29 10 2018 314186 شناسه:

سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جوادی آملی(1440هـ) جلسه اول

دانلود فایل صوتی

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم‏

‏«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ بَارِئِ الْخَلَائِقِ أَجْمَعِين‏ بَاعِثُ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِين رَافِعَ السَّمَاوَات‏ وَ الْخَافِض‏ الْأَرَضِين ‏وَ الصَّلَاة وَ السَّلامُ عَلَی‏ جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِين سَيَّمَا خَاتَمِهِم وَ أَفَضَلِهِم حَبِيبِ إِلَهِ الْعَالَمِين ‏أَبَا الْقَاسِم ‏الْمُصْطَفَی مُحَمَّد صَلَّی اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم وَ عَلَی الْأَصْفِيَاءِ مِنْ عِتْرَتِهِ لَا سِيَّمَا خَاتَمُ الْأَوْصِيَاء حُجَّةَ ابْنِ الْحَسَن‏ِِِِِ الْعَسْكَرِي رُوحِي وَ أَرْوَاح ‏الْعالَمِين‏ ‏لَهُ الْفِدَاء بِهِمْ نَتَوَلَّی‏ وَ مِنْ أَعْدَائِهِم‏ نَتَبَرَّأ إِلَی اللَّه».

اربعين سالار شهيدان در سال 1440 هجري قمري است. اکنون حماسه بي‌بديل سالار شهيدان مي‌رود تا هنگامه‌اي جهاني شود و همگان را به اهداف بلند و مقاصد والاي آن حضرت آشنا نمايد. رسالت و مسئوليت جامعه اسلامي، خصوصاً پيروان مکتب اهل‌بيت(عليهم السلام) در ارائه با معرفت و با شناخت و آگاهي نسبت به سالار شهيدان حسين بن علي بسيار سنگين و خطير است. براي شادي ارواح همه مؤمنين و مؤمنات، ارواح طيبه شهدا، شهداي گرانقدر سرزمين کربلا و سرور و سالار شهيدان حسين بن علي صلواتي اهدا فرماييد!

گرچه فرهنگ زيارت يکي از عمده‌ترين و اصلي‌ترين مباحث اعتقادي مسلمانان، خصوصاً پيروان اهل‌بيت عصمت و طهارت هست؛ اما زيارت اربعين جايگاه ويژه‌اي دارد. همان‌گونه که در همه امور و شئون برخي از آنها سرآمدند و در قله آن بخش قرار مي‌گيرند، برخي از زيارت‌ها هم اين‌گونه هستند و برخي از زيارتنامه‌ها هم در صدر و جايگاه رفيعي هستند؛ همانند زيارت «جامعه» يا زيارت «عاشورا» و يا زيارت «اربعين»، اينها قله اين فرهنگ و در فراز و اوج اعتقاد ما به اصل زيارت است. اين اربعين را و زيارت اربعين سالار شهيدان حسين بن علي را گرامي مي‌داريم.

يک مکتب اگر بخواهد ماندگار باشد، همگاني و هميشگي باشد، بايد از درونش جريان‌هايي و شئوني بجوشد که بتواند آن مکتب را حفظ بکند. ممکن است شخصي يا عده‌اي يک مطلب را بگويند، مطلب هم مطلب درست و حقي باشد و لکن اگر براي پايداري و ماندگاري و جاري و مستمر بودنِ آن برنامه‌اي نباشد، قطعاً آن سخن و يا آن بيان ماندگار نخواهد بود. شما ملاحظه بفرماييد، جريان زيارت اربعين يک برنامه است، يک اقدام علمي و عملي است که از جايگاه مکتب تشيع ارائه شده است و اهل‌بيت عصمت و طهارت، بلکه از جايگاه حتي خود رسول گرامي اسلام و علي و زهرا(سلام الله عليهم اجمعين) به اين امر اهتمام دادند.

