23 05 2018 315110 شناسه:

«در شعاع تفسیر تسنیم؛ سوره مبارکه حمد» جلسه هفتم

دانلود فایل صوتی

 

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم‏

‏«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ بَارِئِ الْخَلَائِقِ أَجْمَعِين‏ بَاعِثُ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِين رَافِعَ السَّمَاوَات‏ وَ الْخَافِض‏ الْأَرَضِين ‏وَ الصَّلَاة وَ السَّلامُ عَلَی‏ جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِين سَيَّمَا خَاتَمِهِم وَ أَفَضَلِهِم حَبِيبِ إِلَهِ الْعَالَمِين ‏أَبَا الْقَاسِم ‏الْمُصْطَفَی مُحَمَّد صَلَّی اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم وَ عَلَی الْأَصْفِيَاءِ مِنْ عِتْرَتِهِ لَا سِيَّمَا خَاتَمُ الْأَوْصِيَاء حُجَّةَ ابْنِ الْحَسَن‏ِِِِِ الْعَسْكَرِي رُوحِي وَ أَرْوَاح ‏الْعالَمِين ‏‏لَهُ الْفِدَاءُ بِهِمْ نَتَوَلَّی‏ وَ مِنْ أَعْدَائِهِم‏ نَتَبَرَّأ إِلَی اللَّه».

هشتمين شب از ماه عزيز و گرانقدر رمضان را در اين جمع ايماني با استماع نداي رباني و آيات الهي پشت‌سر مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گذاريم و خداي عالم بر اين نعمت بزرگ سپاسگزاريم که ايمان به خود را، ايمان به همه انبياي الهي و ملائک و هر آنچه که به عنوان وحي بر قلب همه انبياي الهي نازل فرموده است را به همه ما مرحمت فرمود و سرمايه همه ما ايمان و باورهاي مستحکم و متقن نسبت به آنچه که به عنوان وحي شناخته شده است. خدا را بر اين نعمت سپاسگزاريم و از اينکه در اين حال و هواي الهي به‌ سر مي‌بريم، شاکريم. به روح مطهر رسول‌الله و اهل‌بيت عصمت و طهارت صلواتي اهدا فرماييد!

موضوعي که در اين جمع گرامي و در ليالي ارزشمند ماه رمضان مطرح بود و هست، نکاتي پيرامون سوره مبارکه «حمد» که برگرفته از تفسير شريف تسنيم است. در اين آيه کريمه بحث و نظر و تأمل است: ﴿مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ﴾.[1] عرض شد که سوره مبارکه «حمد» به مثابه متن است و کل قرآن به مثابه شرح، خداي عالم سوره مبارکه «حمد» را «فاتحة الکتاب»[2] قرار داد. ديباچه قرآن سوره مبارکه «حمد» است و تمام آنچه که در سوره‌ها و آيات قرآني آمده است به مثابه شرح اين سوره شريفه است.

لذا آنچه که در اين سوره هست، هر کدام از آيات هفت‌گانه اين سوره به مثابه يک فصل است، يک اصل است از اصول اعتقادي و ارکان باورهايي که در همه اديان و جريان رسالت و نبوت انبيا بوده. البته در دين اسلام اين جريان عميق‌تر و وسيع‌تر و کامل‌تر است. وقتي بحث از ﴿الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ[3] است، وقتي بحث از ﴿مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ﴾ است، وقتي بحث از صراط مستقيم است و يا آيات ديگر، هر کدام سرفصلي است، يک عنوان جامع و کاملي است که آيات فراواني را در ذيل آن ملاحظه مي‌فرماييد.

نکاتي که تاکنون در باب آيه ﴿مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ﴾ به عرض رسيد، نکات متعددي بود؛ اما در اين بخش پاياني که در باب ﴿مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ﴾ به عرض مي‌رسد، نکته بسيار مهم و عميقي است که ـ إِنشَاءَاللَّه ‏ـ با دقت و با تأمل مي‌توان فهم درست را نسبت به آن پيدا کرد. اولاً روز قيامت که از آن به نام ﴿يَوْمُ الدِّينِ﴾ ياد مي‌شود. در باب عظمت و اهميت اين روز خداي عالم آيات فراواني را دارد؛ گاهي اوقات مي‌فرمايد که ﴿يَصْلَوْنَهَا يَوْمَ الدِّينِ ٭ ... وَ مَا أَدْرَاكَ مَا يَوْمُ الدِّينِ ٭ ثُمَّ مَا أَدْرَاكَ مَا يَوْمُ الدِّينِ ٭ يَوْمَ لاَ تَمْلِكُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَيْئاً وَ الأمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ﴾،[4] اين آيات که در سوره مبارکه «انفطار» هست، نشان از عظمت و ابهت جريان قيامت و ﴿يَوْمُ الدِّينِ﴾ است. دو مرتبه با کلمه ﴿مَا أَدْرَاكَ﴾ از روز قيامت خداي عالم ياد مي‌کند: ﴿يَصْلَوْنَهَا يَوْمَ الدِّينِ ٭ ... وَ مَا أَدْرَاكَ مَا يَوْمُ الدِّينِ ٭ ثُمَّ مَا أَدْرَاكَ مَا يَوْمُ الدِّينِ﴾.

