اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
﴿فَوَسْوَسَ إِلَّيْهِ الشَّيْطَانُ قَالَ يَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَي شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَّا يَبْلَي ﴿120﴾ فَأَكَلاَ مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَي آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَي ﴿121﴾ ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَي ﴿122﴾ قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعاً بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِنِّي هُديً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلاَ يَضِلُّ وَلاَ يَشْقَي ﴿123﴾ وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكاً وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَي ﴿124﴾
ديدگاه مفسران در تمثل يا تمثيل بودن حضرت آدم (عليه السلام)
جريان آدم(سلام الله عليه) يا به صورت تمثّل بود كه سيدناالاستاد مايلاند بر اساس تمثّل حل كنند هم در تفسير شريف الميزان هم در تفسير تبيان كه پنج جلدي است و بر اساس هماهنگي قرآن و روايات تدوين شده است يا تمثيل است كه برخي بر آناند. مرحوم سيّد عبدالحسين شرفالدين(رضوان الله عليه) بعضي از آيات را از سنخ تمثيل ميدانند در خصوص آيهٴ محلّ بحث سخني ندارند ولي بعضي از آيات را از سنخ تمثيل ميدانند مثل اينكه خداي سبحان به آسمان و زمين فرمود: ﴿فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ﴾[1] خداوند به آسمان و زمين دستورِ آمدن به حضور خود را داد آنها عرض كردند ما همراه ساير اطاعتكنندهها طائعين ميآييم ضمير تثنيه است ولي فعل جمع است ﴿قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ﴾ نه «طائِعَيْن» يعني ما دو موجود همراه همهٴ موجودات ديگر با طوع و رغبت در خدمتيم اين بزرگوار اين سؤال و جواب يا امر و امتثال را حمل بر تمثيل ميكند.
اثبات شعور حقيقی موجودات و ناصواب بودن تمثيل
در بحثهاي قبل داشتيم كه اين تمثيل ناصواب است اين حمل ناصواب است براي اينكه واقعاً اين موجودات چيز ميفهمند, واقعاً حرف ميزنند, واقعاً حرف ميشنوند اين طور نيست كه اينها اهل ادراك نباشند آن چهار طايفه از آيات كه اسلام را به اينها اسناد ميدهد ﴿لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾[2] تسبيح را به اينها اسناد ميدهد ﴿سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّماوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ﴾,[3] تحميد را به اينها نسبت ميدهد ﴿إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ﴾,[4] سجده را به اينها نسبت ميدهد كه اينها ﴿لِلَّهِ يَسْجُدُ مَا فِي السَّماوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ﴾[5] آن چهار طايفه آيات همهاش نشان ميدهد كه موجودات اهل دركاند سخن خدا را ميشنوند در برابر خدا مُنقادند و اينكه مسجد شهادت ميدهد, مسجد شكايت ميكند, از همسايههايي كه اهل نماز در مسجد نيستند شكايت ميكند, از مؤمناني كه در مسجد نماز ميخوانند شفاعت ميكند, به سود اينها شهادت ميدهد خب همهٴ اين سرزمينها بايد بفهمند چه كسي ميآيد چه كسي ميرود تا شهادت بدهند يا شكايت بكنند اينها را كه نميشود بر تمثيل حمل كرد و چون دليلي بر اين نيست كه آنها درك نميكنند بلكه عقلاً دليل تام هست كه اينها درك ميكنند نقلاً هم ظواهر اين آيات اين است كه اينها درك ميكنند ظاهر آن روايات هم اين است كه اينها در قيامت شهادت ميدهند خب قيامت ظرف اَداي شهادت است و هر اَدايي مسبوق به تحمّل است اگر شاهد در صحنه حضور نداشته باشد و صحنه را تحمّل نكند چگونه در محكمه شهادت ميدهد و شهادت اينها هم در محكمهٴ عدل الهي مسموع است معلوم ميشود اينها در صحنهٴ حضور, درك دارند امينانه تحمّل ميكنند و در قيامت هم شهادت ميدهند. خب, بنابراين هيچ دليلي نيست كه اين آيه ﴿فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً﴾[6] را حمل بر تمثيل بكنيم امر تكويني است و نه بين تكوين و تشريع و درك هم دارد پس آن سخن ناتمام است.
