29 04 2021 280103 ID:
image

«چگونه زیستن بر مبنای عقلانیت وحیانی» جلسه هفدهم

پایگاه اطلاع رسانی اسراء؛ سلسله سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جواد آملی با عنوان«چگونه زیستن بر مبنای عقلانیت وحیانی» ویژه ایام ماه مبارک رمضان 1442ه‍ ،

پایگاه اطلاع رسانی اسراء؛ پخش زنده سلسله سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جواد آملی با عنوان«چگونه زیستن بر مبنای عقلانیت وحیانی» ویژه ایام ماه مبارک رمضان 1442ه‍ ، هر روز ساعت 14 عصر  از تلویزیون اینترنتی اسراء پخش می گردد.
 

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمد لله رب العالمین و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین» هفدهمین روز از ماه مبارک رمضان را با دعاها و نیایشهای ارزشمندش پشت‌سر میگذرانیم و از بارگاه الهی عاجزانه مسئلت داریم که این دعاها و این اعمال و این نماز و روزه و این بندگی از همه بندگانش و عبادش مورد قبول و رضایت خودش إنشاءالله قرار بدهد و زمینه رشد و سعادت را و معرفت و معنویت را در همه ما بیافزاید و هر آنچه که موجب انحطاط و سقوط و شکست انسانی است و مایه خسران و ضرر و زیان است از انسانها بزداید و دور بدارد و این همه به حرمت رسول گرامی اسلام و اهل بیت عصمت و طهارت است که بر آنان درود میفرستیم و از ذات أقدس الهی رفعت درجات این بزرگواران و ذوات مقدسه را مسئلت داریم روز جمعه است و متعلق است به حضرت بقیة الله الأعظم یکی از روزهای ماه مبارک رمضان از یک شرافت ویژهای برخوردار است موضوع بحث ما هم چگونه زیستن بر مبنای عقلانیت وحیانی است اینکه ما بتوانیم براساس آموختههای دینی که عقل باریافته به فضای وحی توانسته است اینها را بیابد و تشریح کند و بیان کند برای ما آن آموزهها را تبیین میکند و تشریح میکند یکی از جلوههای ارزشمندی که بر مبنای عقلانیت وحیانی ما میتوانیم آن را به درستی به عنوان یکی از پایههای عمده و اساسی و عناصر تشکیل دهنده یک هویت زیستی شایسته بدانیم مسئله باور به امام زمان(علیه السلام) است این حدیث شریف و نورانی را از رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) فریقین هم جمع اهل تشیع و هم جمع اهل تسنن در منابع دینیشان آوردهاند و ثبت کردهاند که رسول گرامی اسلام فرموده است «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّة» این سخن از آن سخنان بسیار گرانبهایی است که مسیر زندگی انسانها را بر مبنای آن راه درست و صراط مستقیم و هدایت الهی تعیین میکند در اینکه انسانها چگونه بزیند و زیست کنند مطالب فراوانی گفته میشود اما برخی از آن مطالب کلیدی و اصلی و اساسی است و از جمله آن مطالب این است که انسان در مسیر زندگیاش نمیتواند بدون امام بدون یک رهبر آسمانی و قائد پروردگاری و ربوبی باشد حتماً بایستی که یک انسانی با ویژگیهایی که خدای عالم از او به عنوان امام یاد میکند که در قرآن کریم وقتی قصه حضرت ابراهیم(علیه السلام) را خدای عالم در مقام امامت و نصب مقام امامت آن حضرت بیان میکند میفرماید که ﴿وَ إِذِ ابْتَلی‏ إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی‏ قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ﴾ این مسئله و این سخن که پروردگار عالم شخصیت ممتازی همانند ابراهیم(علیه السلام) را بعد از آزمونها و آزمایشهای فراوان و ابتلائات متعددی او را به مقام امامت و زعامت جامعه رسانده است بسیار شنیدنی و مورد پذیرش عقل و نگرشهای قلبی و شهودی است خدای عالم میفرماید که ابراهیم(علیه السلام) یک