12 07 2016 302090 شناسه:
image

راه‌هاي اصلاح اخلاق در انديشه علوي:بررسی عامل اصلی سقوط انسان در زندگی/فریبکاری دنیا یا خواب آلودگی انسان

پایگاه اطلاع رسانی اسراء-سرویس دین و اندیشه:دنيا دو چهره زشت و زيبا دارد و هر دو را روشن نشان مي‌دهد، دنيا ظاهر و باطن، آغاز و انجام، فراز و نشيب، و اوج و حضيضي دارد و هيچ‌كدام از اين‌ها را كتمان نكرده است، بلكه بي پرده ارائه مي‌كند، پس دنيا فريب نمي‌دهد. فريبكار كسي است كه باطل را به صورت حق...

وقتي انسان‌ها از حقيقت پيش رو طفره مي‌روند و هدف واقعی از خلقت را گم می کنند و از صراط حق و حقيقت فاصله مي‌گيرند، وقتي از توصيه‌ها و اندرزها رويگردان شده و تسليم اوامر هواي نفس و شيطان بيروني مي‌شوند نتيجه‌اي جز تبرئه خود و مقصر دانستن ديگران و اطرافيان نمي‌ بینند تا بدان چنگ زنند.

 انسان‌هاي تكاثرطلب نيز در زمرۀ چنين گروهي‌اند كه فريفته دنيا شده و انحطاط و سقوط در زندگي خود را شاهدند.در مجموعۀ "راه‌هاي اصلاح اخلاق در انديشه علوي" از بنان حضرت آيت الله العظمي جوادي آملي چرایی اين مهم را مورد توجه قرار داده و از نظر مي‌گذرانيم.

معظم‌له در بخشي از كتاب ارزشمند شميم ولايت خود با استناد به فرمايشات گهربار امير سخن حضرت علي(عليه السلام) آورده‌اند:

اين زندگي پست و زودگذر فريبتان ندهد، چنان‌كه گذشتگان را مغرور كرد. پس از دنيا بر حذر باشيد؛ «وَ لا تَغرّنّكُمُ الحيوة الدنيا كَما غرّتْ من كان قبلَكم من الاُمم الماضية فَاحذروا الدُنيا».

گفتيم هر چه انسان را از خدا باز دارد، دنياست؛ مال، فرزند، مقام، تدريس، تأليف و يا تدوين كتاب، هر كدام مي‌تواند انسان را از خدا بازدارد. گاهي انسانِ مدرّس و مؤلّف تصور مي‌كند كه در مسير خدا قدم بر مي‌دارد، غافل از آن‌كه در مسير شيطان و تحت ولايت او بوده است، زيرا از اقبال مردم لذت مي‌برد و از اِدبار آنان نگران مي‌شود. خوشش مي‌آيد كه مردم حرف او را بشنوند و سخن او را بپذيرند و در جامعه مطرح شود. اگر نامي از او نباشد متأثر مي‌شود. او پيش از اين‌كه علاقه داشته باشد سخنش در دل‌ها بنشيند، مشتاق است كه خود را در دل‌هاي ديگران جا دهد، اين علاقه به جاه همان دنيا است و اگر سبب چنين جاه‌طلبي علم باشد، دنيا بودن و حجاب بودن آن غليظتر و ستبرتراست.

ايشان در ادامه به رفتار ناصحيح انسان‌هايي كه گرفتار سراب دنيا شده و اهل راه نيستند اشاره كرده و مرقوم داشتند:

علي(عليه‌السلام) مي‌فرمايد: دنيا هم مكر دارد و هم نيرنگ باز است، گاهي عطا مي‌كند و گاه از دادن ممانعت مي‌ورزد، گاهي كسوت مقام را بر پيكر كسي مي‌پوشاند و گاه همان را از تن او بيرون مي‌آورد؛ «فاحْذَرُوا الدنيا فإنّها غَدّارة خَدوعٌ مُعطية منوعٌ مُلبِسةٌ نَزُوعٌ».

نه آسايش دنيا دوام دارد، نه رنجش تمام شدني است و نه امواج بلاي آن آرام مي‌گيرد؛«لا يَدوم رَخاؤُها ولا ينقضي عناؤُها ولا يَرْكَدُ بلاؤُها»[1].

تعبيرات ديگري نيز در كلام آن حضرت وجوددارد كه دنيا را به عنوان عالَم غرور و مغرور كننده معرفي كرده است، ولي در جاي ديگر اين مطلب را تحليل كرده است. براي نمونه پس از تلاوت آيه شريفه ﴿يا أيُّها الإنسانُ ماغَرّكَ بِربَك الكريم[2] مي‌فرمايد: انسان گاهي به خداي خويش مغرور مي‌شود، بخشايشگري و مهرباني خدا او را بر معصيت گستاخ مي‌سازد، ولي اثر تلخ گناه توان فرساست. به حق مي‌گويم كه دنيا تو را نفريفته، بلكه تو فريب خوردي؛ «وحقّاً أقولُ ما الدنيا غَرّتكَ، ولكنْ بها اغْتَرَرْتَ».

