17 04 2021 280316 ID:
image

«چگونه زیستن بر مبنای عقلانیت وحیانی» جلسه پنجم

پایگاه اطلاع رسانی اسراء؛ سلسله سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جواد آملی با عنوان«چگونه زیستن بر مبنای عقلانیت وحیانی» ویژه ایام ماه مبارک رمضان 1442ه‍ ،

پایگاه اطلاع رسانی اسراء؛ پخش زنده سلسله سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جواد آملی با عنوان«چگونه زیستن بر مبنای عقلانیت وحیانی» ویژه ایام ماه مبارک رمضان 1442ه‍ ، هر روز ساعت 14 عصر  از تلویزیون اینترنتی اسراء پخش می گردد.

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمد لله رب العالمین و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین» پنجمین روز از ماه عزیز و عظیم مبارک رمضان با عنایت «رحمة للعالمین» به عنایتی که با جلوه برتر ماه مبارک رمضان ظهور کرد پشت‌سر میگذرانیم و خدا را شاکریم که توفیق درک و فهم و ارادت به ساحت کبرایی ماه مبارک رمضان را با سحرگاهانش و برنامههای ارزشمندی که برای این ماه مقرر شده است را تجربه میکنیم به معنای اینکه در جان و دلمان این حقایق غیبی و الهی را قرار میدهیم بحثی که در این جمع و این جلسات داشتیم تحت عنوان چگونه زیستن بر مبنای عقلانیت وحیانی است سه چگونگی در پیش روی انسان مطرح است چگونه بودن چگونه شدن و چگونه زیستن آغاز هستی انسانی را با چگونه بودن فرا میگیریم و انجام و پایان هستی انسان را با چگونه شدن و مسیر چگونه بودن و چگونه شدن را با چگونه زیستن از این رهگذر بایستی نحوه زیست را در حیات دنیا به درستی بیاموزیم اینکه انسانها در باب حیات دنیا به چند دسته تقسیم میشوند بحثی که إنشاءالله در آینده به آن خواهیم پرداخت اما قبلاً لازم است که ما راجع به حیات دنیا و اصل این عالم و چگونگی و کیفیت آن عالم شناخت دقیقتر و کاملتری حاصل بشود تا براساس یک تعامل سازنده نسبت ما با عالم دنیا به درستی برقرار بشود و براساس این نسبت درست زیستن سالم و صحیحی به ارمغان بیاید اولین ویژگی که بایستی در باب حیات دنیا بدانیم این است که دنیا یک حلقه از حلقات هستی و حیات است و مرحله نخستین و آغازین حیات انسانی است که در آن دوران که دوران بسیار مهم و تعیین کننده و سرنوشتساز هم هست انسان چگوه زیستن را به درستی بیابد و تعاملی صحیح و سازنده با عالم دنیا داشته باشد دنیا صرفاً یک مکان یا یک جایی برای سکونت و زیست نیست اگر برای جماد و نبات و حیوان فرضاً مکانی تلقی بشود برای انسان یک مکانتی است یک مرتبهای از حیات است که با نحوه درست و تعامل صحیح با دنیا میتواند همیشه و ابدیت خودش را به درستی تأمین کند بنابراین عالم دنیا و هر چه که در دنیا هست موجود زنده است حیات دارد حرکت و تغییر دارد موجود مرده در این عالم اصلاً جایگاهی ندارد حتی اگر مرده هم بشود باز این حیات حاکم بر نظام طبیعت مرده را به گونه دیگری زنده میکند اگر خاک به میوهای همانند سیب و گلابی تبدیل بشود و این سیب و گلابی به پختگی کامل بشود فرسوده بشود و بیفتد و ساقط بشود از درخت و بعد دوباره خاک بشود دوباره این خاک از جای دیگری سر بر میآورد یا در کنار درختی دیگر یا حتی کنار غذایی و حیوانی یا انسانی دیگر ساخته میشود این حیات و این زندگی در این جهان مستقر است هیچ بخشی از بخشهای هستی و موجودات عالم طبیعت نیست مگر اینکه به نحوهای از حیات در حقیقت آمیخته است البته حیات عالم