15 04 2021 280361 شناسه:
image

«چگونه زیستن بر مبنای عقلانیت وحیانی» جلسه سوم

پایگاه اطلاع رسانی اسراء؛ سلسله سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جواد آملی با عنوان«چگونه زیستن بر مبنای عقلانیت وحیانی» ویژه ایام ماه مبارک رمضان 1442ه‍ ،

پایگاه اطلاع رسانی اسراء؛ پخش زنده سلسله سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جواد آملی با عنوان«چگونه زیستن بر مبنای عقلانیت وحیانی» ویژه ایام ماه مبارک رمضان 1442ه‍ ، هر روز ساعت 14 عصر  از تلویزیون اینترنتی اسراء پخش می گردد.

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمد لله رب العالمین و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین» به توفیق و عنایت الهی سومین روز از ماه مبارک رمضان را پشت‌سر میگذاریم و از عنایتهای الهی و دعاها و مناجاتهای این ماه عزیز و شب و روز گرامی آن بهرهمند و برخورداریم خدا را به حرمت و عظمت این ماه سوگند میدهیم که إنشاءالله همه برکات و خیراتش را بر امت اسلام در هر کجای عالم که هستند ارزانی بدارد و توفیق فهم و درک و آشنایی به وظایف و همچنین عمل به وظایف را به همه ما مرحمت بفرماید بحثی که در این ایام در جوار رحمت رب العالمین به برکت ماه مبارک رمضان در جمع شما برادران و خواهران ایمانی داریم تحت عنوان چگونه زیستن بر مبنای عقلانیت وحیانی است انسان همانطوری که بیان شد سه چگونگی در پیشاپیش او هست و پرسش اصلی و اساسی برای او وجود دارد چگونه بودن چگونه زیستن و چگونه شدن و تمام تلاشش هم باید این باشد که به این پرسشهای اصلی و اساسی پاسخ بدهد و خود را مطابق با برنامههای این سه چگونگی که براساس یک معرفت عقلانی و عقلانیت وحیانی برای او حاصل میشود خود را پیش ببرد و راهبری کند به گذشته برنمیگردیم به آنچه که در باب چگونه بودن و چگونه شدن صحبت شد برنمیگردیم و به اینکه سامانه و پایگاه معرفتی ما عقلانیت وحیانی هست هم برنمیگردیم زیرا اینها مباحثی بود که در جلسات گذشته از آنها صحبت شد وارد چگونه زیستن میشویم که عرض کردیم رابطه بین چگونه بودن و چگونه شدن را با چگونه زیستن تأمین میکنیم مراد از چگونه زیستن این است که این دورهای که در این دوره انسان در حیات طبیعی و عالم دنیا زیست میکند و میزید باید چگونه زیستی را تجربه بکند و چگونه زیستی برای او باشد تا به چگونه شدن و آن حقیقت نهایی که راهیابی به سعادت ابدی هست این برای انسان حاصل بشود از این منظر ما بسیار نیاز داریم که زیستگاه خودمان را بشناسیم و نوع تعامل با زیستگاه خودمان را هم بیابیم از اینرو مهمترین عنصری که در این رابطه دخیل است و معرفتی که میتواند برای ما کارساز باشد این است که این زیستگاه ما که از او به دار دنیا یاد میکنیم چگونه محلی است و دار دنیا را بایستی چگونه شناخت بسیار مهم است که ما دنیا را آنگونه که هست بشناسیم اولاً و تعامل مناسب و شایستهای با دنیا داشته باشیم ثانیاً که اگر این دو امر اتفاق بیفتد انسان میتواند تجربه کند چگونه زیستن را و خود را مهیّا بسازد برای چگونه شدن در باب دنیا و اینکه چه سرایی است چه ویژگیهایی دارد هیچ علمی و هیچ دانشی عهدهدار بیان آن نیست جز وحی هیچ علمی اعم از علم طبیعی علم ریاضی علم