16 09 2020 281476 شناسه:
image

پیام آیت‌الله العظمی جوادی آملی به مراسم افتتاحیه حوزه علمیه ابهر (زنجان)

پایگاه اطلاع رسانی اسراء: حوزه علمیه ابهر با پیام تصویری آیت‌الله العظمی جوادی آملی پیش از ظهر امروز افتتاح شد.

پایگاه اطلاع رسانی اسراء: حوزه علمیه ابهر با پیام تصویری آیت‌الله العظمی جوادی آملی پیش از ظهر امروز افتتاح شد.
 

آیت‌الله‌العظمی جوادی‌آملی در این پیام که به مناسبت تاسیس حوزه علمیه ابهر انجام شد، ضمن تقدیر از همه کسانی که برای به ثمر نشستن حوزه علمیه ابهر تلاش کردند، اظهار کرد: امیدواریم ذات اقدس الهی به همه کسانی که در تاسیس این مرکز که به نام امیرالمومنین علیه السلام است، تلاش و کوشش کردند پاداش دنیا و آخرت عنایت کند.

معظم له با اشاره به اینکه ابهر شهر علم، منطقه حکمت، اصول و معرفت است، بیان کرد: در این شهر مردانی چون اثیرالدین ابهری زیستند که ۸۰۰ سال قبل کتاب‌های فراوانی در فلسفه و منطق نوشته‌اند و بزرگان این علم بر آن  شرح نوشته‌اند.

متن کامل پیام معظم له بدین شرح است: 

 

بسم الله الرحمن الرحيم

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ‏ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی ‏جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِين ‏وَ الْأَئِمَّةِ الْهُدَاةِ الْمَهْدِيِّين سِيَّمَا خَاتَمُ الْأَنْبِيَاءِ وَ خَاتَمُ الْأَوْصِيَاء عَلَيْهِما آلَافُ التَّحِيَّةِ وَ الثَّنَاء بِهِمْ نَتَوَلَّی ‏وَ مِنْ أَعْدَائِهِم‏ نَتَبَرَّءُ إِلَی اللَّه». 

ايام ولايت را به صاحب اين مقام شامخ تهنيت عرض مي‌کنيم و از ذات أقدس الهي مسئلت مي‌کنيم به برکت ذوات قدسي اولياي الهي، اهل بيت عصمت و طهارت را زمينه ظهور ذخيره عالم قرار بدهد و آنچه خير و صلاح و فلاح نظام اسلامي و جامعه بشري است عطا کند. مقدم شما بزرگواران، علما، فضلا، انديشوران، نخبگان حوزوي و دانشگاهي و مسئولين گرانقدر نظام اسلامي را گرامي مي‌داريم. سعي بليغ و کوشش خالصانه امام جمعه و مؤسس محترم حوزه علميه شهرستان ابهر را ارج مي‌نهيم. اميدواريم ذات أقدس الهي به همه کساني که در تأسيس اين حوزه که به نام مبارک امير المؤمنين(عليه أفضل صلوات المصلين) است تلاش و کوشش کردند، سعي بليغ آنها را مشکور کند و پاداش دنيا و آخرت مرحمت کند!

اين حوزه به نام مبارک امير المؤمنين است و علي بن ابي‌طالب(عليه أفضل صلوات المصلين) پرچمدار علوم الهي است، زيرا دربان مدينه علم حضرت است: «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌ بَابُهَا»،[1] اين اصل اول؛ پرچمي که به دست امير المؤمنين است پرچم «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي»[2] است يعني هر چه نياز بشر است مربوط به آسمان و زمين، دنيا و آخرت، ظاهر و باطن، غيب و شهود، در مشهد و محضر و منظر امير المؤمنين است يعني در مدينه علم از اين علوم فراوان خبري است. اگر حوزه علميه به نام مبارک امير المؤمنين است، پرچم اين حوزه با اين علامت صاحبان خود را دعوت مي‌کند که «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي».

