پایگاه اطلاع رسانی اسراء: بیست و چهارمین نشست دوره ای اساتید سطوح عالی و خارج حوزه علمیه قم روز چهارشنبه (3 خرداد 1402) در مسجد امام حسن عسکری (علیه السلام) و با سخنرانی آیت الله العظمی جوادی آملی برگزار گردید.
لزوم اهتمام حوزه به مقوله زمان و مکان در اجتهاد / ظرفیت حوزه را خود علم تأمین می کند
گزارش تصویری نشست دوره ای اساتید
متن کامل سخنان معظم له در بیست و چهارمین نشست دوره ای اساتید سطوح عالی و خارج حوزه علمیه قم
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله ربّ العالمین و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین و الأئمة الهداة المهدیین و فاطمة الزّهراء بهم نتولّی و من أعدائهم نتبرّء الی الله».
مقدم شما علما اساتید محققان مؤلفان بزرگان و بزرگواران حوزه علمیه قم را گرامی میداریم. دهه پربرکت کرامت را ارج مینهیم و سالروز فتح خرمشهر را گرامی میشماریم و قداست و عظمت حوزه پربرکت قم را از ذات اقدس الهی مسئلت میکنیم و امیدواریم به دست توانای شما علمای بزرگ و بزرگوار، این حوزه و سایر حوزههای شیعه به پیشگاه حضرت ختمی امامت وجود مبارک ولی عصر(ارواحنا فداه) تقدیم بشود!
چند جمله کوتاه درباره دهه کرامت عرض کنیم که محور اساسی حوزه است. مستحضرید کرامت یک واژه عربی است که معادل فارسی ندارد. بزرگ غیر از کریم است کبیر را به بزرگ معنا میکنند اما عظیم غیر از بزرگ است کریم غیر از بزرگ است. اولین سورهای که در قرآن نازل شده است سوره «علق» است که در آغاز آن سوره فرمود معلم اکرم تدریس میکند: ﴿اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الأكْرَمُ﴾. اگر گفتند در فلان مَدرس فقیه تدریس میکند یعنی درس فقه میگوید؛ اگر گفتند در فلان مَدرس مفسر تدریس میکند یعنی درس تفسیر میگوید؛ اگر گفتند در مسجد، اکرم تدریس میکند یعنی درس کرامت میدهد. اولین سورهای که نازل شده است سوره «علق» است که جوامع بشری را به شرکت در مَدرس اکرم دعوت میکند: ﴿اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الأكْرَمُ﴾.
خدای سبحان که اسمای حسنای فراوانی دارد، با اکرم سخن میگوید؛ یعنی خدا درس کرامت میدهد. کرامت، وصف فرشتههاست که ﴿بِأَیدِی سَفَرَةٍ ٭ كِرَامٍ بَرَرَةٍ﴾ یعنی تعلیم و تربیت مسجد و حوزه و مراکز مذهبی اهل بیت، فرشتهپروری است فرشتهخویی است.
تو فرشته شوی ار جهد کنی از پی آنک برگ توتست که گشتست به تدریج اطلس
اگر گرانترین فرش دنیا ابریشم و اطلس است و اگر اطلسِ امروز برگ توت دیروز بود و اگر برگ توت به مدرسه برود و شاگردی کند ابریشم میشود، پس:
تو فرشته شوی ار جهد کنی از پی آنک برگ توتست که گشتست به تدریج اطلس
تدریس خدا فرشتهپروراندن است: ﴿اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الأكْرَمُ﴾. بیان نورانی خدا در بخش پایانی این سوره این است: ﴿أَ لَمْ یعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یرَی﴾ انسان نمیداند که خدا او را میبیند؟ این فرشتهپروری است که انسان بگوید من چون در مشهد و در محضر و مظهر خدای سبحان هستم خلاف نمیکنم. آن خدای اکرم شاگردانی چنین تربیت میکند؛ ﴿اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الأكْرَمُ﴾ آغاز سوره است، ﴿أَ لَمْ یعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یرَی﴾ پایان سوره. این چند جمله کوتاه مربوط به دهه کرامت بود.
