01 05 2020 282588 ID:
image
ویژه شبهای ماه مبارک رمضان 1441هـ.

جلسه هشتم؛ «جلوه های رمضانی»؛ سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جوادی آملی

پایگاه اطلاع رسانی اسراء؛ پخش زنده سلسله سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جواد آملی با عنوان«جلوه های رمضانی» ویژه شبهای ماه مبارک رمضان ۱۴۴۱ه‍ ، از تلویزیون اینترنتی اسراء پخش می گردد. این برنامه که به همت معاونت فناوری اطلاعات و‌ رسانه بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء تهیه و تولید می...

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ‏ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّد صَلَّی اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم وَ آلِهِ الطَّاهِرِين‏».

«اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَانَ الَّذِي أَنْزَلْتَ فِيهِ الْقُرْآنَ وَ افْتَرَضْتَ عَلَی عِبَادِكَ فِيهِ الصِّيَام‏»،[1] درود و سلام خدا بر همه مؤمنان و شايستگاني که با همه وجود به استقبال ماه الهي رفتند و جلوه‌هاي برتر اين ماه را که نزول قرآن است و حقيقت صيام است و برپايي قيام و صلات است براي خود کمال و لذّت‌بخش دانستند و در سايه اين ماه خدا جان‌ها را و ارواح خودشان را به حقيقت الهي نزديک مي‌کنند!

 همان طوري که در جلسات گذشته ملاحظه فرموديد روزه حقيقتي برين است که خداي عالَم در بين همه اعمال قُربي و عبادي آن را براي خود انتخاب کرد و فرمود: «الصَّوْمُ لِي وَ أَنَا أَجْزِي بِهِ»[2] البته راز و رمز اينکه چرا و چگونه در بين همه اين عبادات اين روزه مورد انتخاب الهي شد و خداي عالَم با «ياء»ي شرافت به آن تشريف مضاعف بخشيد اين در پيشگاه خداست و در نزد اولياي الهي است که راز اين امر را بدانند اما ما که در سايه نشسته‌ايم و يک زندگي در سايه و ظلّ معرفت و ارادت به آنها داريم جلوه‌هايي را از اين انتصاب روزه به خداي عالَم مشاهده مي‌کنيم که مي‌تواند ما را در اين امر کمک کند و در معرفت‌افزايي و ارادت‌ورزي طاقت ديگري براي ما ايجاد کند.

هر چه که دانش ما و آگاهي ما و معرفت ما نسبت به حقيقت صوم بيشتر باشد قطعاً ارادت‌ورزي ما و محبت ما و گرايش ما به روزه بيشتر خواهد بود. آنچه که لازمه اين معرفت است اين است که ما کاوشي بيشتر در حقيقت صوم و روزه داشته باشيم که اين روزه چه حقيقتي است؟ مرحوم صدوق در کتاب من لا يحضره الفقيه اولين بابي که در باب صوم و روزه باز مي‌کنند[3] همين باب علت وجوب صيام است; بله، اسرار و راز و رمزي که براي اين‌گونه از عبادات هست در پيشگاه پروردگار عالم محفوظ است زيرا اين عبادات و اعمال قُربي زميني و طبيعي و حتي ملکوتي نيستند بلکه اين احکام جلوه الهي دارند و خداي عالَم در اينها تجلي نموده است اما آن مقداري که قابليت بيان دارد و مي‌تواند تا حدودي ما را به معارف و به جلوه‌هاي اين حقيقت يعني روزه آشنا کند در اين احاديث شريفي که از ائمه اطهار(سلام الله عليهم اجمعين) يا خود شخص رسول مکرّم اسلام براي ما رسيده است اين مي‌تواند نويدبخش باشد و معرفت‌افزا باشد.

در آن نامه‌اي که حضرت ثامن الحجج، ابا الحسن، علي بن موسي الرضا(عليهما آلاف التحية و الثناء) براي محمد بن سنان نوشته‌اند[4] اين نکته را تذکر دادند به چند جهت در باب روزه توجه دادند که چه خواصي و ويژگي‌هايي براي روزه هست. از مولايمان حضرت ابا محمد، حسن بن علي الزکي العسکري(عليه السلام) هم جلوه‌اي از امتيازات روزه بيان شده است[5] که انسان احساس فقر داشته باشد احساس مسکنت و ذلت داشته باشد «مسّ» جوع و گرسنگي را همانند فقرا در وجود خودش احساس بکند روح ذلت را، روح خضوع و خشوع در پيشگاه پروردگار عالم را براي خود تجربه کند و بسياري از خواص و آثار ديگري که در اين روايات ارزشمند به ما رسيده است.

