اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
«الحمد لله رب العالمين و صلّي الله علي محمد و آله الطاهرين».
هيچ درودي و سلامي بالاتر از سلام به ساحت کبريايي ماه مبارک رمضان نيست. آن که همه خيرات و برکات را به همراه آورده است و ما خدا را سپاس ميگوييم و شاکر درگاه الهي هستيم که نسيم خوش ماه مبارک رمضان به ما و جامعه ما و امت اسلامي بلکه قاطبه بشري وزان شد و جانها و دلها و به سمت پروردگار عالم متوجه شد.
هيچ بياني هم از بيان رسول گرامي اسلام بالاتر و والاتر از اين نيست که فرمود: «قَدْ أَقْبَلَ إِلَيْكُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَكَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ»؛[1] وقتي رسول مکرّم اسلام سخن ميگويد و مولاي متّقيان امير بيان و مولاي موحّدان علي بن ابيطالب اين حديث شريف را از آن حضرت نقل ميکند، اين نقل عين حق است. اگر ديگران براساس حق يا بر پايه حق مطلبي را بيان ميکنند، رسول مکرّم اسلام و اهل بيت عصمت و طهارت نه بر پايه حق و نه براساس حق؛ بلکه از جايگاه خودِ حق سخن ميگويند. وقتي رسول الله سخن ميگويد يعني حق ناطق است و عين حق سخن ميگويد. عالمان و فرزانگان و دانشمندان ممکن است براساس حق و بر پايه حق سخني بگويند، اما وقتي رسول الله سخني ميگويد علي بن ابيطالب حرف ميزند اينها حق فعلي حضرت حق پروردگار متعال هستند.
خداي عالم حق مطلق است ﴿ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ﴾؛[2] اما اهل بيت عصمت و طهارت و رسول مکرّم اسلام حق جاري از ناحيه پروردگار عالم هستند که فرمود: ﴿الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ﴾.[3] پس نکتهاي که بايد همگان توجه کنيم اين است که خداي عالم در مرتبه ذات و اوصاف ذاتيه عين حق است که در آن ساحت أحدي را راه نيست او جايگاه ويژه دارد. اما آنچه از ساحت الهي صادر ميشود جز حق نيست و ﴿الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ﴾. اما آنچه از ساحت الهي جاري و صادر ميشود آن کساني اين حق را تلقي ميکنند که به حق متحقق شده باشند و اينها جز اهل بيت عصمت و طهارت و اولياي خاص الهي نيستند.
بنابراين وقتي رسول الله ميفرمايد: «قَدْ أَقْبَلَ إِلَيْكُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَكَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ» اين حق است که سخن ميگويد، نه اينکه برابر حق يا از روي حق يا بر پايه حق سخني گفته باشد. اين مطلبي است که بايد همگان توجه کنيم که ناطقه الهي، نه اينکه پيغمبر برابر وحي، بلکه ﴿إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحي ٭ عَلَّمَهُ شَديدُ الْقُوي﴾.[4] ماه مبارک رمضان را بايد به گونهاي بشناسيم تا از احوالات، عوارض، احکام آن، بعد کمکم به شئونات و بعد کمکم به حقيقت آن راه پيدا بکنيم.
معمولاً براي اينکه حقيقتي شناخته بشود اول به احکام و عوارض دورآن، بعد کمکم عوارض نزديک، بعد اوصاف و خصائص آن تا به مرحله ذات و حقيقت آن انسان بخواهد راه پيدا بکند و ماه مبارک رمضان حقيقتي است که اگر انسان بخواهد به آن مغزا و باطنش برسد تا از اوصاف و احوالات و احکام و شئونات و خصائص ذاتي آن آگاهي و اطلاعي پيدا نکند طبعاً به حقيقت آن راه پيدا نخواهد برد. از اين رو جا دارد که ما در همين ابتداي ماه مبارک رمضان به حقيقت قرآن از راه اوصاف و احکام و عوارض آن نزديک بشويم و با شناختي که نسبت به احکام و عوارض پيدا ميکنيم به اوصاف و ذاتياتش راه ببريم.
