07 10 2019 286680 بطاقة تعريف:
image
حجت الاسلام و المسلمین مقدسی؛

یادداشتی دربارۀ اعتراض و انتقاد به معصوم(ع)

پایگاه اطلاع رسانی اسراء: حجت الاسلام و المسلمین مقدسی عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم وحیانی معارج در قالب یادداشتی به این سوال که «آیا می توان به معصوم(ع) نیز اعتراض و انتقاد کرد؟» پاسخ گفته است. وی دراین یادداشت با بیان فرازهایی از فرمایشات آیت الله العظمی جوادی آملی به تشریح سخنان ایشان در خصوص...

پایگاه اطلاع رسانی اسراء: حجت الاسلام و المسلمین مقدسی عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم وحیانی معارج در قالب یادداشتی به این سوال که «آیا می توان به معصوم(ع) نیز اعتراض و انتقاد کرد؟» پاسخ گفته است. وی دراین یادداشت با بیان فرازهایی از فرمایشات آیت الله العظمی جوادی آملی به تشریح سخنان ایشان در خصوص این موضوع پرداخته و ضمن بیان دلائل عقلی و نقلی، در پایان اثبات می نماید که اعتراض و انتقاد در گفتار و رفتار معصومان، راه ندارد.


یادداشتی دربارۀ اعتراض و انتقاد به معصوم(ع)

پرسش:
انتقاد که به معنای بررسی گفتار و رفتار فرد و سنجش آن با معیاری است که خالص را از ناخالص جدا می¬کند، در عرصه زندگی امر رایج است. در این راستا این پرسش مطرح می¬شود که آیا می-توان گفتار و رفتار معصوم مانند پیامبر(ص) یا امام هم انتقادپذیر است و به آنان می¬توان اعتراض کرد؟
پاسخ:
این پرسش می¬تواند پاسخ¬های متفاوتی داشته باشد. به نظر می رسد کوتاه ترین و شیواترین آنها پاسخی است که از بررسی بیان و بنان حکیم فرزانه علامه جوادی آملی(دام عزه) به دست می آید و آن چنین است:
یکی از راه های مهم جواز کاری، صدور آن از معصوم(ع) است و غیرمعصوم تنها می تواند برای فهمیدن مطلب، از پیامبر(ص) یا امام(ع) سؤال استفهامی داشته باشد؛ چنانکه قرآن می فرماید: ﴿وَ یسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ﴾؛ از شما دربارۀ روح می پرسند.  ﴿یسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ﴾؛ از شما دربارۀ ماه ها می پرسند.  ﴿وَ یسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِیضِ﴾؛ از شما دربارۀ عادت ماهانه زنان می پرسند که این پرسش ها برای فهمیدن مطلب و دریافتن پاسخ درست است؛ اما سؤال توبیخی و اعتراضی که آیه: ﴿فَلَنَسْأَلَنَّ الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیهِمْ وَ لَنَسْأَلَنَّ الْمُرْسَلِینَ﴾  بدان اشاره دارد، درباره معصومان(ع) راه ندارد. به دو دلیل:
1. دلیل عقلی که به دو صورت کوتاه و تفصیل بیان می شود:

  • سخن کوتاه این است، اساسا جایزبودن یا ممنوع بودن مطلبی، از گفتار و رفتار معصومان(ع) به دست می آید؛ زیرا با وجود عصمت و صدق جمله «الحق یدور مع النبی حیثما دار النبی(ص)» در بارۀ ایشان، معلوم می شود این کار از نظر فقه، حق و جایز است و دست دیگران از قانون حق خالی است.
  •  سخن تفصیلی این است، انسان ها دو گروه اند: 1. معصوم؛ 2. غیرمعصوم. برای افراد معصوم ـ که انسانهای کامل اند ـ فقه یا قانون مدوّنی که معیار سنجش باشد و بتوان اعمال آنان را با آن سنجید در میان نیست؛ زیرا خودِ «قول، فعل و تقریر(امضا)» معصوم حجّت و معیار سنجش است. اما غیرمعصوم ـ که حجت الهی نیستند، مانند امتها و عالمان ـ باید کارها و رفتار آنان را با فقه و قوانین تنظیم شده سنجید. این نکته به این معناست که رفتار و گفتار معصومان(ع) حق است و متوقف بر قانون دیگری نیست تا افراد غیرمعصوم، حقّ پرسشِ اعتراضی و انتقادی از آنان داشته باشند.

