20 08 2017 273162 بطاقة تعريف:
image
مقاله؛

قداست و امنيّت حرم

پایگاه اطلاع رسانی اسراء: به مناسبت فرارسیدن موسم حج ابراهیمی، مقاله ای با عنوان «قداست و امنیت حرم» از مجموعه مقالات حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی را از نظر می گذرانیم. معظم له در این مقاله به تبیین چرایی قداست کعبه و جایگاه رفیع آن، پرداخته اند.

پایگاه اطلاع رسانی اسراء: به مناسبت فرارسیدن موسم حج ابراهیمی، مقاله ای با عنوان « قداست و امنیت حرم» از مجموعه مقالات حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی را از نظر می گذرانیم. معظم له در این مقاله به تبیین چرایی قداست کعبه و جایگاه رفیع آن، پرداخته اند.



بسم الله الرّحمن الرّحیم  وإیاه نستعین

«قداست و امنیت حرم»


الحمد لله الّذی هدانا لهذا و ما كنّا لنهتدی لولا أن هدانا الله؛ و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین و الأئمّة المهدیین؛ سیما خاتم الأنبیاء وخاتم الأوصیاء علیهم آلاف التحیة والثناء بهم نتولّی و من أعدائهم نتبرء إلی الله.

شناخت انسان

1. انسان، نه از لحاظ تجرد هستی همسان فرشته‏هاست كه نیازی به هماهنگی با همنوع خود نداشته و با شعارِ ﴿ما منّا إلاّ له مقام معلوم﴾ [1] زندگی كند و نه از جهت مادیت وجود، همتای حیوان‏هاست كه حاجتی به تبادل نظر و تعاون با همجنس خویش نداشته و با شعارِ ﴿قد أفلح الیوم من استعلی﴾ [2] كه برخاسته از حلقوم درندگان بشر نما چون آل فرعون است، به‌سر برد و نه می‏تواند بدون تكیه‌گاه تكوینی به تشتت و پراكندگی خاتمه داده و راز و رمز اتحاد با همنوع خود را دریابد و با انجام رفتار مناسب، به وحدت تأسی آید و به شعار ﴿قد أفلح من تزكّی﴾ [3] از هرگونه نقص و عیب برهد و به كمال و تمام انسانی برسد.

تركب انسان از عامل وحدت وكثرت

2. انسان از یك عامل كثرت به نام طبیعت و یك عامل وحدت به نام روح ماوراء طبیعت تشكیل یافته، كه اگر جنبه طبیعی خود را فربه نماید، جز اختلاف و نزاع چیزی نمی‏یابد و اگر جنبه ماوراء طبیعی خویش را تزكیه كند، از گزند هرگونه درگیری مصون و به شهد مسالمت و صفا كامیاب می‌گردد.

خدای سبحان آفرینش پیكر آدمی را به تراب و طین و حمأ مسنون و صلصال نسبت داد كه از نشئه كثرت‌اند و همواره سبب نزاع و مایه زحام می‏باشند؛ ﴿...إنّی خالق بشراً من طین﴾ [4] و خلقت روح انسانی را به خود نسبت داد كه عین وحدت است و همواره سبب اتحاد و رأفت و مایه التیام و محبت می‏باشد؛ ﴿ ... نفختُ فیه من روحی﴾ [5]؛ ﴿ ثمّ سوّاه و نفخ فیه من روحه ﴾.[6]

سرّ كثرت طبیعت و ماده را باید در ضیق هستی آن جست‌وجو كرد؛ كه هر موجود مادی، دارای شرایط خاص به خود بوده؛ نه در دیگری حضور دارد و نه پذیرای غیر خود می‌باشد؛ چنان‌كه راز وحدت ماوراء طبیعت را باید در سعه وجودی آن یافت؛ كه هر موجود مجرّد، نه در حضور دیگری محجوب است و نه از شهود غیر خود محروم می‏باشد؛ لذا نه در بهشت جای كینه و نزاع است؛ ﴿ ونزعنا ما فی صدورهم من غلّ ﴾ [7] و نه در دلهای مردان با ایمان كه با ماوراء طبیعت معتقد و به دستورهای وحی آسمانی عهد می‏نمایند، عداوت و بغضاء نسبت به یك‌دیگر است؛ ﴿...ربّنا اغفر لنا و لإخواننا الّذین سبقونا بالإیمان و لا تجعل فی قلوبنا غلاًّ للّذین امنوا ربّنا إنّك رءوف رحیم ﴾.[8]

شناخت هجرت و عامل آن

3. انسان الهی، هجرت از كثرت به سمت وحدت را از معمار كعبه و بنیانگذار بیت توحید، حضرت ابراهیم خلیل فرامی‌گیرد كه فرمود: ﴿ إنّی ذاهب إلی ربّی سیهدینِ ﴾ [9] و برای نیل به این هدف والا از موانعی كه جامع آنها تعلق به جهان طبیعت باشد، می‏رهد و با شرایط و موجباتی كه جامع آنها پیوند به عالم ماوراء طبیعت می‌باشد، آشنا شده و از این رهگذر به مقصد می‏رسد.

موانع طبیعی، نه منحصر در اشیاء معین است و نه مخصوص افراد خاص یا زمان و مكان معین؛ بلكه هر چیزی كه بشر را از یاد خدای سبحان غافل كند، دنیای او محسوب می‏شود و دامنگیر همه‌نسانها در همه شرایط سن و مقام خواهد بود؛ مگر آنكه بندگان مخلَص به فتح لام از گزند آن مصون‌اند؛ ﴿و لأُغوینّهم أجمعین ٭ إلاّ عبادك منهم المخلَصین ﴾.[10]

شناخت موانع سلوك به سوی خدا

4. انسان سالك به سوی خدا هر اندازه نیرومندتر باشد، رهزنان او ماهرتر و رهایی از دام خطر آنها دشوارتر می‌باشد؛ لیكن با تحصیل شرایط سیر به سوی حق، پیمودن آن آسان خواهد شد؛ ﴿ فأمّا من أعطی و اتّقی و صدّق بالحسنی ٭ فسنیسّره للیسری ﴾ [11]؛ چنان‌كه با محرومیت از آن و ابتلاء به موانع سلوك به سوی خدای سبحان، طی راه انحراف و سقوطْ سهل می‏گردد؛ ﴿و أمّا من بخل و استغنی ٭ و كذّب بالحسنی ٭ فسنیسّره للعُسری﴾.[12]

و چون جهان حركت و تحول، ظرف امتحان الهی است، خداوند همگان را از امكانات طبیعی برخوردار می‏نماید تا با داشتن وسایل مادی آزمون گردند؛ لذا فرمود: هم دنیا طلبان را امداد می‌كنیم و هم آخرت خواهان را مدد می‏نماییم؛ ﴿ كلاًّ نمدّ هؤلاء و هؤلاء من عطاء ربّك و ما كان عطاء ربّك محظوراً ﴾.[13]

چون كثرت، گذرگاه وحدت است و این رهگذار، مانع مهم و عقبه كئود می‌باشد و چاره از عبور از آن نیست، لذا سالك كوی حق باید توحید را كه همانا مهمترین عامل وحدت و بهترین وسیله سلطه بر كثرت است، تقویت نماید.

تولّی و تبرّی

5. انسان الهی هنگامی همانند حضرت ابراهیم(علیه‌السلام) از شهادت به غیب هجرت می‌كند كه با حق، تولای كامل و از باطل، تبرّی نهایی جسته باشد و در محبّت و عداوت و ارادت و كراهت و بالاخره در جذب و دفع، تابع و پیرو دین پدرش حضرت خلیل الرحمن(علیه‌السلام) باشد: ﴿ ملّة أبیكم إبراهیم ﴾ [14] ونیل به این مقام منیع در پرتو هدایت‏های قرآن كریم است.

محور وحدت انسانها امر تكوینی است؛ نه اعتباری

6. انسان از آن جهت كه نیازمند به جامعه می‏باشد و بدون هماهنگی با دیگران خطوط اصیل سعادت او ترسیم نمی‏شود، باید با همنوعان خویش متحد باشد و چون انسان یك موجود تكوینی است، نه اعتباری و سعادت او نیز همسان با هستی او یك حقیقت عینی است، نه یك امر ذهنی و قراردادی، لذا پیوند او با دیگران نیز باید بر محورهای عینی و تكوینی باشد، نه همانند قراردادهای تجاری و صناعی و زراعی كه در تحت عناوین بیع و اجاره و صلح و مضاربه و... منعقد شده و با تغییر اوضاع فسخ گردد و قرارداد جدیدی با رخدادهای تازه منعقد شود.

محور اتحاد انسانها امر جاوید است

7. انسان از آن جهت كه باید با همه همنوعان خویش متحد گردد، پیوند او با دیگران در عین آنكه یك ربط عینی و تكوینی است، نه قراردادی و ذهنی، باید سهمی از جاودانگی و ابدیت داشته باشد؛ به طوری كه در هر زمینی و در هر زمان و در هر عصر و مصر و نسلی قابل اجراء باشد و از دگرگونی‌های جغرافیایی محفوظ و از تحولهای تاریخی مصون بماند و چیزی كه در دسترس تطاول حوادث واقع نمی‏شود و با تحوّل زمانه عوض نخواهد شد، جنبه جسمانی و مادی بشر نخواهد بود.

زیرا جسم او از خاك و گل معین و در زمان و شرایط خاص واقع است و ناچار، رنگ آنها را به همراه دارد و با فرهنگ نشئت گرفته از خواص مادی قرین خواهد بود و از همین جا اختلاف قومی و نژادی و زبان و سنت و ادب و رسم و آیین و نظایر آن بر می‏خیزد كه در عین سودمندی آنها جنبه اصالت نداشته و در ساختار گوهر جاوید آدمی، سهم مؤثر نخواهند داشت؛ زیرا از هر سرزمین و در بین هر نژاد و قوم و از میان مردم هر عصر و مصر، فرد صالح یا طالح پرورش می‏یابد؛ لذا خدای سبحان به این‌گونه از اموری كه جنبه مادی داشته و مایه كثرت‌اند، اصالت نمی‌بخشد؛ یعنی هم تعدد ناشی از آنها را امضاء می‌كند و هم به عدم تأثیر آنها در تكامل اصیل انسان اشاره می‌نماید؛ ﴿ یا أیها النّاس إنّا خلقناكم من ذكر و أُنثی و جعلناكم شعوباً و قبائل لتعارفوا إنّ أكرمكم عند الله أتقاكم ﴾. [15]

یعنی تعدّد نژاد فقط در شناسایی یك‌دیگر به منزله یك شناسنامه طبیعی اثر دارد؛ وگرنه در نظام ارزشی اسلام، هیچ مؤثر نیست؛ چنان‌كه همین كثرت مادی به نوبه خود می‌تواند همانند سایر اختلافها و تعددها نشانه قدرت                                                                                                                                                                                                                                                                                                    خداوند سبحان باشد؛ و گرنه امتیاز ارزشی را به همراه ندارد: ﴿ و من ایاته خلق السموات و الأرض و اختلاف ألسنتكم و ألوانكم إنّ فی ذلك لایات للعالِمین ﴾.[16]

نتیجه آنكه تكامل انسان، بدون پیوند جوامع بشری میسور نیست أولاً و پیوند انسانها یك امر عینی و تكوینی است، نه قراردادی و اعتباری ثانیاً و پیوندهای تكوینی اگر به ماده و طبیعت برگردد، گرچه عینی و تكوینی است، لیكن ناپایدار بوده و در نظام ارزشی انسان از نظر قرآن كریم مؤثر نیست ثالثاً.