براي اين امر، طبعاً بايد ديد که اين ماه چه جلوههايي دارد؟ چه صورتهايي دارد؟ چه مظاهري براي اين ماه وجود دارد؟ که با شناخت اين مظاهر، راه را براي رسيدن به اوصاف و احکام نزديکتر اين حقيقت آشنا بکنيم. اکنون سؤال جامعه ما، سؤال جوانان ما اين است که اصلاً حقيقت رمضان چيست؟ و فلسفه وجودي ماه مبارک رمضان چيست؟ چرا خداوند عالم چنين برنامه عظيم و سنگيني را براي بشر و خصوصاً قاطبه مؤمنين و صف باورمندان و پيروان قرآن و عترت قرار داده است؟ اين چه برنامهاي است؟ اين چه امري است؟ اصلاً اين سؤال جدّي است که «شهر الله» يعني چه؟ ماه خدا يعني چه؟ و اين ماه بناست براي جامعه بشري و جامعه اسلامي چه کاري را انجام بدهد؟
طبيعي است که اگر ما به چنين سؤال اصلي و اساسي نپردازيم، انتظاري که جامعه بشري و جامعه ايماني و اسلامي از ماه مبارک رمضان خواهد داشت انتظار درستي نخواهد بود؛ چرا که معرفت درستي ندارد، شناخت درستي ندارد. ما نميتوانيم با چند تا حديث و چند تا روايت، از وضعيت و ويژگي خاص ماه مبارک رمضان بخواهيم آگاهي و شناختي پيدا کنيم. از اين رو اولين مطلب اين است که «شهر الله» يعني چه؟ آيا در بين اين دوازده ماه مگر همه ماهها متعلق به خدا نيست؟ آيا همه اين شبها و روزها الهي و خدايي نيست؟ آيا ماههاي ديگر از قدرت الهي و از حکمت الهي بهره ندارد؟ از علم و عنايت الهي طرفي نبسته است؟ اينکه ما ميگوييم «شهر الله» و ماه رمضان ماه خداست يعني چه؟
يک توضيح اجمالي لازم است تا جامعه ما به اين نکته توجه کند. وقتي حقيقتي به امري نسبت پيدا ميکند و اين نسبت هم نسبت تامي ميشود کامل ميشود، به گونهاي که در حقيقت آنچه را که براي آن هست هر چه که دارد از ناحيه آن منسوباليه است پس بايد ديد آن منسوباليه نسبت به اين امري که به آن اسناد پيدا کرده است چه چيزي را عطا ميکند؟ ماهها همه يکساناند شبها و روزها همه يکساناند، اما وقتي اين شبها به حقيقتي نسبت پيدا ميکند به امري منسوب ميشود آن امر ماهيت و هويت اين شيء را در حقيقت دگرگون ميکند.
از باب نمونه مثلاً مساجد را همه خانه خدا ميدانند هيچ ترديدي در اين نيست آنهايي که خانهاي را به منظور مسجد وقف ميکنند و ميگويند که ما اين را وقف خانه خدا و مسجد کرديم اين مسجد نسبتي را با پروردگار عالم برقرار ميکند که همين نسبت، احکام فراواني را به عنوان احکام مسجد به همراه ميآورد؛ اما آن بيتي که خداي عالم به اسماعيل و ابراهيم(عليهما السلام) به عنوان انبياي الهي خطاب ميکند ميفرمايد که ﴿أَن طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَ الْعَاكِفِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ﴾؛[5] يعني اين نسبت، نسبت تام است؛ يعني خداي عالم تمام تفضّل و عنايتش را به اين خانه و اين بيت قرار داده است و مردمي که بخواهند با خداي عالم ارتباط برقرار کنند اين پايگاه را پايگاه الهي بدانند، زيرا تفضّل الهي در اين خانه و بيت مستقر و مستمر شده است.
اين به لحاظ مکاني همين است، لذا فرمود: ﴿أَن طَهِّرَا بَيْتِيَ﴾؛ يعني اين خانه مرا که «ياء» نسبت و اين «ياء» تشريف، تمام شرافت را براي اين خانه ميآورد که اگر ابرههگونهاي بخواهد به اين بيت تعرض بکند خداي عالم ابابيلي را مأمور ميکند که آنها را ﴿كَعَصْفٍ مَأْكُولٍ﴾[6] قرار بدهد. بنابراين اين تفضّل و عنايتي که براي بيت الهي هست، تفضلي است که از ناحيه پروردگار عالم آمده است.
به لحاظ زماني هم مسئله همين طور است، ماهها گرچه همه از آنِ خدا هستند، ايام گرچه همه به خدا منسوب هستند، روزي نيست که منسوب به خدا نباشد، شبي نيست که منسوب به پروردگار عالم نباشد، خدا فرمود که شب و روز را من دو آيه قرار دادم: ﴿آيَتَيْنِ﴾؛ ﴿وَ جَعَلْنَا آيَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً﴾،[7] آيه شب و آيه روز نشانه خدا هستند ترديدي در آيت بودن اينها نيست؛ اما وقتي زماني را به معناي خاصي خداي عالم عنايت و تفضل ميفرمايد، اين زمان يعني خدا در اين ماه تفضل ميکند و در اين ماه عنايت ويژه دارد و آنچه را که به اين ماه مربوط است همه و همه از ساحت پروردگار عالم است. اين ماه از خود تهي است و هر چه که دارد خدايي است. همانطوري که همه انسانها همه اوليا نسبتي با پروردگار عالم دارند، ولي انبياي الهي از خود تهي و هر چه که دارند از خداي عالم است. جان، روح، اخلاق، معنويت، جوارح و جوانح، اوضاع و جوارح آنها، همه و همه دربست در اختيار اراده پروردگار عالم است از خود ارادهاي ندارند؛ زيرا اراده خود را به اراده حضرت حق سپردهاند و هر چه که خداي عالم بخواهد «كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا»[8] که اينها در حقيقت از جايگاه الهي سخن ميگويند و مانند آن.
