اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله رب العالمين و الصلاة و السلام علي جميع الانبياء و المرسلين سيما خاتمهم و افضلهم محمد و اهل بيته الاطيبين الانجبين سيما بقية الله في العالمين بهم نتولي و من اعدائهم نتبرء الي الله.
موضوع سخن مباني قرآني نهضت حسيني(عليه السلام) و (عليه الصلاة) بود اين موضوع قبلاً تفسير شد كه مقصود اين نيست كه ما دليل از قرآن جستجو كنيم تا كار انسانِ كاملِ معصوم را توجيه كنيم زيرا انسانِ كاملِ معصوم همتاي قرآن كريم است سخن او حجت است، فعل او حجت است، امضاي او حجت و اگر در تعبيرات ديني آمده است كه شما روايات را بر قرآن عرضه كنيد چه روايتهايي كه مُعارض دارد، چه روايتهايي كه معارض ندارد نه براي آن است كه سخن امام با قرآن حجت بشود، بلكه براي آن است روشن بشود كه آيا اين سخن امام هست يا نيست، زيرا اگر سخن امام بود يقيناً حجت است و سخن امام مفسّر قرآن است، مبيّن قرآن است ا.. قرآن با سخن امام تبيين ميشود عمومات قرآن با سخن امام تخصيصپذير است، كلمات امام قرينه براي آن ذيالقرينه خواهد بود و مانند آن.
سرّش آن است كه هم قرآن معصوم است هم انسان كاملِ معصوم از مصونيت برخوردار است پيام رسول اكرم(عليه و علي آله آلاف التحية و الكرم) كه فرمود عترت قرآن همتاي هماند براي آن است كه عترت طاهرين معصوماند و اشتباه نميكنند همه اينها نگارهاي به مكتب نرفته و به غمزه مسئلهآموز صدها مدرّساند و از غيب باخبرند، از علم لُدنّي طرفي بستند، مصون از سهوناند، مصون از نسياناند، مصون از عصياناند، مصون از خطأاند، چنين انساني همتاي قرآن كريم است اينها همانند علماي ابرار و مانند آن نيستند كه با علم حصولي معارف را بدانند يا خروجي حوزه و دانشگاه باشند يا حرفي را از استاد شنيده باشند آنكه ميگويد من راههاي آسمان را بهتر از راه زمين بلدند او در هيچ مطلبي درس نخواند گرچه اين را امير بيان فرمود ولي حرف همه ائمه است، گرچه عليبن ابيطالب(سلام الله عليه) فرمود هر چه ميخواهيد از من بپرسيد «سلوني قبل أن تفقدوني» اين حرف فقط زير اين آسمان براي انسان كامل معصوم است مگر ميشود يك دانشمندي هر چه بحرالعلوم باشد او به خودش اجازه بدهد كه بگويد هر چه ميخواهيد از من بپرسيد بزرگترين علماي ما در بسياري از مسائل اظهار عجز كردند ميگويند بظاعت ما .. است مگر ميشود يك انساني در حضور همه علما و صاحبنظران ادعا كند بگويد هر چه ميخواهيد از من بپرسيد از علوم زميني و آسماني «فاني بطرق السماء أعلم منّي بطرق الأرض» فقط عليبن ابيطالب بود با ائمه ديگر كه مجازند اين حرف را بزنند.
اين ذوات قدسي همسنگ قرآن گرانسنگاند هر چه قرآن بگويد حجت است، هر چه امام انجام بدهد حجت است، پس اگر بحث ميشود در تبيين مباني قرآني نهضت براي بيان هماهنگي و همآوايي اين دو عصمت است دو معصوم است نه براي استدلال اين موضوع بحث بود.
و به اين نتيجه رسيديم كه سالار شهيدان حسينبن عليبن ابيطالب در سال شصت هجري اوضاع را كاملاً به سمت جاهليت كشانده ديد، ديد همان عقايد جاهلي برگشت، همان اخلاق جاهلي برگشت، همان سنن و عادات و آداب و رسوم جاهلي برگشت، همان اعمال جاهلي برگشت، در جاهليت با چندين جنگ بساط شرك و ساير رذائل اخلاقي رخت بر بست در سال شصت هجري هيچ چارهاي نبود جز خون پاكترين انسانها.
اگر كسي بگويد سالار شهيدان حوزه علميه تشكيل ميداد بهتر بود، كتاب مينوشت بهتر بود، سخنراني ميكرد بهتر بود، با همايش و كنفرانس و گفتمان و گفتگو و مناظره دين را منتشر ميكرد بهتر بود اين براي آن است كه از فضاي آن روز كسي باخبر نيست، خود عليبن ابيطالب 25 سال در مدينه بود، مرجع علم نبود، مرجع تفسير نبود، مرجع حكمت و كلام نبود، مرجع فقه نبود، مرجع اخلاق نبود، با اينكه گنجيه همه علوم بود، مگر بيگانه با تأسيس سقيفه عليبن ابيطالب را به عنوان مرجع علمي قبول داشت نه تنها سياست را از آنها گرفتند آنها را به عنوان مرجعيت كسي نميشناخت به عنوان حكمت، كلام، تفسير، تدريس كسي اينها را نميشناخت.