 در فرهنگ قرآن وقتي مي‌خواهد از يک چيزي به عظمت و وخامت ياد بکند، اين عنوان ﴿مَا أَدْرَاكَ﴾ را مي‌فرمايد. ﴿مَا أَدْرَاكَ﴾؛ يعني تو چه مي‌داني که اين چيست و چه عظمتي دارد؟ مثلاً در باب شب قدر مي‌فرمايد: ﴿إِنَّا انزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ ٭ وَ مَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ.[5] ﴿أَدْرَاكَ﴾؛ يعني درايت، تفکر و انديشه انسان به عظمت اين حقيقت نمي‌رسد و تو چه مي‌داني که شب قدر چه شبي است؟! ﴿وَ مَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ.

در باب روز قيامت به جهت عظمت و مهم بودن اين روز، دو مرتبه با تأکيد ﴿وَ مَا أَدْرَاكَ مَا يَوْمُ الدِّينِ ٭ ثُمَّ مَا أَدْرَاكَ مَا يَوْمُ الدِّينِ﴾؛ بعد به يکي از شئون عمده و اساسي روز قيامت اشاره مي‌کند: ﴿يَوْمَ لاَ تَمْلِكُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَيْئاً وَ الأمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ﴾، آيا نمي‌خواهيد بدانيد که روز قيامت چه روزي است؟ روز قيامت روزي است که احدي مالک هيچ چيزي نيست. اين ﴿لاَ تَمْلِكُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَيْئاً﴾ از نظر ادبي، نکره در سياق نفي است؛ يعني هيچ نفسي مالک هيچ چيزي نيست: ﴿يَوْمَ لاَ تَمْلِكُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَيْئاً﴾. ما در نشئه طبيعت و در عالم دنيا تنها چيزي که برايمان مهم است، مالکيتي است که نسبت به يک شيء پيدا مي‌کنيم؛ حالا يا از روابط يا از ضوابط استفاده مي‌کنيم و يک نوع قدرتي و مالکيتي براي انسان احياناً پيدا مي‌شود؛ ولي در روز قيامت احدي مالک هيچ چيزي نيست. ﴿يَوْمَ﴾ اين تعريف روز قيامت است؛ يعني يکي از جهات روز قيامت، ﴿يَوْمَ لاَ تَمْلِكُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَيْئاً وَ الأمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ﴾؛ در روز قيامت همه کارها به دست خداست، نه دوست يا رفيقي. تعبير حاج آقا در کتاب اين است که مي‌فرمايند: انسان‌ها در دنيا کارهايشان را يا بر اساس روابط درست مي‌کنند يا بر اساس ضوابط. ﴿يَوْمٌ لاَ بَيْعٌ فِيهِ وَ لاَ خُلَّةٌ﴾،[6] روز قيامت روزي است که نه بيع و خريد و فروش که ضابطه است وجود دارد و نه خُلّه و روابط و دوستي مطرح است؛ نه ضابطه و نه رابطه. ﴿تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الأسْبَابُ﴾،[7] روز قيامت روزي است که همه اسباب و وسائط قطع است. هيچ کسي مالک هيچ چيزي نيست و در او امکان احياناً دسترسي به هيچ چيزي وجود ندارد. تنها و تنها امر به دست خداست: ﴿وَ الأمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ﴾. اين خيلي مهم است، اين چه روزي است که هيچ کسي مالک هيچ چيز نيست، حتي مالک دست و پاي خود، مالک زبانش، مالک چشم و گوش خود، ﴿وَ الأمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ﴾.

اين يکي از جهاتي است که در باب عظمت روز قيامت گفته مي‌شود: ﴿يَوْمَ لاَ تَمْلِكُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَيْئاً وَ الأمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ﴾. شما مستحضر هستيد که خدا مالک همه چيز است، ﴿مالِكَ الْمُلْك‏﴾[8] است و «مالک السماوات و الارض» است؛ اما آن قدرتي که براي حضرت حق در قيامت آشکار مي‌شود، يک قدرت فوق العاده است؛ لذا به عنوان ﴿مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ﴾ در سوره مبارکه «حمد» از او ياد مي‌شود.

