21 05 2018 315222 شناسه:

«در شعاع تفسیر تسنیم؛ سوره مبارکه حمد» جلسه پنجم

دانلود فایل صوتی

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم‏

‏«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی ‏جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِين سَيَّمَا خَاتَمِهِم وَ أَفَضَلِهِم حَبِيبِ إِلَهِ الْعَالَمِين ‏أَبَا الْقَاسِم ‏الْمُصْطَفَیٰ مُحَمَّد صَلَّی اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم وَ عَلَی الْأَصْفِيَاءِ مِنْ عِتْرَتِهِ لَا سِيَّمَا خَاتَمُ الْأَوْصِيَاء حُجَّةَ ابْنِ الْحَسَن‏ِِِِِ الْعَسْكَرِي رُوحِي وَ أَرْوَاحُ ‏الْعالَمِين‏ ‏لَهُ الْفِدَاءُ بِهِمْ نَتَوَلَّی‏ وَ مِنْ أَعْدَائِهِم‏ نَتَبَرَّأ إِلَی اللَّه».

ششمين شب از ماه مبارک رمضان را با جلوه‌هايي از رحمت و نورانيّت و هدايت الهي در پرتو آيات و بيّنات حضرت حق سبحانه و تعالي سپري مي‌کنيم و خدا را بر اين نعمت سپاسگزاريم که توفيق درک اين ماه عزيز و عظيم را به ما مرحمت فرمود و ما هم به پاس اين نعمت بزرگ، وظايف و تکاليفمان را در حدّ ممکن انجام مي‌دهيم. از خداي عالم عاجزانه مسئلت مي‌کنيم که اولاً توفيق درک صحيح و معرفت روشن و واضح نسبت به اين ماه و اين ايام و ليالي را به همه ما مرحمت بفرمايد و زمينه ايمان افزايي و فزوني تقوا و پرهيزکاري و امکان غفران و رضوان الهي را براي همه ما فراهم بفرمايد و خصوصاً از معارف قرآن که اين ماه ماه نزول قرآن هست، همه را برخوردار بگرداند، به برکت صلوات بر محمد و آل محمد!

آنچه که موضوع سخن و بحث است، پيرامون تفسير سوره مبارکه «حمد» که برگرفته از تفسير عزيز و شريف تسنيم است. عرض شد که سوره مبارکه «حمد» با همه سوره‌هاي قرآن يک تفاوت و امتياز ذاتي دارد؛ از آن جهت که «أم الکتاب»[1] است، «فاتحة الکتاب»[2] است، تمام قرآن در سوره مبارکه «حمد» به صورت عصاره آمده است و اگر بخواهيم مقايسه‌اي بين سوره مبارکه «حمد» با ساير سوَر قرآني داشته باشيم، سوره مبارکه «حمد» به مثابه متن است و همه سوره‌هاي ديگر به مثابه شرح. اگر بخواهيم متن قرآن را و خلاصه و عصاره قرآن را در يک سوره مختصر و کوتاه جمع کنيم، تمام معاني و معارف در همين سوره مبارکه «حمد» جامع است و اين سوره شامل همه آن چيزي است که در ساير سور آمده؛ اما اينجا به اختصار و اجمال و ساير سور به مثابه تفصيل و شرح و بسط سوره مبارکه «حمد» هست.

از اين جهت بايد تک‌تک آيات الهي را يک سرفصلي و يک عنوان جامعي تلقي کرد که بسياري از آيات و حتي سور، زير مجموعه اين آيات هستند. عرض کرديم از توحيد الهي، اسما و صفات الهي و جهات فعلي حضرت حق سبحانه و تعالي تا بحث ولايت و رسالت و وحي و نبوت و نظاير آن را بايد در همين سوره ملاحظه کنيم.

آيه‌اي که مورد بحث ماست و اين شب‌ها پيرامون آن آيه بحث مي‌کنيم، عنوان آيه ﴿مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ﴾[3] است. اين سه کلمه است: «مالک»، «يوم» و «دين». اما مغزا و محتوايي که براي اين سه کلمه جامع وجود دارد، بايد به گونه‌اي تفسير شود که همه آيات زير مجموعه را بتواند تحت پوشش بگيرد. اين يک فصل است، يک آيه که نيست و همه آنچه را که در ارتباط با معاد از روز قيامت، حشر، صراط، تطاير کتب، بهشت، جهنم، خلود و جاودانگي همه و همه بايد زير‌مجموعه اين سه کلمه‌اي که به عنوان آيه شامل هست، مورد توجه باشد. پس بايد «مالک» را به گونه‌اي تفسير کنيم که بتواند تمام قدرت الهي را در قلمرو قيامت ترسيم کند.

