11 05 2020 282438 شناسه:
image
ویژه شبهای ماه مبارک رمضان 1441هـ.

جلسه هجدهم؛ «جلوه های رمضانی»؛ سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جوادی آملی

پایگاه اطلاع رسانی اسراء؛ پخش زنده سلسله سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جواد آملی با عنوان«جلوه های رمضانی» ویژه شبهای ماه مبارک رمضان ۱۴۴۱ه‍ ، از تلویزیون اینترنتی اسراء پخش می گردد. این برنامه که به همت معاونت فناوری اطلاعات و‌ رسانه بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء تهیه و تولید می...

 

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

«الحمد لله رب العالمين و صلّي الله علي محمد و آله الطاهرين».

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي عَلِيٍّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَصِيِّ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِينَ عَبْدِكَ وَ وَلِيِّكَ وَ أَخِي رَسُولِكَ وَ حُجَّتِكَ عَلَي خَلْقِكَ وَ آيَتِكَ الْكُبْرَي وَ النَّبَإِ الْعَظِيمِ»[1] شب نوزدهم ماه مبارک رمضان است از جهات متعددي قابل توجه و قابل تأمل است. از سويي ضربت خوردن مولاي متّقيان امر مؤمنان سيد اوليا و سيد اوصيا علي بن ابيطالب است که در اين زمينه بايد ضمن درود و سلام و تحيات الهي به روح مطهر مولايمان آقا علي بن ابيطالب(عليه السلام) مراتب تسليت و تعزيت را به پيشگاه حضرت بقية الله الأعظم(عجل الله تعالي له الفرج) و قاطبه امت اسلام و خصوصاً پيروان مکتب ولايت علي بن ابيطالب و اولاد معصومينش اين مراتب تسليت و تعزيت را داشت.

از سوي ديگر هم يکي از شب‌هايي است که زمينه نزول قرآن فراهم است که ﴿إِنَّا انزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ[2] چه راجع به نزول قرآن در منزل طبيعت و عالم دنيا بايد سخن گفت و بحث‌هاي فراواني را در اين زمينه مورد بحث و بررسي قرار داد.

از سوي ديگر هم شب قدر است و مراد از شب قدر توجه به تقدير الهي و سرنوشتي است که براي انسان و همه موجودات عالم رقم مي‌خورد و در شب قدر تقدير الهي توسط فرشتگان به دست وليّ و خليفه و جانشين پروردگار عالم در هر عصر و روزگاري مي‌رسد و در چنين شب‌هايي که به عنوان شب قدر معروف هستند حضرت حجت بن الحسن العسکري، بقية الله الاعظم در حقيقت موطن ظهور فرشتگان و همه فرشتگان و حتي روح که فرشته برتر است مي‌باشد که در حقيقت احتجاج به ولايت علي بن ابيطالب(عليه السلام) و اولاد معصومين او و در روزگار ما به ولايت حضرت حجت بن الحسن به برکت سوره «قدر» شدني و امکان‌پذير است.

جهات متعددي در شب‌هاي قدر وجود دارد و اينکه چگونه اين شب‌ها به صورت شب قدر دارند ظهور پيدا مي‌کنند از جمله مطالبي است که بايد علمش را به قرآن و اهل بيت واگذار کنيم و از ساحت منابع وحياني‌مان يعني قرآن و عترت حقايق را جستجو کنيم. در سوره مبارکه «دخان» اين گونه مي‌خوانيم که ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ‏ حم ٭ وَ الْكِتابِ الْمُبينِ ٭ إِنَّا أَنْزَلْناهُ في‏ لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرينَ ٭ فيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكيمٍ ٭ أَمْراً مِنْ عِنْدِنا إِنَّا كُنَّا مُرْسِلينَ ٭ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ إِنَّهُ هُوَ السَّميعُ الْعَليمُ﴾.[3] اين آياتي که در ابتداي سوره مبارکه «دخان» هست بخشي از شئونات شب قدر را روشن مي‌کند؛ البته بخش قابل توجه از جهاتي که در شب قدر وجود دارد در يک سوره مستقلي به نام سوره «قدر» بيان شده است که با اين آيات کريمه ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ‏ إِنَّا أَنْزَلْناهُ في‏ لَيْلَةِ الْقَدْرِ ٭ وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ ٭ لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ ٭ تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ ٭ سَلامٌ هِيَ حَتَّي مَطْلَعِ الْفَجْرِ﴾.[4] برخي از سوره‌ها سوره‌هاي اختصاصي‌اند فقط خاص به يک مطلب‌اند مثل سوره «اخلاص» يا سوره «توحيد» که اختصاص به توحيد و وحدانيت و يگانگي و يکتايي پروردگار عالم دارند. آن سوره آن قدر والا و عظيم است که هيچ مسئله‌اي در حدّ اين مرتبه از توحيد نيست و لذا اين سوره مختص است به حقايق توحيدي و اسما و صفات واجب الوجودي و اينکه خداي عالم احدي کفو او نيست ﴿وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ﴾.

