01 05 2020 282603 ID:
image
ویژه شبهای ماه مبارک رمضان 1441هـ.

جلسه هفتم؛ «جلوه های رمضانی»؛ سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جوادی آملی

پایگاه اطلاع رسانی اسراء؛ پخش زنده سلسله سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جواد آملی با عنوان«جلوه های رمضانی» ویژه شبهای ماه مبارک رمضان ۱۴۴۱ه‍ ، از تلویزیون اینترنتی اسراء پخش می گردد. این برنامه که به همت معاونت فناوری اطلاعات و‌ رسانه بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء تهیه و تولید می...

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

«الحمد لله رب العالمين و صلّي الله علي محمد و آله الطاهرين».

حمد و ثنا پروردگار عالم را شايسته است که در اين ماه با رحمت و برکت و مغفرتش به سوي بندگانش ظهور کرده است: «قَدْ أَقْبَلَ إِلَيْكُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَكَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ»[1] و سلام و تحيات پروردگار عالم و انبياي الهي و همه شايستگان درگاه پروردگاري نسبت به رسول مکرّم اسلام که حامل قرآن عظيم هستند و همچنين اهل بيت عصمت و طهارت اين ذوات قدسي که به همه آنها تولّي داريم و از معاندان آنان تبرّي مي‌جوييم.

«اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَانَ الَّذِي أَنْزَلْتَ فِيهِ الْقُرْآنَ وَ افْتَرَضْتَ عَلَي عِبَادِكَ فِيهِ الصِّيَام‏»،[2] در ماه مبارک رمضان که ماه دعا و نيايش در درگاه الهي است خدا را با اين اوصاف کريمانه صدا مي‌زنيم و اين ماه را با جلوه‌هاي رمضاني‌اش بهتر مي‌شناسيم. خداي عالم ربّ عالميان است ربّ جهانيان است در همه عوالم خداي عالم ربوبيت دارد و همه و همه مربوب حضرت حق(سبحانه و تعالي) هستند؛ اما چون نمونه‌هاي برتر براي حق(سبحانه و تعالي) است اگر نمونه‌اي کامل، جامع و با همه ابعاد لازم باشد اسنادش به حضرت حق(سبحانه و تعالي) اسناد درستي خواهد بود. وقتي گفته مي‌شود: «اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَانَ» يعني در بين همه ماه‌هاي سال ولو ماه‌هايي که ﴿عِندَ اللّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْراً[3] هستند، خداي عالم يک ظهور و بروز خاصي را نسبت به ماه مبارک رمضان دارد که اين ماه به حدّي از شرافت و عظمت و والايي برخوردار است که اگر گفته بشود «اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَانَ»، اين توصيف درستي است براي پروردگار عالم، زيرا ماه رمضان تمام کمالات و شرافت را دارد.

ما نداريم «اللهم ربّ شهر رجب»! يا «اللهم رب شهر شعبان»! با اينکه اينها هم جلوه‌هاي رباني‌اند اينها هم ماه‌هاي الهي‌اند در اين ماه، ماه ولايت رجب يا در ماه رسالت نبي مکرّم اسلام ما از عظمت اين ماه‌ها چيزي کم نداريم اما هرگز اين ماه‌هاي عظيم قابل مقايسه با ماه رمضان نيستند. ماه اولاً و بالذات ماه رمضان است و ثانياً و بالعرض ماه‌هاي ديگر هستند. رجب به برکت رمضان رجب است و ماه شعبان در پرتو ماه عظيم «شهر الله» که شهر رمضان است از عظمت و والايي برخوردار است؛ لذا مي‌گوييم: «اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَانَ».

آنچه در باب ماه رمضان بايد ما بدانيم که ما جلوه‌هاي رمضاني را مورد مطالعه قرار مي‌دهيم در اين دعاهايي که در صدرش توصيفاتي نسبت به ماه مبارک رمضان هست دو جلوه از جلوه‌هاي برتر اين ماه صدرنشين هستند بعد از اينکه عرض کرديم «اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَانَ» خدا را با اين دو وصف برتر و دو جلوه‌ کامل‌تر که در ماه رمضان ظاهر شده است خطاب مي‌کنيم: «الَّذِي أَنْزَلْتَ فِيهِ الْقُرْآنَ وَ افْتَرَضْتَ عَلَي عِبَادِكَ فِيهِ الصِّيَام‏»؛ اوصاف ديگر گرچه عزيز و کريم‌ هستند؛ اما در پرتو اين دو ويژگي بارز که يکي نزول قرآن و ديگري شهر صيام و مسئله روزه است مورد تکريم هستند؛ لذا بعد از خطاب قرار دادن خداي عالم به اينکه خدا ربّ ماه رمضان است آن خدا را با اين دو جلوه رحماني اين ماه که «الَّذِي أَنْزَلْتَ فِيهِ الْقُرْآنَ» و همچنين «وَ افْتَرَضْتَ عَلَي عِبَادِكَ فِيهِ الصِّيَام‏»؛ يعني خدايا! تو در اين ماه قرآن را نازل کردي که قرآن عامل هدايت است، قرآن براي هدايت‌يافتگان برترين‌ها و بينات از خدا را به همراه دارد همان طوري که در نهايت فرقان نصيب مي‌شود و فرقان آن راه خير و معرفت شناخته ‌شده‌اي است که با انگيزه و ارادت پيش برده مي‌شود.