بنابراین، نه مصوبات سازمان ملل كه بر فرض سداد و صلاح آن، یك امر قراردادی بیش نیست، توان تأمین سعادت تكوینی جوامع بشری را دارد و نه آیین نامه‌های نژادی و قومی و ملی‌گرایی قدرت آن را خواهد داشت؛ زیرا حقیقت تكوینی انسان، برتر از قرارداد اعتباری است و ابدیت او والا تر از امور مادی ناپایدار می‏باشد.

انسان سرمایه وحدت را به همراه دارد

8. انسان در فرهنگ قرآن، سرمایه سعادت همه جانبه و وحدت گسترده با تمام جوامع بشری را به عنوان یك اصل ثابت و همسان و همگی و همیشگی در نهاد خود دارد؛ به طوری كه هیچ فرد در هیچ عصر و مصر و نسلی، فاقد آن نبوده و نخواهد بود و این دست‌مایه تكامل تكوینی، همان زبان فطرت توحیدی است كه بدون اعتبار و قرارداد و صرف نظر از هرگونه اعتبار و تصویب، توان پیوند انسانها را داراست: ﴿فأقم جهك للدِّین حنیفاً فطرت الله الّتی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلك الدِّین القیم و لكنّ أكثر الناس لا یعلمون ﴾.[17]

راز عدم تبدیل فطرت توحیدی همگان، این است كه نه خداوند آن را تغییر می‏دهد، چون وی را به احسن تقویم ساخت و هیچ نقص و عیبی در نهان توحیدی او نیست تا تبدیل شود و نه غیر خداوند احدی توان تأثیر در نظام آفرینش انسان را دارد؛ لذا به عنوان نفی محض فرمود: ﴿ لا تبدیل لخلق الله... ﴾.

بنابراین تنها راه وحدت انسانها و اتحاد جوامع بشری، در محور فطرت توحیدی او دور می‏زند؛ زیرا هم یك امر عینی و تكوینی است، نه قراردادی و هم جاودانه و پایدار می‌باشد؛ زیرا نه از خصوصیت اقلیمی نشئت گرفت تا با تغییر آن دگرگون گردد و نه در زمانه مخصوص، محصور است تا با گذشت آن سپری شود و نه در معرض حوادث دیگر واقع می‏شود تا فرسوده گردد؛ بلكه همچنان مشرف بر هر سرزمین و محیط بر هر زمان و حاكم بر هر سنّت و رسم قومی و نژادی و مانند آن می‌باشد.

زیرا روح انسان مجرّد است و فطرت توحیدی كه با هستی او عجین شده است، منزّه از ماده بوده و مُبرّای از قوانین حاكم بر طبیعت و تاریخ و نظایر آن خواهد بود؛ لذا نه در محدوده نفی و دفع، پیرو قواعد و مبانی مادی است و نه در اثبات و جذب، تابع آنها خواهد بود؛ چون سنخیت با ماده ندارد اولاً و كامل‌تر از آن‌است ثانیاً. به این دو جهت، از قلمرو تأثیر مستقیم و اصیل ماده بیرون می‌باشد.

لذا خدای سبحان فرمود: ﴿و ألَّف بین قلوبهم لو أنفقتَ ما فی الأرض جمیعاً ما ألَّفتَ بین قلوبهم و لكنّ الله ألَّف بینهم إنّه عزیز حكیم﴾ [18]؛ یعنی فقط خداوند است كه دلهای آنان را همسو و هماهنگ قرار داد و تو ای پیامبر! اگر همه منابع مادی زمین و هر آنچه در اوست را هزینه می‌كردی تا دلهای آنها را پیوند دهی، توان آن را نداشتی؛ لیكن خدای سبحان آنان را متحد و قلوب آنها را تألیف نمود.

و در این پیوند و الفت، دو نام از اسمای حسنای خداوند، یعنی اسم عزیز و اسم حكیم، سهم بسزایی دارند و دلهای عزیزان و حكیمان با هم متحد خواهد بود؛ اما قلوب قاسیه ذلیلان و جاهلان، هماره از هم، جدا و با هم، درگیر و نسبت به هم، كینه‌توز و در برابر هم، سرسخت و موضع‌گیر و درباره هم، ستیزند و پرخاشگر و از رشد یك‌دیگر حسودانه نگران و از هبوط همدیگر دشمنانه شماتت‌گر و خرسند و محكوم حاكم عدل و قسطااند؛ كه فرمود: ﴿و ألقینا بینهم العداوة و البغضاء إلی یوم القیامة﴾ [19]؛ ﴿فأغرینا بینهم العداوة و البغضاء إلی یوم القیامة﴾.[20]

شیطان كه همانند كلب معلم است، با وسوسه مرموز خود كه یك امر تكوینی است و تا حدودی سهمی از تجرّد خیالی وهمی دارد، در آن دلهای دنیازده نفوذ یافته و پیوند آنان را از هم‌دیگر برید و آنها را تحت ولایت خود درآورد؛ ﴿إنّما یرید الشیطان أن یوقع بینكم العداوة و البغضاء ... ﴾.[21]

اگر احیاناً در برخی از موارد به منظور جذب دلهای ﴿ المؤلّفة قلوبهم ﴾ از مال استمداد می‏شود و سهمی از زكات به آنها تأدیه می‏شود، این احسان مادی، زمینه آن تألیف معنوی است؛ و گرنه تأثیر آن فقط در محور سكوت است؛ نه سكون و آرامش دل؛ زیرا قلب فقط به یاد خداوند می‌رمد؛ ﴿ألا بذكر الله تطمئنّ القلوب﴾ [22] و با اعراض از ذكر حق، گرفتار ضنك و تنگی و ضیق معیشت و بستگی زندگی خواهد شد و هرگز توفیق شرح صدر حاصل نمی‌كند؛ ﴿و من أعرض عن ذكری فإنَّ له معیشةً ضنكاً﴾.[23]

اسلام، محور اتحاد همه انسانها

9. انسان در منطق وحی فقط با اسلام كه دین جهان شمول است و همگان را همسان و همسو و همتا و همخو و هماهنگ و همراه می‌كند، به كمال نهایی خود می‌رسد و همان‌طوری كه قبلاً بیان شد، وحدت جهانی بدون پیوند تكوینی و جهانی میسّر نخواهد بود و هرگونه پیوندی كه با سرشت توحیدی انسانها مطابق نباشد، یا اعتباری استْ نه عینی و تكوینی و یا زوال پذیر استْ نه پایدار؛ لذا هر قانونی كه برای هدایت جوامع بشری تدوین می‌شود، باید منطبق با فطرت الهی آنان بوده و دارای آن دو خصوصیت یاد شده (تكوینی نه اعتباری، ابدی نه موسمی و گذرا) باشد و تنها مبدئی كه به همه اصول گذشته احاطه علمی دارد و بر طرح و تدوین آن تواناست، ذات اقدس خداوند است.

لذا اسلام را به عنوان دین جهانی معرفی نمود و جهانیان را به گرایش به آن دعوت كرد و خطوط اصیل آن را كلی و دائم و همه‏جایی تبیین نمود و از جدایی از آن نهی كرد و خطر اعراض از آن یا اعتراض بر آن یا معارضه با آن را اعلام داشت و فرمود: ﴿و اعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفرّقوا و اذكروا نعمت الله علیكم إذ كنتم أعداءً فألَّف بین قلوبكم فأصبحتم بنعمته إخواناً وكنتم علی شفا حفرةٍ من النّار فأنقذكم منها كذلك یبین الله لكم ایاته لعلّكم تهتدون﴾.[24]

یعنی هر فردی گذشته از آنكه موظف است به اسلام كه بهترین حبل و دستاویز انسانهاست، تمسك جوید، بلكه باید با دیگران و در كنار آنان مسلمان باشد و با هم به طناب الهی كه به صورت قرآن كریم و سنت معصومین متبلور می‌باشد، اعتصام جویند و این هماهنگی دین، همانا نعمت ویژه الهی است كه نباید از آن غفلت كرد؛ چنان‌كه نباید از خطر دشمنی و اختلاف كه همانند حركت در لبه درّه سقوط و گودال آتش است، غافل بود. نیز فرمود: ﴿یا أیها الّذین امنوا ادخلوا فی السلم كافّةً و لا تتّبعوا خطوات الشیطان إنّه لكم عدوٌّ مبینٌ ﴾ [25]؛ یعنی با هم اسلام را بپذیرید و با هم زندگی مسالمت آمیزی در پرتو وحی الهی داشته باشید و از اختلاف و تشتت كه همانا پیروی از گامهای شیطان است، پرهیز كنید؛ چون او دشمن آشكار شماست و بارزترین مظهر عداوت او ایجاد فتنه و آشوب و اختلاف و تفرقه می‏باشد.