ما چه عنواني را و چه اسمي را مي‌توانيم براي خدا عالم بيان کنيم که خدا با آن اسم، در ارتباط با قيامت بخواهد ظهور کند؟ خدا اسما فراواني دارد عليم است، قدير است، حکيم است، مريد است، حيّ است، قيّوم است؛ اينها اسامي حسناي الهي است؛ اما آن اسمي که در روز قيامت کارآمد است، کدام اسم است؟ آن اسمي که سخن از فرمانروايي و سلطنت و مالکيت و قدرت بر تصرف همه موجودات و همه انسان‌ها هست، کدام است؟ چه عنواني مي‌تواند اين معناي عظيم را تحت پوشش قرار بدهد که ﴿لَمَجْمُوعُونَ إِلَي مِيقَاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ.[4] از ابتدا تا انتها، همه انسان‌ها، همه اوليا، همه انبيا، همه ظالمان و کافران، همه نمروديان و فرعونيان در اين مصاف، در پيشگاه پروردگار عالم حاضر هستند. روز بسيار شگفت و عجيبي است!

حالا مباحثي در اين رابطه است، بحث اين کلمه: ﴿يَوْمِ الدِّينِ﴾ است. ﴿يَوْمِ الدِّينِ﴾ يعني چه؟ ﴿مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ﴾، معناي عبوري و ظاهري اين کلمه اين است که در روزي که همه انسان‌ها براي پاداش و يا کيفر آماده مي‌شوند، خداي عالم زمامدار و فرمانرواي آن روز است. همه انسان‌ها با صحيفه عملشان محشور مي‌شوند. هيچ کسي با طايفه و قبيله و پدر فلان و برادر فلان و اينها نيست. هر کسي در حقيقت در جايگاه خود، فقط نامه عمل او دست او است، هيچ چيزي ديگر با او نيست، آنهايي که ﴿أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمينِهِ﴾،[5] کتابشان را خداي عالم به دست راستشان مي‌دهد. اينها ﴿وَ يَنقَلِبُ إِلَي أَهْلِهِ مَسْرُوراً﴾،[6] آنها خوشحال هستند، شادمان هستند و آنهايي که ـ مَعَاذَالله ـ کتاب را از پشت‌سر يا به دست چپشان مي‌دهند، اينها نگران هستند، اينها در اندوه و غم به سر مي‌برند.

حالا دست راست چيست؟ دست چپ چيست؟ بحث ديگري است. اينجا دست راست و چپ يک طوري است و آنجا به گونه ديگري است؛ اما سخن اين است که در آن روز دين ظاهر مي‌شود. «يوم»؛ يعني ظرف ظهور. در دنيا وقتي از کلمه «يوم» ياد مي‌کنيم، «يوم» در مقابل «ليل» است؛ روز و شب. به شب مي‌گويند ليل، به روز مي‌گويند يوم. اما در روز قيامت بحث شب و روز نيست، يک روزي باشد که مثلاً خورشيد طلوع بکند، اين روز مثلاً دوازده ساعت يا شانزده ساعت يا بعدش هم مثلاً سيزده ـ چهارده ساعت اين‌طور نيست. روزي است که ﴿كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ﴾![7] پنجاه هزار سال آن روز طول مي‌کشد. خورشيدي هم وجود ندارد، ماهي هم وجود ندارد، شب و روزي هم وجود ندارد، يک بساط ديگري است؛ چون همه اينها از بين مي‌برد: ﴿إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ ٭ وَ إِذَا النُّجُومُ انكَدَرَتْ ٭ وَ إِذَا الْجِبَالُ سُيِّرَتْ.[8] همه اينها بساطش جمع مي‌شود؛ ﴿يَوْمَ نَطْوِي السَّماءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ﴾.[9] يکي از اسامي که براي روز قيامت ذکر مي‌کنند اين است که روز قيامت روزي است که ما بساط اين عالم را مثل اين کاغذي که لوله مي‌کنند، اين کاغذي که لوله مي‌کنند را مي‌گويند سجل. سجل يعني کاغذ لوله شده. ما بساط اين عالم را يک لحظه جمعش مي‌کنيم: ﴿يَوْمَ نَطْوِي السَّماءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ﴾. يک بساط ديگري است: ﴿يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ﴾،[10]روزگار به گونه ديگري است، يک زمين ديگري است، يک آسمان ديگري است؛ بناي ديگري است. اصلاً با اينها فرق مي‌کند، قابل مقايسه با اينجا هم نيست. هيچ وقت بشر نمي‌تواند تصور بکند که آن زمين و آن زمان، آن شرايط چگونه است، هيچ گونه تصوري براي ما نسبت به روز قيامت جز آنچه که در آيات الهي آمده است، نيست.