تجربی و سایر علومی که بشر آنها را فرا میگیرد هرگز در باب اینکه دنیا چه حقیقتی است و چه ویژگیها و خصایصی دارد و انسانها باید با این دنیا چگونه رفتار کنند در هیچ علمی از علوم بشری این امر ساخته نیست هیچ علمی نمیتواند تحلیل کند و حقیقت و کنه دنیا را به ما بنمایاند آنچه که ما از دنیا میتوانیم به ظاهر بیابیم همین خورشید و ماه و شمس و قمر یا جریانات افلاک و سماوی و کیهانی از یک سو و امور زمینی و معادن و عناصر و معدنیات و نظایر آن است این همه مسایلی که دانشهای ریاضی و طبیعی برای ما از او وا میکاوند و سخن میگویند اما اینکه دنیا نیست اینکه محل زیست انسان نیست اینها یک سلسله آیات الهیاند یک سلسله اشیاء و طبایعی هستند که در این دنیا وجود دارند اگر خدای عالم فرمود ﴿إِنَّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیَا بِزِینَةٍ الْکَوَاکِبِ﴾ میفرماید که این ستارگان این جریانات سماوی این آمد و شد ثوابت و سیارات و امثال ذلک اینها زینت حیات دنیاست حیات دنیا این نیست که ما ستاره و ماهی را ببینیم یا زمین و آسمانی را ببینیم یا دریای نیلگون را مشاهده بکنیم یا صحرا و طبیعت را اینها هیچ کدامشان دنیا نیستند اینها نشانهها و آیاتی است که خدای عالم برای این سرا قرار داده تا انسان در این سرا احساس دلتنگی نکند احساس خستگی نکند یک سلسله اموری باشد که در کنار حیات و زندگی انسانی در عالم طبیعت نشاطآور باشد و الا خدای عالم که همه هستی در اختیار اوست در این مرحله نازله که از آن به دنیا یاد میکند که نازلترین و پستترین نشئه هستی هست برای این دنیا اموری را قرار بدهد که ناچیزند و قدرت ماندگاری ندارند بقاء و پایداری ندارند زوال و فرسودگی آنها را احاطه میکند اصلاً خدای عالم برای این عالم که از او به دنیا یاد میکند هیچ وقعی هیچ جایگاه حرمتی و ارزشی قائل نیست بلکه او را متاع قلیل میشناسد دنیا را یک ویران‌کده و خراب‌کدهای میشناسد که در حقیقت بالضروره انسانها باید در او زیست کنند بنابراین ما در گام نخستین برای چگونه زیستن لازم است که زیستگاه خودمان را بشناسیم و بدانیم که این محل زیستن ما چگونه حقیقتی دارد و باید با او چگونه رفتار کرد عدهای میپندارند که دنیا فقط یک مکان است یک سرا و دار است مثل یک سالن بزرگی که به شب و روز به اصطلاح زینت شده به ماه و خورشید زینت شده به گل و گیاه زینت شده به صحرا و دریا تزیین شده و امثال ذلک اصلاً دنیا را نمیشناسند دنیا را یک خانهای میدانند یک سرایی میدانند یک سالن بزرگی میدانند که این سالن بزرگ دارای چنین جهاتی و چنین جلوههایی هست همین این نگاهی که انسانها به عالم دنیا دارند همین است فکر میکنند همانطوری که حیوانات و نباتات و جمادات و معادن و عناصر در این دنیا هستند و این دنیا برای آنها یک محلی است یک جایگاهی است که احیاناً استقرار دارند حرکتی دارند و سعی و تلاشی در این نشئه دارند دنیا یعنی همین یعنی یک محلی و یک مکانی یک سالن وسیعی که چنین ویژگیهایی دارد زمینش آن است آسمانش آن است ستارگانش و ثوابتش و امثال ذلک نه این یک اشتباه کاملی است که بشر امروز این زیستگاه را و این محل ولادت تا محل مرگ و موطن مرگ را یک جای سکونت و جای ماندگاری و زیست میداند اما از حقیقت این عالم