طبیعت یک حیات ناپایدار است بیقرار و بیثبات است حیات آمیخته با مرگ است همواره در حال تجدّد و تصرّم است آمد و شد از ویژگیهای این عالم است پس مسئله اول این است که ما بدانیم که در یک مکان یا یک زیستگاه طبیعی به معنای اینکه برای حیوان یا برای جماد و نبات وجود دارد زندگی نمیکنیم بلکه در عالمی زندگی میکنیم که از او به دنیا یاد میکنیم و این دنیا نخستین حلقه حیات برای انسان است و این حلقه حیات هم تعیین کننده و سرنوشتساز است و عوالم دیگر مبتنی بر این برای انسان ظهور و نمودی پیدا خواهد کرد بعد از اینکه ما این موجود را به لحاظ حیاتمندی شناختیم فکر نکردیم که نپنداشتیم و پندار ناصواب پیدا نکردیم که دنیا را یک خانهای یک داری یک سرایی بیروح و بیحیات تلقی بکنیم بلکه جایگاهی است مکانتی است مرتبتی از وجود است که در این مرتبت از وجود انسانها زیست میکنند تا فَرگشتگی و کمال پیدا کنند تکامل بیابند روحشان را مجدد کنند تجدید کنند زنده کنند و به تعالی و سعادت برسند و لذا حیات طبیعت و عالم دنیا از این رهگذر بسیار بسیار مهم و قابل اهمیت و اهتمام است بعد از اینکه شناختیم دنیا یک موجود زنده است به ویژگیها و خصایص این دنیا بایستی توجه کنیم در جلسه گذشته به اولین ویژگی دنیا اشاره کردیم که این ویژگیها در حقیقت بایستی مورد اهتمام و اعتنای انسان قرار بگیرد این فقط و فقط یک امر بیرونی و عرضی نیست دنیا در هویّت ما و در حقیقت ما اثرگذار است اولین ویژگی که برای دنیا بیان شده است ویژگی حرکت و تغییر و بیثباتی و بیقراری و ناآرامی است این را باید خوب بیابیم ما داستان نمیگوییم قصه نمیگوییم از کره زمین و ماه و خورشید سخن نمیگوییم که احوال و خصایص اینها را بیابیم نه از دنیایی سخن میگوییم که با هویت ما آمیخته است و ما در این دنیا داریم زیست میکنیم و زندگی ما با این حقیقت گره خورده است که اگر این آمیختگی را به درستی انجام ندهیم غبن و خسارت دامنگیر ما خواهد شد یک موجود بیقرار یک موجود بیثبات «خوش خلعتی است جسم ولی استوار نیست خوش حالتی است عمر ولی پایدار نیست» این ناپایداری و بیقراری ویژگی همین عالم طبیعت و عالم دنیاست این جسم انسانی اگر در جوانی و نشاط قرار بگیرد «خوش خلعتی است جسم ولی استوار نیست» این عدم استواری به جهت آن است که این عالم این جهان جهان ناپایدار است «خوش حالتی است عمر ولی پایدار نیست» این زمینی که ما در آن داریم زندگی میکنیم که «خوش منزلی است عرصه‌ی روی زمین دریغ» این زمین منزل خوشی است اما دریغ که «کانجا مجال عشق و مقام قرار نیست» هرگز انسان نمیتواند دنیا را قرارگاه پایدار و ثابت بداند این ویژگی ویژگی بسیار مهمی است اگر خردمندی نباشد اگر اعتنای به باطن و درون و جانمایه این حیات دنیا نباشد و انسان بدون توجه به این بیقراری این بیثباتی و این ناآرامی که در متن حیات دنیا وجود دارد بدون توجه به آن بخواهد زیست انسانی خودش را تأمین بکند این فریب است این نیرنگ است اما ویژگی دیگری که در این جلسه بیشتر با هم صحبت بکنیم تا چگونه زیستن را در نشئه طبیعت بر مبنای عقلانیت وحیانی بخواهیم بیاموزیم تأکید کنیم عقلانیت وحیانی برای اینکه بشر به خودی خود این باطن و جانمایه عالم طبیعت را نمیتواند بشناسد اتفاقاً اصراری که امروز جهان تبلیغات جهان رسانهها و عوالمی که برای اقتصاد و برای ثروتاندوزی و مالاندوزی دارند تلاش میکنند جهانهایی تشکیل شده است عوالمی ساخته