چون توده مردم، تابع دانشمندان و صاحب نظراند، اگر آنان هماهنگ و همسو باشند، شكافی در متن جامعه پدید نمی‌آید؛ چنان‌كه اگر آنها معاذ الله كینه توز و تشتّت طلب باشند، امیدی به اصلاح جامعه نیست و هرگز طعم گوارای وحدت به ذائقه این جوامع پیرو و محروم نمی‏رسد و بوی صفا و وفا به مشام آنها نخواهد رسید؛ لذا قرآن كریم علماء و دانشمندان را پیش از دیگران و بیش از آنها به اتحاد، امر می‌كند و خطر اختلاف را كه از دنیادوستی نشئت می‌گیرد، به آنها هشدار می‏دهد و آنها را از عذابِ روزی می‏ترساند كه در آن روز ،برخی از چهره‌ها دگرگون می‌گردد.[26]

گرچه اختلاف نظر را كه زمینه دستیابی به هدف مشترك است، همانند اختلاف دوكفه ترازو كه برای هماهنگی وزن و موزون تلاش می‌نمایند، لازم و سودمند می‏داند، ولی اختلاف بعد از علم و روشن شدن واقع را كه غرضی جز نیل به هدف پلید نفسانی در آن نیست، زیانبار دانسته و علماء و دانشمندان را مسئول آن اعلام كرده و منشأ تفرقه بعد از علم و آگاهی به حق را ظلم و تعدّی می‏داند؛ ﴿و ما اختلف فیه إلاّ الّذین أُوتوهُ من بعد ما جائتهم البینات بغیاً بینهم﴾؛[27] ﴿و ما اختلف الّذین أُوتوا الكتاب إلاّ من بعد ما جائهم العلم بغیاً بینهم﴾ [28]؛ ﴿و ما تفرّقوا إلاّ من بعد ما جائهم العلم بغیاً بینهم﴾ [29]؛ ﴿فما اختلفوا إلاّ من بعد ما جائهم العلم بغیاً بینهم﴾.[30]

بغی و تجاوز، هرگز در محدوده قوانین الهی و نسبت به احكام اسلامی، مخصوصاً درباره تعیین سرنوشت سعادت و شقاوت جوامع بشری، وسیله نیل به كمال نخواهد بود؛ بلكه زیان آن دامنگیر باغیان و متعدّیان خواهد شد: ﴿ و لا یحیق المكر السیی‏ء إلاّ بأهله ﴾.[31]

محورهای اصیل وحدت انسانها در اسلام

10. انسان كه دارای فطرت توحیدی مشترك با دیگران است و به دین جهان شمول دعوت شده است، وقتی توان شكوفایی فطرت مشترك و دستیابی به مزایای دین جهانی مشترك را داراست، كه دارای محورهای اصیل و پایدار وحدت بخش بوده، تا در پرتو آن اختران پرفروغ با همگان همگام شود و با همنوعان خود هماهنگ گردد؛ لذا خدای سبحان، قرآن كریم را كتاب همگان و محور فكری و علمی جهانیان اعلام نمود و حضرت رسول اكرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) را برای عینیت بخشیدن به احكام قرآن، به عنوان اُسوه و رهبر عمومی و جهانی معرفی كرد و كعبه مقدّسه را برای گردهمایی سراسر جهان اسلام، قبله و مطاف عالمیان دانست، تا مسلمین جهان با داشتن این محورهای اصیل وحدت بخش با یك‌دیگر آشنا و متّحد گردند؛ كه بطور خلاصه درباره جهانی بودن این مدارها، مخصوصاً كعبه معظّمه و قداست عالمی و امنیت جهانی آن، بحث خواهد شد تا وظیفه مسلمین، مخصوصاً علماء نسبت به تأمین و حراست از قداست و مأمن بودن كعبه روشن شود.

جهانی بودن قرآن كریم

11. انسان كامل كه سمت رسالت الهی را داشته و حامل پیام خداست، اگر مظهر اسم اعظم بوده و كامل‌ترین انسانها باشد، كتابی را دریافت می‌كند كه كامل‌ترین كتابها بوده و تمام پهنه زمین و وسعت زمان و گستره تاریخ را در بر گیرد؛ لذا خدای سبحان، قرآن را به عنوان كتاب الهی برای هدایت همگان بر قلب مطهر رسول اكرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) نازل نمود؛ ﴿شهر رمضان الّذی أُنزل فیه القران هدی للنّاس... ﴾ [32]؛ ﴿و أُوحِی إلی هذا القران لاُِنذركم به و من بلغ ... ﴾ [33]؛ ﴿و لقد ضربنا للنّاس فی هذا القران من كلّ مثل لعلّهم یتذكّرون﴾ [34]؛ ﴿إنّا أنزلنا علیك الكتاب للنّاس بالحقّ.. ﴾ [35]

در این آیات و مانند آن، قرآن كریم به عنوان هدایت توده انسانها معرفی شده؛ بدون اختصاص به مردم عصر یا مصر خاص: ﴿قل لا أسئلكم علیه أجراً إن هو إلاّ ذكری للعالمین ﴾ [36]

﴿و ما یعلم جنود ربّك إلاّ هو و ما هی إلاّ ذكری للبشر﴾ [37]؛ كه در این آیات و نظایر آن، قرآن مجید به عنوان یادآور همه جوامع بشری شناسانده شد تا همگان را به عَهد فطرت خویش متذكر نماید؛ ﴿تبارك الّذی نزّل الفُرقان علی عبده لیكون للعالَمین نذیراً ﴾ [38]؛ كه در این آیه و مانند آن، قرآن شریف به عنوان دستور آسمانی به منظور برحذر داشتن همه مردم جهان از هرگونه تباهی معرفی شده است.

همچنین آیات تحدّی همه انسانها، بلكه جن و انس، نشانه جهانی بودن قرآن می‌باشد؛ زیرا قلمرو تحدّی و دعوی رسالت و اعجاز، همان منطقه نفوذ كتاب آسمانی است؛ یعنی اگر كتابی برای هدایت گروه خاص یا عصر مخصوص نازل شده باشد، زبان تحدّی و دعوی دعوت او در همان محدوده خلاصه می‏شود.

البته این مطلب كاملاً باید محفوظ باشد كه معجزه هر پیامبری، گرچه رسالت او محدود باشد، برای همیشه به قوّت اعجاز خود باقی است و هیچ كسی از غیر انبیاء و أولیاء الهی توان آوردن همانند او را نداشته و نخواهند داشت (دقّت شود).

و چون دعوی رسالت با دعوت رسول هماهنگ است و تبلور دعوت نبی‌كرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) در قرآن كریم است، هرگونه دلیل كه بر جهانی بودن قرآن دلالت داشته باشد، بر عالَمی بودن رسالت رسول اكرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) نیز دلالت دارد؛ چنان‌كه هر دلیلی كه بر جهانی بودن رسالت رسول اكرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) دلالت داشت، بر عالَمی بودن قرآن مجید نیز دلالت خواهد كرد؛ زیرا این دو متلازم هم‌اند و دلیل هر كدام، بالملازمه، دیگری را نیز اثبات می‏نماید.

جهانی بودن رسالت رسول أكرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم)

12. انسان كاملی كه خلیفة الله است بر همه، و كامل‌تر از او در جهان امكان كسی نیست، رسالت او آن‌چنان وسیع و گسترده است كه نه در طول تاریخ بعد از او پیامبری خواهد آمد و نه در عرصه گیتی و همزمان با نبوّت او كسی به پیامبری می‌رسد و از این جهت، او نه تنها از انبیاء اولواالعزم به شمار می‌آید، بلكه خاتم همه پیامبران بوده و پایان بخش جریان نبوت و رسالت می‌باشد و تمام ادلّه‌ای كه بر خاتمیت آن حضرت دلالت دارد، مانند آیه كریمه ﴿ما كان محمّدٌ أبا أحد من رجالكم و لكن رسول الله و خاتم النبیین و كان الله بكلّ شی‏ءٍ علیماً﴾ [39]؛ بر جهانی بودن رسالت آن حضرت(صلّی الله علیه وآله وسلّم) نیز دلالت خواهد داشت.

گذشته از این قسم از براهین، آیات دیگری از قرآن كریم ناظر به كلیت و دوام رسالت آن حضرت می‏باشد؛ مانند: ﴿و ما أرسلناك إلاّ رحمةً للعالَمین﴾ [40]؛ ﴿و ما أرسلناك إلاّ كافّةً للناس بشیراً و نذیراً و لكنَّ أكثر الناس لا یعلمون ﴾ [41]؛ ﴿یا أیها الناس قد جائكم الرسول بالحقّ من ربّكم فَامنوا

خیراً لكم و إن تكفروا فإنّ لله ما فی السموات و الأرض و كان الله علیماً حكیماً﴾ [42]؛ ﴿قل یا أیها الناس إنّی رسول الله إلیكم جمیعاً ... ﴾ [43]؛ كه در این آیات، رسالت نبی اكرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) برای توده انسانها در تمام اعصار و امصار و بدون اختصاص به تازی یا فارسی و مانند آن تبیین شده است؛ یعنی همان‌طوری كه قرآن، هدایتگر عموم ناس و مردم است، رهبری رسول اكرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) نیز برای همه ناس و توده مردم می‌باشد و كلمه ناس، ما دامی كه قرینه بر اختصاص او اقامه نشود، شامل همه انسانها خواهد بود.

اسوه بودن رسول اكرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) برای همه انسانها

13. انسان سالك الی الله، همواره نیازمند اسوه و الگو می‌باشد تا عقاید خود را بر عقیده او و اخلاق خود را بر خُلق او و رفتار خود را بر كردار او منطبق نماید. وقتی رسول اكرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) از لحاظ علمی و عملی، سرآمد همه راهیان به سوی حق شد، اُسوه همگان قرار می‌گیرد و قلمرو قدوه بودن او همسان منطقه رسالت او جهانی خواهد بود و خدای سبحان، حضرت رسول را اوّل به آداب خاص الهی متأدّب نمود، سپس او را نمونه دیگران قرار داد و تمام جوامع بشری را به اقتداء به وی امر كرد. همه اوامر علمی و عملی آن حضرت(صلّی الله علیه وآله وسلّم) خواه در معراج و خواه در غیر معراج و خواه به صورت وحی قرآنی و خواه به صورت الهام و حدیث قدسی، به عنوان تعلیم كتاب و حكمت و تأدیب به أدبهای الهی است.

رسول اكرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) نیز در قبول آن مواهب غیبی، تامّ القابلیه بوده و همه فیضهایی كه از مبدأ تامّ الفاعلیة تنزّل یافت، دریافت كرده است؛ مثلاً: ﴿خُذِ العفو و أْمُر بالعرف و أَعرض عن الجاهلین﴾ [44]؛ ﴿و من اللّیل فتهجّد به نافلةً لك عسی أن یبعثك ربّك مقاماً محموداً﴾ [45] و سایر آیاتی كه كمالهای علمی و عملی را همانند شرح صدر و تلقی قرآن از نزد خداوند به عنوان ام‌لكتاب و استقامت در برابر هر سانحه سنگین و رویداد دردناك و هجرت و جهاد و اجتهاد و قیام به قسط و عدل و قوّام به داد و انصاف و هزاران اوصاف كمالی دیگر را دربر دارند. همه این آیات و شواهد دیگر، نشانه كمال انسانی حضرت رسول اكرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) می‌باشد.