خبری ندارد عالم دنیا یک حقیقت زنده است یک حقیقت ناآرام اهل حرکت تغییر بیثباتی و تغییر و حرکت بلکه زوال و فنا و امثال ذلک در این عالم از ویژگیهای این عالم است آن چیزی که ما از او به عنوان دنیا یاد میکنیم و او را از نشئه طبیعت میخوانیم یک جهات دیگری را در حقیقت دارد که نمیتواند انسان را آنگونه که شایسته است در حقیقت با او وارد تعامل و سازندگی بشود لازم است ما دنیا را بشناسیم و حقیقت دنیا را بدانیم و آن را یک موجود زندهای بشناسیم که یک حلقه از حلقات حیات و زنجیره حیات است این بسیار مهم است که دنیا یک موجود زنده پویا متحرّک و اهل تعامل و در عین حال باعث میشود که انسان با او نحوه زیستن را تجربه کند و برای خود آن را آنگونه که هست بسازد لازم است از این جهت ما به حقیقت دنیا به باطن دنیا به آن چیزی که خدای عالم به عنوان دنیا آفرید و او را معرفی کرد و ویژگیهایش را ذکر کرد او را با آن ویژگی بشناسیم شما میبینید خدای عالم در قرآن در باب دنیا و خصایص او و جهات وجودی او فراوان سخن گفته است و ما را به حقیقت دنیا آشنا کرده است در منابع وحیانی کلمات و فرمایشات ارزشمندی از رسول گرامی اسلام و مولایمان علی بن ابی‌طالب(علیه السلام) و سایر امامان بزرگوار و به تبع آنها حکمایمان عرفایمان ادیبان‌مان از دنیا سخن گفتند و جریانهای وجودی این دنیا را برای ما وا کاویدند تشریح کردند باز کردند و انسانی که این عالم را نشناسد جهان طبیعت را نشناسد و این حلقه از حلقات هستی را به درستی نداند نحوه تعامل با او را هم نخواهد دانست و نمیداند که با این عالم بایستی چگونه رفتار کند و چگونه در حقیقت خودش را با این عالم منطبق کند اگر انسان بداند که عالم دنیا یک موجود زنده است و با انسان آنگونه که او بخواهد رفتار میکند انسان میتواند دنیا را یک موجود مرده و غیر متحرک بداند و نسبت به او اصلاً هر آنچه که خودش دوست دارد و مطلوبش هست رفتار کند اما آیا دنیا هم با او اینگونه رفتار خواهد کرد یا دنیا یک جریانی از حیات است که با ویژگیهای فراوانی همراه است و زمینه را برای اینکه انسان را در این دنیا یا به زمین بزند و یا به آسمان ببرد و یا او را وضیع و خاضع کند یا او را رفیع و بلند مرتبه بگرداند بسیار قدرتمند است بسیار همراه است انسان میتواند با این دنیا به عرش برود و میتواند با این دنیا سقوط کند و به دره هلاکت و انحطاط بیفتد و این به جهت آن است که این تعامل با دنیا برای انسان امکانپذیر است و میتواند این دو گونه بودن را تجربه بکند اگر چنین شناختی برای ما نسبت به عالم دنیا پیش بیاید و ما نسبت به عالم دنیا اینگونه خودمان را تطبیق بدهیم آنگاه نوع تعامل ما و تطابق ما با جریان طبیعت و عالم طبیعت دگرگون میشود چگونه زیستن ما تغییر میکند اگر ما دنیا را یک سالنی یک داری یک مکانی فقط بدانیم که در این دار و سالن هیچ جهاتی از او برای ما نیست ما فقط در یک مکانی زندگی میکنیم اما اینکه دنیا با ما در تعامل است امکان رفعت و صعود را میتواند فراهم آورد و امکان سقوط و انحطاط را میتواند برای انسان فراهم آورد هم میتواند متجر اولیای الهی باشد هم میتواند محل سقوط و هبوط انسانی باشد بله همین دنیاست همین موجودی که زنده است دارای حیات است حلقهای از حلقات