وقتي جابر بن عبدالله انصاري در اربعين شهادت سالار شهيدان حسين بن علي(عليهما السلام) از کوفه به کربلا مي‌آيد و در جايگاه قتلگاه و کنار قبور شهدا و سرور و سالار شهيدان امام حسين(عليه السلام) قرار مي‌گيرد، از رسول‌الله سخن مي‌گويد و اينکه رسول گرامي اسلام وعده خير و سعادت به آن انساني داده است که به زيارت حسين شرفياب مي‌شود.

در متن دين و در بيان معصومين(سلام الله عليهم اجمعين)، بلکه در سنت و سيره آنها فرهنگ زيارت عموماً و زيارت اربعين سالار شهيدان حسين بن علي خصوصاً به عنوان يک جريان مستمر ديده شده است. شما مثلاً ملاحظه مي‌فرماييد در باب اهتمام به قرآن و تعظيم و تکريم قرآن عظيم، ما شب قدر را داريم يا شب‌هاي قدر را داريم. شب‌هاي قدر يک برنامه است، قرآن بر سر گذاشتن و خدا را به قرآن سوگند دادن و به آيات عظما و کبراي قرآن، خدا را ياد کردن و از قرآن و عظمت قرآن گفتگو کردن، اين يک برنامه است. اين در متن دين تعبيه شده و بيان شده است. يکي از سنن و مستحبات شب‌هاي قدر که از عمده‌ترين شب‌ها و به عنوان سيد ليالي معرفي شده است، اهتمام به قرآن و قرآن بر سر گذاشتن و قرآن را در کمال عزت و عظمت نگاه داشتن و خدا را به آيات الهي سوگند دادن، اين يک جامعه را، يک امت را، آن دسته از انسان‌هايي که پيرو مکتب قرآن هستند را به اهميت اين عمل و تبعيت و پيروي از سنت الهي و کتاب الهي فرا مي‌خواند. اين در باور جامعه ايماني و اسلامي قرار مي‌گيرد و به صورت يک فرهنگ درمي‌آيد و قرآن در پيش مردم عزيز و گرامي و محترم شمرده مي‌شود. ممکن است احياناً انسان‌ها بي‌توجهي کنند، غفلت کنند و در سهو و اشتباه در برابر قرآن بي‌تفاوتي نشان بدهند؛ اما در کُنج باور آنها و در آن سويداي جان آنها، اعتقاد به قرآن و پذيرش احکام و سنن الهي در اين کتاب عزيز مي‌ماند. شب‌هاي قدر است و قرآن به سر گذاشتن و از قرآن در کمال تکريم و تعظيم ياد کردن است و اين يک فرهنگ عمومي است، يک باور عمومي است و يک اعتقاد است که در نهان همه انسان‌ها و آحاد يک جامعه مي‌ماند.