انسان موحدی است که در تمام وجودش توحید و جلوههای الهی موج میزند و همواره بر مبنای توحید و یگانهپرستی با شرک و بتپرستی و ستارهپرستی و ماهپرستی و خورشیدپرستی و هر چه که پرستش غیر پروردگار عالم است مقابله میکند حتی از نزدیکانش و افرادی که تحت تربیت آنها هم رشد کرده آنها هم مقابله و جدّیت ابراهیم(علیه السلام) در تثبیت توحید و مقام توحید را کاملاً شاهدند در باب امامت حضرت ابراهیم خدای عالم میفرماید که این عهد الهی است امامت عهد خداست ﴿لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ﴾ عهد من به انسانهای ظالم نخواهد رسید انسانهای تبهکار انسانهای ظالم انسانهای دیکتاتورصفت مستبد خودرأی انسانهایی که عُجب و خودپسندی آنها را کاملاً احاطه کرده و نظایر آن اینها شأنیت این را ندارند که عهد امامت را داشته باشند خلفای اموی و عباسی و نظایر اینها و جریان عثمانی اینها کسانی بودند که ادعای عهد امامت داشتند اما بیان صریح قرآنی این است که این عهد هرگز به ظالمین ﴿لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ﴾ این عهده هرگز به ظالمین و انسانهای ستمکار و تبهکار تعلقی ندارد آنها از این امر جدا و امر الهی هم از آنها کاملاً جداست لذا هیچ کس نمیتواند اسم امام را یا خلیفة الله و خلیفة الرسول را بر خود بنهد در حالی که بار گناه و معاصی و عصیان بر شانههای او سنگینی میکند و هرگز اعتقاد و باوری به جهان غیب و برخورداری از آن عالم ندارد خدای عالم میفرماید که ما همواره آنانی که به مقام امامت رسیدند و عهد ما را پذیرفتهاند ما آنها را با الهاماتمان و ایهاماتمان و ایحائات آنها را هدایت میکنیم رها نمیکنیم در گذر بیان امامت حضرت ابراهیم(علیه السلام) که این مسئله به عنوان یک عهد الهی معرفی شده است خدای عالم این عهد را مستمر و مستقر دارد هرگز جامعه بشری و انسانی از این عهد الهی بیرون نیستند خدای عالم همواره و در تمامی مقاطع هستی و روزگار انسانی این عهد را دارد که در سایه این عهد انسانها را راهنمایی کند هدایت کند از گمراهی و ضلالت اینها را برهاند این عهد خداست این پیمانی است که خدا با انسانها بسته است و انسانهای متوجه این پیمان باشند و هرگز از دایره این پیمان و قلمرو این عهد الهی خودشان را دور ندارند «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّة» این سخن را همواره پیروان رسول گرامی اسلام و امت اسلامی باید مدّ نظر داشته باشند آن امامی که طرف عهد پروردگاری است کیست آن امامی که از ظلم و ستم و تبهکاری فارق است بلکه بندگی و سلوک الی الله را شیوه مشی و زندگیاش قرار داده است کدام است آن که خدای عالم شأنیت و شایستگی آن را به او داده است که عهدش را به او بسپارد او کیست از مسایلی است که همواره ما بایستی مورد توجه قرار بدهیم روز جمعه است و متعلق به حضرت بقیة الله الأعظم است و ما در باب چگونه زیستن بر مبنای عقلانیت وحیانی داریم حرف میزنیم و سخن میگوییم یکی از عناصر عمده و مؤلفههای اصلی و اساسی در باب چگونه زیستن بر مبنای عقلانیت وحیانی توجه به این عنصر حیاتی به عنوان عهد امامت است انسانی که در روزگارش و در حوزه زیستش در طول مدت عمرش به این جریان به عنوان یکی از عناصر اصلی تشکیل دهنده زندگی به آن توجه نکند باخته است آیا چگونه زیستن بر مبنای عقلانیت وحیانی اقتضایش این نیست که یک عنصری را یک حقیقتی را به عنوان عهد امامت انسان بپذیرد و بر مبنای عهد امامت زیستن و زندگی خودش را تعریف کند انسانها دو دستهاند براساس این بیان یا کسانیاند که با امامت و عهد امامت زیست میکنند