11 06 2018 314550 شناسه:

«در شعاع تفسیر تسنیم؛ سوره مبارکه حمد» جلسه بیست و سوم

دانلود فایل صوتی

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ بَارِئِ الْخَلائِقِ أَجمَعِين باعِثِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِين رافِعِ السَّماوَاتِ وَ خَافِضِ الأَرَضِين ‏ثُمَّ الصَّلَاةُ وَ السَّلامُ عَلَي‏ جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِين سِيَّمَا خَاتَمِهِم وَ أَفَضَلِهِم حَبِيبِ إِلهِ الْعَالَمِين ‏أَبِی الْقَاسِم ‏الْمُصْطَفَي مُحَمَّد(صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) وَ عَلَي الْأَصْفِيَاءِ مِنْ عِتْرَتِهِ لَا سِيَّمَا خَاتَمُ الْأَوْصِيَاء حُجَّة ابْنِ الْحَسَنِ الْعَسْكَرِي(رُوحِي وَ أَرْوَاحُ ‏الْعالَمِين لَهُ الفِداء) بِهِمْ نَتَوَلَّي‏ وَ مِنْ أَعْدَائِهِم‏ نَتَبَرَّءُ إِلَي اللَّه».

يکي از شب‌هايي که در اين دهه پاياني ماه مبارک رمضان جلوه‌هاي شب قدر در آن بيشتر نمايان است، شب بيست و هفتم ماه مبارک رمضان است. امشب توفيق درک شب بيست و هفتم اين ماه عزيز را داريم. نجوايي را آقا امام سجاد(عليه السلام) از شامگاهان تا سپيده‌دمان در مسير يک زندگي و معيشت الهي دارند که او مي‌تواند براي همه ما درسي بزرگ و آموزه‌اي بلند باشد: «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي التَّجَافِيَ عَنْ دَارِ الْغُرُورِ وَ الْإِنَابَةَ إِلَی دَارِ الْخُلُودِ وَ الِاسْتِعْدَادَ لِلْمَوْتِ قَبْلَ حُلُولِ الْفَوْت‏».[1] اولياي الهي چون مسير زندگي خود را از آخرت به دنيا تنظيم مي‌کنند، اوّل آخرت و باطن را مي‌بينند و از آخرت و باطن به ظاهر و دنيا مي‌آيند. آن کسي که اوّل آخرت را مي‌بيند و بر مبناي آخرت و باطن دنيا را اصلاح مي‌کند، او راحت است. امام سجاد(عليه السلام) اين عالم را وقتي مي‌خواهد تعريف کند به تعريف قرآني، مي‌فرمايد که دار غرور و دار نيرنگ و دار فريب است، داري است که ذوق و شوق ايجاد مي‌کند و شکوفه در چشمان انساني نمودار مي‌شود؛ اما هرگز اين به گُل و ثمر نمي‌رسد.

«اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي التَّجَافِيَ عَنْ دَارِ الْغُرُورِ»؛ يکي از خواسته‌ها و مطالباتي که انسان مي‌تواند در پيشگاه پروردگار عالم مخصوصاً در اين شب‌ها و بالخصوص در امشب به صورت جدّي مطرح کند، رزق و روزي اين معناست که انسان نسبت به حيات دنيا برخورد متجافيانه داشته باشد. اين تجافي يکي از آن واژه‌هاي بسيار خوب و گويا و رسايي است نسبت به زندگي در دنيا. تجافي از همان جوف و خالي کردن ميانه است و اينکه انسان تعلّقي و علاقه‌اي را به حيات دنيا نداشته باشد. وقتي امام در رکعت دوم هست و مأموم در رکعت اوّل، امام به تشهد مي‌نشيند؛ ولي مأموم نبايد تشهّد بخواند، بايد در يک حالت نيمخيز باشد، اين حالت نيمخيز را مي‌گويند تجافي که يک حداقلي در اينکه روي انگشت‌هاي پا و دست مستقر بشود، ولي نبايد بنشيند؛ چون نشستن و تشهّد گفتن براي کسي است که رکعت دوم دارد، در رکعت اوّل بعد از اينکه سجده دوم را انجام داد بايد برخيزد؛ ولي چون بايد که تبعيت کند از امام، يک حالت تجافي‌گونه‌اي بايد داشته باشد و نيمخيز باشد که نه حالت ايستادن باشد، چون رکعت اوّل است؛ نه حالت نشستن باشد که به امام تبعيت کند، اين حالت را مي‌گويند تجافي که به يک حداقل و ضرورتي انسان بايد که دست به انگشت‌ها و انگشت‌هاي دست و پا به زمين باشد.