ما راجع به ﴿مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ﴾ مي‌خواهيم بحث بکنيم، تفسير کنيم ببينيم که مراد از ﴿مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ﴾؛ يعني چه؟ پس نه اين روز آن روز هست و شرايطي که براي روز قيامت است، اصلاً قابل مقايسه با هيچ چيز نيست، چون هيچ معياري که ما نداريم. ما الآن مثلاً مي‌گوييم که روز! روز يعني چه؟ يعني خورشيد از مشرق طلوع مي‌کند. شب يعني چه؟ شب يعني اينکه خورشيد به مغرب مي‌رود. اين شبانه‌روز ماست، ما غير از اين ترسيم ديگري و تصوير ديگري از شب و روز نداريم. خورشيد که طلوع کرد، براي ما روز است و وقتي غروب کرد، شب مي‌رسد. ما ساده‌ترين فهم را از شب و روز داريم؛ ولي بحثی که خداي عالم روز را مطرح مي‌کند، اين نيست. روزي نزد خدا مطرح است، يک روز نزد ما مطرح است. روزي که نزد ما مطرح است، همين طلوع و غروب خورشيد است؛ ولي آن روزي که در نزد پروردگار عالم است: ﴿كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في‏ شَأْنٍ﴾؛ هر لحظه. اين واژه «يوم» در قرآن بکار رفته است: ﴿كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في‏ شَأْنٍ﴾. اين آيه هم بسيار آيه عجيبي است! از غرر آيات محسوب مي‌شود: ﴿يَسْئَلُهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في‏ شَأْنٍ﴾؛[11] يعني هر لحظه، هر لحظه يعني هر آن، هر ثانيه، کمتر از ثانيه، همه موجودات آسمان و زمين صداي وجودشان به «يا الله» و «يا ربّ» و مانند آن آشناست و اين صدا شنيده مي‌شود. همه هستي خودشان را و کمالات وجودي خودشان را از پروردگار عالم مي‌خواهند. اين آيه چه مي‌گويد؟ ﴿يَسْئَلُهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ﴾؛ يعني از خدا عالم سؤال مي‌کنند، مي‌خواهند، التماس مي‌کنند و درخواست وجود و کمالات وجود مي‌کنند، همه موجوداتي که در عالم هستند: ﴿يَسْئَلُهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ﴾، از آن طرف هم خداي عالم هر لحظه مشغول افاضه است و فيض وجود مي‌دهد: ﴿كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في‏ شَأْنٍ﴾.

بنابراين واژه «يوم» را ما نبايد مثل ساير استعمالاتي که بشر دارد تلقي بکنيم. ﴿يَوْمِ الدِّينِ﴾ يعني چه؟ يعني آن ظرف ظهور و وضوح اينکه انسان‌ها به پاداش عملشان برسند و يا ـ مَعَاذَالله ـ کيفر عمل خودشان را ببيند، يک ظرف است؛ حالا زمان، مکان. ظرف مرتبه وجودي حالا يک چيزي، ما نمي‌توانيم تصوير کنيم. شرايطی است، يک اوضاعي است، يک ظرفيت است که در آن ظرفيت همه انسان‌ها بدون اينکه کمترين ظلمي و ستمي به آنها روا داشته شود، همه اعمالشان را در جلوي چشمشان مجسّم مي‌بينند: ﴿فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ ٭ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً يَرَهُ﴾،[12] به اندازه مثقال ذره‌اي خوبي اگر کردند، مي‌بينند و اگر به اندازه مثقال ذره‌اي بدي به خود و ديگري روا داشتند، هم مشاهده مي‌کنند و با اين صحيفه عمل در محشر حاضر مي‌شوند.

اين يکي از معاني سطحي اين ﴿يَوْمِ الدِّينِ﴾ است. کسي از کاري که کرده و يا عملي که انجام داده، بيرون نيست، عمل دايره وجودش او را احاطه کرده است. ما اگر در دنيا در رهن چيزي هستيم، در روز قيامت در گرو عمل خودمان هستيم. چقدر اين آيه رسا و گوياست! ﴿كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهينَةٌ﴾،[13] همه انسان‌ها‌ در گرو اعمال خودشان هستند، در رهن عمل خودشان هستند که اگر اين عمل «خار است خود کشته‌اي، وگر پرنيان است خود رشته‌اي».[14] کسي به شما آسيبي نمي‌زند. اين اگر ـ خداي ناکرده ـ خار انسان کاشته باشد، طبيعي است که آنجا هم خار درو خواهد است، «يوم الحصاد» است[15] يکي از اسماي قيامت اين است که روز درو است، چه محصولي کاشتي؟ چه بذري در زمين نهادي؟ همان را درو مي‌کني: ﴿كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهينَةٌ﴾، همه انسان‌ها در رهن و گرو اعمال خودشان هستند. اگر با زبانمان ـ مَعَاذَالله ـ کسي را رنجانديم، آن آقا آزاد است؛ ولي ما در گرو عمل خودمان هستيم. اگر ـ مَعَاذَالله ـ با دست و زبان امضا کرديم و مال ديگري را ـ مَعَاذَالله ـ استفاده کرديم، آن آقا الآن آزاد است؛ ولي ما در گرو اين عملمان هستيم. امروز کسي ممکن است متوجه نشود، يک شهادت دروغ، يک شهادت ناصواب. الآن مي‌گويند جلوي دادگستري يک عده‌اي هستند نشستند، منتظر هستند شهادت بدهند، مي‌گويند پنجاه هزار تومان مي‌گيرند، شهادت مي‌دهند! يک ميليون تومان مي‌دهند، شهادت به قتل مي‌دهند! شهادت به فلان مي‌دهند! اصلاً کارشان همين است و زندگي‌شان روي اين مي‌گردد! نمي‌دانند کيست و چيست!؟ مي‌گويند آقا بيا، شما يک شهادت بده، پانصد هزار تومان به تو مي‌دهيم! اين است. اصلاً نمي‌دانند چيست و راجع به کيست!؟ فقط همين که مي‌روند مي‌نويسند و دست مي‌گذارند روي قرآن ـ مَعَاذَالله ـ و شهادت مي‌دهند که بله، اين آقا اين طوري گفته و اين زمين مال اين بوده و آن آقا هم! ﴿كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهينَةٌ﴾. حالا آن آقا ممکن است دادگستري امروز به آن قضا بر اساس همين شهادت بيايد؛ البته آنها هم بايد معيارهاي خودشان را دقت بکنند؛ ولي به هر حال همه اينها در فهم اين گونه از مسايل اينها خيلي دقيق است. به هر حال ﴿كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهينَةٌ﴾، همه انسان‌ها در گرو اعمال و کردار و گفتار و نوشتار و حضور خود هستند و اين را بايد متوجه بود.

