28 11 2020 281191 ID:
image
حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جوادی آملی:

رسانه بی‌اخلاق مروج مؤثری برای قرآن نیست / اصول قرآنی به فرهنگ و تکنولوژی انسانی بدل شود

حجت‌الاسلام مرتضی جوادی آملی معتقد است که اگر تریبونی به اهانت و فحش دادن مشغول باشد و بهترین سخنان را هم بیان کند، کسی به آن توجه نمی‌کند و رسانه‌ای که از آن اختلاف، دروغ، تهمت و امثال آن منتشر می‌شود، زبانی نیست که بخواهد حقایق قرآنی را بیان کند.

 

مهجوریت قرآن محصول علل و عوامل متعدد تاریخی، فرهنگی و اجتماعی است، اما به اعتقاد برخی پژوهشگران و صاحب‌نظران دینی از جمله حجت‌الاسلام والمسلمین مرتضی واعظ‌ جوادی‌، رئیس بنیاد بین‌المللی علوم وحیانی اسراء و محقق و پژوهشگر دین، نگاه تاریخی و زمان‌مند به قرآن و ناتوانی در تبیین فرهنگ و معارف قرآن به زبان روز یکی از عوامل مهجوریت قرآن است. این پژوهشگر دینی در گفت‌وگو با خبرنگار ایکنا اصفهان، معتقد است که برای مهجوریت‌زدایی از قرآن باید اصول قرآنی به فرهنگ و تکنولوژی انسانی بدل شود. متن این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید: 

ایکنا ـ منظور از مهجوریت قرآن چیست؟

در خصوص مهجوریت قرآن، دو معنا از هَجر وجود دارد؛ یک معنا همان دوری و دور بودن که هجرت نیز به همین معناست و دیگری به معنای ناتوان، ضعیف و ناموفق دانستن یک حقیقت است. در واقع هر دو معنا در باب قرآن، از جایگاه تفسیر وجود دارد که هم به معنای دور بودن یا دور داشتن قرآن است و هم معاذالله به معنای عجز و ناتوانی و عدم قدرت و کارایی برای قرآن و به دلیل همین عجز و ناتوانی، قرآن را از اندیشه بشری حذف کردن. کسانی که به غلط می‌گفتند: «إنَّ الرَجُلَ لَیَهجُرُ»، این هُجر به معنای هذیان‌گویی و عجز و ناتوانی است. هر دوی این‌ها را معاذالله نسبت به قرآن روا داشته‌اند و نفی هجرت به هر دو معنا، برای علاقه‌مندان و باورمندان به قرآن و پژوهشگران این حوزه فرض و لازم است تا جامعه را آگاه کنند و قرآن را از هر دو معنای وارد برای هَجر مصون و منزه بدارند. بنابراین هم معنای دور داشتن قرآن از صحنه زندگی فردی و اجتماعی، از مهجور بودن مراد است و هم اینکه معاذالله قرآن ناکارآمد و عاجز و ناتوان و سخنان آن ناصواب و نادرست است که البته هر دو معنا غلط بوده و باید از آنها پرهیز شود.

ایکنا ـ چه عواملی باعث شده که قرآن از صحنه زندگی فردی و اجتماعی دور نگه داشته شود و اینکه برخی فکر می‌کنند قرآن ناکارآمد و عاجز و ناتوان است. منشأ این تفکر چیست؟

نگاهی که قرآن را تاریخی و عصری می‌پندارد و معتقد است قرآن برای یک زمان و مکان و قوم خاص نازل شده، باعث می‌شود که قرآن از صحنه دور نگه داشته شود. امروزه نیز کسانی حتی در میان روشنفکران و نواندیشان دینی هستند که فکر می‌کنند قرآن تاریخی، عصری و مصری است، در حالی که این معنا باید روشن شود که قرآن فرازمانی و فرامکانی است. وقتی از معصوم(ع) سؤال کردند چگونه است قرآن همواره طراوت و تازگی دارد و هیچ وقت کهنه نمی‌شود؟ حضرت فرمود: «القرآن یجری کما یجری الشمس و القمر؛ قرآن ماندنی است، همچنان که خورشید و ماه ماندنی‌اند». همان‌طور که اگر میلیون‌ها سال از عمر خورشید و ماه گذشته باشد، ولی هر زمان که طلوع می‌کنند، تازگی دارند، قرآن نیز در عالم معنا نسبت به حقایق و معارف این‌گونه است که طلوع تازه دارد. قرآن ۱۴۰۰ سال پیش با قرآن امروز همان قدر تفاوت دارد که خورشید ۱۴۰۰ سال پیش با خورشید امروز دارد. خورشید امروز به انسان‌ها و زمین و زمان نور تازه می‌دهد و آن نور ۱۴۰۰ سال قبل نیست. اگرچه در اصل نورانیت یکسان‌اند، ولی این نور تازه برای حیات تازه است.

