03 11 2020 281459 ID:
image

پیام آیت الله العظمی جوادی آملی به همایش «رسول الله(ص) الگوی انسانیت»؛ فرانسه ـ پاریس

پایگاه اطلاع رسانی اسراء: همایش «رسول الله (ص) الگوی انسانیت» به همت مرکز اسلامی فرانسه به صورت وبینار برگزار گردید. در این همایش که همزمان با سالروز ولادت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، برگزار شد، پیام تصویری آیت الله العظمی جوادی آملی پخش گردید.

پایگاه اطلاع رسانی اسراء: همایش «رسول الله (ص) الگوی انسانیت» به همت مرکز اسلامی فرانسه به صورت وبینار برگزار گردید. در این همایش که همزمان با سالروز ولادت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، برگزار شد، پیام تصویری آیت الله العظمی جوادی آملی پخش گردید.

متن کامل پیام معظم له بدین شرح است:

 

أعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ‏ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی ‏جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِين‏ وَ الْأَئِمَّةِ الْهُدَاةِ الْمَهْدِيِّين وَ فَاطِمَةُ الزَّهْراء سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ بِهِمْ نَتَوَلَّی ‏وَ مِنْ أَعْدَائِهِم ‏نَتَبَرَّءُ إِلَی اللَّه».

ميلاد انسان کامل حضرت ختمي نبوت و ختمي مرتبت وجود مبارک پيامبر گران‌قدر اسلام(عليه آلاف التحية و الثناء من الرحمٰن) را به پيشگاه وليّ‌عصر و امت اسلامي و شما فرهيختگان و نخبگان تهنيت عرض ميکنيم. هفته وحدت را گرامي ميداريم. حضور شما بزرگواران را که براي ايراد مقال يا ارائه مقالت علمي شرکت کرديد ارج مينهيم. از بنيانگزاران اين محفل وزين علمي به عنوان «مجمع اسلامي فرانسه و نشست مسلمانان فرانسه» که منعقد شده است حرمت مينهيم و از ذات أقدس الهي مسئلت ميکنيم به همه شما آنچه خير و صلاح و فلاح دنيا و آخرت شما است، مرحمت کند.

پيامبر اسلام(عليه من الرحمٰن آلاف التحية و الثناء) وقتي مبعوث شدند چند اصل را به عنوان مباني و مبادي فراگير اعلام کردند. دو اصل آن مربوط به زمان و جامعه است؛ کليت و دوام، همگاني و هميشگي يعني من براي جميع بشر «إلي يوم القيامة» آمدهام، نه پيام من مرز و بوم ميشناسد و نه عصر و تاريخ؛ تاريخ زير پوشش رسالت من است، جوامع بشري زير پوشش ولايت و نبوت من است؛ کلي و دائم. اين مطلب اول.

آنچه که در گستره زمان و زمين مطرح است يعني ميتواند کلي و دائم، همگاني و هميشگي باشد بايد در درون انسانيت انسانها حضور فعال داشته باشد و آن عقلانيت است از يک سو، فطرت است از سوي ديگر، وحدتخواهي است از سوي سوم، آزاديطلبي است از سوي چهارم و ساير کمالات به اين اصول چهارگانه برميگردند.

اگر چيزي عقلاني نباشد نميتواند کلي و دائم باشد، يا اگر عقلاني است ولي مطابق با فطرت نباشد همگاني و هميشگي نخواهد بود و اگر وحدتگرا نباشد نميتواند همگاني و هميشگي باشد و اگر اصول اخلاقي را در نظر نگيرد نميتواند کلي و دائم باشد؛ مکتبي ميتواند کلي باشد از نظر همگاني و دائم باشد از نظر هميشگي که اين امور ياد شده را در متن خود داشته باشد.

پيامبر(صلّی الله عليه و آله و سلّم) که آمد، براي رفع جاهليت موجود و دفع جاهليت ممکن برنامهريزي کرده است. آن جاهليتي که وجود داشت آن را با برنامهريزي رفع کرد و برداشت، جاهليتهايي که ممکن است در اعصار بعدي بيايد زمينه دفع و جلوگيري آنها را فراهم کرد و آن با تشريح همين منابع و مبادي چهارگانه است؛ عقلانيت، فطرت، آزادي و مسئله فضايل اخلاقي.