هستی است و این زنجیره هستی برای انسان بعد از گذر از عالم جماد و نبات و حیوان به این سرا میرسد که این سرا خود از حیاتی است و از یک زندگی برخوردار است قرآن مجید که کلام خداست و وحی است به گونهای بسیار روشن و واضح دنیا را برای ما تشریح میکند و براساس همین تشریح هم هست که طبعاً نبی گرامی اسلام و اهل بیت(علیهم السلام) برای ما راجع به این دنیا سخن میگویند إنشاءالله این روزها براساس همین مقدمهای که بیان شده است ما به دنیا و چگونگی حیات دنیا و همچنین چگونه تعامل با نشئه طبیعت با هم سخن خواهیم گفت زیرا چگونه زیستن کاملاً بستگی دارد و تعلق به این معنا دارد که ما چگونه این دنیا را شناختیم و با این دنیا داریم چگونه تعامل میکنیم این بسیار مهم و حیاتی است عبارتهای سنگینی در این رابطه مطرح است که ما برای اینکه خودمان را با این حیات آشنا بکنیم و بدانیم که دنیا یک سرا و مکان و شرایط زیستی نیست که برای جماد و نبات و حیوان است بلکه این حقیقتی که به عنوان دنیا از او یاد میشود حقیقتی است که باعث میشود انسانها به گونه دیگری رفتار بکنند جا دارد که از مولایمان علی بن ابی‌طالب(علیه السلام) که به صورت بسیار روشن و واضح ابعاد این دنیا را تشریح کرد پیشینه این دنیا را برای انسان بازگو کرد و انسان را در این دنیا که این دنیا با انسان چه میکند را برای انسان باز میکند و میفرماید که مثلاً دنیا جایگاهی است که «أَوَّلُهُ نُطْفَةٌ وَ آخِرُهُ جِیفَةٌ» آیا تاکنون کسی اینگونه دنیا را تشریح کرده است این عالمی که این داری که این سرایی که انسان با نطفه بودن که یک آب گندیده است آغاز میشود و سرانجام او هم جیفه و مردار است منتهی میشود و عاقبت انسان به لحاظ جریان مادی او این است آیا نباید این دنیا را بشناسیم آیا این دنیایی که با انسان چگونه رفتار میکند و چگونگی رفتار و تعامل او با ما زمینه چگونه زیستن ما را فراهم میکند نباید دنیا را بشناسیم یک بیان بسیار واضح و روشنی را یکی از اصحاب علی بن ابی‌طالب(علیه السلام) در باب آن شخصیت متعالی بیان کرده است چون او به گونهای دنیا را تشریح کرد باز کرد و برای ما حقیقت دنیا را نمایاند که به وضوح کامل ما میتوانیم به عمق این حلقه از حیات و به این حلقه از زنجیره حیات برسیم و خود را وابسته و متعلق به دنیا نکنیم شما شنیدید در منابع وحیانی ما که «حُبُّ الدُّنْیَا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَة» هر خطایی هر عصیانی هر طغیانی هر انحرافی منشأش محبت به دنیاست عجیب انسان مگر به مکان دل میدوزد مگر به سرایی که فقط زیستن‌گاه اوست علاقه‌مند میشود به این حد انسان دل میاندازد که تعلقی پیدا بکند و بعد براساس او این همه خطایا و اشتباهات و عصیانها و طغیانها از او سر بزند «حُبُّ الدُّنْیَا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَة» یعنی محبت به دنیا سرمنشأ همه خطاها هست دنیا چیزی است که انسان میتواند به او دل ببندد تعلق خاطر پیدا کند تمام هستیاش را برای دنیا بدهد حالا إنشاءالله با بیاناتی که ملاحظه خواهید فرمود در رسای این دنیا و اینکه چه ماهیتی دارد و اینکه دیگران این دنیا را چگونه دیدند و با این دنیا چگونه معامله کردند فرعونیان و نمرودیان و کسانی که طواغیت روزگار