09 06 2016 303915 شناسه:
image

جلسه سوم: تبيين جريان پيامبر خاتم ، نمونهای از نظم علمی قرآن

پایگاه اطلاع رسانی اسراء: برنامه تلویزیونی «شمیم رحمت» ویژه مباحث اخلاقی حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی از ابتدا تا پایان ماه مبارک رمضان، هر روز ساعت 3:30 دقیقه بامداد از شبکه چهار سیما پخش خواهد شد و بازپخش آن ساعت 11 خواهد بود.

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
     بسم الله الرحمن الرحيم
«الحمد لله ربّ العالمين و صلّي الله علي جميع الأنبياء و المرسلين سيما خاتمهم و أفضلهم محمد و أهل بيته الأطيبين الأنجبين سيّما بقيّة الله فی العالمين بهم نتولّي و من أعدائهم نتبرّء إلي الله».

وجود انسجام و نظم علمي در قرآن كريم
قرآن كريم در عين حال كه كتاب آسماني است، نظم علمي اين عالم را هم رعايت مي‌كند، در غالب امور اين‌طور است که اولاً به صورت كلّي يك سلسله بياناتي را دارد؛ ثانياً خطوط جزئي و برنامه‌هاي جزئي آن را تبيين مي‌كند؛ ثالثاً كساني كه متّصف به اين‌ها هستند جمع‌بندي مي‌كند، نتيجه را يكجا ذكر مي‌كند؛ رابعاً كساني كه مخالف اين مسير حركت كردند جمع‌بندي مي‌كند و ثمرِ تلخ آن را يكجا ذكر مي‌كند. درباره قرآن‌شناسي اين‌طور است, پيغمبرشناسي اين‌طور است, امام‌شناسي اين‌طور است, انسان‌شناسي اين‌طور است, جامعه‌شناسي اين‌طور است يك كتاب عميق علمي مي‌شود، اين‌طور نيست كه آيات آن پراكنده باشد و نظم علمي در آن نباشد.

تبيين جريان پيامبر خاتم نمونهای از نظم علمی قرآن
همه ما مي‌دانيم كه ذات اقدس الهي درباره رسول گرامي(عليه و علي آله آلاف التحيّة والثناء) فرمود: ﴿إِنَّكَ لَعَلي‏ خُلُقٍ عَظيمٍ﴾؛[1] اما اين محصول جمع‌بندي چند طايفه علمي و عملي است؛ يعني يك سلسله خطوط كلّي را به عنوان وحي و نبوّت بيان كرد, برنامه‌هاي علمي پيامبر را تشريح كرد, برنامه‌هاي عملي پيامبر را تشريح كرد, برنامه پيوند پيغمبر با خدا را بيان كرد, برنامه پيوند پيغمبر با فرشتگان آورنده وحي را مشخص كرد, برنامه پيوند پيغمبر با امّتش را مشخص كرد, برنامه آموزنده پيغمبر در صحنه‌هاي نبرد را مشخص كرد, همه اين‌ها را در كنار آن بازگو كرد كه پيغمبر عمل كرد و جمع‌بندي كرده فرمود: فتحصّل كه پيغمبر ﴿إِنَّكَ لَعَلي‏ خُلُقٍ عَظيمٍ﴾؛ ولی اين‌چنين نيست كه ابتدا بفرمايد: ﴿إِنَّكَ لَعَلي‏ خُلُقٍ عَظيمٍ﴾، شما اين قسمت‌ها را تنظيم مي‌كنيد مي‌بينيد كه هر جا سخن از دستور هست كنار آن امتثال هست. فرمود پيامبر آمده است كه ﴿يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُزَكِّيهِمْ﴾،[2] هم معلم باشد، عقل نظري و انديشور جامعه بشري را شكوفا كند, هم مزكّي باشد؛ عقل عملي و انگيزه‌مدار جامعه را رهبري كند. برنامه‌هاي فراوان حضرت را در سوره‌ها و آيات گوناگون ذكر كرد كه در فلان‌جا پيامبر تعليم داد, در فلان‌جا تزكيه كرد, در فلان‌جا انديشه مردم را راه‌اندازي كرد, در فلان‌جا انگيزه مردم را راه‌اندازي كرد. پس در بخش ﴿يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُزَكِّيهِمْ﴾ كارآمد بود. از نظر رعايت مسئله عاطفه و محبّت كه فرمود: ﴿رَحْمَةً لِلْعالَمينَ﴾،[3] در بخش پاياني سوره مباركه «توبه» فرمود: ﴿ بِالْمُؤْمِنينَ رَؤُفٌ رَحيم‏﴾[4] مستحضريد اين دو اسم از اسماي حسنا درباره ذات اقدس الهي است، خداوند رئوف و رحيم است «يَا رَئُوفُ» و «يَا رَحِيم» چه در «جوشن كبير»,[5] چه در روايات ديگر[6] و چه در قرآن كريم اين دو اسم درباره اسماي حسنای ذات اقدس الهي است؛ منتها اين‌ها صفت فعل‌اند نه صفت ذات و صفت فعل, مظهر مي‌طلبد، بهترين مظهر براي اين‌گونه از اسما انسان كامل, وجود مبارك پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) است كه در بخش پاياني سوره «توبه» فرمود: ﴿بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحيمٌ﴾.

