍ﴾، ﴿كَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغي ٭ أَن رَآهُ اسْتَغْنَي؛ حالا جريمه کردن‌ها و تهديدها و فشارهاي قانوني و مانند آن که انسان نمي‌سازد، يک انسان ربات مي‌سازد، يک انسان برقي درست مي‌کند. آن کسي که از خوف تازيانه دستگاه قضا و مانند آن بخواهد مثلاً از عبور ممنوع رد نشود يا مال ديگري را نگيرد. شما اين قوه قهريه را از انسان جدا کنيد، ببينيد که کسي امنيت دارد؟! هيچ کس امن هست؟! الآن که اين همه ابزار براي کنترل گذاشتند؛ مثلاً توکيو يا مثلاً لندن شهر آينه‌ها و دوربين‌هاست. شما امکان ندارد از در خانه‌ات بيايي بيرون صبح بروي و شب برگردي، جايي باشد که دوربين نباشد و تو را کنترل نکند. اين زندگي است که امروز ماشين و نظام ماشيني دارد ايجاد مي‌کند. نه يک دوربين، نه دو دوربين، در يکجا هستي از ده جا شما را دارند کنترل مي‌کنند. از صبح که از خانه بيرون مي‌آيي تا برگردي هر کجا هستي سوار ماشين هستي يا در خيابان هستي، مي‌روي مغازه خريد کني، مي‌روي اداره همه جا، حالا جاهاي امنيتي که جاي خودش را دارد. شهرِ دوربين است، شهر آينه است، اين را چرا گذاشتند؟ اين براي چيست؟ که انسان خلاف نکند. اينها به اصطلاح مظاهر تمدن هستند، اينها پيشرفته‌ترين کشورها هستند و مانند آن. آن انساني که بناست با دوربين و آينه درست شود، آن انسان است؟! اما آن انساني که بر مبناي ﴿ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيم﴾[21] بخواهد درست بشود اين انسان است که مي‌تواند اخلاق و نفسانيتش را بسازد. «اسْتَعَدَّ لِسَفَرِكَ وَ حَصِّلْ زَادَكَ قَبْلَ حُلُولِ أَجَلِك‏»؛ خودت را براي سفر ابد آماده و مهيا کن، قبل از اينکه أجل تو فرا برسد. اينها آثار است، از اينها هم بگذريم.

سه هدف عمده را مي‌توان براي معاد ياد کرد. اهداف فراواني است حالا من بناي بر شمارش ندارم، ولي مي‌شود سه هدف عمده براي معاد ذکر کرد که اگر معاد نباشد جهان ناقص است، نظام آفرينش غير کامل است و يک نظام ناقص، يک نظام بيهوده و عبث خواهد بود. اوّلين هدفي که براي عالم پس از مرگ و معاد وجود دارد اين است که «دار القرار» شکل مي‌گيرد. ما در نشئه طبيعت از آن وقتي که «ما لم يکن الانسان شيئاً» هيچ چيزي نبود، يک زمان بود که انسان هيچ چيزي نبود، خاک بوديم، اين خاک تبديل شد به گياه و غذا و بعد انسان و بعد نطفه و علقه و مانند آن. اين مسير از کجا آغاز مي‌شود و به کجا منتهي مي‌شود، منتهاي آن بايد مشخص شود، چون حرکت بدون مقصد معنا ندارد. حرکت يعني چه؟ حرکت يعني خروج از قوّه به فعل، از نقص به کمال. اينکه شما مي‌بينيد خداي عالم قيامت را «دار القرار» معرفي مي‌کند،[22] اين يک برهان فلسفي است، اين يک دليل عقلي است. چرا معاد؟ چون اگر «دار القرار» نباشد، اين همه حرکت‌ها به سمت چه دارد مي‌رود؟ کجا دارند مي‌روند؟ همه در حرکت‌ هستند، همه در جوش و خروش‌ هستند، همه در جنبش و نهضت هستند، اينها کجا مي‌روند؟ اگر هدف نباشد، غايتي نباشد سرگردان هستند؟! حيران هستند؟! همه ـ معاذالله ـ به يک ناکجا آبادي در حرکت هستند يا حرکت هدف دارد؟ قصد و مقصد دارد؟ اين «دار القرار» براي آن است که انسان و همه موجودات را، ﴿وَ إِلَيْهِ تُقْلَبُونَ﴾،[23] ﴿إِنَّا إِلَي رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ﴾،[24] ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ‏﴾.[25] همه موجودات در حرکت‌ هستند، همه عالم و آدم در مسير الهي در حرکت هستند، هيچ چيزي آرام نيست. بزرگ حکيم جهان اسلام صدر المتألهين با بيان حرکت جوهري، نظام هستي و طبيعت را اينگونه متحول به سمت کمال مي‌داند؛ همه موجودات نه تنها در مکان و زمانشان، بلکه در گوهر حقيقتشان دارند به سمت کمال حرکت مي‌کنند. درود خدا بر حکيمي که اينگونه تقرير عقلاني و برهاني و حکيمانه براي نظام هستي دارد. اين يک هدف است که همه موجودات به «دار القرار» منتهي مي‌شود.