آنگاه خدای سبحان به تخلّق آن حضرت به خُلق عظیم الهی اشاره كرد و فرمود: ﴿و إنّك لَعلی خُلُقٍ عظیم﴾.[46] گرچه این آیه، قبل از بسیاری از آیات دیگر كه شارح اخلاق برجسته آن حضرت‌اند نازل شده است، ولی سیر طولی بحث و نظم صناعی آن همین است كه قبلاً اصل اتّصاف به كمال حاصل شود، سپس تصدیق به خلق عظیم محقق گردد.

به هر تقدیر، چون رسول اكرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) دارای خلق عظیم است سنّت و سیرت و تمام شئون زندگی آن حضرت، اُسوه همه سالكان است؛ مگر آنكه دلیلی بر اختصاص در مورد وصف یا فعل معین اقامه گردد؛ ﴿لقد كان لكم فی رسول‌لله اُسوة حسنة لمن كان یرجوْ الله و الیوم الاخر و ذَكَر الله كثیراً﴾ [47]؛ ﴿و ما اتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا و اتّقوا الله إنّ الله شدید العقاب﴾.[48]

سرّ آنكه باید همه اوامر آن حضرت را امتثال نمود و از همه نواهی آن حضرت اجتناب كرد، آن است كه طبق آیه ﴿الّذین یتّبعون الرسول النبی الاُمّی الّذی یجدونه مكتوباً عندهم فی التوراة و الإنجیل یأمرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنكر و یحلّ لهم الطیبات و یحرّم علیهم الخبائث و یضع عنهم إصرهم و الأغلال الّتی كانت علیهم فالّذین امنوا به و عزّروه و نصروه و اتّبعوا النور الّذی أُنزل معه أُولئك هم المفلحون﴾؛[49] همه رهنمودهای آن حضرت بر اساس مصالح و حكمتهای الهی است كه ضامن كمال همه انسانها در همه ابعاد و جهات علمی و عملی خواهد بود.

وظیفه انسانها در برابر رسالت رسول اكرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم)

14. انسانهایی كه تابع رهبری رسول اكرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم)‌اند، هم باید در فهم و عمل به گفته‌های آن حضرت اجتهاد كنند و هم در حراست ره‌ورد آن ذات مبارك، جهاد نمایند تا هم معارف و احكام آسمانی آن حضرت به خوبی معلوم و عمل شود و هم از گزند بداندیشان مصون بماند و اهمیت حفظ شخصیت حقیقی و حقوقی آن وجود گرامی، بیش از اهمیت حفظ نفوس و حقوق و اموال دیگران می‏باشد.

لذا خدای سبحان گاهی به صورت اثبات، چنین می‏فرماید: ﴿النبی أولی بالمؤمنین من أنفسهم﴾ [50] و زمانی به صورت نفی و نهی، چنین می‌فرماید: ﴿ما كان لاَِهل المدینة و من حولهم من الأعراب أن یتخلّفوا عن رسول الله و لایرغبوا بأنفسهم عن نفسه﴾ [51] و خلاصه آن «اثبات و امر» و عصاره این «نفی و نهی»، این است كه حفظ رسول اكرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) از اَهمّ واجبات بوده و هیچ كس حق ندارد برای حفظ خود، از حراست از آن حضرت غفلت كند؛ زیرا دین خداوند از هر كالای گرانبهایی پرارج تر است.

منظور از لزوم حفظ رسول اكرم، تنها شخصیت حقیقی و وجود شخصی و عنصری او نیست؛ بلكه شخصیت حقوقی و وجود معنوی او نیز كه در قالب قرآن و سنّت معصومین(علیهم‌السلام) متبلور است، خواهد بود.

لذا این وظیفه همگانی و همیشگی می‌باشد و در هر عصر و مصر كه مسائل اجتماعی اسلام مطرح است در حقیقت، شخصیت حقوقی رسول اكرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) در آن جهت به صحنه آمد و هرگز مردان با ایمان نباید این صحنه را ترك نمایند؛ چنان‌كه خداوند چنین فرمود: ﴿إنّما المؤمنون الّذین امنوا بالله و رسوله و إذا كانوا معه علی أمرٍ جامعٍ لم یذهبوا حتّی یستأذنوه إنّ الّذین یستأذنوك أُولئك الّذین یؤمنون بالله و رسوله فإذا استأذنوك لبعض شأنهم فأذَن لمن شئت منهم و استغفر لهم الله إنّ الله غفور رحیم﴾ [52]؛ یعنی مؤمنان راستین، كسانی‌اند كه به خداوند و پیامبرش ایمان دارند و هنگامی كه با آن حضرت در یك امر عمومی و اجتماعی (همانند جنگ با متجاوزین و دفاع از حریم اسلام) حضور یافتند، هرگز بدون اذن قبلی آن حضرت صحنه را ترك نمی‌كند... و این حكم الهی در تمام دوران تا قیامت جاری است.

كعبه معظمه مطاف و قبله جاودانه مسلمانان جهان

15. انسانهایی كه معتقد به یك دین جهانی و یك كتاب عالَمی و پیرو یك پیامبر همگانی و همیشگی‌اند، باید دارای یك مركز همگانی و محور تبادل نظر سراسری باشند تا از دور و نزدیك در كنار او گردهم آیند و مسائل علمی و عملی، خواه به عنوان توجیه پیروان و خواه به عنوان پاسخ به بیگانگان، در آنجا طرح گردد و مشكلات سیاسی و اجتماعی، خواه از لحاظ اداره امور داخلی و خواه برای صیانت از تهاجم خارجی، در آن بازگو و حل شود و روابط فرهنگی و اخلاقی از جهات یادشده در آنجا تحكیم گردد و نیز فوائد دیگری كه همه آنها را می‏توان از اطلاق آیه كریمه ﴿لیشهدوا منافع لهم و یذكروا اسم الله فی أیامٍ معلوماتٍ﴾ [53] استفاده نموده.

لذا خدای سبحان كعبه معظمه و مسجد الحرام و حرم آن را به این منظور اختصاص داد، تا همه مسلمانان جهان در همه شئون زندگی خود در تمام سالها و ماهها و هفته‌ها و روزها و ساعتها و دقیقه‌ها... به مناسبتهای گوناگونی با كعبه معظمه ارتباط برقرار كرده و به عنوان لزوم استقبال آن و یا رجحان رو به‌رو واقع شدن با او در نمازها و نیازها و همچنین در ذبح و نحر حیوانها و نیز در تجهیز كارهای بیمارِ مُشرِف مرگ و همچنین بعد از مردن وی، با او رابطه برقرار نمایند؛ لذا درباره عظمت و قداست و پیوند ناگسستنی با كعبه در مرگ و زندگی چنین می‌گوییم: «و الكعبة قبلتی... ».

بر اساس كرویت زمین و اختلاف جهت قبله بلاد، در هر لحظه فردی از سویی به سمت كعبه در حالت نماز و نیایش است؛ به طوری كه آنی این پیوند قطع نمی‌شود؛ چون أوقات نمازها و دعاها و... برای مردم روی كره زمین متحد نیست و همان‌طوری كه فرشتگانِ عرش دائماً با عرش الهی در ارتباطااند، مسلمانان سراسر جهان در هر لحظه و در هر مكان با كعبه كه به محاذات عرش بنا نهاده شد، در ارتباطااند.

به همین منظور، در عین حال كه به هر سمت بنگریم، وجه خدا را می‏توانیم مشاهده نماییم؛ ﴿و لله المشرق و المغرب فأینما تولّوا فثمّ وجه الله﴾ [54]؛ مع ذلك دستور الهی، این است كه هر جا هستید در هنگام عبادت به سمت مسجد الحرام متوجّه شوید؛ ﴿قد نری تقلّب وجهك فی السماء فَلَنولّینّك قبلةً ترضاها فولِّ وجهك شطر المسجد الحرام و حیث ما كنتم فولّوا وجوهكم شطره﴾.[55]

قداست كعبه و أمنیت حرم

16. انسانهایی كه به یك سمت رو می‌كنند و گِرد یك محور و مطاف می‌گردند، هنگامی كه به مزایای معنوی آن معبد آشنا باشند، معبود خود را كه خدای نظام آفرینش از ملك تا ملكوت از شهادت تا غیب از ماده تا لوح و قلم از طبیعت تا عقل محض و بالاخره از ناسوت تا اولین فیض و اثر كه همان ارواح عترت طاهره و رسول اكرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) می‌باشد، بهتر می‏شناسند و حضرتش را بی‏شائبه‌تر می‏پرستند.

از این‌جهت، خدای سبحان خصوصیات قبله جهانیان و مطاف زائران سراسر گیتی در حج و عمره را تبیین فرمود كه كعبه اولین و قدیم‌ترین معبد مردمی و عبادتگاه توده انسانها در روی زمین است؛ ﴿إنّ أوّل بیتٍ وضع للنّاس للّذی ببكّة مباركاً... ﴾.[56]

كعبه مورد قیام و عبادت و محور مقاومت و پایداری و مركز ایستادگی توده انسانها برای امتثال دستور حق و پرهیز و ستیز با باطل است؛ ﴿جعل الله الكعبة البیت الحرام قیاماً للنّاس﴾.[57]

كعبه مرجع و بازگشتگاه عموم مردم و مأمن توده انسانهاست؛ ﴿و إذ جعلنا البیت مثابةً للناس و أمناً... ﴾[58]. نقشه كعبه و تعیین محل ساختن آن به رهنمود و دستور خدای سبحان تنظیم شد؛ ﴿و إذ بوّأنا لإِبراهیم مكان البیت أن لا تشرك بی شیئاً﴾.[59] ساختمان كعبه با معماری و دستیاری دوتن از بزرگ‌ترین انبیای ایثارگر الهی صورت پذیرفت؛ ﴿و إذ یرفع إبراهیم القواعد من البیت و إسماعیل... ﴾.[60] كعبه به عنوان بناء عتیق و ارزشمند و سابقه‌دار و نیز به عنوان خانه‌ای كه تحت تملّك و سلطه احدی نبوده و در گستره تاریخ از تطاول طاغوتیان مصون مانده و از اختصاص به شخص یا گروه یا قوم و نژاد یا دولت و حكومت آزاد بوده و هست و خواهد بود معرفی شد؛ ﴿...و لْیطّوّفوا بالبیت العتیق﴾ [61]؛ ﴿...ثمّ محِلُّها إلی البیت العتیق﴾.[62]