اگر کسی قرآن را معاذالله تاریخ‌مند و زمان‌مند بپندارد، طبیعی است که آن را متعلق به دوره پیامبر(ص) بداند و اگر هم دارای مضامین بلند باشد، معتقد باشد که تاریخی است و مورد استناد زمان امروز نیست. جامعه امروز و فضای فکری و فرهنگی تغییر کرده است و نمی‌توان از قرآن برای امروز چنین استفاده‌ای داشت. عده‌ای بر این طبل می‌کوبند و قرآن را این‌گونه معرفی می‌کنند که پژوهشگران و ارادتمندان به قرآن باید این معنا را به عنوان تفکری ناصواب و پنداشتی ناروا از جامعه دور سازند و به ادله و براهینی که حاکی از تازگی و زنده و جاودانه بودن قرآن است بپردازند و این تفکر را برای جامعه مطرح کنند که قرآن هرگز به زبان و قوم خاصی اختصاص ندارد و خود همین تفکر ناروا باعث مهجوریت و دور داشتن قرآن از حیات بشری می‌شود.

دلیل دیگری که باعث مهجوریت و دور شدن قرآن از صحنه زندگی فردی و اجتماعی می‌شود، این است که قرآن را در یک نظام سنتی محض تفهیم می‌کنیم و نتوانسته‌ایم آن را به زبان روز و به شرایط سیاسی، اجتماعی، اخلاقی، تربیتی و حتی نظام بین‌الملل تبدیل کنیم. باید اصول مستنبطه‌ای از قرآن در حوزه‌های مختلف مثل خانواده، انفاق، ایثار و ... داشته باشیم، یعنی پژوهشگران علوم قرآن آموزه‌هایی را که در این کتاب آسمانی وجود دارد، به صورت اصول و قواعد استخراج و بر جامعه حاکم کنند. مثلا یک اصل قرآنی این است که فرزندان نسبت به والدین خود احترام و تکریم داشته باشند و حتی اگر والدین مشرک باشند، به هیچ‌وجه نباید به آنها اهانتی شود. اصل قرآنی دیگر این است که فقیر نباید رانده شود و مورد بی‌توجهی قرار گیرد، «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ؛ و هیچ سائلی را مرنجان». این اصول و آموزه‌های قرآنی می‌تواند به صورت دسته‌بندی و طبقه‌بندی شده استخراج و به عنوان اصل حاکم قرآنی به جامعه تعلیم داده شود. مثلاً در عرصه اجتماعی، قسط و عدل از بهترین و ارزشمندترین آموزه‌های قرآنی است. این‌ها را باید به صحنه آورد تا جامعه متوجه شود که قرآن متعلق به زمان و مکان و قوم خاصی نیست، بلکه به بشریت تعلق دارد و سخن بشیر است، نه سخن بشر و آمده تا برای همه انسان‌ها هدایت‌گر باشد و کسی که بخواهد در مقابل تعالیم بلند قرآنی کفر بورزد، طبیعتاً مطرود درگاه الهی است. بنابراین هم باید به جنبه اثباتی توجه کرد و هم به جنبه سلبی.

جنبه سلبی این است که قرآن را عصری و مصری بدانیم، در صورتی که باید این تفکر را از اذهان دور ساخته و جریان را به گونه‌ای ترسیم کنیم که قرآن اختصاص به زمان و مکان خاص ندارد و از ساحت پروردگار عالم می‌آید، «وَ هُوَ الَّذِی فِی السَّمٰاءِ إِلٰهٌ وَ فِی الْأَرْضِ إِلٰهٌ وَ هُوَ الْحَکِیمُ الْعَلِیمُ؛ او کسی است که در آسمان معبود است و در زمین معبود و او حکیم و علیم است». وقتی کاری الهی شد و به پروردگار عالم استناد پیدا کرد، دیگر زمان‌مند و مکان‌مند نیست و خطابات قرآنی نشان می‌دهد که خطاب به همه انسان‌هاست و خداوند عالم به همه بشریت خطاب می‌کند. این‌گونه از آیات قرآن که نشانگر اصول و کلیت آن برای هدایت بشر است، باید به جامعه آموزش داده شده و آن تفکر غلط از آن سلب شود.