هدف ديگري که براي معاد هست، اين است که آنچه به عنوان دين الآن در اختيار بشر هست، اين پوسته‌اي از دين است، يک غشاوة و ظاهري از دين است؛ اما حقيقت دين سرّ و رمز و راز دين در دنيا قابل بيان نيست. مي‌گويند آقا نماز بخوان، برايت بهشت ميگذاريم! روزه بگير، برايت بهشت مي‌گذاريم! از اين گناهان بگذر، توجّه نکن، خودت را به اين گناهان و معاصي آلوده نکن، اينها جهنّم است، اينها آتش است، اينها ادام کلاب نار است و مانند آن. ما اين را کجا بايد ببينيم؟ دين کجاست؟ حقيقت دين کجاست؟ حقيقت دين در روز قيامت آشکار مي‌شود: ﴿مالِكِ يَوْمِ الدِّين﴾[26] است. شما اگر بخواهيد ببيند که قيامت يعني چه؟ قيامت يعني ظهور حقيقت دين، هيچ چيز ديگري نيست. همه دين را شما بخواهيد در نشئه طبيعت ببيني که نمي‌شود ديد؛ ما با دين اعتباري کار مي‌کنيم، قيامت دين حقيقي است، همين! ما با دين اعتباري کار مي‌کنيم، نماز و روزه يک سلسله امور اعتباري است.

مي‌گويند وقتي خانه خدا رفتي، خانه خدا را طواف کن، هفت دور بگرد از حجر الأسود تا حجر الأسود، چشم! رفتي سعي بين صفا و مروه، هفت شوط بايد اين مسير را بروي، باشد چشم! رفتي در جمرات بايد اينگونه جمرات را رجم کني، چشم! اما حقيقت اينها چيست؟ هيچ خبري نداريم؛ وقت نماز، وقت روزه، هيچ خبري ما نداريم! ما فقط و فقط با يک سلسله امور اعتباري داريم زندگي مي‌کنيم به نام دين. دين در نزد ما در عالم طبيعت در حدّ موجود اعتباري است، خبري از دين نداريم. وقتي مي‌فرمايد: «الصَّوْمُ جُنَّةٌ مِنَ النَّار»،[27] ما مي‌فهميم يعني چه؟ چه وقت آشکار مي‌شود؟ صوم و روزه سپر آتش است، چه وقت مي‌فهميم؟ ﴿مالِكِ يَوْمِ الدِّين﴾؛ آن روزي که خداي عالم با اسم حقيقت آشکار مي‌شود، ﴿وَ يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِينُ﴾،[28] آن‌گاه روشن مي‌شود که وقتي گفته مي‌شود: «الصَّوْمُ جُنَّةٌ مِنَ النَّار» يعني چه! «الصَّوْمُ لِي وَ أَنَا أَجْزِي بِه‏»[29] يعني چه! اينها را ما نمي‌فهميم، اينها را ما مي‌خوانيم و ـ إن‌شاءالله ـ ايمان داريم به اينها، باور داريم؛ اما حقيقت آن را که نمي‌بينيم. هدف ديگري که براي روز قيامت است، اين است که دين به چهره حقيقتش و نه به چهره اعتبارش ديده مي‌شود و شناخته مي‌شود.