شده است که انسانها را به این امر سوق بدهند که انسان این دنیا را تمام هستی خودش را معطوف به این دنیا و به این ظاهر کند اما از باطن دنیا غافل باشد این ویژگی که باطن دنیا چیست و انسان با شناخت به باطن فریب نخورد گول نخورد مغرور نشود از بزرگترین و با اهمیتترین آموزههای دینی و قرآنی و منابع روایی ماست اجازه بدهید از قرآن مجید در این رابطه سخن بگوییم که به زیبایی تمام دنیا را به ما معرفی میکند و خصایص دنیا را بازگو میکند اولین خصیصه را که ملاحظه فرمودید بیقراری و بیثباتی است دنیا «دَارُ مَمَرٍّ لَا دَارُ مَقَرٍّ» مقر و قرارگاهی نیست منزلی نیست «کانجا مجال عشق و مقام قرار نیست» اما این ویژگی دوم را که از آن به دنیا و عالم غرور یاد میشود میخواهیم که امروز آن را بهتر بفهمیم اگر انسان بداند که در این عالمی که زیست میکند این عالم عالم غرور و نیرنگ و فریب است به معنایی که توضیح خواهیم داد اگر انسان نداند که این عالم اینگونه است قطعاً فریب خواهد خورد قطعاً مغرور میشود و مغرور انسانی است که ساقط و منحط خواهد شد اما چرا این قصه است و چرا دنیا به عنوان متاع غرور معرفی شده است مستحضرید که شنوندگان ما بینندگان ما کسانی که این مباحث را دنبال میکنند کاملاً آشنایند که قرآن مجید قرآن این کتاب عزیز که حقیقتگوی است حقگوی است و بیان هدایت نسبت به حقایق هستی را به زبان دارد بیان میکند این مسئله را برای ما روشن میکند که دنیا متاع غرور است بلکه ﴿وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ﴾ این را خدای عالم با وضوح و روشنی تصریح میکند که متوجه باشیم در عالمی زیست میکنیم که این عالم عالم فریب و غرور و نیرنگ است و اگر شما فریب این دنیا را بخورید و مغرورانه زیست کنید چون زیستن گاهی اوقات با دیدن حقیقت و مجال واقع را بررسی کردن است و گاهی اوقات عدم شناخت درست و کافی نسبت به یک حقیقت باعث میشود که انسان مغرورانه زیست کند اگر ما از چگونه زیستن سخن میگوییم باید بگوییم که آنهایی که دنیا را نشناختند و به ظواهر دنیا اکتفا کردند و باطن و حقیقت دنیا را ندیدهاند این دسته از انسانها میشوند مغرور و انسان مغرور یک نوع زندگی خاصی دارد و این چگونه زیستن برای او در خصوص این ویژگی از جایگاه حیات دنیا حاصل میشود این را اجازه بدهید که با هم مرور کنیم و آیات الهی را در این رابطه بخوانیم و خوانش عمیقتری داشته باشیم و خردمندانه و عقلمدارانه با این قضیه روبه‌رو بشویم دنیا یک ظاهری دارد و یک باطنی یک اقبالی دارد و یک ادباری یک بهاری دارد و یک خزان و زمستانی یک حیاتی دارد و یک موتی این دو چهره بودن دنیا امر قطعی است هم بهارش را نشان میدهد و هم خزان و زمستانش را هم حیاتش را نشان میدهد و هم مرگ و فنایش را نشان میدهد این دو چهره بودن این دو سیما داشتن باعث میشود که عدهای که به یک چهره او توجه میکنند و از چهره دیگر غافلاند در این چهره خیره بشوند تمام همّ و غم‌شان را به این چهره و به این صورت دنیا بدوزند و این باعث غرور و فریب اینها بشود اگر یک واقعیتی بود حیات دنیا که یک چهره بود یک سیما داشت همیشه سبز بود همیشه بهار بود همیشه جایگاه خوشی و راحتی بود هرگز غم و ناراحتی در او نبود همیشه صحت و سلامت بود و مرض و بیماری در او وجود نداشت همیشه حیات بود زندگی بود پایداری بود و بیقراری و مرگ در او وجود نداشت با یک حقیقت یکدست انسان یکدستی برخورد میکند و دیگر مغرور