جنبه اثباتی نیز این است که آنچه در قرآن کریم وجود دارد، از جایگاه‌ها و خاستگاه‌های مختلف در ارتباط با موضوعات گوناگون دسته‌بندی و طبقه‌بندی شده و به عنوان اصول حاکم قرآنی به جامعه آموزش داده شود و جامعه آن را به صورت یک فرهنگ درآورد که موضع قرآن نسبت به مسائل مختلف چیست. تفاسیری مثل المیزان و تسنیم منبع است که باید از آنها اصول را استنباط کنیم. این اصول مستنبطه از قرآن می‌تواند کاملا برای جامعه ما زنده و حیات‌بخش باشد، ولی چون این‌ها به عنوان اصول، مستنبط و مستخرج نشده و به صورت یک فرهنگ در جامعه شکل نگرفته و پذیرش نشده است، همان‌طور که نماز به عنوان یک فرهنگ پذیرفته شده، جامعه خود را ملتزم به آن اصول و حقایق نمی‌داند و در نتیجه، قرآن در صحنه زندگی و اجتماع حضور ندارد و مهجور است.

ایکنا ـ معتقدید تاکنون اصول قرآنی استخراج، دسته‌بندی و طبقه‌بندی نشده و در اختیار جامعه قرار نگرفته است؟ در صورتی که غیر از تفاسیر، کتاب‌هایی وجود دارد که به تشریح آموزه‌های قرآنی پرداخته‌اند.

تلاشی که قرآن‌پژوهان داشته‌اند، بسیار ارزشمند و مؤثر است، ولی این‌ها باید شکل یک قانون و یک اصل را به خود گیرد که حیثیت پرچم بودن و در اهتزاز بودن داشته باشد. مطالبی که در کتاب‌ها وجود دارد، یک‌سری آگاهی‌ها و شناخت‌ها را شامل می‌شود، ولی تبدیل کردن آنها به اصولی که قرآنی، راهنمای عمل و فرهنگ پذیرفته شده همگانی باشد، انجام نشده است. این تبدیل زمانی می‌تواند اتفاق بیفتد که کاری تکنولوژیک در مورد آن انجام شود. در واقع علمی را در اختیار داریم، ولی این علم کافی نیست و اگر به تکنولوژی تبدیل نشود، نمی‌تواند سازنده تمدن باشد. تمدن زمانی ساخته می‌شود که تکنولوژی به صحنه بیاید. منظور از این تکنولوژی، نوع انسانی آن است که ما نتوانسته‌ایم آن را تولید کنیم. نمونه این تکنولوژی، اصول خانوادگی است. اگر رعایت حقوق والدین از مسلمات زندگی باشد، این‌گونه نخواهد بود که پدر و مادرها در غربت و تنهایی به خانه‌های سالمندان سپرده شوند و فرزندانشان سراغی از آنها نگیرند. ما نتوانسته‌ایم فرهنگ حقوق والدین را رعایت کنیم و از طرف دیگر نمی‌توانیم فرهنگ رعایت حقوق فرزندان را نادیده بگیریم. در واقع حق و تکلیف باید توأمان باشد.

این اصول باید از قرآن استخراج و استنباط شده و به فرهنگ تبدیل شود و جامعه بداند که اگر این اصول را رعایت نکند، در واقع به قرآن بی‌اعتنایی کرده است. مثلاً در جامعه ما این‌طور تصور می‌شود که نیکی و احسان به محرومان کاری است که فقط ثواب دارد، در حالی که به پر کردن این خلأهای اجتماعی بها و ارزش زیادی داده شده است. همین‌طور تأکیداتی که در قرآن در باب قرض‌الحسنه وجود دارد، اصلاً به اصول اجتماعی و اقتصادی تبدیل نشده است، یا در مورد زکات گفته می‌شود که یکی از ارکان دین اسلام است، ولی آیا توانسته‌ایم آن را به اصل و فرهنگ قرآنی در جامعه تبدیل کنیم؟ تنها چیزی که از زکات در جامعه داریم، یک ستاد با فردی روحانی به عنوان مسئول آن است تا در مورد زکات تبلیغ کند، در حالی که فلسفه زکات برای این است که گسست‌ها و گسل‌های اجتماعی را پر کند. اگر در جامعه بدهکار وجود دارد، این زکات است که می‌تواند این خلأ را پر کند. فقه می‌گوید زکات واجب است، ولی اینکه ما آن را به عنوان یک اصل حاکم قرآنی به جامعه تحویل داده و آن را به یک فرهنگ تبدیل کنیم، اتفاق نیفتاده است و هیچ کس احساس نمی‌کند که با قرآن ارتباط دارد.

