25 04 2021 280148 ID:
image

«چگونه زیستن بر مبنای عقلانیت وحیانی» جلسه سیزدهم

پایگاه اطلاع رسانی اسراء؛ سلسله سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جواد آملی با عنوان«چگونه زیستن بر مبنای عقلانیت وحیانی» ویژه ایام ماه مبارک رمضان 1442ه‍ ،

پایگاه اطلاع رسانی اسراء؛ پخش زنده سلسله سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جواد آملی با عنوان«چگونه زیستن بر مبنای عقلانیت وحیانی» ویژه ایام ماه مبارک رمضان 1442ه‍ ، هر روز ساعت 14 عصر  از تلویزیون اینترنتی اسراء پخش می گردد.


أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمد لله رب العالمین و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین» شکر و حمد و ثناء مختص به ذات پروردگاری است که با همه تجلّیات خیر و رحمتش در این ماه بر انسانها و شایستگان و مؤمنان ظاهر شده و مهیای آن رحمت مطلقه و إفاضه فیض خاص ربّانی است دلهای مستعد و جانهای قابل در این فرصت گرانقدر این بهار معرفت و اخلاق و معنویت را مغتنم میشمارند و اولاً از جایگاه عبودیت و بندگی خویش در پیشگاه پروردگار عالم سلام میدهند و این نعمت استثنایی سال را که خدای عالم برای بندگانش افاضه میفرمایند را گرامی میدارند معرفت نسبت به همین جلوه و همین تجلّیات گرانقدر ماه مبارک رمضان این خودش خیلی ارزش دارد آن کسی که بفهمد ماه رمضان چیست و چگونه است و چه خصایص و ویژگیهایی را برای عباد خدای عالم در نظر گرفته است این خودش خیلی برای انسان گرامی است و عزیز است و بایستی این معرفت را به همراه معنویت که معنویت همان سپاس و ثناء و ستایش پروردگاری است و ارتباط قلبی با جهان غیب و مبدأ فیض است برای انسان فراهم گردد چون معرفت بدون معنویت و بدون ارتباط و بدون مناسبات وجودی با جهان غیب نمیتواند برای انسان کمالآفرین باشد معرفت زمینه است استعداد و آمادگی است تا انسان رشد معنایش و جانش و آن قصد و مقصودش تعالی یابد و انسان براساس آن متعالی گردد درود و رحمت الهی بر این فیض گسترده پروردگاری گاهی اوقات خدای عالم خود را مورد رحمت خویش قرار میدهد و میفرماید ﴿فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ﴾ ما هم به نوبه خود در مقام امکان و در مقام فعل خدای عزیز و رئوف و رحیم و را ثناگو هستیم بر او درود میفرستیم و «تبارک الله» میگوییم برای این نعمت بیکران و بیحدّ و حصر پروردگاری برای عبادش در ماه مبارک رمضان بحثی را که به همین زمینه در ماه مبارک رمضان با دوستان مطرح کردیم و سعی بر این است که جلوههای آسمانی را زمینی کنیم و برای خود و زمینیانی که در این نشئه زیست میکنند تا تعالی بیابند تا رشد و شکوفایی بیابند انسانها به مرحله طبیعت ساقط شدهاند تا از طبیعت آغاز کنند و مرحله آغازین و نخستین حرکت خود را از طبیعت شروع کنند و خودشان را به آن مرحله عالیه برسانند گاهی اوقات انسان در برخی از تعابیر اصلاً میماند این اعجاب و شگفتی در این تعابیر آن قدر فراوان است که انسان مات و مبهوت و حیران در صحرای معرفت است خدای عالم گاهی اوقات این تعابیر را با چه جبههای از معرفت و معنویت برای انسان میگشاید و باید قدردان پروردگار عالم بود که این بهاء و ارزش را برای انسان قائل است ﴿یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلی‏ رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقیهِ﴾ واژه لقاء و لقاء الله ﴿مَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ﴾ و نظایر آن یک باب جدیدی است یک فرصت فوق العادهای است که انسانها