كعبه به عنوان بیت خدایی كه منزّه از حلول در مكان و مبرّای از حصر در زمان و مقدَّس از نیاز و مسبّح از حاجت به چیزی یا كسی است، معرفی شد و نیز به عنوان مهمانسرای ضیوف الرحمن، به دست خلیل الله و ذبیح الله از لوث هر شركی تطهیر شد؛ ﴿و عهدنا إلی إبراهیم وإسماعیل أن طهِّرا بیتی للطائفین و العاكفین و الرّكّع السجود﴾.[63]

كعبه به عنوان تنها بیتی كه زیارت و طواف آن بر توانایان لازم است، معرفی شد و در باره هیچ عبادت دیگر همانند عبادت حج، تعبیر به ﴿لله علی الناس﴾ نشده است؛ یعنی در باره نمازنیامده است كه «لله علی الناس الصلاة» و همچنین در باره زكات و نظایر آن وارد نشد؛ ولی در باره خصوص حج آمده است كه: ﴿و لله علی الناس حِجّ البیت من استطاع إلیه سبیلاً﴾.[64] كعبه به عنوان بیتی كه زائران او از احترام خاص برخوردارند و سهمی از حرمت معنوی می‏برند و هتك حرمت آنها به منزله اخلال سائر حرمتهاست یاد شده است؛ ﴿یا أیها الّذین امنوا لا تحلّوا شعائر الله و لا الشَّهرَ الحرامَ ولا الهدی ولا القلائد و لا امِّینَ البیت الحرام... ﴾.[65]

كعبه و مسجد الحرام به عنوان جای امن برای شهری و روستایی دور و نزدیك، حضری و بدوی كه همگان همسان و همتای هم از آن بهره‌مند شوند، معرفی شد: ﴿إنّ الّذین كفروا و یصدّون عن سبیل الله و المسجد الحرام الّذی جعلناه للناس سواءً العاكف فیه والباد... ﴾.[66]

كعبه و مسجد الحرام به عنوان مركز قداست و حرمت كه اراده ستم ملحدانه در آن مایه عذاب الهی خواهد بود، یاد شده است؛ ﴿...و من یرد فیه بإلحاد بظلم نذقه من عذاب ألیم﴾.[67]

جایگاه كعبه به عنوان اولین پناهگاه و محل سكونت فرزندان خلیل الرحمن یاد شده است: ﴿ربّنا إنّی أسكنت من ذرّیتی بوادٍ غیرِ ذی زرع عندَ بیتك المحرّم... ﴾.[68] اطراف كعبه نه تنها مزروع نبوده، بلكه غیرقابل زراعت و كشاورزی بوده؛ لذا از آن محدوده به عنوان غیر ذی زرع یاد شده است؛ كه غیر ذی زرع با عنوان «لم یزرع»، تفاوت بسیار دارد و حضرت خلیل(علیه‌السلام) در این باره دو خواست داشت: یكی آنكه آن منطقه غیر ذی زرع آباد شود. دوم آنكه مأمن گردد كه همگان در آن احساس آرامش كنند.

خداوند به هر دو درخواست خلیل(علیه‌السلام) خویش پاسخ مثبت داد؛ یعنی اولاً آنجا را بلد و شهر آباد كرد. ثانیاً حكم امنیت تشریعی آن را صادر نمود: ﴿و إذ قال إبراهیم ربّ اجعل هذا بلداً امناً... ﴾ [69]؛ كه در این آیه، كلمه «بلد» بدون الف و لام است؛ زیرا هنوز آن منطقه، شهر معمور نشد: ﴿و إذ قال إبراهیم ربّ اجعل هذا البلد امناً... ﴾ [70]، و در این آیه، كلمه «البلد» با الف و لام ذكر شد؛ چون آن منطقه غیر ذی زرع، اكنون به صورت محل آباد درآمد، و همان‌طوری كه نیایش اول خلیل الرحمن(علیه‌السلام) صورت پذیرفت، خواسته دوم آن حضرت(علیه‌السلام) نیز عملی شد.

خداوند از آن منطقه به عنوان ﴿البلد الأمین﴾ یاد كرد؛ ﴿و التین و الزیتون ٭ و طور سینین ٭ و هذا البلد الأمین﴾ [71] و همچنین ساكنان آن منطقه را از خطر اقتصادی و نا امنی نظامی حفظ كرد: ﴿فلیعبدوا ربّ هذا البیت ٭ الّذی أطعمهم من جوع و امنهم من خوف﴾ [72]؛ ﴿...و من دخله كان امناً﴾ [73]؛ ﴿أولم نمكّن لهم حرماً امناً یجبی إلیه ثمراتُ كلِّ شی‏ءٍ... ﴾ [74]؛ ﴿أولم یروا أَنّا جعلنا حرماً امناً و یتخطّف الناس من حولهم... ﴾.[75]

اظهار انزجار از تبهكاران در مكه

گرچه نعمت امنیت بسیار پر ارج است، ولی این‌همه اصرار برای برقراری آن، صاحب نظر هوشیار را متوجه می‏نماید كه در آن منطقه باید كاری صورت پذیرد كه بدون احساس آرامش، میسّر نخواهد بود و اگر آن كار، تنها نیایش و زیارت و طواف و ذكر بود و هیچ‌گونه اظهار انزجار از تبهكاران و متجاوزان و... نبوده، آنها نیز مزاحمتی فراهم نمی‏نمودند و این نكته بعداً روشن خواهد شد.

كعبه، محور برائت از شرك و مشركان

17.انسانهای متعهّد و متعبّد، همواره با تعقیب هدف به مقصد نهایی خود نائل می‌گردند. خدای سبحان كه انسان را برای كمال عبادی آفرید و همه جوامع انسانی را به یك سمت و هدف فراخواند و كعبه و مسجد الحرام را با همان مزایای یاد شده بنیانگذاری كرد، برای هدفی برتر و مقصودی والاتر از آنچه در اذهان ساده‌اندیشان خطور می‏كند، خواهد بود و چون هیچ كمالی بالاتر از نیل به توحید ناب نیست و وصول به آن بدون نزاهت از هرگونه شرك میسّر نخواهد بود، لذا كعبه را كه مركز گردهمایی مسلمانان سراسر عالم است و بیت توحید به شمار می‌آید، محور تبرّی از هر تباهی و تبهكار دانست.

مقدمات مناسب آن را چنین تمهید فرمود كه اولاً بعد از تمام شدن بیتِ طاهر و عتیق و مساوات و مواسات و بعد از تأمین حرم و تشریع امنیت برای مهمانان و زائران و راكعان و ساجدان و عاكفان، به پیامبر خویش دستور داد: ﴿و أذِّن فی النّاس بالحجّ یأتوك رجالاً و علی كلّ ضامرٍ یأتین من كلّ فجٍّ عمیق﴾ [76] وهدف از این اذان و اعلان ابراهیمی(علیه‌السلام) آمدن هر كسی كه توان حضور را به طور متعارف دارد، می‌باشد تا از نزدیك، شاهد منافع مادی و معنوی خود باشد.

وقتی همگان از باختر و خاور و از شمال و جنوب و از دور و نزدیك آمدند و در مركز گردهمایی سراسری شركت كردند،آنگاه نوبت به اذان و اعلان محمدی(علیه‌السلام) فرا می‌رسد؛ لذا ثانیاً فرمود: ﴿و أذان من الله و رسوله إلی الناس یوم الحجّ الأكبر أنّ الله بری‏ءٌ من المشركین و رسوله... ﴾ [77]؛ یعنی آن اعلان قبلی، هدف نهایی ساختن كعبه با همه مزایای الهی وی نبود، بلكه زمینه‌ای برای اعلان دوم كه هدف نهایی كعبه است، خواهد بود و آن اذان كه توسط خاتم پیامبران از طرف خدای سبحان صورت می‌پذیرد، همانا تبرّی خدا و رسول اكرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) از هر مشرك و ملحد است و برای اینكه این اعلان جهانی باشد و به سمع مردم سراسر گیتی برسد، فرمود: ﴿...یوم الحجّ الأكبر﴾؛ یعنی زمانی كه همه زائران حضور دارند و در روز عمومی كه در ایام حج، مصادیق فراوان دارد كه روز عرفه و روز عید اضحی و... می‏تواند مصداق آن باشد؛ چنان‌كه خود حج در مقابل عمره نیز اكبر از اوست.

بنابراین، هدف نهایی ساختن بیت الله، رسیدن به توحید بی‏پیرایه از شرك است و نیل به توحید ناب بدون تبرّی تام از هر شرك و الحاد و انزجار از هر مشرك و ملحد، میسور نخواهد بود؛ لذا اعلام این هدف نهایی به صورت اعلان تبرّی خدا و رسول اكرم از مشركان متبلور شده است و تا انسان در روی زمین زندگی می‌كند، وظیفه حج و زیارت به عهده اوست و تا مشرك در جهان به سر می‌برد، اعلان تبری از او نیز جزء مهم‌ترین وظایف حج به شمار می‏رود.

هیچ جایی برای تبرّی از ملحدان شوروی كه سالیان متمادی بر سرزمین اسلامی افغانستان تجاوز كرده و از كشتار بیرحمانه با استفاده از آخرین سلاحهای شیمیایی و غیر آن دریغ ندارند، مناسب‌تر از حرم خدا نخواهد بود و نیز هیچ مكانی برای اعلان انزجار از اسرائیل غاصب كه سالهای طولانی به قبله اول مسلمانان و سرزمین آنان تعدّی نموده و از كشتار دسته جمعی كودكان و سالمندان و زنان و مردان بی‌گناه فلسطین اشغالی مضایقه ندارد، سزاوارتر از مكه نمی‏باشد و نیز هیچ محلی برای اعلان نفرت و انزجار و تبرّی از ابرجنایت‏پیشه عصر و دولتمردان درنده‌خوی امریكا كه جهان سوم را مقهور سلطه اهریمنی خود قرار داده‌اند، شایسته‌تر از حرم الهی نمی‌باشد.