چگونگي بهرمندي جبرئيل از فيض رسالت پيامبر اكرم
مرحوم امين‌الاسلام نقل مي‌كند كه وجود مبارك پيامبر به جبرئيل فرمود: من كه «رحمةٌ للعالمين» هستم آيا فيض من به تو هم رسيد، تو هم از فيض رسالت من بهره بردي؟ عرض كرد بله «يا رسول الله». اين جزء غرر روايات ماست كه صدر آن خيلي عميق و علمي است؛ البته ذيل آن مشكلي دارد كه بايد جداگانه حلّ شود. عرض كرد ما هم از فيض شما بهره برديم، ما هم اگر چهارتا كار علمي شد به بركت شما ياد گرفتيم، ما ياد گرفتيم که آوردن وحي براي ما يك برنامه بود، اين مراحل عاليه را به وسيله شما ما آموختيم، شما معلّم ما هستيد، اين را امين‌الاسلام در ذيل آيه ﴿وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمينَ﴾ نقل مي‌كند.[7] حالا وقتي جبرئيل از علم حضرت استفاده مي‌كند ديگران وظيفه‌شان چيست؟ پس معلّم هست, مزكّي هست, از نظر انديشه و انگيزه؛ نسبت به مؤمنين كمال رأفت و رحمت را دارد: ﴿بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحيمٌ﴾