حالا اينها نمونهها و شواهدي است و در منابع ديني و وحياني ما از اين دست مسائل فراوان است. اما اجازه بدهيد که چون وارد ماه مبارک رمضان شدهايم به جلوههاي رمضاني بپردازيم و ببينيم که اين ماه وقتي نسبتش را با خداي عالم ميخواهد برقرار بکند از راه اين نسبت چه چيزي نصيب ماه رمضان ميشود؟ که ما با شناخت اين نسبت بلکه به اين احکام و اوصاف، يک مقدار خودمان را به حقيقت ماه رمضان نزديک کنيم. وقتي معرفتمان را نسبت به ماه فزوني بخشيديم و ارتباط برقرار کرديم آنگاه اجازه داريم که قدم به قدم به اين حقيقت نزديک شويم. حقيقت ماه رمضان آن قدر عظيم و والا است که وقتي يکي از شبهايش به نام شب قدر مطرح است خداي عالم ميفرمايد که ﴿وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ﴾.[9]
بنابراين به صورت اجمال در اين شب به برخي از جلوههاي ماه مبارک رمضان ميپردازيم و آن تجلّياتي که خداي عالم در ماه مبارک رمضان در حقيقت به جامعه بشري از اين منظر نشان داده است را آشنا شويم تا با شناخت اوصاف ماه مبارک رمضان بتوانيم به حقيقت اين ماه نزديک شويم.
اين کلام خدا نور است اين کلام خدا فوق العاده است، ما همان طوري که وقتي کنار يک برگ گل ياسي قرار ميگيريم گل ياسمني قرار ميگيريم به عطر و بوي اين کلمات و اين برگها و گلها مينگريم ميبينيم که چقدر آغشتگي به عطر و ظرافت و لطافت دارد، اين قرآن که در کسوت عربي نازل شده است، وقتي آدم نگاه ميکند حرف حرف اين قرآن کلمات اين قرآن به مثابه برگهاي گلي است که عطر و بو و لطافت و ظرافت از سر و روي اين آيات الهي و اين سورههاي قرآني کاملاً به جان انساني مينشيند.
خدا در قرآن با بهترين و با زيباترين شيوه و روش سخن ميگويد و در مقام معرفي ماه مبارک رمضان جملهاي ميفرمايد و آيهاي را براي ما بيان ميکند که نشان از عظمت اين ماه رمضان است: ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ﴾.[10] شما وقتي بخواهيد حقيقتي را نشان بدهيد آن برجستهترين و والاترين وصف آن ماه را يا آن حقيقت را آشکار ميکنيد و بارز ميکنيد تا ببينيد که آن حقيقت چيست. ماه رمضان چيست؟ چه حقيقتي دارد؟ چه ويژگي دارد؟ در اين رابطه خداي عالم آن برجستهترين آن بارزترين و آن زندهترين جلوه ماه رمضان را بيان ميکند و ميفرمايد که ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدیً لِلنَّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدی وَ الْفُرْقانِ﴾،[11] اين يکي از بارزترين و اصليترين جلوه ماه مبارک رمضان است که اگر خداي عالم توفيق داد و ما در اين شبها توانستيم چنين برنامهاي را در جمع دوستان و مؤمنان در چنين شرايطي که اوضاع بهداشتي بيش از اين اجازه نميدهد ما با هم صحبت بکنيم، شبهايي در باب قرآن و عظمت قرآن، جايگاه قرآن، کارکرد و نقشي که براي جامعه بشري دارد را ـ إنشاءالله ـ باهم گفتگو ميکنيم. امشب بنا است که به رئوس مطالب و فهرست جلوههاي قرآني اشاره کنيم و رد شويم. بنابراين اوّلين ويژگي که ميتوان به عنوان ويژگي بارز ماه مبارک رمضان برشمرد که خود خداي عالم اين بيان را و اين زبان را در زيباترين کلام بيان فرمود که ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ﴾، پس ما اين را يادداشت ميکنيم که اولين و شاخصترين شاخصها و خصيصهها و احوالات و عوارض ماه رمضان مسئله قرآن است که قرآن بيّنات فراواني به همراه دارد، فرقان را به همراه دارد که اين فرقان نتيجه معرفتي امتياز حق از باطل را براي ما آشکار ميکند.