اما نکته‌اي که بايد توجه بشود و شايد جامعه و عموم افرادي که با مسئله روزه آشنا هستند شايد تا اين حد با اين مقدار از معرفت و شناخت با روزه همراه نيستند اين است که يک وقت ما مي‌گوييم چند ساعت از خوردن و آشاميدن امساک کردن را مي‌گوييم روزه، وقتي اگر روزه را اين‌گونه بشناسيم و بشناسانيم طبيعي است که نمي‌تواند چندان کارکرد داشته باشد و اثربخش باشد و روح جامعه و جان جوان جامعه را از اين حد از معرفت سيرآب کند. اين براي آنها در عين حالي که امر عبادي است قُرب الهي است و از مسايلي است که مستقيماً خداي عالَم انسان‌ها و مؤمنان و شايستگان را خطاب کرده، فرمود: ﴿يا أَيهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَي الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ[6] همه اينها را انسان امروزين باور دارد اما بخواهد بالاتر و برتر بداند. اين نيازمند به اين است که ما کَند و کاوي در فضاي معارفي صوم و روزه داشته باشيم ببينيم که چه دست‌آوردهايي را مي‌توانيم از جايگاه معرفت اهل بيت عصمت و طهارت(سلام الله عليهم اجمعين) هم براي خود هم براي جامعه به ارمغان بياوريم.

امام صادق(عليه السلام) مي‌فرمايند که «إِذَا صُمْتَ» وقتي مي‌خواهي روزه بگيري، «فَلْيَصُمْ سَمْعُكَ وَ بَصَرُكَ وَ شَعْرُكَ وَ جِلْدُكَ»[7] يعني اين طور نيست که فقط از خوردن و آشاميدن امساک بکنيد بايد همه جهات وجودي تو همه ابعاد وجودي تو, چشم, گوش, دست و پا حتي شَعر و موي, جِلد و پوست بدن تو هم بايد که روزه بگيرد. از باب نمونه شما حساب بفرماييد وقتي شناگري در استخر يا در دريا دارد شنا مي‌کند فقط دست و پا دارد مي‌زند، اين دست و پا زدن خسته مي‌کند مقداري ممکن است شناگر را جلو ببرد اما آن وقتي که انسان همه وجودش در مسير اين شنا کردن و «سباحت» بيفتد احساس خستگي کمتري دارد و در شتاب گرفتن به سمت هدف و مقصد طبعاً موفق‌تر خواهد بود.

آن انساني که فقط از خوردن و آشاميدن امساک مي‌کند اما ديگر ابعاد وجودي او مي‌خواهد که با جلوه‌هاي طبيعت نزديک بشود و خو بگيرد و ارتباط برقرار بکند او نمي‌تواند يک روزه واقعي داشته باشد احساس قُرب به حق را در خودش تجربه بکند اين مسئله‌اي است که ما بايد در فضاي روزه بدانيم, روزه يک عمل عبادي است که وقتي سر سفره افطار نشستيم، مي‌گوييم: «اللَّهُمَّ لَكَ صُمْتُ وَ عَلَی رِزْقِكَ أَفْطَرْتُ وَ عَلَيْكَ تَوَكَّلْت»‏،[8] اين يک چند ساعت غذا خوردن نيست بلکه اين حقيقتي است که انسان با در جان کشيدنِ اين حقيقت خود را متعالي مي‌خواهد بکند جان را پاک و طاهر مي‌خواهد بکند، مي‌خواهد از طبيعت کَنده بشود و خودش را به سمت ملکوت ببرد. اگر ما توقع چند ساعت نخوردن و نياشاميدن را بخواهيم از روزه داشته باشيم نمي‌تواند روزه براي ما لذت‌بخش باشد، روزه بايد براي ما حيث عبادي بياورد قُرب به حق را براي ما به ارمغان بياورد، انسان احساس کند که از طبيعت کَنده شده است وگرنه اشتها را تقويت بکند و هنگام غذا خوردن خود را باز بخواهد بر همان سفره آنچه را که نخورده است در دقايقي همه آن ناخورده‌ها را به اصطلاح بخورد اينکه روزه نيست.

نفس فرعون است هان سيرش مکن ٭٭٭ تا نيارد ياد, آن کفر کُهُن[9]

ما يک نفْس داريم که ـ عرض شد ـ جنس‌ آن ناري است يک عقل و قلب داريم که جنس آن نوري است اگر انسان بخواهد به نفس چنين غذايي را بدهد طعام و شرابي را بدهد اين فرعون درون خود را رشد داده است:

نفس فرعون است هان سيرش مکن ٭٭٭ تا نيارد ياد أن کفر کُهن

نفْس چون آتشين است چون ناري است چون به طبيعت گرايش دارد اگر او را تقويت بکني به او آب و علف و طعام و شراب بدهيد اين آن کفر درونش را آشکار مي‌کند اين حيث عبودي را براي انسان باز نمي‌کند لذا فرمود که تا مي‌توانيد از گرايش‌هاي نفساني خود را به گرايش‌هاي روحاني برسانيد.

قوت اصلي بشر نور خداست ٭٭٭ قوت حيواني مر او را ناسزاست[10]

اگر انسان بخواهد جلوه الهي پيدا بکند و به اصل و اساس وجود خودش برگردد بايد خود را در پرتو نور الهي که ماه رمضان نور خداست مشاهده بکند.