از این واژگانها و از این درهای معرفتی میتوانند یک غنائم سرشاری از معنویت را برای خود ذخیره کنند انسان کجا و خدا و کجا و ملاقات با خدا کجا در این کریمهای که تلاوت شد با قاطعیت تمام با جمله اسمیه با تأکید ﴿یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلی‏ رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقیهِ﴾ تو در حال تلاشی تو در حال کوششی تو در حال ساختن خود هستی به چگونه زیستن خود بیندیش و بدان که تو در نهایت بازگشتنگاه تو و مرجعیت تو به لقاء الهی است ﴿إِنَّکَ کادِحٌ إِلی‏ رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقیهِ﴾ این کسی که ملاقات خدا را قدر بداند مشتاق لقاء خدا باشد شب و روز خدا را برای این لقائش بخواهد و امید به این لقاء داشته باشد ﴿مَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ﴾ این خیلی افق افق روشنی است گرانقدر است ما این واژهها با آدم چگونه میتواند تحوّل و یک انقلابی ایجاد نکند یعنی چه که انسان به ملاقات خدا میرود و انسان قطعاً خدا را ملاقات میکند ملاقات با حقیقت لایزال و نامتناهی پروردگاری اصلاً چگونه امکانپذیر است برخی از جهات اصلاً محال است شدنی نیست که انسان خدا را در مرحله ذاتش و یا اوصاف ذاتیهاش ملاقات کند دیدار با خدا داشته باشد آیا در این لقاء و دیدار چه اتفاقی خواهد افتاد انسان در این ملاقات چه نصیبش خواهد شد و خدا در این ملاقات از انسان چه انتظاری دارد آیا انسان آمادگی این لقاء و ملاقات با پروردگار عالم را دارد معمولاً کسانی که خودشان را برای یک ملاقات و مهمانی خاصی آماده میکنند باید مستعد آن سرزمین و قلمرو باشند آیا ما استعداد حضور در محضر پروردگار عالم را در نشئه طبیعت با چگونه زیستن فراهم کردهایم آیا شأنیت این لقاء برای انسان به درستی حاصل شده است از اینکه انسانها خدا را ملاقات میکنند هیچ بحثی نیست اما چون این صریح قرآن است و هیچ تردیدی در اصل لقاء نیست ﴿یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلی‏ رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقیهِ﴾ اما این ملاقات اصلاً به چه معنایی هست خدایی که جسمی ندارد مکانی ندارد زمانی ندارد جایی نیست که قابل اشاره حسّیهای باشد از همه جهات مادی و صوری منزه و مبرّا است نه ماده دارد نه صورت دارد آیا انسان به چه ملاقات میکند با چه حقیقتی روبه‌رو میشود و برای روبه‌رو شدن با این حقیقت چه همراهی و چه چیزهایی را باید به همراه بیاورد آمادگی و استعدادی که در این سفر لقاء الهی برای انسان هست چه چیزی باید باشد اینها بسیاری از سؤالاتی است که در آن فصل سوم که چگونه شدن هست بایستی ما راجع به آن گفتگو کنیم عرض شد که سه پرسش اصلی چگونگی برای انسان مطرح است چگونه بودن چگونه شدن و چگونه زیستن اینکه انسان در نهایت چگونه میشود در سفره لقاء الله در کنار مائده لقاء الله اتفاق میافتد این لقاء الله یعنی چه مسئلهای است که در فصل سوم باید از آن صحبت بشود که چگونه شدن است اما ما الآن در این فصل دوم داریم با همدیگر گفتگو میکنیم که انسانها باید چگونه زیست کنند و زندگی آنها و چگونگی و کیفیت حیات و زندگی آنها باید چگونه باشد پرسشهای اساسی است ما از کنار این پرسشها نباید به راحتی رد شویم گفتگو سخن گفتن از اندیشمندان و خردمندان و حکما و عرفا در زیر سایه حقایق وحیانی حرف را یاد گرفتن و فهمیدن خیلی ما را کمک میکند در چگونه زیستن یکی از مسایلی که در جلسه قبل داشتیم راجع به آن صحبت میکردیم در باب چگونگی زیست گفتیم که چگونگی زیستن هم به