گوشه‌اي از علومي که در اين مدينه است و حوزه‌هاي علميه و علما و محققان بايد از آن بهره ببرند، همان است که وجود مبارک پيامبر اسلام(عليه و علي آله آلاف التحية و الثناء) فرمود: «إِنَّمَا الْعِلْمُ‏ ثَلَاثَةٌ»[3] يعني برنامه‌هاي حوزه‌هاي علميه گرچه علوم فراواني است ولي اين سه علم برنامه اصلي و رسمي است: «آيَةٌ مُحْكَمَةٌ أَوْ فَرِيضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَة» آيه محکمه ناظر به اصول دين است مبدأ شناسي، معاد شناسي، وحي و نبوت‌شناسي، نبوت و ولايت و امامت‌ شناسي و ساير مسايلي که مربوط به اصول دين است، فريضه و سنت مربوط به فقه و اخلاق و حقوق و حکمت عملي است؛ آن حکمت نظري به عنوان روح علم و اساس علم که فرمود «آيَةٌ مُحْكَمَةٌ» است آن اساس است، اين فريضه و آن سنت به عنوان فرع مترتّب بر آن اصل؛ يعني برنامه‌هاي درسي حوزه‌هاي علميه مخصوصاً حوزه علميه‌اي که به نام مبارک امير المؤمنين(عليه أفضل صلوات المصلين) است اين سه اصل است که پيغمبر فرمود: «آيَةٌ مُحْكَمَةٌ أَوْ فَرِيضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَة». مستحضريد که هر مطلب نظري را از مطلب بديهي بايد گرفت يعني مجهول را به وسيله معلوم بايد گرفت. علم چراغي است که فضا را روشن مي‌کند بعد از روشن شدن فضا آن مجهول و مستور و مکنون روشن مي‌شود، اين يک مطلب.

 علم گاهي مربوط به «بود و نبود» است که از آن به حکمت نظري ياد مي‌شود که در عالم چه هست و چه نيست، گاهي مربوط به «بايد و نبايد» است مربوط به اخلاق است و مربوط به فقه است و مربوط به تطهير باطن. علم اين نقش را دارد که ما را از معلوم به مجهول برساند يک طريق خوبي است، يک راهنماي خوبي است، يک راهبر خوبي است، يک مدير خوبي است، يک مدبّر خوبي است. بيان نوراني امير المؤمنين(عليه أفضل صلوات المصلين) که اين حوزه به نام مبارک آن حضرت است، اين است: «الْعِلْمُ يَهْتِفُ بِالْعَمَل‏».[4]

 پس مطلب اول اين شد که ما در اين حوزه چه فرا بگيريم «آيه محکمه»، «فريضه عادله»، «سنت قائمه» که بيان رسمي پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) درباره تمام حوزه‌هاي علميه است. دوم اينکه اين علم تنها کافي نيست، علم نردبان است، علم ما را به عقل، به عدل، به محبّت، به شهود و مانند آن مي‌رساند. اگر کسي نردباني را فرا بگيرد که چگونه نردبان مي‌سازند، چند پله داشته باشد، درجات آن چگونه باشد، فاصله درجات آن چگونه باشد، نردبان‌سازي کند ولي از نردبان بالا نرود مي‌شود عالم بي‌عمل!

بيان نوراني صاحب اين مکتب علي بن ابي‌طالب(صلوات الله و سلامه عليه) اين است: «الْعِلْمُ يَهْتِفُ بِالْعَمَل‏»، او هاتف است، او سروش غيب است، صداي علم اين است که عمل کنيد، «أيها العلماء»! وقتي ياد گرفتيد عمل کنيد. اگر در بخش‌هاي «آيه محکمه» نظير أثيرالدين ابهري که از علماي بزرگ هشتصد سال قبل همين شهرستان کتاب‌هاي فراواني در منطق و فلسفه نوشت و کتاب هداية الحکمة أثيرالدين ابهري را بزرگاني نظير ميبدي از يک طرف و صدر المتألهين(رضوان الله عليه) از طرف ديگر شرح کردند. بخشي از کتاب‌هاي أثيرالدين ابهري را علما و دانشمندان هند شرح کردند. هشتصد سال قبل در اين سرزمين أثيرالدين ابهري مي‌زيست. اين شهر، شهر علم است، اين منطقه، منطقه حکمت است، منطقه منطق است، منطقه فقه است، منطقه اصول است و منطقه معرفت است و مانند آن. اين نردبان اگر نردبان «آيه محکمه» باشد به شهود عرفاني دعوت مي‌کند و اگر نردبان «فريضه عادله» يا «سنت قائمه» باشد به فقه و اخلاق و امثال آن دعوت مي‌کند؛ اگر کسي فقيه شد، متفقّه شد، فقيه علمي شد، فقاهت عملي را از دست ندهد و اگر کسي متخلّق شد، عالم اخلاق شد، فضيلت اخلاقي را از دست ندهد. علم نردباني بيش نيست، اگر کسي عالم بود و عاقل نشد نردبان‌تراش است اسلحه‌تراش است مثل آنها که شمشير مي‌تراشيدند بازار شمشيرفروشي داشتند ولي اهل جهاد نبودند، قلم‌فروشي داشتند ولي آثار علمي از خود به يادگار نگذاشتند. کسي قلم‌فروش است يا دفترفروش است اما عالم نيست، يک وقت شمشيرفروش است ولي مجاهد نيست، اهل جبهه نيست ولي شمشير مي‌فروشد براي مجاهدان، او خود اهل جبهه نيست. فرمود اگر عالم شديد، اگر اهل قلم شديد، اگر اهل نردبان شديد، بکوشيد که عاقل باشيد: ﴿وَ تِلْكَ الأمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَ مَا يَعْقِلُهَا إِلاّ الْعَالِمُون﴾[5] يعني علم نردبان عقل است و عقل همان است که انسان را عقال مي‌کند، جهل علمي را عقال مي‌کند، جهالت عملي را عقال مي‌کند.

