02 07 2016 302974 شناسه:
image

امامان معصوم(ع) شاگردانشان را به نشر آثار قلمي تشويق مي‌نمودند

پایگاه اطلاع رسانی اسراء- سرویس دین و اندیشه: به مناسبت 14 تیر ماه، روز قلم، فرازهایی از مجموعهٴ گرانسنگ «سرچشمهٴ انديشه» اثر حکیم متاله آیت الله العظمی جوادی آملی با موضوع اهمیت قلم و نگارش در روش تعلیمی اسلام، را از نظر می گذرانیم:

پایگاه اطلاع رسانی اسراء- سرویس دین و اندیشه: به مناسبت 14 تیر ماه، روز قلم، فرازهایی از مقاله «راه تحصیل علم حصولی و شهودی» از مجموعهٴ گرانسنگ «سرچشمهٴ انديشه» اثر حکیم متاله آیت الله العظمی جوادی آملی با موضوع اهمیت قلم و نگارش در روش تعلیمی اسلام، از  را از نظر می گذرانیم:

  با تبيين روش تعليم مطلبي كه مورد اهتمام پيشوايان ديني است، همانا نوشتن مسائل اسلامي است كه همواره نشر دانش توسط قلم و بنان، مانند سخن و زبان، مورد توصيه آن بزرگان است كه ضمن اعلام خطوط كلي تحقيق، به كتابت علوم الهي سفارش شده است كه نمونه‌هايي از آن ذيلاً بيان مي‌شود:

از پيامبر اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم)رسيده است كه دانش را با نوشتن حفظ كنيد و از زوال آن جلوگيري نماييد: «قيّدوا العِلمَ»، قيل: و ما تقييدُهُ؟ قال(صلّي الله عليه وآله وسلّم): «كتابَتُه».[1]

مردي از انصار سخنان شگفت انگيزي از مجلس رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) مي‌شنيد و توان حفظ آن را نداشت؛ شكايت به حضرت برد. پيامبر(صلّي الله عليه وآله وسلّم) فرمود: از دست راستت كمك بگير؛ يعني بنويس: «إنّ رجُلاً مِنَ الانصارِ كان يَجلسُ إلي النبي(صلّي الله عليه وآله وسلّم) فيسمع منهُ الحديث فيُعجبهُ و لايحفظهُ فشكا ذلك إلي النبي(صلّي الله عليه وآله وسلّم) فقال له رسول الله(صلّي الله عليه وآله وسلّم): استعنْ بيمينك و اَومأ بيدهِ أي خُطّ».[2]

از حضرت امام حسن مجتبي(عليه‌السلام) رسيده است كه فرزندان و برادرزادگان خود را فرا خواند و به آنها فرمود: شما خردسالان قوم هستيد و اميد آن مي‌رود كه بزرگان آينده باشيد، دانش را فراگيريد و اگر كسي قدرت حفظ آن را نداشت، آن را بنويسد و نگهداري كند: «اِنّه دعا بنيه و بني أخيه فقال: أنّكم صِغارُ قومٍ و يُوشكَ أن تكُونوا كبارَ قومٍ آخرين فتعلّموا العلمَ فمن يستطيعُ منكم اَن يحفظهُ‏فليكتبه و ليضعه في بيته».[3]

از رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم)رسيده است كه هرگاه از انسان با ايمان، يك برگ توشه علمي بماند، آن برگ حجابي بين او و آتش قيامت خواهد شد: «المُؤمنُ إذا ماتَ و تركَ ورقةً واحدةً عليها علمٌ تكونُ‏تلك الورقةُ يوم القيامة ستراً فيما بينه و بين النار... ».[4] وقتي توشه عالِمي را به حضور امام حسن عسكري(عليه‌السلام) ارائه دادند، آن حضرت فرمود: خداوند سبحان به هر حرفي از آن، نوري در قيامت به نويسنده آن عطا كند: عرضتُ علي أبي محمّد صاحب العسكر(عليه‌السلام) كتاب يومٍ و ليلةٍ ليونس، فقال لي: «تصنيفُ مَن هذا؟» فقلتُ تصنيفُ يونس مولي آل يقطين، فقال: «اعطاه الله بكلّ حرفٍ نوراً يوم القيامة».[5]

