پایگاه اطلاع رسانی اسراء: صاحبنظران علم اخلاق بر آنند كه بخشهاي آغازين علم اخلاق را آشنايي با رذايل اخلاقي و راه هاي زدودن آنها تشكيل می دهد؛ انسان، نخست بايد رذايل اخلاقي و نفساني را شناسايي و آنها را «دفعاً» يا «رفعاً» طرد كند؛ به اين معنا كه، اگر ندارد، بكوشد به آنها مبتلا نشود و اگر به آنها آلوده است، تلاش كند آنها را برطرف كند. آشنايي با رذايل اخلاقي براي طبيب روح، درست مانند آشنايي با سموم براي طبيب جسم لازم و سودمند است؛ تا خود به آنها مبتلا نشود و به ديگران نيز هشدار دهد تا به آن دچار نشوند و اگر دچار شدند، راه درمان را به آنان نشان دهد و آنان را درمان كند. در ادامه به بررسي عنصر «غفلت» به عنوان یکی از موانع ابتدایی سير و سلوك می پردازیم که توجه شما را به آن جلب می نماییم:
غفلت
در فنّ اخلاق، غفلت به عنوان «مانع»، و بيداري به عنوان «شرط لازم» تهذيب نفس و سير و سلوك شمرده شده است. مقدمه واجب سير و سلوك آن است كه انسان توجه كند كه «ناقص» است و بايد «كامل» شود و «مسافر» است و به زاد و راحله و راهنما نياز دارد. كسي كه عازم سفر است اگر نداند كه مسافر است و حرامي و راهزن در كمين اوست، اگر بخوابد، يقيناً گرفتار غارت راهزنان خواهد شد و اگر نخوابد و حركت كند، به مقصد ميرسد. شيطان صريحاً گفت من در كمينم: ﴿لأقعدنّ لهم صراطك المستقيم﴾ .
در مناجات شعبانيه نيز در باره بيداري از خواب غفلت آمده است: «إلهي لم يكن لي حول فأنتقل به عن معصيتك إلاّ في وقت اَيقظتني لمحبّتك» ؛ خدايا! من غافل بودم و هيچ توفيقِ حركت نداشتم مگر آنگاه كه تو مرا بيدار كردي؛ اما براي اين بيداري، تلاش و كوشش لازم است. صداي انبيا وقتي به گوش كسي برسد، او را بيدار ميكند؛ حتي اگر خوابيده باشد و انبيا هم آمدهاند تا مردم خوابيده را بيدار كنند، ولي اگر خواب كسي، سنگين باشد، صداي انبيا هم چنين انسان خوابيده را بيدار نميكند. از اين رو ذات اقدس خداوند به رسول اكرم (صلّي الله عليه وآله وسلّم) ميفرمايد: ﴿وما أنت بمُسْمِعٍ مَنْ في القبور﴾ ؛ كسي كه مرده يا خوابيده است سخن تو را نميشنود تا زنده يا بيدار شود. بنابراين، اولين شرط براي سير و سلوك، بيداري است. پس از بيداري و عزم بر حركت انسان سالك در مييابد كه براي حركت، زاد و توشه، مركب، راهنما و شناخت لازم است.
