01 11 2018 314291 شناسه:

دانش هدایتگر (جلسه چهارم)

دانلود فایل صوتی

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

در تبيين سخنان نوراني امام مجتبي(صلوات الله و سلامه عليه) طبق نقل مرحوم كليني كه آن حضرت فرمود: «كُونُوا أَوْعِيَةَ الْعِلْمِ وَ مَصَابِيحَ الْهُدَى»[1] جامعه را به دو اصل قيّم و قَويم هدايت كرده است: يكي اينكه ظرف دانش باشيد, دل‌هاي شما ظرف علوم و معارف الهي است, ديگر اينكه چراغ هدايت باشيد و اصل سومي كه از اين دو اصل استفاده شد اين بود كه تمام نيازهاي آن «مصباح‌الهدايه» را همين علم ناب فراهم مي‌كند.

در جلسه قبل به اين نكته توجه فرموديد كه علم يا رسمي است يا واقعي; علم رسمي همين بحث‌هاي منطقي حوزوي و دانشگاهي رايج است كه كاري به عمل صالح ندارد، ممكن است كه عمل صالح آن را همراه كند و ممكن است نكند؛ برخي با عمل صالح علم صائب را تأمين مي‌كنند، برخي بدون آن و اگر علم همراه با عمل صالح نباشد در رديف اقسام قرآني نيست. قرآن كريم آن «علم‌اليقين»ي را سودمند مي‌داند كه زمينه «عين‌اليقين» شود، چه اينكه «عين‌اليقين»ي را كامل مي‌داند كه زمينه «حقّ‌اليقين» باشد ﴿كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ ٭ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ ٭ ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ ٭ ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ[2] در بخش‌هاي ديگر هم از ﴿حَقُّ الْيَقِينِ[3] سخن به ميان آمده است.

تبيين درجات پنجگانه علم

براي تبيين درجات علم پنج قسم در جلسه قبل به عنوان مثال ذكر شده است؛ در بخش اول گاهي انسان شخصي را مشاهده مي‌كند که اين شهود عرفاني است. بخش دوم يك وقت اين شخص را مشاهده نمي‌كند، بلکه با برهان ماهيّت و ذات او را ادراك مي‌كند که اين معرفت برهاني است. بخش سوم يك وقت است كه در حدّ تصوّرات وهمي از آن اطلاعي پيدا مي‌كند که اين ايمانِ اهل ايمان است، بدون اينكه از شهود عرفاني طَرْفي بسته باشند يا از برهان مُتقن حكيمانه حكيم استفاده كرده باشند. بخش چهارم كساني هستند كه تصوّرشان از الهيّات و ملكوت اعلاي الهي در حدّ تصوّر خيالي است، گرچه منزّه از جِرم و جسم مي‌دانند. گروه پنجم كساني هستند كه «قاصرالنّظر» میباشند و در حدّ يك جسم يا صورت جسمي ـ معاذ الله ـ از ملكوت و بالاتر از ملكوت بهره‌اي دارند.

تطبيق ِتمثيلِ اهل معرفت و حكمت برای درجات پنجگانه علم

تطبيق اين مراحل و طبقات پنج‌گانه، طبق تمثيلي كه برخي از اهل معرفت و حكمت ذكر كردند اين است: يك وقت است که شخصِ خارجي را مشاهده مي‌كند، يك وقت است كه شخص خارجي را مشاهده نمي‌كنند، بلکه صورت ذهني او و مفهوم او را مي‌فهمند و از آن اطلاع پيدا مي‌كنند يك وقت است كه تنها صورت مفهومي و مانند آن نيست، بلكه ترسيمی از او در قوّه خيال دارد و صورت خياليه او را هم در ذهن كاملاً دارد؛ چون قبلاً ديده است يا اگر قبلاً نديد طرزي براي او معرفي كردند كه صورت خيالي او كه پايين‌تر از معناي وهمي و توهّم اوست در ذهن خود ترسيم‌ كرده دارد. گاهي از مرحله سوم هم سقوط مي‌كند و به مرحله چهارم مي‌رسد که شخص را نمي‌بيند, ماهيّت و ذات او را نمي‌فهمد و تصوير صحيحي از او در قوّه خيال خود ندارد، لكن صورت آن را در آينه مي‌بيند که اين مرحله چهارم است، گاهي از اين فروتر هست که در صورتِ آينه، نمي‌بيند و عكس او را در كتابي مي‌بيند که اين مرحله پنجم است؛ عكس او يك امر جسماني است، چهار در شش بخشي از كتاب؛ يعنی بخشي از جِرم را به خود اختصاص داده است، اينكه عكس كسي را در كتاب مي‌بيند پنجمين قسم است که نازل‌تر از همه است, اينكه صورت كسي را در آينه مي‌بيند چهارمين قسم است و كمتر از آ‌ن سه قسم, كسي كه صورتِ خيالي از او در قوّه خيال خود دارد سومين قسمت است و كمتر از دو قسمت قبلی, كسي كه معناي وهمي او را در ذهن دارد و كاملاً از ماهيّت و لوازم ذات و معاني جزيي او باخبر است قسم دوم است و اگر كسي شخص را خود او با چشم ببيند قسم اول است.