نکته‌اي که در باب «اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَانَ» قابل تأمل است اين است که امري که عظيم و والا شد و در رتبه‌اي قرار گرفت که انتسابش به ذات اقدس الهي کامل شد مَثَل أعلا و نمونه کامل‌تر شد مي‌توان آن را به خداي عالم اسناد داد. از جمله آنها مسئله روز قيامت است با اينکه خداي عالم «مالک الملک» است نه تنها همه سلطنت‌ها از اوست بلکه مالک سلطنت است «مالک الملک» است اما نسبت به روز قيامت چون اين روز آن قدر روز عظيمي است آن قدر روز والا و بلندمرتبه‌اي است هيچ روزي به عظمت روز قيامت نيست و خدا در آن روز «بتمامه» براساس ظرفيت و امکاني که براي قيامت هست طلوع مي‌کند روز ظهور حق است روز ظهور عدل کامل حق(سبحانه و تعالي) است؛ لذا خدا خود را به عنوان ﴿مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ﴾[4] معرفي مي‌کند با اينکه خداي عالم همه هستي در اختيار اوست و در اراده اوست در قبضه قدرت اوست اما روز قيامت چون روز کامل و أتمي است و مظهر أتم اسماي الهي است در آنجا براي کفار و مشرکين و معاندين به يک صورت با قهر و جلال ظهور مي‌کند و براي مؤمنان و شايستگان و صائمان ماه مبارک رمضان با جلوه جماليه ظاهر مي‌شود اين روز روزي است که خداي عالم آن را به خود اسناد مي‌دهد و مي‌فرمايد: ﴿مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ﴾.

بنابراين به رغم اينکه همه مُلک و سلطنت از آنِ اوست آنکه کامل‌تر است به خدا عالم اسناد پيدا مي‌کند ﴿مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ﴾. به لحاظ زمان‌ها هم مسئله همين طور است، همه زمان‌ها همه مکان‌ها همه ليالي همه ايام همه شهور از آنِ حق(سبحانه و تعالي) است اما در بين همه آنها سرآمد آنها ماه رمضان است که «اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَانَ»، اين نشان از عظمت اين ماه است خدا را مي‌توان با اين نام عزيز و والا ستود. از جمله جلوه‌هاي اين ماه عزيز مسئله روزه‌داري است. روزه يکي از اسرار و رموز هستي است در عين حالي که خداي عالم همه عبادات را عامل تقرّب به سمت خودش مي‌داند و عمل قُربي مي‌شناسد همه اعمال عبادی در پيشگاه پروردگار عالم از درجه قُرب خاص برخوردار هستند؛ اما مسئله روزه به گونه ديگري است. در حديث قدسي رسول مکرّم اسلام از پروردگار عالم نقل مي‌کند که حضرت حق(سبحانه و تعالي) فرمود: «كُلُّ عَمَلِ ابْنِ آدَمَ هُوَ لَهُ غَيْرَ الصِّيَامِ هُوَ لِي وَ أَنَا أَجْزِي بِه‏».[5] روزه يکي از عمده‌ترين و اصلي‌ترين اعمالي است که انسان مؤمن و شايسته انجام مي‌دهد اما آن چيزي که در اين حديث شريف آمده است اين است که خداي عالم اين روزه را از آنِ خود دانسته و فرموده است اين روزه از آنِ من است. سرّ اينکه روزه را خداي عالم از آنِ خود دانسته است بايد بهتر بفهميم. اگر جان و قلب و حقيقت ماه رمضان و صيام را بهتر بيابيم اين معرفت ما را وادار مي‌کند که در صيام و در روزه‌داري خودمان بيشتر تأمّل کنيم بيشتر ارادت بورزيم بيشتر عشق و محبت بياوريم و ارادت کسب بکنيم.