یا انسانهایی هستند که از امام و امامت و عهد الهی و رهبری آسمانی و امام مفترض الطاعه و امثال ذلک بیگانه و غریباند آشنایی با این فرهنگ ندارند ما براساس این بیان وحیانی دو گونه زیست داریم دو نحوه زیست را انسانها میتوانند براساس این مطلب و معرفت وحیانی داشته باشند عدهای از انسانهای کسانیاند که در باورها و اعتقادات شخصی خودشان این معنا را کاملاً جاسازی کردند نهادسازی کردند پذیرفتند که عنصر امامت نقش اصلی و اساسی دارد و انسان هر صبحگاهان و شامگاهان باید خودش را به این عهد عرضه کند و رابطه خودش را با امام(علیه السلام) بیابد آنانی که در حقیقت در این سطح زندگی میکنند و چگونه زیستن را با عنصر عهد امامت دارند دنبال میکنند قطعاً با کسانی که چگونه زیستن را بدون باور و معرفت نسبت به امام و امامت و عهد امامت پشت‌سر میگذرانند خیلی فرق میکنند در این جلسه که روز هفدهم ماه مبارک رمضان است و سومین جمعه ماه مبارک رمضان را ما داریم پشت‌سر میگذرانیم این مسئله برای ما بسیار مهم و حیاتی است که چگونه زیستن را با وجود امام زمان(علیه السلام) بقیة الله الأعظم تجربه کنیم و بیاموزیم که چگونه بایستی امام را به عنوان حاکم و مشرف بر زندگی و حیات بدانیم و خود را همواره در معرض دید او قرار بدهیم تا حیات ما و ممات ما و نحوه زیست ما را او شاهد باشد و مشرف باشد امروز که روز جمعه است یک دعایی است و ارتباطی است که به عنوان یک پیرو و شیعه و آن کسی که عهد امامت را در حقیقت به جان و قلبش گره زده است با امام خودش یک ارتباطی دارد البته این اختصاصی به روز جمعه ندارد به ظهر جمعه ندارد اختصاصی به هر روز صبحگاهان که دعای عهد میخواهد ندارد بلکه همواره باید انسان احساس کند که در معرض و در مرأی و منظر حضرت بقیة الله الأعظم است این نکته قابل توجه است که برادران و خواهران ایمانی که دعا را که ما در قالب نیایش و جنبههای معنویتی مورد ملاحظه قرار میدهیم و واقعاً با ندبه اشک میریزیم و فکر میکنیم که با اشک ریختن مسئله تمام است این را باید به یک باور و یک معرفت اصلی تبدیل کنیم درست است که ما دعای عهد داریم دعای ندبه داریم دعای روز جمعه داریم و امثال ذلک یا حتی زیاراتی مثل زیارت آل یس و امثال ذلک داریم نه اینها پهندشت معرفتی ما هستند و این عنوان دعابخشیدن به این و در قالب دعا و نیایش و مسئله را در قالب معنویت و با اشک و آه مطرح کردن و گریه کردن و مصیبت خواندن و امثال ذلک این یک کجفهمی در مسئله است بله امام ما که سلام خدا بر او باد سلام همه فرشتگان بر او باد «السلام علیک یا بقیة الله» این امام مظلوم است امام خائف است امام امام مضطر است همه اینها درست است ولی این معنایش این نیست که ما امام را در این چهرهها ببینیم اما از معنای امامت و حقیقت امامت او و اشراف وجودی او بر سرزمین و اقلیم هستی خودمان غافل باشیم متأسفانه ما وقتی دعاها را در قالب یک مجموعه نیایشی صرف و با مصیبت و گریه و اشک و آه همراه میکنیم آن جنبه اصیل دعا که حیثیت آگاهی و شناخت و معرفت و ارتباط قلبی ایجاد کردن و معرفت را عمیق کردن وسیع کردن همه جانبه کردن از این غافل میشویم فکر میکنیم هر چه بیشتر گریه میکنیم این دعا بیشتر مقبول است اما در حالی که این دعا یک زمینه معرفتی بسیار وسیع و عمیقی دارد که ما باید آن جنبه را مورد توجه قرار بدهیم در عصر ائمه(علیهم السلام) فرصت و مجالی در باب امامشناسی نبود بله مثلاً زیارت جامعه که یک امامشناسی کامل و جامع است ابعاد شخصیت این امام را دارد مطرح میکند ما وقتی مثلاً رسیدیم کنار مشاهد مشرفه