همچنین سالروز فتح خرمشهر است که خدا فتح کرده است منتها ذات اقدس الهی یک سخن محرمانه با رسولش دارد میگوید گرچه تو تیر انداختی ولی تیرانداز ماییم: ﴿وَ مَا رَمَیتَ إِذْ رَمَیتَ وَ لكِنَّ اللّهَ رَمَی﴾. از این سخن بیپردهتر و باریکتر و ظریفتر و دقیقتر و لطیفتر به شاگردان پیغمبر فرمود؛ فرمود گرچه مقاتله کردید گرچه عدهای را کشتید اما ﴿فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ﴾. بین این جمله با ﴿رَمَیتَ إِذْ رَمَیتَ﴾ صدها فرسخ فاصله علمی است؛ آنجا هر دو نسبت را حفظ کرد فرمود: ﴿وَ مَا رَمَیتَ إِذْ رَمَیتَ وَ لكِنَّ اللّهَ رَمَی﴾، ولی در پیروزی رزمندگانی که این علامت مختصر را هم از گردن انداختند و گمنامِ گمنام شدند به آنها فرمود اصلاً شما نکشتید کار من است: ﴿فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ﴾. نفرمود: «فلم تقتلوهم إذ قتلتموهم و لکن الله قتلهم»؛ فرمود: ﴿فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ﴾. این درس، درس دیگری است، این مکتب، مکتب دیگری است؛ کار، کار رزمنده است اما همه کار را خدا به خود اسناد داد فرمود: ﴿فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ﴾.
فتح خرمشهر، محصول شاگردان شماست؛ آنها یا پای منبر عالمی بودند یا نماز جماعت عالمی شرکت میکردند بالاخره مسجد بود و حوزه علمیه بود و مَدرس بود و درس کرامت بود که این جنگ هشت ساله را خوب اداره کرد؛ خیلی از طلبه ها هم رفتند و شهید شدند. بیگانه بداند آشنا هم آشناتر بشود که این نظام در کنار سفره حوزه تربیت شد این نظام در کنار سفره پربرکت اهل بیت ماند که امیدواریم حقشناس باشند حقشناسی کنند. احدی به خود اجازه ندهد که به حرم امن عمامه کسی لباس روحانیت کسی بی احترامی کند! اینها کسانی هستند که جانشینان ائمهاند اینها کسانیاند که پاسداران دیناند اینها کسانیاند که در روز خطر حافظان دیناند گروه اولی که صف قتال را تشکیل داد همین علما بودند همین حوزهها بودند.
بنابراین نظام مدیون حوزه است، ایران مدیون حوزه است؛ منتها اینها لله کار کردهاند و اجرشان را هم از ذات اقدس الهی میگیرند.
محور اصلی بحث این محفل وزین و عمیق علمی همان طوری که در دعوتنامهها ملاحظه فرمودید ظرفیتها و مشکلات حوزه است. مستحضرید ظرفهای مادی با مظروف، تنگ و تنگتر میشود ولی ظرف معنوی با آمدن مظروف ظرفیتش بیشتر میشود. این بیان نورانی علی(صلوات الله و سلامه علیه) است که کلام او دون کلام خالق و فوق کلام مخلوق است؛ فرمود هر ظرفی در دنیا با آمدن مظروف، ظرفیتش کم میشود الا ظرف علم. اگر ظرفی ظرفیت ده لیتر آب را دارد، اگر دو لیتر آب وارد ظرف بشود، به مقدار دو لیتر ظرفیتش اشغال شده است، این ظرف دیگر ظرفیت هشت لیتر آب را دارد ظرفیت ده لیتر را ندارد. مظروف ظرف را تنگ میکند تا اینکه پر میشود جا برای غیر نیست.
بیان نورانی امیر بیان و بنان(صلوات الله و سلامه علیه) این است که «كُلُّ وِعَاءٍ یضِیقُ بِمَا جُعِلَ فِیهِ إِلَّا وِعَاءَ الْعِلْمِ فَإِنَّهُ یتَّسِعُ بِه»؛ فرمود ظرف علم با تمام ظروف دنیا فرق دارد. دل، قلب، روح، یک امر ملکوتی است. اگر طلبهای در حوزه یا دانجشویی در دانشگاه وقتی وارد کلاس درس شد ظرفیت ده مطلب علمی را داشت، همین که دو مطلب علمی را فهمید فردا ظرفیت دوازده مسئله را پیدا میکند. این مظروف، ظرف را توسعه میدهد؛ این چنین نیست که ظرف را تنگ کند. فرمود هر مظروفی وقتی وارد ظرف شد ظرفیت آن ظرف را تنگ میکند؛ ولی علم وقتی وارد دل شد شرح صدر میآورد ظرفیت را اضافه میکند. اگر کسی ظرفیت ده مسئله علمی را داشت وقتی به این ده مسئله رسید هماکنون ظرفیت صد مسئله را پیدا میکند این میشود شرح صدر.