نمیشود و فریب نمیخورد خدعه و نیرنگ در او اثر نمیکند چرا که آن حقیقت حقیقت یکدستی است با آن حقیقت تعامل واحدی دارد اما اگر یک حقیقتی بود دو چهره دو روی و دو واقعیت با او بود هم بهار داشت و هم خزان هم شادی داشت هم غم هم صحت و سلامت داشت هم مرض و بیماری هم موت داشت و هم حیات با چنین واقعیتی بایستی که با همان دو چهره انسان بتواند روبه‌رو بشود هم بهارش را بداند و هم خزانش را هم شادی را و هم غم را هم اقبال و رویکرد دنیا و آدم را و هم ادبار و پشت کردن دنیا را که این دو معنا این دو جهت این دو چهره برای انسان بایستی که واضح و روشن باشد آن کسانی که این مطلب را شما در قرآن بارها ملاحظه فرمودید که خدا توصیه با صراحت تمام با بیان روشن و واضح بدون هیچ ابهام و شائبهای میفرماید که ﴿فَلا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا وَ لا یَغُرَّنَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ﴾ با صراحت تمام که حیات دنیا شما را فریب ندهد با واژه غرور و غَرور آشنا باشیم و اینکه قرآن دارد با این واژه با ما حرف میزند و جانمایه ما و خرد اصلی و عقل درونی ما را میخواهد شکوفا کند باز کند و این عقلانیت وحیانی است که میتواند ما را به حقیقت دنیا و باطن دنیا آگاه کند وگرنه ظاهر دنیا همین بهار است و همین شادی است و همین لبخند است و همین خندان بودن است در حالی که هم خنده دارد و هم گریه هم شادی دارد و هم غم هم سلامت و صحت دارد و هم مرض و بیماری و نظایر آن این هر دو را اگر انسان نبیند و تمام چهره وجودش را به یک سمت و سوی از دنیا بدوزد مال و ثروت بسیار نعمت خوبی است اما آیا این مال و ثروت پایدار است فرزند بسیار نعمت خوبی است بالاتر از فرزند نعمتی نیست اما آیا این فرزند پایدار است آن مال پایدار است آن مقام پایدار است یا اینها چهره دیگری هم دارند این ثروت به فقر تبدیل میشود آن علم به جهل تبدیل میشود آن مقام رفیع به مکان حضیض مبدل میشود اینها اقتضای طبیعت است طبیعت و عالم دنیا هر دو چهره را دارد به خودش نشان میدهد شما دیدید و میبینید و میبینید آنانی که رفیع بودند این چهره اقبال دنیا آنها را وضیع کرد و آنها را به زمین زد و این هم چهره دیگر دنیاست عیب ندارد انسان در یک مرتبهای رفیع باشد اما به درستی استفاده کند وضیع باشد اما به درستی موضع بگیرد و نظر داشته باشد ولی بداند که همیشه بلندی نیست همیشه رفعت نیست همیشه در مقام برتر قرار گرفتن نیست بلکه این اقبال ادباری را هم با خود خواهد داشت این رفعت یک وضع و حضیض بودن را هم با خود خواهد داشت اگر انسان بخواهد با حس و ظواهر بنگرد و بدون اینکه از عقل و خرد درونی خودش بهره بگیرد و این عقل را در کنار وحی شکوفا کند و اثاره بکند تمام توجهش را به عالم دنیا بدوزد این بدون تردید فریب خواهد خورد و این میشود انسان مغرور و یک نحوه از زیستن و چگونه زیستن زیستن مغرورانه است مغرور آن کسی که ظاهر را ببیند و از باطن غافل باشد اقبال دنیا را ببیند اما از ادبار دنیا غافل باشد و این اقبال را نشناسد خدای عالم در قرآن میفرماید که وضعیت دنیا این است ﴿فَلا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا﴾ با صراحت تمام مبادا مغرور بشوید مبادا حیات دنیا شما را فریب بدهد دنیا فریبکار نیست دنیا فریبدهنده نیست این شما هستید که بایستی چشم دل را باز کنید چهره جانتان را روشن کنید و از جایگاه سراج عقل وحیانی