رنجور شدن پيامبر از رنج امت
و اگر جامعه‌اي در اثر يك حادثه و رخدادي كه برای درون خود آنهاست يا از بيرون بر آن‌ها تحميل شده در زحمت باشد، فرمود بر پيغمبر گران است، سخت است: ﴿عَزيزٌ عَلَيْهِ ما﴾؛[8] اين «ما», «ما» مصدريه است، ﴿عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ﴾؛ يعني «عَنتَكُم»؛ يعني رنج شما, غصه شما براي او دشوار است، حضرت گاهي خوابش نمي‌برد از اينكه جامعه معتاد دارد، فرقي نمي‌كند بين بيداري و خواب آن‌ها. شما وقتي كه مدينه مشرّف مي‌شويد، در حرم‌النبي اين آيه را مي‌خوانيد، ذات اقدس الهي فرمود: اگر اين‌ها گناه كردند توبه كردند از ذات اقدس الهي درخواست مغفرت كردند به حضور تو آمدند تو هم براي اين‌ها طلب مغفرت كردي: ﴿وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحيماً﴾[9] اين در زمان حيات حضرت است، همين آيه را ما در زمان رحلت آن در كنار حرم النبي هم مي‌خوانيم؛ البته توسعه دارد در خارج از حرم هم مي‌شود خواند؛ ولي منظور آن است كه آيه مي‌فرمايد اگر اينها بيايند در حضور شما و استغفار كنند، شما هم براي اينها استغفار كنيد: ﴿جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحيماً﴾؛ پس معلوم مي‌شود حيات و مماتش يكي است.
 الآن هم ما آن‌جا مي‌رويم همين دعا را مي‌خوانيم، الآن هم وقتي ببيند جامعه در زحمت و فشارند، بر آن حضرت رنج است: ﴿عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ﴾، اگر اين «ما», «ما» مصدريه است، چه اينكه هست؛ يعني «عَنَتَكُم» رنج شما, درد شما براي حضرت زحمت است، اگر حضرت فرمود: «أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ»،[10] پدر از رنج پسر رنج مي‌برد اين‌طور نيست كه حالا جامعه معتاد باشد يا بيكار باشد يا توليد كم باشد يا اشتغال كم باشد يا رنج فراوان باشد يا ـ خداي ناكرده ـ طلاق زياد باشد و حضرت غصه نخورد. همين خاندان به ما فرمودند: خانه‌اي كه با طلاق خراب شده به اين زودي بازسازي نمي‌شود؛[11] اين يك بافت فرسوده‌اي است كه سال‌ها بايد بگذرد؛ حالا يكي خراب شده دو سال, سه سال, پنج سال بالأخره اين را مي‌شود بازسازي كرد، همين خانداني كه ما حرم اين‌ها مي‌رويم در و ديوار حرم اين‌ها را مي‌بوسيم همين‌ها فرمودند, فرمودند خانه‌اي كه با طلاق خراب شده ديگر به اين آساني بازسازي نمي‌شود خودشان هم برای ما غصه مي‌خورند؛ اين‌طور نيست كه فقط وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) غصه بخورد، همه اين ذوات قدسي(عليهم الصلاة و عليهم السلام) همين‎طور هستند، ﴿عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ﴾.