و قبور ائمه(علیهم السلام) زیارت جامعه میخواهد یا رسیدیم به روز جمعه دعای ندبه میخوانیم یا مثلاً هر صبحگاهان دعای عهد این نیست زمینه معرفتی که امام را به عنوان یک باور اصلی و عنصر حیاتی در زیست خود بخواهیم قرار بدهیم یک بحث دیگری است اینکه هر صبحگاهان و شامگاهان خود را در مرأی و منظر او بدانیم و او را شاهد بر اعمالمان بدانیم ﴿فَسَیَرَی اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ﴾ این مؤمنونی که عمل ما را و کارهای ما را و شئونات ما را دارند رصد میکنند رسیدگی میکنند میفرمایند وقتی کار نیک انجام دادید کارنامه شما را ما میبینیم خوشحال میشویم و اگر خدای ناکرده در کارنامه شما عمل نامناسبی باشد ما نگران میشویم ما ناراحت میشویم این ارتباط و مناسبات لحظه به لحظه بین امام و پیرو و شیعه خیلی بایستی معنا داشته باشد آیا ما چگونه زیستن بر مبنای چنین باوری را تجربه کردیم آیا چنین ارتباطی را بین خود و امام زمانمان(علیه السلام) ایجاد کردیم و براساس این زیستمان را داریم سامان میدهیم آیا واقعاً در هر عملی که ما وارد میشویم ﴿إِذْ تُفیضُونَ فیهِ﴾ شاهد الهی را که امامان و نبی مکرم اسلام است در کار خودمان میبینیم آیا میشود امکان دارد که یک انسانی چنین نحوه زیستی را بخواهد تجربه بکند که همواره یک شاهدی را یک مشرفی را یک راهنما و هادی را در زمینه کاری خودش ببیند و بعد بخواهد دست از کارهای خوب بردارد و به سمت معاذالله کارهای ناصواب بخواهد حرکت بکند این شدنی نیست ما باید تجربه زیست و زیستن با امام(علیه السلام) که به عنوان عهد الهی است این را در خودمان ایجاد کنیم در جامعهمان ایجاد بکنیم همه انساها و همه مؤمنان و معتقدان به باورهای اصیل اسلامی این را در نهاد خودشان مستقر کنند که امام(علیه السلام) با ما دارد زندگی میکنند او دارد رفتار ما کردار ما گفتار ما مشی و مرام ما باورها و اخلاق ما عقاید و نیّات ما معنویت ما دلسپردگی ما گرایشهای ما آمال و آرزوهای ما امیدها و بیم و رجاءهای ما را دارد یک به یک بررسی میکند آیا چنین معاهدهای چنین عهدی بین ما و اهل بیت(علیهم السلام) برقرار است یکی از جملاتی که در این فراز دعای عهد وجود دارد را عیناً قرائت بکنیم و میخواهیم که یک مقداری راجع به این مسئله جلو برویم این دعای عهد که انسانها هر روز این را مناسب است که مرور کنند و با امام خودشان عهد خودشان را تجدید کنند این است که «اللَّهُمَّ إِنِّی أُجَدِّدُ لَهُ فِی صَبِیحَةِ یَوْمِی هَذَا وَ مَا عِشْتُ مِنْ أَیَّامِی عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فِی عُنُقِی لَا أَحُولُ عَنْهَا وَ لَا أَزُولُ أَبَداً» این جمله و این فراز چه دارد میآموزد و به ما چه پیامی میدهد ما از این جمله و از این فراز در دعای عهد چه داریم میگیریم چرا اصلاً این را به عنوان دعای عهد نامیدند آیا این غیر از این است که این عهد عهد امامت است و انسان براساس عهد امامت میتواند با امام خودش یک پیوندی و یک ارتباطی ناگسستنی برقرار کند و براساس آن زیستش را تأمین کند و نحوه زیستش را اصلاح و تصحیح کند اولاً ما در اینجا میگوییم که این مسئله «اللَّهُمَّ إِنِّی أُجَدِّدُ لَهُ فِی صَبِیحَةِ یَوْمِی هَذَا وَ مَا عِشْتُ مِنْ أَیَّامِی» در امروز بامدادان صبحگاهان عهدم را با امام تجدید میکنم و این اختصاصی به امروز ندارد فردا ندارد پسفردا ندارد بلکه «وَ مَا عِشْتُ مِنْ أَیَّامِی» تا زمانی که من زندهام تا زمانی که زندگی میکنم نحوه زندگی من ارتباط و وثاقت بین من و امام من هست یک عهدی را میبندم