غفلت، چرك جان
غفلت كه يكي از موانع سير انسان به سوي خداست، از نظر فرهنگ دين، رجس و چرك است. اميرالمؤمنين (عليه السلام) ميفرمايد: «الغفلةُ ضلال النّفوس» ؛ غفلت، گمراهي جان است. از «مناجات شعبانيّه» نيز استفاده ميشود كه غفلت، چرك جان آدمي است. امامان معصوم (عليهمالسلام) در مناجات مزبور به خدا عرض ميكردند: خدايا! ما از تو شاكريم كه دلهايمان را از چرك غفلت پاك كردي: «فشكرتك بإدخالي في كرمك ولتطهير قلبي من أوساخ الغفلة عنك» منشأ هر آفتي كه از بيرون دامنگير ما ميشود، غفلت درون ماست و اگر در درون ما قلعه اعتقاد و التفات وجود داشته باشد آسيبي به ما نميرسد؛ غفلت از خدا و آيات او با تهذيب روح، سازگار نيست؛ زيرا روح انسان هر لحظه در برابر خاطرات تلخ و شيرين، حالت تازهاي دارد و در برابر هر حالت تازه، حكم جديدي طلب ميكند و حكم جديد را فنّ اخلاق بر عهده ميگيرد. كسي كه از پديدههاي درون خود غافل باشد، از درك موضوعات اخلاقي عاجز است و آنگاه از تشخيص احكام اخلاقي آنها هم ناتوان است و در اين صورت ناخواسته به دام گناه ميافتد. به همين جهت دستور پرهيز از غفلت به ما دادهاند. امام صادق (عليهالسّلام) فرمودند: «إيّاكم والغفلة فإنّه من غفل فإنَّما يَغْفَلُ عَنْ نفسه» ؛ از غفلت بپرهيزيد؛ زيرا به زيان جان شماست. پرهيز از غفلت براي پرهيز از زيانهاي جان آدمي است و انسان بايد در سود و زيان خود، موضوعات و احكام را يكي پس از ديگري خوب تشخيص بدهد. غفلتهايي كه در مورد حفظ مال و مانند آن است، ضرر دنيايي دارد؛ ولي غفلت از تزكيه و نزاهت روح،غفلت از جان است و خسارت بزرگي در پي دارد.
فُضُول و عَقُول
يكي از موانع مهمّ تهذيب نفس و سير و سلوك الي الله آن است كه ما همواره به بيرون از خود مينگريم و از خود غافليم و در حقيقت «فضول» هستيم نه «عقول»؛ فرق «فضول» و «عقول» اين است كه انسان عقول، ابتدا به درون و آنگاه به بيرون، ولي انسان فضول، همواره به بيرون از خود مينگرد و اين، مشكل ماست
ما وقتي موظّفيم ديگران را اصلاح كنيم كه خود را اصلاح كرده باشيم؛ امّا اين، مقدّمهاي «تحصيلي» است نه «حصولي» و بهانه به دست تاركان امر به معروف و نهي از منكر نميدهد؛ هيچ كس حقّ ندارد بگويد: چون خود را اصلاح نكردهام نبايد جامعه را اصلاح كنم؛ زيرا انسان، موظّف است هر چه سريعتر خود را اصلاح كند. اصلاح نفس، مقدور همه ماست وگرنه خداوند آن را بر ما واجب نميكرد. البته در آغاز، دشوار است، ولي سختي آن كاذب است و در درون هر كاذبي، صادقي نهفته است. چيزي كه سختي آن دروغ است، آساني آن راست است. انسان موظّف است جان گرسنه و تشنه خود را با فضايل و كرايم اخلاقي، سير و سيراب كند و آنگاه مقداري هم به غير خود بچشاند؛ يعني پس از تهذيب خود به فكر تهذيب ديگران باشد.
اگر خود را اصلاح نكردهايم در حقيقت معروف را دوست نداشته و از منكر منزجر نبودهايم و گرنه به معروف عمل ميكرديم و از منكر باز ميمانديم. امام اميرالمؤمنين (عليه السلام) نيز ميفرمايد: پروردگارم به من قلبي عَقول و لساني سَئول بخشيده است: «إنّ ربّي وهب لي قلباً عقولاً ولساناً سؤولاً» ؛ قلب عقول قلبي است كه عاقلانه بينديشد و لسان سَئول لسان پر سؤال است كه هرچه را نداند ميپرسد.
غفلت در عبادت
از چيزهايي كه براي همه ما دردآور است و ما را رنج ميدهد، اين است كه ما در متن بهترين پايگاه اخلاق يعني عبادات خود در فكر خارج آن هستيم! در متن عملي كه براي ما سازنده است متوجّه امور ديگريم؛ مثلاً، انسان در نماز كه مناجات عبد با مولا و بهترين وسيله براي ندا و نجواي بنده با خداست، متوجه نيست كه چه ميگويد. او نه تنها از معارف نماز، آگاه نيست و نه تنها مفاهيم آن را در ذهن نميگذراند بلكه به خارج از آن ميپردازد.