 بنابراين در تعليم, اين‌ها كارآمدند, در تزكيه كارآمدند, در رأفت كارآمدند, در رحم كارآمدند و در اينكه با جامعه همدردي مي‌كنند كارآمدند. در مسائل ديگر سوره مباركه دارد كه عده‌اي مي‌آيند كه حرف خودشان را بزنند، بالأخره با اين‌ها بايد برابر خودشان عمل كنيد: ﴿الَّذينَ يُجادِلُونَ في‏ آياتِ اللَّهِ﴾؛[12] يعني اين‌ها كه نمي‌آيند حرف تو را گوش بدهند آمدند كه حرف خودشان را بزنند آن‌ها حكم ديگري دارند كه در سوره مباركه «انعام» مشخص فرمود: ﴿وَ إِذا جاءَكَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ﴾؛[13] فرمود اگر عده‌اي آمدند در محضر شما كه آيات الهي را بشنوند، حرف خدا و پيغمبر را بشنوند، قبل از اينكه شروع به سخن بكني بگو: ﴿سَلامٌ عَلَيْكُمْ﴾ اين‌ها مي‌شود خُلق عظيم؛ اين‌ها را گفت و گفت؛ بعد فرمود: ﴿إِنَّكَ لَعَلي‏ خُلُقٍ عَظيمٍ﴾؛ فرمود اول به اين‌ها سلام بكن.
 مستحضريد اين آيه سوره مباركه «انعام» كه فرمود: وقتي مؤمنين به حضورتان آمدند شما اگر اين كتاب‌هاي روضه‌خواني‎های سابق را ديده باشيد، خطيب رسم بود اول كه بالاي منبر مي‌رفت، اول به حضّار سلام مي‌كرد؛ براي اينكه مجلس روضه, مجلس علم بود, مجلس تفسير، حديث و روايت بود, نقل نهج‌البلاغه بود, نقل صحيفه سجاديه بود، وقتي مي‌فرمايد: ﴿وَ إِذا جاءَكَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ﴾، اوساط از مستمعان, سلام را از خود حضرت دريافت مي‌كنند؛ يعني سلام نبيّ بر آن‌هاست, اوحديّ از اهل محضر، گذشته از دريافت سلام پيامبر, «سلام الله» را هم دريافت مي‌كنند، اين ﴿فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ﴾؛ يعني سلام ما را برسان يا سلام خودت را برسان؟ اوساط از شاگردان حضرت, سلام را از پيامبر دريافت مي‌كردند، اوحدي از اصحاب آن حضرت سلام را از «الله» دريافت مي‌كردند: ﴿وَ إِذا جاءَكَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ﴾؛ ذات اقدس الهي كه بر مؤمنين به طور عموم سلام مي‌فرستد.
در جريان ابراهيم, موساي كليم و عيساي مسيح(سلام الله عليهم اجمعين) مخصوصاً در جريان موسي و هارون وقتي فرمود: ﴿سَلامٌ عَلي‏ مُوسي‏ وَ هارُونَ﴾؛[14] همين‌طور كه ما بر موسي و هارون سلام فرستاديم اين‌چنين ما مؤمنين را پاداش مي‌دهيم؛ يعني بر اين‌ها هم سلام مي‌كنيم. پس «سلام الله» براي افراد باايمان هست، اين‌چنين نيست كه «سلام الله» مخصوص انبيا و مرسلين(عليهم الصلاة و عليهم السلام) باشد؛ البته مستحضريد در همه اين مباحث آ‌ن قلّه‌‌اش مربوط به اينهاست. در همان سوره مبارکه «احزاب» ملاحظه فرموديد دو تا تصليه هست: يک تصليه و صلوات فرستادن براي حضرت رسول است كه فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ﴾؛[15] يك تصليه در همان سوره مبارکه «احزاب» براي مؤمنين است، فرمود: ﴿هُوَ الَّذي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَي النُّورِ﴾[16] مؤمن اگر قدر خودش را نشناسد ضرر كرد، چه مقامي بالاتر از اينكه خدا بر مؤمن صلوات بفرستد, اين كم مقام است که ملائكه بگويند: «اللهم صلّ علي الشيخ الانصاري» اين