ظرفیت حوزه را خود علم تأمین میکند؛ ما باید بدانیم _إنشاءالله_ که کمبودی از این جهت نیست. در ظرفیت حوزه یک بخش در این است که خود علم، ظرفیت میآورد، بخش دیگری در این است که عالم، ظرفیت میآورد؛ منتها این رنج دیگری میخواهد تا گنج دیگر ببرد. عالم اگر به دنبال علم الدراسه باشد که آنچه استاد میگوید گوش بدهد و یاد بگیرد و آنچه در کتاب و کتیبه است بنگرد و مطالعه کند و یاد بگیرد، این ظرفیتش همان ظرفیت علم است، هر اندازه که علم به او ظرفیت داد به همان اندازه گسترش پیدا میکند؛ ولی اگر راه دیگر را طی کرد که راه مهمتری است و جزء علمایی شد که ورثه انبیاء شدند، گذشته از علم الدراسه علم الوراثه را هم یاد گرفت گذشته از خواندن و نوشتن شب و روز، از دعای سحر و سحرخیزی غفلت نکرد و الآن که اوایل ذی قعده است تا دهم ذی حجه که چهل شبانهروز است اربعین کلیمی یادش نرفته است، چهلهای گرفته اهل اربعینگیری بوده این چهل شبی که کلیم حق چهله گرفته که ﴿فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیلَةً﴾ این اربعین کلیمی یادش نرفته راه کلیم حق را طی کرده چهله گرفته و طبق بیان نورانی رسول گرامی(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) که فرمود مواظب باشید: «طَهِّرُوا أَفْوَاهَكُمْ» همیشه با طهارت باشید نه تنها با وضو نه با غُسل، بلکه با پاک بودن فضای سخن به سر ببرید، چنین کسی به علم الوراثه بار می یابد.
حرف غیر علمی از عالم شنیده نشود، حرف غیر تحقیقی از عالم شنیده نشود. مگر ما به حرم اهل بیت مشرف نمیشویم؟ مگر به ما نگفتند که با عوام فرق داشته باشید؟ مگر به ما نگفتند وقتی به زیارت میروید تنها، هدف این نباشد که خدا گناهان شما و پدران و مادران شما را بیامرزد؟ آنها سر جایش محفوظ است، طلب مغفرت سر جایش محفوظ است، خیر دنیا و آخرت محفوظ است؛ ولی در حضور امام رسیدید با قدّ رسا بگویید من به بارگاه شما آمدم: «أَنِّی ... مُحَقِّقٌ لِمَا حَقَّقْتُمْ مُبْطِلٌ لِمَا أَبْطَلْتُمْ»؛ من آمدم حرف تازه بیاورم، من آمدم یک مرجع تازه بشوم محقق تازه بشوم مؤلف تازه بشوم، من هم بشوم شیخ انصاری من هم بشوم صاحب جواهر من هم بشوم فلان محقق، فلان مدرّس، فلان مفسر؛ «أَنِّی ... مُحَقِّقٌ لِمَا حَقَّقْتُمْ مُبْطِلٌ لِمَا أَبْطَلْتُمْ»
بالاتر از این گرانبهاتر از این: «... مُحْتَمِلٌ لِعِلْمِكُمْ»؛ شما گفتید که ما یک علم خاص داریم ما قبول داریم، گفتید آن علوم خاص ما را انبیا دارند ما قبول داریم، گفتید اولیا دارند ما قبول داریم، گفتید ملک مرسل دارد ما قبول داریم، گفتید: «أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَان»، ما آمدیم از آن قبیل باشیم، ما آمدیم علم شما را حمل کنیم نه فقط خلاصه شیخ انصاری و صاحب جواهر را بفهمیم و بگوییم، بلکه ما هم بشویم صاحب جواهر یا برتر، بشویم شیخ انصاری یا برتر؛ یا علوم دیگری که بحر العلومها دارند را یاد بگیریم. ما اینها را در زیارت برای چه میخوانیم؟ «محتمل» یعنی «محتمل»! ما آمدم این بار را ببرم، این بار را حمل کنم؛ احتمال یعنی باربری. من آن قدر توانمند هستم که بار شما را ببرم.