قوت اصلي بشر نور خداست ٭٭٭ قوت حيواني مر او را ناسزاست

اگر انسان بخواهد با آب و علف خودش را بسازد حالا چند ساعت در روزهاي معمولي غذا مي‌خورد در روزهاي ماه مبارک رمضان چند ساعت نمي‌خورد يک دفعه همان حجم از غذا را مي‌خورد اينکه روزه نشد. آن سرّ و سويدايي که در حقيقت روزه وجود دارد اين است که انسان را متحوّل کند انسان را از چهره طبيعت به چهره ملکوت ببرد. ده‌ها خصيصه و کارکرد براي روزه بيان مي‌شود ﴿وَ أَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ﴾،[11] «صُومُوا تَصِحُّوا»[12] اين خاصيت‌ها و اين آثار را دارد انسان غنيّ مسّ مي‌کند و فقر فقير را مساس مي‌کند، انسان در وجود خود مسکنت و ذلتي را در پيشگاه خدا احساس مي‌کند اما آن که در حقيقت به عنوان فلسفه برين و برتر ماه مبارک رمضان و خصوص صيام و صوم هست اين است که انسان تحوّل وجودي پيدا بکند و مراد از تحوّل وجودي اين است که از طبيعت روي برگرداند و به ملکوت توجه بکند; اين فلسفه روزه است.

امساک از هر چه که غير خداست و افطار به آنچه که جلوه‌هاي الهي محسوب مي‌شود اگر انسان بداند که قوت اصلي او و غذايي که براي نفس و جان او در نظر گرفته شده است نور خداست:

قوت اصلي بشر نور خداست ٭٭٭ قوت حيواني مر او را ناسزاست

براي انساني که در سايه حيوانيت و آب و علف بخواهد ـ معاذالله ـ حيات خود را تأمين بکند او به خود ناسزا گفته و او به خود بد کرده است او اصل خود را مورد اهانت قرار داده است, به بيان علي بن ابي طالب(عليه السلام) بدن انسان به اندازه بهشت مي‌ارزد: «فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا»[13] بدن انسان به اندازه بهشت و روح انسان به اندازه لقاي الهي مي‌ارزد ماه رمضان آمده است تا ما را به اصل خودمان و به حقيقت خودمان آشنا بکند و غذاي روحاني به ما بدهد. چرا فرمودند: «شَهْرٌ دُعِيتُمْ فِيهِ إِلَي ضِيَافَةِ اللَّهِ»[14] ضيافت الهي چيست؟ در ضيافت الهي آب و علف نمي‌دهند در ضيافت الهي جلوه‌هاي رحماني و اسماء و اوصاف الهي را به انسان هديه مي‌کنند و آن زماني است که انسان از طبيعت ببرد و از گرايش به طبع و لذّت‌هاي دنيا فاصله بگيرد و فلسفه روزه اين است تا ما را از اين طبيعت و تعلّق به طبيعت بکَند و ما را به حقيقت ملکوت آشنا بکند شايد ما بگوييم که با اين ده ساعت و پانزده ساعت، نه! اينها ملاک نيست. آن روح عبادت, روح توجه, روح اينکه هم بدن ما هم نفس ما هم قلب ما هم عقل ما, هم سويداي وجود ما, همه و همه جهات هستي ما روزه بگيرد: «إِذَا صُمْتَ» وقتي مي‌خواهي روزه بگيري، معصوم(عليه السلام) مي‌فرمايد: «فَلْيَصُمْ سَمْعُكَ وَ بَصَرُكَ وَ شَعْرُكَ وَ جِلْدُكَ» و ديگر اعضا و جوارح انساني است. مرحوم صدوق ابواب مختلفي را در باب روزه در کتاب من لا يحضره الفقيه آوردند ديگر محدّثين و بزرگواران هم همين طور و شارحان و محققان اين احاديث نوراني ما هم همين گونه عمل کردند.

بنابراين آنچه که ما از روزه توقع داريم و بناست روزه اثر انفرادي و اجتماعي داشته باشد هم فرد را بسازد و هم جامعه را بسازد. يک سلسله آثار اجتماعي دارد که بحث فقر را و رسيدگي به فقرا و تصدّق دادن‌ها را و سفره کرامت گستردن‌ها را و امثال آن است که اينها سايه صوم است اينها آثار ظلّي صوم است اما آثار حقيقي و وجودي و اصلي صوم همين است که ما را با حقيقت جانمان آشنا مي‌کند، يک؛ که جان ما زميني نيست و گرايش به طبع, ما را از آن اصلمان باز مي‌دارد و قوت ما قوت نوراني است:

قوت اصلي بشر نور خداست ٭٭٭ قوت حيواني مر او را ناسزاست

ماه معظم شعبان که ماه رسول مکرّم اسلام است ماه صيام است; استنان به سنّت الهي و سنّت نبوي[15] در ماه شعبان اين است که انسان روزه را براي خود تمرين کند و تجربه کند، چرا؟ چرا پيامبران الهي به سمت روزه حرکت مي‌کنند؟ انبيا اگر به سمت روزه مي‌روند از آن جهت است که به ما گفتند که،

اگر لذت ترک لذت بداني ٭٭٭ دگر لذت نفس لذت نخوانی[16]

ما تا زماني که با لذت چرب و شيرين در طبيعت آشنا هستيم لذت‌هاي ديگر را براي خودمان شايد آن مقدار لذت ندانيم. ما تا از اين لذت کَنده نشويم آن لذت را به ما نمي‌دهند. ما فکر مي‌کنيم که مي‌توانيم با لذت دنيا و چرب و شيرين دنيا, آن لذت‌ها را بدهند! نه، اينها با هم جمع نمي‌شوند. اين لذت, زماني از انسان جدا شد و زمينه جدا شدن اين لذت در انسان فراهم شد آن لذت خواهد آمد:

اين دهان بستي دهاني باز شد ٭٭٭ تا خورنده لقمه‌هاي راز شد[17]

اگر لقمه‌هاي راز را انسان مي‌خواهد بايد که از اين لقمه‌هاي طعام دنيوي خودش را دور و جدا بکند. اين فلسفه اصلي روزه است ما براي اين روزه مي‌گيريم که از طبيعت به فطرت بگراييم از لذايذ طبيعت کَنده بشويم به لذايذ فطرت خود را نزديک بکنيم و هيچ چيزي هم به اندازه روزه نمي‌تواند ما را از اين لذت به آن لذت بکشاند. اينکه خداي عالَم روزه را براي خود مي‌داند و مي‌فرمايد که من خودم به اين روزه‌دار جزا مي‌دهم، براي اينکه تنها حقيقتي که مي‌تواند کَنده شدن و جدا شدن و رفع تعلق از طبيعت را براي انسان فراهم بسازد مسئله روزه است. اين امساک اين صائم بودن اين فقط و فقط با روزه انجام مي‌شود ديگر امور عبادي نقش خودشان را دارند ديگر جنبه‌هاي الهي کارکرد و آثار خود را دارند اما وقتي انسان روزه گرفت روزه يعني از هر چه که غير خداست جدا شدن و کَنده شدن اين زمينه را فراهم مي‌کند که تا جلوه‌هاي خدايي براي انسان ظاهر بشود. بنابراين ما به دنبال چنين حقيقتي هستيم اگر فرمود که اين روزه شما را به خير مي‌رساند، اين خير کدام خير است؟ ﴿وَ أَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ﴾، آن خيري که مي‌تواند براي انسان از درگاه الهي خير محسوب بشود آن خدايي که آسمان و زمين در نزد او قليل‌اند متاع دنيا در نزد او اندک است, روزه را خير و منشأ خير مي‌داند اين چه خيري است؟ آن چيزی که خداي عالَم براي ما خير مي‌داند اين است که ما در تحوّل وجودي خود از نگاه طبيعت و تعلق به طبيعت بيرون بياييم و خود را به جنبه‌ها فطري و الهي بدوزيم. اما کسي که از طبيعت کَنده شد به سمت فطرت آمد فطرت چه چيزي را دارد؟ فطرت انسان را به کجا مي‌برد؟ آنچه را که در فطرت نهفته شده است و انسان با تعلق به فطرت مي‌تواند به آن فطرت برسد آن چيست؟ فطرت يک موهبت الهي است يک هديه و عطيه پروردگاري است فوق العاده لطيف و مجرد است فطرت آغشته به حق است تمام جلوه‌هاي حق در اين فطرت نهفته است از رفتار خوب و نيکو و سرشت پاک گرفته تا خدايي شدن و جلوه‌هاي الهي در خود داشتن تا نداي حق را پاسخ دادن تا سخن حق را شنيدن; اين بدن که سخن حق را نمي‌شنود اما فطرت است که سخن حق را مي‌شنود. آن کسي که به سخن فطرت گوش داد سخن خدا را مي‌شنود اگر جلوه عدل است از فطرت مي‌جوشد اگر جلوه حق و صدق و درستي و راستي است از فطرت مي‌جوشد, اين فطرت در پيشگاه پروردگار عالَم بسيار عزيز است که او را يک دين بسته قرار داد ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ﴾.[18]

جامعه انساني بايد به سوي فطرت بيايد. ما مي‌توانيم ادله فلسفي و براهين کلامي و نظاير آن را ذکر بکنيم ما مي‌توانيم جلوه‌هاي علمي را براي جوامع داشته باشيم چنانچه اينکه حکماي ما، متکلمين ما، محدثين ما در اين باب زحمات فراواني را تحمل کرده‌اند و کوشش کردند تا بتوانند اينها را به بشر بياموزند اما آنچه که حرف اول و آخر را مي‌زند فطرت است آن که مي‌تواند انسان‌ها را نه تنها خداآشنا بلکه خداجو, خداطلب و خداگرا بکند فطرت است، اين فطرت است که محبت را در دل‌ها باز مي‌کند.