در باب شب قدر و اهميت اين شب و شئونات و جهاتي که در اين شب قدر وجود دارد، از بس جريان عظيم و والايي است که خداي عالم در باب سوره «قدر» مي‌فرمايد: ﴿وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ﴾؛ تو چه مي‌داني که شب قدر چيست؟ که اين ﴿وَ ما أَدْراكَ﴾ در مواردي در قرآن کريم به کار مي‌رود که از جهت اهميت و والايي شأن، در يک رتبه والايي است. بله، رسول گرامي اسلام در رتبه ﴿إِنَّكَ لَتُلَقَّي الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ عَليمٍ﴾[5] خود شب قدر است خود حقيقت قدر است اگر ما جايگاه رسول گرامي اسلام را از جايگاه رسالت و وحي و اينکه بتواند از جنبه‌هاي توحيدي مستقيماً بهره ببرد را از اين جهت بخواهيم مورد بررسي و ارزيابي قرار بدهيم، او خودش حقيقت قدر است شب قدر است و همان طوري که در روايات ما آمده است زهراي مرضيه(سلام الله عليها) «ليلة القدر» است که همه فضايل و کمالات عالم وجود در وجود ذي‌جود شخصيت متعالي و فرزانه دخت نبي گرامي دختر ﴿رَحْمَةً لِلْعالَمينَ﴾[6] جمع است.

اما شخصيت زميني آنها وقتي به نشئه طبيعت قدم مي‌گذارند و در عالم طبيعت بخواهند حقايق عِلوي را ببينند طبيعي است که موجود زميني نسبت به موجود سماوي شناخت چنداني نخواهد داشت؛ لذا اگر خداي عالم در اين خطاب مي‌فرمايد که ﴿وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ﴾، ضمن اينکه نشان از عظمت و والايي شب قدر است، اين معنا را نشان مي‌دهد که شب قدر يک حقيقت عِلوي و سماوي است و انسان زميني هر چقدر هم که در مرتبه زميني عظيم و والا باشد قطعاً نمي‌تواند از جلوه‌هاي شب قدر آگاه باشد. ﴿تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ﴾ هر آنچه را که در نظام طبيعت بناست در يک سال محقق بشود اين به امر الهي محقق خواهد شد و لذا امر بسيار عظيم و والاست.

در سوره مبارکه «حم دخان» جنبه‌هايي از اين معنا را اشاره مي‌فرمايد؛ اولاً خداي عالم به خود کتاب سوگند ياد مي‌کند اين کتابي که مبين است آشکار است ظاهر و بارز و هويداست و هيچ ابهامي و هيچ اجمالي در ساحت قرآني راه ندارد. ﴿حم ٭ وَ الْكِتابِ الْمُبينِ﴾؛ قسم به اين کتابي که اين کتاب آشکار است و روشن و بارز است. اين کتاب به گونه‌اي است که وقتي خداي عالم به آن قسم ياد مي‌کند مثل اينکه خدا براي روز بودن روز به آفتاب قسم ياد مي‌کند آن قدر اين کتاب روشني و ظهور دارد آن قدر اين کتاب به جهات فصاحت و بلاغت، از يک سو؛ جنبه‌هاي الهي و ملکوتي، از سوي ديگر؛ جنبه‌هاي غيبي از سوي سوم؛ آينده و گذشته را به هم پيوستن، از سوي چهارم؛ و جهات بي‌شماري که در بحث اعجاز قرآني مطرح است، به حدّي اين قرآن در نمايش هستي و حقايق هستي آشکار و مبين است که خداي عالم به خود آفتاب وجود قرآن سوگند ياد مي‌کند.

