پیام آیت الله العظمی جوادی آملی به همایش گرامیداشت «مولا عبدالرحیم دماوندی»

07 03 2024 2460492 شناسه:

​​​​​​​همایش گرامیداشت «مولا عبدالرحیم دماوندی» عارف و حکیم قرن دوازدهم هجری با پیام آیت الله العظمی جوادی آملی در شهرستان دماوند برگزار شد.

آیت الله العظمی جوادی آملی در این پیام اظهار داشتند: عارف بزرگوار مرحوم آقای مولا عبدالرحیم دماوندی، این عالم بزرگوار، این عارف گرانقدر، این ولی الهی، این عبد صالح خدا توانسته است در عصر خود و در مصر خود این سه اصل را فراهم بکند و در تحت هدایت این اصول سه گانه به مقصدهای خوبی برسد و مقصودهای بلندی را در آن مقصدها مشاهده کند و رهآورد فراوانی داشته باشد. بخشی از مطالب کتاب ایشان مربوط به اصطلاحات نظری است که عده ای با این نظرها موافق و بعضی هم ممکن است موافق نباشند. اما بخش وسیع این کتاب شریف ایشان مربوط به مطالب عملی است. در مطالب عملی اگر کسی واقعاً استاد راهنمای خوبی داشته باشد و ذکر خوبی را تلقی کرده باشد و مراقبت خوبی داشته باشد این اصول سه گانه که در بیان لطیف ایشان آمده است جمع بشود او می تواند در سیر و سلوک کامیاب بشود.


ایشان با بیان اینکه علامه عبدالرحیم دماوندی در اثر داشتن «استاد خوب»، «ذکر توحیدی» و «مراقبت دائم»، رهآوردهای فراوانی داشت، بیان داشتند: مرحوم مولا عبدالرحیم دماوندی در اثر داشتن استاد خوب از یک سو، ذکر توحیدی خوب نظیر ذکر یونسی و مانند آن که هم ذکر زبان بود و هم ذُکر قلب بود هم یاد زبانی بود هم نام زبانی بود هم یاد قلبی و از طرفی دیگر مراقبت دائم بود رهآورد فراوانی داشت.


معظم له اظهار داشتند: از نمونه های رهآورد او چه در حالت نوم، چه در حالت منامیه یعنی چه در خواب چه در بیداری که آن را می گویند حالت شبیه خواب حالت منامیه، این به خدمت ائمه(علیهم السلام) مشرف می شد به حضور حضرت سید الشهداء(سلام الله علیه) رسید، وجود مبارک ولی عصر را در آن عالم زیارت کرد. این برکات کم نظیر بهره این عارف بزرگوار شد.

دانلود فایل تصویری

أعوذ باللَّه من الشَّیطان الرَّجیم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

«الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین و الأئمة الهداة المهديّین و فاطمة الزّهراء سلام الله علیهم اجمعین، بهم نتولّی و من أعدائهم نتبرّء الی الله».

مقدم شما علما، فضلا، دانشوران، دانشمندان، نخبگان و فرهیختگان را گرامی می داریم. از ذات اقدس الهی مسئلت می کنیم آنچه خیر و صلاح و فلاح دنیا و آخرت ماست به ما محبت بفرماید و آنچه راهزن است از ما دور کند.

بحث درباره عارف بزرگوار مرحوم آقای مولا عبدالرحیم دماوندی است. این عالم بزرگوار، این عارف گرانقدر، این ولی الهی، این عبد صالح خدا توانسته است در عصر خود و در مصر خود این سه اصل را فراهم بکند و در تحت هدایت این اصول سه گانه به مقصدهای خوبی برسد و مقصودهای بلندی را در آن مقصدها مشاهده کند و رهآورد فراوانی داشته باشد. بخشی از مطالب کتاب ایشان مربوط به اصطلاحات نظری است که عده ای با این نظرها موافق و بعضی هم ممکن است موافق نباشند. اما بخش وسیع این کتاب شریف ایشان مربوط به مطالب عملی است. در مطالب عملی اگر کسی واقعاً استاد راهنمای خوبی داشته باشد و ذکر خوبی را تلقی کرده باشد و مراقبت خوبی داشته باشد این اصول سه گانه که در بیان لطیف ایشان آمده است جمع بشود او می تواند در سیر و سلوک کامیاب بشود.