يکي از ادله‌اي که از قرآن کريم کاملاً مي‌توان يافت و دريافت کرد مسئله فطرت و دليل فطرت است. ابراهيم خليل، او که در پيشگاه پروردگار عالم از يک جايگاه‌ ويژه‌اي برخوردار است که خداي عالَم او را خليل خود مي‌داند او را دوست خود و رابطه بين خود و خليل‌اش را «خلّت» مي‌داند مي‌فرمايد که ابراهيم خليل وقتي با بت‌پرستان, با خورشيد‌پرستان, با ماه‌پرستان و نظاير آن سخن مي‌گفت يک جمله در وجودش بود و آن اين بود که ﴿لا أُحِبُّ الْآفِلينَ﴾[19] من آن حقيقتي که بخواهد افول بکند آن خورشيدي که بخواهد افول بکند آن ماهي که بخواهد افول بکند آن ستاره‌اي که بخواهد افول بکند هر چيزي که غروبي دارد افولي دارد نابودي و فنايي دارد، زوال و دثوري براي او هست او محبوب نيست ﴿لا أُحِبُّ الْآفِلينَ﴾.

اين ﴿لا أُحِبُّ الْآفِلينَ﴾ از کدام حيث انساني مي‌جوشد؟ آيا طبيعت انساني؟ آيا بدن انساني است؟ آيا چشم و گوش انسان، دست و پاي انسان، مغز و قلب انسان، کدام بُعد وجودي انسان است که مي‌تواند اين طور سخن بگويد و نداي الهي را در وجود انسان شکوفا کند؟ ﴿لا أُحِبُّ الْآفِلينَ﴾، اين همان نداي عشق است اين همان نداي محبت است اين گمشده امروز بشر است اگر بشر از عشق و اراده و محبت سخن مي‌گويد اول و آخر عشق خداي عالَم است، آغاز و انجام عشق و محبت و دوستي خداي عالَم است که فرمود: ﴿لا أُحِبُّ الْآفِلينَ﴾ و اين عشق در سويداي وجود انسان به نام فطرت نهفته است، روزه مي‌آيد تا انسان را از طبيعت به فطرت بگرايد و با گرايش به فطرت اين زيبايي‌ها و اين خوبي‌ها و کمال رشد مي‌کند و برترين کمال، کمال عشق و محبت است که زايش دارد و از اين فطرت رويش پيدا مي‌کند.

بنابراين برترين و عالي‌ترين توقع را ما از روزه مي‌توانيم داشته باشيم، سرّ اينکه خداي عالَم اين روزه را از آنِ خود مي‌داند و خود را پاداش دهنده انسان روزه‌دار و در مقابل اين عمل مي‌داند براي اينکه انسان روزه‌دار از «ما سوي الله» کَنده مي‌شود و گرايش به خدا در انسان زنده مي‌شود. اگر روزه نتواند براي جامعه ما چنين خيري بياورد چنين برکتي را بياورد فقط پرده‌هاي ابتدايي, پرده‌هاي سطحي که ما يک چند ساعتي غذا نخوريم يا چند تا بسته طعام به اين فقير و آن فقير برسانيم يا چند ساعت فقر را در خودمان احساس بکنيم اينها همه پرده‌هاي خوب و پرده‌هاي ارزشمندي است که از روزه به ما رسيده است و همه اينها هم درست است، صحّت داشتن, سلامت داشتن و زکات بدن را دادن، همه اينها مي‌تواند به عنوان پرده‌هايي از حقيقت صوم باشد، اما اين پرده‌ها، پرده‌هاي حقيقي و اصلي و اساسي نيستند. آن پرده اصلي و اساسي که ما از صوم داريم اين تحوّل وجودي است اين دگرگوني و اين صيرورت است, صيرورت از طبيعت به فطرت، از کَنده شدن به تعلقات عالم طبيعت نه تنها از خوردن و آشاميدن بلکه گوش را از غير حق بستن, چشم را از غير حق بستن, زبان را از غير حق بستن, بلکه به حق گشودن، چشم را به حق گشودن. تا ما چشم را و زبان و دهن را و قلب را و عقل را و ساير جهات وجودي را از طبيعت نکَنيم, نمي‌توانيم خود را به فطرت نزديک بکنيم. اين واقعيتي است اين را بايد بپذيريم. بشر امروز نمي‌خواهد از طبيعت کَنده بشود و در عين حال مي‌خواهد با ماوراي طبيعت و با ملکوت ارتباط برقرار کند اينها با هم جمع نمي‌شوند. اينها دو قطب مثبت و منفي هستند، باور کنيم اينها باهم جمع نمي‌شوند: ﴿ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ في‏ جَوْفِهِ﴾[20] خداي عالَم فرمود اگر شما به اندازه يک وجب به دنيا نزديک بشويد به همان ميزان از آخرت دور شده‌ايد. دنيا محبوب خدا نيست, دنيا مورد محبت پروردگار عالم نيست مگر شما نمي‌خواهيد محبوب خدا باشيد؟ محبوب خدا به جلوه‌هاي حُبّ خدا مي‌اندشيد و دنيا هرگز محبوب خداي عالَم نبوده و نيست. اين باور را بايد از جامعه بکَنيم و جدا بکنيم. بله، در طبيعت زيست بکنيم زندگي ما در طبيعت بايد باشد ترديدي نيست, عمر خوب و نافع و سودمند بايد داشته باشيم، به اندازه لازم بايد از مواهب طبيعت برخوردار باشيم; اما اصل جان ما و وجود ما بايد براي سراي ديگر باشد: ﴿وَ ابْتَغِ فيما آتاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصيبَكَ مِنَ الدُّنْيا﴾[21] اين سخني که موسويان از موساي کليم آموختند به قارونيان آن عصر و اين روزگار و براي هميشه مي‌گويند, فلسفه آفرينش انسان اين است که از طبيعت بهره ملکوتي ببرد وگرنه اگر بخواهد در طبيعت سير بکند و سير خودش را در طبيعت مستمر و مستقر کند, تمام وجودش را به طبيعت بگراياند اين انسان بهره‌اي نخواهد برد. اگر ديگر بزرگان گفتند که انسان‌ها خوشي‌شان را در خوشي حق ديدند, اگر از خوشي طبيعت گسستند و رها کردند, چون آن خوشي را ديدند سرشته خوشي حق داشتند و شدند!