در جريان عقلانيت آن قدر جامعه را به علم و حکمت تزريق کرد و آموخت و آشنا کرد ﴿يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ﴾ گفت، ﴿وَ الْحِكْمَةَ﴾ گفت، ﴿وَ يُزَكِّيهِمْ﴾[1] گفت تا اينها بار آمدند و عاقل شدند، آن قدر عاقل شدند، آن قدر اهل استدلال عقلي شدند که در بخش پاياني سوره مبارکه «نساء» از ذات أقدس الهي نقل ميکند که خدا فرمود ما براي هر سرزميني پيامبر فرستاديم يا نائبان آن پيامبر را اعزام کرديم تا مردم در دنيا يا در قيامت يا در هر دو ظرف نگويند ﴿لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَي اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُل﴾.[2] اين بخش پاياني سوره «نساء» را که ملاحظه بفرماييد آن قدر اين بخش به عقلانيت و برهان عقلي بها داد که يک متفکّر عقلي ميتواند در برابر خدا استدلال کند. خداي سبحان ميفرمايد ما انبيا را فرستاديم تا بشر عليه خدا استدلال نکنند و به خدا نگويند تو که ميدانستي ما از گذشته بيخبريم، از آينده بياطلاع هستيم، راهنما ميخواهيم، راهبلد ميخواهيم، راهبلد ما را راهنمايي کند ﴿رُسُلاً مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُل﴾ اگر ما انبيا نميفرستاديم، رهبران الهي را نازل نميکرديم، صُحف آسماني و کتابهای ابراهيم خليل، موساي کليم، عيساي مسيح و برتر و بالاتر و والاتر از همه، قرآن وجود مبارک رسول گرامي(عليهم آلاف التحية و الثناء) را نازل نميکرديم عقل در برابر من استدلال ميکرد ميگفت ما که راهبلد نبوديم چرا راهنما نفرستادي؟! آن قدر برهان عقلي در قرآن معتبر است که يک تفکّر عقلي ميتواند در برابر خدا قيام کند و بگويد چرا تو که ميدانستي راهنما نفرستادي؟! ﴿لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَي اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُل﴾. مستحضريد که در اصول و غير اصول اين را تبيين کردند که ظرف مفهوم ندارد مگر در مقام تهديد باشد، ظرف اگر در مقام تهديد بود مفهوم دارد. پيام اين آيه اين است: ﴿لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَي اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُل﴾ اگر ما رسول الهي را ببينيم ديگر هيچ حجتي بشر ندارد، چون خدا تمام حجت را فراهم کرده است و اگر چنانچه بعد نبود قبل بود بشر حجت داشت و ميگفت تو که راهنما نفرستادي چه توقعي از ما داري؟! بنابراين راهنمايان الهي ضرورياند براي اينکه انسان با مرگ نميپوسد بلکه از پوست به در ميآيد، بعد از مرگ خبري هست، عالمي هست، عوالمي هست، هر کسي در برابر انديشه، انگيزه، رفتار و کردار خود مسئول است، از آن عالم هيچ خبري ندارد يک راهنما بايد باشد. اين راجع به مسئله عقلانيت.

در جريان فطرت فرمود: ﴿وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها ٭ فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾[3] در نهان هر کسي خداي سبحان آگاهي به حق، حقطلبي، حقخواهي، معدلتپروري، اين چراغها را روشن کرده است، هيچ نيازي نيست که به انسان بگويند که بايد آزاد باشيد بايد موحد باشيد مگر اينکه اغراض و غرائز سوء، پديدههاي بد، محيطهاي زشت، جاهليت کهن يا نو جلوي اين فطرت را بگيرد و روي اين فطرت خاک و خاشاک غرائز و اغراض بريزد، ﴿وَ قَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا[4] تدسيس کند، اين تدسيس که باب «تفعيل» است مبالغه آن دسيسه است، دسيسه کردن يعني فطرت را درون گذاشتن، اغراض و غرائز شخصي را روي فطرت ريختن و اين فطرت را زنده به گور کردن و صداي او را نشنيدن، اين کار، کار تدسيس است ﴿قَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا و وجود مبارک پيامبر آمده است که دو کار بکند: يکي اينکه همانطوري که دخترها زنده به گور نکنند فطرتها را هم زنده به گور نکنند، حضرت اين کار را دفع کرد؛ دوم اينکه رفع کرد آنهايي که فطرت را زنده به گور کردند اين اغراض و غرائز را که خس و خاشاک است از روي فطرت برداشت، فطرت اينها را شکوفا کرد به آنها نشان داد و اين همان بيان نوراني امير‌المؤمنين صاحب مقام «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي»[5] (صلوات الله و سلامه عليه) است که فرمود همه انبيا مخصوصاً وجود مبارک حضرت آمدند «وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُول»،[6] اين فطرت دفن شده و اين عقل دفن شده زير خاکي را انبيا آمدند شکوفا کنند و به انسان نشان بدهند که تو اين هستي.

