10 10 2018 293215 شناسه:
image
آیت الله العظمی جوادی آملی در درس اخلاق بیان داشتند:

برای عالم شدن مردم هم تعلیم لازم است و هم عمل صالح

پایگاه اطلاع رسانی اسراء: حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی در جلسه درس اخلاق هفتگی پنجشنبه های خود که در محل نمازخانه بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء برگزار شد، به ادامه شرح کلمات قصار نهج البلاغه حضرت امیرعلیه السلام پرداختند.

به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی اسراء: حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی در جلسه درس اخلاق هفتگی پنجشنبه های خود که در محل نمازخانه بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء برگزار شد، به ادامه شرح کلمات قصار نهج البلاغه حضرت امیرعلیه السلام پرداختند.

معظم له در ابتدای این جلسه بیان داشتند: نهج البلاغه بعد از قرآن اولین سرمایه ماست، اما اگر کسی بخواهد آن را شرح کند دست و بالش بسته است چون سیدرضی بسیاری از خطبه ها را کامل نقل نکرده یا آنها را تقطیع کرده است؛ لذا باید به کتاب «تمام نهج البلاغه» و مصادر آن مراجعه کرد تا بسیاری از نکات برای محقق روشن شود، غرض این است که نهج البلاغه چنین کتاب مظلوم و در عین حال قوی و غنی است، اما چون روی آن کار نشده خیال می‌کنند به اینکه قابل فهم است! تا آن کتاب جمع نشود، اول و آخر خطبه مشخص نشود، اول و آخر نامه مشخص نشود، نه «السباق» نه «السیاق» که سرمایه محقق است، حاصل نمی‌شود.

ایشان در ادامه خاطرنشان کردند: ائمه(ع) یک سلسله قواعد عقلی دارند و یک سلسله قواعد فقهی؛ قواعد فقهی همین قاعده‌هایی است که در قواعد فقهیه آمده، قاعده ید هست، قاعده تجاوز هست، قاعده فراغ هست، قاعده استصحاب هست، این قواعدی هست که در کتاب‌های دینی ما به صورت قواعد فقهی یا قواعد اصولی جمع شده است که این را ائمه(ع) بیان کرده اند، از طرف دیگر قسمت مهم از مطالبی که فرمودند قواعد فلسفی و کلامی است، قواعد فلسفی و کلامی در نهج البلاغه فراوان است، بیان نورانی امام رضا(سلام الله علیه) هم در توحید مرحوم صدوق همین طور است، از این قواعد عقلی فراوان در کلمات ائمه(علیهم السلام) است.

معظم له با به اشاره کلمه 32 نهج البلاغه اذعان داشتند: یکی از آن قواعد عقلی فلسفی که در کلمات نورانی امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) است همین کلمه 32 است که فرمود «فَاعِلُ الْخَیرِ خَیرٌ مِنْهُ وَ فَاعِلُ الشَّرِّ شَرٌّ مِنْه»‏؛ یعنی هر انسانی بالاتر از کار خودش است؛ یعنی یک انسان نمازگزار بالاتر از نماز است، یک انسان روزه‌گیر بالاتر از روزه است، یک انسان زکات‌ده بالاتر از زکات است، این با کدام معیار حل می‌شود؟ فرمود هر کسی که کار خیری انجام داد، بالاتر از آن کار خیر است! اما چگونه می شود نمازگزار بالاتر از این نمازی که ستون دین است باشد؟ این زکاتی که پیوند خلق با یکدیگر را تحکیم می‌کند، چگونه مؤدّی زکات بالاتر از آن است؟ این صومی که «جُنَّةٌ مِنَ النَّار» است چگونه  می شود صائم بالاتر از «جُنَّةٌ مِنَ النَّار» باشد؟!

آیت الله العظمی جوادی آملی تصریح داشتند: حضرت فرمود «فَاعِلُ الْخَیرِ خَیرٌ مِنْهُ وَ فَاعِلُ الشَّرِّ شَرٌّ مِنْه»‏، اگر سرقت بد است، اختلاس بد است، نجومی بد است؛ سارق و مختلس و نجومی بگیر بدتر از آن هستند. اگر خوردن بیت‌المال است، خورنده بدتر از آن است. اگر گرفتن اموال مسلمین بد است، گیرنده بدتر از اوست. این دو تا قاعده عقلی است؛ «فَاعِلُ الْخَیرِ خَیرٌ مِنْهُ وَ فَاعِلُ الشَّرِّ شَرٌّ مِنْه»‏.

ایشان تصریح داشتند: مثلا در جریان نماز می گویم نماز بهتر از فلان کار است یا مثلاً، روزه بهتر از فلان کار است؛ این بهترها یعنی ثواب بیشتری دارد، آثار بیشتری دارد که به حکمت عملی برمی‌گردد. در اینجا نسبت به حکمت عملی نیست، نسبت به حکمت نظری است؛ یعنی بالاتر از هر کاری صاحب آن کار است، چرا؟ چون صاحب کار مؤثر است و این کار اثر اوست. ما که نمی‌خواهیم بگوییم این آقا بالاتر از حقیقت نماز است، اینکه حقیقت نماز را نمی‌خواند! این نماز خودش را می‌خواند. این نماز او هر اندازه بیارزد این نمازگزار از او بهتر می‌ارزد، چون اثر اوست. فعل اوست، هر فاعلی از فعلش قوی‌تر و بالاتر است چراکه پیدایش این اثر از او مؤثر است. شرّ هم «بشرح ایضاً».

معظم له ادامه دادند: همین علی(صلوات الله و سلامه علیه) به مالک فرمود: مالک! حواستان جمع باشد، تو هم یک استاندار خوبی هستی من هم که رهبری‌ام مشخص است، اما مردم را خوب با فرهنگ دین بار بیاور، برای عالم شدن مردم هم تعلیم لازم است و هم عمل صالح، در نتیجه شما طوری باشید که ﴿وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یمْشی‏ بِهِ فِی النَّاسِ﴾؛ مردم هم ﴿وَ رَأَیتَ النَّاسَ یدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجاً﴾. اما تعبیر مبارک حضرت در آن نامه این است که فرمود مالک! با «إنّ» یعنی تاکید فرمود «إِنَّمَا [عَمُودُ] عِمَادُ الدِّینِ‏ وَ جِمَاعُ الْمُسْلِمِینَ وَ الْعُدَّةُ لِلْأَعْدَاءِ الْعَامَّةُ مِنَ الْأُمَّة»؛ مردم عماد دین‌اند. مردم چون عمود دین را حفظ کردند خودشان عماد خیمه دین هستند.

ایشان در بخش پایان سخنان خود، بیان داشتند: بنابراین اگر ملتی عمود دین را حفظ کرد، می‌شود عماد دین. اگر به ما گفتند: «الصَّلَاةُ عَمُودُ الدِّینِ»، همین علی(صلوات الله و سلامه علیه) می‌فرماید که «إِنَّمَا [عَمُودُ] عِمَادُ الدِّینِ‏ وَ جِمَاعُ الْمُسْلِمِینَ وَ الْعُدَّةُ لِلْأَعْدَاءِ الْعَامَّةُ مِنَ الْأُمَّة». حالا روشن می شود که چرا خدا درباره انسان می‌فرماید: ﴿فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ﴾؛ از انسان برتر و بالاتر نیست. این عمود دین نسبت به انسان مفضول است و انسان فاضل است.

 


دیدگاه شما درباره این مطلب
افزودن نظرات