به ما دستور دادند که نسبت به حيات طبيعت در حدّ تجافي باشيد, بخوريد، بياشاميد؛ اما خوردن و آشاميدن را اصل و اساس حيات قرار ندهيد و آنچه که مي‌تواند اين معنا را در وجود ما محقق بسازد و در وجود ما نهادينه کند مسئله روزه است لذا روزه را نبايد که ما فقط به ماه مبارک رمضان اختصاص بدهيم لذا گفتند در کل ماه‌هاي سال لااقل سه روز را از ماه‌هاي سال ما روزه داشته باشيم و با گرفتن روزه ارتباط خودمان را با اين حقيقت داشته باشيم و نسبت خودمان را با فطرت از راه طبيعت تأمين بکنيم.

به هر حال اين ماه را خداي عالَم با ويژگي‌هاي برين ستود; خداي عالَم خود را به عنوان «رَبَّ شَهْرِ رَمَضَانَ» معرفي کرد و عرض شد که اين توصيف از آن جهت است که ماه رمضان در بين همه ماه‌ها «سَيِّدُ الشُّهُور»[22] است. همان طوري که مکان‌ها مکان برتر دارد و کعبه سيد مکان‌ها است, «مسجد الحرام» سيد مکان‌ها است, در بين همه شهور, سيد شهور, «شَهْرِ رَمَضَانَ» است همان طوري که در بين أعياد, عيد جمعه سيد ايام است و همان طوري که در بين همه ليالي، ليالي قدر, سيد ليالي است و همان طوري که در بين همه شهدا, حسين بن علي سيد الشهدا است همان طوري که در بين همه زنان عالَم, فاطمه زهرا(سلام الله عليها) سيده زنان عالم است که اينها نمونه‌هاي برتر هستند و همان طوري که در بين همه کُتُب قرآن سيد کتب است که اينها نمونه‌هاي برتر هستند در بين همه عبادت‌ها اين صوم از چنين جايگاه بريني برخوردار است زيرا که کارکرد آن و آثار وجودي آن برتر است و اين جلوه را مي‌تواند براي ما داشته باشد. ماه مبارک رمضان از جلوه‌هاي برتري است که ما مي‌توانيم خدا را به عنوان «رَبَّ شَهْرِ رَمَضَانَ» ياد کنيم: «اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَانَ» اين يک مطلب است.

جلوه‌هاي برتر اين ماه را بر اساس اين بياناتي که در منابع وحياني ما آمده است يکي مسئله نزول قرآن است که «شَهْرِ رَمَضَانَ الَّذِي أَنْزَلْتَ فِيهِ الْقُرْآنَ»، يک؛ «وَ افْتَرَضْتَ عَلَی عِبَادِكَ فِيهِ الصِّيَام‏»، دو؛ لذا ما بايد صوم و روزه را گرامي بداريم, با شکوه و با عزت بدانيم, همان طوري که براي نماز سجاده پهن مي‌کنيم, قبل از نماز آمادگي ايجاد مي‌کنيم اذان و اقامه مي‌گوييم, براي نماز مسايل خاص خود و آداب خاص نماز را رعايت مي‌کنيم, روزه هم آدابي دارد. بزرگان ما و محدثين ما در کُتُب حديثي و همچنين کتاب‌هاي فقهي آداب صيام را ذکر مي‌کنند که از جمله آداب صيام در أکل و در شرب‌ آن، در روزش، در شب آن و نظاير آن کاملاً با هم آميخته است.