بنابراين برنامه‌هاي درسي حوزه‌هاي علميه عموماً، حوزه علميه امير المؤمنين(عليه السلام) خصوصاً، «آيه محکمه»، «فريضه عادله»، «سنت قائمه» است، يک؛ و اين علم بايد به عمل برسد، دو؛ منتها راه آن اين است که هر مطلب نظري و پيچيده را از مطلب شفاف و روشن و ساده مي‌گيرند؛ اين معلوم را از مجهول گرفتن، مبيَّن را با بيِّن، بيِّن کردن، نظري را با بديهي روشن کردن، اين رسم اصلي حوزه‌هاي علميه است، گرچه به نام علم است ولي گفتند اگر کسي عالم شد حتماً بايد به راه بيفتد يا در صدد محبّت و علاقه است يا در صدد شهود؛ اگر کسي عالم بود راه محبّت را طي نکرد بهره‌اي نبرد، اگر کسي عالم بود راه شهود را طي نکرد بهره‌اي نبرد، به هر حال بايد به عمل برسد، راه محبّت اين است.

 مستحضريد که وجود مبارک پيغمبر(عليه و علي آله آلاف التحية و الثناء) وقتي مهاجرت کردند از مکه به مدينه آن مسجد قبا و مانند آن را ساختند در قرآن کريم درباره آن مسجد دارد: ﴿فيهِ رِجالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا﴾[6] اينجا مرداني هستند که مي‌خواهند پاک باشند؛ يعني هدف آنها پاک بودن است، يک؛ راه پاک بودن درس خواندن نيست، درس خواندن مقدمه است، راه پاک شدن و منزّه شدن محبّت است؛ کسي که علاقه دارد عادل باشد نه اينکه مي‌فهمد که بايد عادل باشد. يکي علاقه دارد پاک باشد، نه راه کسي را ببندد و نه بي‌راهه برود، نه به اختلاس آلوده بشود و نه به نجومي، اين چون آلودگي است اين يک قذارت است. کسي بداند که اين کار بد است کافي نيست، کسي بداند که فلان کار حرام است اين کافي نيست. در آن آيه نفرمود اينها مي‌دانند چه چيزي بد است يا مي‌دانند چه چيزي خوب است، اين کافي نيست، فرمود اينها علاقه‌مندند که خوب باشند ﴿فيهِ رِجالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا﴾.

 محبوب وقتي در دل جا گرفت غير را از حريم دل بيرون مي‌کند «ديو بگريزد از قوم که قرآن خوانند»[7] محبت برنامه رسمي است فرمود اينها بيايند حوزه علميه نه عالم و مجتهد شوند، اينها کافي نيست، اينها بايد علاقه‌مند شوند که آدم شوند ﴿يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا﴾ طهارت دشوار از طهارت آسان مي‌گذرد، شهود دشوار از شهود آسان مي‌گذرد چه اينکه مطلب علمي دشوار از مطلب علمي آسان مي‌گذرد، هر آساني نردبان دشوار است، محبّت‌های رقيق و ظريف نردبان محبّت دقيق و غني است. پيام قرآن اين است که علم نردبان است براي عقل ﴿وَ مَا يَعْقِلُهَا إِلاّ الْعَالِمُون﴾ و اين بيانات نوراني علي بن ابي‌طالب(عليه أفضل صلوات المصلين) اين است که «الْعِلْمُ يَهْتِفُ بِالْعَمَل‏» او فرياد مي‌زند، او سروش غيب است.