مسایل راهبردی و کلی و جامع مربوط میشود و هم به مسایل جزئی به مسایل لحظهای به مسایلی که مشخصاً به یک فرد برمیگردد شب و روزش را ماه و سالش را و لحظات زندگی او را پوشش میدهد بله انسانها بایستی با نظم و با برنامه باشند در لباس پوشیدنشان در غذا خوردنشان در معاشرتشان در آمد و شدهایشان در همه امور جزئی هم بایستی که با معرفت نسبت به چگونه زیستن همراه باشند امروزه دانشمندان علوم تجربی به این مسئله دارند بهاء میدهند و خوب هم هست اما اینها را بایستی از آن کلیات و جریانهای اصولی و قاعدهمند شدن حوزه انسانی متأثر دانست و ملهم دانست و لذا ما سعیمان این است که در مراحل نخستین به اینگونه از بحثها بپردازیم یکی از زیرساختیترین مسایلی که در چگونگی زیستن نقش دارد مسئله این است که ما با عقلانیت و اندیشه و تفکر در حوزه زیستمان بخواهیم حضور داشته باشیم عرض شد که میدانهای معرفتی برای انسان از حوزه حس و خیال گرفته تا وهم و امثال ذلک میدانهای معرفتی فراوانی است حتی هوا و هوس و ظن و خیال برای انسان میدانهای معرفتی میسازند اینها بسیار مسایل حساسی هستند که انسان بدون توجه به آنها یک دفعه یک معرفتی پیدا میکند و همان را مبنای کار قرار میدهد عرض کردیم که انسان اگر بخواهد مبنای زیستن خودش را براساس عقلانیت و بر پایه تعقل و تفکر بسازد باید بداند که قوهای و نیرویی در وجود انسان خدای عالم بکار گذاشته و تعبیه کرده به نام عقل و این عقل باید شکوفا بشود باید زنده بشود باید در حد توان خودش در فهم و حل مسایل و تحلیل مسایل میدانداری کند بد و خوب را زشت و زیبا را خیر و شر را عدل و ظلم را و همه مسایلی که انسان به وسیله آن میتواند خیر را کسب کند «العقل مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَان وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجنان» انسانهایی که به دنبال خیر هستند به دنبال بهشت و سعادت هستند باید که به وسیله عقل خودشان را مدیریت بکنند و عقل را دلیل و راهنمای وجود خودشان قرار بدهند در همین کتاب کافی شریف که مرحوم کلینی در باب اول عرض کردیم که این بزرگمرد این شخصیت استثنایی این بنیانگذار علم حدیث با یک خبرویتی با یک احاطه فوق العاده علمی نه تنها او یک محدث بود بلکه یک حکیم بود یک انسان خردمند بود یک انسان اندیشمند بود او با این خردش و اندیشهاش و حکمتش بساط حدیث را پهن کرد و به این زیبایی حدیث را به جامعه انسانی تقدیم داشت و ارمغان داشت خدا روحش را با انبیا و اولیا محشور بکند که ای کاش مسیر دانش حدیث از همان مسیری که جناب کلینی برای جامعه اسلامی و پیروان مکتب اهل بیت و شیعیان باز کرده است همان مسیر ادامه پیدا میکرد امروزه جریان حدیثشناسی و تبعیت از روایات از جریانی که جناب کلینی پایهگذاری کرده است فاصله کرده زاویه گرفته و آن درایت لازم در روایتی که بایستی در جامعه مطرح باشد نیست ما حدیث زیاد میشنویم روایت زیاد میشنویم اما آن درایتی که در متن حدیث بایستی در آن تعبیه بشود و بر مبنای درایت روایت اتفاق بیفتد این کم دارد کار میکند از جمله روایاتی که مرحوم کلینی در همین کتاب شریف کافی آورده است همین است که «التفکر دلیل العقل» ما میخواهیم که فرهنگ تفکر و اندیشهورزی و فلسفیدن و نگرشهای عقلانی این شکل پیدا بکند اگر خدای عالم در قرآن میفرماید که ﴿وَ مَا یَعْقِلُهَا إِلاّ الْعَالِمُونَ﴾ علم اندیشه تفکر باعث میشود که زمینه تعقل برای انسان فراهم بشود اگر انسان بخواهد اهل تعقل باشد و حقایق را به نحو عقلانی بیابد باید دستمایه داشته باشد مثل اینکه کسی