بررسی اختلاف قرائت در آيه ﴿إِلَّا أَن تَكُونَا مَلَكَيْنِ﴾
در جريان ﴿إِلَّا أَن تَكُونَا مَلَكَيْنِ﴾[7] كه در سورهٴ مباركهٴ «اعراف» گذشت آنها به قرينهٴ همين آيه اين را «مَلكَيْن» قرائت كردند به طوري كه زمخشري نقل ميكند در سورهٴ مباركهٴ «اعراف» آيهٴ بيست به اين صورت است كه شيطان ميگويد ﴿مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَن تَكُونَا مَلَكَيْنِ﴾ زمخشري ميگويد برخيها به كسر لام قرائت كردند «مَلِكَين» به قرينهٴ مُلكِ لا يبلي آن كه داراي مُلك است مَلِك است نه مَلَك به قرينهٴ مُلكِ لا يبلي جملهٴ سورهٴ مباركهٴ «اعراف» را «مَلِكين» قرائت كردند[8] خب اين يك اختلاف قرائت. در اين كريمه فرمود شيطان وسوسه كرد.
اسناد تعهد الهی به ادم و حوا (عليهماالسلام) و اسناد نسيان به آدم (عليه السلام)
مطلب ديگر آن است كه اين تعهّد را خداي سبحان از چه كسي گرفت ما دو تعهّد داريم و يك نسيان, يك تعهّد مشترك بين آدم و حوا(سلام الله عليهما) است كه در چند جاي قرآن آمده كه شما از اين درخت استفاده نكنيد ضمير تثنيه است ﴿وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ﴾ آيهٴ نوزده سورهٴ مباركهٴ «اعراف» اين بود ﴿وَيَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ فَكُلاَ مِنْ حَيْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هذِهِ الشَّجَرَةَ﴾ اين يك دستور خداست نسبت به هر دو يعني آدم و حوّا چه اينكه مشابه اين هم در سورهٴ مباركهٴ «بقره» به همين صورت آمده است كه آيهٴ 35 سورهٴ «بقره» اين است كه ﴿وَكُلاَ مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ﴾ پس اين يك تعهّد الهي است و تثنيه است, اگر نسبت به اين نهي كه تعهّد الهي است فراموشي مطرح شد بايد نسيان را به حضرت آدم و حوّا به هر دو نسبت بدهند بفرمايد «فنسيا» در حالي كه نسيان را به خصوص حضرت آدم اسناد ميدهد يك عهد ديگري است كه فرمود: ﴿لَقَدْ عَهِدْنَا إِلَي آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِيَ﴾ آن عهد بعيد است اين عهدِ نهيي باشد كه ﴿لاَ تَقْرَبَا﴾ زيرا اين عهدِ نهيي به دو نفر تعلّق گرفته است يكي آدم يكي حوّا و اگر ارتكاب شد منشأش هم نسيان بود نسيان را بايد به هر دو اسناد بدهد در حالي كه نسيان را به خصوص آدم(سلام الله عليه) اسناد داد معلوم ميشود آنجا كه فرمود: ﴿وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَي آدَمَ مِن قَبْلُ﴾ اين عهد غير از آن عهدِ نخوردنِ از درخت است آيهٴ 115 همين سورهٴ «طه» اين است كه ﴿وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَي آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِيَ﴾ معلوم ميشود اين يك عهد ديگري بود كه مربوط به خصوص آدم بود حالا يا نَسِيَ به معناي «تَرَك» است كه اكثر مفسّران بر آناند[9] يا نه, نسيان به معناي فراموشي است به هر تقدير اين نميتواند ناظر به نهي باشد هم روايت جميل شاهد خوبي است كه حضرت(سلام الله عليه) طبق اين نقل ميفرمايد نسيان به نهي تعلّق نميگيرد براي اينكه شيطان در متنِ آن گفتگو اين نهي را مطرح كرده[10] گفته ﴿مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَن تَكُونَا﴾[11] پس نهي را يادآوري كرد و هم اينكه نسيان به خصوص حضرت آدم تعلّق گرفته در حالي كه اين تعهّد از هر دو گرفته شده.