كم است؟! ﴿هُوَ الَّذي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَي النُّورِ﴾، فرمود براي اينكه شما را نوراني كنند صلوات خدا و ملائكه لازم است اين كم مقامي نيست كه حالا ملائكه بر محقّق صاحب شرايع, علامه حلّي, محقق اردبيلي, مقدس اردبيلي، شيخ انصاري صلوات بفرستند اين راه باز است، اينكه مخصوص پيغمبر و امام(عليهم السلام) نيست؛ وقتي اين راه باز است ما را هم تشويق كردند چرا اين راه را نرويم. پس همان سوره مباركه «احزاب» كه فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ﴾، در همان سوره فرمود: ﴿هُوَ الَّذي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَي النُّورِ﴾ اين صلوات خدا بر مؤمنين است, آن هم «سلام الله علي المؤمنين» است كه فرمود: ﴿سَلامٌ عَلي‏ مُوسي‏ وَ هارُونَ ٭ إِنَّا كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنينَ﴾، نه «نجزي النبيين»؛ فرمود سلام ما شامل مؤمنين هم مي‌شود. اگر يك وقت در قلب انسان گرايشي پيدا شود به طرف خير بداند اين «سلام الله» است, اگر در دل انسان مطلبي القا شود كه از كسي نشنيد در كتابي نخواند بداند اين «سلام الله» است, فيض خداست كه نازل مي‌شود اين راه باز است.
 پس در جريان رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) تعليم و تزكيه او‌ مشخص, رأفت او مشخص, محبّت و ايمان او به الله و محبّت و رأفتش نسبت به مؤمنين مشخص و رنجور شدن پيامبر از رنج مردم اين هم مشخص, درباره دشمنان ديگر هم فرمود، حضرت و همراهانش ﴿أَشِدَّاءُ عَلَي الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ﴾[17] اين هم مشخص, راه نفوذ را بستن هم مشخص, راه درون را باز كردن براي مؤمنين مشخص, همه اين‌ها را كه وقتي جمع‌بندي كرد فرمود: ﴿إِنَّكَ لَعَلي‏ خُلُقٍ عَظيمٍ﴾؛ نبايد گفت كه حالا اين در اوّل نازل شد، اين آيات بعد نازل شد؛ چون ذات اقدس الهي دو گونه در قرآن كريم با ما سخن مي‌گويد: يك وقت است كه يك متن را اوّل نازل مي‌كند در سوَر مكّي، بعد در سوَر مدني اين را شرح مي‌دهد؛ اين اجمال قبل از تفصيل است. يك وقت شرح حال را در سوَر مكّي و مدني بيان مي‌كند، جمع‌بندي را در پايان ذكر مي‌كند، اين اجمال بعد از تفصيل است, گاهي انسان يك متن را مي‌خواهد شرح كند اين اجمال قبل از تفصيل است، يك وقت از بحث‌هاي مبسوط نتيجه‌گيري مي‌كند اين اجمال بعد از تفصيل است؛ درباره وجود مبارك پيامبر(عليه و علي آله آلاف التحيّة والثناء) همين‌طور است، گاهي مي‌فرمايد: ﴿إِنَّكَ لَعَلي‏ خُلُقٍ عَظيمٍ﴾ اين به منزله متن است كه در مكه نازل شد، در اوايل نزول آيات و سوَر مكّي، اين سوره مباركه است که جزء عتايق سُور است، بعد شرح حال آن در سور مكّي و مدني مشخص شد. يك وقت است كه نتيجه‌گيري بحث‌هاي علمي و عملي حضرت است مثل بخش‌هاي پاياني سوره مباركه مدني كه در مدينه نازل شد؛