مستحضرید همه یعنی همه! تمام جملههایی که در زیارت، دعا و امثال ذلک است جملههای خبریهای است که به داعی انشاء القا میشود؛ دعا معنایش همین است زیارت معنایش همین است. من آمدم شما توفیق بدهید که بار علمی شما را ببرم. شما مگر نگفتید علم ما را جز انبیاء و اولیا و ملائکه «أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَان»؟ من آمدم آن بشوم. این معنای زیارت است؛ نه فقط من مریض دارم مریضم را شفا بده، خب آن را که همه میخواهند؛ نه فقط مشکل مالی دارم، خب آن را که همه میخواهند؛ نه فقط مشکل دنیایی دارم، خب آن را که همه میخواهند. آن روحانی که وارد حرم مطهر میشود، شاهبیتش این است که من آمدم محقق حوزه بشوم من آمدم بار امانت شما را حمل کنم: «أَنِّی ... مُحَقِّقٌ لِمَا حَقَّقْتُمْ مُبْطِلٌ لِمَا أَبْطَلْتُمْ ... مُحْتَمِلٌ لِعِلْمِكُمْ»؛ اینها کار حوزه است.
مستحضرید که ما یک انتقال مالی داریم که میشود کسب و یک انتقال ارثی داریم که کسب در کار نیست. در معاملات، مال جابهجا میشود ولی در ارث، مال جابهجا نمیشود بلکه مالک به جای مالک مینشیند نه مال به جای مای. این زمین برای زید بود، زید مُرد، ملک که بیمالک نمیشود، وارث به جای مورّث، آنجا مینشیند. در ارث، نقل مال نیست، در ارث، خلافت وارث نسبت به مورّث است. این مالک که رفت، چون ملک، بیمالک نمیشود، وارث به جای مورّث مینشیند. فرق جوهری ارث با کسب این است: در کسب، مال منتقل میشود و در ارث، وارث به جای مالک مینشیند.
اگر گفتند علما ورثه انبیا هستند یعنی در عصر غیبت شما به جای امام بنشینید. این شدنی است، بخواهید که ما را خلیفه خود قرار بدهید نائب خود قرار بدهید. اگر _إنشاءالله_ علم الوراثه همانند علم الدراسه نصیب حوزه علمیه شد، خود عالم ﴿وَسِعَ كُرْسِیهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض﴾ میشود، دیگر ممکن نیست در مشکلی بماند. بنابراین ظرفیت، گاهی مربوط به علم است که فرد از علم الدراسه سهم میبرد و گاهی برای عالم است که در علم الوراثه است.
امام(رضوان الله تعالی علیه) بیان لطیفی دارد فرمودند زمان و مکان در اجتهاد دخیل است. این معنایش این نیست که اگر کسی در تابستان یخ کسی را ضایع کرد، زمستان بخواهد بدهد، ما بگوییم موضوع فرق کرده است، اینکه در حرم فکر امام راه ندارد. آنجا که زمان و مکان در اجتهاد دخیل است به عنوان نمونه عرض کنم:
مستحضرید که قبل از اسلام هبه بود، عطیه بود، چشمروشنی بود، کادو بود، الآن هم هست؛ اما بیان نورانی امام صادق(صلوات الله و سلامه علیه) این است که اسلام چیز تازهای آورده است غیر از هبه غیر از هدیه غیر از عطیه غیر از عناوین دیگر، اسلام چیزی آورده به نام صدقه. صدقه در غیر اسلام نبود و با هبه و اینها فرق دارد؛ صدقه، عقد لازم است، یک؛ عبادت است و بدون قصد قربت، صحیح نیست مثل نماز، دو. بیان نورانی امام صادق(صلوات الله و سلامه علیه) این است که صدقه را اسلام آورده است؛ قبلاً صدقه نبود، همین هدایای عادی بود.
