اسمای الهی؛ تبلور توحید (جلسه 16)

07 04 2023 1315253 شناسه:
دانلود فایل تصویری

بسم الله الرحمن الرحيم

«سُبْحَانَكَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ يَا رَبَّ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ وَارِثَهُ يَا اللهُ إِلَهَ الْآلِهَةِ الرَّفِيعَ جَلَالُهُ يَا اللَّهُ الْمَحْمُودُ فِي كُلِّ فِعَالِهِ يَا رَحْمَانَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ رَاحِمَهُ يَا حَيُّ حِينَ لَا حَيَّ فِي دَيْمُومَةِ مُلْكِهِ وَ بَقَائِهِ يَا قَيُّومُ فَلَا يَفُوتُ شَيْ‏ءٌ مِنْ عِلْمِهِ [فَلَا يُفَوِّتُ شَيْئاً عِلْمُهُ‏] وَ لَا يَئُودُهُ يَا وَاحِدُ الْبَاقِي أَوَّلَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ آخِرَهُ يَا دَائِمُ بِغَيْرِ فَنَاءٍ وَ لَا زَوَالَ لِمُلْكِهِ يَا صَمَدُ فِی غَيرِ شَبِيهٍ وَ لَا شَيْ‏ءَ کَمِثلِهِ يَا بَارُّ فَلَا شَيْ‏ءَ كُفْوُهُ وَ لَا مُدَانِيَ لِوَصْفِهِ يَا كَبِيرُ أَنْتَ الَّذِي لَا تَهْتَدِي الْقُلُوبُ لِعَظَمَتِهِ يَا كَبِيرُ أَنْتَ الَّذِي لَا تَهْتَدِي الْقُلُوبُ لِعَظَمَتِهِ يَا بَارِئُ الْمُنْشِئُ [النُّفُوسَ‏] بِلَا مِثَالٍ خَلَا [مَضَى‏] مِنْ غَيْرِهِ يَا زَاكِي الطَّاهِرُ مِنْ كُلِّ آفَةٍ بِقُدْسِهِ ...»

أعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

«الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين».

«وَ بِأَسْمَائِكَ الَّتِي مَلَأَتْ أَرْكَانَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ»[1]، اين اسماء الهی که ما با الفاظ و عبارات و ظواهر آن سروکار داريم اسم حقيقي نيستند، اينها الفاظ و عباراتي هستند که از آن اسم حقيقي حکايت ميکنند. در حقيقت اسم همان مسمّي و آن حقيقتي است که با آن حقيقت ميشود کار انجام بگيرد و شؤون الهي صورت بپذيرد. آن اسمائي که حق - سبحانه و تعالي - به حضرت آدم تعليم داد که فرمود: ﴿وَ عَلَّمَ آدَمَ الأسْماءَ كُلَّهَا[2]. مراد از اين اسماء، اين الفاظ و عبارت نيست، زيرا اصلاً الفاظ و عبارت در نشئهي ملکوت و جبروت و لاهوت راهي ندارد، اين الفاظ و عبارات فقط براي عالم طبيعت است که با نفس و لفظ سروکار دارد.

بنابراين اينهايي که به لحاظ عبارت و الفاظ ما ميگوييم اينها کارساز نيستند اينها صورت مرآتي هستند اينها عکسي هستند که در آينه تابيدهاند. ما حتماً بايد توجه داشته باشيم وقتي اسمي از اسماي الهي را ياد ميکنيم مرادمان از آن، آن حقيقتی است که حق - سبحانه و تعالي - با آن حقيقت هستي و جهان را اداره و تدبير ميکند و ميشود: «وَ بِأَسْمَائِكَ الَّتِي مَلَأَتْ أَرْكَانَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ» و التفات به آن اسماء است که ميتواند راهگشاي کار باشد وگرنه از اين الفاظ و عبارات کاري برنميآيد. اينها در زبان فارسي به گونهاي هستند، در زبان تازی به گونه ديگري هستند، در زبانهاي ديگر با الفاظ و عبارات ديگري آشکار ميشوند.

اما آنچه حقيقت است يک امر است که به امر الهي حيات دارد و خداي عالم به وسيله آن يک امر حقائق هستي را اداره ميکند. يکي از اسمائي که در دعاي شريف حضرت ادريس آمده و در سحرگاهان صائمان و قائمان با او محشور هستند اسمي است بنام: «يَا زَاكِي الطَّاهِرُ مِنْ كُلِّ آفَةٍ بِقُدْسِهِ»، حق - سبحانه و تعالي - زاکي است زکي است و اين طهارت، طهارت ذاتي است. هر چيزي که در نظام هستي و در عالم وجود از نقص و عيب و نظاير آن برخوردار است خداي عالم از آن پاک و مبرّي و عاري است. او عريان از همه نواقص و عيوب و آنچه که باعث شکست و قصر موجودات است، می­باشد.