مورد احترام قرار گرفتن زمين و زمان به بركت پيامبر خاتم
آن‌گاه زمان و زمين را به بركت حضرت مورد احترام قرار داد, اگر به سرزمين مكه احترام مي‌گذارد: ﴿لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ ٭ وَ أَنْتَ حِلٌّ﴾[18] ما اگر براي مكه حرمت قائليم به احترام توست ﴿لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ ٭ وَ أَنْتَ حِلٌّ﴾ در حالي كه تو در اين سرزمين هستي, اگر تو اين سرزمين نباشي براي ما سنگلاخي بيش نيست، ما براي او حرمت قائل نيستيم. يك وقت است ما اين‌جا با ابرهه بساط اين قوم را ويران كرديم؛ اما ﴿لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ ٭ وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ﴾؛ درباره عصر هم همين‌طور است، درباره عصر نبوت و عصر رسالت و عصر امامت مخصوصاً عصر وجود مبارك حضرت(سلام الله عليهم اجمعين) هم فرمود: ﴿وَ الْعَصْرِ ٭ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي‏ خُسْرٍ﴾[19] اگر به زمان قسم مي‌خورد به احترام آن حضرت است, اگر به زمين قسم مي‌خورد به احترام آن حضرت است، اين جمع‌بندي‌هاست اين روش در قرآن كريم هست. حالا شما درباره قرآن بخواهيد بحث كنيد كه خدا چگونه قرآن را معرفي كرده، مي‌بينيد همين عناصر چندگانه را درباره قرآن ذكر مي‌كند. درباره امامت و ولايت و اهل بيت(عليهم السلام) بخواهيد بحث كنيد مي‌بينيد همين‌طور است, درباره انسان مؤمن بخواهيد بحث كنيد مي‌بينيد همين‌طور است؛ اين مي‌شود كتاب عميق علمي؛ يعني دعواي او مدلّل است هر دعوايي كرده در كنار آن علّت ذكر مي‌كند يا اول تفصيل بعد اجمال, يا اول اجمال بعد تفصيل, آن‌جا كه اجمال اول است و تفصيل بعد به منزله متن و شرح است, آن‌جا كه اجمال آخر است و تفصيل اوّل به عنوان نتيجه‌گيري تفصل است اين كار, كار قرآني است مي‌شود كتاب علمي.
 لذا وجود مبارك امام سجاد فرمود: «لَو مَاتَ مِن بَيْن الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِب ِ لَمَا اسْتَوْحَشْتُ بَعْدَ أَنْ يَكُونَ الْقُرْآنُ مَعِي‏»؛[20] فرمود اگر همه مردم بين شرق و غرب عالم؛ يعني همه مردم روي زمين بميرند و من در روي زمين تنها باشم مادامي كه قرآن با من است من احساس وحشت نمي‌كنم، چون يك متكلّم خوبي با من سخن مي‌گويد، من هم خواسته‌هاي خودم را قبل از اينكه خودم درميان بگذارم، آفريننده من در همين كتاب درميان گذاشت، «لَو مَاتَ مِن بَيْن الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِب ِ لَمَا اسْتَوْحَشْتُ بَعْدَ أَنْ يَكُونَ الْقُرْآنُ مَعِي‏»؛ اين از بيانات نوراني حضرت است: «الْعِلْمُ رَائِدٌ الْعَقْلُ‏»[21] مستحضريد كه «رائد»[22] غير از نبيّ, غير از رسول, غير از امام, غير از خليفه, غير از عالم, غير از معلم است، اين‌ها هر كدام عنواني است مخصوص خودش, «رائد»؛ يعني پيشرو كساني كه مي‌خواهند به حج مشرّف شوند يا جاي ديگر اول يك عده پيشرو مي‌روند راه را مشخص مي‌كنند وضع را مشخص مي‌كنند بعد مي‌آيند به اين قافله خبر مي‌دهند اين قافله حركت مي‌كند مي‌رود، اين را مي‌گويند «رائد». در بيانات نوراني حضرت امير هست ائمه ديگر فرمودند, فرمودند: «إِنَّ الرَّائِدَ لا يَكْذِبُ أَهْلَهُ»[23] ما از دور خبر نمي‌دهيم كه معادی هست بهشتي و جهنمي هست، چون قيامت الآن موجود است. اين بيان نوراني امام رضا(سلام الله عليه) است كه «لَيْسَ مِنَّا» كسي كه نگويد بهشت و جهنم الآن موجود است،[24] بهشت الآن موجود است جهنم موجود است. همه اين ذوات قدسي مشمول اين بيان نوراني‌اند كه «لَو كَشَفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقِينَا»[25] فرمودند ما از دور كه خبر نمي‌دهيم با يك سلسله مفاهيم حصولي بگوييم بهشت اين‌طور است جهنم اين‌طور است «بين البهشت و الجهنم»، اعراف اين‌طور است، مردم چند دسته‌اند ما پيشرو شماييم، ما رفتيم و آمديم و باخبريم و هيچ وقت دروغ هم نمي‌گوييم، «إِنَّ الرَّائِدَ لا يَكْذِبُ أَهْلَهُ».