علم نداشته باشد بخواهد پژوهش بکند که بعضاً هم امروزه با اینجور مسایل سطحی بدون اندوختههای علمی عدهای میخواهند که کارهای پژوهشی انجام بدهند این شدنی نیست پژوهش نیازمند به علم و آگاهی و شناخت و تاریخ و تطورات علمی و سوابق علمی و شناخت نسبت به افراد و روحیات دانشمندان و بسیاری از علوم است سرّ اینکه پژوهشهای امروز در مراکز علمی نتیجهبخش نیست یک کارهای متوسط یا ابتدایی دارد ارائه میشود برای اینکه مبتنی بر این روند و بر این فرآیند نیست ما اگر تدبّر میخواهیم آن پژوهش نهایی را میخواهیم حتماً باید یک سلسله مراحلی را از قبل طی کنیم اول بایستی تعلّم را در جامعه کاملاً نهادینه بکنیم علم آگاهی مطالعه شناخت تاریخ اطوار علمی اینها باید کاملاً در دست باشد بر مبنای این آگاهی و شناخت همه جانبهای که حاصل میشود انسان کمکم زمینه پیدا میکند که از مجموع اینها و جمیع اینها یک نوع جامعیتی را ایجاد بکند یک نوع کمالی را ایجاد بکند که از او به یک نوع تعقل یاد میشود و مرز بین تعلّم و تعقل تفکر است بدون تفکر و اندیشهورزی کردن بدون فلسفیدن هرگز علم به عقل نمیرسد علم اگر بخواهد به عقل برسد به یک نقطه کامل جامع ثابت ماندگار برسد حتماً باید مراحل تفکر را در خودش ایجاد بکند تفکر یعنی چه تفکر این است که انسان آن دادههای بدیهی و اوّلی و بیّن را آماده بکند در مسیر حلّ مسایل نظری از آن کمک بگیرد «الفکر حرکة من المبادی و من المادی الی المرادی» این دو تا کار که انسان بتواند خودش را به بدیهیات و اولیات برساند و به اندوختههای اولی که بین هستند برساند و از بیّن برای مبیّن پلی بسازد قیاسی تشکیل بدهد رابطهای را ایجاد بکند که بتواند این علم را به عقل برساند که تفکر نقش کلیدی پیدا میکند لذا هم به تعلّم در دین فرمان داده شده است هم به تفکر در دین فرمان داده شده است و این تفکر را برای اینکه عمیق کند ژرفنگری را در حوزه تفکر بیاورد قصه تفقّه را در این میان مطرح میکند این تفقّه باعث میشود که آن ژرفاندیشی آن نگرش عمیق آن همه جانبهنگری در حقیقت برای انسان حاصل بشود چرا خدای عالم در قرآن مسئله تفقّه را میفرماید که ما یک علم عمومی داریم یک دین عمومی داریم بله ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا﴾ نمازتان را بخوانید روزه را بگیرید و امثال ذلک اینها مسایل عامه است اما یک سلسله مسایل تخصصی است در حوزه مسایل اعتقادی و ایمانی و باورهای نخستین و پایه این را نمیشود با همین ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا﴾ها درست کرد این را بایستی که مراکز علمی شکل بگیرد حوزهها و دانشگاهها ساخته بشود کرسیهای آزاداندیشی و نظریهپردازی و اینها به صورت آزاد نه فرمالیته نه ساختگی نه یک نفر را بیایند و با ساز و کاری که امروز متأسفانه وجود دارد بگویند نظریپرداز است و یک مقاله و چند تا مقاله و امثال اینها بازی است اینها چیزی است که نتیجهاش هم مشخص است ارزش علمی برای فقط چند نفر داخلی ممکن است داشته باشد خودشان هم باور دارند که این نمیتواند کارساز باشد آن پژوهشی که بتواند ناظر به مسایل اجتماعی باشد ناظر به مسایل سیاسی و مسایل اخلاقی و تربیتی باشد ناظر به مسایل جهانی باشد ناظر به معادلات کلی جامعه و مناسباتی که در جهان برای افراد و جامعه میگذرد باید وجود داشته باشد اینها مبتنی بر یک فرآیند طولانی است که به این راحتی بدست نمیآید بنابراین همه اینها را دین با یک بیان صریح و روشنی مگر واژه تعقل تفکر تفقّه تدبّر و نظایر این به صورت صریح در قرآن نیامده در باب اینکه انسانها