حق - سبحانه و تعالي - زاکي است. اين زکاة به معناي طهارت است[3]، طهارت وجودي حق - سبحانه و تعالي - و اگر در باب مؤمنين گفته شده است که ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا، يعني اگر کسي اين نفس را از رجس و رِجز و آلودگيها و پلشتيها پاک و مبرّا کند چنين انساني از طهارت برخوردار ميشود و انساني که اهل طهارت روح باشد فلاح و رستگاري به سراغ او ميآيد. درست است که فرمودند: ﴿قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ[4]، انسانهاي مؤمن رستگارند اما اين رستگاري در گرو طهارت نفس است ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا ٭ وَ قَدْ خَابَ مَن دَسَّئهَا[5]، اين زکاة که به معناي طهارت است براي حق - سبحانه و تعالي - بالذات صادر ميشود و بالذات وجود دارد و براي ممکنات از ناحيه حق - سبحانه و تعالي -  است. اين طهارت ميتواند براي يک موجود در حدّي باشد که او را از هر چه که نقص و عيب است - به نوبه­ی خود البته - پاک و مبرّا کند.

در باب اهل بيت(عليهم السلام) اينگونه خداي عالم فرموده است که ﴿يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً[6]، اين زکاة و اين طهارتي که حق - سبحانه و تعالي - براي اهل بيت(عليهم آلاف التحية و الثناء) تثبيت فرمود يک طهارتي است که هرگز جهل و غفلت و نسيان به سراغ آنها نميرود، هرگز خطا و خطيئه به سراغ آنها نميرود، بلکه در سطح عالي طهارت هستند و اين طهارت باعث ميشود که انسان بتواند راه تعالي و رشد را طی بکند.

آلودگي به انسان اجازه صعود و رفعت نميدهد. خداي عالم در قرآن ميفرمايد: ﴿إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ[7]، اگر بناست کسي رجوع کند، به سمت حق حرکت کند بايد طهارت و پاکيزهاي را براي خود بياورد. چه زيبا خداي عالم در باب بهشت و بهشتيان فرمود: ﴿فيهِ رِجالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا[8]، در بهشت مرداني و رادمرداني هستند - اين مرد در مقابل زن نيست، اينها رادمرد هستند -  اعم از مرد و زن که طهارت کسب کردند و طهارت را دوست دارند: ﴿فيهِ رِجالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا نه تنها طهارت را براي خود يک شأن ذاتي قرار دادهاند بلکه محبت به طهارت و دوستي به طهارت را براي خود پذيرفتهاند. چه زيبا حق - سبحانه و تعالي - از اهل طهارت ياد ميکند که ﴿فيهِ رِجالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا.

در اين فراز، حق - سبحانه و تعالي - اينگونه توصيف ميشود: «يَا زَاكِي الطَّاهِرُ مِنْ كُلِّ آفَةٍ بِقُدْسِهِ» خداي عالم اين اوصاف جمال و کمال را دارد و در سايه اين اوصاف، از هر شائبهاي مصون و محفوظ است. هر چه که آفت است هر چه که نقص است هر چه که از شأن الوهيت ميکاهد حق - سبحانه و تعالي - از آن منزه است. قداست، ذاتی حق - سبحانه و تعالي - است. موجود مقدس آن موجودي است که نزاهت و پاکي و پاکيزگي براي او بالذات است.

خداي عالم چون اين ويژگي را بالذات دارا است هرگز در ساحت الهي و در جناب الهي هيچ نقصي وجود ندارد؛ لذا خداي عالم همواره با اين اوصاف کمالياش محدوده وجودي خود را اينگونه ساخته است که انسانها در اين ساحت بتوانند در تعالي و رشد قرار بگيرند. به هر حال يکي از ويژگيهاي ارزشمند و بارز حق - سبحانه و تعالي - قدّوسيت است که در سايه اين قدّوسيت هر چه که آفت محسوب ميشود، نقص و عيب محسوب ميشود رجس و رِجز محسوب ميشود از ساحت الهي بدور است و او عاري و تهي از اين نواقص است.

از ذات حق - سبحانه و تعالي - مسئلت ميکنيم که ما موجود امکاني اگرچه آلوده به امکان هستيم اگرچه در حد موجود امکاني همواره نقص و عيب و داشتن ماهيت و عدم، ما را همراهي ميکند اما به نوبه­ی خود ميتوانيم در سايه لطف حق از قداست او بهره ببريم و در سايه اين قداست از هر آفت و عيب و نقصي - به نوبه­ی خود - در امان باشيم.

«و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته»

 

[1] . دعای کميل ؛ زادالمعاد، ج2، ص706.

[2] . سوره بقره، آيه21.

[3] . ر.ک: معجم مقائیس اللغة، ج3،  ص17 ؛ العين، ج5، ص394.

[4] . سوره مومنون، آيه1.

[5] . سوره شمس، آيه9و10.

[6] . سوره احزاب، آيه33.

[7] . سوره فاطر، آيه10.

[8] . سوره توبه، آيه108.


دیدگاه شما درباره این مطلب
أضف تعليقات