ويژگي دومي که به عنوان ماه مبارک رمضان بايد توجه کنيم و اين هم باز به کلام حق(سبحانه و تعالي) آمده است و از ناطقه حق(سبحانه و تعالي) اين کلام جاري شد، مسئله روزه است ﴿فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ﴾[12] درود خدا و سلام خدا بر انبياي الهي و جان جانان رسول مکرّم اسلام که اين بيانات وحياني را در زيباترين شکلي براي بشر به ارمغان آورده است؛ ﴿فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ﴾، هر کدام از شما که ماه رمضان را مشاهده کرد شهود کرد به حقيقت ماه رمضان خودش را نزديک کرد اين ماه را روزه بدارد. يکي از برترين جلوههاي اين ماه که باز در قرآن مجيد بدان تصريح شده است مسئله روزه و صائم بودن است. روزه يکي از بهترين و ارزشمندترين احکام الهي است که در حديث قدسي آمده است که رسول گرامي اسلام به نقل از آسمان و سماء عِلوي اين گونه حکايت ميکند که «الصَّوْمُ لِي وَ أَنَا أَجْزِي عَلَيْهِ»[13] واي از اين حديث، واي از اين سخن! چقدر اين سخن بلندمرتبه است! چقدر اين سخن والامقام است! آيا اين سخن است اين کلام است يا اين فرشته است يا روح و ريحان الهي است؟ چقدر اين احاديث نورانياند و چقدر با انسان زيبا و راحت سخن ميگويند! «الصَّوْمُ لِي»، اگر روزه از آنِ خدا است انسان روزهدار و صائم هم خدايي و الهي است و اگر خداي عالم به روزه جزاي خير و پاداش ميدهد واي به آن جزايي که خداي عالم به انسان صائم و روزهدار خواهد داد که برخيها «أَنَا أَجْزِي بِهِ»[14] خواندهاند اين حديث را که من پاداش انسان روزهدار هستم. البته «من» نه يعني «من» مقام ذات، يا «من» مقام اوصاف ذاتيه، او برون از دسترس انديشهها و افکار و اوهام است، «من» يعني فعل حق، يعني رضايت حق، يعني مقام مليک مقتدر، يعني مقام ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأنْهَارُ﴾،[15] مقامي که همه فرشتگان به استقبال انسان ميآيند میگويند: ﴿سَلاَمٌ عَلَيْكُمُ﴾؛[16] اينها در حقيقت رضايتهاي الهي است که براي صائمان و روزهداران مطرح است. اين هم ويژگي ديگري است که ـ إنشاءالله ـ در اين فرصتهاي بعدي راجع به حقيقت صوم و احکام والاي صوم به لحاظ مسائل معرفتي و مسائل اخلاقي و اينکه صوم چقدر ميتواند براي جامعه اثربخش باشد؟ شما ميبينيد که جامعهاي که صائم است و روزهدار است چقدر از نظر اخلاقي و تربيتي و اجتماعي و رعايت حقوق افراد و جامعه حتي جمادات و نباتات، انسان چقدر با دقّت و با سعي و تلاش و اهل رعايت است و اهل اين است که بتواند خوب از اين مسئله حراست و صيانت از خود مايه بگذارد و رابطه بين خود را با خود، بين خود را با جامعه و بين خود با خداي عالم را در حقيقت پاک و پاکيزه نگه بدارد.
اينکه شما ميبينيد در ماه رمضان گناهها کمتر است، دعواها، نزاعها، ستيزها، بغيها، عصيانها بسيار کمتر است، محاکم و دادگستريها تا حدّي خلوتتر هست، براي آن است که انسانها در اين ماه کشيک نفس ميکشند مراعات ميکنند و بر زبان و بر چشمان و بر جوارح و جوانحشان سعي ميکنند که غل و زنجيري که خداي عالم در اين ماه بر دست و زبان شيطان زده است شيطانيت ما هم فروکش بکند، عصيان ما و طغيان ما هم فروکش بکند و ما در حقيقت در سايه امن و امان الهي بتوانيم زيست ايماني و مؤمنانهاي داشته باشيم.
خداي عالم ميفرمايد فلسفه روزه آن است که شما به سلاح تقوا مسلّح و مجهّز بشويد ﴿لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾؛[17] درود خدا و سلام خدا بر آورنده اين سخنان که انسانها را به صيانت و به حفاظت و پرهيز از بديها و دور بودن از زشتيها و قبايح انسان را فرا ميخواند. تقوا که اين سرمايه انساني است اين بهترين زاد و راحله انساني که ﴿خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَي﴾[18] است محصول ماه رمضان و محصول جلوه برين آن عبارت است از روزه که همگان بايد توجه داشته باشيم به مسئله روزه.