 اما آن که بيشتر مي‌خواهيم راجع به آن سخن بگوييم و عمده عرضمان هم راجع به آن است، اين است که اين ديني که مطرح است کدام دين است؟ بله، يکي از معاني دين، جزاست: ﴿يَوْمِ الدِّينِ﴾؛ يعني روزي که انسان‌ها به جزا و کيفر و پاداش عمل خودشان مي‌رسند؛ اما بحث از اين است که دين معاني جامعي دارد و از عمده‌ترين معاني خود دين، دين است. در روز قيامت روز ظهور حقيقت دين است. ما الآن از رمضان چه مي‌دانيم؟ از نزول قرآن چه مي‌دانيم؟ از شب قدر چه مي‌دانيم؟ از تلقي قرآن به مثابه وحي در جان پيغمبر ما چه مي‌دانيم؟ از ولايت علي بن ابي‌طالب و اولاد معصومين ما چه مي‌دانيم؟ يک امور بسيار سطحي و گذرا. حالا ما که مثلاً کارمان است، رشته ماست، در حوزه‌هاي علميه داريم؛ مثلاً درس مي‌خوانيم، چه مي‌فهميم واقعاً!؟ ولايت علي بن ابي‌طالب که ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي﴾;[16] ما اصلاً چيزي از اين مي‌فهميم؟ آن ديني که خداي عالم اظهار رضايت مي‌کند، آن ديني که همه انبياي الهي از آدم تا خاتم آمدند، اين همه وحي، «خليل الرحمن» آمد، «کليم الله» آمد، «روح الله» آمد، اين مسيح با آن همه آموزه‌هاي بلند، آن ابراهيم خليل و آن توحيد ابراهيمی، ما چقدر چيز مي‌فهميم از اينها؟ آن ابراهيمي که با ستاره‌پرستان، با ماه‌پرستان، با خورشيدپرستان احتجاج مي‌کرد و با آنها سخن مي‌گفت، از خدايي سخن مي‌گفت که ﴿لا أُحِبُّ الْآفِلينَ﴾[17] من خدايي که غروب بکند را دوست ندارم. مگر مي‌شود خدا غروب بکند؟ خورشيد غروب مي‌کند، ستاره غروب مي‌کند، ماه غروب مي‌کند؛ مگر اينها مي‌توانند خدا باشند؟ هميشه خدا بايد مُشرق باشد، هميشه خدا بايد طالع باشد، ﴿لا أُحِبُّ الْآفِلينَ﴾. اين را مي‌گويند برهان محبت، برهان فطرت. ما چه مي‌دانيم واقعاً از اينها؟ يک چيزهاي خيلي سطحي؛ اما عمق اين معارف کجا بايد آشکار شود؟ اين ديني که خداي عالم اين همه بر آن اصرار دارد، بهترين‌ها را و پاکيزه‌ترين انسان‌ها را براي اين مي‌آورد و انتخاب مي‌کند و افرادي همانند ابراهيم خليل، موساي کليم، عيساي روح‌الله، رسول الله، ائمه اطهار، اينها را براي دين خود آورده است، راضي مي‌شود که حسين بن علي بدن مطهرش زير سم اسب برود تا مردم از دين خبر پيدا بکنند، تا دين نجات پيدا بخش جامعه باشد. چقدر دين بايد نزد خدا عزيز و محترم باشد؟! وقتي ابرهه تصميم گرفت که خانه خدا را خراب کند ـ مَعَاذَالله ـ خواست با قدرت خدا مقابله کند، خدا به او نشان داد که جاي مقابله با خدا نيست. در سوره مبارکه «فيل» فرمود که ﴿وَ أَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْراً أَبَابِيلَ ٭ تَرْمِيهِم بِحِجَارَةٍ مِن سِجِّيلٍ ٭ فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَأْكُولٍ،[18] آقاي ابرهه سوار بر پيل شد و با پيل‌سواران فراواني مي‌خواست کعبه را خراب کند. کعبه را چند بار سيل آمده، زلزله آمده، خراب شده؛ اما کسي بخواهد با قدرت خدا مقابله کند، اين شدني نيست. اگر کسي بخواهد با آهنگ الهي مخالفت کند، اين است: ﴿وَ أَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْراً أَبَابِيلَ ٭ تَرْمِيهِم بِحِجَارَةٍ مِن سِجِّيلٍ ٭ فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَأْكُولٍ، اين جريان سوره مبارکه «فيل» هست و آنچه که در اين رابطه ملاحظه مي‌کنيد. در مقابل قدرت الهي او احدي نمي‌تواند ايستادگي کند.

