01 11 2018 314306 شناسه:

دانش هدایتگر (جلسه سوم)

دانلود فایل صوتی

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

بحث در تفسير سخنان نوراني امام مجتبي(صلوات الله و سلامه عليه) بود كه طبق نقل مرحوم كليني فرمود: «كُونُوا أَوْعِيَةَ الْعِلْمِ وَ مَصَابِيحَ الْهُدَى»؛[1] يعني ظرفيت فراواني براي علوم الهي داريد، اين ظرف را پر از معلومات الهي كنيد و چراغ هدايت باشيد و همين چراغ را با آن نورتان افروخته كنيد و تمام لوازم آن مصباح هدايت را از همين علم تهيه كنيد.

خروج تخصصی علمِ فاقد عمل از اقسام سهگانه علم

در پايان بحث جلسه قبل به اين قسمت رسيديم كه علم گاهي مفهوميِ محض است, علمِ حصولي صِرف است, اصطلاحات است, جزم منطقي است و با عمل صالح همراه نيست که اين علم اصلاً به حساب نمي‌آيد و در رديف اصناف سه‌گانه نخواهد بود. گفتند يا «عين‌اليقين» است يا «حقّ‌اليقين» که اين يقين منطقي؛ يعني جزم به حصول محمول براي موضوع و امتناع زوال محمول از موضوع اين يك جزم منطقي است، اگر اين باعث شرح صدر نباشد, اگر باعث پرهيز از ظن و عصيان و تمرّد و طغيان نباشد و با عمل صالح همراه نباشد اين اصلاً در مَقسَم قرار نمي‌گيرد و در رديف اقسام ديگر نيست; زيرا اين يقين هرگز ما را به «عين‌اليقين» نمي‌رساند.

تقسيم قرآني براساس آن «علم‌اليقين»ي است كه مقدمه و زمينه براي «عين‌اليقين» باشد، فرمود: ﴿كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ ٭ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ﴾؛[2] هم‌اكنون كه در دنيا هستيد، جهنم را مي‌بينيد. همان بيان نوراني اميرمومنان(سلام الله عليه) در آن خطبه معرفي تقوا كه فرمود: «فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا»،[3] البته اين در حدّ «كأنّ» است كه كمتر از مقام «أنّ» است. «علم‌اليقين» آن علمي است كه با شهود همراه و زمينه شهود باشد، انسان بتواند بهشت و اهل آن را ببيند, دوزخ و اهل دوزخ را ببيند. در قرآن كريم فرمود عده‌اي از مردان الهي هستند كه از اسرار و رموز كارهاي ديگران باخبرهستند ﴿إِنَّ كِتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِي عِلِّيِّينَ ٭ وَمَا أَدْرَاكَ مَا عِلِّيُونَ ٭ كِتَابٌ مَرْقُومٌ ٭ يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ[4] بندگان اهل قُرب آنها كه به قُرب فرايض يا نوافل بار يافتند و جزء مقرّبين‌ هستند هم‌اكنون كه در دنيا میباشند از نامه اعمال ابرار باخبر هستند، اينها نه تنها بهشت و اهل بهشت را مي‌بينند، بلکه از اعمال و ضوابط اعمال ابرار در دنيا باخبرهستند, اگر «علم‌اليقين» به اين بارگاه منيع بار نيابد اين همان علمِ مصطلح حوزوي يا دانشگاهي است كه مشكلي را حل نمي‌كند، بلكه مشكل‌ساز است.

آفت ادراك آن قال است و حال ٭٭٭ خون به خون شستن محال است و محال[5]

مطلب نظري و پيچيده را با مشهودات بايد حل كرد هرگز با مفاهيم حصولي, با مفهوم بديهي و روشن, آن مطلب عميقِ پيچيده حل نمي‌شود، خون را با آب بايد شست نه با خون; آن مطلب عميق نظري كه براي ما روشن نيست و در دسترس ما نيست به منزله خون دل است، آن خون دل را بايد با آب توبه شست, آن خون را با مفهوم نمي‌شود تطهير كرد.

آفت ادراك آن قال است و حال٭٭٭ خون به خون شستن محال است و محال

مجهول نظري را با مفهوم حصولي نمي‌شود حل كرد, اگر حل كرديم که كارِ غالب حوزويان و دانشگاهيان همين است، اين مي‌شود علمِ رسمي و علمِ اسمي که اين «علم‌اليقين» قرآني نيست و اگر «علم‌اليقين» قرآني بود زمينه شهود دوزخ را فراهم مي‌كرد. از اينكه فرمود: ﴿لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ﴾؛ يعني هم‌اكنون كه در دنيا هستيد دوزخ و اهل آن را يا بهشت و اهل آن را مي‌بينيد وگرنه بعد از مرگ, كفّار هم مي‌گويند: ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا﴾،[6] خداي سبحان به كافران هم دوزخ را نشان مي‌دهد ﴿أَ فَسِحْرٌ هذَا أَمْ أَنتُمْ لاَ تُبْصِرُونَ﴾،[7] بنابراين علمِ رسمي و اسمي اصلاً از مَقسم بيرون است و در رديف اقسام نيست.