اگر در روايات ما از اميربيان احاديثي به ما رسيده است به بركت ائمه بعدي است يعني امام باقر، امام صادق، امام كاظم و ائمه ديگر(عليهم الصلاة و عليهم السلام) آنها از اميرالمؤمنين نقل كردند «في كتاب علي كذا» «في كتاب علي كذا» وگرنه آن حضرت اين يك ربع قرن يعني 25 سال را به كشاورزي مشغول بود اينچنين نبود كه بيگانهها بگويند ما سياست ميكنيم حوزهها را شما اداره كنيد حوزهها را هم خودشان اداره ميكردند، سياست را هم خودشان اداره ميكردند.
اينكه وجود مبارك عليبن ابيطالب ميفرمايد: «ما زلت مظلوماً مُنذ قُبِلَ رسول الله(عليه و علي آله آلاف التحية و الثناء)» همين است فرمود از روز رحلت پيامبر تا كنون من مظلومم، نه تنها حكومت را از اينها گرفتند، مرجعيت فقهي و فتوايي را از اينها گرفتند.
وجود مبارك امام حسن مجتبيٰ ده سال امامت كرد شما ميبينيد فتوايي كه از امام حسن مجتبيٰ باشد در فقيه ما خبري نيست احكام اعتقادي، استدلاليِ اخلاقي و حقوقي از امام مجتب در طيّ اين ده سال خبري نيست نوشتن حديث، گفتن حديث، نشر حديث، تدريس حديث را قدغن كردند گفتند «حسبنا كتاب الله» اينكه در بحثها روز گشذته و اسبق از اين روز به عرضتان رسيد اميرالمؤمنين(سلام الله عليه) در آن عهدنامه مالك به مالك فرمود: مالك اين دين اسير بود «ان هذا الدين كان اسيراً في أيد الاشرار يعمل فيه بالهويٰ و يطلب به الدنيا» همين است در بخشنامه رسمي عليبن ابيطالب به استاندار مصر فرمود به مصريها بگو خودت بدان من اين خلافت را پذيرفتم تا زنجير را از دست و پاي دين آزاد كنم قرآن را آزاد كنم، مرجعيت قرآن مشخص بشود، مرجعيت احكام مشخص بشود، مرجعيت اخلاق و حقوق مشخص بشود.
دين اصيل خودش را نجات نميدهد چگونه بتواند منجي جامعه به سَمت جاهليت كشانده بشود از خود عليبن ابيطالب خبري نبود، از امام حسن مجتبيٰ آثاري نبود، البته ده حديث و بيست حديث و سي حديث كه به حساب نميآيد اينها روزانه ميتوانستند صدها مطلب ارائه كنند ده سال كسي امام مسلمانها و شيعهها باشد نتواند ده تا شاگرد تربيت كند اين براي بستن درِ خانه ولايت بود اين براي حسينبن علي(سلام الله عليهما).
نوبت به حسينبن علي رسيد امام حسين ده سال در زمان امام حسن و ده سال بعد از شهادت برادر بزرگوارش زنده بود در طيّ اين بيست سال، بيست تا حديث از آن حضرت نرسيد، كسي اينها را به عنوان مرجع علمي نميشناخت يعني كاري سقيفه كرد كه اينها از همه مزاياي اسلامي منزوي شدند مرحوم ابنبابويه قمي صاحب من لا يحضره الفقيه اين بزرگوار در كتاب شريف توحيدش نقل ميكند.
در مجلسي كه حسينبن عليبن ابيطالب(سلام الله عليهما) حضور داشت آن نافعبن ازرق مطلبي را از ابنعباس ميپرسد، سالار شهيدان شروع به جواب دادن ميكند، نافع در كلام بيادبي به امام حسين(عليه السلام) نگاه ميكند كه شما شايسته جواب دادن اين مطلب نيستيد ابنعباس كه شاگرد اين خاندان است به اين شخص ميگويد حسينبن علي هم فاضل هست او هم ميتواند جواب بدهد.
ميبينيد اين انسان عرشي را به كجا آوردند اگر عليبن ابيطالب آن طوري كه در نهجالبلاغه آمده فرمود مالك اينها قرآن را به بَند كشيدند، دين را به اسارت خود درآوردند سندش همين است فرمود: «ان هذا الدين كان اسيراً في أيد الاشرار يعمل فيه بالهويٰ و يطلب به الدنيا».
من كاملاً يادم هست در همين شهر، در ماه مبارك رمضان با دهن روزه يك كلانتري مرا به كلانتري برده آنها كه اهل اين شهر بودند آن كلانتر را به بدنامي ميشناختند نه او اهل روزه بود، نه باند و تشكيلاتش اهل صوم و صيام آن كلانتر بدنامي كه همه ما او و دودمان او را به بدنامي ميشناختيم صريحاً به من در ماه مبارك رمضان كه از منبر آمدم پايين در حال روزه بودم به من گفته من تو را آوردم اينجا كه خارج از دين اسلام حرف نزني، همين شهر. اينكه ذات مقدس اميرالمؤمنين فرمود: «ان هذا الدين كان اسيراً في أيد الاشرار» همين است وقتي دين در اسارت باشد يك آدم روزهنگير به يك روحاني صائم ميگويد من تو را به كلانتري آوردم كه بفهمانم خارج از دين اسلام حرف نزني.