به همين گونه و در همين سطح و مستوي، قصه زيارت اربعين سالار شهيدان حسين بن علي به عنوان يک برنامه و يک اقدام عملي از لحظه شهادت آن حضرت آغاز مي‌شود. ما الآن بعد از 1400 سال در يک حکومت اسلامي و با قدرت و با شکوه جامعه ديني به راحتي از اربعين سخن مي‌گوييم و مي‌گوييم ده ميليون جمعيت از اقصيٰ نقاط دنيا مي‌آيند و براي اربعين سالار شهيدان اظهار ارادت مي‌کنند و بزرگ مي‌دارند هدف و مقصد او را و تکريم مي‌کنند اين شهادت را. الآن ما به راحتي حرف مي‌زنيم؛ اما آن زماني که احدي را ياراي سخن گفتن از حسين نبود، دوران ظلم و تباهي، ظلمت و غارت و قتل و فساد که تمام امت اسلام را و جامعه اسلام را امويان سياه کرده بودند. معاويه و يزيد اوج تيرگي و تباهي را و نهايت ظلم و ظلمت را بر اسلام و اسلاميان روا داشتند، احدي ياراي سخن گفتن نداشت. اگر کسي نام فرزندش را علي مي‌گذاشت، اعدام بود. نام علي بن ابي‌طالب(عليه السلام) به عنوان منکرترين نام‌ها شناخته شده بود. در اين حدّ با اهل‌بيت دشمني و عداوت مي‌شد. اگر کسي از علي بن ابي‌طالب سخن مي‌گفت، کسي از دوستي با علي بن ابي‌طالب دم مي‌زد، اگر نام و نشاني در کوره‌هاي روستاها و نقاط دور بود بايستي پيدا مي‌شد و به دست جلّادان معاويه سپرده مي‌شد و از بين مي‌رفت. همه محبان و دوستان علي بن ابي‌طالب را در نقاط دور هم پيدا مي‌کردند و آنها را به اعدام و شکنجه و مانند آن مي‌سپردند. الآن ما در نهايت عزت و عظمت نشسته‌ايم و از حسين حرف مي‌زنيم. کسي جرأت نداشت، دست و پا قطع مي‌کردند. زبان از پشت‌سر درمي‌آوردند. چشم‌ها از حدقه بيرون مي‌آمد، اگر کسي از حسين ياد مي‌کرد. آن منطقه کربلا را بارها آب بستند، زراعت کردند، ويران کردند، کسي جرأت نداشت؛ اما ﴿يُريدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُون‏﴾،[1] مگر نور خدا خاموش مي‌شود؟! مگر خورشيد عالم‌تابي که به نام حسين بن علي، خدا در جهان روشن گذاشته کسي مي‌تواند او را خاموش بکند؟ «فَوَ اللَّهِ لَا تَمْحُو ذِكْرَنَا وَ لَا تُمِيتُ وَحْيَنَا»؛[2] اين زينب(سلام الله عليها) است که در مجلس يزيد و عبيدالله اين‌گونه حماسه مي‌آفريند و سخن مي‌گويد که قسم به خدا نام ما را نمي‌توانيد خاموش بکنيد. هر کاري مي‌خواهي بکني بکن: «فَكِدْ كَيْدَكَ وَ اسْعَ‏  سَعْيَكَ»، هر تلاشي مي‌خواهي بکني بکن؛ اما اين نام خاموش شدني نيست و اين عنوان براي هميشه خواهد ماند. فکر نکن که اگر سر از بدنش جدا کردي و بدن را زير سمّ اسب و سر را بر روي نيزه بردي و زن و بچه را به اسارت بردي، اين تمام مي‌شود؟! اين تازه آغاز راه و شقاوت و نگون‌بختي تو و امثال توست و نيکبختي و سعادت پيروان او خواهد بود.

خداي عالم در قرآن اين دستور و توصيه را داده است، حتي با کلمه «امر» از آن ياد مي‌کند. خداي عالم مي‌فرمايد: ما جامعه را مأمور کرده‌ايم و مردم را توصيه مي‌کنيم که با يک عده ارتباط و وصلت و صميميت و رفاقت را ايجاد بکنند. اينها هرگز خود را از اين دسته از افراد جدا نکنند؛ بلکه سعي بکنند نهايت قُرب و نزديکي و با آنها بودن را تجربه بکنند: ﴿كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾،[3] حتماً با انسان‌هايي که عين صداقت هستند، عين راستي و درستي‌ هستند، عين حق‌ هستند، با آنها همراه باشيد: ﴿كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾.

در سوره مبارکه «رعد» خداي عالم مي‌فرمايد که عاقبت به خيري، نيکبختي و سعادت نصيب آن کساني است که آنچه را که ما امر به اطاعت و تبعيت و ارتباط با آنها داشتيم و توصيه کرديم، آنها را عمل کرده‌اند: ﴿الَّذينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا يَنْقُضُونَ الْميثاقَ ٭ وَ الَّذينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ﴾ مي‌فرمايد که: ﴿أُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَي الدَّارِ﴾،[4] يکي از دعاهاي خوبي که ما در حق يکديگر مي‌کنيم، مي‌گوييم ـ إن‌شاءالله ـ عاقبت به خير بشوي! اين عاقبت به خيري يکي از دعاهاي بسيار خوبي است که در فرهنگ عمومي جامعه ايماني وجود دارد. خداي عالم همين مسئله عاقبت به خيري را در همين آيات سوره مبارکه «رعد» به آن اشاره مي‌کند. چه کساني عاقبت به خير هستند؟ چه کساني از نيکبختي و سعادت و ختم به خير شدن زندگي‌شان در خشنودي و رضايت‌ هستند؟ چه کساني هستند؟ ﴿أُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَي الدَّارِ﴾،[5] آنها کساني هستند که در روزگار واپسين و در روز رستاخيز آرامشي دارند، سکونتي بر آنها حاکم است، نگران نيستند: ﴿لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾[6] اينها چه کساني هستند؟ چه کساني عاقبت به خير هستند و مسير نيکبختي و سعادت را دارند طي مي‌کنند؟ اينهايي که به اين آيات عمل مي‌کنند: ﴿أَ فَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمي﴾،[7] آيات الهي بسيار آيات عزيز و گرامي و شيرين و شيواست!