بیابید که این دنیا اینگونه است و زیستن خود را اصلاح کنید مبادا بر مبنای اینکه اکنون صحتی هست عافیتی هست جوانی و نشاط و شادابی هست رفعت مقامی هست ثروت و مالی هست اموال و اولادی در کنار انسان هستند همینگونه انسانهای فراوانی بودند که دیده عبرتبین میخواهد «هان! ای دلِ عبرت‌بین از دیده عبر کن هان! ایوانِ مدائن را آیینه‌ی عبرت دان» هان دیدن این ایوان مدائن با آن رفعت و بلندی ظاهری نگاه کن که امروز به یک ویرانهای تبدیل شده است که آن ادبار دنیا نسبت به همین ایوان مدائن بوده است بنابراین از جمله ویژگیهایی که برای حیات دنیا برشمرده شده است و قرآن با اثاره عقل برای ما این فهم درست را ایجاد کرد که دنیا مکان غرور است مکان فریب است مکان نیرنگ است و انسان بایستی متوجه باشد که به اقبال دنیا اگر توجه کرد به ادبارش هم توجه کند آنگاه فریب نخواهد خورد به شیطان میگویند غَرور ﴿وَ لا یَغُرَّنَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ﴾ شیطان غَرور است و دنیا غُرور است و انسانی که از جایگاه شیطان به دنیا دل بست میشود مغرور غَرور است غُرور است مغرور است شیطان را میگویند غَرور زیرا او بسیار مکر میکند و تمام توجه انسان را میخواهد به دنیا و به اقبال دنیا و به ظواهر دنیا بدوزد و انسان را از باطن و آن جانمایه دنیا را انسان را غافل کند تمام تلاش شیطان این است اگر به شیطان گفته میشود که او غرور است و منشأ و مبدأ فریب و نیرنگ است برای اینکه تمام تلاش شیطان است که آن سبزی و خضرویت و بهار دنیا را به انسان نشان بدهد و چشم انسان را از آن خزان و سرما و زمستان فرو ببندد که انسان نبیند حجابی و ستاری ایجاد کند تا انسان بهار را ببیند و خزان را نبیند شادی را ببیند و غم را نبیند اقبال را ببیند و ادبار را نبیند صحت و سلامتی و جوانی و نشاط را ببیند اما پیری و فرتوتی و کهنسالی و درماندگی و عجز را نبیند این ویژگی شیطان است که شیطان میخواهد با چنین نوع زیستنی برای انسان اینگونه زیستن را زیبا جلوه بدهد این تزیین است این فریب است این تدلیس است یکی از واژههایی که به درستی خدای عالم در قرآن استفاده میکند و باعث میشود که انسان متوجه بشود به این نفس ﴿سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ این تسویل این تدلیس این حیلهگری این مخفیکاری این پنهانکاری نسبت به حیات دنیا باعث میشود که انسان غافل بشود یک چیز را برجسته کردن ربوه و برجستگی دادن و آن امر دیگر را که آن هم اصالت دارد و هست آن را مخفی کردن پنهان کردن این میشود همان تزیین امروز جهان مدرن را که شما ملاحظه میکنید یا شیطانی میاندیشند و شیطانصفت هستند یا به گونهای هستند که در غفلتاند و کار شیطانی میکنند تمام توجهشان این است که چشم را باز کنند گوش را باز کنند لذایذ خمسه ظاهری را برای انسان تأمین کنند اما هیچ ندایی و صدایی از این رسانهها بلند نمیشود که دنیایی که ما اینجور داریم از آن تبلیغ میکنیم و میگوییم بیایید زیست کنید لذت ببرید شادکامی داشته باشید نشاط داشته باشید خندان باشید این دنیا یک خزانی هم در پیش خواهد داشت یک فرتوتی و کهنسالی خواهند داشت در همین غرب و شرق ببینید که کهنسالان و آنهایی که سنّشان گذشته است در چه حالی و در چه شرایطی دارند به سر میبرند «خوش خلعتی است جسم ولی استوار نیست خوش حالتی است عمر ولی پایدار نیست» این ناپایداری را چه کسی باید به انسان بگوید مدام به انسان