اين براي گذشتهٴ دور هم بود در قبل از انقلاب آنها كه چالشي داشتند با دستگاه پهلوي هم ديدند نوبت به حسينبن عليبن ابيطالب كه رسيد وجود مبارك امام حسين در طي اين ده سال امامت بعد از برادرش نتوانست ده تا شاگرد تربيت كند اگر كس بگويد چرا حسينبن علي كتاب ننوشت، مبارزه فرهنگي نكرد، حوزه علميه تشكيل نداد، نيازي به حماسه كربلا نبود اين معلوم ميشود از فضاي آن روز دور است نميداند آن روز چگونه اينها نَفَس ميكشيدند و اگر ميبينيد مذهب ما مذهب جعفري است و اگر ميبينيد وجود مبارك امام باقر و امام صادق هزارها شاگرد تربيت كردند، هزارها حديث گفتند، معارف گفتند، اخلاقيات گفتند، احكام فقهي گفتند، حقوقي را تبيين كردند، مناظرات تشكيل دادند، شاگردان تخصصي تشكيل دادند هشامبن حكمها، هشامبن سالمها از يك سو، زرارةبن اعين، حمرانبن اعين از سوي ديگر فقهاي خوبي تربيت كردند براي آن است كه محصول خون حسينبن علي را دارند استشمام ميكنند.
اگر كربلا نبود هرگز حوزه امام باقر و امام صادق نبود الآن ميرسيم به موفقيت امام صادق و امام باقر كه اينها بركات خون كربلا بود مگر اموي و مرواني و عباسي ميگذاشتند در خانه اهلبيت باز بشود اينها شاگرد تربيت كنند ده سال سالار شهيدان بعد از امام حسن امامت داشت توفيق تربيت ده تا شاگرد را پيدا نكرد يعني در اين خانه بسته بود، بعد از اينكه ابنعباس به اين شخص گفت حسينبن علي هم ميتواند جواب سؤال تو را بدهد اين نافع گوش داد ببيند امام حسين چه ميگويد اينها در اين حدّ بودند.
بنابراين سالار شهيدان ديد اين آثار جاهل كاملاً برگشت كه شواهدش پنج، شش آيه از قرآن كريم استشهاد كرديم كه طعم تلخ جاهليت را مردم دوباره چشيدند نامهٴ وجود مبارك امير بيان خطبههاي آن حضرت نشانهٴ بازگشت جاهليت بود كه فرمود: «و لا تكونوا كجفاة الجاهلية لا في الدين يتفقّهون و لا عن العقل يعقلون» خداي سبحان با دو رسول با جامعه سخن گفت يك رسول وحياني بيرون كه با كتاب آسماني با مردم سخن ميگويد، يك رسول دروني كه الهام الهي است با ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا﴾ با بشر سخن ميگويد با عقل سخن ميگويد با فطرت سخن ميگويد اگر در بحث انديشه امامت انديشه و علم و فكر را به خيال ندهيم، به واهمه ندهيم، به حس ندهيم، به تجربه حسي بسنده نكنيم به امامت عقل، كاروان علم نماز جماعت بخوانند آن عقل حجت خداست اين در بخش انديشه.
در بخش انگيزه اگر زعامت را به شهوت ندهيم، قيادت را به غضب ندهيم اينها را كنترل بكنيم به امامت عقل عملي كه «العقل ما عُبِد به الرحمان و اكتسب به الجنان» به امامت عقل عملي همه انگيزهها نماز بگذارند چنين انساني، انسان وارستهٴ عاقلِ خردورزِ عادل است اين حكم خداست و حجت خداست در درون ما نهادينه شده است.
ذات مقدس اميرالمؤمنين فرمود اينها نه حرف امام جماعت درون را گوش ميدهند يعني عقل و فطرت، نه حرف امام بيرون را به نام معصوم «لا في الدين يتفقّهون و لا عن العقل يعقلون» و اگر سالار شهيدان در قتلگاه فرمود بسيار خب دين نداريد آزاد باشيد يعني اگر حرف رسول بيرون را قبول نداريد كه گفت «حسينٌ منّي و أنا من حسين» حرف پيامبر درون را قبول كنيد من با شما در نبردم، شما با من در جنگيد زن و بچه بيگانه من چه كردهاند اينكه فرمود: «ان لم يكن يا شيعة آل أبيسفيان إن لم يكن لكم دين و لا تخافون المعاد فكونوا أحراراً في دينكم» اين حرف دين است كه ميگويد اگر الهي نيستي لااقل انساني باش حرف حسينبن علي حرف دين است بالأخره اگر كسي مسلمان نبود بايد انسان باشد در قرآن به ما گفتند يا با مسلمانها يا با انسانها زندگي كنيد اگر كسي نه مسلمان بود، نه انسان يعني نه اصول الهي، نه اصول انساني را رعايت نكرد يعني كافر نبود، بلكه مستكبر بود با او قطع رابطه كنيد كه اين جريان برائت مشركين از همين قبيل است ما از كسي كه نه مسلمان است و نه انسان صداي برائت را در همه اقطار مخصوصاً در حرمين را خواهيم داشت كه «نحن براء منكم» اين بيان قتلگان كربلا بيان اين است كه انسان اگر مسلمان نبود حداقل انسان باشد چون مسلمان يك انسان ملكوتي است يك رُتبه از انسانيت بالاتر است به سَمت ملكوت رفته است.