نسبت به حيات دنيا به ما گفتند که اين گونه ارتباط برقرار کنيد؛ به حيات دنيا نچسبيد، تعلّقي به حيات دنيا پيدا نکنيد. اين تعلّق و اين علاقه و اين محبت انسان را زمينگير مي‌کند. يک مثال خوبي را در حقيقت اين بزرگان اهل معرفت مي‌زنند؛ مي‌گويند وقتي يک حشره مثلاً زنبور عسل مي‌خواهد از اين ظرف عسل استفاده بکند، دو نحوه استفاده مي‌کند، دو گونه زنبور هستند؛ يک عده زنبور هستند که مستقيماً به ظرف عسل نزديک مي‌شوند و وارد اين ظرف مي‌شوند مي‌خواهند عسل بخورند؛ اما چون دست و پايشان به اين عسل خورده و چسبيده، وقتي عسل خوردند نمي‌توانند پرواز کنند، خود همين اينها را زمينگير مي‌کند و همان جا مي‌مانند و چون هر چه دست و پا مي‌زنند نمي‌توانند نجات پيدا بکنند، بلکه بيشتر غرق مي‌شوند، همان جا در ظرف عسل مي‌ميرند.

اين تعلّق به دنيا اگر به اين صورت باشد، انسان‌ها را زمينگير مي‌کند. اما يک عده هستند که نه، کنار کاسه عسل مي‌نشينند، به اندازه لازم استفاده مي‌کنند و بعد هم پرواز مي‌کنند که مسير زندگي خودشان را داشته باشند. اين حالت که به اندازه ضرورت هست را مي‌گويند تجافي.

شب بيست و هفتم ماه مبارک رمضان است. حضرت مي‌فرمايد: از رزق الهي در چنين شبي اين است که من نسبت به حيات دنيا محبت و گرايش و علاقه‌اي نداشته باشم؛ بلکه در دنيا زندگي کنم و از حيات دنيا استفاده کنم و نصيب و بهره‌ام را از حيات دنيا ببرم؛ اما تعلّق به حيات دنيا انسان را زمينگير مي‌کند و به تعبير قرآن: ﴿اثَّاقَلْتُمْ إِلَي الأرْضِ أَرَضِيتُمْ بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا﴾،[2] چسبيدن به حيات طبيعت و علاقه به دنيا انسان را گرفتار مي‌کند و اگر انسان از خدا بخواهد که اين خلأ بين خود و دنيا را در حد ضرورت بگذارد و بيش از اين انسان در حيات دنيا براي خودش تلاش نکند. براي خودش يعني چه؟ يعني زمينه را براي اينکه محبت و گرايش و علاقه به اين حيات دنيا و مقام و مال و مانند آن انسان پيدا نکند.

يکي از توصيه‌هاي بسيار حکيمانه‌اي که خداي عالم راجع به قارون در قرآن دارد که مؤمنان زمان قارون به او گفتند که ﴿وَ ابْتَغِ فِيَما آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لاَ تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا﴾،[3] کيفيت زندگي و حيات در نظام طبيعت براساس اين منطق بسيار گوارا و رساست و مي‌تواند مؤثر باشد. انسان از آنچه خداي عالم در اختيار او قرار داده؛ از مال، مقام، حرمت، احترام، وجاهت اجتماعي، اعتبار علمي، اعتبار مالي و هر چه که هست، فرمود: ﴿وَ ابْتَغِ فِيَما آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ﴾؛ آنچه را که خداي عالم به تو عطا کرده است، از مجموعه آنچه خدا به تو داده است حيات آخرت را در نظر بگير؛ ولي نصيبت را هم از دنيا ببر! اما اساس، بنيان، عمده و اصل بر بهره‌مندي از حيات دنيا براي رسيدن به جهت آخرت است، ﴿وَ ابْتَغِ﴾ اين منطق چقدر منطق گويا و رسايي است که خداي عالم چون هيچ منطقي نيست که خدا در قرآن ذکر بکند، اگر حق باشد همان را تأييد مي‌کند و اگر حق نباشد آن منطق را ابطال مي‌کند. در خصوص اين منطق که منطق زيست الهي و انساني است، اين گونه خداي عالم تعليم مي‌دهد که مي‌فرمايد: ﴿وَ ابْتَغِ فِيَما آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ﴾؛ آنچه را که خداي عالم به تو داد، بهره اخروي‌ات را از آن داشته باش؛ البته نصيبت را هم براي حيات دنيا فراموش نکن. اين تعبير چقدر تعبير شيريني است و رساست. ما نبايد دنيا را فراموش بکنيم؛ ولي تمام توجّه‌مان بايد به آخرت باشد.