در بحث صدقه، یک سلسله روایاتی هست که زن اگر بخواهد مال خودش را صدقه بدهد باید به اذن شوهر باشد؛ طایفه دیگر معارض این است که زن هم میتواند از مال خودش صدقه بدهد. در جمع بین این دو طایفه، عدهای از فقهای ما(رضوان الله تعالی علیهم) تصرف در هیئت کردند. تصرف در هیئت یعنی تصرف در هیئت! یعنی آنجا که وجوب و استحباب استفاده میشود؛ نه ماده و نه آن گوهر کار. اینها آمدند تصرف در هیئت کردند و گفتند آن روایاتی که میگوید صدقه زن باید به اذن شوهر باشد این ظاهرش وجوب است اما حمل بر استحباب میکنیم جمعاً بین متعارضین؛ اما آنچه که امام(رضوان الله علیه) فرمود که زمان و مکان دخیل است، فرض کنید دو تا طلبهاند یکی مرد است یکی زن است ازدواج کردهاند، یکی استاد حوزه علمیه است یکی استاد جامعة الزهراء است هر دو هم حقوقبگیر هستند، این زن رشد علمی که دارد رشد عقلی که دارد رشد اجتماعی دارد، به چه دلیل اگر بخواهد از مال خودش صدقه بدهد حتماً باید شوهرش اجازه بدهد؟! امام فرمود زمان و مکان دخیل است، شاید احتمالاً از این قبیل مسائل باشد.
در مجسمهسازی که مجسمهسازی را اشکال میکردند تصویر ذی روح را اشکال میکردند میگفتند اگر این باشد یک وقت میگویند که شما باید در این ذی روح بدمی و آن را زنده کنی، الآن که مجسمهها ابزار بازی بچههاست کسی به آن حرمت دینی نمینهد، در این زمان هم باز مجسمهسازی حرام است؟ باز هم تصویر ذی روح حرام است؟ کسی بخواهد تصویر گنجشکی تصویر بلبلی را ترسیم کند حرام است؟
غرض این است که این بیان لطیفی که فرمودند زمان و مکان در اجتهاد دخیل است، این باعث میشود که ظرفیت حوزه خودش را نشان میدهد.
گاهی درباره شخصیت حقیقی و حقوقی بحث میشود. الآن شما مستحضرید معروف و مشهور بین فقها (رضوان الله تعالی علیهم) این است که اگر گروهی باهم هماهنگ شدند مرتبط شدند، این گروه سه نفرشان شمشیر در دستشان است برای کشتن، یک نفر مشغول جمعآوری اثاث قافله میشود و یک نفر دیدبان است که بالای تپه باخبر میشود که چه کسی دارد میآید و چه کسی نمیآید، در این پنج نفر بعضی را مفسد دانستند بعضی را محارب، آن سه نفری که اسلحه در دستشان است را چون محارباند آنها را اعدام میکنند حکمشان اعدام است و آنهایی که یکی دیدبان است یکی اثاث جمع میکند، آنها را گفتند که محارب نیستند. این معروف بین فقهای ماست.
ما که رفتیم شورای عالی قضایی، تهیه لوایح قضایی به عهده ما بود. ما فقه سه عصر را میدیدیم؛ عصر اقدمین عصر قدما عصر متأخرین را میدیدیم، بعد برای اینکه با یک حجت بالفعل تطبیق بشود به فتوای امام هم مراجعه میکردیم. ما در این مسئله نظرمان رسید که این شخصیت حقوقی، محارب است نه شخصیت حقیقی، حالا کار را تقسیم میکنند گاهی به آن این سمت را میدهند گاهی به آن سمت دیگری میدهند. شخصیت حقوقی، محارب است و باید اعدام بشود، لذا حکم همه اینها به نظر ما این بود که باید اعدام بشوند منتها میخواستیم با یک حجت بالفعل تطبیق بشود، به عرض امام رسید که این طور است. حالا اگر کسی در خانه تیمی بود، اطلاعات جمع میکرد و کسی یک جا را منفجر میکرد، اینها تقسیم کار است، این شخصیت حقوقی، منافق است، این شخصیت حقوقی، ضدّ انقلاب است، این شخصیت حقوقی، امنیت را از بین برده است. بعداً هم ایشان موافقت کردند و از آن به بعد طبق شخصیت حقوقی حکم صادر میشد نه طبق شخصیت حقیقی.
از این کارها ما فراوان داریم یعنی کارهای زمین مانده که مشکل جامعه را حل میکند؛ اگر ظرفیت علمی بیشتر بشود بسیاری از مشکلات حل میشود.