مرحوم مولا عبدالرحیم دماوندی در اثر داشتن استاد خوب از یک سو، ذکر توحیدی خوب نظیر ذکر یونسی و مانند آن که هم ذکر زبان بود و هم ذُکر قلب بود هم یاد زبانی بود هم نام زبانی بود هم یاد قلبی و از طرفی دیگر مراقبت دائم بود رهآورد فراوانی داشت. از نمونه های رهآورد او چه در حالت نوم، چه در حالت منامیه یعنی چه در خواب چه در بیداری که آن را می گویند حالت شبیه خواب حالت منامیه، این به خدمت ائمه(علیهم السلام) مشرف می شد به حضور حضرت سید الشهداء(سلام الله علیه) رسید، وجود مبارک ولی عصر را در آن عالم زیارت کرد. این برکات کم نظیر بهره این عارف بزرگوار شد در اثر داشتن آن سه اصل.

اگر کسی از این اصول سه گانه بهره خوبی برده باشد می تواند این مناجات و دعای سحر ابوحمزه ثمالی که از وجود نورانی امام سجاد(سلام الله علیه) رسیده است عمل کند، چون خود مرحوم مولا عبدالرحیم دماوندی از این مناجات به خوبی نام می برد و یاد می کند و اساس آن مناجات این است که «أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَيْكَ قَرِیبُ‏ الْمَسَافَة»[1] یعنی اگر کسی اهل سیر و سلوک باشد به طرف الهی بخواهد حرکت کند چند فایده دارد که این سیر را به خوبی ادامه بدهد اولاً و از رهآورد این سیر بهره کافی ببرد ثانیاً و دیگران را متنعّم کند ثالثاً.

اولاً راه نزدیک است دور نیست، این صراط نزدیک است. ثانیاً این راه نزدیک پیچیده و پرخم و امثال ذلک نیست مستقیم محضر است؛ یعنی شروع در این راه همان و رسیدن به مقصد همان. عقبه کعود در آن نیست فراز و فرودی ندارد. اعوجاجی ندارد. دست اندازی ندارد. پرتگاهی ندارد. «أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَيْكَ قَرِیبُ‏ الْمَسَافَة» هم خود راه نزدیک است «مرا هم یار و همیار است راهم!» هم راه نزدیک است، یک؛ هم بین مبدأ و منتها فاصله زیاد نیست، این دو. هم مقصد مشخص است، سه؛ هم مقصودی که در آن مقصد ملحوظ است معین است، چهار. چنین راهی رهآورد فراوانی دارد.

برخی گرفتار عقبه کعودند یا با عقبه کعود آسمانی می شود برخی راه برایشان آماده است اگر صراط مستقیم است و اگر نزدیک است و اگر مقصد هم نزدیک است و اگر مقصود در آن مقصد هم نزدیک است پس رفتن یقینی است و به مقصد رسیدن یقینی است و مقصود را دیدن یقینی است. این «أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَيْكَ قَرِیبُ‏ الْمَسَافَة» همه اینها را در بر دارد. این بیان نورانی امام سجاد(سلام الله علیه) در دعای ابوحمزه ثمالی است. منتها او عقبه کعود بودن و دست انداز داشتن را خودانسان فراهم می کند وگرنه صراط مستقیم هیچ کدام از این موانع را در بر ندارد مستقیم است. چه اینکه مقصود به خود سالک از راه نزدیک تر است ﴿وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ﴾[2] اگر آن مقصود از خود راه به سالک نزدیک تر است آن سالک را در پیمودن این راه راهنمایی می کند هم علماً هدایت می کند هم عملاً توفیق می دهد.

مرحوم مولا عبدالرحیم دماوندی این ظرفیت را داشت. مستحضرید که هر زمان و زمینی می تواند به مناسبت خودش مردان الهی تربیت کند. در همین دماوند این جریان شِبلی که مال چند قرن قبل از جناب مرحوم مولا عبدالرحیم دماوندی بود در دامنه همین کوه عارفانه زندگی می کرد. گرچه شرح حال او، خصوصیات او، نحوه زندگی او، به صورت مبسوط در دسترس نیست یا همگان باخبر نیستند، ولی بالاخره یک مرد بزرگی همنام آن شبلی معروف عصر امام سجاد(سلام الله علیه) که البته چند قرن با او فاصله داشتند در همین سرزمین عارفانه زندگی کرده است و عارفانه رحلت کرده است و مردان الهی که این را می شناسند به طور علن یا مخفی به زیارت او می آیند. این هست، البته شرح حال این جداگانه باید طرح بشود.