ممكن است بسیط اندیشی بگوید: در حجاز كنونی، مشرك وجود ندارد تا در موسم حج از او تبرّی جسته شود؛ لیكن باید توجه نمود كه منظور، حضور شخص مشرك و بدن مادی او نیست؛ بلكه مراد از تبرّی، همانا اعلان انزجار از تفكر شرك آلود و تمدن باطل شرك زدگان و استعمار ظالمانه ملحدان و استثمار طاغیانه مادیون و استعباد بیرحمانه مستكبران و استحمار سامرانه اسرائیلیان و استضعاف مكارانه ابرقدرتان و... خواهد بود كه نه تنها حجاز كنونی گرفتار آن است، بلكه فلسطین عزیز و بسیاری از بلاد اسلامی به آن مبتلاست و صاحب نظر ژرف اندیشی كه به حوادث روزگار خود آگاه است، این‌گونه از لوابس بر او تهاجم نكرده و امر را بر او مشتبه نمی‌كند: «العالِم بزمانه لا تهجم علیه اللّوابس».[78]

كشوری كه خانه و حرم خدا و حرم رسول خدا(صلّی الله علیه وآله وسلّم) در آن واقع است، نباید همانند ملك شخصی و خانه موروثی به نام زید یا عمرو باشد؛ در حالی كه فعلاً غاصبانه به نام آل سعود به صورت «المملكة العربیة السعودیة» نامگذاری شده است؛ یعنی حرم عتیق و آزاد، امروز اسیر و بنده سعودیان شد كه هرگز نمی‏شود و در عظمت حرم و حرمت مكه، همین بس كه قرآن كریم خداوند را به عنوان پروردگار مكه معرفی كرد؛ ﴿إنّما اُمِرتُ أن أعبد ربّ هذه البلدة الّذی حرّمها و له كلّ شی‏ءٍ و أُمرت أن أكون من المسلمین﴾.[79]

تعمیر كعبه و مرمّت مسجد الحرام

18. انسانهایی كه به سمت كعبه نماز می‌گذارند و تمام شئون مرگ و زندگی خویش را در ارتباط با بیت الله تنظیم می‌كنند، خود را برابر آن بنای توحید مسئول می‏دانند و منتظر دستور ربّ‌لبیت می‏باشند.

خدای سبحان تعمیر مساجد عموماً و ترمیم و بازسازی و نوسازی و هرگونه عمران دیگر مسجدالحرام را خصوصاً به عهده مردان خاص الهی سپرد كه شایسته این توفیق‌اند؛ زیرا تمام مساجد، مخصوصاً مسجدالحرام از حرمت خاص برخوردارند و در باره مسجدها به طور عموم چنین فرمود: ﴿و أنّ المساجد لله فلا تدعوا مع الله أحداً﴾.[80]

زیرا اگرچه عنوان مساجد، گاهی بر مواضع سجده اطلاق و تطبیق می‏شود، لیكن ظهور آن در معابد معروف و محفوظ است: ﴿و لولا دفع الله الناس بعضهم ببعضٍ لهدّمت صوامع و بِیعٌ و صلوات و مساجد یذكر فیها اسم الله كثیراً... ﴾ [81]؛ ﴿و أقیموا وجوهكم عند كلّ مسجد و ادْعوه مخلصین له الدِّین﴾ [82]؛ ﴿یا بنی ادم خذوا زینتكم عند كلّ مسجدٍ﴾ [83]؛ ﴿و من أظلم ممّن منع مساجد الله أن یذكر فیها اسمه﴾ [84]؛ ﴿و لا تباشروهنّ و أنتم عاكفون فی المساجد﴾.[85]

در باره خصوص مسجد الحرام چنین فرمود: ﴿و من حیثُ خرجت فولِّ وجهك شطر المسجد الحرام﴾ [86]؛ ﴿و لا تقاتلوهم عند المسجد الحرام حتّی یقاتلوكم فیه فإن قاتلوكم فاقتلوهم كذلك جزاء الكافرین﴾ [87]؛ زیرا همان‌طوری كه موسم حج و زمان زیارت حرام است، مكان حج و زیارت نیز محترم بوده و قتال ابتدایی در آن حرام است. ولی از آن جهت كه قصاص، اختصاص به نفس یا طَرَف ندارد، بلكه در نقض حرمت و هتك احترامها نیز قصاص است، چنان‌كه فرمود: ﴿الشهرُ الحرامُ بالشهر الحرام و الحرمات قصاص فمن اعتدی علیكم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیكم... ﴾ [88]، لذا در باره نقض حرمت مسجدالحرام نیز این‌چنین فرمود كه اگر دشمنان شما در مسجد الحرام با شما قتال كردند، در خصوص آن‌حال می‏توانید دفاع و قتال نمایید: ﴿و ما لهم ألاّ یعذّبهم الله و هم یصدّون عن المسجد الحرام﴾ [89]؛ ﴿فلا یقربوا المسجد الحرام بعد عامهم هذا﴾ [90]؛ ﴿سبحان الّذی أسری بعبده لیلاً من المسجد الحرام إلی المسجد الأقصا الّذی باركنا حوله لنُریه من ایاتِنا﴾ [91] كه در این آیات، شئون گوناگون مسجدالحرام، چه از این جهت كه نقطه شروع اسراء و معراج است و چه از جهات دیگر، عنوان شده است.

اكنون كه حرمت مساجد عموماً و عظمت مسجد الحرام خصوصاً، از نظر قرآن كریم معلوم شد، باید تأمّل نمود كه عمران و ترمیم و هرگونه معمورنگه داشتن مسجدالحرام به عهده كیست؟ خدای سبحان كه صاحب اصیل مساجد عموماً و مسجدالحرام خصوصاً می‌باشد، در این باره چنین فرمود: ﴿ما كان للمشركین أن یعمروا مساجد الله شاهدین علی أنفسهم بالكفر أُولئك حبطت أعمالهم و فی النار هم خالدون ٭ إنّما یعمر مساجد الله من امن بالله و الیوم الاخر و أقام الصلاة و اتی الزكاة و لم یخشَ إلاّ الله فعسی اُولئك أن یكونوا من المهتدین﴾ [92]؛ یعنی مشركان، حقِّ هیچ‌گونه تعمیر مساجد را نداشته و ندارند؛ در حالی كه به كفر خود اعتراف دارند و رفتار آنها شاهد شرك و كفر و نفاق آنان است و همه اعمال آنها باطل می‏باشد.

فقط كسی شایسته تعمیر مسجدهاست كه دارای شرایط و اوصاف یاد شده باشد: اول، ایمان به خداوند داشتن. دوم، ایمان به قیامت آوردن. سوم، اقامه و زنده نگه‏داشتن نماز كه ستون دین است. چهارم، پرداختن زكات. پنجم آنكه از احدی جز خداوند نترسیدن و در خوف و خشیت موحد بودن؛ زیرا آنكه از هیچ مبدئی نمی‌هراسد، درنده متهوّر و بی‌باك است و ملحد می‏باشد و آنكه هم از خدا می‏ترسد و هم از غیر خداوند خشیت دارد، او در هراس و خشیت موحِّد نیست و در نتیجه، صالح برای عمران خانه خدا نخواهد بود.

سرّ این شرط پنجم آن است كه مسجد، تنها مركز نماز و یا تعلیم و تدریس و یا تبلیغ و موعظه نیست؛ بلكه گذشته از همه این‌گونه كارهای عبادی، به عنوان مركز سازماندهی نیروهای نظامی در روز خطر و دفاع خواهد بود و جایی كه محور آماده شدن برای دفاع است و در آن آیه ﴿و أعدّوا لهم ما استطعتم من قوّةٍ﴾ [93] امتثال می‌شود، به عهده كسانی سپرده خواهد شد كه ﴿لا یخافون لومة لائمٍ﴾. همان‌طوری كه رسالت الهی، وظیفه خطیری است كه فقط به مردان موحِّد و شجاع داده می‏شود، پاسداری و بازسازی و هر گونه عمرانِ دیگرِ مساجد نیز به عهده مردان نترس و موحِّد می‌باشد: ﴿الّذین یبلّغون رسالات الله و یخشونه و لا یخشون أحداً إلاّ الله و كفی بالله حسیباً﴾.[94]

از باب تناسب حكم و موضوع، می‏توان اهمیت شرط شجاعت را در جریان تبلیغ رسالت الهی و در جریان تعمیر خانه‌های خدا، به خوبی استنباط نمود؛ بنابراین، اعضاء هیئت اُمنای مساجد و متولّیان و دست‌اندركاران آن، باید از شجاعت لازم كه همان توحید در خشیت است، در كنار شرایط دیگر برخوردار باشند.

از این رهگذر، چنین معلوم می‏شود كه نه تنها مشركان و منافقان و كافران، حق تعمیر مساجد عموماً و مسجد الحرام را خصوصاً ندارند، بلكه افراد ضعیف الایمان و هراسناك از دشمن و مشركانِ در خصوصِ خشیت نیز حقّ آن را نخواهند داشت؛ زیرا سر پرستی و بازسازی مسجد، اگر با توحید در خشیت همراه نبود، ممكن است در حال دفاع و ضرورت استفاده از امكانات مسجد برای تجهیز نیروهای رزمی مشكلاتی پدید آید و ذكر چند كلمه حصر در آیه یادشده، مانند «اِنّما» و «الاّ» به خوبی نشانه اهمیت شرایط و اوصاف تعمیر كنندگان مساجد می‌باشد.

چون اساس در تكامل انسان، همان اوصاف نفسانی او مانند ایمان است، لذا فرمود: ﴿أجعلتم سقایة الحاجّ و عمارة المسجد الحرام كمن امن بالله و الیوم الاخر و جاهد فی سبیل الله لا یستوون عند الله و الله لا یهدی القوم الظالمین﴾ [95] و از آن جهت كه منظور نهایی از تعلیم دین، پیدایش انسانهای متّصف به اوصاف كمالی است، نه تنها تعلیم اوصاف كمال، لذا نفرمود: ... كالإیمان بالله و الیوم الآخر و الجهاد فی سبیل الله، بلكه فرمود: ﴿كمن امن بالله و الیوم الاخر﴾؛ با آنكه مقتضای نظم صناعی، ظاهراً همان بود كه اشاره شد.

خلاصه، آن كسی كه هم از خداوند می‏هراسد و هم از غیر خدا می‏ترسد، برای تعمیر مسجدْ صالح نیست؛ زیرا هنگام ضرورت دفاع، بر اساس شركِ در خشیت، از حضور در صحنه نبرد علیه باطلْ هراسناك خواهد بود: ﴿...فَلَمّا كُتب علیهم القتال إذا فریق منهم یخشون الناس كخشیةالله... ﴾ [96]؛ اما مردان الهی كه در خشیت نیز موحداند، در هنگام دفاع از حق هراسی از احدی جز خداوند ندارند و اگر همه دشمنان متحد گردند، از تراكم و انبوه آنها اندوهی به خود راه نمی‏دهند؛ ﴿الّذین قال لهم الناس إنّ الناس قد جمعوا لكم فاخشوهم فزادهم إیماناً و قالوا حسبنا الله و نِعمَ الوكیل﴾ [97] و متّصفان به همین وصف كه در پرتو توحید كامل از احدی نمی‌هراسند، واجدان شرط اساسی تعمیر مساجداند.