ژرفاندیش باشند عمیق به مسایل فکر بکنند و سعی کنند که این حقایق دینی اینکه از ناحیه پروردگار عالم آمده بطونی دارد معانی و حقایقی دارد از اسماء الهی نشأت گرفته است گاهی اوقات خدای عالم برای اینکه یک مطلبی را مطرح کند با ﴿وَ مَا أَدْرَاکَ مَا عِلِّیُونَ﴾ ﴿ما أَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ﴾ و بسیاری از این یا ﴿إِنَّا انزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ ٭ وَ مَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ﴾ با این ﴿وَ مَا أَدْرَاکَ﴾ ﴿وَ مَا أَدْرَاکَ﴾ها دارد تأکید میکند که اینها عمیقاند اینها ژرفاند اینها اطواری را پشت‌سر گذاشتند منازلی را پشت‌سر گذاشتند شما برای اینکه به آن عمقش راه پیدا کنید باید تفقّه کنید فقیهانه چرا فرمود ﴿فَلَوْ لاَ نَفَرَ مِن کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ﴾ شما ملاحظه بفرمایید اصلاً گویا اینکه خدای عالم دارد استعلام میکند و آگهی حضور در حوزه را میدهد با این آگهی ﴿فَلَوْ لاَ نَفَرَ مِن کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ﴾ چطور هر سال حوزهها و دانشگاهها اعلام میکنند که عدهای برای سال جدید بیایند بیایند در مراکز علمی و تحقیق کنند و بررسی کنند خدای عالم میفرماید که یک دین عام و عمومی داریم این ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا﴾ها که در بیان تبلیغ و بلاغ دین است اما یک وقت است که میخواهند انسانها فقیه بار بیایند فقیه یعنی آن کسی که بتواند در آن باطن نفوذ کند و بصیرت و خبرویتی نسبت به آن باطن بیابد و قدرت نبط و جوشش را در همین منابع وحیانی بیابد و استنباط کند استخراج کند مگر هر کسی میتواند این کار را انجام بدهد آیا علی بن ابی‌طالب(علیه السلام) به روشنی و وضوح به خوارج فرمود که شما فکر میکنید که حالا همین قرآن را که میخوانید شب و روز قرآن میخوانید آیا قرآن هم با شما حرف میزند این خواندن قرآن این ترتیل قرآن مگر دلیل میشود که شما قرآن را بفهمید فهم قرآن استنباط قرآن استخراج معارف قرآن نیازمند به ژرفاندیشی و بررسیهای چندلایه قرآنی دارد ما فکر میکنیم که قرآن همین سطح ظاهر است و تمام شده است آن کسی که بناست آن حیثیت دلو انداختن و عمق این حقیقت قرآنی را استنباط پس چرا گفتند که قرآن دارای بطنی است و «إِنَّ لِلْقُرْآنِ بَطْناً وَ لِلْبَطْنِ بَطْن» هفتاد بطن دارد مگر این آیات مگر اینها روایات نیست برادران بزرگوار خواهران گرامی شمایی که به سراغ قرآن میروید و از سطح قرآن یک چیزی را در میآورید اگر این سطح و ظاهر با باطنش همخوانی نداشته باشد چه خواهید گفت چه برداشتی انسان میتواند از ظاهر داشته باشد بدون اینکه از باطنش خبر نداشته باشد لذا خدای عالم عدهای را به این انگیزه فرا خوانده است ﴿فَلَوْ لاَ نَفَرَ مِن کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ﴾ چرا عدهای برنمیخیزند بنابراین ما این مراحل را داریم من عرضم این است که ما در فرهنگ دینی و عقلانیت وحیانیمان باید جریان عقلانیت را به یک جریان عمومی و یک فرهنگ عمومی تبدیل کنیم و اندیشهورزی را فکر کردن را تأمل کردن را بررسی کردن را محاسبه کردن را در جزء اندیشهمان قرار بدهیم و وقتی بخواهیم معرفتسازی کنیم در هنگام معرفتسازی اینگونه از امور هم دیده بشود ما به راحتی معرفتسازی میکنیم یک نفر سخنرانی میکند یک نفر خطبه میخواند یک نفر با احساسات و عواطف میآید و معرفت‌سازی میکنیم و با این معرفتسازیها خودمان را در حقیقت داریم میسازیم و این بسیار خطرناک است به ما