خداي عالم در اين آيات اولاً انسان‌ها را به دو دسته تقسيم مي‌کند: يک دسته انسان‌هاي عالِم، آگاه و با شناخت و معرفت و دسته ديگر را کور معرفي مي‌کند، نابينا معرفي مي‌کند: ﴿أَ فَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمي‏﴾. شما از اين تقابل اين دو دسته ملاحظه بفرماييد؛ خدا مي‌فرمايد انسان‌ها دو دسته‌اند: يک دسته انسان‌هاي عالم و آگاه و اهل شناخت و معرفت. دسته دوم را نمي‌فرمايد اينها جاهل هستند؛ مي‌فرمايد اينها کور هستند: ﴿أَ فَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ﴾؛ آيا آن کساني که فهميدند آنچه که بر تو اي پيامبر نازل شده است؛ حق است، صدق است، عدل است، صداقت و درستي است، با آن کساني که کور هستند و اين حق و حقانيت را نمي‌بينند، برابر هستند؟ مساوي هستند؟ از يک جايگاه برخوردارند؟ هرگز! پس اولين گام براي عاقبت به خيري و رسيدن به نيکبختي اين است که انسان در مسير معرفت و آگاهي گام بردارد. همواره سعي کند اهل علم، اهل شناخت و اهل دانستن حق باشد، اهل حق باشد، حق را مراعات کند و از جهالت و بطالت پرهيز کند. انساني که حق را نشناسد يا بشناسد و حق‌گرا نباشد، کار اين انسان نهايتاً به خير و سعادت ختم نخواهد شد. او از حُسن عاقبت برخوردار نيست.

﴿الَّذينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا يَنْقُضُونَ الْميثاقَ ٭ وَ الَّذينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ﴾؛ مي‌فرمايد که: ﴿أُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَي الدَّارِ﴾، آناني که به عهدي که با خداي خويش بستند در ايمان پايدار هستند، مستقيم‌ هستند، اهل وفاي به عهد هستند، وفاي به عهدي که با خداي خويش در امر توحيد، در امر رسالت، در امر ولايت و امامت داشته‌اند، پايدار هستند: ﴿الَّذينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ﴾، اين عهدهاست اگر کسي موحد شد، موحد متعهّد است به توحيد. هرگز در مقابل غير خدا سر خم نمي‌کند، تبعيت نمي‌کند، عبادت نمي‌کند. در بند تعبد و بندگي در پيشگاه پروردگار عالم است و خود را از اين بند و قيد حياتي جدا نمي‌کند. اين بند توحيد، آن بندي است که انسان را از همه عذاب‌ها و نگراني‌ها و عصيان‌ها و طغيان‌ها نجات مي‌دهد. يک دژ و قلعه‌اي است که صيانت مي‌کند انسان را: «کَلِمَةُ لا إِلَهَ إِلا الله حِصْنِي فَمَنْ قَالَهَا دَخَلَ حِصْنِي وَ مَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي‏».[8] اينکه ما در پيشگاه خدا اهل نمازيم و روزه‌ايم و بندگي خدا را مي‌کنيم، ما در دژ و قلعه امن توحيد خدا قرار داريم، بر اين امر پايداريم و متعهديم و اهل وفاي به اين عهد هستيم و آناني که به عهد رسالت و عهد نبوت و پذيرش وحي و تبعيت از سنت و سيرت پيغمبر خود را متعهد مي‌دانند. چه پيغمبر زيبايي! چه پيغمبر خوبي! چه پيغمبر عزيزي! آخرين و بلندمرتبه‌ترين لقب، لقب «حبيب الله»اي است. اگر ديگران اهل صفوه و انتخاب بودند، اگر ديگران خليل خدا بودند، اگر ديگران کليم خدا بودند، اگر ديگران روح الله بودند، رسول گرامي اسلام حضرت محمد مصطفيٰ(صلي الله عليه و آله و سلم) به شريف‌ترين لقب ملقّب شد و شد حبيب خدا. عجيب است جايگاه پيغمبر! چقدر بلندمرتبه است اين جايگاه که مي‌شود محبوب خدا! خدا او را دوست دارد و او خدا را دوست دارد. مگر مي‌شود کسی محبوب خدا را دوست داشته باشد و محبوب خدا نباشد؟ مگر مي‌شود کسي از حبيب خدا سخن بگويد و به سنت و سيره او عمل کند و خود را در زمره امت او بشناسد و بشناساند؛ ولي مورد تکريم و تعظيم الهي نباشد؟ شدني نيست.