در جريان آزادي همانطوري که همه ما موظف هستيم نه کسي را به بردگي بگيريم و نه برده کسي بشويم، وظيفه اصلي ما اين است که اين کار را نسبت به اين امپراطوري فرعونمنشِ نمرودکششِ قارونروش را به نام نفس اماره که «أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْك»[7] با آن در ميان بگذاريم، برده آن نشويم. از حضرت رسيده است که بدترين دشمن براي انسان همان نفس اماره است «أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْك» يا در بيانات نوراني امير بيان(عليه السلام) آمده است: «کَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِير تَحْتَ هَوَيً أَمِير»[8] در اين نبرد داخلي گاهي انسان آن عقل الهي را، آن فطرت الهي را تسليم زَر و زور ميکند، تسليم هوس ميکند، عقل را ذبح ميکند، فطرت را ذبح ميکند، به بردگي ميکشد و انسان ميشود برده هوس که «عَبْدُ الشَّهْوَةِ أَذَلُّ مِنْ عَبْدِ الرِّق».[9] اينجا هم فرمود انسان اگر اين چنين شد «کَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِير تَحْتَ هَوَيً أَمِير»، «رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ»[10] خيليها درسخوانده هستند انديشمند هستند ولي کشته انگيزه باطل هستند. دين آمده انديشه را تنظيم کرده است از يک سو، انگيزه را رهبري کرده است از سوي ديگر، که انسان نه زير بار کسي برود و نه کسي را زير بار خود بياورد، نه با کسي در بيفتد و نه اجازه بدهد کسي به حرم امن او بار يابد، نه برده بشود و نه برده بگيرد، نه ظلم بکند و نه ظالم بشود. اين کار را ذات أقدس الهي در قرآن کريم با توسعه تعليم با توسعه تزکيه به جوامع بشر آموخت: ﴿وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها﴾ را تعليم کرد، آنگاه فرمود پيامبر آمده است ﴿وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتي‏ كانَتْ عَلَيْهِم﴾[11] اين غُلي که به نام تمدن کاذب، اين زنجيري که به نام تمدن کاذب، يکي را بر گردن و يکي را بر پا گذاشت که نه انسان ميتواند سر به بالا کند تا بالاي خود را ببيند ﴿وَ أَفْئِدَتُهُمْ هَواء﴾[12] يا ﴿أَعْناقُهُم‏﴾[13] اين کار را کردند «مُقْمح»[14] هستند و نه ميتواند حرکت کند چون پاي او بسته است لذا تمام کوشش و تلاش او در مرز حيوانيّت حيوان است که چگونه تغذيه کند و چگونه در حريم مادّيت به سر ببرد ﴿وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتي‏ كانَتْ عَلَيْهِم﴾ آن روشها آداب و سُنني که دست و پاگير است و جاهليت قرن جديد را رقم ميزند، اينها همه غُل و زنجير است، انبيا آمدند اين را بردارند آنگاه مسايل اخلاقي را، گذشت را، احسان را، وحدت را، اتحاد را، همآوايي را، هماهنگي را به بشر به عنوان ارمغان داده است. از همان اوايل بعثت و رسالت وجود مبارک پيامبر(عليه آلاف التحية و الثناء) فرمود درست است که من عرب هستم در منطقه حجاز به سر ميبرم و حجازي سخن ميگويم اما لفظ حجازي است معنا جهاني است. در سوره مبارکه «مدّثّر» که در همان اوايل بعثت نازل شده است چند بار حقوق بشر را تنظيم کرد فرمود من آمدم حقوق بشر بياورم، شرق و غرب ندارد، شمال و جنوب ندارد، آسمان و زمين ندارد. بر فرض به وسيله اين هواپيمابر، راهنمابر، انسانبر، ماهوارهبر رفتيد به آسمان ﴿هُوَ الَّذي فِي السَّماءِ إِله وَ فِي الْأَرْضِ إِله‏[15] مادامي که انسان هستيد با عقلانيت از يک سو، با فطرت از سوي دوم، با آزادي از سوي سوم، با پيامهاي اخلاقي از سوي چهارم بايد به سر ببريد، حکم شما اين است. در سوره مبارکه «مدّثّر» اتاق فکري که براي جاهليت بود اين بود که اينها برخيها نشستند گفتند ما بگوييم اين سِحر است، کهانت است، شعبده است، يا ـ معاذالله ـ حضرت جنوني دارد، اينها را هر کدام بيادبي کردند و گفتند ولي محصول اتاق فکر آنها اين بود که ـ معاذالله ـ نه وحيايي هست، نه فرشتهاي هست، نه خدايي که چيزي نازل کرده است ﴿إِنْ هذا إِلاَّ قَوْلُ الْبَشَر﴾[16] يک انسان عادي اين حرفها را زد. در همان سوره مبارکه «مدّثّر» که محصول اتاق فکر جاهليت اين بود ﴿إِنْ هذا إِلاَّ قَوْلُ الْبَشَر﴾ چند بار ذات أقدس الهي فرمود اين حقوق بشر است نه حرف يک بشر! اين حقوق بشر را بشرآفرين ذکر ميکند، چند بار در همان سوره مبارکه «مدّثّر» فرمود: ﴿إِلاّ ذِكْرَي لِلْبَشَرِ﴾،[17] ﴿نَذيراً لِلْبَشَر﴾[18] من براي بشريّت پيام آوردم، براي بشريّت حقوق آوردم.