پرسش: در اكثر موارد
پاسخ: نه در خيلي از جاها كه حسّاس است ﴿فَكُلاَ﴾, ﴿لاَ تَقْرَبَا﴾, ﴿فَلاَ يُخْرِجَنَّكُمَا﴾ آنجا كه محورهاي اصلي است همهاش تثنيه است در روز قبل هم گذشت در برخي از موارد ضمير مفرد است براي اينكه مخاطب خصوص آدم است در بعضي از موارد كه حسّاس است همهاش تثنيه است چه در سورهٴ «اعراف» چه در سورهٴ مباركهٴ «بقره» چه اينجا ﴿فَكُلاَ﴾ هست, ﴿لاَ تَقْرَبَا﴾[12] هست, ﴿فَلاَ يُخْرِجَنَّكُمَا﴾[13] هست, ﴿طَفِقا﴾ هست, ﴿يَخْصِفَانِ﴾ هست.
پرسش: ﴿فَوَسْوَسَ إليه﴾
پاسخ: بله خب از راه آدم وارد شد ديگر. خب, بنابراين آنجا كه مخاطب و محور اصلي آدم است ضمير مفرد است اما آنجا كه مسئوليّت مشترك مطرح است همه جا تثنيه است ديگر.
کلام علامه طباطبائی (ره) درباره مورد خطاب در تعهّد و نسيان
خب, آنجا هم كه خداي سبحان ميفرمايد: ﴿وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَي آدَمَ﴾[14] اگر اين نهي باشد خب نهي كه بالصراحه به هر دو تعلّق گرفته چطور ميفرمايد: ﴿لَقَدْ عَهِدْنَا إِلَي آدَمَ﴾ كه اين را سيدناالاستاد در آن تفسير پنج جلديشان كساني كه با الميزان مأنوساند با آن تفسير پنج جلديشان هم مأنوس باشند آن تفسير پنج جلدي را قبل از الميزان مرقوم فرمودند البته وقتي كه تبريز تشريف داشتند مرقوم فرمودند بعد وقتي كه وارد قم شدند ديگر بحث رسمي شد و فرصت بيشتري كردند ديگر به صورت بيست جلد در آمده البته با تفاوت مَشرب و اينها.
مکلف بودن جن و انس و شريعت نداشتن ملائک
مطلب ديگر اينكه آيا جن و اِنس هر دو مكلّفاند يا نه؟ بله مكلّفاند ولي درباره فرشتهها معمولاً آيهاي, روايتي كه اينها پيغمبري دارند, شريعتي دارند, كتابي دارند, امر و نهي تشريعي دارند اين نيست و همان آيه سورهٴ مباركهٴ «ذاريات» كه دارد ﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ﴾[15] اينچنين نيست كه عموم و خصوص مطلق را به همراه داشته باشد كه جن و انس براي عبادت خلق شدند نه اينكه هر كه عبادت ميكند يا جن است يا انس آنجا هدف خلقت را دارد بيان ميكند خب فرشتهها هم جزء مخلوقاتاند اگر آنها هم مثل جن و انس هدفمند بودند و هدفشان عبادت بود ميفرمود «و ما خلقت الجن و الإنس و المَلك الاّ ليعبدون» بنابراين در جايي از قرآن ندارد كه اينها پيغمبري دارند, شريعتي دارند, صُحفي دارند و امثال ذلك هر چه هست عصمت است.
پرسش: آيه قرآن ميفرمايد هر چه خداوند
پاسخ: خب بسيار خب, معلوم ميشود كه اينها معصوماند و نيازي به تكليف تشريعي نيست.
ردّ ديدگاه فخررازی در مکلف بودن ملائک
فقط در سورهٴ مباركهٴ «انبياء» كه به خواست خدا بعداً خواهد آمد آيهاي است كه فخررازي در ذيل آن آيه نقل ميكند كه اين آيه دلالت ميكند بر اينكه فرشتهها مكلّفاند[16] و آن همان آيه مشهور سورهٴ مباركهٴ «انبياء» است آيهٴ 29 سورهٴ «انبياء» اين است ﴿وَمَن يَقُلْ مِنْهُمْ إِنِّي إِلهٌ مِن دُونِهِ فَذلِكَ نَجْزِيهِ جَهَنَّمَ كَذلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ﴾ برخيها كه فرشتهها را معبود ميدانستند خداي سبحان ميفرمايد اينها معبود نيستند اينها عباد مُكرَماند ﴿لاَ يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ﴾[17] و مانند آن, بعد فرمود اگر فرشتهاي ادّعاي الهيّت بكند اين جزايش جهنم است خب اين به صورت يك قضيهٴ شرطيه است اما اين گونه از قضاياي شرطي دلالت ميكند بر اينكه آنها مكلّفاند يا نه, كار آساني نيست لكن فخررازي در ذيل آيهٴ 29 سورهٴ مباركهٴ «انبياء» آنجا دارد كه اين آيه دلالت دارد بر اينكه فرشتهها مكلّفاند ولي در جايي از قرآن, روايات سخن از دينِ ملائكه صُحفي داشتند, رسالتي داشتند, انبيايي داشتند, مرسليني داشتند چيزي مطرح نيست پس بنابراين امر آنها نميتواند تشريعي باشد.