عده‌اي برعکس دارند زندگي مي‌کنند، تمام توجّه به دنياست و احياناً گاهي اوقات به فکر آخرت هستند؛ در حالي که منطقي که قرآن بر آن صحه مي‌گذارد اين است که ﴿وَ ابْتَغِ فِيَما آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ﴾؛ البته ﴿وَ لاَ تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا﴾. امام سجاد(عليه السلام) در شب بيست و هفتم ماه مبارک رمضان تا صبحگاهان اين نجوا را زمزمه مي‌کرد. در روايات است که تا به صبح آقا امام سجاد(عليه السلام) اين گونه مي‌خواست که اين رزق است اين روزي است، اين نعمت الهي است که انسان در دنيا خوب زندگي کند؛ اما تعلّق، علاقه، محبت و گرايش به دنيا و مظاهر دنيا در وجود انسان نباشد. «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي التَّجَافِيَ عَنْ دَارِ الْغُرُورِ» و تمام توجّه انسان به دار خلود باشد.

بياني از امام مجتبي(عليه السلام) ـ که به روح مطهّر آن حضرت صلواتي اهدا بفرماييد! ـ مي‌فرمايد: فرق بين انسان عاقل با انسان جاهل در اين است که عاقل براي بقا تلاش مي‌کند و جاهل براي فنا. آن داري که دار بقاست آن جا دارد که انسان براي آنجا تلاش بکند. ما اگر بنا باشد شصت هفتاد سال هشتاد سال در دنيا باشيم؛ اما هشت هزار سال، هشتاد هزار سال، هشتاد ميليارد سال، هشت هزار ميليارد سال، بلکه ابد در آخرت باشيم، بايد براي کدام يک تلاش بکنيم؟ يک وقت دنيا محدود است، آخرت هم محدود است به هر حال «الْمُؤْمِنَ يَتَزَوَّد»؛[4] تمام تلاش انسان مؤمن عاقل اين است که رهتوشه بگيرد، براي سفر ابد خود را آماده کند. تمام تلاش و کوشش و زحمت او براي اين باشد که بماند، نه اينکه بگذارد و برود. اگر ما به حيات پس از مرگ معتقديم و حيات پس از مرگ را حيات ابدي مي‌دانيم و حياتي است که با ما هست و هست و هست؛ هيچ وقت اين حيات کهنه هم نمي‌شود، همواره حيات آخرت حديث و تازه است، جا دارد که انسان تلاش و کوشش خود را براي آن نشئه داشته باشد؛ البته اين دنيا را هم فراموش نکند.

در اين دعا و مناجات آقا امام سجاد(عليه السلام) که سراسر درس و حکمت و آموزه وحياني است، فراز دوم اين مناجات اين است که «وَ الْإِنَابَةَ إِلَی دَارِ الْخُلُودِ»؛ همواره توجّه، نگاه و نظرم به عالم ابد و جاودانگي باشد. اگر عاقل براي بقا و جاهل براي فنا تلاش مي‌کند، انسان عاقل چرا مسير زندگي خودش را در جهت جاودانگي و خلود تنظيم نکند؟ «وَ الْإِنَابَةَ إِلَی دَارِ الْخُلُودِ»؛ از اين نقطه نظر بايد انسان خودش را مستعد کند. اين سه تا جمله کنار هم و باهم هستند، در کنار هم تفسير مي‌شوند.