همه مباحثي که در باب قيامت هست را بايد ما در ذيل همين سه تا کلمه ياد بکنيم. آن قدر بايد اين ﴿مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ﴾ را تفسير وسيع و عميقي داشته باشيم که همه حوادثي که در باب قيامت اتفاق مي‌افتد، از حشر و نشر و تطاير کتب و صراط و ميزان و رسيدگي به اعمال و گذر از صراط و بهشت و جهنم و همه و همه بايد در ذيل اين سه کلمه معنا پيدا بکند. ما که الآن يک مقدار داريم اين معاني و اين کلمات را باز مي‌کنيم و توضيح مي‌دهيم؛ براي اينکه آن قدر بايد معناي اين سه کلمه را وسيع ديد که همه آنچه را که در باب قيامت و در باب معاد وجود دارد و جاودانگي و خلود را هم در بر دارد، بايد در ذيل اين کلمه: ﴿مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ﴾ بيايد.

نکته‌اي که در شب قبل به عرض رسيد، نياز به يک توضيحي دارد که آن توضيح را از همين کتاب شريف خدمت شما عرض کنيم. اگر سؤال کنند که روز قيامت چه روزي است؟ يک جواب، روز قيامت روز ظهور حقيقت دين و سرّ دين است. همه آنچه را که در باب دين الهي شما در اينجا در کاغذ در کتاب يا در لفظ يا عبارت مي‌بينيد، روز قيامت آنها آشکار مي‌شود. سرّ دين و نهان دين و حقيقت دين آشکار مي‌شود. ﴿مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ﴾؛ يعني روزي که دين به لحاظ حقيقتش و وجودش آشکار مي‌شود. شما هر مطلبي را که در باب قيامت شنيده‌ايد، اين در متن دين آمده به صورت روشن و واضح، اما يک وجود لفظي و عبارتي است، ما نمي‌توانيم وجود عيني و حقيقت دين را آشکارا و هويدا ببينيم. آن عصر، آن روزگار و آن روز، روز ظهور حق و ظهور دين است.

در دنيا راهي براي يافتن و وجدان حقيقت دين نيست! يکي از جهاتي که حاج آقا در همين کتاب مثال ذکر مي‌کنند، از باب نمونه مي‌فرمايند که در باب غيبت کردن در قرآن[9] آمده است که يا در روايات ما هم هست که «إِيَّاكُمْ وَ الْغِيبَةَ» غيبت نکنيد! از يکديگر بدگويي نکنيد و پشت سر يکديگر حرف نزنيد. «إِيَّاكُمْ وَ الْغِيبَةَ فَإِنَّهَا إِدَامُ كِلَابِ النَّار»[10] غيبت چيست؟ غيبت در حقيقت نان و خورشت سگ‌هاي دوزخ است. «إدام»؛ يعني همان خورشت، «کلاب»؛ يعني سگ‌ها و «نار» هم يعني آتش. غيبت چيست؟ «إِيَّاكُمْ وَ الْغِيبَةَ» مبادا غيبت بکنيد، پشت‌سر يکديگر حرف بزنيد! به دروغ که نه! به نادرستي که نه! که مي‌شود تهمت. غيبت، پشت‌سر يکديگر بخواهيد حرف بزنيد، «إِيَّاكُمْ وَ الْغِيبَةَ»، چرا؟ براي اينکه «فَإِنَّهَا»؛ يعني غيبت، «إِدَامُ كِلَابِ النَّار» خورشت سگ‌هاي جهنم است. اين در بيان حديثي ما در کتاب بحار الانوار آمده است که آدرسش در اينجا هست.