غرض این است که این سرزمین مانند سرزمین های دیگر این آمادگی را دارد که مردان الهی را اگر آن سه اصل را فراهم کرده اند به خوبی بپروراند. این گونه از مردان الهی به مقام فناء می رسند، یک؛ و به مقام موت اختیاری می رسند، دو. این دو اصل در علوم معرفتی سهم تعیین کننده ای دارد. مقام فناء مقام نابودی نیست. مقام فناء مقامی است که انسان غیر خدا را نبیند. یک وقت است که غیر خدا را فراموش می کند این کمال نیست. خود را فراموش می کند این کمال نیست این مقام فناء نیست. مقام فناء مقام معرفت و علم است یعنی علم دارد که چیزی در جهان جز خدا نیست علم دارد و آگاه است و می بیند که چیزی در جهان غیر از خدا نیست، خودش هم نیست نه اینکه خود را فراموش بکند. فراموشی کمال نیست اما علم بی اثر بودن یعنی علم دارد که این شیء هیچ اثری ندارد و همه آثار مال ذات اقدس الهی است که ربّ العالمین است تربیب و تربیت و تدبیر همه این عناوین مخصوص ذات اقدس الهی است.

به مقام فناء بار یافتن غیر از مقام سهو و نسیان است، چون آن کمال نیست و این کمال است. مقام فناء یعنی بداند که چیزی چیزی در جهان جز خدا نیست مثل انسانی که مرده است و خود را درک می کند که من مرده ام از دنیا منتقل شده ام و چیزی از امور دنیا در اختیار من نیست. مقام فناء شبیه مقام موت تکوینی است اعتباری نیست حقیقی است یعنی کاملاً مشاهده می کند که از غیر خدا کاری ساخته نیست. نه تنها از خود او، از غیر او هم ساخته نیست.

قبل از اینکه به مقام فناء برسد به مقام موت اختیاری نسبی می رسد. اینکه گفتند «مُوتُوا قَبْلَ‏ أَنْ تَمُوتُوا»[3] درباره «الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاء» و مانند آن مطرح است. می گویند عالم دین، وارث پیامبر است. ارث دو قسم است: یک ارث مال است یک ارث کمال. در نوبت های قبل در بحث های تفسیر کلمات نورانی امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) در نهج البلاغه این مطالب آمده است که مسئله.ارث دو قسم است؛ یک وقت ارث ارث مال است کسی بخواهد از دیگری مال را ارث ببرد، شرطش مرگ مورّث است. تا مورّث نمیرد مالی به وارث نمی رسد. یک وقت است می خواهد از  انبیاء و اولیاء کمالات علمی را ارث ببرد که «الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاء».

در ارث معنوی، در ارث کمالات الهی، مرگ وارث شرط است نه مورّث. تا وارث با موت اختیاری نمیرد، از هوس نمیرد، از تجاهل نمیرد، از غرور نمیرد، بالاخره از هر نقصی نمیرد، به مقامی نمی رسد، از انبیاء و اولیاء ارث نمی برد. پس در ارث مال مرگ مورّث شرط است و در ارث کمال مرگ وارث که «مُوتُوا قَبْلَ‏ أَنْ تَمُوتُوا». مرحوم مولا عبدالرحیم دماوندی نسبت به خود از این فضیلت برخوردار بود که بسیاری از حالت هایی که خودش نقل می کند چه در حرم، چه در غیر حرم، چه در کربلا چه در غیر کربلا حالت موتی را داشت که «مُوتُوا قَبْلَ‏ أَنْ تَمُوتُوا»، لذا می توانست وارث انبیاء و اولیاء بشود.

پس مقام فناء مشخص شد که غیر از سهو و نسیان است. مقام موت اختیاری هم معنایش این است که وارث بمیرد تا کمال را از مورّث ارث ببرد نه مورّث بمیرد تا مال را از او ارث ببرد. در این حالت ها مرحوم مولا عبدالرحیم دماوندی موفق بود این حالت منامیه که چه در حالت خواب داشت چه در حال بیداری، این حالت برای او بود که از خود بیخود بود و این مقامات برای او الحمدلله رب العالمین حاصل شد، چون تنها چیزی که مانع مشاهده غیب است فرو رفتن در عالم ظاهر و مُلک است. اگر کسی مُنغَمِر در عالم مُلک باشد از مشاهده عالم ملکوت محروم است.

ایشان به لطف این طور بود آیات را خوب می فهمید آیاتی که چهره باطن را روشن می کردند و اصرار زیادی که داشتند که با خاندان عصمت و طهارت در پیوند باشند باعث شد که این حالت «مُوتُوا قَبْلَ‏ أَنْ تَمُوتُوا» برای ایشان ملکه بشود و بسیاری از حالات را در حالت منام می دیدند؛ یعنی در عین حال که بیدار بودند حالت منامیه بدست می داد و گاهی هم ممکن بود در عالم رؤیا این حرف ها نصیب ایشان بشود. آنچه که در تشرّف نسبت به حضرت حجت برایشان پیش آمد یا تشرف به محضر وجود مبارک سیدالشهداء(سلام الله علیه) پیش آمد بیانگر همین چند مطلب است.