ضرورت كسب معارف الهي و راه‌هاي تحصيل آن
حالا براي ما كه افراد عادي هستيم چندين راه وجود دارد: يكي اينكه از همين قرآن و آيات و روايات به بركت اين ذوات قدسي ياد بگيريم, يكي هم باور كنيم كه قبرستان مدرسه است. اين قبرستان از آن جهت كه گفتند فاتحه بخوانيد رأفت و رحمت است براي مؤمنين طلب مغفرت است، يك تذكره هم براي خود ما هست. آن سلام اول، يك عرض ادب است, اين قرائت فاتحه و آيات ديگر ترحّمي نسبت به آن‌ها است, اما آن دعاي مخصوص دعاي‏ مدرسه است: «السَّلَامُ عَلَى أَهْلِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مِنْ أَهْلِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ يَا أَهْلَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ بِحَقِّ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ كَيْفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مِنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»؛ بعد در پايان: «يَا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ بِحَقِّ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ اغْفِرْ لِمَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ احْشُرْنَا فِي زُمْرَةِ مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» تا پايان.[26] آن جمله‌هاي نوراني اين است كه اي اهل «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» شما را به حقّ «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» قسم به ما بگوييد آن‌جا چه خبر است. پس معلوم مي‌شود خيلي‌ها مي‌توانند بروند قبرستان كه چيز ياد بگيرند، حالا يا در عالم رؤياست يا عالم بيداري است به هر وسيله است مي‌شود از اهل قبرستان چيزی شنيد؛ حالا يا به خواب آدم مي‌آيند يا در راه‌هاي ديگر آدم را ياري مي‌كنند. خيلي از اين بزرگان نجف شاگرد همان وادي‌السلام بودند اين دعا كه لغو نيست اين‌طور نيست كه «آن را كه خبر شد خبري باز نايد»؛ نه خير، آن را كه خبر شد خبري هم باز آمد.[27] آخر به ما گفتند برويد آن‌جا آن‌ها را به حقّ «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» كه بهترين قسم است، قسم بدهيد بگوييد آن‌جا چه خبر است؛ پس معلوم مي‌شود راه باز است. «يَا أَهْلَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ بِحَقِّ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ كَيْفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مِنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»؛ پس معلوم مي‌شود راه, تنها راه حوزه و دانشگاه نيست راه قبرستان هم هست كه انسان چيز ياد بگيرد.
 اين‌ كه فرمودند: «إِنَّ الرَّائِدَ لا يَكْذِبُ أَهْلَهُ»؛ يعني ما پيشرو شما هستيم ما رفتيم آن‌جا آمديم خبر داريم مي‌دانيم آن‌جا چه خبر است، ما كه دستي از دور بر قيامت نداريم كه فقط با علم حصولي بگوييم چون خدا عادل است يك محكمه بايد باشد بله اين را خيلي‌ها بلدند؛ اما آنكه ائمه(عليهم السلام) بلدند فرمودند همان مسئله «لَو كَشَفَ الْغِطَاءُ» است، فرمود: «إِنَّ الرَّائِدَ لا يَكْذِبُ أَهْلَهُ». يك بيان نوراني از پيغمبر(عليه و علي آله آلاف التحيّة والثناء) است كه اين سه جمله را دارد: «الْعِلْمُ رَائِدٌ وَ الْعَقْلُ سَائِقٌ وَ النَّفْسُ حَرُونٌ‏»؛ فرمود علم پيشرو خوبي است, عقل يك راننده خوبي است و نفس هم سركش است. اين نفس يا در بخش انديشه گرفتار وهم و خيال است يا در بخش انگيزه به دام شهوت و غضب افتاده است به هر حال سركش است، اين پيشرو مرتب مي‌گويد آن‌جا خبر خوبي است, آن‌جا جاي بدي است, آن طرف بد است اين طرف خوب است مرتب دارد خبر مي‌دهد اين عقل هم ما را سوق مي‌دهد و اين نفس سركش است. اين سه جمله است که سه جمله هر كدام مي‌تواند پيام خاص داشته باشد، آن «وَ النَّفْسُ حَرُونٌ‏» از واقعيتي خبر مي‌دهد كه جمله, جمله خبريه است؛ اما اين جمله اوّل و دوم در عين حال كه به حسب ظاهر خبري است مي‌تواند به داعي انشا القا شده باشد: «الْعِلْمُ رَائِدٌ»؛ يعني علمي پيدا كنيد كه پيشروي شما باشد، علمي كه درباره زمين و زمان است، اين مشكل شما را حلّ نمي‌كند، اين لازم هست، ولي كافي نيست؛ چون بساط زمين و زمان يك روز برچيده مي‌شود: ﴿إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ﴾[28] است, ﴿يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ﴾[29] است چيزي پيدا كنيد كه وقتي زمين و زمان برچيده شد به درد شما برسد. اين «الْعِلْمُ رَائِدٌ»، جمله خبريه است مي‌تواند به داعي انشا باشد؛ يعني علمي فراهم كنيد كه پيشرو باشد؛ يعني بيايد آن‌جا به شما خبر بدهد. «وَ الْعَقْلُ سَائِقٌ»، هم عقل را طرزي بشناسيد كه شما را حرکت بدهد؛ يعني صِرف دانستن اين دو جمله كافي نيست كه بشود خبريه محض اين ديگر آموزنده نيست «الْعِلْمُ رَائِدٌ, الْعَقْلُ سَائِقٌ»؛ اما وظيفه ما چيست؛ يعني «يا ايها الذين آمنوا» علمي تهيه كنيد كه رائد باشد, «يا ايها الذين آمنوا» عقلي داشته باشيد كه سائق باشد؛ اين‌ها راه هست كه اميدواريم ذات اقدس الهي به بركت قرآن و عترت همه علاقه‌مندان به اين دو عنصر اصلي و شما بزرگواران را از رهنمودهاي اهل بيت عصمت و طهارت حداكثر بهره را مرحمت بفرمايد.
پروردگار امر فرج وليّ‌ات را تسريع بفرما!
 نظام ما, رهبر ما, مراجع ما, دولت و ملت و مملکت ما را در سايه امام زمان(عج) حفظ بفرما!
 روح مطهر امام راحل و شهدا را با اولياي الهي محشور بفرما!
 خطرات سلفي و تكفيري و داعشي را به استكبار و صهيونيسم برگردان!
مشكلات دولت و ملت و مملكت مخصوصاً در بخش اقتصاد مقاومتي و ازدواج جوان‌ها را به بهترين وجه حلّ بفرما!