در روز قيامت عده‌اي در جهنم اين‌گونه غذا مي‌خورند، اينها چه کساني هستند؟ اين کار بحث عذاب نيست، بحث حقيقت دين است. مگر در دين نيامده است که غيبت حرام است؟ اين حرام بودن؛ يعني چه؟ اين يک لفظ است که ما مي‌گوييم حرام است، حالا انجام مي‌دهيم. در نشئه طبيعت و در عالم دنيا از اين مسئله حالا اگر ما خواستيم قانوني عمل بکنيم مي‌گويند آقا قانوناً ممنوع است و جُرم است؛ اگر کسي مثلاً عبور ممنوع را رد بشود، جُرم است و مثلاً اين قدر جريمه دارد يا مثلاً زندان دارد. وقتي مي‌گويند غيبت حرام است، ما فکر مي‌کنيم غيب حرام است؛ يعني يک کار ممنوعي است حالا يک! نه، غيبت حرام است؛ يعني آن کسي که غيبت بکند، در آتش ـ مَعَاذَالله ـ خورشت او گوشت سگ است. اگر کسي زبان دروغ و زبان فحش و ناسزا درآورد در دنيا و در قيامت اين زبان، فرسخ‌ها طولاني مي‌شود و مردم روي آن زبانشان حرکت مي‌کنند. اين واقعيتي است، اين دين است، همين آشکار مي‌شود. روز قيامت که مي‌گويند: ﴿مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ﴾؛ يعني همين ديني که به ما گفتند، دروغ اين است، تهمت اين است، ناسزا گفتن اين است، مال مردم خوردن اين است، تعدي و تجاوز اين است، «و إلی آخر»، از آن طرف و از اين طرف هم گفتند نماز اين است، روزه اين است، قدر اين است، ماه رمضان اين است، اينها را ما به شما نشان مي‌دهيم. عده‌اي که بهشت مي‌روند از رحمت‌هاي الهي و نِعم الهي بهره‌مند هستند، اينها براي آن است که به واجبات الهي عمل کردند، از محرمات اجتناب کردند، باورها و اعتقاداتشان را بر اساس معرفت وحياني بستند و تمام شده است.

تمام قيامت را بعد از عرصه رستاخيز، بهشت و جهنم تأمين مي‌کند. بهشت و جهنم؛ بهشت چيست؟ بهشت درجات ايماني مؤمنان است: «اقْرَأْ وَ ارْق»[11] بخوان و بالا برو. هر مقداري که در دنيا از اعتقاد و باور و معرفت توانستي تحصيل بکني نوش جانت، گوارايت باشد، از اين بگير و بالا برو، «اقْرَأْ وَ ارْق»؛ بخوان و بالا برو. از آن طرف هم اگر ـ مَعَاذَالله ـ کسي در جهت گناه و معصيت حرکت کرده است، همين است. اين مي‌شود: ﴿مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ﴾. اگر ما در دنيا دين را نفهميم، در آخرت اين را به ما نشان مي‌دهند. چيزي غير از اين نيست، آخرت چيزي جز دين نيست. فقط دين به لحاظ حقيقت آن. الآن ما يک دين کتبي داريم؛ وقتي مي‌گويند معلم مار را روي کاغذ يا روي تابلو مي‌کشد، ما از اسلام فقط يک ترسيم بسيار ساده و گذرا و عبوري داريم؛ اما از حقيقت دين خبر و اطلاعي نداريم.

لذا خدا در قرآن مي‌فرمايد: ﴿يَوْمَئِذٍ يُوَفِّيهِمُ اللَّهُ دِينَهُمُ الْحَقَّ،[12] امروز دين به حد کامل و به تعبير استيفا نشده است، تمام حقيقت دين آشکار نمي‌شود. ما چگونه به شما بفهمانيم که اگر ـ مَعَاذَالله ـ غيبت بکنيد؛ يعني اين؟ اگر احکام الهي را تعدّي بکنيد و مورد عمل قرار ندهيد، بي‌اعتنايي کنيد، اين بد است، اين عذاب دارد، اين نگراني دارد، چگونه به شما بگوييم؟ ما که نمي‌توانيم قيامت را الآن در دنيا آشکار بکنيم، فقط به عبارت‌ها بگوييم، به شواهد بگوييم، به داستان‌ها بگوييم، به پند و اندرز بگوييم، به برهان و استدلال بگوييم، به قصص انبيا بگوييم، همه را داريم مي‌گوييم. از قرآن روشن‌تر، آشکارتر، صريح‌تر، ﴿وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ حَدِيثاً﴾،[13] از خدا چه کسي بهتر سخن مي‌گويد؟! ﴿مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قِيلاً﴾[14] و از خدا راستگوتر کيست؟! خدا دارد با شما حرف مي‌زند. چرا سخن خدا را توجه نمي‌کنيد و آيات الهي را مورد توجه قرار نمي‌دهيد. زندگي‌تان و اساس حياتتان را بر اساس اينها نمي‌سازيد. کجا داريد زندگي مي‌کنيد؟ ﴿فَأَيْنَ تَذْهَبُون‏﴾[15] چگونه زندگي مي‌کنيد؟

حالا اگر در دنيا نتوانستيد دين را آن‌گونه که هست فهم بکنيد، ما در روز قيامت دين را براي شما آشکار مي‌کنيم؛ سؤال مي‌فرماييد که روز قيامت چيست؟ چه اتفاقي مي‌افتد؟ ﴿يَوْمَئِذٍ يُوَفِّيهِمُ اللَّهُ دِينَهُمُ الْحَقَّ وَ يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِينُ﴾،[16] اگر شما امروز ترديد داشتيد، نمي‌دانيم چه مي‌شود بعد از مرگ، حالا محشور مي‌شويم يا نمي‌شويم؟! اوضاع ما چگونه است؟ خداي عالم مي‌فرمايد ما به صورت روشن و آشکار دين را براي شما مشخص مي‌کنيم و راه را براي اين امر نشان مي‌دهيم. تعبير ديگري آقايان قرآن خوب واضح و روشن به ما اين معارف را بيان مي‌فرمايد.