ایکنا ـ در واقع معتقدید که راهکار مهجوریت‌زدایی از قرآن این است که اصول قرآنی استخراج و دسته‌بندی و در جامعه به عنوان فرهنگ پذیرفته شود. سؤال این است که چگونه می‌توان اصول قرآنی را به فرهنگ و تکنولوژی انسانی تبدیل کرد؟

اینکه اصلی به تکنولوژی تبدیل شود، کاری حرفه‌ای است، یعنی این‌طور نیست که از منابر و تریبون‌های نماز جمعه انجام شود. اگر تریبونی که به اهانت کردن و فحش دادن مشغول است، بهترین سخنان را هم بیان کند، کسی به آن توجه نمی‌کند. هیچ کس از رسانه‌هایی که به آنها باور ندارد، سخن قرآن را نیز به جان نمی‌خرد. در این خصوص نباید تردید داشته باشیم. رسانه‌ای که از آن اختلاف و دروغ و تهمت و امثال آن منتشر می‌شود، زبانی نیست که بخواهد حقایق قرآنی را بیان کند. نمی‌توان از پنجره‌ای فحش و دروغ و تهمت و افترا بر زبان آورد و از همان پنجره از مردم خواست که دروغ نگویند و تهمت نزنند. این نفاقی است که از آن پنجره و تریبون صادر می‌شود. بنابراین سخن قرآن را باید از زبانی بیان کرد که پاک باشد. نگوییم که این همه تریبون داریم که سخن قرآن از آنها بیان می‌شود، این‌ها اتلاف وقت و هدر دادن سرمایه و ثروت و بیت‌المال است. اگر جایگاهی داشته باشیم که واقعاً قدسی و منزه از دروغ و تهمت و افترا باشد، سخن قرآن می‌تواند مؤثر باشد. تلاش‌هایی که سخنرانان و تریبون‌ها انجام می‌دهند، معتقد نیستم که یک درصد هم اثربخش باشد. شاید برای آنهایی که این تریبون‌ها را باور دارند، اثربخش باشد، ولی نه طهارت و قداست ذاتی را دارد و نه کلیت جامعه به آنها باور خواهد داشت.

اصولی که عرض شد، برای اینکه به فرهنگ تبدیل شود، رسانه‌ها باید به میدان بیایند و از طریق زبان‌های پاک و عناصر سالم تبلیغات شایسته و شریفی انجام شود، مثل مرحوم آقای راستگو که قطع نظر از همه مسائل، تبلیغ دین و احکام الهی را انجام می‌داد و با اینکه در ساده‌ترین و بسیط‌ترین وضع قرار داشت، ولی اثر خود را در جامعه گذاشت، ولی اگر کسانی با زرق‌ و برق‌های آنچنانی بخواهند برای جامعه اصول قرآنی را بیان کنند، مؤثر نخواهد بود. بنابراین باید نوعی بازنگری به فعالیت‌های قرآنی انجام داده و اصول قرآنی را برای جامعه مشخص سازیم. نمی‌توانیم جامعه‌ای اسلامی داشته باشیم که در آن فقیر وجود داشته باشد، این شدنی نیست. در حال حاضر اعلام می‌شود که چند میلیون نفر زیر خط فقر قرار دارند، ولی در جامعه اسلامی چنین چیزی محال است. بنابر روایات، با وجود زکات هیچ فقیر و مسکینی نباید در جامعه وجود داشته باشد. خداوند متعال می‌فرماید: «وَفِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ؛ و در اموالشان برای سائل و محروم حقی [معین‌] بود». اگر کسی ثروت و سرمایه‌ای در اختیار دارد، همه آن متعلق به خودش نیست، بلکه خداوند آن را ابتلائا و امتحانا در اختیار او قرار داده است تا سهم خودش را بردارد و سهم دیگران را نیز بدهد.

امروز بشر برای اینکه بتواند تکنولوژی تولید کند، تلاش زیادی انجام می‌دهد. در این زمینه، غربی‌ها و شرقی‌ها خیلی از ما جلوتر و موفق‌ترند. منابع را در اختیار داریم و آنها اعمال و فعالیت‌ها را. یکی از دلایل اینکه می‌گویند در غرب، اسلام هست و مسلمان نیست، ولی در شرق مسلمان هست و اسلام نیست، به همین دلیل است. چون مسلمانان نتوانسته‌اند اسلام خود را به عرصه عمل آورده و به تکنولوژی و اصول زندگی تبدیل کنند. قرآن‌پژوهان باید با کسانی که در حوزه تولید تکنولوژی فعالیت می‌کنند، تبادل نظر داشته باشند، ولی متأسفانه یکی از مشکلات همین دور بودن حوزه و دانشگاه از یکدیگر است، چون دانشگاه‌ها محل تولید تکنولوژی هستند و حوزه‌ها محل بیان احکام و از آنجایی که سیاست کلان امام(ره) مبنی بر پیوند حوزه و دانشگاه به درستی انجام نشده است، مطالب خوب در حوزه‌ها تولید می‌شود، ولی به عرصه عمل آورده نمی‌شود.


دیدگاه شما درباره این مطلب
0 Comments