روزه مستحضريد که از همان ترجمه کلمه صوم است عبارت است از امساک؛ اما امساک بايد بگوييم امساک از چه؟ همان طوري که مي‌گوييم فطر و افطار به چيزي؟ امساک از چيزي! اين امساک از چيزي تمام حقيقت روزه را براي ما مشخص مي‌کند ما از چه چيزي بايد امساک بکنيم؟ در مرتبه اُولي آنچه امساک است و روزه را براي ما الزام و فرض و واجب مي‌کند، از اکل و شرب است از خوردن و آشاميدن است اين خوردن و آشاميدن باعث مي‌شود که انسان صائم نباشد امساک نکند.

لب فرو بند از طعام و از شراب ٭٭٭ سوي خوان آسماني کن شتاب[6]

اگر انسان بخواهد به سمت سفره آسماني و جلوه‌هاي رحماني شتاب کند انتظار داشته باشد که ﴿رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَيْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ﴾ يک سفره آسماني بخواهد يک خوان و کرامت آسماني بطلبد اين بايد که از مسئله طعام و شراب لب فرو بندد:

لب فرو بند از طعام و از شراب ٭٭٭ سوي خوان آسماني کن شتاب

تا زماني که انسان از ظواهر چشم نپوشد تا به تن بخواهد بينديشد به جان نمي‌تواند آن بهاي لازم را بدهد. تا زماني که انسان به تن بخواهد چرب و شيرين بدهد:

تا تو به تن چرب و شيرين مي‌دهي ٭٭٭ جوهر جان را نبيني فربهي[7]

اگر انسان بخواهد جان او متعالي بشود، روحش عظيم بشود جلوه‌هاي رحماني در اين جان بتابد بايد از نفس فاصله بگيرد. جنس نفس از نار است و جنس قلب و عقل، از نور است. اين نار و نور در جنگ و ستيز هستند و در ماه مبارک رمضان، خدا کاري کرده است که انسان از نار فاصله بگيرد تا نور وجود او مشتعل و روشن بشود.

تا تو به تن چرب و شيرين مي‌دهي ٭٭٭ جوهر جان را نبيني فربهي

طفل جان از شير شيطان باز کن ٭٭٭ بعد از آنش با ملک انباز کن[8]

اگر که با فرشته هم‌پرواز بشود روح سبّوحي و قدّوسي پيدا کند با فرشتگان و ملائک هم‌سخن بشود و بگويد: ﴿نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ﴾[9] بايد که از زبان شيطاني و نفساني بيرون بيايد و به حقيقت جان و روح بينديشد. بنابراين روزه براي آن است که انسان از اموري امساک بکند که اين امور او را زميني مي‌کند به تن و طبيعت گرايش مي‌دهد و او را مايل به خاک و جلوه‌هاي خاکي مي‌کند. خداي عالم در قرآن مي‌فرمايد که من از انسان تعجب مي‌کنم که اين انساني که روح به اين عظمت دارد خودش را به عالم خاک برابري مي‌کند! ﴿اثَّاقَلْتُمْ إِلَي الْأَرْضِ أَ رَضيتُمْ بِالْحَياةِ الدُّنْيا﴾[10] اي انسان! خودت را با حيات دنيا مشغول کردي و خودت را به همين راضي کردي و خشنودي که با آب و خاک داري زندگي مي‌کني و از آب و علف داري برخوردار مي‌شوي؟ آيا انسانيت اين است؟ معناي جان و حقيقت انساني که از ﴿نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي﴾[11] صادر مي‌شود آيا چنين امري است؟ لذا انسان اگر بخواهد خودش را از طبيعت بکَند و فضاي طبيعت براي او لذيذ نباشد بلکه جان را با فرشتگان انباز و شريک بکند لازم است که صوم را در وجود خودش تجربه بکند. نه اينکه حالا يک ماه ما بگوييم که از خوردن و آشاميدن امساک مي‌کنيم، بله! اما حقيقت روزه اين نيست.

