اسمای الهی؛ تبلور توحید (جلسه 18)

09 04 2023 1327066 شناسه:
دانلود فایل تصویری

بسم الله الرحمن الرحيم

«سُبْحَانَكَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ يَا رَبَّ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ وَارِثَهُ يَا اللهُ إِلَهَ الْآلِهَةِ الرَّفِيعَ جَلَالُهُ يَا اللَّهُ الْمَحْمُودُ فِي كُلِّ فِعَالِهِ يَا رَحْمَانَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ رَاحِمَهُ يَا حَيُّ حِينَ لَا حَيَّ فِي دَيْمُومَةِ مُلْكِهِ وَ بَقَائِهِ يَا قَيُّومُ فَلَا يَفُوتُ شَيْ‏ءٌ مِنْ عِلْمِهِ [فَلَا يُفَوِّتُ شَيْئاً عِلْمُهُ‏] وَ لَا يَئُودُهُ يَا وَاحِدُ الْبَاقِي أَوَّلَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ آخِرَهُ يَا دَائِمُ بِغَيْرِ فَنَاءٍ وَ لَا زَوَالَ لِمُلْكِهِ يَا صَمَدُ فِی غَيرِ شَبِيهٍ وَ لَا شَيْ‏ءَ کَمِثلِهِ يَا بَارُّ فَلَا شَيْ‏ءَ كُفْوُهُ وَ لَا مُدَانِيَ لِوَصْفِهِ يَا كَبِيرُ أَنْتَ الَّذِي لَا تَهْتَدِي الْقُلُوبُ لِعَظَمَتِهِ يَا كَبِيرُ أَنْتَ الَّذِي لَا تَهْتَدِي الْقُلُوبُ لِعَظَمَتِهِ يَا بَارِئُ الْمُنْشِئُ [النُّفُوسَ‏] بِلَا مِثَالٍ خَلَا [مَضَى‏] مِنْ غَيْرِهِ يَا زَاكِي الطَّاهِرُ مِنْ كُلِّ آفَةٍ بِقُدْسِهِ يَا كَافِي الْمُوسِعُ لِمَا خَلَقَ مِنْ عَطَايَا فَضْلِهِ يَا نَقِيُّ [نَقِيّاً] مِنْ كُلِّ جَوْرٍ لَمْ يَرْضَهُ وَ لَمْ يُخَالِطْهُ فِعَالُهُ ...»

أعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

«الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين».

﴿وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏ فَادْعُوهُ بِها﴾[1] خداي عالم ما را امر فرمود توصيه فرمود که با اسمائش محشور باشيم و خدا را در سايه اين اسماء بخوانيم. او ذاتي است که در نهايت غيب و خفاء وجود دارد و دسترسي ما به حق - سبحانه و تعالي - تنها و تنها از طريق اين اسماء الله است که اينها جلوههای حق - سبحانه و تعالي – هستند، حتي اهل بيت عصمت و طهارت هم که امکان توسل به آنها براي تقرب به ساحت الهي وجود دارد به جهت آن است که فرمودند: «نحن اسماء الله»[2]، چون حقائق و اسماء الهي در ما تجلي کرده است و ما جلوههاي الهي را در خود داريم اين تقرب براي ما ممکن است، چون هيچ راهي براي رسيدن به حقيقت توحيد جز اسماء الله نيست و اهل بيت عصمت و طهارت هم چون داراي جامعيت اين اسماء هستند قدرت اين را دارند که انسان با توسل به آنها به ساحت الهي نزديک بشود لذا ميگوييم: «إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ بِحُبِّكُمْ وَ أَلبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِكُم‏»[3].

بنابراين به اين اسماء مباهات ميکنيم فخر ميکنيم و از خداي عالم هم شاکريم و هم متشکريم که اين امکان را براي ما در ماه مبارک رمضان قرار داده است که در سايه اسمايش به او تقرب بجويم خصوصاً در آستانه شبها و ليالي ارزشمند قدر هستيم و خداي عالم هم شب قدر را از هزار ماه برتر و بالاتر دانسته که فرمود: ﴿لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ﴾[4]. يک سورهاي را در قرآن بنام سوره «قدر» قرار داد و عظمت و شأن و شؤوني که براي اين شب و ليله قدر است را بيان فرمود. آنچه که ميتواند ما را به ساحت الهي نزديک کند، همين اسماء و اوصاف الهي هستند. يکي از اسمائي که در اين دعاي شريف حضرت ادريس(عليه السلام) آمده است اين است که عرض ميکنيم: «يَا نَقِيُّ مِنْ كُلِّ جَوْرٍ لَمْ يَرْضَهُ وَ لَمْ يُخَالِطْهُ فِعَالُهُ»[5]. اسماء الهي دو چهره دارند: يا جنبه کمال و خير و اثباتي دارند که حق - سبحانه و تعالي - آنان را واجد است يا جنبه نفي و سلب است که خداي عالم فاقد آنهاست. خداي عالم جهل ندارد يعني رفع نقص که جهل نقص است ميشود علم، رفع جهل ميشود علم، رفع عجز ميشود قدرت، رفع جور ميشود عدل.