جنگ جهاني اول و دوم که حداقل هفتاد ميليون کشته داد نتيجهاي نگرفت. امروز که ميبينيد شرق و غرب به فکر جنگهاي نيابتي هستند نتيجه نميگيرند. امروز اگر چنانچه برخي از مسئولان فرانسه اين بيادبي نسبت به حرم امن نبوي را روا دانستند نتيجه نميگيرند. اينها مردان بزرگ الهي هستند، اينها از طرف آفريدگار عالم آمدند. الآن شما ببينيد يک ميکروب ناديدني هشت ميليارد بشر را به ستوه آورده است. مگر ميشود نظمي بدون ناظم باشد؟! بدون مديريت باشد؟! در بخش پاياني سوره مبارکه «القيامة» فرمود: ﴿أَ يَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَن يُتْرَكَ سُدي[19] مگر اين يک قطره آب بيشتر بود؟! اينها صدها دانشکده و دانشگاه انسانشناسي و بدنشناسي، نه روحشناسي! درباره بدن انسان، نه روح انسان ماندند که انسان را چگونه درمان کنند؟! بسياري از بيماريهاي او را هنوز علم نشناخت و هنوز کشف نکرد، درمان آن را کشف نکرد.

بنابراين در قرآن کريم همين پيامبر(عليه و علي آله آلاف التحية و الرحمٰن) فرمود چند چيز است که جلوي عقلانيت مردم را ميگيرد، جلوي فطرت مردم را ميگيرد، جلوي آزادي مردم را ميگيرد، جلوي پيام اخلاقي مردم را ميگيرد. اين اصول چهارگانه را که محور کنگره شما، نشست شما، همآواي شما است اين را چند چيز ميگيرد: يکي تفکر زورمدارانه فرعونيها و نمرودها است که اين به عنوان تيغ بود، به عنوان زور بود و مانند آن؛ يکي هم زر قارونها است؛ سوم تسبيح نيست روحانيّت نيست بلکه قدرت دانش تجربي بدون عقل است.