که از این عهد فاصله نمیگیرم «عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فِی عُنُقِی لَا أَحُولُ عَنْهَا وَ لَا أَزُولُ أَبَداً» آیا انسانی که اینگونه با امامش پیمان میبندد و عقد امامت را میبندد این خیلی مسئله است یک وقت ما یک باور سنتی داریم که بله انسانها امامی دارند شیعیان امامی دارند امامها دوازده تا هستند الآن امام دوازدهم در غیبت است و ما این را قبول داریم این یک کار تاریخی است یک امری بیرون از باورهای اصیل و زنده و یک فرهنگ دینی است آقایان ما مسئله امام زمان(علیه السلام) را به عنوان یک باور و یک فرهنگ دینی نپذیرفتیم فرهنگ دینی یعنی چه یعنی از جایگاه دین آن که در سفره زندگی ما حضور دارد نقشآفرینی میکند ما از او لحظه به لحظه متأثر هستیم او لحظه به لحظه به ما فیض میدهد این در باور ما نیست فرهنگ مهدویت غیر از این است که یک جامعه سنتی معتقد باشد که یک روزی امام زمان(علیه السلام) میآید بسیار فرهنگ مهدویت فرهنگ غنی و قوی و زندهای است یکی از جهاتی که در فرهنگ مهدویت وجود دارد و به عنوان افضل عبادات هم محسوب شده است مسئله انتظار است انتظار فرج حضرت بقیة الله یکی از جلوههای بارز فرهنگ مهدویت است میشود یک انسانی حیثیت انتظار را در وجود خودش بپروراند همواره منتظر وجود حضرت بقیة الله باشد مهیای حضور و ظهور او باشد و خودش را آماده برای این حضور و ظهور نکند منتظر یعنی آماده منتظر یعنی مهیا منتظر یعنی کسی که آغوش باز کرده استقبال میکند فرش پهن کرده که آن منتظَرش بیاید و حقیقت را آنگونه که میخواهد از دست و زبانش بشنود و اجرا بکند خیلی فرهنگ مهدویت غنی است و جلوههای فرهنگ مهدویت با خصایصی مانند انتظار میتواند جامعه را همچنان درخشان و زنده و پایدار نگهدارد آیا میشود فرهنگ مهدویت در یک جامعهای باشد جامعه به سمت افسردگی نگرانی دلمردگی و نظایر اینها حرکت بکند این شدنی نیست ما چون یک باور سنتی خشک و بدون یک فرهنگ مهدویت را در جامعه داریم روزهای جمعه یک دعای ندبهای میخوانیم یا صبحگاهان یک دعای عهدی اما نمیدانیم که این دعای عهد دارد راه پیدا میکند در سفره زندگی ما در اعماق وجود ما در ظاهر و باطن و در جلوههای خوف و رجاء و امید و بیمناکی زندگی ما راه پیدا میکند و دارد به ما درس میدهد لحظه به لحظه انسان میتواند از این رابطه استفاده بکند ما رابطه نداریم ما امام را میگوییم در پس پرده غیب است بله وجود جسمانی امام(سلام الله علیه) براساس مصالحی که پروردگار عالم میداند در جهان غیب به سر میبرد ما جمال دلآرای او را با این چشم گنهکارمان نمیتوانیم ببینیم بله اما امام(علیه السلام) زنده است او با یکایک ما در ارتباط است برای اینکه این روح دارد حرف میزند این جان حرف میزند آیا کربلا هست مکه هست کوفه هست و امثال ذلک اینها یک سخنان حسی است و برای کسانی که بخواهند با جسم و جسد مبارک حضرت بقیة الله گفتگو بکنند ممکن است که چنین خواستهای باشد ولی کجا هست که امام نیست در کدام مطلب است در کدام خواسته است در کدام فضا هست که انسان امام را صدا بزند «السلام علیک یا بقیة الله» و راه غیب برای او باز نشود و دل و جانش به وجود امام و توصیههای او و نصایح او و موعظههای او و راهنماییهای او و دلگرمیهای او آشنا نشود و ارتباط نگیرد اینکه به ما این فرهنگ را دارند میآموزند برای این است که از آن طرف این عهد زنده است بله امام یا ظاهر است یا در غیبت است اما امام به لحاظ شخص نه امام به لحاظ یک حقیقت باطنی الآن خدای عالم که منزه از جسم و جسد است مکان و زمان برای او معنا ندارد او