میگویند که لذت ببر لذت ببر بله انسان بایستی از مطامع دنیا لذت ببرد و خدای عالم این را برای انسان مقرر کرد و فرمود ﴿کُلُوا وَ اشْرَبُوا﴾ اما اسراف کردن تبذیر روا داشتن و نسبت به دنیا تمام توجه را و اهتمام را داشتن و از باطن دنیا در غفلت بودن این از بدترین و خسارتبارترین حالتی است که ممکن است برای انسان پیش بیاید لذا ویژگی دنیا را خدا بیان کرده است ملاحظه بفرمایید ما چگونه زیستن را در آیینه دنیا و وضعیتی که خدای عالم برای ما از دنیا تشریح میکند ببینیم دنیا اگر برای او بهاری است و اقبالی است خزانی و ادباری هم برای او وجود دارد لذا از کارهای اصلی شیطان و مکائد و نیرنگها و خدعههای رسمی شیطان فریب دادن است که این فریب دادن یعنی ظاهر را آشکار کردن و باطن را مخفی کردن حتی شیطان حتی شیطان در باب خدای عالم هم انسان را میخواهد فریب بدهد خدای عالم کریم است برخیها به برخی از اوصاف الهی توجه میکنند از سایر اوصاف باز میمانند غافلاند خدا کریم است خدا رئوف است خدا رحیم است هیچ تردیدی در کرامت و رأفت و محبت خدا و «ارحم الراحمین»ی خدا نیست این هیچ تردیدی در آن نیست ﴿یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَریمِ﴾ اما چگونه باعث شده است چه چیزی باعث شده است که انسان فکر کند که خدای عالم هر کاری انسان بکند ولو دروغ و حیله و نیرنگ و ظلم و ستم و هر کاری بکند خدا با او با کرامت برخورد میکند و با محبت برخورد میکند چه کسی این حرف را زده آیا خدا خودش را اینجوری معرفی کرده یا اینکه فرموده است رحمت الهی بر مبنای حکمت است او «أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ» است «فِی مَوْضِعِ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ» و اما او «أَشَدُّ الْمُعَاقِبِینَ» است «فِی مَوْضِعِ النَّکَالِ وَ النَّقِمَة» آیا اموال مردم را به سرقت بردن به اختلاس بردن به دروغ و حیله و نیرنگ اموال عمومی را غارت کردن حقوق انسانها را به تاراج بردن آراء مردم را در سبد بطلان قرار دادن بیتوجهی به آراء به حقوق به اموال به ثروت عمومی کردن آیا این جایش این است که انسان بگوید که خدا «ارحم الراحمین» است خدا کریم است این تفکر توهم باطل و پنداشت خلاف را چه کسی به انسان یاد داده شیطان دارد میگوید شیطان دارد انسان را به خدا به وسیله خدا انسان را فریب میدهد چگونه میگوید خدا «ارحم الراحمین» است خدا میبخشد خدا گنهکاران و اهل معصیت را میبخشد بله آن اهل معصیتی که از معصیت دست بردارد جبران کند طغیان و عصیانش را به جبران و به توبه و به انابه و رعایت «حق الناس» و ارجاع «حق الناس» میبخشد اما معنایش این نیست که خدای کریم و رحیم بخواهد هر کسی هر کاری را انجام میدهد ﴿هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لاَ یَعْلَمُونَ﴾ آیا شما فکر میکنید خدا در قرآن میفرماید آیا شما فکر میکنید که مؤمن و منافق در پیشگاه خدا یکساناند آیا شما فکر میکنید که فاسق و فاجر از یک سو انسان اهل طاعت و عدالت از سوی دیگر اینها یکساناند چرا اینجوری فکر میکنید آیا انسانهای مؤمن با انسانهای منافق یکساناند شما در سوره مبارکه حدید میبینید که خدای عالم گفتگوی بین انسان مؤمن و انسان منافق را دارد ذکر میکند یکی از بهترین مجالها و مؤثرترین آنها که میتواند در هستی انسانی اثر بگذارد همین گفتگو و مناظرهها و صحبتهایی است که در حقیقت در دنیا و برزخ و قیامت این نحلهها و