﴿حم ٭ وَ الْكِتابِ الْمُبينِ ٭ إِنَّا أَنْزَلْناهُ في‏ لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرينَ﴾. يک بحث نزول قرآن است که ـ إن‌شاءالله ـ در شب‌هاي بعد راجع به آن سخن گفته مي‌شود؛ اما نکته بسيار اساسي که مرحوم علامه طباطبايي در الميزان بر آن اصرار دارند اين است که اين کريمه و اين جمله‌اي که در اين آيه وجود دارد که ﴿إِنَّا كُنَّا مُنْذِرينَ﴾؛ يعني ما همواره و هميشه و در همه حال در حال انذار هستيم در حال هدايت جامعه هستيم در حال تبشير و تحفيف جامعه هستيم و انسان‌ها را در مسير هدايت و راهنمايي نسبت به آنچه خير و صلاح و سعادت آنها است داريم هدايت‌گري مي‌کنيم [7]﴿إِنَّا كُنَّا مُنْذِرينَ﴾، اين بخشي از اين آيه کريمه مثل ساير بخش‌ها بسيار حيات‌بخش، زنده و بالنده بودنِ مراحل نازله قرآني را دارد بيان مي‌کند ﴿إِنَّا كُنَّا مُنْذِرينَ﴾؛ يعني ما همواره اين‌گونه هستيم که هدايت جوامع را به عهده داريم و هرگز هدايت جامعه را به خود آنها يا به غير آنها واگذار نکرديم، خود ما مسئوليت انذار جامعه را داريم. در بخش ديگر، هم إنزال آيات الهي و هم ارسال مقدّرات هستي، در هر دو شأن خداي عالم يکسان سخن مي‌گويد ﴿إِنَّا كُنَّا مُنْذِرينَ﴾، ﴿إِنَّا كُنَّا مُرْسِلينَ﴾. آياتي بسيار شگرف، عميق و شگفت‌انگيز و غريب است که اين ايام و اين ليالي، اين آيات شکننده همه افکار و انديشه‌هاي باطل است.

آيا خداي عالم در هدايت بشر ـ معاذالله ـ کوتاهي کرده است؟ آيا خداي عالم در به دست گرفتن تقدير و سرنوشت بشر کوتاهي کرده است؟ ﴿إِنَّا كُنَّا مُنْذِرينَ﴾، ﴿إِنَّا كُنَّا مُرْسِلينَ﴾، کدام خدا خداي ماست؟ خدايي که در فضاي قضا و قدر دارد حکومت مي‌کند آيا اين خدا خداي زنده و مدير و مدبّر و مهندس عالم نيست؟! از رسول مکرم اسلام حضرت محمد مصطفي(صلوات الله و سلامه عليه) آمده است که خداي عالم مي‌فرمايد: «مَنْ لَمْ يَرْضَ بِقَضَائِي وَ لَمْ يُؤْمِنْ بِقَدَرِي فَلْيَلْتَمِسْ إِلَهاً غَيْرِي»؛[8] اگر کسي به قضاي من باور ندارد و خشنود نيست و ايمان و باوري نسبت به قَدَر من ندارد، الهي غير از من انتخاب بکند! خداي عالم با قضا و قدرش هستي را دارد اداره مي‌کند. يک لحظه نيست که هستي از مرئي و منظر الهي دور باشد. عالم در محضر خداست و اين در محضر بودن نه يعني فقط خداي عالم تماشاگر هستي است؛ بلکه او مدير و مدبّر است و مدبّرات أمر او در امور جزئيه به امر او فرمانبري مي‌کنند، هيچ برگي از درخت نمي‌افتد مگر اينکه پروردگار عالم در صحيفه قضا و قدرش نوشته است.

اين شب‌ها را بايد از اين مقطع مورد دقّت قرار بدهيم که اينکه شب قدر است يعني چه؟ در شب قدر که سرنوشت ما رقم مي‌خورد، سخن اين است که خداي عالم براساس آنچه در نظام هستي است جهان را تقدير مي‌کند اندازه‌گيري مي‌کند و براساس اندازه‌اي که جهان و جهانيان، عالم و عالميان دارند آنها را اداره مي‌کند. به هر حال اين بحث‌ها بحث‌هاي نيستي که خيلي به صورت گسترده در فضاي عمومي قابل طرح باشد اما به صورت گذرا مطالبي را به عرض برسانيم.

همه ما بحث قضا و قدر الهي را شنيديم؛ قضا چيست؟ قدر الهي چيست؟ و تفاوت‌هايشان چيست؟ و اينکه آيا خداي عالم اين قضا و قدر را به عنوان دو خلق از خلق‌هاي خودش «و إنهما خلقان من خلق الله سبحانه و تعالي» براي چه چيزي قرار داده است؟ ما اين معنا را اگر باور کرديم که خداي عالم ضمن اينکه خالق هستي است، ربّ و رازق هستي هم هست و هيچ مربوبي در عالم نيست مگر اينکه خدا ربّ اوست و هيچ مخلوقي نيست و هيچ مرزوقي نيست مگر اينکه خدا خالق و رازق او هست، اگر چنين باوري در ما وجود دارد ما بايد بررسي کنيم که خدا اين ربوبيتش را و اين خالقيتش را در مقام ايجاد و در مقام تکوين و همچنين رازقيت خود را چگونه اعمال مي‌کند؟