حقیقتی است که قابل اشاره حسیه نیست آن حقیقتی است که از هر نوع مکان و زمان و حرکت و تغییر و جسمیت و ماده و طبیعت و امثال ذلک بری و مبرّا و منزه است اما کجاست که انسان خدا را بخواند و خدا او را جواب ندهد ﴿ادْعُونی‏ أَسْتَجِبْ لَکُمْ﴾ اینجا اجازه بدهید یک سخنی را عرض کنم و آن اینکه اجابت الهی نسبت به خواستهها و دعوت انسانها قطعی است اما این اجابت برای اینکه نشان داده بشود زمینه میخواهد شرایط میخواهد تا قبل از جهان ملکوت این مسئله کاملاً محرز و قطعی است که چه که خواسته انسان چون دعاست بالا رفته چون با یا الله انسان مطلبی را در پیشگاه خدای عالم معروض داشته خدا شنیده و این شنیده شده چون به ساحت الهی در قالب دعا آمده قطعاً و محققاً اجابت الهی هست ﴿ادْعُونی‏ أَسْتَجِبْ لَکُمْ﴾ اما سخن در این است که چرا این اجابت را ما در عرصه طبیعت مشاهده نمیکنیم این دعا تا عالم ملکوت اجابت شده یعنی از جایگاه الهی تا عوالم الهیه لاهوتی و جبروتی و ملکوتی پایین آمده اما اگر بخواهد محقق بشود یعنی عالم قضا و قدر کلیه را پشت‌سر گذاشته اما اگر بخواهد به قدر مادی و طبیعی تبدیل بشود نیازمند به یک شرایطی است این عالم حیات طبیعت برای اینکه اجابت خدا را نشان بدهد بایستی که شرایط و امکانات و زمینهها فراهم بشود مثلاً اگر انسانی فرزند صالحی بخواهد از خدای عالم مسئلت کند که خدای عالم به یک رزق حسن و فرزند صالحی به او بدهد این قطعاً اجابت شده به عالم ملکوت آمده اما برای اینکه از عالم ملکوت به عالم مُلک بیاید زمینه میخواهد ازدواج میخواهد شرایط ازدواج باید فراهم باشد تا رزق حسن و فرزند صالح نصیب انسان بشود یا اگر حتی انسان مال بخواهد اگر حرکتی باشد شرایط مستعدّی باشد خدای عالم در قرآن میفرماید که عدهای از ما دنیا میخواهند ﴿رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا وَ ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ﴾ عدهای در دنیا حسنه میخواهند ﴿رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً﴾ یا اصلاً حسنه نه مال دنیا میخواهند قطعاً خدای عالم این را اجابت میکند حتی اگر مال دنیا هم بخواهد خدای عالم اجابت میکند چون این مال ذاتاً که شرّ نیست این مال اگر در مسیر باطل مصرف بشود میشود شرّ و این یک امکانی است یک فرصتی است برای رشد و شکوفایی و عدهای میخواهند که این مال را داشته باشند خدای عالم این مال را به آنها میدهد یا در آیه دیگر میفرماید که ﴿کُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ﴾ انسانهایی که در آن بخشاند در بخش زشتیها و قبایحاند از ما یک امکان کمال میخواهند ما امکان را در اختیارشان قرار میدهیم ما به دست آنها چاقو میدهیم اما زدن و از بین بردن و اهلاک حرث و نسل با خودشان است ما امکان را در اختیارشان میدهیم ﴿کُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ﴾ به هر حال خدای عالم در مقام اجابت آنچه را که انسانها طلب میکنند اجابت میفرماید اما عالم طبیعت کاسه طبیعت برای اینکه این اجابت خدا را نشان بدهد باید شرایط و زمینهها را مهیا کند که اگر این شرایط و زمینهها فراهم بود دعا همانا اجابت هم در عرصه طبیعت همان گاهی اوقات ما میبینیم که هر چه خواسته شده است همان لحظه محقق است چرا برای اینکه شرایط و امکان تحققش را یا خدای عالم فراهم کرده است یا بنده آنگاهی که بحث اعجاز و کرامت است خدای عالم فراهم میکند یا بنده با حرکتش این کار را انجام میدهد همین حضوری که خدای عالم در عرصه وجود انسانی دارد که اگر کسی ندا داد یا الله خدای عالم به