«وَ الِاسْتِعْدَادَ لِلْمَوْتِ قَبْلَ حُلُولِ الْفَوْت‏»؛ يکي از بهترين آموزه‌هاي ديني آماده بودند و مهيا بودن است. در روايات ما اين هست، ما هم زياد هم شينديم که وصيت که مرگ نمي‌آورد؛ ولي وصيت انسان را مستعد و آماده سفر الهي مي‌کند. نه تنها مرگ نمي‌آورد؛ بلکه زندگي و حيات را براي انسان به رونقي ديگر تبديل مي‌کند. ياد معاد نه يعني ياد فنا و نابودي؛ بلکه ياد معاد، يعني ياد بقا، ياد جاودانگي، ياد ماندن. بعضي‌ها فکر مي‌کنند که ياد معاد يعني اينکه انسان به ياد مرگ باشد که مي‌ميرد، نه! ياد معاد، يعني به ياد ابديت، به ياد دار اُخري و که دار خلود است، به ياد دار مقرّ و نه دار ممرّ، به ياد داري که همه هستي انساني در آنجا، شرحه شرحه باز مي‌شود و ديده مي‌شود. اين طور نيست که اگر کسي به ياد معاد باشد اين ياد معاد افسردگي بياورد، اين ياد معاد تلاش مي‌آورد کوشش مي‌آرد؛ چرا که انسان احساس مي‌کند که بايد براي يک حيات ابدي آماده بشود؛ لذا به ما گفتند از خدا طلب کنيد عمر طولاني، عمر با سلامت، عمر با عزت، عمر با برکت. هر چه عمر بيشتر باشد تلاش بيشتر و کوشش بيشتر، براي حيات ابد، رهتوشه فراهم‌تر است.

وقتي هم اميرالمؤمنين علي بن طالب(عليه السلام) با اهل قبرستان گفتگو مي‌کردند ـ چون آنها بيشتر از احيا زنده‌ هستند، اموات زنده‌تر از احيا هستند. حياتي که ما داريم، با شواغل همراه است با اشتغالات همراه است. شما مي‌بينيد وقتي با يک نفر حرف مي‌زنيد، مي‌بينيد که ده‌ها جا حواس او هست، همسر، فرزند، خانه، مغازه‌، کشاورزي، دفترش، خريدار، فروشنده‌، بدهکار و بستانکار او، اين شواغل، همه ما را به نحوی درگير کرده است. اين طور نيست که ما مستقيماً و متمرکز نسبت به يک مسئله بخواهيم فکر بکنيم و بينديشيم و تأمل کنيم تفکر کنيم تدبر کنيم و آن را آن گونه که هست بيابيم. اموات اين شواغل را ندارند، زن و بچه ندارند، به تعبيري چک و سفته ندارند، مشتري و فروشنده‌اي ندارند؛ فقط و فقط حيات پيش روي خودشان که حيات قيامت و ابد هست را دارند؛ لذا آنها از ما بيدارترند، آنها زنده‌ترند، آنها بهتر مي‌شنوند ـ وقتي رسول گرامي اسلام با کشته‌شده‌هاي از مشرکين در جنگ بدر سخن مي‌گفت، ميت بودند، مرده بودند، با آنها حضرت سخن مي‌گفت؛ يکي از اينها عمر بن خطاب عرض کرد «يَا رَسُولَ اللَّه‏»! شما با چه کسي داريد صحبت مي‌کنيد؟ حضرت فرمود: «فَوَاللهِ مَا أَنْتَ بِأَسْمَعَ مِنْهُم‏»؛ قسم به خدا اينها بهتر از تو مي‌شنوند. تو از اينها بهتر نمي‌شنوي. آنها مشرک هستند؛ اما آنکه از آنها رفته و از بين رفته تن اينهاست، و الا روح اينها که زنده است، اينها که نمرده‌اند. چون اينها زنده‌اند و شواغلي ندارند، اشتغالاتي ندارند، اينها شنواتر وبيناتر هستند. «يَا ابْنَ الْخَطَّابفَوَاللهِ مَا أَنْتَ بِأَسْمَعَ مِنْهُم‏»؛ تو از اينها شنواتر نيستي.[5] همين سخن را هم علي بن ابيطالب(عليه السلام) به اين دسته از افرادي که در کنار قبرستان، حضرت با اهل قبور سخن مي‌گفت، بيان فرمودند.