نکته ديگري که به عنوان يکي از جلوات برتر اين ماه ميتوانيم از آن ياد بکنيم مسئله دعا و نيايش در پيشگاه پروردگار عالم است. خداي عالم براي اينکه راه بندگان به سوي خودش را مهيا کند آماده کند و به صورت يک جاده مستقيم وسيع قرار بدهد يک وادي أيمني قرار بدهد شب و روز اين ماه را با دعا بسته است. دعاهايي که در اين ماه است فوق العاده است گرچه همه دعاها به نوبه خود جايگاه ويژهاي دارد و راه بنده را و انسان را با مولايش با ربّش با خالقش با آفريدگار و پروردگارش و با محبوبش با معشوقش تا انسان خدا را با چه جلوهاي بخواند! گاهي اوقات ميگويد خدا خالق من است، گاهي اوقات ميگويد خدا ربّ من است، گاهي اوقات ميگويد خدا رازق من است، گاهي اوقات هم ميگويد خدا معشوق من است خدا محبوب من است. فرق است بين انسان عابد و زاهد و عالم و عارف؛ انسان وقتي عارفانه خدا را صدا ميزند عابدانه خدا را صدا ميزند زاهدانه خدا را صدا ميزند، گرچه در ظاهر يک «يا الله» است اما در واقع اينها باهم خيلي فرق ميکند. «يا الله» زاهد يعني بهشت ميخواهم! «يا الله» عابد يعني از جهنم تو ميهراسم! اما «يا الله» عارف منزّه از خواستن بهشت و دور ماندن از عذاب جهنم است بلکه خدا را ميخواهم! «وَجَدْتُكَ أَهْلًا لِلْعِبَادَة»[19] اينجاست که انسان در حقيقت با اين «يا الله» خود، حقيقت جانش را و ملکوتش را آشکار ميکند.
بنابراين «يا الله»ها در ظاهر يکساناند، اما در باطن متفاوتاند و داراي درجات و مراتبي هستند. اين دعاها را وقتي در ماه مبارک رمضان ملاحظه ميکنيم کمّاً و کيفاً با ماههاي ديگر و با ايام و ليالي ديگر کاملاً متفاوت است. در بين همه ادعيه هم دعاي سحر از يک جايگاه برين و والايي برخوردار است نميدانيم چگونه در مقابل اين دعا که نيايش است که عبادت است که عرفان است که مجلاي جلوههاي الهي شدن است مظهر اسماي الهي شدن است «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ بَهَائِكَ بِأَبْهَاهُ وَ كُلُّ بَهَائِكَ بَهِيٌّ»،[20] «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِعَظَمَتِكَ كُلِّهَا»، «بِجَلَالِكَ» اين اوصافي که اوصاف برين حق(سبحانه و تعالي) هستند. اصل اين سخن، اصل اين مطلب که ما اجازه داشته باشيم ما مجاز باشيم با خدا اين گونه حرف بزنيم از خدا اين حرفها را بخواهيم «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ بَهَائِكَ بِأَبْهَاهُ وَ كُلُّ بَهَائِكَ بَهِيٌّ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِبَهَائِكَ كُلِّهِ»، واي! اينها چيست؟ اينها چگونه آمده؟ و چقدر اينها عزيز و نازنين است؟ چقدر اينها دلنشين و شيرين و گواراست! «هنيئاً لأولياء الله» که اينها را خود نوشيدند و براي نوشيدن جامعه بشري به ارمغان آوردند! ما چقدر بايد خدا را شکر کرديم؟! جامعه اسلامي و جامعه مؤمنان چقدر بايد شاکر باشد که چنين زباني براي او باز شده و خداي عالم اجازه داده که با او در اين حد آدم حرف بزند! بگويد خدايا همه اسماي تو بهيّ و روشن است من همه اسماي تو را ميخواهم من عزت تو را ميخواهم! من عظمت تو را ميخواهم! من جلال و کبريايي تو را ميخواهم! من ميخواهم مظهر أتمّ الهي بشوم! اينها نشان از اين است که خيلي براي انسان در ماه رمضان خدای عالم سفره پهن کرده و اين ضيافت اين ميهماني «شَهْرٌ دُعِيتُمْ فِيهِ إِلَي ضِيَافَةِ اللَّهِ»[21] ما از چه ميخواهيم بالاتر؟!
اگر انسان بخواهد پرواري بشود و ببخشيد! در نشئه طبيعت از آب و خور استفاده بکند، در دنيا مهماني اينجا و آنجا کم نيست! اما وقتي انسان به ضيافت الهي ميرود که «شَهْرٌ دُعِيتُمْ فِيهِ إِلَي ضِيَافَةِ اللَّهِ»، ضيافت الهي چه ميدهند؟ اسماي حسناي الهي، بهاي الهي، عظمت الهي، عزّت الهي، جبروت الهي، ملکوت الهي و اين جلوهها را در حقيقت به انسانها عطا ميکنند. آيا بالاتر از اين ضيافت ما داريم؟ «اين دهان بستي دهاني باز شد»؛[22] خداي عالم از اينکه انسان غذا بخورد آب بخورد اِبايي ندارد، «إلي ما شاء الله» در اختيار بشر قرار داده است؛ اما آن انساني که خود را به آب و علف ببندد از کمال باز ميماند، از علم و معرفت باز ميماند، از حکمت و اراده و قدرت الهي باز ميماند؛ اين معنايش اين نيست که خداي عالم ميخواهد مثلاً ما چيزي نخوريم. اگر انسان صائم نباشد مفطر نميشود، اگر خود را از «عما سوي الله» صائم نکند به خداي عالم افطار نخواهد کرد.
