بیان پرسش در قالب حکایات و داستانهای آموزنده از حلاوت و شیرینی خاصی برخوردار بوده و در جان آدمی اثری ماندگار خواهد داشت.
حضرت علامه جوادی آملی در جلد دوم کتاب معاد در قرآن خود به طرح یکی از این حکایات پرداخته و مرقوم داشتند:
مردي از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) پرسيد: «يا رسول الله! » آيا بهشت را مي توان خريد «هل للجنّة من ثمن؟»، [چنانكه عده اي بهشت را احتكار كرده و در انحصار خود مي دانند و مي گويند: ﴿لن يدخل الجنة إلاّ من كان هوداً أو نصاري﴾؛ هرگز كسي جز آنكه يهودي يا نصراني باشد به بهشت درنخواهد آمد؟] پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در پاسخ او سخني به اين مضمون فرمود: كليد بهشت اعتقاد به توحيد، اخلاق و عمل صالح و دوست داشتن اهل بيت من است. [بهشت را هرگز با متاع دنيا نمي توان خريد و بازار بهشت فروشي هرگز در صومعه و كليسا و دير (و به دست راهبان و كشيشان و...) نيست، بلكه بهشت در كنار انسان و در جان او و در گرو تخلّق او به اخلاق الهي است؛ بايد انديشه و عمل صالح در جان و اعضا و جوارح آدمي نقش ببندد تا بتواند بهاي بهشت را بپردازد.]
فرمود: آري بهشت را مي فروشند و بهاي آن «لا إله إلاّ اللّه» است. قال: نعم. قال: ما ثمنها؟ قال: لا إله إلّا الله، يقولها العبد مخلصاً بها. قال: وما إخلاصها؟ قال: العمل بما بعثت به فى حقّه وحبّ أهل بيتى، قال: فداك أبى وأمى وان حبّ أهل البيت لمن حقّها؟ قال: إنّ حبّهم لأعظم حقّها.
اما توحيد نيز شرط و بلكه شرايط دارد و يكي از آنها ولايت و امامت خاندان معصوم پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است؛ چنانكه در حديث فوق به آن اشاره شد.