گاهي انسان بر طبق شريعت نماز ميخواند، يعني واجبات و مستحبات وضو و نماز را رعايت ميكند، ولي حضور قلب ندارد اين نماز گرچه از نظر فقهي باطل نيست، ليكن از نظر اخلاقي و كلامي نمازي بياثر است. تأمين حضور قلب در نماز، بسيار مشكل است. با اين كه هر نماز چند دقيقه، بيشتر طول نميكشد، اين هنر در نمازگزار نيست كه موقع نماز خود را ضبط كند. اگر انسان همان چند دقيقه، خود را ضبط كند و بداند با چه كسي سخن ميگويد، بقيه امور او تأمين است؛ امّا چون در همان چند دقيقه، قدرت حضور و ضبط ندارد، ساير امور او هم ناكام است.
عبادت، آنگاه در تهذيب روح و تزكيه جان مؤثر است كه عبادت كننده به مضامينش عارف و معتقد باشد و آنها را در ذهن خود حاضر كند؛ امّا اگر در متن عبادت، غفلت داشته باشد، ديگر راه براي تزكيه او نيست. غفلت به تعبير ائمّه (عليهمالسلام)، چرك روح است . وقتي آينه شفّاف دل را چرك بپوشاند، چيزي را نشان نخواهد داد و اگر ما در متن عبادت، گرفتار غفلت و چرك شويم، راهي براي تهذيب روح نداريم.
راه حلّ مشكل
آنچه گفتيم تحليل درد بود؛ اما راه درمان را نيز بايد بشناسيم. چون تهذيب روح، بدون شناخت درد و آشنايي با راه درمان آن ممكن نيست. راه حلّي كه قرآن ارائه ميدهد يكي «مراقبت از خود»، و ديگري «ياد خدا» است؛ انسان بايد اوّلاً مواظب جلسات، خواندني ها، شنيدني ها، خوردني ها و پوشيدني هاي خود باشد؛ مواظب باشد چه سخني را ميشنود و چه مي گويد، دقّت كند كه در كنار سفره غذاي حلال مينشيند يا حرام؟ لباسي را كه بر تن ميكند بايد گذشته از حلال بودن، لباس شهرت نباشد. گاهي شخص لباسي ميپوشد تا مشهور شود و هنگامي كه از كوي و برزن ميگذرد لباسش جلب توجّه كند. اين نشان ميدهد كه او گرفتار خود بيني است.
اگر انسان، مواظب جلسات علمي خود باشد و سخني جز براي رضاي خدا و به سود جامعه اسلامي نگويد، به تدريج زمينه فراهم ميشود تا به ياد خدا دل ببندد. وقتي به ياد خدا دل بست، به آساني خاطرههاي خوب در ذهنش ترسيم ميشود. از اين رو قرآن كريم، ذكر خدا را براي غفلتزدايي و قرب به حق به ما ميآموزد.
راه غفلتزدايی
راه غفلت زدايی، چنانكه گذشت، «ذكر» است؛ كتاب و سنّت براي غفلتزدايی از انسان، اذكار را به عنوان ادعيه و عبادات، مشخّص كردهاند تا انسان، هنگام صبح، ظهر، شام، قبل و بعد از خواب، هنگام خوردن غذا و پس از آن، هنگام مشاهده مرده يا بيمار يا بعد از بهبودي از بيماري و در روزهای هفته و در ساعات روز و در اعياد دينی و مانند آن، ذكری مناسب بگويد .
اصولاً گفتند هر كاری كه مي كنيد، در آغاز ﴿بسم الله الرحمن الرحيم﴾ بگوييد كه به اين ترتيب، آن كار نمی تواند چيزي جز واجب و مستحبّ باشد. البته اگر مباح هم باشد مي شود به آن، صبغه عبادی داد.
