30 09 2021 278644 ID:
image
آیت الله العظمی جوادی آملی:

امام حسین (علیه السلام) خون خود را برای جهل زدایی و جهالت زدایی داد

با حضور مجازی و حضوری بزرگانی از ایران و چند کشور جهان، اولین همایش بین‌المللی و دومین همایش ملی «اربعین حسینی تجلی‌گاه ارزش‌های آسمانی و بشری» در تاریخ چهارم مهر ماه در دانشگاه محقق اردبیلی برگزار شد.

با حضور مجازی و حضوری بزرگانی از ایران و چند کشور جهان، اولین همایش بین‌المللی و دومین همایش ملی «اربعین حسینی تجلی‌گاه ارزش‌های آسمانی و بشری» در تاریخ چهارم مهر ماه در دانشگاه محقق اردبیلی برگزار شد.

حضرت آیت‌الله العظمی جوادی آملی در پیام به این همایش فرمود: روزی آسمان و زمین فرو می ‌ریزد اما نام و یاد سید الشهدا نمی‌ ریزد؛ زیرا امام حسین (علیه السلام) سلطنت را از بین برد و دین، توحید و معاد را زنده کرد.
امام حسین (علیه السلام) اصل مکتب را زنده کرد و به یاد مردم آورد. امام حسین (علیه السلام) جامه و لباس فاخری بر پیکر مردم دوخت.

 خدادوستی و توحید محوری اصل است. امام حسین (علیه السلام) خون خود را برای جهل زدایی و جهالت زدایی داد و دانشگاه باید جهل‌زدایی کند.

 نصیحت موعظه و سفارش نیست بلکه ناصح کسی است که لباس پاک بر تن کند، مردم را برهنه نکند، آبروی جامعه را با اقتصاد سالم حفظ کند و نصیحت باید مدبریت عالمانه و حکیمانه باشد.

متن کامل پیام معظم له بدین شرح است

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمد لله رب العالمین و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین و الأئمة الهداة المهدیین و فاطمة الزهراء سیدة نساء العالمین بهم نتولّی و من أعدائهم نتبرّء الی الله».

مقدم شما فرهیختگان، نخبگان علمی و حوزوی و دانشگاهی را گرامی میداریم و از برگزارکنندگان این همایش و کنگره عظیم علمی به ویژه ریاست محترم دانشگاه اردبیل و اساتید بزرگ و بزرگوار این دانشگاه و نماینده محترم نهاد رهبری حقشناسی میکنیم و از همه بزرگوارانی که با ایراد مقال یا ارائه مقالت بر وزن علمی این همایش و نشست افزودند حقشناسی میکنیم و از ذات اقدس الهی مسئلت میکنیم که به هدف والایی که شما بزرگواران داشته و دارید جامعه عمل بپوشاند.

در جریان اربعین سالار شهیدان سه فصل مطرح است: یکی اینکه حسین بن علی(صلوات الله و سلامه علیهما) چه کرد؛ دوم اینکه برای چه کرد و فصل سوم این است که وظیفه جامعه بشری در برابر نهضت حسینی چیست.