بررسی اقسام فرشتگان و ويژگی آنان
پرسش:
پاسخ: جريان فُطرس كه بارها مطرح شد در آن روايت در دعاي سوم شعبان آنجا اصلاً نام فرشته نيست دارد «وعاذ فرطس بمهده»[18] اين فطرس هم ظاهراً اسم يوناني است متأسفانه در اين ادعيه اين زيارات اين مقتلها اين روايات اخلاقي اين روايات تفسيري همين طور انباشته روي آن كار نشده فقط روايات فقهي رويش كار شده كه حشر اينها با اولياي الهي باشد شما قدم به قدم با مجهولات روبهروييد حالا نمونههايش هم عرض ميكنيم. جريان فطرس هم كه بارها به عرضتان رسيد آنجا اصلاً نام فرشته مطرح نيست دارد كه «عاذ فطرس بمهده» اين فطرس چه كسي است, چه چيزي است, در بعضي از روايات وارد شده است كه فرشته است[19] فرشتهها هم مشخص نيست كه جزء ملائكةالسماء هستند يا جزء ملائكةالأرضاند مرحوم صدرالمتألهين و ساير حكما بر اين باورند كه ملائكةالأرض اينها نظير انسان بدن دارند لطيفاند و ممكن است گناه بكنند اما اينها جزء حاملان عرش باشند جزء كساني باشند كه اسماي الهي را از آدم فرا گرفته باشند اينها نيست به خدا بگويند ﴿نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ﴾[20] نيست در دعاي صحيفهٴ سجاديه هست كه هر قطره باران يا ثَلج و برفي را كه ميبينيم فرشتهاي آن را ميآورد[21] اين در دعا هست كه يك وقت هم خوانديم خب اگر براي اين گونه از موجودات ملائكهاي فرض بشود خب آنها ممكن است عصياني هم داشته باشند ولي آنها در حدّي نيستند كه خداي سبحان با آنها در ميان بگذارد ﴿إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً﴾ اينها عرض كنند ﴿نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ﴾ بعد اسماي الهي را به وسيلهٴ حضرت آدم ياد بگيرند بعد بشوند مدبّرات عالَم اين طور نيست. خب, بنابراين اثبات اينكه هر فرشتهاي مثلاً مكلّف است كار آساني نيست و عصمت هم مستلزم تكليف نيست خود ذات اقدس الهي معصوم است ولي مكلّف نيست و كارهاي تكويني هم مستلزم تكليف نيست خيلي از موجوداتاند كه تكويناً كار ميكنند و مكلّف نيستند ارواح انبيا و اوليا و انسانها كه «خَلق الله الأرواح قبلَ الأجساد»[22] اينها قبل از تعلّق به بدن معصوم بودند ولي مكلّف نبودند ارواح انسان اينچنين نيست كه قبل از اينكه به دنيا بيايد به بدن تعلّق بگيرد مكلّف باشد كه, اگر «خَلق الله الأرواح قبل الأجساد» هست و اگر ارواح انسانها قبل از تعلّق به بدن موجودند طبق آن روايات اينها گناهي ندارند تكليفي هم ندارند بنابراين اينچنين نيست كه اگر كسي معصوم بود حتماً بايد مكلّف باشد يا اگر كارهاي تكويني كرد حتماً بايد بياراده باشد خود خداي سبحان كار ميكند تكويناً كار ميكند معصوم هم هست تكليف هم در كار نيست خب.
پرسش: حضرت علي(عليه السلام) در همان خطبهٴ اول ميفرمايند گروهي از ملائكه هستند دائماً در قياماند گروهي در سجده هستند و گروهي تسبيح الهي را ميكنند.
پاسخ: خب همينها نشانهٴ عصمت آنهاست تسبيح گفتن هر موجودي تسبيح ميكند ﴿إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ﴾[23] كه در سورهٴ مباركهٴ «اسراء» گذشت تسبيح كردنِ تكويني مستلزم تكليفِ تشريعي نيست امرِ تكويني با عدم تكليف هم سازگار هست.