نکته‌اي که قابل توجه است اين است که زبان دين، زبان ارادت و عشق است ما متأسفانه بلد نيستيم از دين تبليغ بکنيم، فکر مي‌کنيم زبان دين زبان تکليف است، زبان مشقّت است اين کار را بکن آن کار را نکن. اما وقتي خداي عالم سخن مي‌گويد با زبان الزام حرف نمي‌زند ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَي الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ[12] آيا ما با اين زبان با مردم حرف مي‌زنيم؟ آيا فقهاي ما حکماي ما بزرگان ما با اين زبان با مردم سخن مي‌گويند؟ وقتي ما با زبان تازيانه فقهي بخواهيم جامعه را اداره بکنيم اين نمي‌شود. فقه که بسيار شريف و عزيز و والا است کف عالم اسلامي است؛ زبان دين زبان تشريف است زبان تکريم است زبان بزرگ‌داشت انسان‌ها است. کجا با بيان تکليفي بخواهد با بنده سخن بگويد آن وقتي که بنده از همه جهت‌هاي الهي فاصله گرفت چاره‌اي جز تکليف نيست؛ اما زبان اصلي دين را شما ملاحظه بفرماييد اين است. يکي از امور سخت و به تعبيري صبر‌ورز مسئله شهر صيام است که لذا آن را شهر صبر هم ناميدند؛[13] چون به هر حال از خوردن و آشاميدن انسان بايد امساک بکند؛ اما وقتي گفته مي‌شود ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ، زبان، زبان تکليف نيست زبان تقاضا نيست زبان اقتضا است اي انسان‌هايي که به کسوت ايماني رسيده‌ايد خودتان را با جلوه‌هاي اين کسوت آشنا کنيد که صيام از برترين‌ها اين جلوه است. ما اگر با جامعه به درستي سخن بگوييم همان طوري که خدا با بندگانش سخن گفته است، همان طوري که قرآن با تشريف و با تکريم با بندگان الهي حرف مي‌زند با همان زبان حرف بزنيم جامعه و انسان‌ها بهتر اين دين را مي‌پذيرند. زبان دين زبان معرفت و عشق و ارادت است هرگز با زبان تکليف اين گونه سخن گفته نمي‌شود؛ لذا وقتي سيد بن طاوس به سنّ بلوغ مي‌رسد مي‌گويد سنّ، سنّ تشريف است نه سنّ تکليف.[14] سنّ تکليف ما نداريم، سنّي است که انسان‌ها مشرّف مي‌شوند به خطاب ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا﴾؛ اين کرامتي است که از ناحيه پروردگار عالم آمده است. ما بايد بدانيم که دين با چه زباني با مردم سخن مي‌گويد اين خيلي مهم است.

مسئله اينکه کاري بايد انجام بشود، ترديدي در آن نيست اما به چه دعوتي؟ وقتي خداي عالم مي‌فرمايد که ﴿اسْتَجِيبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ﴾[15] زبان دين زبان حيات‌بخشي است بالندگي است پويندگي است، طبعاً آن کساني که به تن مي‌انديشند به بدن و طبيعت گرايش دارند؛ امروز طبيعت‌گرايان تمام همّ و غمّشان اين است که به لذت‌هاي تن بيانديشند؛ تن چه مي‌خواهد؟ اين بدن چه چيزي نياز دارد؟ لذت‌ها و غرائز طبيعي بدن چيست؟ و غير از اين نمي‌انديشند زيرا انسان را در طبيعت خلاصه کرده‌اند و لاغير. وقتي:

تا تو تن را چرب و شيرين مي‌دهي ٭٭٭ جوهر جان را نبيني فربهي

از جان خبر ندارند از حقيقت انسان آگاه نيستند؛ لذا آن طبيعت مانع بزرگي است در جلوي آن روح و تعالي انساني. مسئله روزه را که خداي عالم اين قدر با اهميت و با جاه و جلال معرفي مي‌کند براي اين است که ويژگي‌هايي و امتيازاتي در مسئله صوم وجود دارد که اين صوم مي‌تواند انسان را الهي بکند چطور؟ چون صوم يک ويژگي سبحاني دارد يعني انسان را از جنبه‌ها اول طبيعي و مادي و بعد جنبه‌هاي مذموم اخلاقي و نهايتاً از کلّيت «ما سوي الله» دور و جدا مي‌کند. ما يک صوم فقهي داريم يک صوم کلامي و حِکمي داريم و يک صوم عرفاني و قرآني داريم. آن صوم فقهي همين است:

لب فرو بند از طعام و از شراب ٭٭٭ سوي خوان آسماني کن شتاب

اين لب فرو بستن از اکل و شرب مي‌شود صوم فقهي، اين در حقيقت صوم تن است و بسيار هم خوب است «لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ زَكَاةٌ وَ زَكَاةُ الْأَبْدَانِ الصِّيَامُ»؛[16] هر چيزي زکاتي دارد و زکات بدن انسان هم روزه است. فرمود: ﴿وَ أَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ﴾[17] خداي عالم زمامدار خير است «بِيَدِهِ الْخَيْر»،[18] او که «بيده الفضل و الخير» است نسبت به وضعيت انسان اين گونه داوري مي‌کند که آنچه براي انسان خير و برکت و سعادت دارين را مي‌آورد هم در طبيعت و در هم آخرت مسئله صوم است.

