04 10 2019 286768 ID:
image
آیت الله العظمی جوادی آملی در جلسه درس اخلاق بیان داشتند:

علم زنده، عالم را حی لا یموت می‌کند/ انسان موجودی ابدی است لذا باید ابدی بیاندیشد/ کارهای ابدی با رنگ و لعاب و ریا و امثال ذلک هماهنگ نیست

پایگاه اطلاع رسانی اسراء: جلسه درس اخلاق حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی به روال هر پنجشنبه در محل نمازخانه بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء در قم برگزار گردید

به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی اسراء: جلسه درس اخلاق حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی به روال هر پنجشنبه در محل نمازخانه بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء در قم برگزار گردید.

آیت الله العظمی جوادی آملی در این جلسه در ادامه سلسله مباحث شرح نهج البلاغه حضرت امیرعلیه السلام به شرح هفتاد و چهارمین کلمه از مجموعه کلمات قصار نهج البلاغه پرداختند و بیان داشتند: هفتاد و چهارمین کلمه قصار نهج البلاغه این است که حضرت فرمود «نَفَسُ الْمَرْءِ خُطَاهُ إِلَى أَجَلِهِ‏»؛ یعنی هر نفسی که انسان برمی‌دارد یک گام به قبر نزدیک‌تر می‌شود.

ایشان ادامه دادند: مستحضرید ما یک قدم داریم و یک گام، فاصله بین پاشنه تا پنجه را می‌گویند قدم و فاصله بین دو قدم را می‌گویند گام. این بیان نورانی حضرت امیر که فرمود: «نَفَسُ الْمَرْءِ خُطَاهُ» یعنی انسان وقتی نفس می‌کشد یک گام نه یک قدم، به قبر نزدیک‌تر می‌شود، حالا که با هر نفس، به قبر نزدیک‌تر می‌شویم، باید در عوض این عمری که می دهیم یک چیزی بگیریم، اگر چیزی نگیریم می‌شود غبن. اینکه در قرآن سوره‌ای است به نام سوره «تغابن» که ﴿یوْمَ یجْمَعُكُمْ لِیوْمِ الْجَمْعِ ذلِكَ یوْمُ التَّغابُنِ﴾ یعنی در آن روز غبن برای افراد روشن می‌شود، کسی که یک گام عمر بدهد و یک گام علم نگیرد، مغبون است.

معظم له اذعان داشتند: اینکه حضرت فرمود انسان با هر نفس به قبر نزدیک‌تر می‌شود نمی‌خواهد فقط دستور یأس بدهد که انسان ناامید بشود بلکه یاد مرگ عامل پویایی است چون اولین چیزی که بعد از مگر از انسان سؤال می‌کنند این است که «عُمُرِكَ فِیمَا أَفْنَیت‏»؛ چکار کردی و چه با خود آوردی؟ بهترین کار این است که انسان در جهان یک تحقیقی کند، علم زنده، عالم را حی لا یموت می‌کند! چطور وجود مبارک حضرت امیر فرمود «أَلعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِی الدَّهرُ»؟ برای اینکه انسان با اندیشه و علم زنده است، وقتی علم زنده است که معلوم زنده باشد، اگر معلوم زنده باشد علم را حی می‌گویند، علم حی، انسان را زنده می‌کند، عالم به علم زنده است و علم به معلوم، اگر مثلاً ما زمین‌شناس بودیم اما آغاز و انجام این علم زمین‌شناسی را یعنی «چه کسی آفرید و برای چه آفرید؟» را کنار گذاشتیم این لاشه علم است، لذا چه کسی آفرید؟ برای چه آفرید؟ ﴿هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ﴾ را باید همواره در نظر داشت اگر این نباشد این علم مرده است.

آیت الله العظمی جوادی آملی در بخش دیگری از این جلسه در شرح کلمه 75 از کلمات نورانی حضرت امیر علیه السلام اظهار داشتند: کلمه نورانی 75 این است که فرمود: «كُلُّ مَعْدُودٍ مُنْقَضٍ وَ كُلُّ مُتَوَقَّعٍ آتٍ»؛ فرمود هر چه که قابل سنجش هست پایانی دارد و خواهد آمد؛ بعضی از امور قابل شماره نیست یا برای اینکه اصلاً کمّیت و عدد نیست مثل معارف. معارف نه کیلی‌اند نه وزنی‌اند نه ممسوح‌اند نه معدود. چیزهای مادی را انسان یا با کیل یا با وزن یا با مثل یا با مساحت‌ها و دماسنج‌ها می‌سنجد، اما علم را انسان بخواهد بسنجد، ادب و احترام را بخواهد بسنجد، عفاف و حجاب را بخواهد بسنجد، اینها امر مادی نیست که قابل سنجش باشد! فرمود هر چه معدود هست «كُلُّ مَعْدُودٍ» این می‌گذرد، اول ناقص می‌شود و بعد تمام می‌شود، اما چیزی که نه زمان دارد نه زمین، نه کمّ متصل دارد که بشود هندسه و نه کمّ منفصل دارد که بشود حساب، این قابل ارزش نیست، این ثابت است نه اینکه ساکن باشد.

ایشان ابراز داشتند: ما یک ثابت داریم و یک ساکن؛ اگر یک چیزی ساکن باشد در دراز مدت خسته می‌شود و فرسوده. اما اگر چیزی بالاتر از حرکت و سکون باشد، زمان و زمین نداشته باشد، عدد و ممسوح و معدود نداشته باشد، این ثابت است و نه ساکن! علم این طور است، معرفت این طور است، عقیده این طور است، روح این طور است، ما این طور هستیم، بله بدن که تحت افق زمان است این آسیب می‌بیند و می‌پوسد و دوباره ذات اقدس الهی آن را ایجاد می‌کند اما روح این طور نیست روح ثابت است و اگر روح ثابت است چه بهتر که ما او را با ثابتات مزین کنیم، با ابدیت مزین کنیم و به غیر ابدی نیاندیشیم، هرگز خود را با یک موجود عادی و مادی نسنجیم و به حساب نیاوریم، ما یک موجود ثابت و ابدی هستیم لذا باید ابدی بیاندیشیم و کارهای ابدی بکنیم و کارهای ابدی با رنگ و لعاب و ریا و امثال ذلک هماهنگ نیست، آنچه خالص است ابدی است و می‌ماند.


دیدگاه شما درباره این مطلب
0 Comments