اما اين حقيقتي که از آن به عنوان دين ياد مي‌کنيم؛ اينکه خداي عالم قرآن را با اين همه معارف، با اين همه حقايق فرستاده. ما الآن از اين قرآن که جنبه‌هاي توحيدي دارد، جنبه‌هاي وحياني دارد و مي‌فرمايد که ﴿وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّي الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ عَليمٍ﴾.[19] اين قرآن، اين حقيقت آسماني، اينکه اين همه فرشته‌ها مي‌آيند تا قرآن را به خدمت «وليّ الله» در شب قدر برسانند و بر قلب پيغمبر در آن عصر نازل بکنند و همين‌طور و همين‌طور، ما چه چيزي از دين خبر داريم؟! از اين حقيقت گوياي وحي که چقدر عزيز است، چقدر محترم است و چقدر انبياي الهي در مقابل وحي خاضع بودند و با چه ارادتي وحي را مي‌پذيرفتند و همه وجود خود را قربانگاه عرصه وحي قرار داده بودند! اين وحي را ما چقدر خبر داريم؟ جبرائيل امين کيست؟ ﴿عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَي ٭ ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَي ٭ وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الأعْلَي،[20] اينها دين است. ما که از اينها خبري نداريم. عرض کرديم ما از پشت پرده، پرده چندين لايه که نور به مراتب کم و خفيف به ما مي‌رسد، از وحي خبر داريم. الآن آن چيزي که ما از دين ما فهميديم. شما حساب بفرماييد که هزار‌، هزار لايه از آن گذشته و از هزار لايه به ما رسيده است. اگر گفته مي‌شود که اين قرآن هفت بطن دارد و هر بطني هم هفتاد بطن دارد؛[21] يعني لايه‌هاي يکي ـ پس از ديگري پُرحجاب‌تر واسطه شده و ما بايد بين خود و خداي خود اين لايه‌ها را کنار بزنيم و فهم کنيم دين را. اين دين فوق العاده عزيز است، فوق العاده عظيم است! وقتي خداي عالم مي‌خواهد يک نفر را براي دين و براي وحي و رسالت شناسايي کند، انتخاب کند و بين همه انسان‌ها يک فرد شايسته را انتخاب کند؛ «أَنَّ اللَّهَ اطَّلَعَ عَلَی الْأَرْض‏».[22] به کل آنچه را که به عنوان انسان‌ها هستند، آنها را انتخاب مي‌کند، بررسي مي‌کند، غربال مي‌کند، ببيند چه کسي شايستگي دارد. يکي از جهاتي که خداي عالم در باب دين مطرح مي‌کند اين است که ﴿إِنَّ اللّهَ اصْطَفَي﴾،[23] خدا اصطفا مي‌کند. «اصطفا»؛ يعني چه؟ يعني نخبه‌پذيري مي‌کند. ببينيد در بين انسان‌ها پاک‌ترين، خالص‌ترين، سالم‌ترين، بنيان‌هاي پاک، چه کساني هستند؟ آن که اصلاب شامخه و ارحام مطهره او را تحمل کرده، چه کساني هستند؟ اگر لقب شريف رسول گرامي اسلام حضرت محمد مصطفيٰ(صَلَّی اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم‏) مصطفيٰ است، مصطفيٰ؛ يعني چند بار اصطفا شده است، انتخاب شده است. خدا مي‌خواست يک انسان را بيافريند حامل وحي او باشد. چه کسي؟ چه چيزي؟ در عصر حضرت مسيح پيامبر، عيساي مسيح. هر چه نگاه مي‌کند کسي قابليت اين معنا را ندارد که بخواهد وحي دريافت بکند، پيغمبر بشود، با خدا هم‌سخن بشود، کلام خدا را بشنود و خدا مستقيماً با او سخن بگويد، هر چه نگاه مي‌کنند، مي‌بيند کسي نيست. يک دخترخانمي است عفيفه، پاک، مطهره، از طهارت ويژه‌اي برخوردار است: ﴿يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفَاكِ عَلَي نِسَاءِ الْعَالَمِينَ﴾،[24] در بين همه انسان‌ها اعم از مرد و زن يک دخترخانم عفيفه، پاک، منزه و منقح از هر جهت پاک، خدا او را مي‌بيند: ﴿يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ﴾، خدا تو را انتخاب کرد و براي اينکه به يک انسان که بتواند پيامبر بشود، تو را شايسته دانست که مادر بشوي: ﴿فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَراً سَوِيّاً﴾،[25] با آن دستگاه آفرينش، مريم(سَلامُ الله عَلَيْها) مادر شد و بعد عيسيٰ ظرفيت آن را داشت که خدا با او سخن بگويد و بگويد: ﴿إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَ جَعَلَنِي نَبِيّاً﴾،[26] جريان انتخاب نبوت و جريان انتخاب نبي و پيغمبر کار آساني نيست: ﴿اللّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ.[27]

اين دين را ما بايد بفهميم که چيست؟ در دنيا که نمي‌دانيم دين چيست! ديني که الآن مثلاً خيلي حالا در نزد آيت الله‌هاي عظميٰ وجود دارد، همين يک رساله است، چيزي نداريم. از اين معارف بزرگ وحياني، از اين نزول قرآن، از اين جلوه‌هاي وحي، از اين سخن گفتن جبرائيل امين و مانند آن، نگذاشتند، بستند در خانه اهل‌بيت(سَلامُ الله عَلَيْهِم) را، اجازه ندادند اين انسان‌هاي پليد و وارونه که ما ببينيم اينها چه معارفي دارند.