فصل اول مربوط به آن است که حسین بن علی چه کرد؛ حسین بن علی کاری کرد که از غیر او مقدور نبود، زیرا دودمان اموی و مروانی اول با اینکه هیچ سمَتی نداشته داعیه خلافت را در سر پروراندند که خلیفهاند، بعد کمکم گفتند که ما خلیفه رسول خداییم نه خلیفه امرای سقیفه، در بخش سوم گفتند ما «خلیفة الله» هستیم و در مرحله چهارم، این خلافت را به سلطنت تبدیل کردند که سخن از وحی و نبوّت و دیانت و مکتب و بهشت و جهنم و امثال ذلک نیست! کم کاری را دودمان اموی نکردند؛ این کارها کارهای سنگینی بود که کسی بیگانه باشد بعد داعیه خلافت سقیفه را داشته باشد بعد بگوید که من خلیفه رسول خدایم بعد بگوید که من «خلیفة الله» هستم بعد خلافت را به سلطنت تبدیل بکند! این بدترین تحریف دین و تحریف مکتب است. این کار را دودمان اموی کردند و اگر کسی بخواهد همه این ره آوردهای انبیاء را زنده کند و غارتگریهای اموی و مروانی را برگرداند و از بین ببرد، باید «امین الله» باشد. گرچه خدای سبحان در بخش پایانی سوره مبارکه «احزاب» امانت خود را ذکر کرد؛ اما چه کسی این امانت را حفظ کرد؟ ﴿وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ﴾؛ انسان های راستین، این دودماناند، لذا در زیارت این بزرگواران چه در زیارت وجود مبارک امیر مؤمنان(سلام الله علیه) و چه در زیارت وجود مبارک حسین بن علی(صلوات الله علیه) و ائمه دیگر (علیهم السلام) میگوییم: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَمِینَ اللَّهِ»؛ یعنی کسی که بار امانت الهی را به خوبی تحمل کرد و به مقصد رساند؛ آن امانتی که حملش از آسمانها و زمین ساخته نبود. ابایی که آسمان و زمین دارند که ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ﴾، این اِبای اشفاقی است نه اِبای استکباری؛ اِبای استکباری کار شیطان بود که ﴿أَبی‏ وَ اسْتَکْبَر﴾؛ اِبای اشفاقی یعنی نظام سپهری گفت خدایا من نمیتوانم!

در بین این کسانی که حمل کردند، کسانی هستند که بزرگتر از نظام سپهریاند یعنی روزی این آسمان و زمین فرو میریزد ولی جریان کربلا فرو نمیریزد نام حسین بن علی همچنان زنده است. این حسین بن علی(صلوات الله و سلامه علیه و علی اهل بیته) که «امین الله» است سلطنت را تبدیل کرد و از بین بُرد، خلافت را آورد، دین را آورد، مکتب را زنده کرد، امامت را، نبوت را، رسالت را، وحی را و توحید و مبدأ و معاد را زنده کرد؛ این کار حسین بن علی بود. وقتی از امام چهارم زین العابدین(صلوات الله و سلامه علیه) سؤال کردند که در این صحنه چه کسی پیروز شد؟ فرمود ما پیروز شدیم؛ ما رفتیم وظیفهمان را انجام دادیم، دین را زنده کردیم و پیروز شدیم و برگشتیم و اگر خواستی بفهمی در این صحنه کربلا چه کسی پیروز شد، «إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ مَنْ غَلَبَ، وَ دَخَلَ وَقْتُ الصَّلَاةِ، فَأَذِّنْ ثُمَّ أَقِمْ»؛ اگر خواستی بفهمی در جریان نبرد نابرابر کربلا چه کسی پیروز شد، هنگام نماز، اذان و اقامه بگو ببین در اذان و اقامه نام چه کسی را میبری؛ ما رفتیم نام پیغمبر و اهل بیت را زنده کردیم و برگشتیم ما پیروز شدیم. ما آمدیم که دین را زنده کنیم، آنها آمدند که نام وحی و نبوت را از بین ببرند؛ نه تنها نماز را، بلکه اصل وحی را، لذا حضرت نفرمود نماز را زنده کردیم، فرمود اذان و اقامه را زنده کردیم، چون در اذان و اقامه نام مبارک پیغمبر هست وقتی نام پیغمبر بود همه احکام و حِکَم شرایع و حقوق دینی مطرح است.

 حسین بن علی کاری که کرد اصل مکتب را زنده کرد و اصل مکتب را به یاد مردم آورد. استان پربرکت و نامآور اردبیل که در احیای این تراث، سهم قابل ستایشی دارد، میداند که تشیع چه کار کرد و حسین بن علی چه کار کرد و خلافت را چگونه زنده کرد و مکتب را چگونه زنده کرد.

