اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
«الحمد لله رب العالمين و صلّي الله علي محمد و آله الطاهرين».
«اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ وَ لِلَّهِ الْحَمْدُ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَي مَا هَدَانَا وَ لَهُ الشُّكْرُ عَلَي مَا أَوْلَانَا»؛[1] سپاس درگاه الهي را و آستان قدس پروردگاري را که توفيق درک و دريافت جلوههايي از ماه مبارک رمضان را به ما عطا فرمود و ما در اين ماه عزيز با انس با قرآنش و حشر با ليالي قدرش و ارتباط و الفت با جلوههاي ماه مبارک رمضان خصوصاً دعاهاي سحر و هنگام افطارش و همه شئونات اين ماه يک انس و الفتي بين ما و اين ماه عزيز برقرار شد و ودايع اين ماه در دل و جان ما نشست پيمان و ميثاق ناگسستني بين ما و اين ماه عزيز برقرار شد. گرچه نسبت به پروردگار عالم مقصود و هدف نهايي اوست اما اگر بخواهيم در دل دوست رهي بيابيم بايستي از مظاهر او کمک بگيريم و مظاهر حق(سبحانه و تعالي) آشکار و بيّن و روشن هستند و از روشنترين مظاهر حق(سبحانه و تعالي) ماه مبارک رمضان است. ما را به درگاه الهي زماني راه ميدهند که با محورهاي محبت خداي عالم از نظر دوستي و محبت و آشنايي برآييم. در قرآن کريم خداي عالم به پيامبرش ميفرمايد که اگر کساني که پيرو اديان ديگر هستند ادعا دارند که خدا را دوست دارند و يا خدا آنها را دوست دارد، تو به آنها بگو محور دوستي و محبت خداي عالم تبعيت از منِ پيغمبر است؛ ﴿فَاتَّبِعُوني يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ﴾[2] تا مرا دوست نداشته باشيد و تبعيت و پيروي از مرا براي خود اتّخاذ نکنيد قطعاً محبوب خدا و محبّ خدا نخواهيد بود و خداي عالم شما را مورد مِهر و محبت و عنايتش قرار نخواهد داد ﴿فَاتَّبِعُوني يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ﴾. چون ذات اقدس الهي فراتر از آن است که انسان حتي انسان برتر بخواهد با خداي عالم از درِ دوستي برآيد گرچه انسان نبايد نااميد باشد که به ساحت الهي نزديک بشود، تو مگو که در انديشه انسان راهيابي به درگاه الهي امکان ندارد «با کريمان کارها دشوار نيست». انسان چون با خدا معامله ميکند اين راه وجود دارد، ولي راهي که انسان را به ساحت الهي معرفي کند و نزديک کند و عامل قُرب او باشد بايد طي بشود؛ بله اگر کسي از سلّم و نردبان ماه مبارک رمضان بالا آمد ميتواند جلوههاي برين حضرت حق(سبحانه و تعالي) را به تماشا بنشيند و آن گلستان اسماي الهي و بوستان اوصاف فعليه حضرت حق را نظارهگر باشد او به درياي جمال الهي راه پيدا ميکند.
انسان صائم زماني که صومش به «ما سوي الله» بود؛ يعني هر چه که غير خدا بود از دل و جان او از دل و ديده او به دور بود و در طول اين يک ماه از غير خدا امساک داشت و سعي ميکرد که به غير خدا توجه نکند و هر چه که هست ذکر است و در پس ذکر مذکور است و جلوههاي برين پروردگار عالم است؛ اگر کسي به چنين صومي و روزهاي موفق شد آنگاه است که عيد فطرش را با اين اذکار افطار ميکند به محض اينکه هلال ماه شوال ديده شد انسان افطار ميکند؛ اما اين افطار با خوردن و آشاميدن نيست بلکه با ذکر تکبير است: «اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ وَ لِلَّهِ الْحَمْدُ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَي مَا هَدَانَا وَ لَهُ الشُّكْرُ عَلَي مَا أَوْلَانَا». وقتي انسان به کنار درياي وصال حق(سبحانه و تعالي) رسيد؛ مثل کسي که وقتي به درياي آب و اقيانوس آب ميرسد از تعجب و شگفتي دهان باز ميکند و شگفتزده و متعجّبانه «واي» سر ميدهد! آن کسي که يک ماه از غير خدا صائم بود و امساک کرد، امشب وقتي هلال ماه شوال را و شب عيد فطر را ميبيند اين گونه افطار ميکند: «اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ»؛ لذا فرمودند که «زينوا اعيادکم بالتهليل و التکبير و التسبيح و التحميد»، از زماني که هلال ماه شوال ديده شد تا زمان نماز مغرب، نماز عشا، نماز صبح و نماز عيد فطر، اين اذکار کريمانه که درياي توحيد به روي انسان باز ميشود و با ذکر «الله اکبر» انسان افطار ميکند؛ «هنيئاً» و گوارا است بر انساني که اين گونه صائم بود و اين گونه هم به او افطار ميدهند.