ويژگی آزمون الهی قبل از هبوط حضرت آدم (عليه السلام) به دنيا
آنچه ما تاكنون رسيديم اين است كه وجود مبارك حضرت آدم نشئهاي داشت كه در آن نشئه شريعت نبود ولي امتحان بود و در آن امتحان بخشي از كارهاي او با لغزش همراه شد بعد به زمين آمدند وقتي كه به زمين آمدند تكليف آمده و شريعت آمده تا اينجا مشخص است اين مقدار اگر براي ما روشن بشود كه وجود مبارك حضرت آدم قبل از اينكه پيغمبر بشود قبل از اينكه تكليف بيايد در جنّتي قرار داشت حالا اين حالت در زمين براي حضرت پيدا شد چه اينكه ظاهر بيان سيدناالاستاد در آن تفسير پنج جلدي است يعني باريتعالي آدم را در زمين خلق كرد و جريان سجدهٴ ملائكه مطرح شد بعد آن حالت برايش پيش آمد كه اين حالت تمثّل برزخي است يك چند لحظهاي در آن حالت بود بعد دوام پيدا نكرد و از آن حالت خارج شد و مسئلهٴ تكليف طرح شد كه اين يكي از وجوه و مُحتملات است يا نه, مربوط به يك عالَم ديگري باشد قبل از هبوط به ارض.
شريعت و تکليف لازمه زندگی دنيوی
ولي به هر حال اين جريان آزمون قبل از تكليف است قبل از احكام ارضي است چون اگر حضرت در زمين باشد بالأخره موجود زميني بيتكليف نيست اوّلين انساني كه در زمين پيدا شده يا پيغمبر است يا پيغمبر دارد ممكن نيست بشر خلق بشود و هادي و راهنما نداشته باشد اين برهان معروف نبوّت كه انسان مدني بالطبع است قانون ميخواهد اين براي برهان يك امر روشن و شفاف و همگاني و همهگير است وگرنه بشر پيغمبر ميخواهد چه اجتماعي باشد چه تنها, اوّلين بشري كه روي زمين آمده اين يا خودش پيغمبر است يا پيغمبر دارد ولو نياز به قانون اجتماعي و قانون سياسي و قانون نظامي و امثال ذلك نداشته باشد آن برهان نبوّت كه قبلاً آيهاش از سورهٴ مباركهٴ «نساء» گذشت ميگويد اگر كسي را خدا آفريد حتماً بايد براي او راهنما باشد و ممكن نيست بشر خلق بشود بدون راهنما ولو يك نفر باشد منتها حالا رواجش در همان برهان انسان مدني بالطبع است خب, به هر تقدير ما در جريان آدم صحنهاي داريم كه قبل از اينكه زميني بشود آزموني براي او حاصل شد و لغزشي هم رخ داد ما اگر اين معنا را تا حدودي باور كرديم آن وقت اين جريان زيارت حضرت زهرا(سلام الله عليها) كه الآن چند جملهاش را ميخوانيم براي ما مشخص ميشود.
ناکافی بودن نقل روايت کلينی در تبيين علت نسيان حضرت آدم (عليه السلام)
قبل از اينكه اين زيارت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله عليها) را بخوانيم اين جرياني را كه مرحوم كليني(رضوان الله عليه) نقل كرده كه وجود مبارك ابيجعفر امام باقر(سلام الله عليه) فرمودند اين نسيان مربوط به نسيانِ نهي است و آن نهيي را كه خداي سبحان نسبت به آدم كرده آن نهي را فراموش كرد يك چند جملهاي دربارهٴ اين حديث سخن بگوييم بعد وارد آن زيارت بشويم. مرحوم كليني(رضوان الله عليه) در جلد هشتم كافي صفحهٴ 113 حديث مبسوطي را تحت عنوان «حديث آدم(عليه السلام) مع الشجرة» نقل ميكند كه اين تقريباً چندين صفحه است شايد هفت, هشت صفحه باشد كه به صورت داستان طولاني است در آنجا آمده است كه منشأ ارتكاب آن درخت نسيان بود كه نهي يادش رفته كه اين با ظاهر آيه هماهنگ نيست كه عرض شد, اما از نظر سند يك مقدار كه براي خود من فرصت بود حالا مطالعه كردم مقداري هم دو نفر از آقايان تلاش و كوشش كردند كه سعيشان مشكور باشد هيچ كدام از ماها به نتيجهاي نرسيديم كه اين روايت قابل اعتماد باشد اصل روايت را مرحوم كليني از عليبنابراهيم كه خب موثّق است نقل كردند عن أبيه عن الحسنبنمحبوب تا اينجا قابل پذيرش است عن محمدبنالفُضيل اين محمدبنالفضيل در رجال برخيها اصلاً نقل نكردند كه چه كسي است بعضيها كه نقل كردند گفتند «مجهولٌ» بعضيها كه نقل كردند گفتند «غالٍ مَرميٌّ بالضعف» بنابراين وضع محمدبنفضيل به اين عناوين سه, چهارگانه مبتلاست يا اصلاً تعرّض نكردند يا اسمش را بردند گفتند «مجهولٌ» يا گفتند «غالٍ مرميٌّ بالضعف» روايت اينچنيني نميتواند مشكل آيه را حل بكند گذشته از اينكه مطابق با ظاهر آيه هم نيست اين تلاشي است كه ما سه نفر داشتيم حالا شما ممكن است بخشهاي ديگر داشته باشيد.