«برای چه این کار را کرد»، فصل دوم است، این فصل دوم را در زیارت اربعین مشخص میکند. در زیارت اربعین که از علائم پنجگانه مردان باایمان است فصل دوم را به خوبی تبیین کرد فرمود: «فَأَعْذَرَ فِی الدُّعَاءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ»؛ وجود مبارک حسین بن علی تبلیغ کرد دعوت کرد دعوت او حکیمانه بود عالمانه بود، او مبلّغ الهی بود که این کار را کرد و نصیحتهای خالصانه را در اختیار مردم گذاشت. مستحضرید که نصیحت سخن گفتن نیست نصیحت موعظه نیست نصیحت سفارش نیست، سوزن خیاطی را میگویند منصحه، خود خیاط را میگویند ناصح. ناصح کسی است که نصیحت کند؛ نصیحت یعنی جامه آبرو در بر کردن، لباس پاک و دوخته و تمیز در بر کردن، مردم را برهنه نکردن، آبروی کسی را نبردن، آبروی مسئولین را با موعظه حفظ کردن نه آبرو بردن، آبروی جامعه را با اقتصاد سالم حفظ کردن نه با فقر آبروی اینها را بردن؛ این معنای نصیحت است. نصیحت غیر از سفارش و سخنرانی است، نصیحت غیر از تبلیغ است نصیحت غیر از مقاله نوشتن است نصیحت غیر از توصیه اخلاقی است، از این سنخ نیست؛ نصیحت یک کار اجرایی، مدیریت و مدبّریت عاقلانه، عالمانه، عادلانه و حکیمانه است. کسی که جامه بر تن مردم بدوزد، کسی که آبروی مردم را حفظ کند، کسی که حیثیت اجتماعی جامعه را حفظ کند او ناصح است. آن مسئول، آن مدیر، آن کارگزار، آن کارمندی که با سخن و با حرف بخواهد کشور را اداره کند یا نقّادی که بخواهد فقط با نوشتن مقالت یا گفتن مقال نصیحت کند این نقد است نه نصیحت. آن سوزن خیاطی را میگویند منصحه، نه قلم را؛ آن انسانی که خیاط است را میگویند ناصح. حسین بن علی چنین کاری کرد جامهای دوخت لباس فاخری دوخت، بر پیکر مردم پوشاند و مردم را آبرومندانه و با پوشاک فاخر معرفی کرد: «فَأَعْذَرَ فِی الدُّعَاءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلَالَة»؛ او خون قلبش را در راه تو داد.

 بعضی ها مردمدوست هستند بعضی ها وطندوست هستند بعضی ها آب و خاکدوست هستند بعضی ها ملی و وطنی فکر میکنند همه اینها رواست؛ اما آنچه که رواتر است و اصیل است، خدادوستی است توحیدمحوری است مردم را به خدا آشنا کردن و مردم را به مبدأ و معاد دعوت کردن است؛ به انسان بگویند شما هستید که هستید که هستید! ای بشر شما مثل یک درخت نیستید که بعد از یک عمر هیزم بشوید و بپوسید؛ انسان با مردن نمیپوسد از پوست به در میآید؛ انسان به زیر خاک نمیرود، با فرشتگان محشور میشود؛ تنِ خاکی میدهد بدن دیگر میگیرد و در قیامت همین بدن زنده میشود، تمام اسرار و رموز حل میشود و انسان برای ابد زنده است. هیچگاه بشر نمیمیرد هیچگاه بشر نمیپوسد هیچگاه مرگ پایان خط نیست. این از لطیفترین تعبیرات قرآن کریم است که انسان مرگ را میمیراند نه اینکه بمیرد؛ آن که گفت: «مرگ اگر مرد است گو نزد من آی»، شاگرد این مکتب است.

ما در ایران قبل از اسلام کم سرایندگانی نداشتیم کم گویندگانی نداشتیم اما هیچ یعنی هیچ! به نحو سالبه کلیه در هیچ اثری از آثار به جا مانده از ایران قبل از اسلام این طرز فکر نیست که انسان مرگ را میمیراند و انسان با مردن زنده میشود. تعبیر قرآن کریم این نیست که مرگ، انسان را میچشد، تعبیر قرآن کریم این است که انسان، مرگ را میچشد: ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْت‏﴾؛ این روشن است که هر ذائقی مذوق را هضم میکند، مذوق ذائق را هضم نمیکند.

به هر تقدیر حسین بن علی جامه دوخت، لباس بر پیکر مردم دوخت، شرف داد حیثیت داد آبرو داد برهنهها را پوشاند معزّز کرد و آبرومندانه، جامه حریری در بر اینها کرد؛ فرمود: «وَ مَنَحَ النُّصْحَ» نسبت به بندگان و خون جگرش را داد برای دو کار: یکی جهلزدایی یکی ضلالتزدایی؛ این فصل دوم است که وظیفه ماست.