بنابراين ويژگي ديگري که براي اين ماه هست مسئله صوم است و روزه است و مانند آن که ﴿لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾.
مسئله بعد، مسئله ليالي قدر است؛ يکي از بهترينهاي ماه مبارک رمضان ليالي ارزشمند قدر است که خداي عالم چقدر اين شبها را عظيم و والا قرار داده است. سورهاي در قرآن به نام سوره «قدر» است که در اين سوره مبارکه «قدر» تماماً راجع به شب قدر بحث ميکند: ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْرِ ٭ وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ ٭ لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ ٭ تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ ٭ سَلامٌ هِيَ حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ﴾.[23] باز هم درود خدا و سلام خدا و سلام همه فرشتگان و انبيا و اوليا به روح مطهر رسول الله که اين آيات را و اين جلوههاي بارز حق را براي ما به اين صورت زيبا آشکار کرد. يک سوره است به نام سوره مبارکه «قدر» که در اين سوره خداي عالم آن سرآمد و آن بهترينها و آن سرسبد انسانيت را در بهترين وجه به نمايش گذاشته است و به بشر هديه ميکند اين قرآن که سيّد کتب است؛[24] همه کتابهايي که براي انبياي الهي بوده است از زبور داود و تا تورات موسي و تا انجيل عيسي و صحف ابراهيم و مانند آن، همه اينها ارزشمند هستند همه اينها وحي هستند همه اينها کلام و کتاب خدا هستند، اما اينها نميتواند قرآن باشد ﴿فيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ﴾،[25] ﴿هُدي لِلنَّاسِ﴾[26] و مانند آن، اينها مخصوص قرآن عظيم است ﴿ذِكْري لِلْبَشَرِ﴾[27] اين «تذکرةً للعالمين» اين کتاب، کتاب ويژهاي است که هم نسبت به انبياي پيشين و کتبشان مصدّق است و هم به بياني که آيت الله جوادي آملي فرمودند اين کتاب اين ويژگي را دارد که فقط مخصوص به اوست که ﴿وَ مُهَيْمِناً عَلَيْهِ﴾[28] نه تنها نسبت به کتابهاي پيشينيان در حقيقت سلطه دارد بلکه هيمنه دارد و حاکميت دارد و سيّد کتب است و مراد از سيّد کتب يعني چه؟ يعني همه آنچه در کتاب انبياي پيشين بوده است همه و همه اينجا هستند بلکه بالاتر، بلکه کاملتر و بلکه زندهتر و پايندهتر.
اين قرآن در شب قدر نازل شده است. حالا بحث نزول قرآن و ليالي قدر مباحث خاص خودش را دارد که اگر توفيقي بود و فرصتي بود ـ إنشاءالله ـ به آنها هم پرداخته خواهد شد.
يکي ديگر از جلوههايي که در ماه مبارک رمضان وجود دارد ده شب پاياني ماه مبارک رمضان است که دعاهاي ويژهاي دارد و براي اين ده شب نشانهها و آياتي برتر هست. در شب بيست و هفتم ماه مبارک رمضان هست که آقا امام سجاد(عليه السلام) از شامگاهان تا سحرگاهان «اللَّهُمَ ارْزُقْنِي التَّجَافِيَ عَنْ دَارِ الْغُرُورِ وَ الْإِنَابَةَ إِلَی دَارِ الْخُلُود وَ الِاسْتِعْدَادَ لِلْمَوْتِ قَبْلَ حُلُولِ الْفَوْت»؛[29] اين آمادگي، اين استعداد و تهيّأ که جان انسان دارد پرواز ميکند نسبت به عالم طبيعت در حدّ ضرورت در حدّ لازم توقف ميکند، اما تمام جان و تمام روح پرواز کرده است آماده پرواز است تا به ساحت الهي برسد. اين رمضان آماده است تا انسان را به پرواز درآورد، او را از زمين بکَند و او را از مواهب طبيعي جدا بکند و به مراحل عِلوي و آسماني برساند و او را با جلوههاي برين آشنا کند.