سؤال: آيا ما در پيشگاه خدا احترام داريم؟ اين سؤال است. جواب: اگر خدا و رسول او و کتاب و عترت پيامبر در نزد ما محترم هستند، ما در نزد خدا عزيز و محترم هستيم. اگر براي ما اربعين ابي‌عبدالله و حسين بن علي و جايگاه زيارت او شريف و عزيز است، قطعاً ما در پيشگاه خدا محترم و عزيز هستيم.

بنابراين وفاي به عهده توحيد و بندگي پروردگار عالم و سرنسپردن در مقابل شرک و ظلم و ستم، اين از شريف‌ترين عهدهايي است که بين انسان و خداست. تبعيت از سنت و سيره و مرام رسول گرامي اسلام و او را باور داشتن و از او تبعيت کردن و عظيم داشتن جايگاه پيغمبر را و اخلاق او را و احکام و سنن او را؛ چقدر پيغمبر دستورات خوبي را در زندگي فردي ما، اجتماعي ما، خانوادگي ما، چه اخلاقي را پيغمبر در جامعه منتشر فرمودند.

موضوعي که در اين ده شب، در اين جمع گرامي انتخاب شده، با عنوان «حيات اجتماعي بر مبناي تعاليم وحياني» است. ـ إن‌شاءالله ـ از فردا شب موضوع را در همين رابطه قرار خواهيم داد و راجع به اين مسئله سخن خواهيم گفت. انسان‌ها يک حيات فردي دارند و يک حيات اجتماعي و امروزه ـ متأسفانه ـ حيات اجتماعي ما به شدت آسيب ديده است. روابط انساني ما سرد و بسيار سُست شده است. شايد در گذشته ما بهتر همديگر را درک مي‌کرديم و مناسبات و روابط بهتري مي‌داشتيم از پدر و فرزندي گرفته، تا زن و شوهري، تا عشيره تا قوم تا يک طايفه تا يک روستا تا يک شهر تا يک جامعه بزرگ، اينها يک وحدت و انسجامي را ايجاد مي‌کرد و اين قوت و قدرت جامعه به اين حيات اجتماعي او برمي‌گردد که اگر حيات اجتماعي بر مبناي تعاليم کتاب و سنت باشد، اين جامعه ما اين قدر ضعيف و سست نمي‌شود. چقدر بافت خانوادگي ضعيف شده!؟ چقدر روابط زن و شوهري، پدر و فرزندي، استاد و شاگردي، بزرگ و کوچکي در جامعه ما سست و ناتوان شده!؟ اين براي اين است که ما اين تعاليمي که پيامبر گرامي اسلام با اين زيبايي و با اين کمال و جمال براي ما آورده است، ما آنها را مورد توجه قرار نمي‌دهيم. نهج‌الفصاحه يک منبع لايزال معرفت است و از رسول گرامي اسلام به يادگار مانده است. چقدر اين نهج‌الفصاحه در جامعه ما نفوذ دارد؟ راسخ است؟ و روابط اجتماعي ما را اين نهج‌الفصاحه رسول‌الله مي‌سازد؟ آيا ما از اين منبع الهي و وحياني آگاهي داريم؟ آيا مبناي زندگي اجتماعي خودمان را اين بيانات و کلمات و سنت و سيرت رسول گرامي اسلام قرار داديم؟ آيا ما اهل وصلت و اتحاد و اتصال با آن کساني که خداي عالم امر به وصلت کرده است، هستيم: ﴿أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ،[9] ما تا چه حدّي اين روابط را توانستيم ايجاد بکنيم؟ اينها مسايلي است که ـ إن‌شاءالله ـ راجع به آنها سخن خواهيم گفت و خدا به برکت اين آيات و احاديث نوراني خصوصاً از رسول مکرّم اسلام ـ إن‌شاءالله ـ ما و جامعه را به يک قوام و غنا و قوّت اجتماعي و حيات شايسته انساني برساند و همه ما از اين امر بهره‌مند بشويم!