«غفر الله لنا و لكم و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»


[1] . سوره قلم، آيه4.

[2] . سوره بقره، آيه29.

[3] . سوره انبياء، آيه107.

[4] . سوره توبه، آيه128.

[5] . المصباح الکفعمی(جنة الأمان الواقية)، ص247 و 254.

[6] . الکافی(ط ـ الاسلامية)، ج2، ص561.

[7] . مجمع البيان فی تفسير القرآن، ج7، ص107.

[8] . سوره توبه، آيه128.

[9] . سوره نساء، آيه64.

[10] . علل الشرائع, ج1, ص127.

[11] . الکافی(ط ـ الاسلامية)، ج6، ص54.

[12] . سوره غافر، آيات35 و 56 و 69.

[13] . سوره انعام، آيه54.

[14] . سوره صافات، آيات120و121.

[15] . سوره احزاب، آيه56.

[16] . سوره احزاب، آيه43.

[17] . سوره فتح، آيه29.

[18] . سوره بلد، آيات1 و 2.

[19] . سوره عصر، آيات1 و 2.

[20] . الکافی(ط ـ الاسلامية)، ج2، ص602.

[21] . بحار الأنوار(ط ـ بيروت)، ج74، ص174.

[22] . معجم المقاييس اللغة، ج2، ص458؛ «رائِدُ العَين: عُوَّارها الذی يَرُود فيها؛ و الرَّائد: العُود الذی تُدار به الرَّحَی‏».

[23] . إعتقادات الإمامية(للصدوق)، ص64.

[24] . الأمالی(للصدوق), ص461؛ «فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَأَخْبِرْنِي عَنِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ أَ هُمَا الْيَوْمَ مَخْلُوقَتَانِ فَقَالَ نَعَمْ وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَدْ دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ رَأَي النَّارَ لَمَّا عُرِجَ بِهِ إِلَی السَّمَاءِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ فَإِنَّ قَوْماً يَقُولُونَ إِنَّهُمَا الْيَوْمَ مُقَدَّرَتَانِ غَيْرُ مَخْلُوقَتَيْنِ فَقَالَ(عليه السلام) مَا أُولَئِکَ مِنَّا وَ لَا نَحْنُ مِنْهُمْ مَنْ أَنْکَرَ خَلْقَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ فَقَدْ کَذَّبَ النَّبِيَّ(صلّی الله عليه و آله و سلّم) وَ کَذَّبَنَا وَ لَيْسَ مِنْ وَلَايَتِنَا ...».

[25] . تصنيف غرر الحکم و درر الکلم، ص119.

[26] . بحار الأنوار(ط ـ بيروت)، ج99، ص301.

[27] . سعدی، گلستان، ديباچه؛ «اين مدعيان در طلبش بی خبرانند ٭٭٭  کانرا كه خبر شد خبري باز نايد».

[28] . سوره تکوير، آيه1.

[29] . سوره ابراهيم، آيه48.