بله، اين صوم موجب سلامت است: «صُومُوا تَصِحُّوا»[19] اين نازل‌ترين مرتبه ارزش و ثوابي است که براي صوم و روزه وجود دارد؛ اما اين حدّ از صوم و روزه ما را به مرتبه بالاتر فرا مي‌خواهد اين شريعت ما را به طريقت روزه دعوت مي‌کند طريقت روزه چيست؟ آنکه بالاتر از صيام از اکل و شرب است و امساک از اکل و شرب هست چيست؟ اين است که انسان‌ها از اخلاق مذموم از بدي‌ها از غيبت و ناسزا از بدگويي و فحش دادن‌ها از ريا و سمعه و مانند آن، از هر آنچه به عنوان اخلاق ناصواب شناخته مي‌شود انسان خودش را دور بکند. اين صوم چقدر صوم عظيم و ارزشمندي است ما از صوم فقهي بايد پرواز کنيم به صوم کلامي و حِکمي. در صوم کلامي و حِکمي که صوم عالم مثال است صوم متوسطين است، صوم اوساط از مؤمنين است اين است که در اين صوم انسان‌ها از بدي‌ها از زشتي‌ها و قبايح اخلاقي و نفساني فاصله مي‌گيرند، سعي مي‌کنند جوارح و جوانحشان را کنترل بکنند؛ خوشا به حال کساني که مراعات مي‌کنند؛ چون نفس راعي است و جوارح و جوانح رعيت او هستند انسان زمام نفس مي‌کشد مواظبت مي‌کند که دست به هر سمتي نرود چشم و گوش به هر سمتي تمايل پيدا نکند حتي نيّات و خاطرات هم به هر سمتي توجه نکند آن وقتي که نفس کشيک آن را مي‌کشد و دواماً مواظب است که نه تنها دست و زبان به سمت حلال هم نشود روح هم به سمت زشتي‌ها و قبايح توجه نکند.

يک نمونه بارزش همين بود که آن خانمي که روزه گرفته بود و به کنيزش زبان تندي باز کرده بود، پيامبر گرامي اسلام وقتي از او سؤال کرد گفت من صائم هستم، گفت شما چه صومي داريد در حالي که به خدمتگزار خودتان تُندي کرديد يا بدگويي کرديد يا غيبت کرديد و نظاير اينها.[20] اينها باعث مي‌شود که انسان از مسائل بد و زشت و قبايح دوري کند؛ اين را مي‌گويند امساک از ذمائم اخلاقي و از امور مذموم و از نواهي در حوزه مسائل اخلاقي. اين صوم هم صوم نهايي نيست، اين مرتبه از صوم هم صوم اوساط از مؤمنين است؛ اما صوم برتر که صوم اهل معرفت است آناني که با حقيقت صوم آشنا هستند با جان صوم آشناهستند با روح صيام خودشان را نزديک کرده‌اند آنها توجهشان به سمت «ربّ العالمين» است. بله، ظاهر صوم ظاهر روزه هست ظاهر اين امساکي که هست اين است که انسان از خوردن و آشاميدن لب فرو مي‌بندد؛ اما معني روزه توجه دان تمام! معنا و حقيقت روزه اين است که قلب متوجه بشود.