هيچ ترديدي نيست که خدا «ذو القوة» است متين است و رزّاق است ﴿إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ﴾،[9] اين رزّاقيت اين خالقيت اين ربوبيت الهي چگونه تحقق پيدا مي‌کند؟ موجودي که در آن ملأ أعلي يا در فوق ملأ أعلي نشسته است به عنوان «رب العالمين»، اين «ربّ العالمين»ي اين ربوبيت و اين الوهيت اين خالقيت اين رازقيت اين کاشفيت و اين قادريت چگونه دارد تحقق پيدا مي‌کند؟ بستر تحقق اين جلوه‌هاي الهي چيست؟ خداي عالم چه ساز و کاري براي اعمال ربوبيت و خالقيت و رازقيت دارد؟ اگر خدا در قرآن مي‌فرمايد که ﴿اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ﴾[10] اين درختي که امروز پديد آمد، اين ميوه‌اي که به عنوان ثمر اين درخت شده و همه آنچه در نظام هستي است حتي در کهکشان‌ها که فرمود: ﴿إِنَّا لَمُوسِعُونَ﴾؛[11] ما هر لحظه در حال توسعه هستي هستيم خداي عالم که يک دربسته‌اي را به نام عالم نداد و در آن را بسته و به کناري بگذارد! اين عالم هر لحظه تازه است ﴿إِنَّا لَمُوسِعُونَ﴾؛ ما داريم همواره توسعه مي‌دهيم. اين توسعه‌اي که در عالم اله و عالم خلق و عالم امر وجود دارد، خداي عالم که ـ معاذالله ـ بيکار نيست! ﴿يَسْئَلُهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في‏ شَأْنٍ﴾؛[12] هر لحظه و هر لحظه او مشغول کار است. اما بايد ديد که در حوزه اسما و اوصاف الهي چگونه کار مي‌کند؟ او خود مي‌داند و خود! احدي در آن حوزه جا ندارد. احدي در آن حوزه راه ندارد. حوزه «اسماء الله»، جز «وجه الله» احدي در آنجا راه ندارد.

در حوزه عالم عقول و مفارقات و جنبه‌هاي جبروتي چگونه اداره مي‌شود؟ آن هم باز دست ما کوتاه و خرما بر نخيل. در جنبه‌هاي ملکوتي و فرشتگان عالم امر که ﴿بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ ٭ لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ﴾[13] آنجا چگونه است؟ آنجا را هم ما عاجزان در اين راه و واماندگان اين طريقت بزرگ اطلاعي نداريم. اما سخن اين است که در نشئه طبيعت چگونه اين مسائل اتّفاق مي‌افتد؟ چگونه ارزاق، چگونه اموات، چگونه احيا، چگونه آجال، چگونه حج ما، چگونه عمره ما، چگونه سفره ما، چگونه اولاد ما، فرزندان ما، اين‌گونه از اموری را که فرمود: ﴿ذلِكَ تَقْديرُ الْعَزيزِ الْعَليمِ﴾[14] در قرآن سه مرتبه ظاهراً با همين وضع که ﴿ذلِكَ تَقْديرُ الْعَزيزِ الْعَليمِ﴾؛ ﴿نَحْنُ قَدَّرْنَا بَيْنَكُمُ الْمَوْتَ وَ مَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ،[15] نه فقط موت است حيات است. همه کارهاي شما را اندازه‌گيري کرديم تقدير کرديم براي آن راه نشان داديم، اين نظام تقدير را متأسفانه نشناختيم. ما توحيدي نيستيم، ما موحّد نيستيم ما يگانه‌پرست نيستيم ما خودمان را مي‌بينيم و براي خودمان برنامه‌ريزي مي‌کنيم اين طوري فرزند، اين طوري پدر، اين طوري مادر، اين جوري فاميل اين طوري، ما اين طور داريم کار مي‌کنيم، ما کجا و قضا و قدر خدا کجا؟! فرمود «مَنْ لَمْ يَرْضَ بِقَضَائِي وَ لَمْ يُؤْمِنْ بِقَدَرِي فَلْيَلْتَمِسْ إِلَهاً غَيْرِي»؛ اگر کسي به قضاي من اعتقاد نداشته باشد و خشنود به قضاي من نباشد و قَدَر مرا باور نداشته باشد، برود يک خداي ديگري بگيرد! ما خداي خودمان را داريم متأسفانه! ما به خودمان خدايي مي‌کنيم و براي خودمان ـ معاذالله ـ داريم خدا مي‌تراشيم! ﴿أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ[16] ما زندگي‌مان بندگي است؟! اين زندگي ما براساس مولويت پروردگار عالم است؟! هيچ وقت شده که در اين گونه از امور به خدا پناه ببريم و قضا و قدر الهي را بشناسيم و بدانيم که خداي عالم در بستر قضا و قدر دارد هستي را اداره مي‌کند و جهان را، خالقيتش را، رازقيتش را، ربوبيتش را، همه اسمائش را براساس قضا و قدر دارد تقدير مي‌کند؟