تولیت و سرپرستی حرم امن الهی

19. انسانهای متأله كه تحت ولایت الهی‌اند و از تولّی غیر خداوند بیزاراند، كسانی را كه تحت ولایت شیطان‌اند، طرد می‏نمایند و آنها را از كارهای حساس و سمتهای كلیدی منع می‌كنند؛ زیرا رهنمود خدای سبحان، این چنین است كه مراكز مهم دینی را جز پارسایان شجاع و مدبّران آگاه، كسی اداره نكند و كعبه و نیز مسجد الحرام و حرم امن الهی از اهمیت خاصی برخوردار است كه قرآن كریم تصدّی امور آنها را صریحاً بیان كرد و شرایط تولیت و موانع آن را بازگو نمود تا صالحان شایسته، تشویق و طالحان نالایق، طرد گردند و امانتهای الهی به اهلش برگردد.

از آن‌جهت كه تعیین سر پرست خانه خدا فقط در اختیار خداوند است، لذا فرمود: ﴿و ما لهم ألاّ یعذّبهم الله و هم یصدّون عن المسجد الحرام و ما كانوا أولیائه إن أولیائَهُ إلاّ المتّقون و لكنَّ أكثرهم لایعلمون﴾ [98]؛ یعنی چطور خداوند مشركان را عذاب نكند، در حالی كه آنان مانع حضور و بهره برداری مردم از مسجد الحرام می‏باشند و همان‌طوری كه خودشان از عبادت صحیح در آن منصرف‌اند، دیگران را نیز مصروف داشته و منصرف می‏نمایند و اینها متولیان و سر پرستان مسجد الحرام نیستند و هیچ‌كس غیر از مردان با تقوا سرپرست و متولّی آن نخواهد بود.

در این آیه كریمه، به عزل بلكه انعزال تبهكاران از تولیت مسجد الحرام و به نصب متقیان جهت سرپرستی آن اشاره شده است؛ زیرا تبهكار، نسبت به معبد الهی، هم منصرف است وهم صارف، هم نائی است و هم ناهی؛ ولی پارسایان در آستانه معبد خدا، هم بنده حق‌اند و هم دعوت كننده‌اند و این تولیت، حقّ الله است؛ نه حق الناس؛ زیرا سر پرستی و تولیتِ رقباتِ اوقافِ خاصه می‌تواند جنبه حق الناس داشته باشد؛ لیكن تولیت مساجد عموماً و سر پرستی مسجد الحرام خصوصاً كه ملك احدی نیست و وقف آن از قبیل تحریر رقبه و فك ملك است، نه از قبیل «تحبیس الاصَل و تسبیل الثمره»، حق كسی نخواهد بود؛ بلكه حكم الهی و حقّ خاص خداست كه بر مردان با تقوا جعل و الزام شده است.

پس نه تنها تولیت حرم در اختیار دولتمردان خائن كنونی حجاز نیست و دیگران می‏توانند دخالت كنند، بلكه بر متّقیان سراسر بلاد اسلامی لازم است كه این فرمان غیبی را امتثال نموده و حرم را از حرامی و مسجد الحرام را از اجنبی آزاد نمایند و منظور از تقوا كه شرط اساسی تولیت حرم است، تنها تقوای عبادی و دعائی و مانند آن نیست؛ بلكه تقوای جامع است كه در تعیین اوصاف معماران و مرمّت كنندگان مساجد بیان شد.

سرّ اساسی اینكه تعمیر مسجد الحرام و تولیت آن در اختیار هیئت حاكمه كشور مظلوم حجاز نیست، آن است كه كعبه و حرم امن الهی، همانند آثار باستانی اقوام و ملل خاص نیست تا گروه مخصوصی حراست آن را به عهده داشته باشند؛ یعنی كعبه به مثابه دیوار چین نیست كه فقط یك اثر صناعی و مادی و تاریخی و باستانی بوده و در اختیار مردم همان سرزمین است و یا مانند اهرام مصر نیست كه فقط یك پدیده هنری و تاریخی بوده و صیانت آن به عهده مردم همان منطقه است و یا نظیر آثار باستانی طبیعی ممالك دیگر نخواهد بود؛ و گرنه محور گردهمایی معنوی مسلمانان سراسر گیتی در طول تاریخ نمی‌بود.

بلكه كعبه در تمام ابعاد هنری و صناعی و ابزار و آلات و نقشه و سرزمین، همه و همه از وابستگی به غیر خدا منزّه و از پیوستگی به احدی مبرّاست و از این رهگذر، ارتباط خاصی به شخص یا گروهی نداشته و تابع هیچ قانونی از قوانین مجعوله بشری نخواهد بود؛ بلكه كعبه كه تبلور اسلام است، همانند قرآن كریم و رسول اكرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم)، جز به خداوند به احدی اتّكاء نداشته و نخواهد داشت و همان‌طوری كه قرآن كریم محصول فكر احدی نیست و هیچ فردی توان آوردن همتای آن را ندارد و لذا كلام الله و كتاب الله است و اختصاصی به كسی ندارد و همان‌طوری كه پیامبراكرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) در مكتب اَحَدی علم نیاموخت و اَحَدی حقّ تعلیم و تزكیه و تهذیب بر او ندارد، لذا عبد الله و رسول الله است، كعبه نیز به شرح ایضاً؛ زیرا نه در ملك احد و كسی ساخته شد و نه نقشه آن را مهندس بشری طرح كرد و نه مصالح ساختمانی آن ملك كسی بود و نه معمار و دستیار آن، فرد عادی بودند؛ بلكه همه توجّهات آن، چنانچه قبلاً اشاره شد، متعلّق به ذات اقدس الهی بوده و می‏باشد.

لذا این امور می‏توانند محور وحدت مسلمانان سراسر گیتی قرار گیرند و تبلور دین جهان شمول اسلام در اینها خواهد بود و همان‌طوری كه خدای سبحان حقیقت قرآن را از تطاول طاغوتیان لئام و از گزند هر گونه تحریف حفظ كرد و مصون نگه می‏دارد، به طوری كه نه حرفی بر آن افزوده شد و نه ممكن است افزوده گردد، چنان‌كه نه حرفی از آن كاهش یافت و نه ممكن است كاسته گردد و همان‌طوری كه رسالت رسول اكرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) را با اعجازهای گوناگون مخصوصاً با معجزه خالده، یعنی قرآن كریم تثبیت نمود و همچنان ثابت نگه‌می‏دارد، كعبه را نیز كه مجلای وحدت مسلمین جهان است، همواره از گزند ابرهه‌های گذشته و حال و آینده مصون نگه می‏دارد.

همان‌طوری كه بر تمام مسلمانان عالم لازم است كه در حراست قرآن بكوشند و در صیانت شخصیت حقوقی و رسالت نبی اكرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) جدیت نمایند، همچنین واجب است كه در تأمین حرم و تقدیس آن جهاد نمایند تا مبادا به لَوْثِ آلِ سعود آلوده گردد.

همان‌طوری كه صِرف عربی بودن قرآن یا نزول آن در حجاز، دلیل اختصاص آن به تازی زبانان نیست و همان‌طوری كه صِرف آنكه پیامبر اكرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) در حجاز به سر می‏برد و همانجا رحلت كرد و مزار شریفش در همان سرزمین واقع شده است، مایه اختصاص آن به قوم عرب یا مردم حجاز نیست زیرا قرآن و همچنین رسول اكرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) از لحاظ پیكر یا لفظ یا قالب بدن، همانند الفاظ و اشخاص دیگراند، لیكن از لحاظ معنی و قلبْ هیچ كلامی همتای قرآن نبوده و هیچ شخصی همسان رسول اكرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) نخواهد بود همین‏طور صِرف وقوع بناء كعبه در حجاز و تأمین مصالح آن از مواد اولیه آن سرزمین، سبب اختصاص به عرب یا مردم حجاز یا دولتمردان ابرهه‌گونه آن نخواهد بود؛ زیرا اگر چه كعبه از احجاری تشكیل شد كه پیكر ظاهری آن همانند احجار دیگر، نه سودمند است و نه زیانبار، لیكن از آن‌جهت كه محاذی عرش خداست و چهار دیوار آن بر نقشه تسبیحات أربع «سبحان الله و الحمد لله و لا إله إلاّ الله و الله أكبر» بنا نهاده شد و عتیق از سلطه همه ابرسلطنتهاست، همانندی نخواهد داشت و اگر كتاب یا كلام یا شخص یا بنائی به غیر خدا وابسته باشد، هرگز نمی‌تواند تبلور اسلام جهان شمول باشد.

ضیوف الرحمن

20.انسانهایی مهمانان حرم و دعوت شدگان حق‌اند كه شرایط و اوصاف خاص را واجد باشند و قرآن كریم، هم اوصاف آنها را به نحو عموم بیان كرد و هم مصداق آن را به نحو خصوص ذكر نمود؛ اما شرایط عمومی همان است كه در تعهّد نسبت به معمار و دستیار كعبه، یعنی خلیل الله(علیه‌السلام) و ذبیح الله بیان شد: ﴿طهِّرا بیتی للطائفین و العاكفین و الرُّكّع السّجود﴾.[99]

اما مصداق آن، همان است كه در آیه 29 سوره «فتح» فرمود: ﴿محمّدٌ رسول الله و الّذین معه أشِدّاء علی الكفّار رحماءُ بینهم تراهم رُكَّعاً سُجَّداً یبتغون فضلاً من الله و رضواناً... ﴾؛ یعنی آن راكعان و ساجدان كه حضرت خلیل(علیه‌السلام) و ذبیح(علیه‌السلام) مأمور تطهیر بیت الله برای ضیافت آنها شدند، هماناامت راستین رسول اكرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم)‌ند كه در كنار نماز و ركوع و سجود، صلابت ابراهیمی را علیه نمرودیان سعودی و غیر سعودی داشته و رأفت خلیل الرحمن را نسبت به مسلمانان محروم سراسر جهان اسلام دارند.

آنكه آلوده فكر یا آلوده عمل است، مهمان بیت طاهر نیست و آنكه امتیاز طلب و برتری خواه است، مهمان بیت مساوات و مواسات نیست و آنكه بنده هوا و برده هوس یا بنده غرب مستكبر یا نوكر شرق ملحد است، مهمان بیتِ عتیق و خانه آزاد و آزادگی نمی‌باشد و آنكه صدها بت در آستین دارد، مهمان بیت توحید نخواهد بود و آنكه روی در خلق دارد و پشت بر قبله نماز می‏گذارد، مهمان قبله مسلمین نیست و آنكه به جای تبرّی از شرك و نفاق و كفر، جزء متولّیان سران الحاد است، مهمان مطاف عاكفان نیست و آنكه در قبال استعمارگر كرنش می‌كند، مهمان خانه راكعان و ساجدان نخواهد بود.