 در دو جا خدا عالم در قرآن مي‌فرمايد که اين کتابي را که ما براي شما فرستاديم، اين کتاب مبيّن مي‌خواهد، مفسّر مي‌خواهد: ﴿لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ؛[28] اين کتاب يک حقيقت وحياني است، يک سطح و يک مرتبه نازله از او در قرآن براي شما هست، شما با سطح قرآن در ارتباط هستيد؛ اما حقيقت قرآن را اولياي الهي، آنهايي که عدِل قرآن هستند و برابر هستند با حقيقت قرآن، اينها در حقيقت مي‌توانند و اين نانجيب‌ها هم که اجازه ندادند.

ما مي‌خواهيم راجع به اين: ﴿مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ﴾ با هم سخن بگوييم، حرف زياد است و هر چه ما مي‌خواهيم راجع به آن سخن بگوييم، مرتّب بحث‌هاي ديگر مطرح مي‌شود. مي‌خواهيم يک روزي بشود، روز هم نه يعني شب و روز دنياي. يک ظرفي شود، يک موقعيتي شود، يک جايگاهي شود که به شما نشان بدهيم که دين يعني چه!؟ اگر مي‌گوييم شب قدر ﴿خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ[29] است؛ يعني چه؟ اگر مي‌گوييم که ﴿تَنَزَّلُ الْمَلاَئِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِن كُلِّ أَمْرٍ﴾؛[30] يعني چه؟ اگر خداي عالم بر وحدانيتش شهادت مي‌دهد؛ يعني چه؟ اگر انبياي الهي و اولياي الهي همه صف در صف بر رسول گرامي اسلام درود مي‌فرستند؛ يعني چه؟ اين احکامي که ما براي شما گفتيم که دست به قصاص نزنيد، دست به حدود نزنيد، دست به تعزيرات نزنيد، احکام الهي را محترم بشماريد، دستورات و واجبات خدا را گرامي بداريد و از نواهي خداي عالم اجتناب بکنيد، مي‌خواهيم نشانتان بدهيم. دروغ يعني چه؟ دزدي يعني چه؟ خيانت يعني چه؟ افترا زدن يعني چه؟ مي‌خواهيم نشانتان بدهيم. يک وقت بفهميد که در دنيا که نمي‌فهميديد، دروغ زدن يعني چه!؟ ما حتي براي شما مثال ذکر کرديم گفتيم که دروغ زدن، دروغ گفتن يا غيبت کردن؛ مثل اينکه کسي گوشت برادر مؤمنش را که مرده بخورد! اين را صريح در قرآن برای شما به عنوان نمونه گفتيم: ﴿يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ﴾،[31] اين کسي که دارد غيبت مي‌کند، اگر باطن اين عمل را شما بخواهيد ببينيد اين است که دارد گوشت برادر مؤمن ميّت خود را مي‌خورد! اين را ما به شما گفتيم، ديگر امور هم همين‌طور هستند، شما باور نکرديد، به شما نشان مي‌دهيم.

در روز قيامت ـ گاهي اوقات اين روايات را مي‌بيند واقعاً تنش مي‌لرزد! ـ زبان يک عده‌اي فرسخ‌ها طولاني است و مردم روي زبانش حرکت مي‌کنند! يعني چه؟ اين باطن عمل يک انسان است که دارد با افترا حرمت‌ها را مي‌شکند. چقدر به ما گفتند حرمت افراد و مؤمنان را حفظ کنيم. خدا فرموده است که ما چند چيز را در چند چيز مخفي نگه داشتيم، يکي از امور اين است که ما اولياي خودمان را در بين مردم مخفي کرديم تا همه انسان‌ها در نزد همه انسان‌ها محترم باشند. ما مي‌توانيم به کسي بگوييم که آقا اين فلان آقا اين‌طوري است، هرگز! ولو چيز بدي را هم ببينيم. ممکن است اشتباه شده يا ممکن است؛ مثلاً خطا کرده، با اين بيان مثلاً، با اين ادبيات مي‌توانيم از کنارش رد بشويم؛ اما اينکه احياناً راجع به مسئله با صراحت و با قاطعيت چيزي را بگوييم که اين نمي‌شود. بايد يک روزي باشد يک ظرف اجتماعي باشد و شرايطي باشد که در آن شرايط انسان ببيند.