شب اربعين سالار شهيدان سال 1440 هجري قمري است. در سال 61 هجري قمري اين حادثه عظيم اتفاق افتاد؛ يعني 1380 سال قبل، اما امروز رونق بازار علم و معرفت و عشق و ارادت در کربلاي ابي‌عبدالله نمايان است و اين خيل عظيم جمعيتي که از همه کشورها شيعيان و ارادتمندان رفته‌اند، نماد يک شکوه و عظمتي است که ـ إن‌شاءالله ـ بتوانيم خوب و به شايستگي از آن در جهان سخن بگوييم و اداره کنيم. وقتي اين کاروان را از شام حرکت مي‌دادند، يزيد ملعون و همراهانشان ديدند که مسير به گونه ديگري شد؛ آنها فکر مي‌کردند با به اسارت درآوردن اهل‌بيت عصمت و شهادت حسين بن علي، کار دين و جامعه ديني و آنچه که پيامبر الهي کاشته بود، ديگر تمام شده است؛ اين نهال کَنده شد! او نمي‌دانست که جوانه‌هايي از اين نهال در زمين کاشته شده است که ديگر نمي‌توان از کَندن و از بين بردن سخن گفت، اين قدرتي که امروز به برکت ابي‌عبدالله آمد. وقتي خواستند اين کاروان را از شما حرکت بدهند، گفتند همه آنچه را که در اين ايام غارت شده را آوردند، همه را برگرداندند و حتي لباس‌هاي آن چناني زربافت درست کردند و اموال فراواني را هم دادند. يزيد ملعون به ام‌کلثوم خطاب کرد: «خُذُوا هَذَا الْمَالَ عِوَضَ مَا أَصَابَكُم‏»؛[10] اين پول‌ها را بگيرد و اين اموال را بگيريد در مقابل آن چه که به شما مصيبت وارد شده. اينها اموالي است که ما به شما داريم هديه مي‌دهيم در عوض آن مصيبتي که به شما وارد شده است. «خُذُوا هَذَا الْمَالَ عِوَضَ مَا أَصَابَكُم‏»، اينجا ام‌کلثوم با تمام شجاعت برخاست به يزيد گفت: «يَا يَزِيدُ مَا أَقَلَّ حَيَاءَكَ وَ أَصْلَبَ وَجْهَكَ تَقْتُلُ أَخِي وَ أَهْلَ بَيْتِي وَ تُعْطِينِي عِوَضَهُم»‏؛ اي يزيد ننگ بر تو باد! چقدر تو بي‌حيا و بي‌شرمي! و چقدر چهره جانت سنگين و سخت و دشوار است! «مَا أَقَلَّ حَيَاءَكَ وَ أَصْلَبَ وَجْهَكَ»؛ آيا پدر من و اهل‌بيت را اين‌گونه کُشتي و در مقابل اينها مال مي‌خواهي به ما بدهي؟ اين هرگز و ابداً در قاموس ما نيست، «لا کان کذلک ابدا»؛ اما فرمود: «مَا أَقَلَّ حَيَاءَكَ وَ أَصْلَبَ وَجْهَكَ»، اين برخورد قاطعانه اهل‌بيت عصمت و طهارت در مقابل فرهنگ غلط جاهلي که با مال با مقام و نظاير آن کردند، آنچه که کردند.