خود بودند با این دنیا چگونه تعامل کردند و دیگرانی که از این دنیا دل بریدند و خود را به سرای دیگر متعلق دانستند چگونه بوده است «این جهان خود حبس جان‌های شماست هین روید آن سو که صحرای شماست» آن جایی که انسان متعلق به آن دیار است این دنیا نیست اگر انسان به این دنیا تعلق داشت و این دار برای انسان بود هرگز او را رها نمیکرد اینکه انسان این دار را رها میکند معلوم است که این جایی نیست «چند روزی قفسی ساختهاند از بدنم» وگرنه این عالم این نشئه نشئه حیات و زیست شایسته انسانی نیست انسان صاحب روحی است صاحب جانی است صاحب ملکوتی است که در این دنیا نمیگنجد «این جهان زندان و ما زندانیان حفره کن زندان و خود را وا رهان» وقتی عارفان و حکیمان ما براساس آموزههای وحیانی میخواهند این دنیا را تشریح کنند میگویند این دنیا زندان است «این جهان زندان و ما زندانیان حفره کن زندان و خود را وا رهان» عده‌ای تمام تلاش‌شان این است که این جهان را بشکافند سقف طبیعت را بشکافند و خود را به سرایی برسانند که جانشان و روحشان به آن سرا تعلق دارد اما عدهای در همین دنیا تمام تلاش و کوشش آنها است که در همین دنیا بمانند بیایید با هم براساس بنیانهای معرفتی اصیلی که از عقلانیت وحیانی به تراث داریم این دنیا را بشناسیم و براساس یک شناخت صحیح تعامل سازنده با دنیا داشته باشیم نه با دنیا قهر بکنیم و نه با دنیا آشتی کنیم نه دنیا را کلاً و طرّاً رها بکنیم و نه دنیا را جایگاه ابدی خود بدانیم و آن را آرامگاه بخوانیم نحوه شناخت ما از دنیا بسیار اثر میگذارد که ما چگونه زیستن را تجربه بکنیم چگونه زیستن در مسیر چگونه شدن چون فرمودند که «کَمَا تَعِیشُونَ‏ تَمُوتُون» نهایت شما به بدایت شما مربوط است غایت و هدف شما به بودن شما و چگونه زیستن شما مربوط است «کَمَا تَعِیشُونَ‏ تَمُوتُون» به همانگونه که به این پرسش که چگونه زیستن است پاسخ گفتید چگونه شدن را هم پاسخ دریافت خواهید کرد به هر صورتی که در دنیا بخواهید زیست کنید و تعامل داشته باشید نهایت شما هم به همان‌جا خواهد بود یک پردهای را یک گوشهای را از نوع تعامل علی بن ابی‌طالب(علیه السلام) که این امام العارفین است و حقیقت را آنگونه که هست شناخته است ما تا دنیا را بشناسیم خیلی کار داریم عمده ما که گرفتار گناه و معصیت و خطا و عصیان هستیم برای آن است که دنیا را نشناختیم امکان ندارد که کسی دنیا را بشناسد و آنچه که در دنیا به عنوان زخارف دنیایی است بداند اما در عین حال به این دنیا دل ببندد مثالهای بسیار روشن و واضحی را از جایگاه قرآن کریم و بیانات معصومین خصوصاً علی بن ابی‌طالب(علیه افضل صلوات المصلین) داریم که این را باید به درستی بیان کرد اگر گفتند «الدُّنْیَا سِجْنُ الْمُؤْمِن‏» این سخن همان سخنی است که عارفان ما گفتند «این جهان زندان و ما زندانیان حفره کن زندان و خود را وا رهان» اگر ما این دنیا را از جایگاه یک زندان بشناسیم یک سرایی که ما را در آن حبس کردند ما در این قفس محبوسیم دنیا جایگاه انسان مؤمن نیست «الدُّنْیَا سِجْنُ الْمُؤْمِن‏» زندان است و اگر انسان ایمانی زیست کند میتواند در همین سجن به گونهای باشد که قدرت پرواز بیابد و در ملکوت سیر کند اما اجازه بدهید در بخش پایانی این