شايد بارها به عرضتان رسيد اينكه گفتند مرحوم كليني نقل كرد ديگران هم نقل كردند كه هر جا سخن علم است، حوزه علم است، مجلس علم است، حسينيه علم است «ان الملائكة لتضعوا أجنحتها تحت اقدام طلاب العلوم» همين است اين اختصاصي به قم و مشهد ندارد، اختصاصي به نجف و كربلا ندارد، اگر يك جاي مجلس عمل بود، معارف الهي بود، مطالب قرآني بود، مطالب اهلبيت بود قبل از اينكه ديگران رُفت و رويي كنند فرش پهن كنند فرشتههاي رحمت ميآيند ملائكه ميآيند بالها را پهن ميكنند تا مستمعان روي بال ملائكه بنشينند اين سخن را تنها صاحب معالم و امثال اينها نقل نكرده است از كليني تا كنون همه اين روايت را نقل كردند كه «ان الملائكة لتضعوا أجنحتها تحت اقدام طلاب العلوم» اين حديث در نوبتهاي قبل به عرضتان رسيد اگر امثال تفسير نشد سالهاي قبل به عرضتان رسيد كه منظور اين است ملائكه بال و پر دارند، اما نه آن طوري كه مرغ خانگي بال و پر دارد او ﴿أُوْلِي أَجْنِحَةٍ مَّثْنَي وَ ثُلاَثَ وَ رُبَاعَ﴾ هست اما نه آن طوري كه زاغ و زغن بال و پر دارند.
ملائكه بال و پر دارند براي سه اصل، يكي اينكه بالها را زير پاي ما پهن ميكنند تا بفهمانند كه ما هم بايد بال در بياوريم يك، اصل دوم وقتي بال در آورديم پَر بكشيم پرواز كنيم دو، كجا پرواز كنيم؟ مثل اين مرغهايي كه به طمع طعمه به تالابها ميروند كه از شرق به غرب ميروند، از شمال به جنوب ميآيند يا از جهت به بيجهت و فراجهت پرواز كنيم از طبيعت به فراطبيعت پرواز كنيم نه از شمال به جنوب آنكه به طمع طعمه به تالاب ميآيد كه پروازي ندارد ملائكه اگر بال پهن ميكنند براي همين اصول سهگاه است آيين پر درآوردن ياد بگيريم اولاً، پرواز را تمرين كنيم ثانياً، جهتيابي كنيم ثالثاً، بعد بگوييم «مرغ باغ ملكوتم نِيَم از عالم خاك *** چند روزي قفسي ساختهاند از بدنم»، مگر مرغ باغ ملكوت از شرق به غرب ميرود يا از جهت به بيجهتي ميرود اينكه نماز ميخواند ميگويد «قربة الي الله» اين نماز معراج مؤمن است، اين دارد از جهت به بيجهتي ميرود، از طبيعت به فراطبيعت ميرود ديگر چنين انساني گناه را زباله ميبيند به دنبال زباله وقت صرف نميكند.
به هر تقدير وجود مبارك امام حسين(سلام الله عليه) در طيّ اين مدت موفق نشد حوزه تربيت كند، چون در آن بسته بود درِ حوزههاي اينها بسته بود هيچ راهي نداشت مگر اينكه اين دو اصل را به مردم بفهماند كه يا مسلمان، اين مسلمان همان است كه پرواز ميكند، نشد انسان «ان لم يكن لكم دين و لا تخافون المعاد» اگر مسلمان نبوديد كه مرغ باغ ملكوت باشيد پرواز آسماني كنيد، لااقل انسان باشيد حلالخور باشيد مرغ باشيد اما كركس نباشيد شما هم تيهو باشيد تزرع باشيد چرا كركس ميشويد مگر كسي بنا شد مرغ باشد حتماً بايد لاشخور باشد، خب اين هزاردستان هم هست، اين بلبل هم هست، آن گنجشك هم هست لازم نيست كسي مُردارخوار باشد.
به هر تقدير فرمود يا پرواز كنيد به بيجهت ميشويد مرغ باغ ملكوت يا لااقل بلبل باشيد، طوطي باشيد، كبك باشيد چرا كركس و شاهينايد چرا به دنبال مُردار و لاشخوريد لاشخوري هستيد، سالار شهيدان اين حرفها را خواست بفهماند اما چه كسي گوش ميدهد ذات مقدسش ديد هيچ راهي براي جنگ با جاهليت نيست، مگر خون قمها از كار افتاده بود نوبت شمشير رسيد.
خدا غريق رحمت كند ابنادريس را اين در مقدمه كتاب فقهي سرائرش ميگويد بزرگان بچههاي خود را نصيحت ميكردند ميگفتند در وقت فراغت وقتي بيرون ميرويد «لا تجلسوا في الاسواق الا عند ضرّاد أو وراق» به بچهها ميگفتند، به جوانها و نوجوانها ميگفتند وقتي بيرون ميرويد ميخواهيد كنار يك مغازهاي بنشينيد از وقت فارغتان استفاده كنيد يا كنار بازار ورّاقها بنشينيد، يا كنار بازار ضرّادها در كنار بازار و مغازههاي وارقها آنجا سخن از صحافي و كتاب و نسخه و خريد و فروش كتاب و نُسخ خطي و بحثهاي علمي است، در كنار بازار ضرّادها آنجا سخن از اسلحه و جنگجويي و شمشير و خريد و فروش شمير و سلحشوري و مبارزات و جنگجويي و جنگخويي و اينهاست فرمودند يا كنار كتابخانه يا كنار شمشيرفروشي بالأخره يا فهم يا شهامت، يا عقل يا درايت عقلي يا درايت نظامي اين سفارش رسمي بزرگان بود نسبت به فرزندانشان كه بالأخره يا عالِم بار بياييد يا مجاهد.