اينکه شما مي‌بينيد که سوره‌اي به نام سوره «قدر» است و مي‌فرمايد که ﴿إِنَّا انزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ، يعني اين شب قدر آن قدر مهم است که قرآن با همه عظمتش در يک ظرف زماني خاصي به نام شب قدر آمده است. اين شب قدر چيست؟ ﴿فيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكيمٍ ٭ أَمْراً مِنْ عِنْدِنا إِنَّا كُنَّا مُرْسِلينَ﴾، اين آيات کجا و ما کجا؟! جايگاه اين آيات در نظام هستي چه مي‌کند؟ ما چقدر عاجزيم از اين معرفت و چقدر دور هستيم از اين ارادت و عشق! چقدر زيبا خداي عالم مي‌فرمايد و مي‌گويد ما شما را رها نکرديم ﴿إِنَّا كُنَّا مُنْذِرينَ﴾، ما هدايت شما را به عهده داريم. ﴿إِنَّا كُنَّا مُرْسِلينَ﴾، ما همه امور شما و مقدّرات شما در يد قدرت خودمان داريم. شما چرا بيراهه مي‌رويد؟ شما چرا کج‌راهه مي‌رويد؟ شما چرا باور نمي‌کنيد که براساس قضا و قدر داريد حرکت مي‌کنيد؟ اين قَدَر ظرفي است که آن قضاي الهي در اين ظرف ريخته مي‌شود و آهسته و آهسته، آرام آرام به بشر عطا مي‌شود. يک لوح محفوظي است که همه اينها کتابي نيست اينها کاغذي نيست اينها خواندني و لفظ و عبارت نيست، عالمي است به نام عالم لوح محفوظ. همين قرآن عزيز ما که ﴿لَا يَمَسُّهُ إِلاّ الْمُطَهَّرُونَ،[17] در آن نشئه جز پاکان و پاکيزگان عالم به ساحت قرآن راه ندارند، عالمي است جهاني است يک منطقه‌ و قلمروي الهي است به نام لوح محفوظ که آنها حقايق در آن ثبت هستند و در آنجا تغييري ندارد حرکتي ندارد تبديلي ندارد، آنجا جايگاه حفظ و امان است آنجا عالم ثابتات است آنجا جهان مفارقات است کسي از آنجا خبر ندارد مگر کسي که رفته اين راه و راهي اين طريق عشق و ارادت به عالم تجرّد باشد. «رو مجرّد شو مجرّد قابلي است» مگر کسي مي‌تواند به اين حدّ از وجود راه پيدا بکند که قرآن را در ساحت لوح محفوظي ببيند خيلي بايد راجع به اين ساحت صحبت کرد انس گرفت و شناخت پيدا کرد. ما نمي‌خواهيم بگوييم که اينها غريب‌اند اينها عجيب‌اند خدا اينها را به ما آموخت، ولي راه ارتباط را ما خودمان با عملکرد خودمان مي‌بنديم.

ما با اعتنايي که بايد به اين شب‌هاي قدر داشته باشيم که خودمان را به اين ساحت‌ها نزديک بکنيم متأسفانه نداريم. ما نمي‌شناسيم شب قدر را! فقط به ما مي‌گويند احيا بگيريد و شب قدر قرآن به سر بکنيد و دعاي «جوشن کبير» بخوانيد و همين! اما اين شب قدر دارد بندگان با تدبيرشان، تقدير خودشان را مي‌سازند،

افکن تدبير خود را پيش دوست ٭٭٭ گرچه تدبيرت هم از تدبير اوست[18]

چقدر زيبا آموختند به ما! اين شب‌ها که مي‌گويند اين طوري عمل بکنيد اين دعاها را بخوانيد اين رابطه را داشته باشيد احيا بگيريد قرآن به سر بکنيد و مانند آن، اينها همه زمينه است و زمينه است تا آن تدبيرِ درست انساني شکل بگيرد و خدا انسان‌ها را در يک تدبير خوب ببيند و براي آنها آنچه مناسب شأن انساني است رقم بخورد.