لذا ما بايد جامعه را آگاه کنيم, متوليان دين و فرهنگ‌مداران بايد متوجه باشند که بر اساس منابع وحياني روزه فقط چند ساعت امساک از أکل و شرب نيست, روزه يک بسته عبادي و يک حقيقت علمي و سماوي است که همه اينها را با هم دارد. دعا, نيايش, اخلاص و تقرّب آن به سوي پروردگار عالم همه و همه جلوه‌هايي است که بايد آنها را قدر بدانيم و گرامي بشماريم و اگر چنين ويژگي را رعايت کرديم آن آثار و آن برکات را داريم. اگر در نماز احياناً ما ﴿تَنْهَي عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنكَر﴾[23] را آن گونه که هست نمي‌توانيم بيابيم, براي اينکه آداب نماز, اسرار نماز, حقيقت صلات را آن‌گونه که هست توجه نمي‌کنيم.

اگر فرمودند «الصَّوْم ‏جُنَّةٌ مِنَ النَّار»،[24] روزه است که انسان را از آتش جهنم نگه مي‌دارد; اين يعني چه؟ روزه چه ويژگي دارد؟ اگر بفرماييد که خاصيت روزه چيست؟ اين است که روزه سپَر گناه و در مقابل ناملايماتي که جان انسان و روح انسان را بيمار مي‌کند روزه سپر دفاعي است. اگر در طبيعت و عالم دنيا روزه چنين خاصيتي دارد که انسان را در مقابل حوادث ناگواري که به جان آسيب مي‌زند؛ غيبت کردن, تهمت زدن, ناسزا گفتن, حرف‌هاي نامربوط زدن ـ معاذالله ـ افترا بستن خصوصاً افترا به پيغمبر و آل، به کتاب الهي و امثال آن که اينها اصلاً نه تنها گناه و محرّم است بلکه مُفطِر است و انسان را از صوم در حقيقت باز مي‌دارد و چنين انساني اصلاً صائم نيست.

همان طوري که ما بايد در مقابل ناملايمات طبيعي مقاومت بکنيم, صبوري کنيم, بدن را با جهاتي تقويت کنيم با ابعادي مثل ورزش, مثل بهداشت, مثل محيط زيست اينها از اوليات زيست زندگي ما و دستور طبيعي ماست که در اين کتاب شريف مفاتيح الحياة حضرت آيت الله جوادي آملي آمده است که اينها مايه عزت دين است, دين همواره به سعادت دنيايی بشر مي‌انديشد; اما خيره شدن به دنيا سرگشته دنيا شدن, حيران و والِه و آزمند نسبت به دنيا شدن اين نکوهش شده است.

بنابراين همان گونه که در مقابل ناملايمات طبيعي يايد مقاومت بکنيم و همين ايام که بيماري ويروس کرونا اين گونه جامعه ما را آسيب زده و آفات فراواني را براي جامعه و بيماران جامعه ـ متأسفانه ـ ايجاد کرده است و درود و سلام خدا بر همه کساني که در اين راه تلاش و کوشش کرده‌اند, از پزشکان و پرستاران و حاميان اين قصه و مديريت‌هايي که از نهادهاي بهداشتي کشور و همه نهادها و نيروهاي جهادي و طلّابي که زحمت کشيدند و دارند تلاش مي‌کنند تا اين آفت را از جامعه به دور بدارند, اين تلاش‌ها ارزشمند است، گران‌بهاست! اما آن چيزي که مي‌تواند انسان را هم در مقابل اين مسايل و هم در مقابل آفات و امراض قلبي و نفسي و جان انساني محافظت بکند و «‏جُنَّةٌ مِنَ النَّار» محسوب بشود عبارت است از حقيقت روزه، «الصَّوْم ‏جُنَّةٌ مِنَ النَّار».

در اين شب‌ها که در باب روزه سخن گفته شده است, گوشه‌هايي از اين حقيقت والاي عِلوي را در پسِ پرده‌اي که از کلمات معصومين(سلام الله عليهم اجمعين) به ما رسيده است عرض کرديم; ولي درياي معارفي که در صوم وجود دارد همواره اين دريا, گوهرهاي فراواني دارد و بايد خدا را در سايه صوم زيارت کرد و از صوم بهره‌مند شد و کَنده شدن از طبيعت را و رسيدن به عالم فطرت را و پيام فطرت را شنيدن و در سايه پيام فطرت تقرّب به پروردگار عالَم پيدا کردن سخن خدا را از زاويه فطرت شنيدن, ﴿لا أُحِبُّ الْآفِلينَ﴾ را در جان زمزمه کردن عشق و ارادت به خداي عالَم را در هويت انساني ساختن, اينها مسايلي است که مي‌تواند بهره‌هاي ارزشمند روزه محسوب بشود.