نکته‌اي که اينجا مي‌تواند مکمّل اين بحث باشد اين است که هميشه صوم با افطار همراه است و انسان امساک مي‌کند از چيزي تا افطار بکند به چيزي. در صوم عرفاني انسان از هر چه که غير خداست دوري مي‌جويد، هيچ چيزي نمي‌تواند انسان را مشغول بکند اشتها براي او ايجاد بکند مگر اينکه يک جلوه رحماني باشد؛ لذا صوم «عن غير الله» يا «عن ما سوي الله» اين صوم زمينه را ايجاد مي‌کند تا انسان با «ذکر الله» افطار بکند؛ با اين وضع آن حديث شريفي که بسيار حديث والا و قدسي است مي‌تواند کم‌کم براي ما معنا بيابد که «الصَّوْمُ لِي وَ أَنَا أَجْزِي بِهِ»[21] مرحوم مولا محمد تقي مجلسي صاحب کتاب روضة المتقين که شرح کتاب شريف من لا يحضره الفقيه مرحوم صدوق است در باب روزه در ذيل همين حديث شريف قدسي که «الصَّوْمُ لِي وَ أَنَا أَجْزِي بِهِ» مطالب بسيار ارزشمندي را مطرح مي‌کند. چرا خداي عالم فرمود: «الصَّوْمُ لِي»؛ روزه از آنِ من است؟ پنج شش جهت و اعتبار را در معناي «الصَّوْمُ لِي» مطرح مي‌کند. صوم براي انسان اخلاص مي‌آورد و اخلاصي که از دريچه صوم و روزه براي انسان حاصل مي‌شود از راه ديگر در اين حدّ و منزلت حاصل نمي‌شود. صوم جايگاهي دارد که اگر ديگران براي بُت‌ها احياناً حتي عبادت و نماز مي‌گذاردند روزه مختص پروردگار عالم است اما نکته شريف و عزيزي که جناب مولا محمد تقي مجلسي در کتاب روضة المتقين خودشان که کتاب ارزشمند و عزيزي است در شرح کتاب شريف من لا يحضره الفقيه مرحوم صدوق ايشان مي‌فرمايد که اين «الصَّوْمُ لِي»؛ يعني روزه از آنِ من است، اين «لام» و «ياء»ي که براي خدا در نظر گرفته شده است و فرمود: «الصَّوْمُ لِي»، اين «ياء» ياي تشريف است. همه عبادت‌ها از آنِ خدا هستند مگر نماز از آن خدا نيست؟! مگر جهاد براي خدا نيست؟! مگر امر به معروف و نهي از منکر از آن خدا نيست؟! اما در بين همه اين عبادت‌ها فقط و فقط خداي عالم روزه را از آنِ خود بداند و بفرمايد: «الصَّوْمُ لِي»، اين چه سرّي دارد؟ اين «ياء» ياي تشريف است، اين «ياء» يايي است که خداي عالم به جهت شرافت‌بخشي به روزه اين کار را انجام مي‌دهد.[22]

خداي عالم نسبت به برخي از امور که در کمال عظمت هستند و اهميت دارند براي پروردگار عالم، خود تنزّل مي‌کند خود رجوع مي‌کند و خود زمامداري مي‌کند. در مسئله قرض الحسنه آن قدر اين امر براي حق(سبحانه و تعالي) مهم است؛ جامعه اسلامي ما و جامعه‌اي که مي‌خواهد حکمت را از صوم به ارث ببرد «الصَّوْمُ يُورِثُ الحِكْمَة»، حکمت اين است که عمل شايسته را به درستي انجام بدهد و يکي از بهترين اعمال اين است که آنچه خداي عالم در باب قرض الحسنه فرموده است که نجات جامعه ما به لحاظ اقتصادي در گرو همين قرض الحسنه‌ها هست اهتمام لازم داشته باشد. خدا در باب قرض الحسنه نفرمود که اگر شما قرض الحسنه بدهيد ما به مأموران خود و موکّلان خود و به وکلاي خود و به فرشته‌ها مي‌گوييم که دريافت بکنند، نه! بسيار اين سخن عظيم است بسيار اين سخن شگفت و غريب است؛ ﴿مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً[23] اين گونه عبارت‌ها را ما در قرآن کمتر داريم يا نداريم؛ چه کسي است که به خداي عالم قرض الحسنه بدهد؟ اين سخن، سخني عادي نيست. يا در باب صدقه مي‌فرمايد که ﴿وَ يَأْخُذُ الصَّدَقاتِ﴾[24] خداي عالم صدقات را أخذ مي‌کند و براساس همين آيه کريمه اهل بيت عصمت و طهارت اين ذوات قدسي وقتي که صدقه مي‌دادند دست خودشان را مي‌بوسيدند و بالاي سر مي‌گذاشتند،[25] مي‌گفتند که دست ما به دست خدا خورد. اين فقير و مانند آن که «إِنَّ الْمِسْكِينَ رَسُولُ اللَّهِ»، اينها را خدا فرستاده تا روح ما را بزرگ کند تا روح جود و سخا و بخشش را در ما بدمد و بُخل و امساک نسبت به اينها را از ما بزدايد آن انساني که در مقابل قرض الحسنه امساک مي‌کند در مقابل صدقه رو برمي‌گرداند و تصدّقي ندارد اين روح بُخل را، روح شُحّ و آز و طمع را در خودش مي‌پروراند اما آن کسي که با قرض الحسنه و با تصدّق در مقابل مساکين فقرا محرومين و براي رفع مشکلات مردم اقدام مي‌کند چنين انساني در حقيقت با روح جود و سخا و کرامت برخورد مي‌کند.