افکن تدبير خود را پيش دوست ٭٭٭ گرچه تدبيرت هم از تدبير اوست

همين تدبيري که ما مي‌کنيم همين احيا، همين قرآن به سر کردن همين اشک و آه، همين عرض ارادت به پيشگاه مولاي حقيقي سيد اوليا و سيد اوصيا آقا علي بن ابيطالب، همين راه براي يک سرنوشت شايسته و يک تقدير شايسته ايجاد مي‌کند و اينکه شما مي‌بينيد اهل بيت عصمت و طهارت اصرار دارند که ما اين شب‌ها با دعا و اشک و آه و مخصوصاً استغفار و نظاير آن بيدار باشيم. يکي از همسران رسول گرامي اسلام به آن حضرت عرض کرد «يا رسول الله»! اگر ما شب قدر را درک کرديم چه چيزی از خدا بخواهيم؟ حضرت فرمود: از خداي عالم عافيت طلب کنيد[19] اين عافيت چيست؟ اين عافيت، عافيت دين است! عافيت دنيا است! عافيت آخرت است! «اللَّهُمَّ إِنَّكَ عَفُوٌّ تُحِبُّ الْعَفْوَ فَاعْفُ عَنِّي‏»؛[20] يکي از اذکاري که اين شب‌ها بايد زياد بگوييم همين است؛ همان طوري که در مقابل به قاتلين و ناکثين، مارقين و قاسطين آقا علي بن ابيطالب که عليه حضرت جنگ‌هاي آن چناني را تحميل کردند و امر را بر مولايمان و امام حقيقي و خليفه خداي عالم و خليفه به حقّ رسول الله اين طور اجحاف کردند و ظلم کردند که بايد اين شب‌ها به قاتلين علي بن ابيطالب لعنت فرستاد، در مقابل به جهت شب قدر عافيت طلبيد.

آقا رسول گرامي اسلام فرمود: اگر شب قدر را درک کرديد از خداي عالم عافيت طلب کنيد اين طوري ذکر بگوييد: «اللَّهُمَّ إِنَّكَ عَفُوٌّ تُحِبُّ الْعَفْوَ فَاعْفُ عَنِّي‏»؛ خدايا تو عفوّ هستي، نه بخشنده‌اي، بلکه در کمال بخشندگي، بلکه در حدّ اعلاي از بخشندگي، عفوّ هستي. در بخشندگي همتا نداري، در کرامت مثيل و شبيه و نظيري نداري «إِنَّكَ عَفُوٌّ‏»، بعد «تُحِبُّ الْعَفْوَ‏» درود خدا بر اهل بيت عصمت و طهارت و رسول گرامي اسلام که خوب به ما آموختند. يک وقت مي‌گوييم خدايا کار تو اين است که عفو مي‌کني خيلي عفو مي‌کني خيلي کريم هستي، مي‌گوييم نه! تو اصلاً عفو را دوست داري «إِنَّكَ عَفُوٌّ تُحِبُّ الْعَفْوَ‏»، تويي که عفو را دوست داري، نه به خاطر ما؛ ما عاجز هستيم ما فقير هستيم ما هيچ چيزي نيستيم ما هيچ چيزي نداريم، ما نه زباني داريم که بياييم در پيشگاه تو عرض ارادتي بکنيم و حرفي بزنيم و نه دلي داريم، نه دلي پرسوز داريم و نه دلي دردآشنا داريم نه دلي دردمند داريم نه دلي از معرفت پرشده داريم هيچ چيزي نداريم ما خالي هستيم ما تهي هستيم؛ اما «إِنَّكَ عَفُوٌّ تُحِبُّ الْعَفْوَ فَاعْفُ عَنِّي‏»؛ از ما درگذر! يکي از بهترين‌هايي که در شب قدر ما بايد از خداي عالم بخواهيم با تدبير به سمت تقدير برويم  «إنّ العبد يدبّر و اللَّه يقدّر».

يکي از بيانات بسيار حکيمانه و والا و از غرر روايات ما مي‌تواند محسوب شود؛ ابن نباته نقل مي‌کند که آقا علي بن ابيطالب(عليهما السلام) کنار ديواري نشسته بودند؛ ناگهان علي بن ابيطالب(عليه السلام) از کنار اين ديوار برخاستند رفتند کنار ديوار ديگر نشستند شخصي به آقا علي بن ابيطالب(عليه السلام) عرض کرد که «أَ تَفِرُّ مِنْ قَضَاءِ اللَّهِ»؛ يا علي! چرا جا عوض کردي؟ از قضاي خدا فرار کردي؟ فرمود: «أَفِرُّ مِنْ قَضَاءِ اللَّهِ إِلَی قَدَرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»؛[21] اين امام است اين معرفت است، اين آگاهي و شناخت است اگر انسان اين گونه از معرفت‌ها را نداشت جاهلانه زيست مي‌کرد. الآن خيلي‌ها هستند مي‌گويند اگر حادثه‌اي پيش بيايد اتفاقي پيش بيايد، زلزله‌اي باشد سيلي باشد مي‌گويند اينها قضا و قدر است. اگر جامعه‌اي تدبير نکند اگر جامعه‌اي فکر نکند اگر شخصي فکر نکند اگر نخبگان جامعه و بزرگان جامعه به فکر جامعه نباشند بايد بگوييم قضا و قدر است؟ اين حماقت است، قضا و قدر چيست؟ اگر بشر تدبير نکند و خودش را در مسير تقدير شايسته قرار ندهد، مي‌گويد قضا و قدر اين بود که بچه اين طوري باشد تصادف کرد قضا و قدر است! اين حرف‌ها نيست اين جهل است. اين جهالت است.

