پایگاه اطلاع رسانی اسراء: سلسله سخنرانی های حجت الاسلام و المسلمین استاد مرتضی جوادی آملی در ماه ذی الحجه، با عنوان «شعائر حج» از شبکه تلویزنی اینترنتی اسراء به آدرس tv.esra.ir پخش می گردد.
أعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
«الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين».
حج که از ارکان عمده و اساسي اسلام است داراي جهات و ابعادي است که از گام نخستين تا مرحله عاليه توحيد، قدم به قدم با انسان، مصاحبت و همراهي حق - سبحانه و تعالي – را دارد تا انسان را به مرز توحيد ناب برساند. اگرچه مقصد بيت الله است اما مقصود زيارت حق - سبحانه و تعالي - و جلوههاي حقاني اوست و اصلاً انسان در نظام هستي آفريده شده است تا اين جايگاه را احراز کند و واصل به درياي بيکران هستی حق - سبحانه و تعالي - بشود و از همه پستيها و رذالتها دوري جويد و در مسير فضائل و کمالات گام نهد تا به دعوت الهي لبّيک بگويد و وظايفش را که رسيدن به اين مراحل عاليه است طي کند.
مرحله بعد از ميقات يا وظيفهاي که در ميقات بايد انجام بشود عبارت است از احرام. احرام که مُحرِم شدن شخص حاجي يا معتمر و يا حتي مسافري است که به حرم الهي راه پيدا ميکند، اين است که خود را در يک شرايطي قرار دهد که در آن شرايط وضعيت روحي و باورها و اعتقادات او متفاوت ميشود. هيچ کس بدون احرام نميتواند وارد حرم امن الهي بشود، از غير مسلمان چنين عملي ساخته نيست که بايد نيت کند قصد قربت کند و وظايفش را در حال إحرام انجام بدهد.
احرام که اولين وظيفه حجگزار و يا عمرهگزار هست عبارت است از يک عمل قربي و عبادي که حتماً بايد با نيت همراه باشد. نيتي که در اين امر انسان بخواهد انجام بدهد - خدا را مدّ نظر داشته باشد و حق - سبحانه و تعالي - را در اين احرام مورد تأمل و توجه خود قرار بدهد - اين نياز به يک اراده قوي و مستحکمي دارد که بايد از ماسوا کَنده بشود. آن کسي که احرام ميبندد يعني خود را مهياي سفر الهي و جايگاهي که خداي عالم او را دعوت کرده است، میکند، ﴿وَ أَذَّنَ فِي النَّاسِ بِالْحَج﴾[1] خداي عالم به ابراهيم خليل دستور داده است که در بين مردم حج را اعلام کن.
اما آن کساني که دعوت حق - سبحانه و تعالي - را لبّيک ميگويند از گاهِ احرام آن لبّيک آغاز ميشود.
چه زيباست آن انسان، که خود را در حريم الهي ميبيند و به خدا قصد و غرض دارد، جز به حق - سبحانه و تعالي - نميانديشد. در اين راه پوشيدن لباس احرام که براي مردها البته، دو قطعه پارچه ندوخته است ميتواند نشان از افکندن ماسوا باشد براي رسيدن به جايگاه توحيدي. تا انسان از غير خدا منقطع نشود و تعلقش را از غير خدا قطع نکند هرگز نميتواند به حريم الهي راه بيابد و تعلقش را به جانب اله داشته باشد.