منظور اين است که در برخي از مواقع به جهت اهميت مسئله خداي عالم خود تنزّل مي‌کند ﴿وَ يَأْخُذُ الصَّدَقاتِ﴾؛ خدا خود صدقات را أخذ مي‌کند. ﴿مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً، اين گونه از مسائل نشان از شرافتي است که آن گونه امور دارد، اين گونه آيات نشان مي‌دهد که قرض الحسنه چقدر مهم است، نشان مي‌دهد که تصدّق دادن چقدر مهم است. در اينجا که مي‌گويد: «الصَّوْمُ لِي»، اين «ياء» ياي تشريف است؛ مثل ﴿طَهِّرَا بَيْتِيَ[26] که «ياء» ياي شرافت است. اين روزه از شرافت ويژه‌اي برخوردار است. بعد مي‌فرمايد که «وَ أَنَا أَجْزِي بِهِ»، عجيب است! من خودم پاداش روزه را مي‌دهم. نفرمود که به فرشته‌ها دستور مي‌دهم به مسئول بهشت دستور مي‌دهم بهشت را فرّاشي مي‌کنم براي انساني که اهل روزه است نه! من خودم به او پاداش مي‌دهم.

پاداشي که فرشته مي‌دهد پاداشي که مَلک مي‌دهد پاداشي که فَلک مي‌دهد به اندازه مَلک و فَلک مي‌ارزند؛ اما پاداشي که خدا مي‌دهد، واي به آن پاداشي که خدا مي‌دهد! آن پاداش انتها ندارد کمّاً و کيفاً قابل تقسيم و توزيع نيست، آن پاداشي که خداي عالم عهده‌دار آن پاداش است فرمود: «وَ أَنَا أَجْزِي بِهِ»، اين احاديث نوراني نشان آن هستند که چقدر روزه مي‌تواند براي انسان عزت و شرافت بياورد، «وَ أَنَا أَجْزِي بِهِ» نام خود را با ضمير متکلم ياد مي‌کند؛ اين سخن مرحوم ملا محمد تقي مجلسي است در کتاب شريف روضة المتقين که وقتي خداي عالم با اين زبان مي‌آيد و خود مي‌گويد من پاداش مي‌دهم من چه کسي هستم؟ من آن حقيقت مطلق لايتناهايي هستم که فوق «مالايتناها بما لايتناها شدةً و عدةً و مدةً» که حکيمان مي‌گويند، اما عارفان او را چگونه مي‌نامند! خدا مي‌داند! پيامبر خدا را چگونه شناخته است؟ علي بن ابيطالب(عليهما السلام) خدا را چگونه يافته است؟ که با چه عبارت‌هايي از او ياد مي‌کند!

به هر حال روزه يک موقعيت اين چناني دارد. خداي عالم وقتي مي‌خواهد جزا بدهد يعني چه؟ جزايي که خدا مي‌دهد چيست؟ جزايي که خدا مي‌دهد، جزاي محبت است جزاي عشق است جزاي معرفت است، در دل انسان صائم محبت خودش را قرار مي‌دهد، عشق و ارادت نسبت به خودش را قرار مي‌دهد خوشا در آن دلي که خدا بنشيند و او همواره جلوه‌هاي ربّاني را ببيند جلوه‌هاي سبحاني را بنگرد و از آنچه خداي عالم براي انسان روزه‌دار در نظر گرفته است از آن جلوه‌ها ـ إن‌شاءالله ـ خدا نصيب بگرداند.