عرایضم یک گوشهای را یک پردهای را از نحوه تعامل علی بن ابی‌طالب(علیه السلام) با دنیا و اینکه حضرت در این دنیا چگونه میزیست تا چگونه زیستن را ما بر مبنای عقلانیت وحیانی از مولایمان علی بن ابی‌طالب الهام بگیریم و متأثر از آن چگونه زیستن باشیم البته مولایمان علی بن ابی‌طالب در عمق و اوج معرفت است ما هرگز انتظار نداریم که چنین نوعی از حیات را و چگونه بودنی که علی بن ابی‌طالب در عالم دنیا تجربه میکند را مثل او باشیم این شدنی نیست این عالی است که احدی به بلندای وجود علی بن ابی‌طالب نمیرسد «یَنْحَدِرُ عَنِّی السَّیْل‏ وَ لَا یَرْقَی إِلَیَّ الطَّیْر» احدی نمیتواند در اوج وجود علی بن ابی‌طالب پرواز کند ما در همین دامنهها هستیم در دشت وجودی هستیم که علی بن ابی‌طالب سر به فلک دارد و در آسمانها سیر میکند و او کوه بلندی است که هر گاه باران بیاید از او سیل ساتر و جاری میشود یکی از اصحاب علی بن ابی‌طالب به دربار معاویه رفت معاویه از همه بهتر علی بن ابی‌طالب(علیه السلام) را میشناخت این موجودی که از همه خبیثتر بود معاویه (علیه الهاویة) میدانست که این شخصیت یک شخصیت ممتاز و یگانهای است اما محبت به دنیا عشق به مقام علاقه به دنیا او را به گونهای ساقط کرده بود که با علم و آگاهی و شناخت نسبت به جایگاه علی بن ابی‌طالب اینگونه با او خصومت و دشمنی کرد و با او جنگید و تا مرز شهادت علی بن ابی‌طالب جلو آمد تا او را از صفحه روزگار محو بکند برای مرگش گریست اما با او دشمنی و عداوت کرد چرا چون مقام را دوست داشت دنیا را دوست داشت چگونه زیستن را در سایه محبت به دنیا داشت تجربه میکرد علی بن ابی‌طالب چگونه زیستن را در سایه فراق و دوری از دنیا اما او در سایه دوستی و محبت به دنیا این دو چگونه زیستن در پیش روی ماست جامعه ما بایستی از این هر دو عبرت بگیرد از زندگی معاویه و معاویهصفتان که چگونه با دنیا تعامل کردند از یک سو از زندگی مولایمان علی بن ابی‌طالب و چگونگی زیست او با دنیا و تعامل او با دنیا هم بایستی ما درس بگیریم این صحابی که آمد در مجلس معاویه معاویه از او خواست که علی بن ابی‌طالب را ترسیم کند تصویر بدهد و معرفی کند که چه شخصیتی بود احتراز میکردند سعی میکردند که این محبت به علی بن ابی‌طالب(علیه السلام) را اظهار نکنند چون معاویه (علیه الهاویة) هر کسی که با علی بن ابی‌طالب دوستی داشت با او مقابله میکرد با او برخورد میکرد و او را میکشت به هر نحوی او را با او مبارزه میکرد اما این شخص مجبور شد یا به هر دلیلی خود را به معاویه بافته بود و در مقام تشریح شخصیت علی بن ابی‌طالب در گوشهای و پردهای از زندگی آن حضرت که تعامل با دنیا بود را تشریح کرد گفت معاویه من شاهد بودم «فَأَشْهَدُ‏» من خودم شاهد بودم خودم دیدم نه اینکه شنیده باشم دیدم شبهایی که تاریکی همه جا را گسترانیده بود و سیاهی و ظلمت شب همه را فرا گرفته بود علی بن ابی‌طالب در محراب عبادت خودش برمیخاست «لَقَدْ رَأَیْتُهُ فِی بَعْضِ مَوَاقِفِهِ ... وَ هُوَ قَائِمٌ فِی مِحْرَابِه» در برخی از موقعیتها علی بن ابی‌طالب در محراب عبادت قرار میگرفت و حالا نگاه کنید حالا ببینید یک بخشی است که انسان در پیشگاه خدای عالم ساجد است این جنبه اثباتی است خاضع است راکع