او پاسخ مثبت میدهد ﴿ادْعُونی‏ أَسْتَجِبْ لَکُمْ﴾ همین مسئله در باب حضرت بقیة الله الأعظم امام زمان(عجل الله تعالی له الفرج) هم وجود دارد امکان ندارد کسی امام زمان را در شئوناتش در زندگیاش در خواست و ناخواستههایش در نشست و برخاستش در معاشرتش در استعانتش در کارها برای اینکه دفع شرّ کند یا جلب خیر کند یا صبر در مصیبت داشته باشد یا صبر بر معصیت داشته باشد یا صبر بر طاعت داشته باشد در تمام این حالات فرمودند ﴿وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ﴾ استعانت بجویید این امام(علیه السلام) کسی است که اگر انسان از او کمک بخواهد یک وقت این کمک این است که دست آدم بگیرد بلند بشود یک وقت این کمک این است که یک معرفت صحیح به انسان بدهد راهنمایی بکند راه را از چاه برای او مشخص بکند دلش را نسبت به کار از آن نگرانی و از آن وسوسه در بیاورد خاطرش را جمع بکند جذب منفعت را در وجودش قرار بدهد کراهتها و رعب و ناراحتیها و نگرانیها را از وجودش بکَند انسان میخواهد یک کاری انجام بدهد میترسد وسوسه دارد احتیاط میکند امام(علیه السلام) به کمکش میآید این نگرانی و این جنود جهل را از او کنار میبرد و حیثیتهای اصیل عقلانی را جایگزین میکند بنابراین وجود امام(علیه السلام) در سرنوشت ما که چگونه شدن است مبتنی بر این است که در سرآغاز چگونه زیستن نحوه تعامل و چگونگی ما با امام(علیه السلام) مشخص بشود همچنان که در دعای عهد هستیم در روز جمعه هستیم و آن دعایی که در روز جامعه برای حضرت بقیة الله هست را عرض میکنیم در روز جمعه زیارت حضرت بقیة الله الأعظم امام عصر وجود دارد در این روز ما تجدید ارادت و اینکه ما خدا را شاهد میگیریم «اللَّهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ وَ کَفَی بِکَ شَهِیداً وَ أُشْهِدُ مَلَائِکَتَکَ وَ أَنْبِیَاءَکَ وَ رُسُلَکَ وَ حَمَلَةَ عَرْشِکَ وَ سُکَّانَ سَمَاوَاتِکَ وَ أَرَضِیکَ وَ جَمِیعَ خَلْقِک‏‏» همه را انسان به شهادت میگیرد که چه که این ارتباط با پروردگار عالم از یک سو و از سوی دیگر ارتباط با عهد امامت و امام(علیه السلام) از سوی دیگر در من قوی است من این را باور دارم ملاحظه بفرمایید این بخش پایانی دعای روز جمعه یا زیارت روز جمعه نسبت به حضرت بقیة الله است ببینید این گرچه در قالب دعا و نیایش بیان شده است اما این نحوه زیست و همراهی و مصاحبت با امام(علیه السلام) را دارد برای ما زنده میکند این یک عمل انسانی است یک رفتار است یک فرهنگ است که ما در زندگی خودمان با چنین وضعیتی بخواهیم ارتباطمان را تقویت کنیم این جملات را ملاحظه بفرمایید این در بخشهای آغازین «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّةَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا عَیْنَ اللَّهِ فِی خَلْقِه»‏ این سلامها و درودها را داریم اما در آن بخش پایانی که میخواهیم از حضرت الهام بگیریم این است که «هَذَا یَوْمُ الْجُمُعَةِ وَ هُوَ یَوْمُکَ الْمُتَوَقَّعُ فِیهِ ظُهُورُکَ وَ الْفَرَجُ فِیهِ لِلْمُؤْمِنِینَ عَلَی یَدِکَ وَ قَتْلُ الْکَافِرِینَ بِسَیْفِکَ» یکی از جهاتی که ما در این باور و در این مناسبتی که از او به عهد یاد میکنیم عهد امامت یاد میکنیم این است که صف ایمانی خودمان را تقویت میکنیم صف دوستان خودمان را صف مؤمنان را صف موحدان را صف کسانی که باور و اعتقاد به خدا و پیغمبر و آل دارند این صف را تقویت کنیم این وحدت را در جامعه مستقر کنیم این اختلاف و دوئیتها و گرایشهای متعددی که ما را در حقیقت از هم جدا کرده خدای عالم این گرایشها