04 10 2016 298614 شناسه:
image

جلوه های حماسی عاشورا(بخش دوم)

مرگ برای انسان سرنوشت حتمی است و بر گردن او آویخته شده است چنان كه گردن بند بر گردن دختران آویخته می شود. آن قدر مشتاق دیدار نیاكانم هستم كه یعقوب(علیه السلام) مشتاق دیدار یوسف(علیه السلام) بود

 

قسمت دوم:

اعتقاد راسخ سالار شهیدان:اگر بدن برای مرگ آفریده شده پس كشته شدن آدمی با شمشیر در راه خدا بهتر است/ مرگ باعزت بهتر ز عیش با مذلّت
کاروان حسینی بهمراه آل الله با حرکت از سوی مدینة الرسول راهی مکه می شود.برای بینایی اذهان گمراه و یا خاموش نیاز است امام عصر و ولی خدا بینایی بخش ایشان گردد؛چرا که آن حضرت را أبا عبدالله هم خطاب می کنند.
حضرت علامه جوادی آملی در ادامه اثر ارزشمند خود در کتاب "حماسه و عرفان "نیز به خطبه مکی سالار شهیدان پرداخته و به نقل از آن حضرت آورده اند که فرمودند:  
«خُطّ الموت علی وُلْد آدم مخطّ القلادة علی جید الفتاة وما أوْلهنى إلی أسلافى اشتیاق یعقوب إلی یوسف... »؛ مرگ برای انسان سرنوشت حتمی است و بر گردن او آویخته شده است چنان كه گردن بند بر گردن دختران آویخته می شود. آن قدر مشتاق دیدار نیاكانم هستم كه یعقوب(علیه السلام) مشتاق دیدار یوسف(علیه السلام) بود.... (بحار، ج 44، ص 366).

آن حضرت در مواجهه با حرّ بن یزید ریاحی که ایشان را در ادامه رسالت جهانی خویش به ظاهر متوقف کرد برآشفته و فرمودند:
 «أفبالموت تخوّفنى وهلْ یعدو بكم الخطْب أن تقتلونى؟»؛ مرابه مرگ تهدید می كنی؟ آیا غیر از كشتن من كار دیگری از دسستان برمی آید. (او فرزند علی بن ابیطالب(علیه السلام) است كه، وقتی با اشعث بن قیس(لعنه الله) بحث می كند و اشعث آن حضرت را تهدید به ترور می كند، همین جمله را می فرماید: «أبالموت تُخوّفنى أو تُهدّدنى؟ فوالله ما اُبالى وقعتُ علی الموت أو وقع الموت علىّ»؛ آیا مرا از مرگ می ترسانی یا به آن تهدید می كنی؟ به خدا قسم باك ندارم كه بر مرگ واقع شوم و با توجه، اراده و اختیار خویش به سوی آن بروم یا این كه مرگ به طور ناگهانی به سراغ من آید. (بحار، ج42، ص233).
بین بریر و شمر مشاجره ای در شب عاشورا درگرفت و شمر ملعون، بریر را تهدید به مرگ كرد. بریر در جواب گفت: آیا مرا از مرگ می ترسانی؟ به خدا قسم مرگ با پسر پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) پیش من از حیات و زندگی با شما عزیزتر است. به خدا قسم به شفاعت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نمی رسد امتی كه خون ذریه و اهل بیت او را ریخته باشد؛ «أبالموت تخوّفنى؟ والله إنّ الموت مع ابن رسول الله أحبّ الىّ من الحیاة معكم، و الله لانالتْ شفاعة محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) قوماً أراقوا دماءَ ذرّیته وأهل بیته». (مقتل خوارزمی، ج1، ص251))

در ادامه توجه شما را به گزارشی که به حضرت از سوی کوفه در منزل شقوق رسید و پاسخی که ایشان دادند جلب می کنیم:
در این منزل مردی كه از كوفه می آمد گزارشی از اوضاع نابسامان آنجا را به اطلاع امام حسین(علیه السلام) رساند. آن حضرت چند بیت شعر خواندند كه یكی از ابیات آن این است:
وإن تكن الأبدان للموت أنشأت ٭٭٭٭ فقتل امرء فی الله بالسیف فضل
اگر بدن برای مرگ و مردن آفریده شده پس كشته شدن آدمی با شمشیر در راه خدا بهتر است.