به هر حال شب عيد فطر از آن شبهاي گرانقدر و ارزشمندي است که رسول مکرم اسلام حضرت محمد مصطفي(صلوات الله و سلامه عليه و علي آله و عترته الطاهرة) فرمود که از آن شبهايي که سراسر رحمت خدا سرريز است «و يصح حصّا»؛ يعني رحمت الهي در آن شب ميريزد، يکي از آن شبها شب عيد فطر است و ديگري هم شب عيد قربان است، عيد است. عيد يعني فرصت بازگشت و توجه پروردگار عالم به بنده.
يک عيد است به معناي انجمن و نشاط و باهم بودن و اينها که اين عيد طبيعي است مثل عيد نوروز و مانند آن که دور هم بودن است و طبيعت تازه ميشود و افراد به دور هم جمع هستند اين يک عيد زميني است اما عيدي که خداي عالم اين کلمه عيد را در قرآن در سوره مبارکه «مائده» به زبان حضرت عيسي(عليه السلام) بيان فرمود. وقتي حواريون در نزد حضرت عيسي(عليه السلام) تقاضا کردند که مائدهاي از سوي پروردگارش براي آنها حاصل بشود، در ابتدا حضرت عيسي به آنها فرمود تقوا بورزيد و از خدا هراس داشته باشيد و تقاضاهاي ناصواب نداشته باشيد. آنها گفتند که ما اين را نه به معناي اينکه به خداي عالم و قدرت او ايمان نداريم، بلکه يک جشن است يک سرور و شادي است يک فرح الهي است که ﴿تَكُونُ لَنا عيداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا﴾[3] که ما همواره خدا را در چنين روزي براي هميشه بزرگ ميداريم. آن طوري که در مجامع روايي و يا تاريخي آمده است گفتهاند که چون روز يکشنبه بوده است، مسيحيان روز يکشنبه را از اين جهت گرامي ميدارند و عيد ميدانند؛[4] از آن جهت که خداي عالم براي آنها مائدهاي و مأدبهاي فراهم کرد که آنها در کنار اين سفره و مأدبه الهي جشن گرفتند و سرور داشتند و مايه نشاط بوده است. اين عيد مايه نشاط است مايه فرح است. اين فرح، فرح آسماني است اين فرح، فرح الهي است اين فرح را خدا براي جامعه و براي انسانها و براي امت اسلامي مناسب و شايسته ميداند.
در نماز عيد فطر ميخوانيم که «الَّذِي جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمِينَ عِيداً»؛[5] براي مسلمانها خداي عالم عيد فطر را عيد قرار داد. بنابراين اگر سؤال کنيم که آيا امت اسلامي جامعه اسلامي عيد دارد يا نه؟ جشن و سروري دارد يا نه؟ آيا فرحي از جانب پروردگار عالم براي امت اسلامي در نظر گرفته شده است؟ آري، و آن يک عيد الهي است «الَّذِي جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمِينَ عِيداً» که اين عيد ذخر است شرف است کرامت است و مزيد است. در سايه اين عيد، خداي عالم بهترينها را به خاندان پيامبر گرامي اسلام عطا ميکند و همه کساني که محبت پيامبر و آل را در دل دارند هم از اين خير و برکت برخوردار هستند. همانگونه که از شرور و آفات به برکت الهي مصون هستند اين هم مصونيتي براي امت اسلام و جامعه اسلامي دارد.
بنابراين همانگونه که عيد يعني انجمن، يعني نشاط، يعني خوشحالي و فرح و فرح الهي که اين واقعاً حقيقتاً عيد است؛ بله عيد نوروز عيد است اما عيد زميني است، عيدي که جامعه بشري به لحاظ نو شدن طبيعت و پوستين عوض کردن و از لباس سرد زمستاني به لباس خوش بهاري تبديل شدن است نشاطي براي آنها است؛ اما اين عيد گذراي بهاري کجا و عيد قرآني و عيد ماه مبارک رمضان و «عيد الله الاکبر» و عيد فطر و نظاير آن کجا!
بنابراين در کنار مائده ماه مبارک رمضان اگر صومي وجود دارد حتماً در کنار آن فطري است و مراد از اين فطر آن است که در حقيقت خداي عالم بخواهد به بندگانش جايزه عطا کند.