توضیح بیشتر:
توضیح بیشتر این جمله این است، همانگونه که قرآن، کتاب صامت الهی و منبع دین است، معصومان(ع) هم که مفسّر آن هستند، هرگز از همدیگر و قرآن جدا نیستند  و ذات اقدس الهی آنها را معصوم آفرید و همه علوم لازم را بدون واسطه یا با واسطه، به آنان عطا کرده است؛ بنابراین قول و فعل و امضای ایشان تفسیر قرآن و به عنوان سنّت، منبع دین است؛ پس خود آن بزرگواران مدار حق هستند و به همین دلیل رسول خدا(ص) دربارۀ امیرمؤمنان(ع) فرمود: «عَلِی مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِی یدُورُ حَیثُمَا دَار»  که این جمله در بارۀ خود رسول الله(ص) و قرآن نیز صادق است.  پس قانون مدوّنی؛ جز قرآن و معصومان(ع) که مفسر آن هستند، در میان نیست تا آنان با آن سنجیده شوند؛ زیرا خود آن بزرگواران منشأ دین، «صراط اقوم»  و مرجع شناخت حق هستند. پس اگر بنا شود نسبت به رفتار و گفتار معصوم شناختی پیدا شود و دانسته شود که چیزی بر آنان جایز است یا جایز نیست، باید از باب«یا مَنْ دَلَّ عَلَی ذَاتِهِ بِذَاتِه‏»  به خود آن بزرگواران توجه کرد.
 البته اگر معصومان(ع) درباره موضوعی، نخست چیزی فرمودند، پس از آن، سخن دیگری اظهار داشتند یا به ظاهر، به شکل دیگری عمل کردند، باید آن سخن ها و کارها را در حوزه داخلی سنجید و نباید در صدد بود سخن و عمل آنان را با قانون یا سخنی که معیار سنجه دیگران است مقایسه کرد؛ چون خدای تعالی حجّتی غیر از خود آن بزرگواران قرار نداده است.
 یعنی هرگاه دلیل عقلی معتبر بر مسئله‏ای اقامه شد؛ ولی ظاهر دلیل نقلی مخالف آن بود، باید ظاهر دلیل نقلی، با قرائن مرتبط اصلاح شود؛ زیرا ذات اقدس الهی ـ كه خالق عقل است ـ و پیشوایان دینی(ع) ـ كه عقل اوّل و رئیس عقلا هستند ـ هرگز خلافِ برهان عقلی سخن نمی‏گویند. پس این تعارض ابتدایی، ناشی از تقیه، سهو و نسیان راوی، حذف قرینه لفظی یا قرینه حالی و مانند آن است.

برای مثال: حضرت امیرمؤمنان(ع) پس از بیان حقوق متقابل رعیت و والی و مواجه¬شدن با تمجید یكی از اصحاب خود، جملاتی را در پاسخ آن صحابی بیان فرمود: «فَلَا تَكُفُّوا عَنِّی مَقَالَةً بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَةً بِعَدْلٍ فَإِنِّی لَسْتُ فِی نَفْسِی بِفَوْقِ مَا أَنْ أُخْطِئَ وَ لَا آمَنُ ذَلِكَ مِنْ فِعْلِی‏ إِلَّا أَنْ یكْفِی اللَّهُ مِنْ نَفْسِی مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنِّی»
 می توان گفت: منظور آن حضرت اولا: فروتنی و خود را در برابر خدا کوچک دیدن است؛ نه اینکه خود را با دیگران مقایسه کند و رفتار خود را همانند آنان خطاپذیر و قابل انتقاد بداند و از خود نفی عصمت کند؛ چنانکه جمله «نَحنُ أَهلُ بَیتٍ لا یقاسُ‏ بِنا غَیرُنا»   نیز از این نکته حکایت دارد. ثانیا: منظور این است، اگر الطاف الهی نبود و پیامبر اكرم(ص) مبعوث نمی‏ شد، همه ما بت‏ پرست می‏ شدیم. مؤید این سخن قید «فی نفسی» در همین خطبه حضرت امیرمؤمنان(ع) است. آن حضرت با این قید، استقلال را از خودش سلب كرده و می‏ فرماید: اگر هدایت و صیانت الهی نباشد، من نیز بشری عادی همانند شما هستم و از این جهت در معرض خطر قرار دارم؛ چنان‏كه همانند دیگران زندگی عادی و معمولی دارم. پس با قید «فی نفسی» اشاره به جنبه شخصی و بعد مُلكی خود و با قید «إلاّ أن یكفی اللَّه من نفسی... » اشاره به جنبه شخصیتی و بُعد ملكوتی و عصمت خود دارد. با آن قید، از خود نفی استقلال و با این قید، برای خود اثبات ارتباط با خدای متعالی و نفی خطا كرده است.