 دانشگاهها باید جهلزدایی کنند؛ دانشگاه باید اسلامی باشد اما معنای اسلامی شدن دانشگاه این نیست که کتابهای دانشگاه آرم جمهوری اسلامی داشته باشد اولش «بسم الله الرحمن الرحیم» باشد عکس امام و رهبری باشد اینها معنای اسلامی شدن دانشگاه نیست. دانشی اسلامی است که لاشه نباشد؛ آنچه که در غرب بود و متأسفانه از غرب به شرق آمد لاشه دانش است. شما بزرگان دانشگاه اردبیل که هم در نشر تشیع هم     در جنگ هشتساله و مانند آن و هم در سایر مفاخر از استانهای نام آور سرزمین ماست باید بدانید که در دانشگاههای غرب لاشه دانش مطرح بود (یک) و همان لاشه به دانشگاههای ما آمد (دو)؛ الآن در دانشگاههای ما علم، زنده نیست، لاشه علم است، لاشه علم، پیام حسین بن علی را عملی نمیکند.

توضیح این مطلب این است که ارزش علمی علم به معلوم است ارزش دانشی علم به معلوم است؛ یک وقت  کسی ذغالسنگ میشناسد یک وقت کسی برلیان میشناسد یک وقت کسی فلان حیوان را میشناسد یک وقت انسان را میشناسد یک وقت فلان بخش زمین را میشناسد؛ معلوم هر چه میارزد علم میارزد. ارزش عالم به علم است، یک؛ ارزش علم به معلوم است، دو؛ معلوم مثله شده و ارباً اربا شده بیارزش است، سه و مشکلی را حل نمیکند، چهار.

ما درباره آسمان بحث میکنیم زمین بحث میکنیم کوهها بحث میکنیم حیوانها بحث میکنیم انسانها بحث می کنیم. قرآن کریم که سخن خداست و خدا اینها را آفرید ما را دعوت به نظریهپردازی کرد؛ همانطوری که در مقبوله عمر بن حنظله در فقه حوزههای علمیه مطرح است که «نَظَرَ فِی حَلَالِنَا وَ حَرَامِنَا» که «نظر کند» یعنی نظریهپردازی کند؛ نظریهپردازی یعنی نظریهپردازی، نه تقلید نه نقل افکار دیگری. آن کسی که باربَر است و فکر دیگری را جا به جا میکند، او در حوزه های علمیه نظریهپرداز نیست؛ عزیزان ما روحانیت ما اساتید ما بدانند آن کسی که افکار دیگری را نقل میکند او باربَر فکر دیگری است نه نظریهپرداز. این مقبوله عمر بن حنظله میگوید اگر مرد هستی نظریهپرداز باش: «نَظَرَ فِی حَلَالِنَا وَ حَرَامِنَا».

همین کار را ذات اقدس الهی درباره دانشگاهیان کرد فرمود: ﴿أَ فَلَا یَنظُرُونَ إِلیَ الْابِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ ٭ وَ إِلیَ السَّمَاءِ کَیْفَ رُفِعَتْ ٭ وَ إِلیَ الْجِبَالِ کَیْفَ نُصِبَتْ ٭ وَ إِلیَ الْأَرْضِ کَیْفَ سُطِحَتْ﴾؛ چرا نظریهپردازی میکنید؟ چرا درباره آسمان نظریه نمیدهید؟ چرا درباره زمین نظریه نمیدهید؟ چرا درباره معادن نظریه نمیدهید؟ کسی که حرفهای دیگران را مینویسد و میگوید او باربَر حرف دیگری است نظریهپرداز نیست. این اساتید و دانشگاهیان گرانقدر و عزیز و فرهیخته ما بدانند که ما یک باربَر داریم یک نظریهپرداز؛ آن که حرفهای دیگران را برای شاگردان نقل میکند او باربر است او نظریهپرداز نیست. فرمود چرا درباره آسمان نظریهپردازی نمیکند؟