است قانت است ساجد است این جنبههای اثباتی شخصیت علی بن ابی‌طالب(علیه السلام) اما برای اینکه خودش را به آن طرف به این صورت ببندد و این تعلق را به جانب الهی برای خود بگشاید حتماً بایستی این بند را و این زنجیر اسارت و حقارت دنیا را از پای خود باز کند دست زمانی به سمت خدا دراز میشود که پایبندی مانند دنیا نباشد اگر پای‌بندی انسان را بست و متعلق به زمین کرد ﴿اثَّاقَلْتُمْ إِلَی الْأَرْضِ أَ رَضیتُمْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا﴾ راضی شد به حیات دنیا دل بسته شد به حیات دنیا دیگر دست به سمت خدا دراز نخواهد شد آن دستی به سمت خدا به حق دراز میشود به راستی دراز میشود که «و قد مددت الیک یدی و نصیبت الیک وجهی» آن کسی میتواند چهرهاش را به سمت خدا بدوزد و دستش را به سمت خدا نیازمندانه دراز کند که پایش را از طبیعت درآورده باشد و در مرداب طبیعت و گرداب عالم دنیا گرفتار نیامده باشد این شخص میگوید علی بن ابی‌طالب(علیه السلام) در حالی که محاسن خودش را گرفته بود «یَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السَّلِیمِ وَ یَبْکِی بُکَاءَ الْحَزِین‏» آنگوهای که انسان مارگزیده چگونه انسانهای مارگزیده به خود میپیچند علی بن ابی‌طالب از گزش دنیا اینگونه هراسناک بود دنیا گزشی دارد دنیا سمّ مهلکی دارد دنیا نیشی دارد که اگر خدای ناکرده در وجود انسانی قرار بگیرد انسان را فلج میکند از فکر و از عقل و از روحیات و همه و همه چیز انسان را ساقط میکند «یَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السَّلِیمِ وَ یَبْکِی بُکَاءَ الْحَزِین‏» محاسنش را میگرفت و همانند مارگزیده به خود میپیچید و همانند یک انسان محزون و حزین میگریست و گریه میکرد بعد به دنیا خطاب میکرد «یَا دُنْیَا یَا دُنْیَا إِلَیْکِ عَنِّی ... هَیْهَاتَ غُرِّی غَیْری»، با چه ادبیاتی با چه بیانی با چه صراحت لهجهای را خطاب میکرد دنیا اگر یک موجود مردهای باشد آیا کسی او را خطاب میکند آیا علی بن ابی‌طالب وقتی با دنیا اینگونه سخن میگوید مگر نمیشناسد دنیا را دنیا مگر موجود زنده است دنیا اگر یک مکانی باشد یک سرایی باشد فقط یک جایگاهی باشد که یک زیستن‌گاه موقت باشد دیگر کسی با او وارد اینجور گفتگو نمیشود اینجور با او خطاب و عتابگونه سخن نمیگوید میگوید «لَا حَاجَةَ لِی فِیکِ قَدْ طَلَّقْتُکِ ثَلَاثاً لَا رَجْعَةَ فِیهَا» من توی دنیا را سه طلاقه کردن و هیچگونه بازگشتی در این سه طلاقه کردن نیست عجیب است بسیار شگفت است اگر علی بن ابی‌طالب را ما در آن اوج میبینیم و دست نیازش را به سوی خدا باز شده میبینیم و چهرهاش را به سمت پروردگارش گشوده میبینیم برای آن است که اینگونه خود را وا رهاند «این جهان زندان و ما زندانیان حفره کن زندان و خود را وا رهان» او خود را وا رهانیده بود او از این جهان طبیعت رسته بود و سر در آسمان داشت و در طبیعت بالضروره حرکت میکند این نحوه تعامل و اینگونه زیستن برای ما چگونه زیستن را به ارمغان میآورد که نحوه تعامل ما با دنیاست ما باید إنشاءالله در این روزها حقیقت دنیا را از زبان وحی از زبان عقلانیت وحیانی بشنویم گوش کنیم توجه کنیم دل بسپاریم و خود را به این دنیا نسپاریم و از اسارت و بندگی این دنیا