فکرها و فرهنگهای مختلف دارند یک عده مؤمنانه زیستند یک عده منافقانه زیستند اینها در روز قیامت چگونه زیستن را تجربه میکنند یکی در تاریکی و ظلمات و دیگری در روشنایی و نور انسانهای مؤمن با نورشان حرکت میکنند ﴿نُورُهُمْ یَسْعَی بَیْنَ أَیْدِیِهمْ وَ بِأَیْمَانِهِمْ﴾ انسانهای مؤمن وقتی سر از خاک برمیدارند در عالم برزخ یا در عالم قیامت ظاهر میشوند همه چیز برایشان روشن است چیزی برایشان در تاریکی و ظلمت نیست اما انسانهای منافق کوردل چون کوردلی داشتند خردشان را خاموش کردند عقلشان را افسردند و از چراغ عقل بهرهای نگرفتند در تاریکی و ظلمت نسبت به خردمندی زیستند گرچه چشم ظاهرشان میدید گرچه حسشان بود لذتجویی کامجویی و نظایر آن را در حیات طبیعت تماماً به او توجه داشتند اما از آن باطن و جانمایه خرد بهرهای نگرفتند اینها که منافقاند در تاریکی میزیند آنها که مؤمناند در نورانیت و روشنایی این منافقین به مؤمنین میگویند ما با هم زندگی میکردیم در دنیا با هم بودیم ﴿انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِکُمْ﴾ شما یک مهلتی بدهید صبر کنید ما هم با شما همراه باشیم از نورتان استفاده کنیم ﴿انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِکُمْ﴾ در مقابل مؤمنین به منافقین میگویند ﴿قیلَ ارْجِعُوا وَراءَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً﴾ شما اگر نور میخواهید اینجا جای تهیه نور نیست اینجا هر کسی نور را باید با خودش بیاورد آن کسانی که در نشئه طبیعت خردمندی و چراغ را و سراج باطن را روشن نکردند از یک سو و از وحی بهره نگرفتند از سوی دیگر با چراغ خاموش حرکت کردند فقط چشمشان میدید زبانشان و گوششان و حواس ظاهریشان اما باطنشان خاموش بود این دسته از انسانها در کوری زندگی میکنند اینکه عرض کردیم چگونه شدن بر مبنای چگونه زیستن است همینجاست چگونه شدن را خدای عالم میفرماید که منافقین در ظلمت و تیرگی و تباهی حیات دارند اما انسانهای مؤمن در نورانیت و فروغ هستند و زندگی میکنند چرا چرا چون در دنیا انسان مؤمن از عقل مستظهر به وحی عقل پشتیبانی شده از وحی استفاده کرد و این روشنایی را فروغ آسمانی بخشید این فروغ سپهری این عقل را آن قدر روشن کرد که توانست جان و باطن حقایق را بشناسد دنیا را بشناسد ظاهر دنیا را باطن دنیا را و فریب نخورد و مغرور نشود و زیستن مغرورانه نداشته باشد آنگاه در حالت شدنِ او و نهایت او به جایی میرسد که با نور حرکت میکند وقتی منافق به مؤمن میگوید صبر کن تا من از نور تو استفاده کنم ﴿انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِکُمْ﴾ در جواب آنها میگویند ﴿قیلَ ارْجِعُوا وَراءَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً﴾ اینجا جای تهیه نور نیست آن کسی که میخواست نور را با خود بیاورد باید از سراج عقل بهرهمند میشد بنابراین ویژگی که ما باید نسبت به دنیا بشناسیم و به درستی دنیا را بیابیم فریب نخوریم مغرورانه زیست نکنیم توصیههای قرآن و زواجر صریح قرآنی را اهمیت بدهیم ماه مبارک رمضان است ما هر روز اگر بتوانیم إنشاءالله توفیق داشتیم یک جزء بخوانیم بسیار کار خوبی است اما خواندن قرآن یعنی این یک وقت قرآن را میخوانیم یک وقت قائم به قرآن هستیم یک وقت نماز را میخوانیم یک وقت قائم به نماز هستیم یک وقت عدالت را میگوییم میشنویم مینویسیم یک وقت قائم به قسط هستیم خواندن هیچ ارزشی ندارد هیچ مشکلی