گاهي امامان معصوم(عليهم‌السلام) شاگردانشان را به كتابت و نشر آثار قلمي تشويق مي‌نمودند كه يادگار علمي آنان باشد، مانند آنچه امام ششم(عليه‌السلام) به مُفَضّل دستور داد كه بنويس و علم خود را در بين برادرانت بگستران، و اگر مُردي به فرزندانت كتاب‌هاي دست‌نويس خود را ارث بده، زيرا زماني فرامي‌رسد كه مردم جز به نوشته‌هاي خود انس نخواهند داشت؛ «اُكتُبْ وبُثّ علمك في إخوانكَ فإنْ متّ فورث كُتبك بنيك فأنّه يأتي علي الناس زمان هرجٍ ما يأنسونَ فيه إلاّ بِكتبهم».[6]

براي آنكه تنها نوشتن نباشد، بلكه مكتوب از محتواي عميقي برخوردار باشد، روش تربيتي پيشوايان دين اين بود كه شاگردانشان سخنان معصومان از خطا و هوي را يادداشت كنند و در هر حال كه از آنان سخني شنيده مي‌شود، بنويسند، چون آنان در تمام حالات حق مي‌گفتند و هرگز رويدادهاي روزگار، آنان را از حق خارج نمي‌كند و وارد باطل نمي‌نمود.

مردي از پيامبر اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم)پرسيد: هرچه از شما مي‌شنوم بنويسم؟ فرمود: آري. پرسيد: چه در حال خوشنودي شما و چه در حال غضب شما؟ گفت: آري، زيرا ما در تمام اين شئون، جز حق چيزي نمي‌گوييم؛ قُلت يارسول الله! أكتُبُ كُلّما اسمعُ منكَ؟ قال: «نعم». قُلت: في الرضا و الغضب؟ قال: «نَعَم، فإنّي لا أقُولُ في ذلك كلّه إلاّ الحقّ».[7]

براي آنكه نوشته از دوام بيشتري برخوردار باشد، دستور رهبران الهي اين بود كه مطالب حسّاس را بر روي پوست بنويسند كه دوام داشته باشد، نه بر روي كاغذ كه دير پا نباشد.

مردي به حضور امام رضا(عليه‌السلام) رسيد و كتاب يا كاغذي كه در آن، از امام صادق(عليه‌السلام) حديثي نوشته شده بود، به عرض رساند؛ مضمون آن حديث اين بود كه دنيا براي صاحب مقام ولايت الهي، همانند دانه گردويي متمثل شده كه هم از لحاظ اطلاع به همه شئون، و هم از لحاظ اقتدار بر همه جهات آن، در اختيارش مي‌باشد. حضرت امام رضا(عليه‌السلام) فرمود: سوگند به خداوند اين مطلب حق است؛ اين حديث را از كاغذ به پوست منتقل كن كه از دوام بيشتري برخوردار گردد: دخلتُ علي الرضا(عليه‌السلام) و معي صحيفةٌ أو قرطاسُ فيه عن جعفر(عليه‌السلام): «إنّ الدنيا مُثّلت لصاحبِ هذا الأمر في مثلِ فَلْقَةِ الجوزة. فقال: يا حمزة! ذا والله حقٌّ فانقلوهُ الي أديم».[8]

و براي آنكه نوشتار، گذشته از دوام، از هنر زيبا نويسي نيز برخوردار باشد، دستور اولياي الهي اين بود كه معارف عميق، به ويژه آنچه مربوط به مسئله ولايت و امامتِ اهل بيت عصمت و طهارت(عليهم‌السلام) است، با آب طلا نوشته شود: قال الصادق(عليه‌السلام): «نفسُ المهموم لظلمنا تسبيحُ و همّه لنا عبادة و كتمان سرّنا جهادٌ في سبيل الله»، ثم قال ابوعبدالله(عليه‌السلام): «يجبُ أن يكتبَ هذا الحديث بماء الذهب».[9]

وقتي در حضور امام ششم(عليه‌السلام) نام مبارك اميرالمؤمنين(عليه‌السلام) برده شد، آن حضرت بعد از آنكه فضيلت زيارت عارفانه مزار علي بن ابي‌طالب(عليه‌السلام) را بيان كرد، آن‌گاه به راوي فرمود: «... اكتب هذا الحديث بماء الذهب»؛[10] اين سخن را با آب طلا بنويس.