يکي از تعابيري که در فرهنگ ديني ما و خصوصاً فرهنگ عرفاني دين وجود دارد، واژه «تأويل» است، تأويل! ما يک «تفسير» داريم، يک «تأويل». در دنيا تفسير مي‌شود کرد؛ ولي تأويل نمي‌شود کرد. «تأويل»؛ يعني باطن, حقيقت. ما مي‌توانيم در اينجا از لفظ و عبارت و مفهوم استفاده بکنيم؛ اما از حقيقت که نمي‌توانيم استفاده بکنيم، نمي‌شود اصلاً. دنيا که ظرف ظهور حق نيست. گاهي اوقات از باب کرامت در عصر پيغمبر رسول گرامي اسلام حضرت محمد مصطفيٰ(صَلَّی اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم‏) اين داستان را حتماً ملاحظه فرموديد و شنيديد، روزي رسول گرامي اسلام وارد منزلشان شدند و خانمي صحبت مي‌کرد از اين طرف و آن طرف و روزه داشت. وقتي حضرت فرمودند که برايشان يک غذايي بياوريد؛ اين خانم گفت من روزه دارم. حضرت فرمود: نه تو روزه نداري! گفت نه، من روزه دارم. ديدند ظرف آوردند، فرمودند ظرف بياوريد، اين قي کرد و آنچه را که از غيبت و از تهمت گفته بود و تکرار کرده بود، اين برگشت. فرمود: کسي که روزه دارد که غيبت نمي‌کند.[17] غيبت يعني همين. حالا از باب کرامت و از باب اعجاز پيغمبر(صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْه‏) يک مورد يا دو مورد را نشان مي‌دهد؛ ولي نمي‌شود که قصه به اين صورت اتفاق بيفتد.

در دنيا ما تفسير داريم؛ اما تأويل قرآن را فقط و فقط روز قيامت بايد ديد. اين تعبير را ملاحظه بفرماييد؛ يکي از ويژگي‌هايي که در باب روز قيامت گفته شده است، اين است که خداي سبحان درباره ظهور باطن قرآن در قيامت مي‌فرمايد: ﴿يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ﴾،[18] «تأويل»؛ يعني چه؟ تأويل يعني باطن، يعني حقيقت، يعني حقيقت عيني و خارجي. ما يک لفظ داريم، يک معنا داريم، يک حقيقت. الفاظ قرآن همين است که ما زيارت مي‌کنيم و تلاوت مي‌کنيم. معناي قرآن همين است که ما راجع به آن صبحت مي‌کنيم و تفسير مي‌کنيم و مفاهيمي و مطالبي را مطرح مي‌کنيم. در نشئه دنيا بيش از اين نمي‌شود، لفظ و مفهوم يا معنا؛ اما حقيقت قرآن کجاست؟ اينجا نمي‌شود بگوييم. ﴿يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ﴾، قيامت روزي است که تأويل قرآن، باطن قرآن و حقيقت قرآن را مي‌آورند. آنجايي که قرآن از معارف توحيدي سخن مي‌گويد: ﴿هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ﴾،[19] آنجا آشکار مي‌شود. ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ٭ اللَّهُ الصَّمَدُ ٭ لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ ٭ وَ لَمْ يَكُن لَهُ كُفُواً أَحَدٌ﴾،[20] آنجا آشکار مي‌شود. ﴿تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ﴾،[21] آشکار مي‌شود. ﴿لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ﴾،[22] آنجا آشکار مي‌شود. آنها آن روز روز ديدن و مشاهده کردن و با چشم دل اين حقايق را ديدن قيامت است، مي‌شود: ﴿يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ﴾.