نمازهای پنجگانه شبانه روز از بهترين مصاديق ذكر خدا و از مهمترين عوامل غفلتزدايی است: ﴿أقم الصّلوة لذكري﴾ و نمازگزار با خداي خود مناجات دارد: ﴿المُصلّي يُناجي رَبَّه﴾
اذكار ديني افزون بر آن كه از انسان غفلت زدايی مي كند، معارف الهی را نيز آموزش مي دهد و رهتوشه معرفتی مسافران به سوی خدا را فراهم می كند،
ائمّه (عليهم السّلام) دستور دادهاند كه ذكر و دعايی را كه ما ارائه مي كنيم بگوييد و آن را كم يا زياد نكنيد.
سوء ظن به خود
پس از نجات از غفلت، بايد نسبت به آنچه انسان را دوباره به غفلت مي كشاند، هشيار بود و از اين رو انسان بايد هم نعمتهای خدا را بشناسد و هم بداند كه در همه حالات، در مشهد و محضر الهي است و هم نسبت به خود، خوش گمان نباشد؛ زيرا خوش گماني باعث ميشود كه انسان كارهاي خود را حمل بر صحّت و آنها را توجيه كند و توجيه كردن تبهكاريها غفلتزاست و با تهذيب روح، سازگار نيست. چنين كسي، ديگر به توبه و مانند آن راه نمييابد تا تبهكاريهاي گذشته را ترميم كند؛ زيرا كارهاي خود را، زشت نميپندارد تا از آنها توبه كند
انسان نسبت به ديگران نبايد سوء ظنّ داشته باشد؛ مگر اين كه شواهدي بر آن دلالت كند، ولي نسبت به خود بايد سوء ظنّ داشته باشد. انسان وقتي نسبت به خود بد گمان باشد، اصل را بر اين قرار نميدهد كه انسان خوبي است و كارهاي خوب ميكند، بلكه اصل را بر اين قرار ميدهد كه ممكن است گناه و خلاف بكند. از اين رو كارهاي خود را فوراً حمل بر صحّت نميكند بلكه می كوشد با ترازوی اِلهي آن را ارزيابي كند. اين حالت سوء ظنّ، زمينهای خواهد شد تا انسان يافتههاي خود را بررسی كند.
جمع بندی
پس غفلت نه تنها رابطه بين انسان و خدا را تيره می كند، بلكه رابطه بين انسانها را نيز تاريك می كند. باتيرگی رابطه بين انسان و خدا و تاريكی رابطه انسان با ساير انسانها، هرگز كسی مهذّب و مُطهّر نخواهد شد.
مطلب ديگر، آن استكه اگركسي رابطه خود را با خدا از طريق غفلتزدايی، مستحكم كند، مشمول مهر خداوند خواهد بود و او دلهاي جامعه را نيز به سَمت وي متوجّه خواهد كرد. اين كه حضرت ابراهيم خليل به خدا عرض كرد: ﴿فاجْعَل أفئدةً مِن النّاس تَهوي اليهم﴾ ؛ يعنی، خدايا! دلهاي عدّهاي از مردم را به سمت فرزندان من متوجّه كن براي همين است كه اگر كسي رابطهاش را با خدا محكم كند، او دلهاي ديگران را هم به سَمت وي متوجّه ميكند و اين تنها در نتيجه اجابت دعاي ابراهيم (سلام الله عليه) نيست؛ بلكه به عنوان يك اصل كلّي در قرآن كريم آمده است: ﴿إنَّ الّذين آمنوا وَعَمِلوا الصّالحات سَيَجعَلُ لَهُمُ الرّحمنُ ودّاً﴾ ؛ خداوند، مودّت مؤمناني كه داراي اعمال صالحند، در دلهاي ديگران مستقرّ ميكند.
.......................................................................................
منبع: کتاب «مراحل اخلاق در قرآن» اثر آیت الله العظمی جوادی آملی