آقا علي بن ابيطالب(عليه السلام) فرمود من از قضاي خدا به قدر خدا پناه بردم: «أَفِرُّ مِنْ قَضَاءِ اللَّهِ إِلَی قَدَرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»، قَدَر يعني چه و قضا يعني چه؟ قضا اين است که حتميتي در حيات است حتميتي در ممات است به هر حال خداي عالم انسان را ايجاد کرد و يک روز هم انسان را خواهد بُرد؛ اما چگونه و در چه حالي و در چه شرايطي؟ تدبير انسان نقش بسيار کليدي در اين تقدير دارد.

افکن تدبير خود را پيش دوست ٭٭٭ گرچه تدبيرت هم از تدبير اوست

اين تدبيري که ما داريم مي‌کنيم هم باز از راه او دارد مي‌آيد، او ما را هدايت کرده است او به ما عقل داده است. ما فکر مي‌کنيم که حالا اگر براساس عقل کاري کرديم عقل خودبنياد است و بشري است و ـ معاذالله ـ خدا يک کار ديگري مي‌کند نه، خداي عالم از طريق عقل دارد مجاري ادارکي و تحريکي ما را کنترل مي‌کند و هدايت مي‌کند. اين تدبير، تدبير بشر است. اگر ما اين طور حرکت بکنيم سيل و زلزله و مانند آن و بسياري از حوادث، بسيار از حوادث قابل پيش‌بيني هستند قابل پيشگيري‌اند قابل کنترل‌اند قابل تدبير هستند همين امسال با سال قبل شما مقايسه مي‌کنيد! سال قبل تدبير نکردند اين همه انسان‌ها در سيل اين طوري شدند، امسال تدبيري کردند بخش قابل توجهي از خطرات و آسيب‌ها و آفات‌ها از جامعه رخت بربست. مگر خداي عالم سيل مي‌فرستد؟! مگر خداي عالم زلزله مي‌فرستد؟! زلزله و سيل از مسائل طبيعي‌اند و بشر به اين مسائل طبيعي آگاه است و مي‌تواند در مقابل اين مسائل طبيعي خودش را مهيا بکند و از اين حوادث خودش را نجات بدهد؛ هيچ خطري نيست هيچ بلايي نيست.

بله، يک وقت است که مي‌گويد کار از تدبير گذشته است! بيان مولايمان علي بن ابيطالب(عليه السلام) اين است که «إِذَا حَلَّتِ الْمَقَادِيرُ بَطَلَتِ التَّدَابِيرُ»،[22] يعني وقتي شما کار نکنيد تلاش و کوشش نکنيد علمتان را عملتان را همّت خودتان را به کار نگيريد يا دانشگاهيان خود را، نخبگان خود را به اين طرف و آن طرف بفرستيد و از افکار آنها آراي آنها نظرات علمي آنها بهره نگيريد و کار را به دست اين و آن بسپاريد که هرّ رو از بِرّ تشخيص نمي‌دهند طبيعي است که زلزله مي‌آيد و سيل مي‌آيد و مانند آن. همه اينها که تدبير نشده است، اينجا مي‌شود تقدير. «إِذَا حَلَّتِ الْمَقَادِيرُ بَطَلَتِ التَّدَابِيرُ»، اگر تقديرها آمدند تدبير نمي‌شود برايش کرد. قبل از تقدير بيايد بايد تدبير کرد، قبل از اينکه شب بيست و سوم بيايد بايد شب نوزدهم زمينه‌هاي تقدير الهي را با تدبير از خدا بخواهيم؛ اين شب‌ها تا آنجا که مي‌توانيم استغفار کنيم. از گذشته نادرست خود ظلم‌هايي که کرديم بدي‌هايي که کرديم اشتباهاتي که داشتيم خطاهايي که داشتيم نسبت به والدين، نسبت به ارحام، نسبت به نزديکان و همسايگان و همه اينها کساني هستند که بر ما حق دارند و اگر ما از خداي عالم نخواهيم که اين حقوق از ما برداشته بشود چه تقديري ـ معاذالله ـ عليه ما نوشته خواهد شد.