بنابراين اين شهر هم سابقه دارد که هشتصد سال قبل حکيم پروراند و به دنبال آن علماي فراواني پيدا شدند و در کنار همين شهرهاي اطراف زنجان سهرورد است که حکماي بزرگ و بزرگواري نظير سهروردي‌هاي معروف حکمت اشراق را به بار آوردند در همين منطقه بود. اطراف زنجان سهرورد دارد، خود شهر ابهر أثيرالدين ابهري دارد و مانند آن.

 بنابراين هم شهود دشوار را با راه شهود آسان مي‌شود تحصيل کرد هم محبت دشوار را با محبّت آسان مي‌شود تحصيل کرد. مستحضريد که محبّت اين اجر رسالت است که ﴿قُلْ لا أَسْئَلُكُم‏ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَي[8] راه محبت دشوار از محبّت آسان مي‌گذرد. مي‌بينيد اديبان ما، مفسِّران ما اين آيه نوراني را چگونه معنا کردند، در اوايل امر براي کسي که سالک کوي محبّت است يعني درس خواندن وظيفه اوليه است لازم است ولي کافي نيست و اجر رسالت را قرآن کريم مودّت قرار داد فرمود: ﴿قُل لاَ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَي، در اوايل امر دوستي اهل بيت(عليهم السلام) به اين است که اين ﴿فِي الْقُرْبَي مفعول واسطه است براي ﴿مَوَدَّة، اين ظرف، ظرف لغو است معناي آن اين است که ﴿لاَ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً﴾ مگر مودّت اهل بيت، وقتي که از اين بديهي و از اين آسان عبور کرد رفت به درون آيه مي‌بيند معناي آيه اين نيست، معناي آيه دقيق‌تر از اين است و آن اين است که اين ظرف، ظرف لغو نيست، اين ﴿فِي الْقُرْبَي مفعول واسطه براي ﴿مَوَدَّة نيست، اين ظرف، ظرف مستقر است و اين مفعول واسطه براي «المستقر» است يعني ﴿قُل لاَ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاّ الْمَوَدَّةَ﴾ «المستقِرَّة» ﴿فِي الْقُرْبَي که

هر ظرف که حال يا صفت يا خبر است ٭٭٭ البته مدان لغو که آن مستقر است

وقتي مودت مستقر شد، اگر کسي فقط اهل بيت را دوست داشت ديگر نه بي‌راهه مي‌رود و نه راه کسي را مي‌بندد. اين عبور از ظرف لغو به ظرف مستقر، همان عبور از معلوم به مستور است، اين وظيفه ما است و اين ايام را که گرامي مي‌داريم يعني عبور کرديم از ظرف لغو به ظرف مستقر. محبّت اين ذوات قدسي(عليهم أفضل صلوات المصلين) در جان ما جا گرفت لذا جا براي غير نگذاشته است. اگر دل، ظرف محبّت علي و اولاد علي بود ديگر جا براي دوستي زيد و عمرو نخواهد بود.

من مجدداً مقدم همه شما فرهيختگان و علما و بزرگواران شهر ابهر را گرامي مي‌دارم. از مسئولان محترم شوراي عالي مديريت حق‌شناسي مي‌کنيم. از همه بزرگواران که در نشر معارف اسلام تلاش و کوشش کردند و مي‌کنند سپاسگزاريم. از امام جمعه و مؤسس محترم حوزه علميه امير المؤمنين(عليه أفضل صلوات المصلين) سپاسگزاريم.

اميدواريم ذات أقدس الهي نظام ما، رهبر ما، مراجع ما، دولت و ملت و مملکت ما، جامعه انساني ما و همه را در سايه وجود مبارک وليّ عصر حفظ کند!

حوزه‌ها و دانشگاه‌ها را مورد عنايت ويژه خود قرار بدهد!

روح مطهر امام راحل و شهدا را و سردار بزرگ و بزرگوار اسلام قاسم سليماني و ساير سرداران را با انبيا و اوليا و سرداران اسلام محشور کند!

پايان امور همه ما را به خير و سعادت ختم بفرمايد!

«غفر الله لنا و لکم و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته»



[1]. امالي، شيخ صدوق، ص345.

[2]. نهج البلاغة، صبحي صالح, خطبه189.

[3]. الكافي(ط ـ الإسلامية)، ج‏1، ص32.

[4]. نهج البلاغة، صبحي صالح, حکمت366.

[5]. سوره عنکبوت، آيه43.

[6]. سوره توبه، آيه108.

[7]. ديوان حافظ، غزل شماره193؛ «زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه شد ٭٭٭ ديو بگريزد از آن قوم که قرآن خوانند».

[8]. سوره شوری، آيه23.


 


دیدگاه شما درباره این مطلب
افزودن نظرات