گفتند در مقام معرفتسازی سعی کنید که با این روند و این فرآیند همراه باشید اول علم را آگاهی و شناخت را برای خود فراهم بیاورید بعد مسئله تفکر و اندیشه صرف اینکه چند تا کتاب چند تا مقاله چند تا این کافی نیست باید اینها به تفکر بیاید به اندیشه به تأمل به نظر بیاید کمکم اینها عمیقتر بشود عمیقتر بشود به مرز تفقّه برسد و وقتی به مرز تفقّه رسید کمکم بیاید تدبّر برایش حاصل بشود تدبّر یعنی چه تدبّر یعنی دوراندیشی یعنی عاقبتاندیشی یعنی این مسئله اگر بخواهد پیاده بشود چه پیامدهایی دارد چه نتایجی دارد چه آثاری دارد اینها باید همه جمع بشود بعد نهایتاً تعقل اتفاق بیفتد اینها زمینهای میشود برای اینکه انسان عاقل بشود عاقل شدن خیلی دشوار است عاقل شدن نیازمند به این فرآیند طولانی است و انسانها به راحتی فکر میکنند که حالا اگر دو تا مطلب را شنیدند این بسیار دشوار است به هر حال ما الآن میخواهیم که فرهنگ عقلانیت را در جامعهمان هم بشناسیم بشناسانیم و بگسترانیم که اگر عقلانیت در جامعه به عنوان یکی از مؤلفههای اصلی تشکیل یک جامعه بشود و هویتساز باشد آن وقت است که یک جامعه عاقل این همه تنشها را این هم مصائب را این همه سختیها را ندارد شما ببینید در مسایل انتخابات چقدر احساسات و عواطف و مدح و ذمها و حمد و ثناها و شور و هیجانها دارد نقشآفرینی میکند و همه اینها پردههای حجابی روی عقلانیت میشود و عقل جامعه کور میشود چراغ عقلانی جامعه افسرده میشود و انسانها براساس احساسات و عواطف و ارتباطات و شورانگیزی بودن و امثال ذلک میآیند و این رأی خودشان را به صندوق میاندازند چهار سال گاهی وقتها بیشتر کمتر و برای خودشان مسئله ایجاد میکنند یک جامعه عقلانی باید به جایی برسد که آیا اصلاً این رأی دادن این نظر دادن تا چه حدی اعتبار دارد تا چه حدی میزان است و تا چه حدی میتواند برای جامعه مفید باشد این رأی محصول اندیشه انسان است انسانها چقدر میارزند چقدر بهاء و ارزش انسانهاست «قِیمَةُ کُلِ‏ امْرِئٍ مَا یُحْسِنُه‏» ارزش تو به اندازه آن رأیی است که داری در صندوق میگذاری همین ارزش تو به اندازه آن نظری است که در جامعه داری آن نظر را اعلام میکنی اعمال میکنی خودت براساس آن نظر ممکن است در مقام علم معلم باشی کلاس درس و شاگرد و اینها باشی اما ارزش و بهای تو در آن رأی توست در آن نظر توست در آن حضور تو در عرصه جامعه است «قِیمَةُ کُلِ‏ امْرِئٍ مَا یُحْسِنُه‏» و لذا بایستی خودمان را در حقیقت در این باب بیشتر مورد بررسی قرار بدهیم حالا اگر از عقلانیت سخن گفتیم و بشارت به عقلانیت را در حقیقت در منبع وحیانی داریم اجازه بدهید یک بیانی را از امام(علیه السلام) از همین کتاب کافی مرحوم کلینی خدمت دوستان بخوانیم متبرک بشویم بنده معتقد هستم که این کتاب شریف حدیث عقل و جهل که در حقیقت اولین کتاب است و تقریباً 34 حدیث در این کتاب آمده این را بایستی به صورت یک فرهنگ عمومی همه عالمان و مبلّغان دینی اولاً خود فرا بگیرند با یک عقلانیت و درایت شایستهای فرا بگیرند و این کتاب عقل و جهل را برای جامعه تدریس کنند بیان کنند سرّ اینکه امام(رضوان الله تعالی علیه) مقدّمهای را که بر کتاب حدیث عقل و جهل هست را ملاحظه بفرمایید امام با چه انگیزهای این کتاب را نوشتند این کتاب را برای این نوشتند که جامعه را بسازند فرهنگ جامعه را بر مبنای عقلانیت بیابند سربازان عقل کدام هستند سربازان جهل کدام هستند با جهل چگونه بجنگیم و بستیزیم با عقل چگونه کنار بیاییم و آن را در آغوش بگیریم این با این انگیزه امام راحل در دوران تبعید و