"حسین(ع) در آن شرایط مرگ را جز سعادت و حیات و زندگی با ستمكاران را جز ننگ و خواری نمی بیند"
در كربلا: امام حسین(علیه السلام) بعد از رسیدن به كربلا در خطبه ای اوضاع زمانهٴ خود را تشریح كردند و در ضمن آن فرمودند: «لیرغب المؤمن فى لقاء ربّه حقّاً حقّاً فإنّى لا أری الموت إلاّ سعادة والحیاة مع الظالمین إلاّ برماً»؛ اگر مؤمن در چنین شرایطی برای لقای پروردگارش رغبت و فداكاری كند سزاوار و شایسته است. من در چنین شرایطی مرگ را جز سعادت و حیات و زندگی با ستمكاران را جز ننگ و خواری نمی بینم. (بحار، ج 44، ص 381.)
 

عکس العمل سید الشهداء هنگام پیشنهاد بیعت به ایشان :مرگ باعزت بهتر ز عیش با مذلّت
وقتی كه در روز عاشورا پیشنهاد بیعت به آن حضرت می شد، كلماتی می فرمود كه بعضی از آنها شعار امت اسلامی و شیعیان آن حضرت شد:
«والله لا اُعطیكم بیدى إعطاء الذلیل ولا أفرّ فرار العبید»؛ به خدا قسم نه دست ذلت برای بیعت با شما دراز می كنم و نه مانند بردگان فرار می كنم.
«موتٌ فى عزٍّ خیر من حیاةٍ فى ذلٍّ»؛ «مرگ باعزت ز عیش با مذلّت بهتر است».
ألموت خیر من ركوب العار ٭٭٭٭ والعار أولی من دخول النار
مردن بهتر از سوار شدن بر مركب ننگ است. و پذیرفتن ننگ بهتر از داخل شدن در آتش خشم و غضب خداست. كنایه از این كه لازمهٴ بیعت فقط ننگ و ذلّت دنیایی نیست، بلكه داخل شدن در آتش و خذلان اخروی را نیز به همراه دارد كه قابل قیاس با ننگ دنیایی نیست.
«ألا وإنّ الدعىّ بن الدعىّ قد ركز بین اثنتین: بین السِّلّة والذّلّة وهیهات منّا الذّلّة یأبی الله لنا ذلك ورسوله والمؤمنون وحجورٌ طابت وطهُرتْ واُنوفٌ حمیةٌ ونفوسٌ أبیةٌ من أن نؤثر طاعة اللئام علی مَصارع الكرام ألا إنّى قد أعذرتُ وأنذرتُ،ألا إنّى زاحفٌ بهذه الاُسرة علی قلّة العدد وخذْلان النّاصر»؛ آگاه باشید این نابكار فرزند نابكار مرا بین دو چیز مخیر كرده است: بین شمشیر و بین بیعت ذلیلانه. ما و ذلت؟ هرگز. زیر بار ذلت رفتن برای ما را نه خدا می پسندد، نه رسول او و نه دامنهای پاكی كه ما را پرورانده است و نه بزرگان باغیرت و نفسهای باشرافت.(هیچ كدام از اینها روانمی دارند كه) ما اطاعت پست فطرتان رابر قتل كریمانه ترجیح دهیم. من با این اتمام حجّتهای خود قطع عذر كرده ام.آگاه باشید كه با همین گروه اندك خانوادگی ام می جنگم ولی بیعت ذلیلانه رانمی پذیرم هر چند كسانی كه وعدهٴ یاریم داده بودند، دست از یاریم كشیدند.
تذكر: اشاره حضرت به «دامنهای پاك» شاید كنایه از این باشد كه ذلت پذیری كار انسانهای پست و لئیم است: «هیهات، هیهات لا یدفع الضَّیم الذّلیل». اما انسانهای پاكباخته هرگز زیر بار ذلت نمی روند. (بحار، ج 34، ص 132.)
----------------------------------------------------------------
کتاب حماسه و عرفان، اثر معظم له