  علم، نظریهپردازی درباره معلوم است، آن وقت معلوم چیست؟ معلوم را خدا آفرید. وقتی قرآن کریم درباره آسمان، درباره زمین و درباره آنچه در بین آسمان و زمین است سخن میگوید، با اضلاع سهگانه یک مثلث حرف میزند، این اضلاع سهگانه را آمدند مثله کردند آن عضوها و ضلعهای اساسی و اصیل را از آن گرفتند، این لاشه زمین را گفتند زمینشناسی، لاشه آسمان را گفتند آسمانشناسی، لاشه کوهها را گفتند کوهشناسی، لاشه حیوان را گفتند حیوانشناسی. وقتی به موسای کلیم گفته شد خدایی که تو را فرستاد کیست، آن حضرت با اضلاع سهگانه  حرف زد نه با تکضلعی؛ فرمود: ﴿رَبُّنَا الَّذی أَعْطی‏ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی‏﴾؛ نظام فاعلی است مبدأ فاعلی است، یک؛ نظام غایی است مبدأ غایی است، سه؛ این نظام داخلی است، دو؛ آنچه که در دانشگاههای غرب بود اولاً، به شرق آمد ثانیاً، این مبدأ فاعلی و نظام فاعلی که چه کسی آفرید گرفته شد، برای چه آفرید که مبدأ غایی است و ضلع سوم است گرفته شد، این لاشه و مُثله شده یعنی خود آسمان، زمین و مانند آنها، به عنوان علم نجوم، به عنوان علم ریاضی، به عنوان زمینشناسی، گیاهشناسی و مانند اینها مطرح شد؛ اما «که» آفرید و برای چه آفرید اصلاً مطرح نیست. بحث درباره معلومِ مثله شده، علم دینی نیست؛ معنای علم دینی یعنی این نه اینکه معنای علم دینی این باشد که در دانشگاهها نمازخانه داشته باشیم پیشنماز داشته باشیم نماینده ولی فقیه داشته باشیم! اینها کارهای ابتدایی است.

 ما آمدیم این را مثله کردیم؛ زمین مثله شده چه پیامی دارد؟! آسمان مثله شده چه پیامی دارد؟! اگر ما مثله نمیکردیم یعنی گوشش را نمیبُریدیم دستش را نمیبریدیم سرش را نمیبریدیم اعضایش را نمیبریدیم آسمان و زمین زنده را تدریس میکردیم، این آسمان این زمین با ما حرف میزدند، نه جنگ جهانی اول و دوم داشتیم که حداقل کشتار آنها هفتاد میلیون است و بیش از این هم گفتند، نه جنگهای نیابتی هر روز را ما در سوریه و یمن و افغانستان و امثال ذلک داشتیم. کدام دانش است که انسان را به مقام فرشتگی میرساند؟

تو فرشته شوی ار جهد کنی از پی آنک ٭٭٭ برگ توتست که گشتست به تدریج اطلس

 بهترین و گرانترین فرش جهان را پردههای جهان را پارچههای جهان را یک کِرم دارد میسازد، همان برگ توت را که در سطح زباله میانداختند رفته در مکتب و در مدرسه کِرم ابریشم شده ابریشم؛ سنایی میگوید: «تو فرشته شوی ار جهد کنی»؛ اگر به مدرسه بروی و درس بخوانی فرشته میشوی، کدام درس؟ درسی که ارزش علم را به معلوم میداند، یک؛ معلوم را مثله نمیکند، دو. معلوم مثله نشده دو پیام دارد: هم علم دقیق را به ما میدهد هم ارزش دقیق را؛ هم اندیشه عمیق را هم انگیزه عمیق را، آن وقت ما موحد می شویم و یک انسان موحد نه بیراهه میرود نه راه کسی را میبندد. بشری که خیال میکند مرگ پوسیدن است بشری که خیال میکند مرگ، آخر خط است، نتیجه این یا اختلاسی در میآید یا نجومی!