امثال ذلک این کتاب حدیث عقل و جهل را شرح کردند بسیار کتاب شریف و ارزشمندی است الآن متأسفانه از اینگونه سخنانی که میتواند بنیانهای جامعه ما را استوار و مستحکم کند خبری نیست سرّ فروپاشی جامعه سرّ این تشتت و این اختلاف و امثال ذلک برای این است که متولیان جامعه آنهایی که زمام فرهنگ جامعه بدست آنهاست زمام امر سیاست جامعه بدست آنهاست از این منابع دور افتادند قدرت و حکومت و امثال ذلک به حدی آنها را مشغول کرده است که اوّلیات و مسلّمات امر دین که برای جامعه بایستی به مراتب بیشتر گفته بشود اینها ترک شده و مسایل دیگری برای آنها مهم جلوه میکند یک حدیثی را من میخواهم امروز خدمت دوستان عرض بکنم امام کاظم(علیه السلام) که این حدیث شریف را جناب هشام از وجود مقدس حضرت باب الحوائج الی الله حضرت موسی بن جعفر(علیهما آلاف التحیة و الثناء) هست دارند نقل میکنند این بیان چقدر بیان شریفی است آقا امام کاظم(علیه السلام) میفرماید که خداوند عالم دقّت کنید خداوند عالم به اهل تفکر و تعقل بشارت داده است عجیب است خدا به اهل تفکر و تعقل بشارت داده بله چطور فرمود ﴿فَبَشِّرْ عِبَادِ ٭ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ﴾ حالا بیان حدیث را هم خواهیم داشت آن کسی که میخواهد سخنان را بشنود نظرات را بیابد آراء و آنچه را که دیگران اظهار نظر کردند بشناسد بعد بیاید سبک و سنگین کند حق و باطل کند خیر و شر کند تفکر کند تعقل کند تدبر کند نهایتاً تعقل بکند این خیر را مییابد خدای عالم این دسته از افراد را مورد بشارت قرار داد ﴿فَبَشِّرْ﴾ بسیار عجیب است این خدای عالم است که دارد بشارت میدهد به پیغمبرش این پیغمبر من به جامعه اهل فکر جامعه اهل عقل به جامعه اهل تدبر و تفکر و تفقّه بشارت بده ﴿فَبَشِّرْ عِبَادِ﴾ عباد فقط کسانی نیستند که احیاناً ما متأسفانه فکر میکنیم که عبادت عبارت است از مسئله همین نماز و روزه «بس نکو گفت آن رسول خوش جواز ذره‌ای عقلت به از صوم و نماز» برای اینکه عقل جوهر است و صوم و نماز عبارت است از عرض و این عرض برای این است که آن عقل و آن جوهر کامل بشود این صوم و صلات آمده است تا عقل را کامل بکند عجیب است بله این عبادت تا انسان را به کمال نرساند به عقل نرساند که مثمر ثمر نیست و الا یک دولا شدن و یک قعود و یک رکوع و سجود و یک قنوت و امثال ذلک که نمیتواند انسان را به کمال برساند بیست سال سی سال چهل سال پنجاه سال شصت سال این خم و راست شدن این قیام و قعود این رکوع و سجود وجود داشته اما ما نمیتوانیم از این یک عقلی برای خودمان بسازیم یک عقل اجتماعی بسازیم اگر محصول نماز صبر نباشد ﴿وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ﴾ به وسیله نماز و صبر بخواهید خودتان را به عقل برسانید و کامل بکنید ببینید خدای عالم میفرماید که اگر بخواهید به یک جایگاه رفیعی راه پیدا کنید بایستی که نماز را وسیلهای قرار بدهید تا آن جایگاه رفیع حاصل بشود آن جایگاه رفیع چیست ما نماز را مقصد و مقصود ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ لِذِکْرِی﴾ ذکر حق عبارت از این است که انسان بتواند در پیشگاه خدا بندگی کند روح عبودیت و بندگی در جوهر وجود انسانی تعبیه بشود حالا این را ملاحظه بفرمایید «یَا هِشَامُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی بَشَّرَ أَهْلَ الْعَقْلِ وَ الْفَهْمِ فِی کِتَابِهِ» در قرآنش به اهل عقل و فهم بشارت داد فرمود «﴿فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ ٭ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ‏ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ﴾» یکی از مسایلی که خدای عالم بر آن اصرار دارد این است که جامعه را به لُب و خردمندی و خرد ناب برساند ﴿فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الأبْصَارِ﴾ ﴿یا أُولِی الْأَلْبابِ﴾ این ﴿أُولِی الْأَلْبابِ﴾ تعبیر بسیار زیبایی است این تعابیر در هیچ جا پیدا نمیشود این فقط و فقط مختص به فرهنگ قرآن است ﴿أُولِی الْأَلْبابِ﴾ صاحبان خرد نه یعنی کسی هست و خردی دارد نه آن کسی که خردمند است یعنی همه شئونش بر مبنای خرد شکل میگیرد او را میگویند ﴿أُولِی الْأَلْبابِ﴾ صاحبان خرد نه یعنی یک انسانی داریم که آن انسان اهل خرد و اندیشه است بلکه انسانی که خرد و اندیشه در جانش عجین شده نهادینه شده و اصلاً کاری جز بر مبنای خرد و عقل نمیکند مثل اینکه میگوییم «زیدٌ عدلٌ» یک وقتی میگوییم «زیدٌ عادلٌ» یک وقتی میگوییم «زیدٌ عدلٌ» «زیدٌ عادلٌ» یعنی عدل یک امری است به عنوان وصف عرضی و صفت و یک هیئت نفسانی برای وجود زید اما نه انسانهایی که خدای عالم از آنها به ﴿أُولِی الْأَلْبابِ﴾ و ﴿أُولِی الْأَلْبابِ﴾ یاد میکند یک پله بالاتر است که از مرحله عرض به مرحله جوهر میرسد به جوهر وجود انسانی میرسد و آن را میتواند تحصیل بکند بنابراین ما بایستی در باب خردمندی و عقلاندوزی و اهل تفکر و تعقل بودن بر مبنای همین توصیهها و سخنان ارزشمند وحیانی و خصوصاً قرآنیمان این جریان را به صورت یک نهاد اصلی و اساسی در خود و در جامعه پیاده کنیم حالا بحثمان را در خصوص این که عقل چگونه میتواند در سطح عموم جامعه راه پیدا کند و به صورت یک فرهنگ عمومی در بیاید و زمینه این اشتراک در جامعه فراهم بشود إنشاءالله در جلسه آتی راجع به آن سخن خواهیم گفت بیش از اینکه عقل یک حیثیت فردی باشد یک حیثیت اجتماعی است این خیلی مهم است ما نمیتوانیم عقلی را برای جامعه داشته باشیم بدون اینکه در بستر جامعهاش عقل شکل بگیرد یک بحث بسیار کلیدی است و امروز هم جامعهشناسان روانشناسان و امثال ذلک پیرامون آن اظهارنظرهایی دارند اما اجازه بدهید قبل از اینکه ما به آن نگاه نگاه کنیم ببینیم اندیشههای وحیانی ما در این رابطه ما را چگونه راهنمایی میکند و بساط عقلاندوزی و خردمندی و خرد را مبنای حرکتهای انسانی قرار دادن را چگونه بایستی که ما بسازیم به هر حال اینها مسایلی است که با هم گفتگو کنیم جامعه ما به شدت نیازمند به این زیرساختهاست به این بنیانهای فکری و معرفتی و اساسی است ما این توصیههای اخلاقی ما جا نمیافتد ما کم منبر نداریم تریبون نداریم نماز جمعه نداریم توصیه به تقوا نداریم اما جامعه اینها را نمیتواند در خودش هضم بکند نمیتواند در خودش قرار بدهد زیرا فرهنگ عقلانیت تمرین عقلانیت در نهاد جامعه شکل نگرفته است ما در مقام عمل به گونهای رفتار کنیم در مقام اجرای سیاستهای کلان به گونهای رفتار بکنیم و از این طرف هم توصیه تقوا داشته باشیم این به تعبیر یک پارادوکس است یک تعارض درونی است و جامعه را به یک تعارض دچار کرده است جامعه نمیداند که با کدام چهره روبه‌رو بشود آیا با تقوا و با توصیه به تقوا بخواهد خودش را بسازد یا با عملکردها و رفتارهای سیاسی و اجتماعی که از ناحیه مسئولان و متولیان امر مشاهده میکند این تعارض بین بیان و عمل یک عویصهای بسیار سخت و دشوار برای جامعه و نظام شده است امیدواریم که ماه مبارک رمضان ماه اصلاح و پاکسازی و طهارت قلب و جامعه همه ما باشد ‏
«و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
 


دیدگاه شما درباره این مطلب
0 Comments