خداي عالم مي‌فرمايد که ما يک روزي داريم به نام: ﴿يَوْمِ الدِّينِ﴾ و در آن روز شما را به اين حقيقت آشنا مي‌کنيم که دين، يعني اين حقيقتي که همه انبياي الهي آمدند، وحي بود، کتاب بود، نبوت بود، ولايت بود، اينها را براي شما آشکار مي‌کنيم. آن وقت شما مي‌توانيد ببينيد. حتي کفار هم مي‌بينند آنچه را که بايد ببينند: ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَ سَمِعْنَا؛[32] بله، ما در دنيا کور بوديم؛ اما الآن باطن اعمال خودمان را مي‌بينيم. آنچه را که به عنوان اوامر و نواهي شما داشتيد، الآن کاملاً شفاف و روشن مي‌بينيم.

از باب نمونه، پزشک وقتي که مي‌گويد آقايي که به فرض به يک امري معتاد هستي، اين سم است، اين به هر حال تو را از بين مي‌برد، بنياد وجودت را برمي‌کَند. او متوجه نيست، او عشقش به همين است و بعد وقتي که ـ خداي ناکرده ـ آمد و تمام امعاء و احشای او را درآورد، مي‌فهمد که چه بود! ما با زبان علمي که نمي‌توانيم به مردم چيزي بفهمانيم. زبان علمي شک داخلش مي‌آيد، ترديد مي‌کند، مخصوصاً جهان امروز، جهان غرب، جهان شک است و شکاکيت است و هر چيزي را دست مي‌برند و روز را شب نشان مي‌دهند و شب را روز نشان مي‌دهند. به هر حال دين چيزي نيست که ما بتوانيم به اين راحتي به او دسترسي پيدا بکنيم. بسيار شواهد و نمونه‌هاي فراواني مي‌شود از او ياد کرد؛ اما حقيقت دين را بايد در جاي ديگري جست.

ذيل همين آيه: ﴿مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ﴾، وقتي حاج آقا دارند تفسير مي‌فرمايند و يکي از معاني جامع دين را بيان مي‌کنند ـ اين تفسير تسنيم جلد اول صفحه 410 ـ که ظهور همه معارف قرآن و همه ابعاد دين در قيامت همان است که در قرآن کريم با تعبير «توفيه دين»، مطرح شده است.

«توفيه دين»؛ يعني چه؟ اول آيه را ملاحظه بفرماييد: ﴿يَوْمَئِذٍ يُوَفِّيهِمُ اللَّهُ دِينَهُمُ الْحَقَّ وَ يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِينُ﴾[33] ﴿يُوَفِّيهِمُ﴾؛ يعني چه؟ اين واژه ﴿يُوَفِّيهِمُ﴾ را در قرآن بيشتر فکر و تأمل بفرماييد. روزي خواهد رسيد؛ حالا يا روزگاري يا ظرفي يا موقعيتي که در آن روز ما تمام دين را به تمامه براي شما آشکار مي‌کنيم. «يوفي» از همان «وَفَي» است. «وفي»؛ يعني استيفاي تام مي‌کنيم و هر آنچه که در اين حقيقت قرآن بوده است؛ يعني دين، قرآن يعني همه دين در حقيقت در آن هست: ﴿يَوْمَئِذٍ يُوَفِّيهِمُ اللَّهُ دِينَهُمُ الْحَقَّ، امروزه ما راجع به دين چقدر حرف داريم، چقدر حديث هست، هر کسي براي خود يک رساله‌ و يک کتاب و يک برداشتي و آن دين حق آن که ديگر ترديدي در آن نيست. آن که روشن است و همانند روز آشکار است، ما آن را براي شما واضح مي‌کنيم و به گونه‌اي که براي شما به صورت آشکارا او را مي‌بينيد: ﴿وَ يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِينُ﴾، خدا آشکار بود، دينش آشکار بود، دينش روشن بود؛ اما شما بر قلب و عقلتان و چشم و گوشتان پرده‌هايي را انداخته بوديد که آن پرده‌ها اجازه نمي‌داد، دين آن‌گونه که هست، شناخته شود، ديده شود و تعقّل شود. آن روز روزي است که خداي عالم مالک آن روز است: ﴿مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ﴾. شما حالا با اين نوع نگاه مي‌فهميد که اين معنا، چقدر معناي جامعي است که بتواند همه آنچه را که در ارتباط با قيامت است را تحت اين سه کلمه ﴿مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ﴾ بشود تفسير کرد. عرض کرديم اينها سرفصل است، باز تأکيد کنيم و تکرار کنيم که سوره مبارکه «حمد» که شما مي‌بينيد ما چند بار در نماز بايد اين را بخوانيم، «لَا صَلَاةَ إِلَّا بِفَاتِحَةِ الْكِتَاب»؛[34] يعني شما اگر همه قرآن را در نماز بخوانيد؛ ولي «فاتحة الکتاب» را نخوانيد، نماز نخوانديد. «لَا صَلَاةَ إِلَّا بِفَاتِحَةِ الْكِتَاب»، اين قدر اين سوره مالامال از معارف است، سرريز کرده از حقايق ديني. شما همه آنچه را که راجع به توحيد و نبوت و ولايت در سوره‌هاي ديگر است همه يک طرف و سوره مبارکه «حمد» که جامع است، «أم الکتاب» است؛ اين لقب‌ها که همين‌طوري نيست، «أم الکتاب» است؛ يعني کتاب زاده اوست، کتاب فرزند «فاتحة الکتاب» است؛ اين کتاب عِدل قرآن است از آن جهت که قرآن شرح سوره مبارکه «فاتحه» است؛ لذا تک‌تک آيات را با مراقبت بخوانيم. ﴿بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ٭ اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ ٭ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ﴾[35] اين طوري نه! تمام آياتش را بايد به تفصيل با عظمت با تفخيم قرائت کنيم؛ ﴿مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ﴾، چرا که شما داريد با اين کلمه، دو سوم قرآن را مي‌خوانيد، ﴿مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ﴾. همه اين آيات به نوبه از يک فخامت و عظمتي برخوردار هستند. اميدواريم که خداي عالم توفيق درک اين معارف را آن‌گونه که هست، به برکت اين شب‌ها و اين ماه عزيز اين قرآني که در اين ماه نازل شده است به همه ما مرحمت بفرمايد و دل‌هاي ما را به نورانيّت قرآن بيش از پيش منوّر بفرمايد!