سالار شهيدان حسينبن عليبن ابيطالب ديد گذشته از اينكه اينها قرآن را به اسارت در آورند امامت را هم به اسارت در آوردند يعني اگر عليبن ابيطالب(سلام الله عليه) در آن عهدنامه مالك مرقوم فرمود: «ان هذا الدين كان اسيراً في أيد الاشرار يعمل فيه بالهويٰ و يطلب به الدنيا» حسينبن علي اين را تشريح كرد، باز كرد يعني مردم هم قرآن را به زنجير كشيدند، هم امامت را به زنجير كشيدند، هم انسان كامل را منزوي كردند، هم قرآن را مهجور كردند هر دو از صحنه بيرون كردند تنها حاكم صحنه شده نظام جاهلي، چون اينچنين شد شريك قرآن را هم مثل قرآن از صحنه بيرون كردند.
ما در زيارتنامهها به بارگاه ملكوتي ائمه(عليهم السلام) كه رسيديم عرض ميكنيم «السلام عليك يا شريك القرآن» اين در بخشي از زيارتنامههاي ما هست به اماممان عرض ميكنيم شما شريك قرآنيد شركت در قرآن يعني از علوم وحياني با قرآن باخبريد، از علم غيب با اطلاعايد، از باطن قرآن مستحضريد، از گذشته و آينده به تعليم الهي باخبريد، اين معناي شريك قرآن بودن است.
آنچه كه رابط بين دو شيء است او را هم اين طناب را ميگويند شريك، خب چطور امام شريك قرآن است براي اينكه وجود مبارك پيامبر(عليه و علي آله آلاف التحية و الثناء) به وجود مبارك اميرالمؤمين(سلام الله عليه) فرمود يا علي «أنت منّي بمنزلة هارون من موسي» فرمود علي تو نسبت به من همان جريان هارون نسبت به موسيٰ را داري، هارون وزير موسيٰ بود، جانشين موسيٰ بود، ذات اقدس الهي در قرآن كريم در سورهٴ «طه» از جريان هارون و موسيٰ چنين ياد ميكند كه خداي سبحان مستمع مناجات و دعاهاي موساي كليم بود، موساي كليم عرض كرد پروردگارا! اين كار به تنهايي به مقصد نميرسد هارون را هم وزير من قرار بده ﴿وَ أَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي﴾ آن را شريك امر من قرار بده اين يك مقدمه.
پيغمبر به عليبن ابيطالب(سلام الله عليهما) فرمود يا علي «أنت منّي بمنزلة هارون من موسي» اين دو مقدمه، پس عليبن ابيطالب ميشود شريك نبوّت، شريك امامت، شريك هدايت منتها آن استثناي «الا أنه لا نبي بعدي» تثبيت ميكند كه وجود مبارك اميرالمؤمنين(سلام الله عليه) خلافت دارد، عصمت دارد، حجيت دارد، امامت دارد، معلم تفسير است. معلم كتاب و حكمت است همه اين احكام و حِكَم را داراست فقط نبوت را ندارد «الا أنه لا نبي بعدي» وقتي نبوت نباشد ميشود همان خلافت و امامت، لذا امام شريك قرآن است ما در زيارتها به پيشگاه ائمه(عليهم السلام) عرض ميكنيم «السلام عليك يا شريك القرآن» درباره وجود مبارك وليعصر(ارواحنا فداه) هم همين ادب را داريم ميگوييم «السلام عليك يا شريك القرآن».
حسينبن علي(سلام الله عليه) ديد كه اين دو شريك را اينها به بند كشيدند قرآن را از يك سو، امامت را از سوي ديگر اگر قرآن و امامت هر دو از صحنه خارج بشوند جاهليت ظهور ميكند.
در بحث ديروز به مناسبت روز جمعه كه متعلّق به وليعصر(ارواحنا فداه) بود اين مطلب به عرضتان رسيد كه فريقين از نبيّ اكرم نقل كردند «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتةً جاهلية» اگر كسي بميرد و امام زمانش را نشناسد مرگ او مرگ جاهليت است و تبيين شد كه مرگ عصاره حيات است اگر مرگ، مرگ جاهلي است پس حيات، حيات جاهلي است آن روز اينها امام زمانشان كه حسينبن علي(سلام الله عليهما) بود نشناختند مگر اينها مرگ جاهلي بود، چون حيات اينها حيات جاهلي است و حسينبن علي ديد جاهليت با تمام چنگ و دندانش ظهور كرده است هيچ راهي براي جاهليتزدايي نيست مگر خون همان طوري كه قرآن عامل حيات است، امامت هم عامل حيات است اگر كسي جاهليّت داشت نه اينكه اگر مُرد مرگش، مرگ جاهلي است هماكنون مُرده است «من مات و لم يعرف امام زمانه مات» نه يعني «سيموت» يعني اين مُرده است هماكنون مُرده است به مرگ جاهليت، چرا؟ چون امامت عامل حيات است، باز چرا؟ چون شريك قرآن است، باز چرا؟ براي اينكه قرآن عامل حيات است ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ﴾ اين قرآن عامل حيات است، امامت شريك قرآن است، پس امامت عامل حيات است اگر كسي امامت را انكار كرد مُرده است نه بعد ميميرد، منتها مرگش مرگ جاهلي است و سالار شهيدان هيچ راهي نداشت مگر اينكه با پاكترين خون دين را زنده كند اينكه احياناً گفته ميشود در زمان امام باقر و صادق(سلام الله عليهما) يك فرصت خوبي بود دالان انتقالي قدرت از امويان به عباسيان بود، امام باقر و امام صادق(سلام الله عليهما) از اين فرصت استفاده كردند اين بستر خالي هرگز جا براي نفوذ سخنان اهلبيت نيست اين بستر را كربلا آماده كرده است مردم آماده بودند يك وقتي اهلبيت شروع به سخنراني بكنند نه اينكه از دالان ورودي و از فرصت امامين همامين استفاده كردند فرهنگسازي، بسترسازي، آماده كردن مردم با اينكه اطلاعرساني آن وقت بسيار ضعيف بود در اختيار اموي بود مگر كار آساني است، مگر كسي ميتواند دانشگاه تأسيس كند چهار هزار شاگرد تربيت كند، مگر آسان است كسي حوزه علميه افتتاح كند، بودجه فراهم كند، چهار هزار شاگرد تربيت كند، هزارها حديث بگويد، خب حالا دانشگاه ساختي اولاً چه كسي به تو اجازه ميدهد، بر فرض ساختي دانشجو از كجا ميآيد، حوزه درست كردي چه كسي به سراغ حوزه تو ميآيد.