بنابراين اين سه فرمايش را از امام سجاد(عليه السلام) به يک ميراث علمي و فرهنگي و تمدني جامعه اسلامي مي‌توانيم تبديل کنيم. اين يک مناجات است، اين يک سخن نجواگونه‌اي است که امام با خداي خود دارد؛ ولي اين مي‌تواند زندگي انساني را و سبک زندگي انساني را متغيّر کند. حيات انساني بر مبناي تجافي نسبت به دار غرور، دار فريب، دار نيرنگ، دار حيله، براي احدي اين عروس به حجله نرفته است. دنيا را به عروس حجله نرفته تشبيه کرده‌اند؛ براي کسي عروس نشده، فقط زيبايي نشان مي‌دهد و اين بيان علي بن ابيطالب(عليه السلام) به دنيا خطاب مي‌کند که اي دنيا! اگر تو به صورت يک مرد بودي، من حدّ بر تو جاري مي‌کردم که چقدر انسان‌ها را فريب دادي! چقدر نيرنگ کردي و مردم را فريب دادي و گول زدي! به دنيا خطاب مي‌کند علي بن ابيطالب که اگر تو به صورت يک مرد بودي، من بر تو حدّ جاري مي‌کردم، حدّ فريب دادن و نيرنگ زدن،[6] دار غرور است، اين را خداي عالم که کلام وحياني و معصومانه دارد: ﴿مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قِيلاً﴾[7] اين خدا فرموده است که دار غرور و نيرنگ است، «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي التَّجَافِيَ عَنْ دَارِ الْغُرُورِ وَ الْإِنَابَةَ إِلَی دَارِ الْخُلُودِ وَ الِاسْتِعْدَادَ لِلْمَوْتِ قَبْلَ حُلُولِ الْفَوْت‏». اميدواريم که ـ إن‌شاءالله ـ در چنين شبي که شب بيست و هفتم ماه مبارک رمضان است و بهره شب قدر در امشب مي‌تواند از جايگاه الهي انتظار داشت ـ إن‌شاءالله ـ خداي عالم ما را به اين نجواي الهي محقّق و متحقّق بفرمايد و ايمان ما و يقين ما را به اين باورهاي الهي روزافزون بگرداند.

«نَسئَلُکَ اللّهُمَّ وَ نَدعُوکَ، بِاسمِکَ العَظِيمِ الأعظَمِ الأعزِّ الأجَلِّ الأکرَمِ، يا اللهُ، ... يا رحمنُ و يا رحيمُ».

بارالها گناهان ما را ببخش و بيامرز!

توفيق عبادت و اطاعت و بندگي از ما سلب مفرما!

در دنيا و آخرت ما را با ولاي قرآن و عترت محشور بفرما!

خدايا! اين ماه مبارک رمضان را آخرين ماه مبارک رمضان عمر ما قرار مده!

و اگر تقدير تو بر آن است، خدايا! همه ما را از رحمت خاصه‌ات برخوردار بفرما!

ما را در بحبوحات جنّات خودت قرار بده!

از عذاب آتش و از نار و جهنم و همه جلوه‌هاي عذابت خدايا همه ما را نجات عنايت بفرما!

مرضاي مسلمين لباس عافيت بپوشان!

عواقب امور همه ما را به خير و سعادت ختم بفرما!

در دنيا و آخرت خدايا! توفيق زيارت خاندان عصمت و طهارت و شفاعت آنها نصيب ما بفرما!

ارواح مؤمنين و مؤمنات، گذشتگان از اين جمع، ارواح طيّبه شهدا، روح عالي امام امت را با ارواح انبيا و اوليايت محشور بفرما!

قلب مقدس آقايمان، مولايمان حضرت بقية الله الاعظم امام زمان از همه ما راضي و خرسند بگردان!

«بِالنّبيّ و آلِهِ وَ عَجِّلِ اللَّهُمَ تَعَالَي فِي‏ فَرَجِ مَوْلَانَا صَاحِبَ الزَّمَان»



[1] . زاد المعاد ـ مفتاح الجنان، ص129.

[2] . سوره توبه، آيه38.

[3] . سوره قصص، آيه77.

[4] . نزهة الناظر و تنبيه الخاطر، ص79.

[5] . بحار الأنوار (ط ـ بيروت)، ج‏6، ص254 و255.

[6] . نهج البلاغة(للصبحی صالح)، نامه45؛ «وَ اللَّهِ لَوْ كُنْتِ شَخْصاً مَرْئِيّاً وَ قَالَباً حِسِّيّاً لَأَقَمْتُ عَلَيْكِ حُدُودَ اللَّه‏..».

 [7]. سوره نساء, آيه122.

دیدگاه شما درباره این مطلب
أضف تعليقات

محتوى الويب