«نَسْئَلُك‏ اللَّهُم‏ وَ نَدْعُوك‏ بِاسْمِكَ الْعَظِيمِ الْأَعْظَمِ الْأَعَزِّ الْأَجَلِّ الْأَكْرَم يَا اللَّه‏ يَا رَحمن يَا رَحيم»!

بار الها گناهان ما را ببخش و بيامرز!

توفيق درک معارف را به همه ما، مرحمت بفرما!

اين ليالي را، اين ايام را، اين ماه را، اين نزول قرآن را، اين شب‌هاي قدر را، اين سلام فرشتگان را براي همه امت ما، نظام ما، جامعه ما، آحاد امت اسلامي پُر خير و برکت، قرار بده!

خدايا دل‌هاي ما را ظرف معارف، ظرف حقايق، احکام و حکَم قرآني، قرار بده!

خدايا کشور ما را، نظام ما را، مملکت ما را، مراجع عظام تقليد، مقام معظم رهبري، دانشگاه‌ها، حوزه‌ها، جوانان کشور همه و همه در پناه امام زمان، هدايت و حمايت بفرما!

مرضاي مسلمين، خصوصاً منظورين شفاي عاجل، کرامت بفرما!

در دنيا و آخرت ما را با ولاي علي و اولاد علي(عَلَيْهِمُ السَّلام) محشور بگردان!

بار الها، در دنيا ما را موفق به زيارت قبر سالار شهيدان و در آخرت موفق به شفاعت آن حضرت بگردان!

گذشتگان از اين جمع، ارواح مؤمنين و مؤمنات، ارواح طيبه شهدا و روح عالی امام امت را با ارواح انبيا و اوليايت، محشور بفرما!

قلب مقدس آقايمان، مولايمان، امام زمانمان را از همه ما راضي و خرسند بفرما!

«بِالنَّبِيِّ وَ آلِه ‏وَ عَجِّلِ اللَّهُم‏ تَعَالَی فِي‏ فَرَجِ مَوْلَانَا صَاحِبِ الزَّمَان»



[1]. تفسير العياشي، ج‏1، ص22.

[2]. تفسير العياشي، ج‏1، ص21.

[3]. سوره فاتحه، آيه4.

[4]. سوره واقعة، آيه50.

[5]. سوره انشقاق، آيه7.

[6]. سوره انشقاق، آيه9.

[7]. سوره معارج, آيه4.

[8]. سوره، آيات1 ـ 3.

[9]. سوره انبياء, آيه104.

[10]. سوره ابراهيم، آيه48.

[11]. سوره الرحمن، آيه29.

[12]. سوره زلزال، آيات7 و8.

[13]. سوره مدثر، آيه28.

[14]. شاهنامه فردوسي, فريدون, بخش20؛ «اگر بار خار است خود کشته‌اي ٭٭٭ وگر پرنيان است خود رشته‌اي».

[15]. سوره انعام، آيه141؛ ﴿وَ آتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصادِه‏﴾.     

[16]. سوره مائده، آيه3.

[17]. سوره انعام، آيه76.

[18]. سوره فيل، آيات3 ـ 5.

[19]. سوره نمل، آيه6.

[20]. سوره نجم، آيات5 ـ 7.

[21]. عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية، ج‏4، ص107؛ «إِنَّ لِلْقُرْآنِ ظَهْراً وَ بَطْناً وَ لِبَطْنِهِ بَطْنٌ إِلَى سَبْعَةِ أَبْطُن‏».

[22]. الفضائل (لابن شاذان القمي)، ص94.

[23]. سوره بقره، آيه132؛ سوره آل‌عمران، آيه33.

[24]. سوره آل‌عمران، آيه42.

[25]. سوره مريم، آيه17.

[26]. سوره مريم، آيه30.

[27]. سوره انعام، آيه124.

[28]. سوره نحل، آيه44.

[29]. سوره قدر، آيه3.

[30]. سوره قدر، آيه4.

[31]. سوره حجرات، آيه12.

[32]. سوره سجده، آيه12.

[33]. سوره نور، آيه25.

[34]. نهج الحق و كشف الصدق، ص424.

[35]. سوره فاتحة، آيات1 ـ 3.

دیدگاه شما درباره این مطلب
أضف تعليقات

محتوى الويب