خاطره تاریخ و اعلان خطر

اكنون كه طی بحثهای مستدل قرانی، محورهای اصیل وحدت اسلامی تبیین شد و قداست كعبه و امنیت حرم معلوم گشت، توجّه عموم مسلمانان جهان، مخصوصاً صاحب نظران و فرزانگان اسلامی را به فاجعه خونبار و سانحه سنگین و رویداد اندوهبار و رخداد غمبار و حادثه سهمگین عصر، بلكه اعصار و ضایعه دردناك قرن بلكه قرون، جلب می‏نمایم و آن اینكه راقم این سطور، همانند صدها هزار زائر مسلمان در موسم حج امسال هزار و چهارصد و هفت هجری قمری (1407ه.ق) به عزم حج و زیارت حَرَمَینْ راهی حجاز شدم و چون تبرّی از مشركان همانند تولّی اولیای الهی در متن دین تعبیه شد و در مناسك حج نیز تبلور خاص دارد و برای نیل به این هدفْ وحدت همگان ضروری است، لذا طبق رهنمود مقام معظم رهبری و بنیانگذار جمهوری اسلامی، حضرت امام خمینی دام ظلّه العالی راهپیمایی باشكوه وحدت در مدینه منوّره و تظاهرات شكوهمند برائت از مشركین در مكه تشكیل شد.

این سنّت حسنه، بعد از احیاء آثار فراموش شده مناسك حج، رائج بود و در این مراسم صدها و هزاران نفر از زن و مرد از ایران و غیر ایران شركت می‏نمودند و نوع این جریان نیز بااعلام توافق قبلی هیئت حاكمه كنونی حجاز بود و هیچ‌گونه ناامنی واغتشاش از طرف زائران و برائت جویان مشاهده نمی‌شد و در پایان مراسم نیز در نماز جماعت مدینه یا مكه شركت می‌كردند و همانند دیگران فریضه الهی خود را به جماعت برگزار می‏نمودند؛ لیكن بعد از ظهر جمعه ششم ذی‌لحجه 1407،هنوز راهپیمایی برائت از مشركین در مكه به پایان نرسید، در حالی كه در پیشاپیش راهپیمایان زنان و سالمندان و معلولین جنگ تحمیلی و... بودند، مأموران آل سعود كه به دستور مستقیم سلطان طاغی حجاز كه خود را خادم الحَرَمَینْ می‌نامد و به فرمان قطعی آمریكا شروع به سركوب زائران غریب و بی‏پناه نمودند؛ به‌طوری كه صدها نفر از زن و مرد مسلمان كشته و صدها نفر دیگر زخمی و مجروح و خفه شدند و این كشتار بیرحمانه با سلاح گرم و سرد و گاز انجام شد و صفیر مسلسل آل سعود در فضای حرم امن الهی پیچید و در ماه حرام و در «بلد امین»، زائران مُحْرم را به جرم تبرّی از مشركان چنین كشتند و از تحویل اجساد و جنازه‌ها تا مدّتهای مدید خودداری كردند و سایر جنایتهای روانی و غیر روانی را كه نه قلم یارای شرح آن است و نه بیان، مرتكب شدند.


هان ای مسلمانان عالم! تنها افغانستان در چنگال شوروی یا فلسطین در قهر اسرائیل یا لبنان و ... در زیر چكمه آمریكا نیست؛ بلكه حرمین در سلطه سعودیهای آمریكایی است! هان ای رادمردان اسلامی! بكوشید قِبْلَتَین را از سلطه آمریكا آزاد كنید! هان ای مجاهدان ایثارگر! آل‏سعود كسی است كه: ﴿و إذا قیل له اتّقِ الله أخذته العزّة بالإثم ﴾! او اهل استدلال و موعظت نیست و اگر محور اصیل وحدت اسلامی در چنگالِ جدایی خواهِ آل سعود باشد كه حلقوم مسلمانانی را كه می‌گفتند: یا أیها المسلمون! اتّحدوا اتّحدوا با گلوله می‏درد، هرگز راه برای حصول اتّحاد نیست.

هان ای دلباختگان اسلامی! خطر دشمن را از زبان خدا بشنوید كه فرمود: ﴿لا یزالونَ یقاتلونكم حتّی یردّوكم عن دینكم إن استطاعوا ... ﴾؛[100] یعنی همواره سعی می‌كنند و اینقدر با شما می‏جنگند كه شما را اسلام، مرتد و خارج نمایند؛ ﴿... و لا تزال تطّلع علی خائنةٍ منهم إلاّ قلیلاً منهم... ﴾ [101]؛ همواره تو ای پیامبر بر خیانت و دسیسه و سیاستهای خائنانه اسرائیلیان آگاه می‌شوی؛ بنابراین، دشمنی و عداوت او مشخص است. باید بكوشیم كه مراكز اصیل اسلامی را در پرتو وحدت، از لوث آنها پاك سازیم. به امید پیروزی اسلام بر كفر جهانی!

عبدالله جوادی آملی

قم 1366/10/8ه.ش



پاورقی...........................................


[1]  ـ سوره صافات، آیه 164.

[2]  ـ سوره طه، آیه 64.

[3]  ـ سوره اعلی، آیه 14.

[4]  ـ سوره ص، آیه 71.

[5]  ـ سوره حجر، آیه 29.

[6]  ـ سوره سجده، آیه 9.

[7]  ـ سوره أعراف، آیه 43.

[8]  ـ سوره حشر، آیه 10.

[9]  ـ سوره صافات، آیه 99.

[10]  ـ سوره حجر، آیات 39 ـ 40.

[11]  ـ سوره لیل، آیات 5 ـ 7.

[12]  ـ سوره لیل، آیات 8 ـ 10.

[13]  ـ سوره إسراء، آیه 20.

[14]  ـ سوره حج، آیه 78.

[15]  ـ سوره حجرات، آیه 13.

[16]  ـ سوره روم، آیه 22.

[17]  ـ سوره روم، آیه 30.

[18]  ـ سوره انفال، آیه 63.

[19]  ـ سوره مائده، آیه 64.

[20]  ـ سوره مائده، آیه 14.

[21]  ـ سوره مائده، آیه 91.

[22]  ـ سوره رعد، آیه 28.

[23]  ـ سوره طه، آیه 124.

[24]  ـ سوره آل عمران، آیه 103.

[25]  ـ سوره بقره، آیه 208.

[26]  ـ سوره آل عمران، آیات 105 ـ 106.

[27]  ـ سوره بقره، آیه 213.

[28]  ـ سوره آل عمران، آیه 19.

[29]  ـ سوره شوری، آیه 14.

[30]  ـ سوره جاثیه، آیه 17.

[31]  ـ سوره فاطر، آیه 43.

[32]  ـ سوره بقره، آیه 185.

[33]  ـ سوره انعام، آیه 19.

[34]  ـ سوره زمر، آیه 27.

[35]  ـ سوره زمر، آیه 41.

[36]  ـ سوره انعام، آیه 90.

[37]  ـ سوره مدثر، آیه 31.

[38]  ـ سوره فرقان، آیه 1.

[39]  ـ سوره أحزاب، آیه 40.

[40]  ـ سوره أنبیاء، آیه 107.

[41]  ـ سوره سبأ، آیه 28.

[42]  ـ سوره نساء، آیه 170.

[43]  ـ سوره أعراف، آیه 158.

[44]  ـ سوره أعراف، آیه 199.

[45]  ـ سوره إسراء، آیه 79.

[46]  ـ سوره قلم، آیه 4.

[47]  ـ سوره أحزاب، آیه 21.

[48]  ـ سوره حشر، آیه 7.

[49]  ـ سوره أعراف، آیه 157.

[50]  ـ سوره احزاب، آیه 6.

[51]  ـ سوره توبه، آیه 120.

[52]  ـ سوره نور، آیه 62.

[53]  ـ سوره حج، آیه 28.

[54]  ـ سوره بقره، آیه 115.

[55]  ـ سوره بقره، آیه 144.

[56]  ـ سوره آل عمران، آیه 96.

[57]  ـ سوره مائده، آیه 97.

[58]  ـ سوره بقره، آیه 125.

[59]  ـ سوره حج، آیه 26.

[60]  ـ سوره بقره، آیه 127.

[61]  ـ سوره حج، آیه 29.

[62]  ـ سوره حج، آیه 33.

[63]  ـ سوره بقره، آیه 125.

[64]  ـ سوره آل عمران، آیه 97.

[65]  ـ سوره مائده، آیه 2.

[66]  ـ سوره حج، آیه 25.

[67]  ـ همان.

[68]  ـ سوره إبراهیم، آیه 37.

[69]  ـ سوره بقره، آیه 126.

[70]  ـ سوره ابراهیم، آیه 35.

[71]  ـ سوره تین، آیات 1 ـ 3.

[72]  ـ سوره قریش، آیات 3 ـ 4.

[73]  ـ سوره آل عمران، آیه 97.

[74]  ـ سوره قصص، آیه 57.

[75]  ـ سوره عنكبوت، آیه 67.

[76]  ـ سوره حج، آیه 27.

[77]  ـ سوره توبه، آیه 3.

[78]  ـ بحار الانوار، ج 75، ص 259.

[79]  ـ سوره نمل، آیه 91.

[80]  ـ سوره جن، آیه 18.

[81]  ـ سوره حج، آیه 40.

[82]  ـ سوره أعراف، آیه 29.

[83]  ـ سوره أعراف، آیه 31.

[84]  ـ سوره بقره، آیه 114.

[85]  ـ سوره بقره، آیه 187.

[86]  ـ سوره بقره، آیه 150.

[87]  ـ سوره بقره، آیه 191.

[88]  ـ سوره بقره، آیه194.

[89]  ـ سوره انفال، آیه 34.

[90]  ـ سوره توبه، آیه 28.

[91]  ـ سوره إسراء، آیه 1.

[92]  ـ سوره توبه، آیات 17 ـ 18.

[93]  ـ سوره أنفال، آیه 60.

[94]  ـ سوره أحزاب، آیه 39.

[95]  ـ سوره توبه، آیه 19.

[96]  ـ سوره نساء، آیه 77.

[97]  ـ سوره آل عمران، آیه 173.

[98]  ـ سوره أنفال، آیه 34.

[99]  ـ سوره بقره، آیه 125.

[100]  ـ سوره بقره، آیه 217.

[101]  ـ سوره مائده، آیه 13.


 


دیدگاه شما درباره این مطلب
أضف تعليقات