اما «بأبي و أمي يا اباعبدالله»، شب اربعين سالار شهيدان حسين بن علي است. چقدر سخت گذشت به امت به جا مانده و کاروان به اسارت رفته از سالار شهيدان حسين بن علي! وقتي اين کاروان به کربلا رسيدند، همه همانند برگ خزان خود را از بالاي اسب و يا شتر به زمين مي‌انداختند و روي اين قبرها و اين قبور پاک مرثيه مي‌سراييدند، سخن مي‌گفتند؛ ولي زينب(سلام الله عليها) وقتي کنار قبر برادر قرار گرفت، «وا رسول الله! وا علي مرتضي! وا فاطمتا! وا حسنا! وا حسينا!» با اين آهنگ خود را کنار قبر مطهر ابی‌عبدالله رساند و آن قدر گريست که از حال رفت و مدهوش شد؛ اما وقتي به هوش آمد، با برادر چه سخني گفت، خدا مي‌داند! همين مقدار بود که زينب از چهره و سابقه اين راه با سالار شهيدان حسين بن علي سخن بگويد و مصائبش را در مقابل سالار شهيدان حسين بن علي بيان کند.

«أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَي القَومِ الظَّالِمين»،[11]﴿وَ سَيَعْلَمُ الَّذينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُون‏﴾.[12]

«نَسْئَلُك‏ اللَّهُم‏ وَ نَدْعُوك‏ بِاسْمِكَ الْعَظِيمِ الْأَعْظَمِ الْأَعَزِّ الْأَجَلِّ الْأَكْرَم يَا اللَّه‏ ... يَا رَحمن يَا رَحيم»!

بار الها گناهان ما را ببخش و بيامرز!

اين قليل توسلات و عزاداري از همگان جمع حاضر برادران و خواهران به أحسن وجه، قبول بفرما!

ذخيره‌اي براي عالم قبر و قيامت ما، قرار بده!

گذشتگان ما، آنهايي که اين‌گونه اساس خير و سعادت را براي ما به ميراث نهاده‌اند، اين بنيان‌هاي خير، اين واقفان، اين موقوفه‌ها، اين زمينه‌هايي که ما را در مسير نيکبختي و سعادت قرار داده است، خدايا همه آنها را از جوار رحمت خويش، بهره‌مند بفرما!

بار پروردگارا در دنيا و آخرت ما را با ولاي قرآن و عترت، محشور بفرما!

در دنيا ما را موفق به زيارت قبر مطهر سالار شهيدان و در آخرت از شفاعتش، بهره‌مند بفرما!

ارواح مؤمنين و مؤمنات، گذشتگان از اين جمع، آنهايي که از اين قبرستان اين حسينيه مدفون هستند، امامزاده بزرگواري که در جوار رحمت او هستيم، ارواح طيبه شهدا، شهداي انقلاب و جنگ، امام راحل، همه را با ارواح انبيا و اوليايت محشور بفرما!

قلب مقدس آقايمان، مولايمان، امام زمانمان را از همه ما راضي و خرسند، بفرما!

«بالنبي و آله و عجل اللهم تعالي في فرج مولانا صاحب الزمان»



[1]. سوره صف، آيه8.

[2]. اللهوف علی قتلی الطفوف/ ترجمه فهری، ص185.

[3]. سوره توبه, آيه119.

[4]. سوره رعد, آيات20 ـ 22.

[5]. سوره رعد, آيه22.

[6]. سوره بقره، آيات62 و112 و262.

[7]. سوره رعد، آيه19.

[8]. عيون الاخبار، ج2، ص134؛ بحار الانوار(ط ـ بيروت)، ج49، ص127.

[9]. سوره رعد، آيه25.

[10]. بحار الانوار(ط ـ بيروت)، ج45، ص197.

[11]. بحار الأنوار(ط ـ بيروت)، ج52، ص289.

[12]. سوره شعراء، آيه227.

دیدگاه شما درباره این مطلب
أضف تعليقات

محتوى الويب