پس يک نکته اين است که ما در باب ماه مبارک رمضان از آن جهت که خداي عالم جلوههاي خودش را در ماه مبارک رمضان به معناي أتم آشکار و ظاهر ساخته است يعني شده ماه نزول قرآن ماه نزول برکات الهي، ماه تقدير، ماه نزول فرشتگان براي ابلاغ سلام الهي، ماهي که خداي عالم يک شب آن را از هزار ماه بالاتر قرار داد اين ما جلوههاي رمضاني پروردگاري در آن وجود دارد. ما اگر بخواهيم با خداي عالم پيوند داشته باشيم و محبت الهي را در دل داشته باشيم، محبت الهي يعني محبت رمضان، يعني جلوههاي قرآني، يعني شب قدر، يعني دعاهاي اين ماه و نظاير آن. ما که نميتوانيم با يک حقيقت «غيب الغيوب»ي که يک هويت مطلقهاي دارد فوق «ما لا يتناهی» است با او ارتباط و پيوند برقرار کنيم. ما ميگوييم خدايا! تو را دوست داريم، خدايا! به تو علاقهمنديم، خدايا! محبت تو در دل ما است از عنايت خود ما را برخوردار کن! بله، آن حقيقت «لا يتناهی» ترديدي در آن نيست؛ اما آن حقيقت جلوه کرد ظاهر شد و خودش را در ماه رمضان نشان داد. فرمود من به شما نزديک هستم اين ماه من است که جلوه من است اگر من به شما نزديک هستم يعني ماه رمضان به شما نزديک است. ﴿أُجيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ﴾،[6] من به شما نزديک هستم، شما از من بخواهيد و مرا بخوانيد اما با اين جلوهها. اگر کسي با ماه مبارک رمضان شبهاي قدرش قرآن کريم آن، سلام فرشتگان آن، صوم در اين ماه و نظاير آن که جلوههاي بريني دارد ارتباط برقرار نکند در حقيقت نميتواند با خدا دوست بشود، امکان دوستي با خداي عالم وجود ندارد مگر اينکه از سلّم ماه رمضان و اين ماه و خصوصاً شب عيد فطر که «لَيْلَةَ الْجَوَائِز»[7] است استفاده کند و بهره ببرد.
پس اين مطلب اول بود؛ ﴿فَاتَّبِعُوني يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ﴾ محبت پيامبر و آل در دل بايد باشد تبعيت و پيروي و ولايت آنها بايد در همه وجود و شَراشِر هستي انساني حاکم باشد تا محبت خدا بيايد اين محبت خدا در آينه وجود پيامبر و آل نقش ميبندد، محبت به آنها، دوستي به آنها در حقيقت جذب محبت پروردگاري است. دوستي با ماه مبارک رمضان با اين ماه و جلوههاي اين ماه سر کردن، انس گرفتن، الفت داشتن ارتباط با خدا را ايجاد ميکند. خداي عالم در صحنه ماه رمضان ميدمد و ميتابد و تبعيت از آن ميتواند براي انسان نورانيت بياورد. اين يک مطلب است که ما فکر نکنيم اگر گفتيم خدا را دوست داريم يک خدايي که در يک هويت غيبيه است؛ ما فقط از خدا يک اسم ميشناسيم اگر ماه رمضان نباشد اگر قرآن و عترت طاهره نباشند، اين خداي «لا يتناهی» که خالق آسمان و زمين است در دسترس نيست، ما راه ارتباطي نداريم، اينها طريق ارتباطاند. ماه رمضان سلّم بريني است که انسان را به ساحت الهي نزديک ميکند اين يک مطلب است.
نکته قابل توجه اين است که اين توديع و وداعي که مطرح است؛ وداع همان طوري که مستحضريد يعني وديعت نهادن. ما بايد با ماه رمضان ميثاقي را و پيماني را امضا کنيم و اين ميثاق الهي يعني اينکه بگوييم از ماه رمضان ما جلوههايش را نه به خاطر بسپاريم؛ خاطر سپردن يک ذهن است يک داستان است يک خاطره است خاطره خطور ميکند و براي انسان نميماند نه! ما با رمضان پيمان ايماني ميبنديم؛ بلکه ايقان است ما يقين داريم که ماه رمضان با ما است و ما را رها نميکند اگر ما با ماه رمضان از درِ آشتي و دوستي برآمديم و به حق افطارهايش را گرامي داشتيم و سحرهايش را عزيز دانستيم و دعاهاي اين ماه را و جلوههاي اين ماه را خدايي دانستيم شب و روزش را روشن ديديم و لحظهاي از او غافل نبوديم؛ او از ما غافل نيست رمضان يک موجود زنده حياتبخشي است حياتآفرين است دستگيري ميکند و نميگذارد ما بلغزيم، اشتباهات آن را به ما گوشزد ميکند، خير ما را به ما تذکر ميدهد، شرور و آفات ما را به ما اطلاع ميدهد از ما صيانت ميکند. اين «الصَّوْم جُنَّةٌ مِنَ النَّار»،[8] ما را از معاصي، از گناهان، از شهوات، از دسيسههاي شيطاني و از وسوسههاي نفساني حفظ ميکند اين رمضان براي همين آمده است. ولي ما بايد اين وديعت را بنهيم به ماه رمضان بگوييم اي ماه عزيز! ما يک ماه با تو بوديم به هر حال انسان هستيم خطاکار هستيم اهل نسيان هستم اهل اشتباه هستيم اما با تو از درِ دوستي و صداقت درآمديم با تو رفيق بوديم با تو شفيق بوديم، ميخواهيم که ما را رها نکني و ميخواهيم که در لغزشها و اشتباهات و خطاهايي که ممکن است براي ما باشد ما را دستگيري کني يار ما باشي، ما را حافظ باشي صيانت از وجود ما به آنچه در شرايط کنوني است.