بنابراین سالک اگر اهل مراقبت باشد در حد خودش می تواند بهره ای ببرد. مراقبت از بهترین حالت هاست. ذات اقدس الهی به این انسان یک نفسی داد که این نفس چون مجرّد است چیزی می فهمد، یک؛ و این نفس شؤون فراوانی دارد که برخی از این شؤون، شؤون علمی اند کارهای علمی را انجام می دهند برخی از ایشان کارهای عملی را انجام می دهند، این دو. قبل از اینکه خود نفس این شؤون علمی را بکار ببرد در مسائل علمی، این قدرت را دارد که چیز بفهمد. اگر او شؤون علمی خود را مقدم داشت بر سایر شؤون و از آنها کار کشید و کاری که از آنها می کشد شهود است و اولِ عالم شدن است، یک؛ دوم علم حصولی را به حضوری تبدیل کردن، دو؛ و سوم این است که این علم حضوری را به عمل نشاندن، این سه و از عمل آثار فراوانی گرفتن، این چهار. این کارها را نفسِ مدبر و عاقل انجام می دهد. نفس مراقب انجام می دهد که این مراقبت همان است که ایشان این را اصل سوم و شرط سوم قرار دادند. گفتند استاد کامل و ذکر دائم که دائماً به یاد حق باشند و مراقبت.

مراقبت تنها محافظت از اینکه بد نگوید و بد نخواهد نیست. بلکه خوب بخواهد و خوب هم عمل بکند. این مراقبت را خود نفس دارد منتها قوا و شرایط آن در اختیار او هستند. او اگر غفلت بکند، یک نزاعی در داخل بین این قوا پیدا می شود که این قوا را فرسوده می کند و این قوا در تمرّد او هستند. امیدواریم آن راهی که مرحوم مولا عبدالرحیم دماوندی(رضوان الله علیه) و سایر عرفا که تابع اهل بیت هستند، یک؛ و لحظه ای از دستورات آنها غفلت نمی کنند، دو؛ و ترویج کننده همین مسائل اند، سه؛ این نصیب دیگران بشود. لذا خود ایشان بالصراحه می گوید که ولایت سهم بیشتری دارد از نبوت. البته نبی بالاتر از ولی است این «مما لا ریب فیه» است یک یعنی یک! دو: ولی هر چه بهره دارد از نبی می گیرد. سه: محور بحث چیزی دیگر است و آن این است که صبغه نبوت بالاتر است یا صبغه ولایت. اینها می گویند نبی دو تا صبغه دارد: یکی ولی الله است یکی رسول الله. ولایت نبی از نبوت نبی بالاتر است. ولایت جنبه ارتباط عبد با خداست، نبوت جنبه ارتباط عبد با انسان ها و جامعه است. اگر نبوت خبرگیری و خبر دادن است و رهبری جامعه است، پس ارتباط انسان کامل با جامعه را نبوت می گویند و ارتباط انسان کامل با خدای خود را ولایت می گویند. ولایت هر پیغمبری یعنی ولایت هر پیغمبری! ولایت هر پیغمبری از نبوت او بالاتر است. نه اینکه معاذالله ولایت بالاتر از نبوت باشد تا ما بگوییم یک کسی که ولی خداست از نبی الله بالاتر است. ولایت صبغه ای است که بالاتر از نبوت است. ولایتِ پیغمبر از نبوت آن پیغمبر بالاتر است، زیرا ولایت یعنی ارتباط این پیغمبر با خدا، نبوت یعنی خبر دادن این پیغمبر و هدایت کردن این پیغمبر و تدبیر این پیغمبر نسبت به جامعه.

بنابراین اگر کسی از ولایت سهمی ببرد از آن بخش کامل نبوت دارد کمک می گیرد. این حرف ها اشتباه نشود یعنی اشتباه نشود! ولایت چیزی دیگر است نبوت چیزی دیگر. ولایت هر ولی ای در ذیل تأثیر ولایت پیغمبر است و ولایت پیغمبر که ارتباط با خداست از سِمَت نبوت او بالاتر است زیرا نبوت خبررسانی به جامعه است و ولایت خبرگیری از طرف ذات اقدس الهی است. اینها مطالبی است که نه تنها در کتاب شریف مرحوم مولا عبدالرحیم دماوندی آمده است، مطالب دیگری هم آمده است.

عمده همان است که ما این سه اصل را یاد کنیم؛ هم معلم خوبی داشته باشیم که داریم بنام اهل بیت(علیهم الصلاة و علیهم السلام) و هم ذکر یونسی و امثال یونسی را فراموش نکنیم، دو؛ و هم مراقبت دائم داشته باشیم، این سه.

«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


[1]. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏2، ص583.

[2] . سوره ق، آیه16.

[3] . الوافی، ج۴، ص۴۱۱؛ بحار الانوار، ج69, ص59.


دیدگاه شما درباره این مطلب
0 Comments