اما هدف سوم و غايي و نهايي اين است که خداي عالم در آن روز ظهور مي‌کند، «يوم الحق»[30] است. الآن ما راجع به خداي عالم خداي غيب را داريم، آنجا خداي شهادت را خواهيم داشت. خدايي که ﴿يَوْمَ لاَ تَمْلِكُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَيْئاً وَ الأمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّه﴾؛[31] در آن روز فقط و فقط قدرت الهي نمودار است، ما مالک چشم و گوشمان نيستيم. يکي از اساتيد مي‌گفت که ما چهارده گونه نگاه داريم، نگاه! يک نگاه، نگاه تحسين است؛ وقتي يک استاد به شاگردش نگاه مي‌کند اين موجي که از نگاه مي‌آيد بيرون، نگاه، نگاه تحسين است، ديگران مي‌فهمند که دارد او را تحسين مي‌کند. يک نگاه، نگاه تقبيح است. يکي از نگاه‌ها، نگاه شرم و حيا و مانند آن است. يکي از نگاه‌ها، نگاهي که ـ معاذالله ـ انسان از جايگاه خيانت مي‌کند. خداي عالم مي‌فرمايد: ﴿يَعْلَمُ خَائِنَةَ الأعْيُن﴾؛[32] اگر انسان ـ معاذالله ـ يک نگاه خائنانه‌اي داشته باشد، خداي عالم مي‌داند و مي‌بيند. اين موج را دارد ايجاد مي‌کند، ما با اينکه يک چشم داريم؛ اما چند گونه مي‌توانيم نگاه کنيم. اين نگاه‌هاي متعدد براي آن است که اين قدرت در او وجود دارد. خدا همه اينها را در آن روز مي‌بيند و اجازه اينکه شما موجي داشته باشيد و به يک نحوی نگاه کنيد، نه! اجازه نداريد، حتي موج نگاهتان را مي‌خواهيد بيندازيد: ﴿يَعْلَمُ خَائِنَةَ الأعْيُنِ وَ مَا تُخْفِي الصُّدُورُ﴾؛[33] آن چيزي که هنوز قدرت آشکارش را نداشتيد، آن را خداي عالم مي‌داند. آن روز، روز ظهور حق است، روزي است که خداي عالم با اسماي حُسناي خود تجلّي مي‌کند؛ بر بهشتي‌ها يک گونه تجلّي مي‌کند، بر جهنمي‌ها ـ معاذالله ـ به گونهای ديگر تجلّي مي‌کند و روز ظهور حق است، روزي است که خداي عالم با اسما و اوصاف خود ظاهر مي‌شود؛ به هر حال يک روزي بايد باشد، ما که خدا را نديديم، آن را هم که مي‌بينيم جلوه‌هاي خداست، وجه الهي‌ است: ﴿وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ ٭ إِلي‏ رَبِّها ناظِرَةٌ﴾؛[34] در آن روز چهره‌هايي به سمت پروردگار عالم ناظر‌ند و خدا را نه به ذاتش و نه به اوصاف ذاتي‌اش، بلکه به کمالاتش و اوصاف فعليه‌اش و پرتوهاي وجودي‌اش مشاهده مي‌کنند: ﴿وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ ٭ إِلي‏ رَبِّها ناظِرَةٌ﴾.

اين سه هدف عمده را براي معاد داريم و اميدواريم که ـ إن‌شاءالله ـ رحمت الهي شامل حال ما شود و ما بتوانيم با جلوه رحمت پروردگاري ـ إن‌شاءالله ـ روبهرو بشويم.

«نسئلک اللّهم و ندعوک بأسمک العظيم الأعظم الأعز الأجل الأکرم يا الله و ... يا رحمن و يا رحيم».