مشابه این سخن، در مواردی از قرآن نیز آمده است: 1. خدای والا به رسول اكرم(ص) فرمود: (و وجدك ضالاًّ فهدی).  منظور این آیه، ضلالت بر فرض عدم هدایت الهی است، نه ضلالت در ظرف تشریع و هدایت عمومی؛ یعنی خدای سبحان نخواسته به آن حضرت بگوید تو ضلالت یا كفر داشتی و خدا هدایتت كرد؛ بلكه خواست بگوید اگر هدایت و اصطفای الهی (اعم از درون و برون) نبود، تو نیز همانند دیگران در معرض ضلالت قرار داشتی. 2. پیامبر اكرم(ص) برای هدایت کفار، از یك نكته ظریف اجتماعی و معاشرتی استفاده کرده است و فرمود: یكی از ما و شما بر سبیل هدایت و دیگری در طریق ضلالت است: «إنا أو إیاكم لعلی هدی أو فی ضلال مبین»  با آنكه خود آن حضرت بدون تردید در مسیر هدایت بود. این گونه سخن گفتن، نشان كمال ادب و خضوع گوینده و احترام او به مخاطب است.

2. دلیل نقلی، قرآن در بارۀ پیامبر(ص) فرمود: ﴿مَا ینْطِقُ عَنِ الْهَوَی٭ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْی یوحَی ﴾؛ او تنها با فرمان خدا كار می‌كند و تا امر خدا نباشد، كاری از ایشان سر نمی‌زند. همین مضمون دربارۀ امامان معصوم(ع) با جمله «لایسبِقُونَهُ بِالقَولِ وَهُم بِأمرِهِ یعمَلُونَ»  نیز آمده است. آنان نه تنها با امر غیر خدا كار نمی‌كنند؛ بلكه در بیان اوامر و نواهی الهی، خودسرانه عمل نکرده و در مقام عمل با میل خود نیز كار نمی‌كنند؛ چون تمام خواسته‌های آنان، فانی در اراده خدا و مشیت الهی است. آنان بندگان مكرَّمی هستند كه در هیچ چیز از ذات اقدس الهی سبقت نمی‌گیرند و جز با امر و اراده او كار نمی‌كنند».

در زیارت آل یاسین به تمام حالات حضرت حجت مانند نشستن، ایستادن و... سلام داده می شود: «اَلسَّلَامُ عَلَیكَ حِینَ تَقْعُدُ، اَلسَّلَامُ عَلَیكَ حِینَ تَقُوم‏، اَلسَّلَامُ عَلَیكَ حِینَ تَقْرَأُ وَ تُبَین‏» ؛ چون معصوم؛ تمام قیام و قعودش به اذن حق است؛ یعنی حضرت رسول(ص) همان گونه که در جریان وحی ﴿مَا ینْطِقُ عَنِ الْهَوَی ٭ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْی یوحَی﴾ است، در رفتارهای دیگر نیز، بدون اذن حق و دریافت هدایت-های وحیانی اقدام نمی کنند.

نتیجه
 نتیجه آنکه: غیرمعصوم معیاری غیر از قرآن و خود معصومان(ع) ندارد تا رفتار معصومان را با آن بسنجد و بر او اعتراض و انتقاد کند. اما نسبت به قرآن و گفتار و رفتار معصومان(ع)، خود معصومان(ع) بیش از دیگران آگاهی دارند، پس اعتراض و انتقاد در گفتار و رفتار معصومان(ع)، راه ندارد.
 


دیدگاه شما درباره این مطلب
أضف تعليقات