و این تکثرها و این اختلافها را داده که از این اختلاف ما رحمت بسازیم از این اختلاف داریم نقمت میسازیم اگر یکی از اینجوری فکر میکند دیگری جور دیگری فکر میکند این معنایش این نیست که حالا که او غیر از من فکر میکند پس من این را کنار بزنم او دشمن است من دشمن او باشم ما تا کی باید این فهم را در جامعه متأسفانه به کجفهمی برسانیم این اختلاف رحمت است «اخْتِلَافُ أُمَّتِی رَحْمَة» اگر ما همه و همه امت پیغمبریم امت بودن ما درست است آهنگ ما آن است که به پیامبر نزدیک بشویم از او فیض بگیریم و از او راهنمایی بگیریم خود را در رکاب او قرار بدهیم اگر چنین آهنگی داریم این اختلاف برای ما رحمت است این اختلاف را نباید تبدیل به نقمت بکنیم اگر ما پذیرفتیم که در تحت لوای رسول گرامی و زیر پرچم رسول الله داریم سینه میزنیم داریم او را به عنوان پیامبر و سید الانبیا و خاتم المرسلین باور داریم این مسئله باید برای ما به گونهای حل بشود که اگر برادر من خواهر من به گونه من نمیاندیشد عیب ندارد درود بر او او دارد یک جور دیگری فکر میکند چه بسا آن درست باشد چه بسا من اشتباه بکنم صرف اینکه من فکر من است باید مرا به گونهای مشغول بدارد که او را دشمن خود بدانم و خودم با او دشمنی کنم چرا الآن جامعه ما اینجوری است آیا این عقلانیت است آیا این پذیرش مهدویت ما جامعهمان از جلسه دعای ندبه میآیند بیرون به همدیگر فحش میدهند به هم ناسزا میدهند این را نمیفهمند که رفتند وقتی به دعای ندبه در آنجا میخواهند وحدت را وحدت امت را با هم تجربه کنند نه اینکه بیاییم با همان آهنگ بیاییم بگوییم که من اینجوری فکر میکنم آن آقا اینجوری فکر میکند پس او وابسته است پس معلوم است که از جاهای دیگر دارد به اصطلاح فکر میگیرد اینها سرشان جای دیگری است کاسهشان از این حرفهای بیاساس و بیپایه که اینجور جامعه ما را تشقیق کرده متفرق کرده و از وحدت امت ما کاسته است چرا ما نباید این معنا را متوجه شویم که دعای ندبه دعای وحدتآفرین است دعای امتی است که این امت با هماند و این اختلافها بایستی باشد بایستی این اختلافها به همدیگر کمک بکند اگر بنا باشد که ما همه یکجور فکر کنیم که این کثرت و امت فراوان که تحت لوای یک پرچم باشند شکل نمیگیرند پس چرا پیامبر فرمود: «اخْتِلَافُ أُمَّتِی رَحْمَة» هم اختلاف دارند اما چون امت من هستند این اختلاف تحت لوای یک امت قرار میگیرد آهنگ پیامبری و رسالت و نبوت روی همه این نظرات مختلف هست ولی ما نباید این اختلاف را تبدیل به مخالفت کنیم دشمنی و عداوت کنیم این خصومت فقط و فقط باید نسبت به شیطان باشد ﴿إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا﴾ ما دشمن را که شیطان است دوست میگیریم دوست را که برادر است خواهر است رفیق است همسایه است امثال ذلک دشمن میگیریم این کجفهمی نیست این انحراف از مسیر فهم امامت و عهد امامت نیست ظاهراً وقت گذشته آرزوی توفیق و بهرهمندی معرفت صحیح از درگاه الهی داریم و امروز که روز جمعه است و همگان بهرهمند از این ماه مبارک رمضان و روز عید جمعه این ماه هستیم از خدای عالم میخواهیم به این روز به این ماه به این شبها به این روزها به برکت اینها خدا را سوگند میدهیم که همه را از معرفت صحیح برخوردار بفرماید و فرهنگ مهدویت را در جامعه ما حاکم بفرماید و اختلاف و تفرق و تشتت را به وحدت و یکپارچگی و انسجام امت مبدل بسازد به حرمت رسول گرامی اسلام و اهل بیتش هم درود و سلام میفرستیم

«و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


دیدگاه شما درباره این مطلب
0 Comments