و براي آنكه كتابت از هنر زيبا و شيوا نويسي برخوردار باشد، تا اهل مطالعه را بخواندن آن جذب كند، دستور پيامبر اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم)نسبت به بعضي از منشيان خود اين بود كه در مركّب ليقه بگذارد كه با داشتن ليقه، از جِرم پذيري محفوظ باشد و قلم از ناصافي مصون بماند و حروف برابر، با نظم جداگانه كه حضرتش هدايت مي‌فرمود، نوشته شود و جالب آنكه براي آنكه قلم در اختيار منشي باشد و فراموشش نشود، از گزند گرد و غبار و... محفوظ بماند، دستور داد كه قلم را پشت گوش قرار بدهد كه هم‌اكنون در بين ارباب هنر و صاحبان صنايع دستي معمول است: قال(صلّي الله عليه وآله وسلّم)لبعض كُتّابه: «القِ الدّواةَ و حَرّف القَلَم... وَ ضَعْ قلمكَ علي اُذُنكَ اليُسري، فإنّه اذكر لك».[11]

صحيفۀ دل، دفتر نگارش علم شهودي

گرچه در پيرامون نوشتار، هم از لحاظ محتوي و هم از لحاظ صورت، سخناني به رشته تحرير درآمد، ليكن علمي كه در دفتر است، شبكه صيد شكار معيني است كه بايد از رهگذر لفظ به مفهوم و از مفهوم به حقيقت رسد، وگرنه علم حقيقي در كاغذ يا پوست و در كتاب يا كتيبه نمي‌گنجد، بلكه صحيفه اول است كه راقم الهي در آن رقم مي‌زند و با نغمه ﴿...كَتبَ في قُلوبِهِم الإيمن... ﴾ [12]، دفتر جان را مي‌نگارد كه نه آن علم در دفتر است و نه لوح دل شايسته دفتر اوهام و مفاهيم مي‌باشد، زيرا آن حقيقت نه در جامه تازي ظهور مي‌كند و نه در پيرهن پارسي جلوه دارد، و نه به كسوت عبري و نه به پوشاك سرياني و نه به ديگري لغت و زبان در مي‌آيد، چون پيوند آن با روح مجرد است، نه با كالبد لفظ و معني، و اگر گفته شد كه «قيّدوا العلمَ... » [13]، ناظر به علم حصولي و مفهوم ذهني است، وگرنه علم شهودي و مصداق خارجي را، جز با عمل صالح نمي‌توان صيد كرد: «مَن تَعلّمَ لله و عمِل لله و علم لله دُعي في الملكوت السمواتِ عظيماً... » [14] و «من عملَ بما علِمَ كُفيَ ما لَمْ يَعلَمْ».[15]

پاورقی:

[1]  ـ بحار الانوار، ج2، ص151.

[2]  ـ همان، ص152.

[3]  ـ همان.

[4]  ـ وسائل الشيعه، ج 27، ص 95.

[5]  ـ وسائل الشيعه، ج 27، ص 102.

[6]  ـ بحارالانوار، ج 2، ص 150.

[7]  ـ بحار الانوار، ج2، ص147.

[8]  ـ همان، ص145.

[9]  ـ بحار الانوار، ج2، ص147.

[10]  ـ وسائل الشيعه، ج 27، ص 82.

[11]  ـ بحارالانوار، ج 89، ص 34.

[12]  ـ سوره مجادله، آيه 22.

[13]  ـ بحار الانوار، ج2، ص151.

[14]  ـ امالي شيخ طوسي، ص167.

[15]  ـ بحار الانوار، ج2، ص30.

.........................................................

منبع: کتاب سرچشمه اندیشه ج 5 ص 200