بنابراين روزه از جلو‌ه‌هاي بارز ماه مبارک رمضان است «اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَانَ»، رمضان چه نوع ماهي است؟ «الَّذِي أَنْزَلْتَ فِيهِ الْقُرْآنَ وَ افْتَرَضْتَ عَلَي عِبَادِكَ فِيهِ الصِّيَام‏»؛ دو تا ويژگي بارز و برجسته براي ماه رمضان است که نبايد غافل بود: يکي تلاوت آيات الهي است که رسول گرامي اسلام فرمود: يک آيه در ماه مبارک رمضان برابري مي‌کند با يک ختم قرآن در ساير ماه‌ها[27] و ديگري هم مسئله روزه است و لذا ما با انديشه وارد روزه بشويم با تفکر وارد روزه بشويم با نيت وارد روزه بشويم با اهتمام، نه اينکه مدتي از أکل و شرب خودمان را دور بکنيم. «طفل جانت را از شرّ شيطان و از شير شيطان باز کن»! اگر انسان بخواهد با ملک هم‌باز بشود و شريک با فرشته‌ها بشود بايد خودش را از اين اکل و شرب و مانند آن باز کند؛ مسيري را اهل معرفت طي مي‌کنند که آنها البته راه ديگري دارند، ما نه خود رونده آن راه هستيم و نه زبان توصيه آن راه را داريم آن مسير، مسير ديگري است؛ اما لااقل بينديشيم و به اين ماه با مسئله صوم و روزه اين ماه با يک نگاه معرفتي عميق‌تري وارد شويم و سعي کنيم که جلوه ماه مبارک رمضان را با روزه با شرافت با عظمت و با کرامت آن بيشتر بکنيم و سعي کنيم وقتي روزه داريم آنچه را که خداي عالم در اين باب امساک به ما فرموده است ما بدان توجه کنيم، هم روزه فقهي داشته باشيم هم روزه کلامي و حِکمي داشته باشيم، هم روزه عرفاني باشد تا نهايتاً روزه قرآني نصيب بشود که فرمود: ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ[28] و فرمود: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَي الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ که تقواي الهي و پرواپيشگي و پرهيزکاري در سايه روزه مي‌تواند انسان را به جايگاهي برساند که خداي عالم خود عهده‌دار پاداش و جزاي خير باشد و براي انسان اين روزه ذخيره‌اي براي عالم دنيا و برزخ و قيامت باشد. خدا اين روزه را براي اين ماه مقرر نکرد که فقط آغاز اين ماه باشد، بلکه «غرّة السنة» آغاز ماه است، ما بايد از اين إدّخار و ذخيره‌سازي صيام خود در طول اين ماه و در طول سال استفاده بکنيم و بهره بگيريم و اميدواريم که خداي عالم از اعمال ما، از عبادت‌هاي ما، از سحرگاهان ما، از افطار ما رضايت و خشنودي داشته باشد و اين را مورد عنايت خودش قرار بدهد و پذيرش الهي به رضايتمندي حضرت بقية الله الأعظم است که از درگاه الهي سلامت و عزّت و فرج آن حضرت را در ماه مبارک رمضان در سحرگاهان به هنگام افطار و سحر همگان وظيفه داريم که به آن حضرت درود بفرستيم و از درگاه الهي و از آن ساحت الهي انتظار عدل منتظَر و حق بارز الهي را مسئلت کنيم «السلام عليک يا بقية الله».

«و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته»



[1]. امالی(للصدوق)، ص93.

[2]. المزار الكبير (لابن المشهدي)، ص628.

[3]. سوره توبه، آيه36.

[4]. سوره فاتحه الکتاب، آيه4.

[5]. الخصال، ج1، ص45.

[6]. مثنوی معنوی، مولوی، دفتر پنجم، بخش70.

[7]. مثنوی معنوی، مولوی، دفتر دوم، بخش9.

[8]. مثنوی معنوی، مولوی، دفتر اول، بخش88.

[9]. سوره بقره، آيه30.

[10]. سوره توبه، آيه38.

[11]. سوره حجر، آيه29؛ سوره ص، آيه72.

[12]. سوره بقره، آيه183.

[13]. الکافی(ط ـ الإسلامية)، ج، ص66؛ «شَهْرُ الصَّبْر».

[14]. سيد بن طاووس، علی بن موسی (664ق)، کشف المحجة لثمرة المهجة، قم، بوستان کتاب، 1375ش، چاپ: دوم، ص142.

[15]. سوره انفال, آيه24.

[16]. الکافی(ط ـ الإسلامية)، ج4، ص62.

[17]. سوره بقره, آيه184.

[18]. الکافی(ط ـ الإسلامية)، ج2، ص518.

[19]. دعائم الإسلام، ج‏1، ص342.

[20]. النوادر(للأشعري)، ص22؛ «قَالَ سَمِعَ رَسُولُ اللَّهِ ص امْرَأَةً تُسَابُّ جَارِيَةً لَهَا وَ هِيَ صَائِمَةٌ فَدَعَا رَسُولُ اللَّهِ ص بِطَعَامٍ فَقَالَ لَهَا كُلِي فَقَالَتْ أَنَا صَائِمَةٌ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ كَيْفَ تَكُونِينَ صَائِمَةً وَ قَدْ سَبَبْتِ جَارِيَتَك‏...».

[21]. من لا يحضره الفقيه, ج2, ص75.

[22]. روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط ـ القديمة)، ج‏3، ص225 و 226.

[23]. سوره بقره، آيه245؛ سوره حديد، آيه11.

[24]. سوره توبه، آيه104.

[25]. عدة الداعي و نجاح الساعي، ص68.

[26]. سوره بقره، آيه125.

[27]. الأمالي( للصدوق)، النص، ص95؛ «مَنْ تَلَا فِيهِ آيَةً مِنَ الْقُرْآنِ كَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ خَتَمَ الْقُرْآنَ فِي غَيْرِهِ مِنَ الشُّهُور».

[28]. سوره بقره، آيه185.


دیدگاه شما درباره این مطلب
0 Comments