الآن جامعه ما به شدت نيازمند به يک نوصيانت و حفاظت است، از نظر اخلاقي آسيبهاي فراواني در جامعه ما وجود دارد آفات و آسيبهاي اجتماعي، اقتصادي، اخلاقي و فرهنگي در جامعه به شدت زياد است همگان مطلع هستيم، ما بايد خودمان را در پناه ماه رمضان حفظ کنيم که مبادا وارد بحرانهاي اجتماعي، اخلاقي، خانوادگي و نظاير آن بشويم. خدا کشور ما را ملت ما را جوانان ما را و جامعه ما را در پناه ماه رمضان حفظ ميکند. اگر ماه رمضان نباشد و اين صيانت و تعهد طرفيني بين ما و ماه مبارک رمضان نباشد ما نميتوانيم خود را و جامعه را و نظام را حفظ کنيم. ما با اين همه دشمني که از ظاهر و باطن داريم دشمناني که دشمن ما هستند اينها کم نيستند؛ فقط و فقط رمضان است که ميتواند حافظ و نگهدار ما باشد. اگر جلوه محرّم است اگر جلوه صفر است اگر جلوههاي ديگري از جهاد و مبارزه و انقلابي و مانند آن است همه و همه در تحت چتر نجات ماه مبارک رمضان هستند؛ لذا ما توديع ميکنيم. اين توديع يک اعتبار نيست که بگوييم ماه رمضان! خداحافظ يا «السلام عليک»! نه، اين سلام نيست. اين يک حقيقت اعتباري نيست که ما با يک سلام خداحافظي بکنيم. نه، اين سلامي است که انسان با آن حقيقتاً وداع ميکند و وداع يعني وديعت مينهد، وديعت يعني ميثاقي و پيماني بين انسان و ماه مبارک رمضان بسته ميشود و مراد از اين ميثاق، ميثاق صيانت است ميثاق حفظ است ميثاق امنيت است ميثاق امان است ميثاق معرفت است ميثاق فطرت است و ميثاق ارادت. همه اينها را ماه مبارک رمضان در دل خودش دارد. اي ماه رمضان عزيز! اي ماه عزيز! اي ماه خدا! اي که همه خوبيها هيچ خوبي هيچ زيبايي در نظام هستي وجود ندارد مگر اينکه در عاليترين شکلش و در زيباترين شکلش در ماه رمضان خداي عالم به ما عطا فرمود: «لِلصَّائِمِ فَرْحَتَانِ فَرْحَةٌ عِنْدَ إِفْطَارِهِ وَ فَرْحَةٌ عِنْدَ لِقَاءِ رَبِّهِ»،[9] «يا الله»! چه چيزي را خدا به ما نشان ميدهد! خوشا به حال کساني که صائم بودند و از غير خدا غافل بودند و توانستند امساک نفس داشته باشند صوم اين چناني گوارا ميکند، ذکر تکبير «اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ وَ لِلَّهِ الْحَمْدُ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَي مَا هَدَانَا وَ لَهُ الشُّكْرُ عَلَي مَا أَوْلَانَا». به ما گفتند که ماه رمضان را روزه بگيريد وقتي روزه شما کامل شد. در همان سوره مبارکه «بقره» که فرمود: ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ﴾؛[10] در همان سورهاي که دستور روزه گرفتن را داد فرمود: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَي الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ﴾[11] در همان سوره فرموده است که: ﴿وَ لِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ﴾؛ تمام اين ماه را روزه بگيريد، اين ماه را کامل کنيد اگر ماه 29 روز است 29 روز و اگر اين ماه سي روز است سي روز، هر کسي بر مبناي فقهي مرجع تقليدش بايد روز عيد را براساس آن عيد بگيرد، وقتي عيد شد بر مبناي آن در حقيقت او ماه را کامل کرد. وقتي ماه کامل شد چه ميشود؟ ﴿وَ لِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ﴾، بعد چيست؟ ﴿وَ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلي ما هَداكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾[12] چون خدا شما را هدايت کرد به ماه رمضان! چون هدايت شدهاي، بر مبناي اين هدايت خدا به اينکه در اين ماه، ماه را گرامي داشتيد عزيز داشتيد شريف داشتيد شما را خدا هدايت کرد، جواب اين هدايت الهي اين است که «الله اکبر» بگوييد؛ ﴿وَ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ﴾ يعني چه؟ يعني «الله اکبر» بگوييد چرا؟ ﴿عَلي ما هَداكُمْ﴾ اين نعمت هدايت ماه رمضان که شما توانستيد روزه بگيريد و عده ماه را کامل بکنيد، اين انسان مورد هدايت قرار گرفته است و چون مورد هدايت قرار گرفته است بايد خدا را بزرگ بداند «الله اکبر» بگويد. اينکه فرمود: ﴿وَ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلي ما هَداكُمْ﴾؛ اين ﴿لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ﴾ يعنی تکبير گفتن، همين ذکر تکبير عيد فطر است: «اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ» بعد چيست؟ ﴿لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾. اينجا است که از اين ﴿لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾ که خدا ذيل اين آيه فرمود، آدم سر بر سجده بنهد و در پيشگاه پروردگار عالم از درِ بندگي و خضوع و شکر برآيد، شايد که مورد مشکور بودن و شکر خدا قرار بگيريم! اين کار شما مشکور باشد؛ اينکه ميگويند: «حجکم مقبول و سعيکم مشکور»، اگر خداي عالم بخواهد از انساني تشکر بکند چه ميشود؟ اگر سعي انساني مشکور شد، روزه انساني مشکور شد، ليالي قدر او، قرآن خواندن او، انس با جلوههاي اين ماه براي او عزيز و مشکور شد چه خواهد شد؟
در سوره مبارکه «شمس» و سوره مبارکه «اعلي» که اين دو سوره در دو رکعت نماز عيد فطر مستحب است که خوانده بشود هر دوي اين سورهها بحث از فلاح و رستگاري نفس و ذات انساني است. در سوره مبارکه ﴿سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الأعْلَي﴾[13] اين گونه آمده است که ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّي ٭ وَ ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّي ٭ بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا ٭ وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ وَ أَبْقي ٭ إِنَّ هذا لَفِي الصُّحُفِ الْأُولي ٭ صُحُفِ إِبْراهيمَ وَ مُوسي﴾،[14] اين بخش پاياني سوره مبارکه «اعلي» است. در اين بخش پاياني ما اين مراتب سهگانه را داريم ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّي﴾؛ اين گونه مفسرين و قرآنپژوهان و کساني که حقيقت آيات الهي را تعقيب ميکنند براساس منابع وحياني تفسير ميکنند. ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّي﴾؛ رستگار شد و فائز و موفق شد آن انساني که تلاش کرد تا اين نفس را از دسيسهها بيرون بياورد و انسان را به خردمندي و عقل برساند. چه زماني انسان رستگار ميشود؟ رستن انساني يعني چه؟ ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّي﴾، اين يعني چه؟ انسان اگر بخواهد سر برآورد؛ مثل يک حبه گندم يا مثل هسته خرما ميخواهد سر برآورد و شکوفه بزند اين سر برآوردن انسان از مرداب طبيعت و گرداب طبيعت يعني چه؟
آنگاهي که نفس است يعني خورد و خوراک است، يعني حيات نباتي است يعني حيات حيواني است که سر برآوردن نيست ما در زمين هستيم؛ نه! ما بايد از سقف طبيعت بيرون بياييم «فلک را سقف بشکافيم و طرحي نو دراندازيم»[15] ما اگر در درون طبيعت داريم زندگي ميکنيم که رستن نداريم رستن که نيست آنکه حيات حيواني دارد مثل حيوانها غذا ميخورد و آب ميخورد، اينکه انسانيت نشد. شهوت دارد غضب دارد انسان به يک نحوه، حيوان هم نحوی ديگر؛ آنکه کمال نيست. اگر بخواهيم حيات نباتي را ملاک قرار بدهيم که بدن ما سالم باشد و مانند آن، اينها هم که کمال انساني نيست بله، شهوت و غضب بايد باشد معتدلانه، حيات نباتي بايد باشد معتدلانه، اين ترديدي در آن نيست؛ اما رستن، سر برآوردن، فلاح يعني چه؟ ﴿قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ﴾[16] يعني چه؟ ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّي﴾ يعني چه؟ ﴿أَفْلَحَ﴾ يعني چه؟ يعني سر برآورد، رستن آغاز کرد. ما چه زماني رستن را آغاز ميکنيم؟ آن وقتي که به عقل برسيم، آن وقتي که عقل ما از دامن طبيعت بيرون بيايد؛ همان گونه که فلق ميخواهد شکافتن ميخواهد ما بايد فلک را سقف بشکافيم، فلکِ نفس را بايد سقفش را بشکافيم تا وجود عقل بالا بيايد و انسان به فلاح برسد. تا زماني که خردمند نشديم عاقل نشديم، فرزانه و فرهمند نشديم نرستهايم فلاح حاصل نميشود ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّي﴾؛ آن کسي که رشد کرد پرورش صحيح داشت و در سايه ماه مبارک رمضان خودش را توانست اين سقف طبيعت و رحم طبيعت را بشکافد و تولد عقل را جشن بگيرد، انساني که به عقل رسيد بايد بگويد من انسان شدم و جشن بگيرد و إلا انساني که دارد غذا ميخورد و خورد و خوراک دارد ﴿كُلُوا وَ ارْعَوْا أَنْعامَكُمْ﴾[17] اينکه انسان نشد. ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّي ٭ وَ ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّي﴾.