مردم بعد از جريان كربلا كمكم چهار هزار، چهار هزار كشته شدند و خفه شدند تا نوبت به امامين همامين رسيد طولي نكشيد در همين كوفه مختار قيام كرد چهار هزار نفر كشته شدند تمام اينها در تمام خانهها سخن يا حسين بود اينچنين نبود كه اين خون رفته باشد زينب كبرا با سوگند در مجلسين اموي مخصوصاً در شام صريحاً اعلام كرد، خب زينالعابدين(سلام الله عليه) فرمود عمه تو بدون آنكه درس بخواني عالِمي «أنتِ بحمد لله عالمة غير معلمٍ فهمة غير مفهّمة»، خب وقتي امام زمان درباره زينب كبرا(سلام الله عليهما) اين طور گواهي بدهد، معلوم ميشود زينب صاحب مقام ولايت بود، با سوگند رسمي گفت شما نميتوانيد نام ما را فراموش كنيد «فاسع سعيك كد كيدك و الله لا تمحو وحينا و لا تميت ذكرنا» ما آمديم خون داديم و اين درخت تناور براي هميشه ميوه ميدهد به خدا نميتوانيد نام حسين را خاموش كنيد او خيال ميكرد با چوب خيزران ميتواند به لب و دندان بزند فرمود اين نام فراموش شدني نيست بستر آن قدر آماده بود همين كه وجود مبارك امام باقر و امام صادق دهن باز كردند هزارها نفر آمدند مگر اين كار آساني است آن روز اطلاعرساني مگر آسان بود، مگر قدرت مركزي در اختيار اينها بود، مگر بودجه در اختيار اينها بود، مگر سيل جوانها به طرف علوم الهي برود كار آساني است، مگر ميشود يك كسي را حوزوي كرد، مگر ميشود يك كسي را قرآني كرد، اگر جوان بخواهد درس بخواند درسي ميخواهد كه در كنارش يك مدرَك و نان باشد اين ديگر زراره و حمران و اعين و اينها نخواهد شد.
برخيها از راه دور در بين راه همين رفتن حوزه علميه و در بين راه مُردند وجود مبارك امام صادق اين آيه را درباره تسليت او به پدرش گفت ﴿مَن يَخْرُجْ مِن بَيْتِهِ مُهَاجِراً إِلَي اللّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَي اللّهِ﴾ اينها از نقاط دور و نزديك راه افتادند بيايند محضر امام باقر و امام صادق كه شد مذهب ما، مذهب جعفري، مكتب ما، مكتب جعفري در حقيقت مكتب ما مكتب حسيني است اين زمينه را آماده كرده همه ذهنها آماده بود منتظر بود گوشها منتظر بود تا يك صدايي از اهلبيت بيايد چشمها منتظر بود تا يك چراغي از اهلبيت بيايد به تعبير حكيم ثنايي «در عاشقي آنجا كه وي را پاي مرا سَر ٭٭٭ در بندگي آنجا كه وي را حلقه مرا گوش» اينها گفتند هر جا حلقه علوي است ما گوشمان آماده است، هر جا پاي علوي است ما سرمان آماده است.
«در عاشقي آنجا كه وي را پاي مرا سَر ٭٭٭ در بندگي آنجا كه وي را حلقه مرا گوش»
هر جا اينها حلقه بندگي دارند ما گوشوارهمان كرديم رفتند شده امام باقر، شده امام صادق، شده مكتب جعفري در حقيقت همه اينها در كنار سفره سالار شهيدان حسينبن عليبن ابيطالباند قدر اين حسينيهها و عرض ارادتها و كربلاها و نهضتها را بدانيد.