اميدواريم خدايي که چنين دستوري را به ما فرمود: ﴿يا أَيهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَي الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ[25] هم خير روزه، هم تقواي روزه و هم بهره‌مندي از مواهب الهي در فطرت انساني را بهره و نصيب همه افراد و آحاد جامعه ما بگرداند و ما را در پناه قرآن و عترت خصوصاً حضرت بقية الله الأعظم(أرواحنا له الفداه) قرار بدهد که جان عزيز از ما راضي باشد و ما تحت ولايت آن حضرت از اعمال عبادي خود لذت ببريم! اين نماز ما, اين روزه ما, اين ساير عبادات ما زماني مي‌تواند دلنشين باشد به جان انسان بنشيند, اثربخش باشد که رضايتمندي حضرت بقية الله الأعظم(أرواحنا له الفداه) براي همه اينها باشد. اميدواريم که خداي عالَم روزه همه روزه‌داران را قبول کند, صيام روز و قيام شب آنها را ذخيره قرار بدهد و براي همه ما خير و سعادت را به ارمغان بياورد!

«و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته»



[1]. إقبال الأعمال (ط ـ القديمة)، ج‏1، ص39.

[2]. من لا يحضره الفقيه, ج2, ص75.

[3]. من لا يحضره الفقيه, ج2, ص73.

[4]. من لا يحضره الفقيه, ج2, ص73; وَ كَتَبَ أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا ع إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ فِيمَا كَتَبَ مِنْ جَوَابِ مَسَائِلِهِ «عِلَّةُ الصَّوْمِ لِعِرْفَانِ مَسِّ الْجُوعِ وَ الْعَطَشِ لِيَكُونَ ذَلِيلًا مُسْتَكِيناً مَأْجُوراً مُحْتَسِباً صَابِراً وَ يَكُونَ ذَلِكَ دَلِيلًا لَهُ عَلَى شَدَائِدِ الْآخِرَةِ مَعَ مَا فِيهِ مِنَ الِانْكِسَارِ لَهُ عَنِ الشَّهَوَاتِ وَاعِظاً لَهُ فِي الْعَاجِلِ دَلِيلًا عَلَى الْآجِلِ لِيَعْلَمَ شِدَّةَ مَبْلَغِ ذَلِكَ مِنْ أَهْلِ الْفَقْرِ وَ الْمَسْكَنَةِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ».

[5]. من لا يحضره الفقيه, ج2, ص73; «وَ كَتَبَ حَمْزَةُ بْنُ مُحَمَّدٍ إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ ع لِمَ فَرَضَ اللَّهُ الصَّوْمَ فَوَرَدَ فِي الْجَوَابِ لِيَجِدَ الْغَنِيُّ مَسَّ الْجُوعِ فَيَمُنَّ عَلَی الْفَقِير».

[6]. سوره بقره، آيه183.

[7]. الكافي (ط ـ الإسلامية)، ج‏4، ص87.

[8]. إقبال الأعمال (ط ـ القديمة)، ج‏1، ص117.

[9]. گنجور, مثنوی معنوی, دفتر چهارم.

[10]. گنجور, مثنوی معنوی, دفتر دوم.

[11]. سوره بقزه, آيه184.

[12]. دعائم الإسلام، ج‏1، ص342.

[13]. غرر الحكم و درر الكلم، ص177.

[14]. امالی(للصدوق)، ص93؛ «قَدْ أَقْبَلَ إِلَيْكُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَكَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ شَهْرٌ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ أَفْضَلُ الشُّهُورِ وَ أَيَّامُهُ أَفْضَلُ الْأَيَّامِ وَ لَيَالِيهِ أَفْضَلُ اللَّيَالِي وَ سَاعَاتُهُ أَفْضَلُ السَّاعَاتِ هُوَ شَهْرٌ دُعِيتُمْ فِيهِ إِلَى ضِيَافَةِ اللَّهِ وَ جُعِلْتُمْ فِيهِ مِنْ أَهْلِ كَرَامَةِ اللَّهِ أَنْفَاسُكُمْ فِيهِ تَسْبِيحٌ و...».

[15]. البلد الأمين و الدرع الحصين، ص187; «عَلَی الِاسْتِنَانِ بِسُنَّتِه‏».

[16]. گنجور, غزليات سعدی, غزل62.

[17]. گنجور, مثنوی معنوی, دفتر سوم.

[18]. سوره روم، آيه30.

[19]. سوره انعام، آيه76.

[20]. سوره احزاب، آيه4.

[21]. سوره قصص، آيه77.

[22]. الكافي (ط ـ الإسلامية)، ج‏4، ص67.

[23]. سوره عنکبوت، آيه45.

[24]. الكافي(ط ـ الإسلامية)، ج2، ص19.

[25]. سوره بقره، آيه183.


دیدگاه شما درباره این مطلب
0 Comments