و در مقام تطبيق نسبت به اين کريمه قرآني که در پايان بخش پاياني سوره مبارکه «اعلی» خداي عالم فرموده است اين طور مفسرين تفسير ميکنند که ما سلامت ميخواهيم سلامت در زکات بدن است و اين زکات فطر زکات بدن است و باعث ميشود که انسان در سلامت باشد، اين را با ايمان بدهيم، نه اينکه پولي جدا بکنيم بگوييم اين مال زکات فطر باشد نه! اين را با اعتقاد بدهيد با ايمان بدهيم با قصد قربت بدهيم، به افرادي بدهيم که حقاً فقير هستند و اگر خصوصاً از ارحام باشند بهتر است و ما بايد اول زکات فطر را بدهيم بعد نماز فطر را بخوانيم. ﴿قَدْ أَفْلَحَ﴾، فلاح و رستگاري از آنِ آن انساني است که ﴿تَزَكَّي﴾؛ زکات فطر را بدهد، ﴿وَ ذَكَرَ اسْمَ﴾ يعني خدا را با «اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ» با اين ذکر تکبير عيد يا خدا را ياد کند ﴿فَصَلَّي﴾.
پس ما اين فلاح را بر سه امر بايد مترتب کنيم: امر اول زکات فطر است؛ امر ثاني همچنان ذکر تکبير را گفتن و امر ثالث هم نماز عيد فطر. اين سه وقتي باهم شد خداي عالم رستگاري را براي انسان خواهد آورد؛ ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّي ٭ وَ ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّي﴾. اين برنامه است اين آيين است؛ ما براساس يک آيين وحياني شريفي داريم زندگي ميکنيم. شما اگر به بشر عادي غير از منبع وحياني بگوييد چه کار ميکنيد؟ يک جشن و سروري است يک آهنگ است و مانند آن که به هر حال به عنوان اين مراسم دارند. اين جشنوارهها را که مثلاً براي ورزش و مانند آن ميگيرند ملاحظه بفرماييد! اين همه چراغها و نورها و مانند آن فکر ميکنند که اين جشن است! بشر عادي اين مراسم افتتاحيههايي که مثلاً براي المپياد و مانند آن ميگيرند، اينها را جشن ميدانند اين هم به هر حال بشر عادي است طبيعي است ممکن است براي خودش يک فرح و شادي باشد؛ ما الآن در مقام نفي اين يا اثبات اين بحثي نداريم، ميگوييم آنچه انسانيت انسان به آن فرحناک ميشود جان انسان روح انسان بخواهد در يک فرح و شادي قرار بگيرد؛ بله آن فرحي که «فَرْحَةٌ عِنْدَ لِقَاءِ رَبِّهِ» که خدا ميداند که چيست! اين فرحي که خداي عالم فرمود: «الَّذِي جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمِينَ عِيداً وَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ذُخْراً وَ شَرَفاً [وَ كَرَامَةً] وَ مَزِيداً»؛ وقتي امت اسلامي اين گونه شرافتمندانه، عزتمندانه با همه عظمت وارد صحنه ميشود، اين ميشود شکوه عالم اسلام. ايام حج شما ملاحظه ميفرماييد! اگر حج آزاد باشد ـ اين حج که متأسفانه آزاد نيست ـ حج آزاد ابراهيمي که امام راحل(رضوان الله عليه) از آن سخن ميگفت، آن اتفاق بيفتد جهان متوجه اسلام ميشود، جهان متوجه ميشود که اسلام چه عظمتي دارد حج چه جايگاهي دارد و چقدر ميتواند انسانها را به عرش برساند.