حالا اجازه بدهید چند جمله هم ذکر مصیبت بکنیم که عظمت و جلال ما از حسین بن علی است، این از یادمان نرود! ما فرزند حسین بن علی هستیم. امام یک وقت فرمودند راه قدس از کربلا میگذرد؛ این یک میثاق است، همه راهها از کربلا میگذرد! این طور نبود که جمعیتی جمع شدند و سید بزرگواری را شهید کردند؛ خیلیها را شهید کردند، این حسین بن علی فخ هم همین طور بود، مگر جریان زیدیه کم بود؟ در جریان مغول بدتر از کربلا انجام شد؛ مگر فقط در کربلا سر بریدند؟! ولی این در تاریخ ماند. زینب کبری(سلام الله علیها) با سوگند یاد میکند فرمود: «فَوَ اللَّهِ لَا تَمْحُو ذِكْرَنَا وَ لَا تُمِیتُ وَحْینَا»؛ قسم به خدا ما ماندهایم؛ این حساب دیگری دارد. فرمود: «فَكِدْ كَیدَكَ وَ اسْعَ سَعْیكَ وَ نَاصِبْ جُهْدَكَ فَوَ اللَّهِ لَا تَمْحُو ذِكْرَنَا وَ لَا تُمِیتُ وَحْینَا»؛ قسم به خدا نمیتوانی نام ما را از بین ببری. آن روز کسی فکر نمیکرد که بعد از جریان شام نامی از اینها میماند!
بنابراین جریان کربلا و سیدالشهداء و روضه و این بساط، برای ما اصل است. حالا آن صبغه عبادیاش محفوظ، آن دعای مستجاب محفوظ، زیارت عاشورا محفوظ، الآن که ما نظام اسلامی داریم بالاخره الگوی ما اهل بیتاند، وجود مبارک سیدالشهداء که خواست با جلال و شکوه مبارزه کند چه گفته؟ در بین راه عبیدالله بن حرّ جعفی که حضرت او را دعوت کرد، گفت من کمک مالی میکنم ولی حضوراً معذورم، حضرت قبول نکرد فرمود: ﴿وَ مَا كُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً﴾؛ خیلی این حرف بلند است! این حرف را چه کسی گفته؟ غیر از خدا کسی این حرف را زده است؟
خدا فرمود مجموعه آسمان، مجموعه زمین، «بین الارض و السماء» در دنیا، مجموعه دنیا و برزخ، مجموعه دنیا و برزخ و معاد، من در این مجموعه هیچ کسی ندارم که قصور علمی یا تقصیر عملی داشته باشد، من این طور هستم، این حرف خداست! فرمود در کارگاه من کسی که اختلاسی باشد نجومی باشد نیست، در کارگاه من کسی که قصور علمی داشته باشد یا تقصیر عملی باشد نیست. این «کان»ی منفی یعنی من این نیستم! نه نکردم یا نمیکنم؛ یک وقت میگوید «لا اعمل» یا «ما عملت» نکردم، نمیکنم، این از آن قبیل نیست؛ فرمود کسی که قصور علمی دارد یا تقصیر عملی دارد در دستگاه من نیست.
حسین بن علی در بین راه وقتی آن شخص پیشنهاد داد که من مال میدهم، فرمود نه، من از تو مال نمیخواهم: ﴿وَ مَا كُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً﴾. غیر حسین بن علی و غیر آن حلقوم مطهر، کسی میتواند چنین حرفی بزند؟ این کار خداست.
این خلیفه خداست که میگوید در دستگاه من صد درصد علم صد درصد عدل! او حاضر بود فداکاری مالی بکند، حضرت فرمود نه! ﴿وَ مَا كُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً﴾. روحی لک الفداء! این بین راه بود.
حالا در روز عاشورا، خودش را چگونه معرفی میکند؟ نمیگوید ما مظلوم شدیم حالا اجازه بدهید برگردیم از این حرفها نبود، میبینید مسئله ولایت را برد تا مسئله توحید.