مسئولان محترم هيئات حسينيهها و مساجد و تكايا و دستهجات اينها مستحضر باشند اين تاسوعا و عاشوراي ما تقريباً در طليعهٴ ايام الله دههٴ فجر است طوري اين پرچمها، پارچه نوشتهها ارائه بشود كه هم جريان كربلا را حفظ بكند، هم جريان 22 بهمن را يعني به جاي اين آهنهاي سرد بيخاصيت آن پارچهنوشتهها جريان فناوري، جريان حمايت انرژي هستهاي، جريان صلحآميز بودن، جريان تحديدها كه كردند بياثر است، دعوت به وحدت، حمايت از برادران مسلمان و مقاوم لبنان، محرومان فلسطين بگذاريد حرفتان حرف حسيني باشد يك قدري بلندتر فكر كنيد، آزادتر فكر كنيد تنها اين شهر و اين استان نيست به لطف الهي اين شهر و اين استان تقريباً طبق مواعظي كه شنيدهاند خيلي روبهراهاند اين را من به مسئولان سراسر كشور عرض ميكنم كه مبادا خداي ناكرده اين دوربين را به دست يك كسي بدهند كه دوربين نباشد چهار تا علامت ديدند آن علامتها را اصلاً نشان ندهند در تظاهرات بگذاريد اين پارچه نوشتهها كه پيام دارد، مگر دانش هستهاي براي ما نيست، مگر امروز به ما نميگويند خفه شو، مگر نميگويند اين كار را نكن، مگر ما ميگوييم فناوري مگر براي ما نيست، مگر ما حق فكر نداريم، مگر مكتب ما تحريم نكرده ساخت سلاحهاي كُشتار جمعي را، مگر همه مسئولان ما نگفتند ساختن بمب اتمي حرام است، مگر همه گفتند كسي حق ندارد بمب اتمي بسازد اينكه مكتب ما اجازه نميدهد اما اينها به ما ميگويند حق فكر كردن نداريد، خب.
آن تظاهرات و آن سينهزني كه حمايت از آزادي فكر نباشد چهار تا آهن سرد به دنبالش باشد اين را حسينبن علي قبول دارد شما مسئولان محترم هيئات اين هيئات را رهبري كنيد اينها را هدايت كنيد پارچهنوشتههايتان را از امشب كه شب هشتم است خوب بررسي كنيد به لطف الهي كه پيام داشته باشد آنجا آزادي باشد، عقل باشد، دين باشد، خطبههايي را از كلام نوراني ابيعبدالله، از زينب كبرا، از بچههاي حسين، از زينالعابدين از اينها انتخاب كنيد تا سعادت و سيادت دنيا و آخرت انشاءالله نصيب شما بشود.
از مناقب قمر بنيهاشم عباسبن عليبن ابيطالب(سلام الله عليهما) سخني به ميان آمده، خب از فداكاري اين حضرت همه شما مستحضريد گفتند ساير شهدا را اگر در كربلا يك جا زيارت ميكنند وجود مبارك قمر بنيهاشم را سه جا زيارت ميكنند، سه تا مزار دارد.
وقتي حضرت وارد شريعه فرات شد ميدانيد بخش وسيعي از دجله در شمال شرقي كربلا ميريزد كه به نام همان آب فرات است اين هم يك آب فراواني است عبور از اين آب مقدور هر كس نيست يك شيب ملايمي دارد در جاهاي مشخص كه آن شيب ملايم را ميگويند شريعه، شِرعه يعني جاي رفت و آمد و ورود، شريعه فرات به آنجا كه شيب ملايم دارد و آب گرفتن آزاد است.
اينجا را چند صد تيرانداز موكّل بودند عمر سعد اينها را وكيل كرده موظف كرده كه اينجا پاس بدهند كه مبادا اهلبيت از اين مقطع آب بگيرند بقيه كه جا براي آب گرفتن نبود، بارها هم به عرضتان رسيد اينجا كه موكّلان آب فرات بودند براي دو منظور بود يكي اينكه آب از اينجا به اهلبيت نرسد، يكي هم اينكه كسي از راه آب خودش را به حسين نرساند، چون تمام راههاي ورودي را بسته بودند، وقتي جريان روشن شد اين روستاييهاي متديّن افراد اگر آماده بودند كه خودشان را به ابيعبدالله برسانند تنها راه، راه آب بود و اگر وارد آب ميشدند ميخواستند خودشان را به صحنه كربلا برسانند بايد از اين شريعه ميگذشتند يعني از جايي كه شيب ملايم داشت ميتوانستند بيايند بالا از بقيه جاها كه شيبي نداشت كجا بيايند، اينجا را با تيراندازيهاي تيراندازان بستند.
وجود مبارك قمر بنيهاشم با آن شهامت و سلحشورياي كه داشت اينها را كنار زد چون شريعه فرات اوايلش عمقي ندارد تا ركاب اسب بالاتر، بالاتر، اسب را آب گرفت كه دستان مبارك حضرت به آب رسيد اينجا وجود مباركش گفت آخر ما آمديم درس مردانگي و فتوّت و صفا و وفا بدهيم بچههاي حسين تشنه باشند، برادرم تشنه باشد من خودم آب بخورم كه اين معنا ندارد كه، خب تشنه رفت و تشنه برگشت، وقتي از شريعه فرات بيرون آمد بعد از گذشت يك مقداري دستِ راست حضرت اين قسمتش قطع شد حضرت عَلَم را با دست چپ گرفت چون علمدار اگر خداي ناكرده عَلم از دستش بيفتد نشان سقوط آن لشكر است با دست چپ گرفت اينجا كه دست راست حضرت افتاد اينجا يك جايي است كه براي آن كتيبه درست كردند و زيارتگاه شد، يك قدري جلوتر رفت بخشي از دست چپ حضرت قطع شد آنجا هم يك زيارتگاهي و كتيبهاي و آنجا هم زيارتگاه دست چپ حضرت است.