اينکه شما ميبينيد در سراي ميقات، انسان موظف است که محرم بشود به قصد حق - سبحانه و تعالي - همه آنچه را که در اختيار دارد کنار بزند، همه زيباييها همه بوييدنيهاي خوش و مواردي که تا قبل احرام حلال بود هنگام احرام آنها حرام ميشوند و انسان نميتواند از آنها استفاده کند و نبايد کمترين تعلقي به آنها داشته باشد زيرا «الهِي هَبْ لِي كَمالَ الانْقِطاعِ الَيْكَ وَ انِرْ أَبْصارَ قُلُوبِنا بِضِياءِ نَظَرِها الَيْكَ»[2]، اگر انسان توجه به جانب رب العالمين را قصد و غرض دارد و اگر شتابان به سمت حق در حرکت است بايد هر آنچه که انسان را زمينگير ميکند و باعث تعلق انسان به عالم طبيعت ميشود را از خود دور کند و احرام چنين وظيفهاي را دارد. احرام نماد دورداشت هر چه که غير خداست و آهنگ و قصد به سمت خدا کردن است و لذا براي خيليها احرام بستن و تلبيه گفتن بسيار سخت و دشوار است.
آيا هنگامي که احرام بستي متوجه بودي که ماسوا را فکندي و به سمت حق - سبحانه و تعالي - حرکت کردي؟! آناني که وظيفه حج بر آنها مستقر شده است و بناست در ميقات - يکي از مواقيت سته يا سبعه - احرام را انجام بدهند بايد که يک روحي بسيار متعالي، يک عزم و ارادهاي بسيار جدي، يک فکندن و دور کردني بسيار قاطعانه داشته باشند تا در مسير ربوبيت حق مُحرمانه و با قصد و آهنگ حرکت کنند و ماسوا را قطع کنند.
بنابراين احرام دو جنبه دارد: يک جنبه اثباتي دارد که انسان به سمت مقصود در حرکت است. يک جنبه سلبي دارد که ماسوا را فکنده و هر چه که غير خداست، بهآنها بيتوجهي کرده، حتي از حلال خدا ميگذرد تا چه رسد به حرام.
لذا در اين مرحله که انسان محرم ميشود وظيفه دارد که بعد از پوشيدن اين دو لباس که در حقيقت اينها همزمان اتفاق ميافتد و همچنين نيتي که براي احرام دارد - چون احرام يک عمل قربي و عبادي است و عمل قربي حتماً قصد قربت نيازمند است - تلبيه بگويد. آنچه که روح احرام را تأمين ميکند مسئله سوم است که عبارت است از تلبيه که اين تلبيه چقدر شيرين و جذاب است زيرا انسان گاهي دعوت حق - سبحانه و تعالي - و گاهي دعوت داعي الي الحق را لبّيک ميگويد.
اين لبّيک گفتن يعني آن دعوت الهي را که خداي عالم در قرآن به عنوان ﴿وَ أَذانٌ مِنَ اللَّه﴾[3]، يا ﴿وَ أَذَّنَ فِي النَّاسِ بِالْحَج﴾ و نظاير آن بيان داشته را پاسخ میدهد.
انساني که در حال احرام لبّيک ميگويد اين لبّيک معاني متعددي دارد همانطوري که مراتب متعددي دارد. يک وقت انسان خود را به جايگاهي ميبيند که خدا او را در دعوت کرده و اعلام کرده است اين مستقيماً نسبت به حق - سبحانه و تعالي - اجابت ميکند و لبّيک دارد. گاهي اوقات سخن ابراهيم خليل را که داعي الي الله است ميشنود و لبّيکش متوجه داعي الی الله است، لذا چون مراتب لبّيک گفتن متفاوت است انواع لبّيک هم متفاوت ميشود. در اذکاري که در تلبيه گفته ميشود بيان امام صادق(عليه السلام) اين است که ميفرمايد: «لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ إِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَكَ وَ الْمُلْكَ لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْك»[4]، اين آن لبّيک عمومي است که همه با نفي هر چه که غير خداست - هر چه که شريک حق - سبحانه و تعالي - در نزد ديگران و اغيار و اجنبيها ترسيم شده است - و کنار گذاشتن آنها و با يک نداي بسيار شريف و عزيزي خالصانه دعوت حق را لبّيک ميگويد و حرکت ميکند.