پیغمبر به حضرت امیر فرمود من شهر علمم: «أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ» تو دربان علم هستی؛ آن علمی که اینها میگویند علم توحید است. وجود مبارک امام رضا فرمود اصلاً ما و دودمان ما دربان توحید هستیم. این حدیث سلسله ذهب است، این حدیث نورانی برد تا به ذات اقدس الهی که «لا إِلَهَ إِلا الله حِصْنِی»، بعد از اینکه این بیان نورانی تا به عرش الهی رسید فرمود: «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِن شُرُوطِهَا» یعنی اگر حدیثی بود که پیغمبر فرمود: «أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِی بَابُهَا»، من میگویم خاندان ما یعنی پیغمبر و اهل بیت، باب توحیدیم، شرط توحید ما هستیم. شما بخواهید به توحید برسید باید حرف خلیفه او را گوش بدهید حرف ولی او را گوش بدهید، ما هستیم، کجا میخواهید بروید؟! «أین تذهبون»؟!
اینها در بیانات نورانی سید الشهداء هست. در روز عاشورا حالا میخواهد نماز بخواند، ببینید چه کسانی فداکاری کردند. این سعید بن عبدالله حنفی عرض کرد یابن رسول الله من منّتی ندارم من شرح حال خودم را بگویم تا ببینم به من اجازه میدهید که جلو بایستم شما نماز بخوانید تیرها را بگیرم یا نه، من توقعی ندارم. به عرض حضرت رساند یا در تاریخ آمده که شما وقتی مکه مشرف بودید حکومت اموی تمام این راهها را قدغن کرد، راهها ناامن بودند، مردم کوفه نامه نوشتند من آوردم، بعد شما مرا از مکه فرستادید به کوفه، این شده حدود ششصد فرسخ، در راه ناامن! بار سوم مسلم بن عقیل گزارش جدید را از مردم کوفه نوشت من این نامه را گرفتم آمدم حضور شما در مکه این شده حدود نهصد فرسخ، در آن راه ناامن! بار چهارم پای رکاب شما از مکه آمدیم تا اطراف کربلا، حدوداً شده 1200 فرسخ، من این راه ناامن را فقط «قربة الی الله» آمدم، حالا شما اجازه بدهید نمازی که میخواهید بخوانید من جلو بایستم تیرها را بگیرم، همین! حضرت اجازه فرمودند. در جریان سعید بن عبدالله حنفی نوشتند پس از اصابت تیرها وقتی به زمین افتاد به حضرت عرض کرد آیا به عهدم وفا کردم؟ حضرت فرمود: «أنت اَمامی فی الجنة».
حالا نوبت به خود حسین بن علی رسید. به هر وسیلهای بود بدن مطهر آنجا افتاد، حضرت دید که سینهاش سنگین است چشمان حضرت را خون گرفته بود، حرفی نتوانست بزند فرمود جای بلندی نشستهای، میدانی اینجا را پیغمبر چقدر میبوسید، این دکمهها را باز میکرد از زیر گلو تا سینه آن قدر میبوسید تا خودش را راضی کند «طَالَمَا قَبَّلَهُ رَسُولُ الله».
«السَّلَامُ عَلَی الْحُسَینِ وَ عَلَی عَلِی بْنِ الْحُسَینِ وَ عَلَی أَوْلَادِ الْحُسَینِ وَ عَلَی أَصْحَابِ الْحُسَین»!
«نسئلک اللهم و ندعوک باسمک العظیم الأعظم الاعز الاجل الاکرم یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله».
پروردگارا، تو را به قرآن و عترت قسم، حوزههای علمیه سراسر کشورهای شیعهنشین را عموماً و حوزه قم و نجف و مشهد را خصوصاً در سایه ولیات حفظ بفرما!
مراجع عالیقدر، علمای اعلام، اساتید بزرگ و بزرگواران، بالاخص اساتید بزرگی که از بیوتات کریمه و بزرگ این حوزه حضور دارند، خدایا همه را مشمول عنایت ولیات قرار بده!
مملکت ما را، رهبر ما را، نظام ما را، مردم ما را، دانشگاه ما را، حوزه ما را، کسبه ما را، متدینین ما را، برادران ما را، خواهران ما را در سایه ولیات حفظ بفرما!
این کشور ولی عصر را تا ظهور آن حضرت از هر خطری محافظت بفرما!
علمای ربانی را مشمول لطف ویژه ولیات قرار بده!
مشکلات حوزه علمیه را به حق ولیات به بهترین وجه برطرف بفرما!
علما و طلاب و فضلا را فرزندان عترت طاهرین بدان و به بهترین وجه آبروی اینها را در دنیا و آخرت حفظ بفرما و این ادعیه را در حق همه مسملین مستجاب بفرما!
«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»