بار الها گناهان ما را ببخش و بيامرز!

توفيق عبادت و اطاعت و بندگي از ما سلب مفرما!

خدايا دعاهايي که به ما در اين روز آموختي در حق همه ما مستجاب بفرما!

لحظه‌اي و آني بين ما و قرآن و عترت فاصله و جدايي مينداز!

مغفرتت را و آمرزش و رضوانت را نصيب همه ما بفرما!

ارواح مؤمنين و مؤمنات، گذشتگان از اين جمع، ارواح طيبه شهدا، روح عالي امام امت را با ارواح انبيا و اوليايت محشور بفرما!

در دنيا ما را موفق به زيارت بيت الله و در آخرت زيارت اهل بيت عصمت و طهارت و وجوه الهي و چهره‌ها و اسماي حُسناي الهي همه ما را موفق بفرما!

در دنيا ما را موفق به زيارت قبر سالار شهيدان حسين بن علي و در آخرت همه ما را از شفاعت آن حضرت بهره‌مند بفرما!

مرضاي مسلمين، خصوصاً منظورين شفاي عاجل عنايت بفرما!

در آستانه شب جمعه دوم ماه مبارک رمضان هستيم، خدايا همه کساني که در اين سال به رحمت الهي پيوستند خدايا حشر همه مؤمنان را با اربابشان سالار شهيدان قرار بده!

کشور ما را، نظام ما را، مملکت ما را، حوزه‌هاي علميه، دانشگاه‌ها، جوانان ما و دختران ما و پسران ما، مراجع عظام تقليد، مقام معظم رهبري همه را در پناه امام زمان هدايت و حمايت بفرما!

قلب مقدس آقايمان، مولايمان، امام زمانمان را از همه ما راضي و خرسند بگرداند!

«بالنبي و آله و عجّل اللّهم تعالي في فرج مولانا صاحب الزمان»



[1]. زاد المعاد ـ مفتاح الجنان، ص144.

[2]. الأمالي(للصدوق)، النص، ص209.

[3]. سوره طه، آيه5.

[4]. عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏1، ص257.

[5]. سوره مريم، آيه15.

[6]. سوره مريم، آيه33.

[7]. سوره يوسف، آيه53.

[8]. سوره علق، آيات6 و 7.

[9]. سوره عصر، آيات1 و 2.

[10]. سوره عصر، آيات1ـ3.

[11]. سوره جاثيه، آيه25.

[12]. سوره تکاثر، آيه8.

[13]. سوره آل عمران، آيه33.

[14]. سوره طه، آيه17.

[15]. سوره طه، آيه18.

[16]. سوره نمل، آيه10.

[17]. سوره نمل، آيه10.

[18]. سوره طه، آيه46.

[19]. سوره الرحمن، آيه29.

[20]. كفاية الأثر في النص علي الأئمة الإثني عشر، ص227.

[21]. سوره تکاثر، آيه8.

[22]. سوره غافر، آيه39؛ ﴿يا قَوْمِ إِنَّما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا مَتاعٌ وَ إِنَّ الْآخِرَةَ هِيَ دارُ الْقَرار﴾.

[23]. سوره عنکبوت، آيه21.

[24]. سوره زخرف، آيه14.

[25]. سوره بقره، آيه156.

[26]. سوره فاتحه، آيه4.

[27]. الکافي(ط ـ الإسلامية)، ج2، ص19.

[28]. سوره نور، آيه25.

[29]. من لا يحضره الفقيه، ج‏2، ص75.

[30]. سوره نبأ، آيه39؛ ﴿ذلِكَ الْيَوْمُ الْحَقُّ فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلى‏ رَبِّهِ مَآبا﴾.

[31]. سوره انفطار، آيه19.

[32]. سوره غافر، آيه19.

[33]. سوره غافر، آيه19.

[34]. سوره قيامت، آيات22 و 23.

دیدگاه شما درباره این مطلب
أضف تعليقات

محتوى الويب