اينهايي که در نظام طبيعت است فرمود: ﴿كُلُوا وَ ارْعَوْا أَنْعامَكُمْ﴾[30] اينها غذايي است که براي تن شما است شما و انعام شما و چهارپايان شما از اين استفاده ميکنيد، همين غذايي که انسان خودش ميخورد چهارپايان هم استفاده ميکنند، اين کمال انساني نيست اين شرافت انساني نيست. انسان نيامده است تا با آب و علف بخواهد زندگي بکند موجوداتي که با آب و علف بخواهند زندگي کنند فراوان هستند؛ اما آن موجوداتي که رمضان آن عالم را براي انسان فراهم ميکند آنها موجودات ملکوتياند. در اين ماهي که آقا رسول گرامي اسلام فرمود: «أَنْفَاسُكُمْ فِيهِ تَسْبِيحٌ وَ نَوْمُكُمْ فِيهِ عِبَادَةٌ»[31] اينکه شوخي و هزل ـ معاذالله ـ نيست اينکه مبالغه نيست چرا اينگونه است؟ يعني چه که انسان خوابش عبادت است و نفسهايش تسبيح است؟ آيا ـ معاذالله ـ بحث مبالغه است!؟ يا نه، يک واقعيت است. انساني که در هويت ماه رمضان وارد شد چون اين ماه، ماه خداست ماه تسبيح است. تسبيح يعني چه؟ يعني خداي عالم را ما تنزيه کنيم منزه بدانيم از همه بديها و نواقص و عيوب، او را پاک و مبرّا بدانيم از همه کميها و کاستيها. انساني که چنين اعتقادي دارد چنين باوري دارد چنين معرفتي پيدا کرده است که در ماهي زيست ميکند که خداي عالم در اين ماه تجلي کرده است با صوم اين ماه قرآن اين ماه دعاي اين ماه ليالي اين ماه دارد زندگي ميکند اين فرشته است اين ملک است اگر فرشتگان گفتند که ﴿نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ﴾[32] اين انساني که شامگاهان هنگام افطار: «اللَّهُمَّ لَكَ صُمْتُ وَ عَلَی رِزْقِكَ أَفْطَرْتُ وَ عَلَيْكَ تَوَكَّلْتُ»[33] با سوره مبارکه «قدر» افطار کند با غذاي سحرگاهان سحر بخورد که سحر در حقيقت ميشود براي او لقمه استحبابي. غذا خوردن مباح است اما سحر خوردن مستحب است عبادت است. اين ماه، ماهي است که انسانها انفاس آنها و نفسهاي آنها «فِيهِ تَسْبِيحٌ»[34] است؛ انساني که در چنين ماهي با اعتقاد به اين ماه که ماه، ماه تجلّي خداست و جلوههاي الهي در اين ماه بارز است و انسان هم بايد در مقابل اين جلوهها خودش را آماده بکند؛ وقتي با چنين فضايي دارد عبادت ميکند اين در حقيقت خوابش هم عبادت است و آن بخش پاياني که ميتواند جلوه رمضاني هم محسوب بشود مسئله عيد فطر است و شبهاي پاياني و وداع ماه مبارک رمضان و خصوصاً شب فطر که «لَيْلَةَ الْجَوَائِز»[35] است.
مستحضريد که صوم و فطر در حقيقت مثل صبر و ظفر هستند:
صبر و ظفر دوستان قديماند ٭٭٭ بر اثر صبر نوبت ظفر آيد[36]
اگر کسي در ماه رمضان صبر کرد صبوري کرد بر احکام و بر اخلاق و بر سنتهاي اين ماه لباس تقوا و کرامت پوشيد و خود را به اين لباس ملبّس کرد مجهّز کرد مسلّح کرد، در تمام اين ماه رعايت کرد چشم، گوش، جوارح و جوانح، قلب و عقلش را، «مَنْ رَعَی قَلْبَهُ عَنِ الْغَفْلَةِ وَ نَفْسَهُ عَنِ الشَّهْوَةِ وَ عَقْلَهُ عَنِ الْجَهْلِ فَقَدْ دَخَلَ فِي دِيوَانِ الْمُتَنَبِّهِين»[37] کسي که اين سه تا شأن از شئون اساسي را که اين حديث شريف را مرحوم شاهآبادي در ابتداي کتاب رشحات اخلاقياش ذکر فرموده است که ايشان اين حديث شريف را که «مَنْ رَعَی قَلْبَهُ عَنِ الْغَفْلَةِ وَ نَفْسَهُ عَنِ الشَّهْوَةِ وَ عَقْلَهُ عَنِ الْجَهْلِ»، اگر کسي اين سه نوع را رعايت را در سه سطح از وجود خودش داشته باشد؛ چون انسان سه سطح از وجود دارد عقل دارد نفس دارد و قلب دارد. اگر اين سه سطح را؛ قلب را از غفلت منزه بدارد تمام توجهش به ساحت «ربُّ العالمين» باشد، نفس را از شهوت و هوسراني و مانند آن باز بدارد و توجهش را به «ربُّ العالمين» داشته باشد و عقل را هم از جهل و ناآگاهي و جهالت و نداشتن اوصاف مذموم و مانند آن خودش را در حقيقت حفظ بکند و از جهالت برهد و رستن داشته باشد اين انسان در حقيقت ملکوتي زيست ميکند. اگر ملکوتي زيست کرد چنين انساني قطعاً به فطر نائل ميشود. فطر ظفري است که به دنبال صبر خواهد آمد:
صبر و ظفر هر دو دوستان قديماند ٭٭٭ بر اثر صبر نوبت ظفر آيد
اميدواريم که جامعه ما از صبر صيام و ماه رمضان بهترين استفاده را داشته باشد تا پايانش که فطر است و شکوفايي است و درخشش است و ملأ الهي است بهره کامل ببرد و جامعه ما از همه سختيها و مشکلات خصوصاً از اين بيماريها نجات پيدا بکند و از اينکه جامعه اکنون به فکر ديگران است و انفاق و امداد و رسيدگي به ايتام و فقرا و مانند آن را در دستور کار خود دارد که از جمله شئونات و جلوههاي اين ماه است بر همه آنها درود ميفرستيم سلام ميفرستيم و براي همه آن کساني که تلاش ميکنند تا اين بليّه را از جامعه اسلامي دور بکنند آرزوي توفيق خدمت و رستگاري داريم و خداي عالم را هم بر آن صبرش و هم بر آن ظفرش، هم بر آن صومش و هم بر آن فطرش شاکريم و توفيق بهرهمندي از اينها را مسئلت ميکنيم.