ما در باب اين اسلام عزيز، از اين منظر متأسفانه نگاه نميکنيم، اسلام در اسارت است، دين در اسارت است؛ همان گونه که علي بن ابيطالب(عليه السلام) فرمود: «فَإِنَّ هَذَا الدِّينَ قَدْ كَانَ أَسِيراً فِي أَيْدِي الْأَشْرَارِ يُعْمَلُ فِيهِ بِالْهَوَي وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْيَا»؛[18] الآن اينجا حج همين طور است هر کسي به نوعي اين دين را به اسارت گرفته است. اين دين آزاد نيست اين دين متأسفانه در اسارت اين و آن است؛ اين حج در اسارت اين و آن است. اين طور نيست که ما يک دين آزاد داشته باشيم. اينکه امام زمان(عليه السلام) ميآيد و همه ميگروند به آن حضرت براي اينکه از ديني سخن ميگويد که اين دين با فطرت انسانها عجين و سازگار است، بنا نيست که اتفاقي بيفتد. ما چون ديني داريم عرضه ميکنيم که اين دين را همه گونه حرفي در آن هست، تفسير در آن وجود دارد و به هر حال دستکاريهايي که در آن ميکنيم، تفسيري که ارائه ميدهيم؛ اين دين را کسي به آن ميلي نميکند، اين حج را چه کسي به آن ميل ميکند؟ واقعاً چه کسي به اين حج ميل بکند؟ بله، اگر آن جلوههاي رحماني را و آن آيات بينات و آن مقام ابراهيم را و آن طواف را و آن سعي را و آن جلوههاي توحيدي ابراهيمي را آدم بخواهد نگاه بکند همگان شائق هستند همگان مشتاق هستند؛ اما اين طور در اسارت اين چناني و در يک مسير ناصواب باشد، طبيعي است که کسي ميل پيدا نميکند. گاهي وقتها نگاه ميکنند ميگويند اينها چه کار دارند ميکنند؟ آيا اين حج است؟ يعني چه؟!
به هر حال معناي ماه مبارک رمضان بسيار سنگين است بسيار عظيم است؛ البته سنگين بودن نه يعني دشوار بودن؛ مثل اينکه قرآن فرمود: ﴿إِنَّا سَنُلْقي عَلَيْكَ قَوْلاً ثَقيلا﴾[19] اما ﴿وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ﴾،[20] براي عدهاي زود تمام شد. در همين دعاي ماه مبارک رمضان که آقا امام سجاد دارد وداع ميکند ميگويد شما براي کساني که با اين ماه مبارک رمضان مأنوس بوديد و شما را دوست داشت، چقدر زود گذشتيد! براي محبّين و مشفقين شما خيلي زود گذشتيد، گويا يک شب بود! گويا يک روز بود! اما براي کساني که تو را باور نکردند و جلوههاي تو را نشناختند و با تو ارتباط برقرار نکردند خيلي سخت بود اين يک ماه به اندازه يک سال برايشان گذشت؛ اين طوري است اين گونه است. اين انس با اين ماه ميتواند براي انسان خيلي خير و برکت را بياورد. بنابراين ما هم بايد که اين ماه را از اين نقطه نظر توديع و وداع کنيم و خداحافظي کنيم؛ ميثاقي و پيماني با اين ماه ببنديم به جِدّ، نه اينکه فکر کنيم با ديوار حرف ميزنيم فکر کنيم با در و ديوار مبهم و تاريک داريم صحبت ميکنيم، نه! ماه رمضان سخن ما را ميشنود حرف ما را و نجواي ما را و مناجات و منادات ما را ميشنود، به حق ميشنود؛ همان طوري که به امام معصوم ميگويد: «إِنَّكَ تَسْمَعُ كَلَامِي وَ تَرُدُّ سَلَامِي»[21] ماه رمضان هم همين طور است، کلام ما را سخن ما را و وعدههاي ما را و توديع ما را ميشنود. ما داريم وديعتي مينهيم ميگوييم ماه مبارک رمضان ما با تو انس گرفتيم تو را حقّ مسلّم ميدانيم جلوه خدا ميدانيم با تو انس داشتيم، تو ما را حفظ کن تو ما را بديها و آفات و شرور نفساني، دسيسههاي دوست و دشمني که احياناً دوستاني که غافلاند دوستاني که ناآشنا هستند ما را حفظ کن! ما خير و صلاح و خودمان را نميدانيم، ما امن و امنيت خودمان را نميدانيم، ما خير و شرّ خودمان را آشنا نيستيم اما تو اينها را ميداني، تو ما را از شرور و آفات حفظ کن و هر چه که خير و برکت است به ما عطا کن و همان گونه که در قنوت نماز عيد فطر است که خدايا! «أَدْخَلْتَ فِيهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ» و ما از هر چه که پيامبر و آل او را از آن خارج کردي ما را هم خارج کن! اين وديعهاي است و آن توديعي است که و آن امانتي است که در پيشگاه ماه مبارک رمضان ما قرار ميدهيم.