اينجا بود كه اُمالبنين تعجب كرد گفت به من گفتند در كربلا پسر تو مَشك را به دندان گرفت دستان پسرم چه شد؟! دستان پسرم چه شد؟! اينجا بود كه مَشك را به دندان گرفت با بقيه دو دست اين علم را نگه داشت رسيد به جايي كه تير به مشك آمده و آب دارد ميريزد وجود مبارك حضرت نه ابيدارد كه به خيام برساند، نه دستي دارد كه دوباره برگردد در اين حال حالا عمود بود، تير بود، سنگ بود بالأخره آن قدر بر پيكر مطهّر حضرت آسيب وارد كردند كه حضرت نتوانست تحمل كند اينجا بود كه سالار شهيدان حسينبن عليبن ابيطالب را به برادر صدا زد گفت «يا أخاه أدرك أخاه» وجود مبارك حسينبن عليبن ابيطالب(سلام الله عليهما) وقتي كه آمد كنار بدن مطهر قمر بنيهاشم فرمود: «الآن إنكر ظهري و قلّت حيلتي» الآن كمرم شكست چون من ميخواستم تا آخرين لحظه با شهامت بجنگيم وقتي پرچمدار و علمدار شربت شهادت مينوشد آن جنگ، جنگ شكستخورده است.
اين بدن مطهر را نتوانست به خيام دارالحرب حمل بكند، حالا مصلحت در اين بود كه قمر بنيهاشم بارگاه جداگانهاي داشته باشد وگرنه وقتي شب سيزدهم وجود مبارك امام زينالعابدين آمد همه شهدا را آوردند كنار بدن مطهر سالار شهيدان، زينالعابدين دستور نداد بدن عباسبن علي را بياوريد جلو كه كنار قبر مطهّر امام حسين فرمود كاري به بدن عمويم نداشته باشيد او بايد قبرش جدا، بارگاهش جدا، جلال و شكوهش جدا باشد.
دو كار در كربلا امام سجاد كاري ويژه انجام داد يكي درباره خود ابيعبدالله بود كه فرمود بنياسد شما دست به اين بدن مطهر نزنيد، بدن معصوم است، بدن حجت خداست اين بدن با بدنهاي ديگر فرق دارد من خودم شخصاً اين بدن را بايد دفن كنم همين كار را نسبت به بدن مطهر قمر بنيهاشم كرد به آنها فرمود دست به اين بدن نزنيد من خودم شخصاً بايد اين بدن را دفن كنم، خب ميدانيد دفن يك جنازه براي يك نفر كار آساني نيست اگر به امام سجاد عرض ميكردند شما تنها چگونه اين بدن را دفن ميكنيد ميفرمود: «ان معي من يعنيني» با من كساني هستند كه من را كمك ميكنند.
السلام عليكم يا اهل بيت النبوة و يا معدن الرسالة و يا مهبط الوحي و يا مختلف الملائكة و رحمة الله و بركاته.
نسئلك اللهم و ندعوك باسمك العظيم الأعظم الاعزّ الأجل الأكرم يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله.
پروردگارا! تو را به اسماي حسنايت، تو را به صحف آسمانيات، دلهاي ما را ظرف عقايد حق، اخلاق حق، تخلّق به اخلاق الهي قرار بده.
توفيق ايمان كامل، اخلاق صالح، عمل صالح به همه ما مرحمت بفرما.
پروردگارا! امر فرج وليات را تسريع بفرما.
نظام اسلامي، مقام معظم رهبري، مراجع بزرگوار تقليد، حوزههاي فقهي، فرهنگي، دانشگاهي همه را در سايه امام زمان حفظ بفرما.
دولت ما، ملت ما، مملكت ما، تماميت ارضي ما، جوانها و نوجوانهاي ما همه را در سايهٴ امام زمان حفظ بفرما.
مشكلات دولت و ملت را در سايه امام زمان برطرف بفرما.
مرضاي مسلمانها را در سايه لطف امام زمان درمان بفرما.
پروردگارا! نسل نو، جوانهاي ما به تو سپردند تو را به عصمت صديقه كبرا عصمت اينها، عفّت اينها را حفظ بفرما.
خطر بيگانگان را به خود آنها برگردان.
امنيت كشورهاي اسلامي مخصوصاً ايران، عراق، افغانستان، فلسطين و لبنان و سوريه را در سايه امام زمان حفظ بفرما.
تحصّي لبنانيها، مقاومت برادران حزبالله را در سايه وليات تأييد بفرما.
خطر استكبار و صهيونيست را به خود آنها برگردان.
پروردگارا! ارواح مؤمنان عالم، ذويالحقوق ما، مراجع ماضين، مؤلفان علوم الهي، معلمان ما، پدران و مادران ما، بنيانگذاران مراكز مذهب، بنيانگذاران اين حسينيه، همه را در سايه رحمت بيانتهايت با انبيا محشور بفرما.
امنيت مناطق مسلماننشين مخصوصاً ايران، عراق، افغانستان، فلسطين و لبنان و سوريه را در سايه امام زمان تأمين بفرما.
ارواح مؤمنان عالم، بنيانگذاران مراكز مذهب، خدمتكذاران مراكز مذهبي، امام راحل، شهداي انقلاب و جنگ همه را با انبيا محشور بفرما.
بين ما و قرآن و عترت جدايي نينداز.
«غفر الله لنا و لكم و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»