«و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته»
[1]. امالی(للصدوق)، ص93.
[2]. سوره لقمان، آيه30.
[3]. سوره آل عمران، آيه60.
[4]. سوره نجم، آيات4 و 5.
[5]. سوره بقره، آيه125.
[6]. سوره فيل، آيه5.
[7]. سوره إسراء، آيه12.
[8]. الكافي(ط ـ الإسلامية)، ج2، ص352.
[9]. سوره قدر، آيه2.
[10]. سوره بقره، آيه185.
[11]. سوره بقره، آيه185.
[12]. سوره بقره، آيه185.
[13]. الكافي(ط ـ الإسلامية), ج4, ص63.
[14]. دعائم الإسلام, ج1, ص270.
[15]. سوره بروج، آيه11.
[16]. سوره نحل، آيه32.
[17]. سوره بقره، آيه183.
[18]. سوره بقره, آيه197.
[19]. مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول(عليهم السلام), ج7, ص81.
[20]. مصباح المتهجد، ج2، ص760.
[21]. امالی(للصدوق)، ص93؛ «قَدْ أَقْبَلَ إِلَيْكُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَكَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ شَهْرٌ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ أَفْضَلُ الشُّهُورِ وَ أَيَّامُهُ أَفْضَلُ الْأَيَّامِ وَ لَيَالِيهِ أَفْضَلُ اللَّيَالِي وَ سَاعَاتُهُ أَفْضَلُ السَّاعَاتِ هُوَ شَهْرٌ دُعِيتُمْ فِيهِ إِلَى ضِيَافَةِ اللَّهِ وَ جُعِلْتُمْ فِيهِ مِنْ أَهْلِ كَرَامَةِ اللَّهِ أَنْفَاسُكُمْ فِيهِ تَسْبِيحٌ و...».
[22]. مولوی، مثنوی معنوی، دفتر سوم، بخش179؛ اين دهان بستي دهاني باز شد ٭٭٭ کو خورندهٔ لقمههای راز شد.
[23]. سوره قدر، آيات1 ـ 5.
[24]. كنز الفوائد، ج2، ص237 و 238؛ «فَالْقُرْآنُ سَيِّدُ الْكُتُبِ الْمُنْزَلَةِ وَ شَهْرُ رَمَضَانَ سَيِّدُ الشُّهُور ِ وَ لَيْلَةُ الْقَدْرِ سَيِّدَةُ اللَّيَالِي.... وَ عَلِيٌّ سَيِّدُ الْأَوْصِيَاء».
[25]. سوره آل عمران، آيه97.
[26]. سوره انعام، آيه185؛ سوره آلعمران، آيه4؛ سوره انعام، آيه91.
[27]. سوره مدثر، آيه31.
[28]. سوره مائده، آيه48.
[29]. إقبال الأعمال (ط ـ القديمة)، ج1، ص228.
[30]. سوره طه، آيه54.
[31]. الامالی(للصدوق)، النص، ص93.
[32]. سوره بقره، آيه30.
[33]. الإقبال بالأعمال الحسنة (ط ـ الحديثة)، ج1، ص246.
[34]. الأمالي( للصدوق)، النص، ص93.
[35]. الأمالي (للمفيد)، ص232؛ «فَإِذَا كَانَتْ لَيْلَةُ الْفِطْرِ وَ هِيَ تُسَمَّي لَيْلَةَ الْجَوَائِزِ أَعْطَي اللَّهُ الْعَالَمِينَ أَجْرَهُم...».
[36]. ديوان حافظ، طبق نسخههای قديمی، غزل شماره232.
[37]. مصباح الشريعة، ص22.