را از انسان برطرف نمیکند سی جزء قرآن را در سی روز و شب قرآن در ماه رمضان انسان بخواند یک ثواب حداقلی زبانی دارد اما تأمل کردن تفکر کردن تفقه داشتن تدبر داشتن از نواحی مختلف به دنیا نگاه کردن ما باید راجع به دنیا تفکر کنیم و بیندیشیم ما راجع به دنیا تعقل کنیم و اندیشه کنیم ما باید راجع به دنیا تفقه کنیم تفقه یعنی چه یعنی باطن دنیا را آن جانمایه و اصل دنیا را بیابیم فقط به ظاهر دنیا توجه نکنیم و غرّه نشویم مغرور نشویم فریب نخوریم و بهار دنیا را برگیریم و از خزانش در غفلت باشیم ما باید که تدبر کنیم این تدبر این تفکر این تعقل این تفقه برای این است که جوانب مختلف این حقیقت برای ما وا بشود تدبر کردن یعنی چه یعنی عاقبتاندیشی کردن آیا عاقبت دنیا چیست پایان انجام دنیا چیست انسان غرّه شده و مغرور شده به دنیا نهایتاً به کجا میرسد سلاطین و پادشاهان و کسانی که از قدرت و تمکّن فراوان برخوردار بودند مولایمان علی بن ابی‌طالب سلطان دنیاکاوی است او فرازمند بر قله عالم نشسته است و دنیا را برای ما دارد تشریح میکند که میفرماید «أَلَا حُرٌّ یَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَةَ» این دنیا را و مقام دنیا را و لذتهای دنیا را یک لماظه میداند البته ما نمیخواهیم بگوییم که انسانها از دنیا دست بشویند زاهدانه زندگی کنند بیرغبت باشند نه ﴿وَ لا تَنْسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنْیا﴾ ما باید بهرهمان را از دنیا ببریم لذتهای منطقی را از دنیا داشته باشیم اما تمام توجه را به دنیا با این مظاهر بخواهیم داشته باشیم این فریب میآورد این نیرنگ را و این بطلان را با خود میآورد بنابراین در پایان عرض این نکته را میخواهیم توجه بدهیم و توجه داشته باشیم همه ما که دنیا محل غرور و فریب است در منابع وحیانی ما سرشار و مالامال از این مسئله است که دنیا را با این ویژگی و با این خصیصه معرفی کردند ﴿وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ﴾ این را خدای عالم در جای جای قرآن به صورت صریح بیان فرموده است گاهی اوقات میفرماید که ﴿فَلا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا وَ لا یَغُرَّنَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ﴾ همین آیه را با همین مضمون در سوره مبارکه لقمان و همچنین در سوره مبارکه فاطر بیان کرده است بارها و بارها میفرماید که عدهای را امانی و آرزوها فریب داد یکی از چیزهایی که انسان را فریب میدهد نیرنگ میدهد این آرزوها است آرزوها همیشه در چشمان انسان است همیشه در جلوی چشم انسان است اما باطن اینها و اینکه آیا آرزوها دستیافتنی هستند یا نیستند این مجال راحتی نیست که انسان بتواند به آن راحتی دست پیدا کند دیگر پایان این جلسه هم رسید بار دیگر از درگاه الهی عاجزانه مسئلت داریم که إنشاءالله این ماه مبارک رمضان را برای ما ماه سراسر معرفت آگاهی شناخت تفکر تعقل تعمّق بله ترتیل و قرائت قرآن بسیار خوب و عزیز است اما تأمل کردن و تفقه کردن در اینگونه از مسایل ما را به چگونه زیستن و یک زیست حقیقی و شایسته فرا میخواند و چگونه شدن را به درستی برای ما به ارمغان میآورد با استمداد از درگاه الهی و توسل به ماه مبارک رمضان برای همه عزیزان خیر و صلاح و فلاح و سعادت دنیا و آخرت را امید و آرزو داریم

«و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


دیدگاه شما درباره این مطلب
0 Comments