سراب آب نماست و هرگز فريبكار نيست. انسان ناشناس كه اهل راه نيست، گرفتار سراب مي‌شود و آماس و ورم را نموّ مي‌پندارد.

برو اي خواجه خود را نيك بشناس ٭٭٭٭ كه نبود فربهي مانند آماس

اين حكيم متأله به چهره حقيقي دنيا نيز اشاره داشته و در معرفي فريبكار واقعي در اين عرصه آورده اند:

دنيا دو چهره زشت و زيبا دارد و هر دو را روشن نشان مي‌دهد، دنيا ظاهر و باطن، آغاز و انجام، فراز و نشيب، و اوج و حضيضي دارد و هيچ‌كدام از اين‌ها را كتمان نكرده است، بلكه بي پرده ارائه مي‌كند، پس دنيا فريب نمي‌دهد. فريبكار كسي است كه باطل را به صورت حق جلوه دهد، يا اوج را نشان دهد، ولي حضيض، تلخي و ناگواري‌ها را كتمان كند. اما اگر كسي دو بُعْد داشت و هر دو را نشان داد، نيرنگ باز نيست. اگر كسي مقداري آب باشير مخلوط كرد و به نام شير به ديگري داد، فريب است. دنيا ابزار كار است و اين انسان غافل است كه ابزار را به دست دشمن مي‌دهد و خود را نابينا مي‌كند؛ دشمن از نابينايي او سوء استفاده كرده، وي را فريب مي‌دهد.

امير مؤمنان مي‌فرمايد: دنيا پرده از موعظه‌ها و اندرزها برگرفت، اگر باغ و بوستان و قصرها را نشان مي‌دهد، بيمارستان و مرگ و گورستان را نيز نشان مي‌دهد، اگر جواني و فربهي و تنومندي و خوشحالي را ارايه مي‌كند، فرتوتي و سالمندي و نگراني را نيز ارايه مي‌دهد، هم نشانه‌هاي نشاط را مي‌نماياند و هم علامت‌هاي اندوه‌را؛ «ولَقد كاشفتْكَ العِظات وآذَنَتْكَ علي سَواءٍ».

دنيا وعيد مي‌دهد و به آن عمل مي‌كند. زنگ خطر مي‌زند كه چهل سالگي پايان لذايذ است، اگر هم آينده خوبي باشد، تازه مانند گذشته است. دنيا تهديد مي‌كند كه همراه با بالارفتن سن همه نِعَم الهي را از تو باز پس مي‌گيرم، ديدي كه گرفته شد؟! مي‌گويد كه تمام توان‌ها به ناتواني، تمام تذكرها به فراموشي، تمام شهرت‌ها به خاموشي و انزوا ختم مي‌شود، ديدي كه شد؟! پس دنيا خلاف نمي‌كند: «و لهي بما تَعِدُكَ من نزول البلاءِ بجسمكَ و النقصِ في قُوّتك أصدق و أوفي مِن أن تَكْذِبُك أو تَغُرّك».

بسياري از رويدادهاي نصيحت آور از دنيا نزد شما مطرح مي‌شود و تو او را متّهم مي‌كني، و بسياري هستند كه ماجراي دنيا را به عنوان راز نزد شما مطرح مي‌كنند و شما آنان را تكذيب مي‌كنيد؛ «ولَرُبّ ناصحٍ لها عندك متّهمٌ وصادقٍ من خبرها مكذّبٌ».

براي شناختن دنيا صفحه ديگرش را نيز ورق بزن، تو آن را ورق نزدي! نه اين‌كه او خود را نشان نداده است. اگر سري به گورستان‌ها بزني، اگر خانه‌هاي ستم‌پيشگان را از نظر بگذراني كه روزگاري سپري كردند و آن را به ديگران سپردند، مي‌فهمي كه نه آن‌ها ماندني بودند، نه اين‌ها نگه داشتني، مي‌فهمي كه دنيا دوست مشفقي است كه هر چه دارد، بي پرده به تو نشان مي‌دهد؛

ولئِن تَعَرّفتها في الديار الخاوية والرُبُوع الخالية لَتجدَنّها مِن حُسن تذكيركَ وبلاغ موعظَتك بمحلّة الشفيقِ عليك والشحيحِ بك.

 آن قصر مجللي كه ديروز در دست طاغوتي بود و امروز در اختيار مستضعفي است، نشانه رهنمايي صحيح دنياست.

دنيا هر دو روي سكه را نشان مي‌دهد و دوست دارد كه انسان فريب نخورد و به راه بيايد، دنيا را خدا آفريده و آن را نيكو آفريده، بخشي از آن كه نيك است، به خدا مرتبط است، دنيا براي كسي كه هر دو بُعد آن را ببيند و آن را راه بداند، نه قرارگاه، خانه خوب و عالَم مطلوبي است؛ «ولَنعم دارُ من لم يرضَ بِها داراً».

---------------------------------------------------

منبع:کتاب شمیم ولایت،ص611

 

 

 



[1]  ـ نهج‌البلاغه، خطبه 230.

[2]  ـ سوره انفطار، آيه 6.