اما همانطور که عرض شد چون حاجي و معتمر در يک مرتبه و رتبه نيست لبّيکها هم در يک مرتبه نيستند. ما مناسب است که همه اين مراتب لبّيکها را با خود زمزمه بکنيم. خوشا بحال کساني که لبّيک گويان به سمت بيت الله در حرکتاند و شتابان قصد بيت الله را دارند که از آنجا به سمت مقصود در حرکت باشند. يکي از انواع لبّيکها عبارت است از «لَبَّيْكَ ذَا الْمَعَارِجِ لَبَّيْكَ»[5] آن خدايي که ذا المعارج است. همانگونه که حق - سبحانه و تعالي - در قرآن، خود را به عنوان «ذی المعارج»[6] معرفي کرده است انساني که دارد دعوت الهي را لبّيک ميگويد او را با اين ويژگي و با اين خصيصه ميشناسد. در همه مراتب حق - سبحانه و تعالي - حضور دارد و انسان در هر مرتبه از مراتب که دعوت حق را لبّيک گفته باشد حق - سبحانه و تعالي - اجابت کرده و او را به سراي توحيد راه ميدهد.
اين سراي توحيد که انسان را از هر شرک و آلودگي و پلشتي نجات ميدهد باعث ميشود که کدورتها زنگارها غبارها، رينها و ارجاس و ارجاز از انسان دور بشود و انسان پاک و پاکيزه و مطهر و طيب و طاهر بشود. چقدر زيباست اين پاکيزگي که ﴿إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرينَ﴾[7]، آن کساني که طهارت کسب کردند و به دنبال طهارت روح بودند از آلودگيها از افکار از انديشهها از انگيزهها از خاطرات از نيات و نظاير آن که با خود بديها و سوء را همراه دارد جدا بودند و خود را منزه داشتند، اينها چه زيبا ميتوانند در بيان کلمه لبّيک به اينگونه از مسائل توجه کنند تا طاهر بشوند.
واقعاً انساني که لبّيک ميگويد خدا را ميخواند، بايد توجه داشته باشد که اجابت دعوت خدا با اجابت دعوت نفس با اجابت دعوت اغيار هرگز باهم جمع نميشود. اينکه برخي از بزرگان در بيان لبّيک متزلزل بودند مضطرب بودند نگران بودند براي اين است که اگر کسي بگويد لبّيک يعني خدايا من آمدم من دعوت تو را اجابت کردم تو مرا به خود فرا خواندي و من دعوت تو را کريمانه دانستم محترم شمردهام و از شعائر الهي دانستم و به اين سفر عظيم حج گام نهادهام تا اجابت کننده دعوت شما باشم لذا لبّيکها مراتبي دارد انواع مختلفي دارد آن لبّيکي که انسان احساس ميکند که مستقيماً در مقابل پروردگار است و خداي ذا المعارج را خطاب قرار ميدهد «لَبَّيْكَ ذَا الْمَعَارِجِ لَبَّيْكَ» است، اين شيريني توحيد را در گام انساني مينشاند.
به هر حال لبّيک يکي از شؤونات احرام است و احرام با نيت و دو لباس ندوخته براي مردان و لباس خاص براي بانوان، محقق میشود ولي روح احرام لبّيک است که در مراتب مختلف بيان ميشود.
ما اميدواريم که هرگز سخن «لالبّيک و لاسعديک» را از درگاه و فرشتگان آسماني نشنويم بلکه اين لبّيک را اجابت دعوت حق بدانيم و خدا هم کريمانه همه ما را به سمت خود بخواند که اين بهترين دعوت و کريمانهترين نوع اجابت دعوت الهي است إنشاءالله.
«و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته»
[1] . سوره حج، آيه27.
[2] . اقبال الاعمال، ج3، ص299.
[3] . سوره توبه، آيه3.
[4] . الکافی، ج4، ص251.
[5] . الکافی، ج4، ص213.
[6] . سوره معارج، آيه3.
[7] . سوره بقره، آيه222.