خداي عالم ذو عدل است، عادل است و از جور و ستم و ظلم بري و عاري است. اينجا عرض ميکنيم: «يَا نَقِيُّ مِنْ كُلِّ جَوْرٍ»، جور و ظلم و ستم بسيار امر وقيح و قبيح و ناشايستي است و خداي عالم خود را از اين وصف نه تنها دور ميدارد بلکه «يَا نَقِيُّ مِنْ كُلِّ جَوْرٍ»، يعني از اين وصف، وصف پليد جور و ظلم و ستم پاک و پاکيزه است نقي است تصفيه شده است لطيف است و به گونهاي است که هرگز به خود مسئله جور و ستم را راه نميدهد. تعبير، تعبير بسيار رسايي است عرض ميکنيم: «يَا نَقِيُّ مِنْ كُلِّ جَوْرٍ لَمْ يَرْضَهُ وَ لَمْ يُخَالِطْهُ فِعَالُهُ»، نه تنها خداي عالم از جور و ظلم و ستم بري و پاک و عاري است، بلکه حتي شائبه جور هم براي او ناپسند است.

اينطور نيست که خداي عالم مثلاً 99 درصد عدل داشته باشد و کمتر از يک درصد يا يک درصد مثلاً – معاذالله - جور و ظلم به ساحت او راه داشته باشد. خداي عالم وقتي خود را در قرآن معرفي ميکند ميفرمايد که به اندازه سر سوزني راه براي ظلم و ستم در حريم الهي جاي ندارد[6]. واي به حال آن انسانهايي که به ديگران ظلم ميکنند جور و ستم روا ميدارند از بيدادي سخن ميگويند و بيدادگري ميکنند، خداي دادگر را فراموش کردهاند، خدايي که ﴿إِنَّ اللَّهَ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسان يَأْمُرُ ‏﴾[7]، بالاتر از عدل احسان است و خداي عالم خود را محسن ميداند قديم الاحسان ميشمارد ذو الاحسان ميداند و نظاير آن.

بنابراين نقي بودن پاک و پاکيزه بودن و عاري بودن از جور بلکه «مِنْ كُلِّ جَوْرٍ». گاهي اوقات صفتها به گونهاي واضح و روشن ميآيد که در حريم حق - سبحانه و تعالي - هيچ يک از اينها راه ندارد. «يَا نَقِيُّ مِنْ كُلِّ جَوْرٍ لَمْ يَرْضَهُ» يعني به هر نوع ستمي حق - سبحانه و تعالي - نه تنها راضي نيست بلکه آن را از خود دور داشته است، نه تنها از هر ستمي بلکه از هر چيزي که شائبه جور داشته باشد فرمود: «وَ لَمْ يُخَالِطْهُ فِعَالُهُ». هرگز فعلش را و کار و شأنش را با جور و ستم و ظلم همراه نکرده و خليط و مخالط قرار نداده است.

وقتي جور از ذات حق - سبحانه و تعالي - پاک و عاري شد و باري تعالي مبرّاي از جور بلکه «مِنْ كُلِّ جَوْرٍ» شد «وَ لَمْ يُخَالِطْهُ فِعَالُهُ»، و هيچ فعلي از افعال الهي با جور و ستم در حقيقت همراهي نداشت مصاحبتي نداشت، در مقابل آن جور هر چه که هست يا عدل است و يا احسان، به عنوان ويژگي و خصيصه ذاتي حق - سبحانه و تعالي - محسوب ميشود. ما اين معنا را بايد در جامعهمان مورد توجه قرار بدهيم. خداي عالم هم خود را اينگونه معرفي ميکند، همين سخن اسم اوست: «يَا نَقِيُّ مِنْ كُلِّ جَوْرٍ لَمْ يَرْضَهُ وَ لَمْ يُخَالِطْهُ فِعَالُهُ» که هرگز فعل و کار او با جور و ستم همراهي و مصاحبتي ندارد.

اما نکتهاي که قابل توجه است اين است که ما وقتي ظلم و ستم را و جور و تعدي را از ذات حق دور داشتيم چه چيزي را بايد در جاي آن قرار بدهيم جز عدل و احسان!. اين ظلم که وصف بسيار مذموم و ناپسندي و نکوهيده شده است و خداي عالم هم از خود دور داشته و هم جامعه را به دور بودن از او دعوت کرده است، متأسفانه در جامعه ما هست و بلکه هر کاري از کارهاي ما شائبه جور و ظلم دارد؟ خداي عالم وقتي خود را اينگونه معرفي ميکند يعني اينکه بايد افراد جامعه و آحاد جامعه چه در کار فردي و چه در کار اجتماعي مصون از جور و ظلم و ستم باشند و خود را پاک و پاکيزه نگه دارند.

اين از جهات الهي و شؤون رباني محسوب ميشود و باعث ميشود که انسان بتواند اسم عدل حق را در خود پياده بکند. اميدواريم که به مقتدايمان به حضرت بقية الله که عدل منتظر است اقتدا بکنيم و او را هادي و مهدي خود بدانيم و از او تبعيت کنيم.

«و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته»

 

[1] . سوره اعراف، آيه180.

[2] . ر.ک: الکافی، ج1، ص143و144.

[3] . زاد المعاد، ص548.

[4] . سوره قدر، آيه3.

[5] . اقبال الاعمال، ج1، ص80.

[6] . ر.ک: سوره يونس، آيه44.

[7] . سوره نحل، آيه90.

​​​​​​​

​​​​​​​


دیدگاه شما درباره این مطلب
0 Comments