هدايتگر بودن علم، زمينهساز شهود حقايق عالم

آن علمي در رديف اقسام است كه براي رؤيت و شهود زمينه باشد ﴿كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ[8] يك، ﴿لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ[9] دو، ﴿ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ[10] بعد هم در بخش‌هايي، ﴿حقّ‌اليقين﴾[11]نهايي مي‌شود ، پس اگر «علم‌اليقين» است كه زمينه «عين‌اليقين» است كه آن زمينه «حقّ‌اليقين» است اين اقسام سه‌گانه زير مَقسم خاص قرار دارند و آن هماهنگي ظرفيّت علم و مصباح هدايت شدن است كه در نوبت‌هاي قبل اين نكته به عرضتان رسيد؛ سه اصل را وجود مبارك امام مجتبي(سلام الله عليه) بيان كردند: يكي داشتن علم صائب, يكي داشتن سراج منير و چراغ شفاف و روشنگر, ديگر اينكه اين علم همه نيازهاي آن چراغ را فراهم كند؛ يعني اگر احتياج داشت به «زجاجه», به «مشكاة», به «زيتونه» همه را تهيه كند و قرآن كريم اين مباحث را در ذيل جريان انبياي الهي و شاگردان انبياي الهي مطرح مي‌كند. بعضي از بزرگان، كه راهي اين راه هستند فرمودند معرفت خدا و اسماي خدا و اوصاف خدا و افعال خدا و اقوال خدا و آثار خدا اينها مراحلي دارند، پنج مرحله است كه براي معرفت اين امور ياد شده ذكر مي‌كنند كه هركدام از اينها نسبت به بعدي قوي‌تر هستند؛ اوّلين مرحله كه قوي‌ترين مراحل است آن است كه انسان ذات اقدس اله را, اسماي حسناي او را به مقدار ميسور يك موجود امكاني مشاهده كند، البته شهود خدا به آن نحوي كه در بحث‌هاي ديگر گفته شد اين ذاتاً مستحيل است، زيرا خدا بسيط است يك و نامتناهي است دو، چيزي كه بسيط است تجزيه‌پذير نيست سه، چيزي كه نامتناهي است اكتناه‌پذير نيست چهار، بنابراين شهود خدا براي عارف, حقيقت خدا براي هر كسي كه بخواهد خدا را بشناسد مستحيل است، اما وقتي خداي سبحان تجلّي كرده است در مقام فعل, هر دلي آينه خاص است براي معرفت خدا و هر كسي در مقام فعل, خدا را به اندازه ظرفيت خود مي‌شناسد، نه اينكه بالا برود به مقام الهي بار يابد به اندازه خود، ذات خدا را بشناسد، زيرا آن ذات اندازه‌پذير نيست, تجزيه‌پذير نيست و تشبيه آن هم با اقيانوس يك تشبيه عاطل و باطلي است، زيرا اقيانوس مركب است, تجزيه‌پذير است، اگر كسي نمي‌تواند اقيانوس را بِكشد به اندازه تشنگي مي‌تواند بچشد؛[12] ولي درباره ذات اقدس اله اين صادق نيست.

به هر تقدير اوّلين مرتبه شهود ذات اقدس اله است. دومين مرتبه آن است كه با برهان دقيق فلسفي, انسان اصلِ هستي خود را, لوازم ذاتيِ هستيِ خود را خوب ادراك كند. مرحله سوم كه بعد از مرحله اهل حكمت و كلام ناب است، بهره مؤمنان خالص است كه آنها آن برهان تجريدي صدّيقين اهل حكمت و كلام را ندارند، در حدّ توهّمات و مفاهيم جزيي, منزّه از خيال, ادراكاتي دارند. گروه چهارم كساني هستند كه ادراكات خيالي و صوَري دارند، لكن خدا را منزّه از جسميّت مي‌دانند. گروه پنجم كساني‌ هستند كه اينها خيال مي‌كنند ـ معاذ الله ـ ذات اقدس اله، يك تكّه نور آسماني است که هر چه بخواهند او را از لوازم جسميّت جدا كنند مقدورشان نيست، گرچه مي‌گويند او سبّوح و قدّوس و مانند است. اين مراحل پنج‌گانه از اهل شهود گرفته تا اهل برهان تا اهل موعظه حسنه تا اهل جدال أحسن تا توده مردم براي آن است كه «النَّاسُ مَعَادِنُ كَمَعَادِنِ‏ الذَّهَبِ‏ وَ الْفِضَّةِ»[13] و تنظير اين مراحل پنج‌گانه كه براي روشن‌تر شدن لازم است ـ ان‌شاءالله ـ در نوبت بعد بيان میشود.

«غفر الله لنا و لكم و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

 



[1] . الكافي(ط ـ اسلامی), ج1, ص301.

[2]. سوره تکاثر, آيات5 ـ 6.

[3]. نهج البلاغه, خطبه193.

[4]. سوره مطففين, آيات18 ـ 21.

[5] . مثنوی معنوی، دفتر سوم، بخش226.

[6]. سوره سجده, آيه12.

[7]. سوره طور, آيه15.

[8]. سوره تکاثر, آيه5.

[9]. سوره تکاثر, آيه6.

[10]. سوره تکاثر, آيه7.

[11]. سوره واقعه, آيه95 ؛ سوره حاقّه آيه 51.

[12]. مثنوی معنوی دفتر ششم، بخش1؛ آب دريا را اگر نتوان کشيد ٭٭٭ هم به قدر تشنگي بايد چشيد.

[13]. الکافی(ط ـ اسلامی)، ج8، ص177.

دیدگاه شما درباره این مطلب
أضف تعليقات

محتوى الويب