عالی ترين درجه علم بودنِِِ علم شهودی

علمي مي‌تواند نافع باشد كه قوي‌تر از همه است و علم شهودي است که چنين علمي با عمل صالح همراه است و اين عمل صالح, تمام نيازهاي خود را با آن علم تأمين مي‌كند. در نوبت‌هاي قبل به عرض رسيد كه از بيان نوراني امام مجتبي(سلام الله عليه) سه اصل استفاده مي‌شود، هم‌اكنون به اصل چهارم مي‌رسيم و آن اينكه, حضرت فرمود: «كُونُوا أَوْعِيَةَ الْعِلْمِ وَ مَصَابِيحَ الْهُدَى»؛ يعني ظرف دانش باشيد و چراغ هدايت, اين گرچه دو جمله است؛ ولي سه اصل از آن استنباط مي‌شود: يكي ظرفيت جان براي علوم و معارف كه بايد اين جان را لبريز از علوم و معارف كرد, دوم اينكه چراغ هدايت بود تا راه را به ديگران نشان داد, سوم اينكه تمام نيازهاي آن چراغ هدايت را همين علم صائب فراهم مي‌كند.

تعامل متقابل بين علم صائب و عمل صالح

چهارم كه در اين جلسه مطرح است اين است كه فرمود تعامل متقابلي بين علم و عمل هست؛ يعني همين چراغ هدايت كه تمام نيازهاي خود را از آن علم صائب فراهم مي‌كند باعث شكوفايي آن علم, افزايش آن علم, رُقيّ آن علم, پر و بال در آوردن آن علم و مزيد علم خواهد بود، همان‌طوري كه علم صائب زمينه عمل صالح را فراهم مي‌كند, عمل صالح هم زمينه علم صائب را فراهم مي‌كند، گرچه اين سخن از ديرباز حداقل چهار هزار سال در حوزه‌ها و دانشگاه‌ها رواج دارد «مَن فَقَدَ حسّا فَقَدْ فَقَدَ علما»[4] اگر كسي حسّي را از دست داد علمِ حاصل از آن حس را از دست خواهد داد؛ ولي انبياي الهي اين حرف را از قرون سابق گفتند که حدّ و حصري براي آن نيست; البته در اسلام 1400 سال قبل اين سخن آمده است، اما حرف همه انبياست كه «مَن فَقَد تقويً فَقَدْ فقدَ علما» اگر كسي پرهيزكاري, وارستگي, استواري و طهارت روح را از دست داد علم حاصل از آن را هم از دست خواهد داد; يعني اگر كسي بي‌تقوا بود ممكن است علمِ اسمي و رسمي را كه در نوبت قبل به عرضتان رسيد فراهم كند، اما علمي كه بتواند زمينه شهود را فراهم كند حاصل نخواهد شد, اگر فرمود: ﴿اتَّقُوا اللّهَ وَ يُعَلِّمُكُمْ اللّهُ[5] بيان رسمي‌ آن اين است «مَن فَقَد تقويً فَقَدْ فقدَ علما»، اگر ديروز مي‌گفتند: «مَن فَقَدَ حسّا فَقَدْ فَقَدَ علما» امروز و ديروز و فردا خواهند گفت: «مَن فَقَد تقويً فَقَدْ فقدَ علما»، اگر كسي وارسته نبود آن علم كارآمد و نافع را كه زمينه «عين‌اليقين» را فراهم كند به دست نمي‌آيد.

بنابراين آ‌نچه مرحوم كليني از وجود مبارك امام مجتبي(سلام الله عليه) نقل كرد تقريباً به چهار امر منحل مي‌شود: يك علم صائب, دو عمل صالح, سوم رفع نيازهاي عمل صالح از رهگذر علم صائب, چهارم بهره‌وري علم صائب از فروزندگي مصباح هدايت و عمل صالح است.

«غفر الله لنا و لكم و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»



[1]. الكافي(ط ـ اسلامی), ج1, ص301.

[2]. سوره تکاثر, آيات5 ـ 8.

[3]. سوره واقعه, آيه95؛ سوره حاقّه, آيه51.

[4]. اساس الاقتباس، ص375.

[5]. سوره بقره, آيه282.

دیدگاه شما درباره این مطلب
افزودن نظرات

محتوای سایت