بايد تلاش بکنيم، بايد کوشش بکنيم، از خدا بخواهيم، اين شب‌ها شب‌هايي است که ما مي‌توانيم خودمان را اصلاح کنيم، بازسازي کنيم و سالم‌سازي کنيم طهارت نفس پيدا بکنيم؛ آن وقت است که مي‌توانيم جنبه‌هاي تقدير شايسته را براي خودمان بياوريم. اينکه شما مي‌بينيد يک سوره در قرآن به نام سوره «قدر» نازل شده است و به اهميت اين سوره است که خداي عالم مي‌فرمايد که ﴿وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ﴾؛ در سوره مبارکه «دخان»: ﴿إِنَّا أَنْزَلْناهُ في‏ لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرينَ ٭ فيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكيمٍ ٭ أَمْراً مِنْ عِنْدِنا إِنَّا كُنَّا مُرْسِلينَ﴾ يعني در شب قدر، حقايق جهان قضا که در آنجا به صورت محکم و استوار و متين و در حدّ قضاي الهي و کليت و بساطت و اجمال شکل گرفته است آن حقيقت ﴿يُفْرَقُ﴾؛ تفرقه تفرقه، جدا جدا، تفريق مي‌شود. ﴿فيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكيمٍ ٭ أَمْراً مِنْ عِنْدِنا إِنَّا كُنَّا مُرْسِلينَ اي بشر! هيچ وقت فکر نکن خداي عالم بيگانه از تو و تو بيگانه‌اي، به تو توجه ندارد و جنبه‌هاي وجودي انسان را غافل است! ﴿إِنَّا كُنَّا مُنْذِرينَ﴾، ﴿إِنَّا كُنَّا مُرْسِلينَ﴾، هم انزال کتب و وحي و رسالت پيامبر هميشه است و هم جريان ارسال آنچه شايسته است براي انسان در خصوص جلوه‌هايي که براي زندگي او مفيد و مؤثر است.

ما همچنان در شب‌هاي قدر هستيم و همچنان از ولايت مولايمان علي بن ابيطالب بهره مي‌بريم و همچنان در زير سايه آيات عظيم و عزيز قرآني به سر مي‌بريم و بايد معرفت خود را به ساحت قرآن و اين شب‌ها بيشتر داشته باشيم و ـ إن‌شاءالله ـ تدبير کنيم تا تقدير شايسته داشته باشيم گرچه اين تدبير هم از جايگاه لطف و عنايت حق است:

افکن تدبير خود را پيش دوست ٭٭٭ گرچه تدبيرت هم از تدبير اوست

اوست که ما را به اين تدبير فرا مي‌خواند. «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی عَلِيٍّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَصِيِّ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِينَ عَبْدِكَ وَ وَلِيِّكَ وَ أَخِي رَسُولِكَ وَ حُجَّتِكَ عَلَی خَلْقِكَ وَ آيَتِكَ الْكُبْرَی وَ النَّبَإِ الْعَظِيمِ»، اين سيد اوليا اين سيد اوصيا اين مولايمان علي بن ابيطالب بر او درود مي‌فرستيم و بر قاتلان آن حضرت لعن و نفرين داريم و به ساحت مقدس و کبريايي حضرت بقية الله الاعظم که منتقم خون و مظلوميت مولايمان علي بن ابيطالب است هم درود مي‌فرستيم و به همه شما شيعيان و محبّان و ارادتمندان به ساحت مولاي عزيزمان آقا علي بن ابيطالب هم تسليت عرض مي‌کنيم تعزيت عرض مي‌کنيم و ـ إن‌شاءالله ـ در اين مصيبت بزرگ همه ما مأجور هستيم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.

«و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته»



[1]. الإقبال بالأعمال الحسنة (ط ـ الحديثة)، ج‏1، ص141.

[2]. سوره قدر، آيه1.

[3]. سوره دخان، آيات1ـ 6.

[4]. سوره قدر، آيات1 ـ 5.

[5]. سوره نمل، آيه6.

[6]. سوره انبياء، آيه107.

[7]. الميزان فی تفسير القرآن، ج18، ص131.

[8]. توحيد صدوق، ص371؛  بحار الأنوار(ط ـ بيروت) ،ج68 ،ص139.

[9]. سوره ذاريات، آيه58.

[10]. سوره زمر، آيه62.

[11]. سوره ذاريات، آيه47.

[12]. سوره الرحمن،آيه29.

[13]. سوره انبياء، آيات 26 و27.

[14]. سوره أنعام، آيه96؛ سوره يس، آيه38؛ سوره فصّلت، آيه12.

[15]. سوره واقعه، آيه60.

[16]. سوره جاثيه، آيه23.

[17]. سوره واقعة، آيه79.

[18]. مثنوی معنوی، مولوی، دفتر دوم، بخش24.

[19]. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏7، ص458؛ «وَ قِيلَ لِلنَّبِيِّ ص إِنْ أَنَا أَدْرَكْتُ لَيْلَةَ الْقَدْرِ فَمَا أَسْأَلُ رَبِّي قَالَ ص الْعَافِيَة».

[20]. إقبال الأعمال (ط ـ القديمة)، ج‏1، ص134.

[21]. التوحيد (للصدوق)، ص 369.

[22]. غرر الحکم و درر الکلم، ص284.


دیدگاه شما درباره این مطلب
افزودن نظرات