آن روزي که روز قيامت است، باطن قرآن و حقيقت قرآن را مي‌آورند و انسان مي‌بيند که اين همه آياتي که خوانده و تلاوت کرده و با اعتقاد آنها را در زندگي پذيرفته و سبک زندگي خود را بر اساس اين آيات ساخته و اين مدل از زندگي را براي خود پسنديده، چه حقيقت زيبايي است، چه گلستاني است، چه بوستاني است، چه راغي است و چه فضايي دارد. آنجايي که خداي عالم وعده بهشت مي‌داد، چه وعده‌اي بود، ما چه مي‌دانستيم! ما در دنيا مي‌گفتند که به شما حور و قصور مي‌دهند. از حور و قصور چه خبري ما داشتيم؟! و ـ خداي ناکرده ـ اگر وعيد الهي نسبت به عده‌اي شامل شود، چه عذابي خواهد بود؟

بنابراين واژه ﴿مالِكِ يَوْم الدِّينِ﴾ را بايد با همه قدرت، با همه وسعت و عمق آن معنا کرد که انسان بتواند هر اتفاقي که در قيامت، در ارتباط با تحقق تمام معناي دين، ﴿يَوْمَئِذٍ يُوَفِّيهِمُ اللَّهُ دِينَهُمُ الْحَقَّ؛ در آن روز خداي عالم همه دين را و تمام حقيقت دين را استيفا مي‌کند. حقيقت دين از آن بخش توحيدي‌ آن، ما راجع به خدا چه مي‌دانيم واقعاً؟! يکي از کم لطفي‌هايي که ما داريم، اين است که اسماي خدا را کم ذکر مي‌کنيم. فقط يک «يا اللهي»! حداکثر يا يک «الرحماني»! اما اين همه اسم خدا دارد، اين دعاي «جوشن کبير» 1001 اسم است. کدام يک از اين اسما را ما صدا مي‌زنيم و خدا را با کدام يک از اين اسماء مي‌خواهيم؟ هيچ وقت گفتيم: «يا عليم! يا مريد! يا محيي! يا مميت!»؛ اينها اسماي حسناي الهي است، ما با اين اسما بايد زندگي کنيم.

فرمود: ﴿فَلَهُ الأسْماءُ الْحُسْنَي؛[23] ﴿وَ لِلّهِ الأسْماءُ الْحُسْنَي فَادْعُوهُ بِهَا﴾،[24] خداي عالم اسماي حسناي فراواني دارد، چرا خدا را با اين اسما صدا نمي‌زنيم؟ مگر شما علم نمي‌خواهيد؟ مگر شما قدرت نمي‌خواهيد؟ مگر حيات نمي‌خواهيد؟ مگر رزق نمي‌خواهيد؟ مگر از خدا حيات به معناي واقعي و ملکوت نمي‌خواهيد؟ اين همه اسم دارد، شما چرا خدا را با اين اسمايش صدا نمي‌زنيد؟ بي‌معرفت هستيد، واقعاً بي‌معرفت هستيم ما که از اسماي الهي چند تا اسم کمتر بيشتر پنج شش تا بيشتر بلد نيستيم؛ اما اين دعاي «جوشن کبير» که در شب‌هاي قدر اين همه بر آن تأکيد شده است؛ براي اين است که انسان با اين اسما انس بگيرد؛ شما ببينيد وقتي يک دختر يک عروسک دارد، مرتّب برايش اسم مي‌آورد، لباس مي‌برد، براي آن انس ايجاد مي‌کند، غذا درست مي‌کند، آن را حمّام مي‌برد، مهرباني با آن مي‌کند، با يک عروسک! اين انس انساني است، با پروردگار عالم. اين همه آيات الهي، اين همه اسما، صفات، نعمت‌هاي الهي، ما اينها را چطور فراموش مي‌کنيم و اينها را به ياد نمي‌آوريم؟! در روز قيامت اينها را نشانمان مي‌دهند.

شما بي‌معرفتي کرديد. خداي عالم با شما اين‌طور از در رحمت درآمد؛ اما شما بي‌توجهي کرديد، بي‌معرفتي کرديد. آن توجه لازم را نسبت به اسماي حسناي الهي نداشتيد: ﴿يَوْمَئِذٍ يُوَفِّيهِمُ اللَّهُ دِينَهُمُ الْحَقَّ وَ يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِينُ﴾، خداي عالم آشکار است، روشن است.

يک نکته و مطلب ديگر را عرض کنم و ـ إِنشَاءَاللَّه ‏ـ اگر خدا توفيق بدهد، در شب‌هاي بعد به آيات ديگر بپردازيم و آن نکته‌اي است که قابل توجه است. عرض کرديم که امروزه از دين يک معنا و تفسيري ارائه شده بسيار سخيف! من عذر مي‌خواهم از شما اين تعبير را بکار مي‌برم، مجبورم بکار مي‌برم، اينجا منبر است و جمع ايماني است، بسيار مزخرف، چيزي که به عنوان دين دارند به جامعه و به انسان‌ها القا مي‌کنند. به عنوان تجربه ديني!