اميدواريم که ـ إنشاءالله ـ همه کساني که در اين ماه زحمت کشيدند تلاش کردند؛ همين دوستاني که اين شبها، اين يک ماه کاملاً در خدمت اين برنامه خدمترساني به ماه مبارک رمضان، به فرهنگ قرآن و جلوههاي ماه رمضان بودند، از همه اينها تشکر ميکنيم و خدا به همه اينها أجر و پاداش دنيوي و اخروي مرحمت بفرمايد! ما هم در گوشهاي اداي وظيفهاي بکنيم وظيفه خودمان را در اين ماه انجام بدهيم، خداي عالم و اين ماه عزيزش ما را فراموش نخواهد کرد و همه کساني که در اين ماه خدمتي ارائه کردند و نسبت به خصوصاً با توجه به وضعيت شرايط ويروس کرونا مشکلاتي براي جامعه بود احياناً خيري و خدمتي داشتند ـ إنشاءالله ـ خدا به أحسن وجه از همه آنها قبول بفرمايد! حوايج مشروعه همه را برآورده به خير بفرمايد! و طاعات و اعمال آنها و نماز و روزه آنها را قبول کند! به مرضايشان شفاي عاجل کرامت کند! به اهل سلامتشان توفيق بيشتر و ـ إنشاءالله ـ حيات برتر براي سالهاي بعد و گرفتن روزه ماه مبارک رمضان را به خوبي مرحمت بفرمايد!
خدايا! از درگاهت متشکريم و شاکريم و از خلق تو هم متشکريم که نعمتهاي آنها به ما رسيده است، ما از همه آنها سپاسگزاريم و به ساحت مقدس رسول گرامي اسلام که اين امانت بزرگ ماه رمضان را با بيانش آورد که فرمود: «قَدْ أَقْبَلَ إِلَيْكُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَكَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ»[22] و تا ساحت ائمه(عليهم السلام) با اين دعاها و با اين نيايشها و با اين توصيهها و با اين بيانات ارزشمندشان که ما را راهنمايي کردند؛ اين مناسک است اين آيين است اين مراسم معمولي نيست، اين يک انجمن رحماني است ما را آشنا کردند؛ از اول ماه رمضان تا هلال ماه شوال و عيد فطر و نماز عيد فطر به ساحت مقدس و کبريايي حضرت بقية الله الاعظم درود ميفرستيم سلام ميفرستيم؛ از خداي عالم براي آن عدل منتظَر و حق منتظَر، هم سلامتي و هم ظهور معجَّل آن حضرت را براي جامعه اسلامي ميخواهيم. خدايا کشور ما را و نظام ما را و مملکت ما را در سايه بقية الله از هر خطري حفظ بفرما! و به امت اسلامي ما سرافرازي، فرهمندي، فرهيختگي و عقلانيت که فلاح انساني در پرتو ماه مبارک رمضان رسيدنِ به عقلانيت وحياني است؛ ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّي ٭ وَ ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّي ٭ بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا ٭ وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ وَ أَبْقي ٭ إِنَّ هذا لَفِي الصُّحُفِ الْأُولي ٭ صُحُفِ إِبْراهيمَ وَ مُوسي﴾.
«و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته»
[1]. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج2، ص649.
[2]. سوره آلعمران، آيه31.
[3]. سوره مائده، آيه114.
[4]. تفسير الصافي، ج2، ص98.
[5]. من لا يحضره الفقيه، ج1، ص513.
[6]. سوره بقره، آيه186.
[7]. الأمالي، شيخ مفيد، ص232؛ «فَإِذَا كَانَتْ لَيْلَةُ الْفِطْرِ وَ هِيَ تُسَمَّي لَيْلَةَ الْجَوَائِزِ أَعْطَي اللَّهُ الْعَالَمِينَ أَجْرَهُم...».
[8]. الكافي(ط ـ الإسلامية)، ج2، ص19.
[9]. الكافي(ط ـ الإسلامية)، ج4، ص65.
[10]. سوره بقره، آيه185.
[11]. سوره بقره، آيه183.
[12]. سوره بقره، آيه185.
[13]. سوره أعلي، آيه1.
[14]. سوره أعلي، آيات14 ـ 19.
[15]. ديوان حافظ، غزل شماره374؛ «بيا تا گل برافشانيم و می در ساغر اندازيم ٭٭٭ فلک را سقف بشکافيم و طرحي نو دراندازيم».
[16]. سوره مؤمنون، آيه1.
[17]. سوره طه، آيه54.
[18]. نهج البلاغة(صبحي صالح)، نامه53.
[19]. سوره مزمل، آيه5.
[20]. سوره قمر، آيات17و22و32و40.
[21]. بحار الأنوار(ط ـ بيروت)، ج97، ص295.
[22]. امالي، شيخ صدوق، ص93.