اما جريان زور را که فرعون بارها گفت: ﴿أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلي﴾،[20] امروز هم عدهاي همان حرف را ميزنند منتها به زبان ديگر. زور، قدرت، سلاحهاي اتمي و مانند آن نزد يک عده حرف اول را ميزند، زَر و قدرت اقتصادي هم که تا بتوانند ديگران را تحريم اقتصادي بکنند اين هم حرف بعدي را ميزند؛ آن زور و اين زَر. قارون بود در برابر کليم الهي ميايستاد، فرعون بود در برابر کليم الهي ميايستاد، براي هر عصر و مصري يک قاروني است، براي هر عصر و مصري يک فرعوني است. سوم تسبيح نيست سوم نيرنگ و فريب نيست، آن بسيار بد است اما آن توان اين را ندارد که جامعه بشري را به هم بزند، سوم دانش تجربي دانشگاهها است. در بخش پاياني سوره مبارکه «غافر» دارد وقتي رهبران الهي آمدند از غيب سخن گفتند، اين دانشپژوهان و پژوهشگران محدوده حس بدون عقل، محدوده تجربه حسي بدون برهان و عرفان شهودي ﴿فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْم﴾[21] چهار تا صنعت دارند، چهار تا تکنولوژي دارند، چهار تا پژوهش دارند، چهار تا کوشش دارند، چهار بار رفتند به آسمان و آمدند و خوشحال هستند «اي يار قمر بهتر يا آنکه قمر سازد»[22] شما کره ماه را رفتيد ديديد ماهآفرين را ببينيد يا رفتيد کره مريخ، مريخآفرين را ببينيد. تمام اين اوضاع و اين نظام سپهري رخت برميبندد جهان ابد را ما در پيش داريم. فرمود بدترين مانع پيشرفت علم تجربي بدون عقل است ﴿فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْم﴾. اگر دانشگاههاي غربي مسجد را به کليسا در قدم اول و کليسا را به صورت يک مرکز تعطيل شده در قدم دوم در نمي‌آوردند، در ايران و غير ايران دانشگاهها آن فکرها را دنبال نميکردند. عقلانيتي که حضرت آورد، فطرتي را که حضرت احيا کرد، آزادي که حضرت آورد، دستورهاي اخلاقي که حضرت داد، فرمود اين حقوق بشر است و در بيانات فراوان قرآن فرمود اين حرف اختصاصي به حوزه اسلام و مسيحيّت و کليميت ندارد ﴿لاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُم[23] اين «ناس» با «الف و لام» خود عموم را ميرساند. ما مفهومي از «شيء» جامعتر نداريم، اين شيء وقتي جمع بسته شد ميشود «اشياء»، فرمود هيچ چيز از هيچ حق، از هيچ بشري کم نکنيد، تمام بشر هر کسي به حق خودش بايد برسد به هر اندازهاي که حق اوست، اينها پيام جهاني قرآن کريم است ﴿وَ لاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُم سخن از مال نيست، سخن از زير خاکي نيست، سخن از نفت و گاز نيست، حق احدي را ضايع نکنيد! اين پيام قرآن کريم است؛ هم با مردم کار دارد نه با مسلمانها و کليميها، هم با نفت و گاز کار ندارد با حق مردم کار دارد هر چه شد، هم با عصر و مصر کار ندارد در هر زمان و در هر زمين. اين دين الهي است که اميدواريم همه شما بزرگواران و همه مردم غرب و شرق و همه مسئولان محترم فرانسه به عقل بيايند، بياحترامي به رهبران الهي نشانه کمخرَدي است از اين نشانه خود را نجات بدهند و ترميم کنند.

من مجدداً مقدم شما نخبگان را، فرهيختگان را، علاقه‌مندان را، پژوهشگران اسلامي را گرامي ميدارم. از همه بزرگواراني که با ايراد مقال يا ارائه مقالت بر وزن علمي اين همايش و کنگره افزودهاند حقشناسي ميکنيم. از ذات أقدس الهي مسئلت ميکنيم وحدت را به عنوان بهترين ره‌آورد بين تمام جوامع بشري نازل بفرمايد و مسلمانها را متحدتر بفرمايد، موحدان را متحدتر بفرمايد، جوامع بشري را به يک جامعه عقل و عدل برساند تا همگان منتظر ظهور وليّ‌عصر(ارواحنا فداه) باشيم.

«غفر الله لنا و لکم و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته»



[1]. سوره بقره، آيه129.

[2]. سوره نساء، آيه165.

[3]. سوره شمس, آيات7 و8.

[4]. سوره شمس، آيه10.

[5]. نهج البلاغة(صبحي صالح), خطبه189.

[6]. نهج البلاغة(صبحي صالح), خطبه1.

[7]. مجموعة ورام، ج‏1، ص59.

[8]. نهج البلاغه(صبحي صالح)، حکمت211.

[9]. غرر الحكم و درر الكلم، ص464.

[10]. نهج البلاغة(صبحي صالح)، حکمت107.

[11]. سوره اعراف، آيه157.

[12]. سوره ابراهيم، آيه43.

[13]. سوره شعرا، آيه4.

[14]. اشاره به سوره يس، آيه8؛ ﴿إِلَی الْأَذْقانِ فَهُمْ مُقْمَحُون‏﴾.

[15]. سوره زخرف، آيه84.

[16]. سوره مدثر، آيه25.

[17]. سوره مدثر، آيه31.

[18]. سوره مدثر، آيه36.

[19]. سوره قيامت, آيه36.

[20]. سوره نازعات، آيه24.

[21]. سوره غافر، آيه83.

[22]. مولوي، غزليات ديوان شمس، غزل شماره 628؛ «اي دوست شکر بهتر يا آنک شکر سازد ٭٭٭ خوبي قمر بهتر يا آنک قمر سازد».

[23]. سوره اعراف، آيه85؛ سوره هود، آيه85؛ سوره شعرا، آيه183.


دیدگاه شما درباره این مطلب
0 Comments