تجربه ديني همان بت‌پرستي است که در دوران‌هاي گذشته، انبياي عظام با آنها روبه‌رو بودند. آمدند مي‌گويند ديني که فيلسوفان و حکما دارند، اين دين راجع به معرفت خدا و اسماي حسناي الهي، اينها دين‌هاي آسماني است، ما از اينها خبر نداريم؛ ما به دنبال اين هستيم که هر کسي براي خود يک ديني داشته باشد، هر کسي يک تجربه ديني داشته باشد، برود در خلوت خود و هر طوري که مي‌خواهد برود، يک دين پيدا بکند! اين چه حرف سخيفي است!؟ اين چه حرف باطلي است!؟ انسان‌ها را رها بکنيد، براي اينکه دين پيدا بکنند، ترديدي نداريم که هر کدام از انسان‌ها مي‌روند يا درخت را، يا چوب را، يا فرش را يا هر چيزي که به دستشان بيايد، عشق پيدا مي‌کنند، اين خداي من است! من با خداي خودم ـ مَعَاذَالله ـ با حيوان‌ها، با فلان، با فلان، همه چيز الآن شده تجربه ديني و اين حرف مزخرف و سخيف به عنوان دين الآن دارد جامعه بشري را به خود مشغول مي‌کند.

من اين تجربه را دارم، در برزيل که در يک سفر تبليغي رفته بودم، گفتند اينجا هزاران هزار دين هست، اگر يک نفر بيايد، سه نفر باشند و يک مطلبي را بگويند، ما دين را برايشان ثبت مي‌کنيم. چه هست؟ مبنايشان چيست؟ اعتقادشان چيست؟ هيچ! اين شخص علاقه دارد به اين علف، به اين گياه، به اين درخت، معتقد است که اين درخت اين اثر را دارد، اين گياه اين اثر را دارد، اين حيوان مثلاً فلان است! پس فردا هم مي‌گويند اين باطل است، يک دين ديگر، يک دين ديگر يک دين ديگر!! اين جز بيهودگي، جز تباهي و جز به سُخره گرفتن حقيقت دين نيست.

اول بايد دين را از انبياي الهي، از ابراهيم خليل، آن پيامبر توحيد که با بت‌پرست‌ها، با خورشيدپرست‌ها، با ماه‌پرست‌ها، با ستاره‌پرست‌ها و با همه پرستش‌هاي ناصواب ديگري که همين دين بود، گفتند «هذا الهنا». وقتي سامري آمد و در غيبت حضرت موسيٰ دين درست کرد؛ ﴿عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوار﴾،[25] گوساله‌اي را ساخت، اين گوساله صدا مي‌داد. آمد گفت: ﴿هذَا إِلهُكُمْ وَ إِلهُ مُوسَي﴾[26] خداي موسيٰ همين است. ﴿هذَا إِلهُكُمْ وَ إِلهُ مُوسَي﴾، سامريان مگر کم هستند؟ آقايان! مواظب سامري‌هاي قوم باشيد. در يکي از سخنراني‌ها حضرت علي(عَلَيْهِ السَّلام) در بصره داشت سخنراني مي‌کرد، يکي از آقايان داشت يادداشت مي‌گرفت که حسن بصري بود، حضرت فرمود: چکار مي‌کني؟ عرض کرد من يک يادداشت‌هايي مي‌گيرم. فرمود: تو همان سامري اين قوم هستيد، اين يادداشت‌ها را عوضي مي‌خواني، عوضي فهم مي‌کني.[27] مواظب باشيم اين دين را؛ يا نداشته باشيم ـ مَعَاذَالله ـ! يا اين دين‌هايي که با حماقت با سفاهت و سخافت همراه است، اينها را ما به خودمان راه ندهيم، به جامعه‌مان به فرزندانمان، به دخترانمان، به پسرانمان؛ حرف بسيار و بسيار سخيف و بي‌ارزشي است که به عنوان تجربه ديني امروز مي‌خواهند به خورد جامعه بدهند؛ چون نمي‌توانند بگويند که جامعه دين نداشته باشد، مي‌گويند نه، همه افراد بايد دين داشته باشند؛ ولي دين آزاد، هر کسي مي‌خواهد هر چيزي داشته باشد! اين درخت را، اين ستاره را، اين ماه را، اين زمين را، اين پدر را، اين مادر را، اين دختر را، اين پسر را، هر چيزي مي‌خواهد دوست داشته باشد! خدايت است؟ با آن زندگي کن، با همين خدا حال کن، عشق کن، به تعبير خودشان. اين از مزخرف‌ترين حرف‌هايي است که امروز به عنوان فيلسوفان دين هم دارند مطرح مي‌کنند و تجربه ديني اين تجربه تلخ را دارد براي بشريت تفسير قشنگ و زيبا دارد مي‌کند و اين حرف باطلي است.