به در بیاییم اگر علی بن ابی‌طالب با این قدرت دارد اینجور بکاء حزین دارد تململ سلیم دارد مثل مارگزیده میهراسد و میترسد چون میداند که اگر دنیا بخواهد به انسان نیش بزند و انسان خود را تسلیم این دنیا بکند به هیچ وجه راه گریز و فراری نیست آنچه که بر ماست این است که این دنیا را به درستی بشناسیم این نحوه از حیات را که یک حلقه اول از حیات است یک حلقه است از یک زنجیره طولانی حیات دنیای ما به حیات برزخ ما وابسته است و حیات برزخ هم با حیات اخروی ما ارتباط تنگاتنگی دارد هرگز این سه حلقه از هم جدا نیستند انسان سه نشئه حیات دارد و نشئه آغازین حیات او همین دنیاست که باید خودش را در این دنیا بسازد این ماه مبارک رمضان آمده و فلسفه وجودی آن این است که خودش را به ما به درستی تفهیم کند و بفهماند که چگونه باید بزییم نسبت خود را با دنیا باید چگونه داشته باشیم البته ما إنشاءالله بحثهایی را در این روزها خواهیم داشت و تعامل صحیح و سازنده و شایستهای که بایستی با همین دنیا داشته باشیم چون همین دنیایی که اینگونه از او فرار میکنیم که جهت تعلق و دلبستگی و وابستگی به این دنیاست همین دنیا میتواند راهکاری برای رسیدن به عرش و جایگاه سعادت ابدی انسانی باشد این شناخت دنیاست این لزوم دارد و لازم است که نوع تعامل ما با دنیا براساس این شناخت فراهم بیاید إنشاءالله این بحث را با هم پی خواهیم گرفت ماه رمضان ماهی است که برکات فراوانی دارد و از جمله برکات توجه دادن به این حقایق است هیچ حقیقتی برای ما بعد از شناخت نفس بعد از چگونه بودن که «انفع المعارف» است بله بعد از چگونه بودن که بحثش را عرض کردیم باید در موطن دیگری داشته باشیم بعد از چگونه بودن این چگونه زیستن است که چگونه زیستن در زیستن‌گاه ما و زیستگاه ما به نام دنیا شکل میگیرد و تعامل ما با این دنیا چگونه زیستن ما را هم به درستی تأمین میکند آرزومندیم از خدای عالم به برکت این ماه عزیز مجدّانه خالصانه خاضعانه همه علاقه‌مندان به دین عزیز و این ماه مبارک رمضان به صیامها و روزههای روزش و قیام و دعاها و نیایشهای شبانگاهش ما خدا را به این جلوههای برترش به دعاهای سحرگاهانش که دعاهای فوق‌العاده عظیمی است «یَا مَفْزَعِی عِنْدَ کُرْبَتِی وَ یَا غَوْثِی عِنْدَ شِدَّتِی إِلَیْکَ فَزِعْتُ وَ بِکَ اسْتَغَثْتُ وَ لُذْتُ لَا أَلُوذُ بِسِوَاکٍ وَ لَا أَطْلُبُ الْفَرَجَ إِلَّا مِنْکَ ... فَأَغِثْنِی وَ فَرِّجْ عَنِّی یَا مَنْ یَقْبَلُ الْیَسِیرَ وَ یَعْفُو عَنِ الْکَثِیرِ اقْبَلْ مِنِّی الْیَسِیرَ وَ اعْفُ عَنِّی الْکَثِیرَ إِنَّکَ أَنْتَ الرَّحِیمُ الْغَفُور» و نیایشهای و مناجاتهای سحرگاهانش که چه زیباست خدا را به این زیباییها سوگند میدهیم اگر عدهای گل و گیاه و دشت و دمن را زیبا میدانند که اینها به نوبه خود زیبایند اما این مناجاتها این دعاها این گفتگوها این لابهها و اشکها عالیترین زیبایی را برای چگونه زیستن به انسان ارمغان میدهند و امیدواریم که إنشاءالله همه مواهب هم طبیعی و هم معنوی برای بشر زینت دنیایی و اخروی بیاورد و سعادت او را تأمین کند با امید به رحمت و عنایت پروردگاری

«و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


دیدگاه شما درباره این مطلب
افزودن نظرات