شما مستحضرید تاریخ خواندهاید، جریان خیلی بدتر از جریان کربلا اتفاق افتاد ولی برای اینها کسی سینه نمیزند

اما یک کودک به نام علی اصغر کاری کرد که وجود مبارک امام سجاد از آن فرد می پرسد آیا حرمله هنوز زنده است یا نه؟ چرا؟ چرا علی اصغر اینطور شد که حجت بالغه الهی امام چهارم میگوید که آیا حرمله زنده است؟ این حسین است! امیدواریم که خداوند به حق صدیقه طاهره، این بیماری را برطرف کند و آن شور و جلال و جبروت و شکوه اربعین دوباره برگردد؛ آن عزیزان عراقی مهماننوازی کنند این موکبهای حسینی مهماننوازی کنند خدمتگزاری کنند نوحهگری کنند مداحی کنند!

فصل سوم با این بیانها روشن میشود. بنابراین جریان اربعین جریان حسین بن علی جریان کربلا اینها «امین الله»اند! اینکه میگوییم: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَمِینَ اللَّهِ» یعنی آن که گفت: «آسمان بار امانت نتوانست کشید»، این «امین الله» است که این بار امانت را به دوش کشید. واقعا کاری که حسین بن علی کرد نه مقدور آسمان بود نه مقدور زمین بود!

شما بزرگواران اردبیل که استان شما از نامآورترین استانهای تشیع بود و هست و آن عزاداری تاسوعا و عاشورای شما فخرآور است، این را باید بدانید که دانشگاهها باید علمش دینی باشد و معنای اسلامی شدن دانشگاه این نیست که نمازخانه داشته باشیم، اینکه وظیفه همه ماست؛ امام جماعت داشته باشیم، این وظیفه ماست؛ از طرف رهبری نماینده داشته باشیم، این وظیفه ماست؛ کتابهای دانشگاه اولش «بسم الله» باشد، این وظیفه ماست؛ اینها که ابتداییترین کارهای ماست. حرف دانشگاه را دانش میزند و دانش حرفش را از زبان معلوم میگیرد نه اینکه خودش حرف داشته باشد؛ علم، سخنگوی معلوم است اما معلومِ مثله شده حرفی ندارد؛ آسمان مثله شدن نجوم مثله شده ریاضی مثله شده زمینشناسی مثله شده انسانشناسی مثله شده حرفی ندارند، حرف را زمین زنده آسمان زنده انسان زنده حیوان زنده معدن زنده کوه زنده آب زنده و هوای زنده دارند.

من بیش از تصدیعتان ندهم از همه شما حقشناسی میکنیم! امیدواریم روزی تمام دانشگاههای ما اسلامی بشود به این معنا؛ یعنی معلوم ما آیت الهی باشد! چطور ما در حوزههای علمیه وقتی از سخن خدا بحث میکنیم میشود علم دینی از حرف خدا بحث میکنیم میشود علم دینی؛ اما دانشگاهها وقتی از فعل خدا بحث میکنند علم دینی نیست!؟ دانشگاه از فعل خدا سخن میگوید ما در حوزه از قول خدا سخن میگوییم. این قرآن _به لطف الهی_ مثله نشد به صورت کلام آدمی در نیامد «کلام الله» است، زمین هم «فعل الله» است؛ مگر این نظم دقیق از کسی ساخته است؟! این جاذبه از کسی ساخته است؟! این نظام سپهری از کسی ساخته است؟!

بنابراین این اضلاع مثلث باید در دانشگاهها حفظ باشد و این مثله باید به حالت اوّلی برگردد؛ معلوم باید زنده باشد، یک؛ معلومِ زنده علم زنده تحویل میدهد، دو؛ علم زنده عالم را زنده نگه میدارد، سه؛ عالم، حسینی میاندیشد و حسینی فکر میکند، چهار.

 امیدواریم که ذات اقدس الهی به فرد فرد شما حوزویان و دانشگاهیان به فرد فرد این جامعه بزرگ و بزرگوار به فرد فرد کسانی که پیادهروی اربعین را باب کردند نشر دادند زنده کردند به فرد فرد مداحان به فرد فرد نوحهسرایان به فرد فرد پذیرایی کنندگان به فرد فرد واکسزنان عزاداران حسینی به فرد فرد عزیزان موکبدار به فرد فرد نوحهگران و سینهزنان آنچه خیر و صلاح و فلاح دنیا و آخرت آنهاست مرحمت کند!

«و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


 


دیدگاه شما درباره این مطلب
0 Comments