لذا خدای عالم مي‌فرمايد: اگر در دنيا دين حق را و دين مبين را آشکارا نيابيد و نفهميد و ارتباط برقرار نکنيد، فرداي قيامت دير است: ﴿وَ يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِينُ﴾؛ فردا خواهند فهميد که حق چگونه است و ديگر آن فردا دور خواهد بود و دير است. اميدواريم که خداي عالم، فهم درست و حقيقي نسبت به دين را به همه ما مرحمت بفرمايد!

«نَسْئَلُك‏ اللَّهُم‏ وَ نَدْعُوك‏ بِاسْمِكَ الْعَظِيمِ الْأَعْظَمِ الْأَعَزِّ الْأَجَلِّ الْأَكْرَم يَا اللَّه‏ يَا رَحمن يَا رَحيم»!

بار الها گناهان ما را ببخش و بيامرز!

معرفت، ايمان و ارادت قوي نسبت به باورهاي اصيل دينت را به همه ما مرحمت بفرما!

فهم حقيقت قرآن و ايمان و باور به حقايق والاي قرآن را بهره همه ما بگردان!

خدايا اين ماه مبارک رمضان را که ماه خير و رحمت و برکت است، براي آحاد امت اسلام، در هر کجا که هستند، خير و موفقيت قرار بده!

مرضاي مسلمين، لباس عافيت بپوشان!

در دنيا و آخرت ما را با ولاي قرآن و عترت، محشور بفرما!

آني و لحظه‌اي ما را از قرآن و عترت، جدا مفرما!

دنيا را اکبر همّ ما قرار نده!

توفيق درک معارف و حقايقت را در اين ماه به نحو أحسن به همه ما، عنايت بفرما!

گذشتگان از اين جمع، ارواح مؤمنين و مؤمنات، ارواح طيبه شهدا و روح عالي امام امت را با ارواح انبيا و اوليايت، محشور بفرما!

در دنيا ما را موفق به زيارت قبور اهل بيت عصمت و طهارت و قبر مطهر رسول‌الله و در آخرت موفق به شفاعت آنها بفرما!

کشور ما را، نظام ما را، مملکت ما را، جوان‌هاي ما، حوزه‌هاي ما، دانشگاه‌هاي ما، مراجع عظام تقليد، مقام معظم رهبري همه را در پناه امام زمان هدايت و حمايت بفرما!

قلب مطهر آقايمان، مولايمان، امام زمانمان را از همه ما راضي و خرسند بفرما!

«بِالنَّبِيِّ وَ آلِه ‏وَ عَجِّلِ اللَّهُم‏ تَعَالَی فِي‏ فَرَجِ مَوْلَانَا صَاحِبِ الزَّمَان»

 

 

 

 

                                                                                                                 



[1]. سوره فاتحه، آيه4.

[2]. تفسير العياشي، ج‏1، ص21.

[3]. سوره فاتحه، آيه3.

[4]. سوره انفطار، آيات15 ـ 19.

[5]. سوره قدر، آيات1و2.

[6]. سوره بقره، آيه254.

[7]. سوره بقره، آيه166.

[8]. سوره آل‌عمران، آيه26.

[9]. سوره حجرات، آيه12؛ ﴿وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخيهِ مَيْتا﴾.

[10]. بحار الأنوار(ط ـ بيروت)، ج72، ص256.

[11]. الكافي(ط ـ الإسلامية)، ج2، 606.

[12]. سوره نور، آيه25.

[13]. سوره نساء، آيه87.

[14]. سوره نساء, آيه122.

[15]. سوره تکوير، آيه26.

[16]. سوره نور، آيه25.

[17]. النوادر(للأشعري)، ص22.

[18]. سوره اعراف، آيه53.

[19]. سوره حديد، آيه3.

[20]. سوره إخلاص، آيه1.

[21]. سوره آل‌عمران، آيه26.

[22]. سوره غافر، آيه16.

[23]. سوره إسراء، آيه110.

[24]. سوره اعراف، آيه180.

[25]. سوره طه، آيه88.

[26]. سوره طه، آيه88.

[27]. الإحتجاج علی أهل اللجاج (للطبرسي)، ج‏1، ص171 و 172.

دیدگاه شما درباره این مطلب
افزودن نظرات

محتوای سایت