فاطميّه فرصتی برای کسب معرفت و اقامه عزا با حفظ وحدت
حالا برسيم به زيارت حضرت صديقه كبرا چون در آستانهٴ فاطميه دوميم و اين هفته هم تعطيل است و شما اگر بخواهيد به بركت حضرت زهرا(سلام الله عليها) برسيد گذشته از آن عزاداري آن خطبهٴ نوراني حضرت و معارفي كه از آن حضرت نقل شده است آنها را هم واقعاً به بحث بگذرانيد وگرنه اين اتلاف عمر است كه آدم يك هفته اين حوزه را به تعطيلي بكشاند و محصولِ علمي نداشته باشد.
بالأخره اين هفته را گفتند تعطيل هست عرض كنم كه اين طور هست و چون بعضيها براي مسافرتاند و تشريف نميآورند از اين جهت تعطيل است وگرنه آنچه از شوراي عالي محترم مديريت مطرح شد همان تعطيل سه روزه بود ولي خب بعضي آقايان چون تشريف ميبرند براي سفر اين نكته را فراموش نكنيم بر مبناي جذبِ اكثري و دفع اقلّي جريان فاطميه را بگذرانيم اين كشور بيش از هر چيزي احتياج دارد به انسجام و وحدت مظلومه بود, شهيده بود انسان ميتواند گريه بكند مناقبش را ذكر بكند, خطبههايش را ذكر بكند, جريان مظلوميّتش همهاش را ممكن است مطرح بكند ولي دو گونه ميتواند حرف بزند يك طور است كه بالأخره شورانگيز است و باعث آشوب و اختلاف است يك طور است كه باعث انسجام و اتحاد است آن طوري كه رضاي خدا و اهل بيت است اين كشور را ارباً اربا نكنيم چون دشمن هم به حزبالله لبنان حمله ميكند هم به اهل سنّت غزّه و فلسطين اين طور نيست كه حالا به شيعه رحم بكند يا به سنّي رحم بكند اين طور نيست ما يك كشور مشتركي داريم ميشود عزاداري كرد, ميشود ولايتمدار بود, ميشود اين خاندان را در كمال عزّت كه همتاي قرآناند به مردم معرفي كرد و در عين حال مشكلي براي كشور ايجاد نكرد.
آثار صلوات بر فاطمه زهرا (عليهاالسلام)
مرحوم علامه(رضوان الله تعالي عليه) در كتاب شريف منتهي المطلب في تحقيق المذهب زيارت حضرت فاطمه(سلام الله عليها) را ذكر ميكند همين زيارتي كه «السلامُ عليكِ يا مُمتحنة» كه مشكلترين و پيچيدهترين زيارت حضرت همين زيارت است اگر ما واقعاً مسئلهٴ حضرت آدم به هر نحوي براي ما حل شد كه قبل از اينكه وارد زمين بشوند يك صحنهٴ آزموني داشتند با آن فضا اين زيارت قابل حل است منتها آدم(سلام الله عليه) گرفتار آن نسيان و لغزش شد و در اين زيارت وجود مبارك فاطمه(عليها السلام) مصون ماند اين هست. خب, مرحوم علامه(رضوان الله عليه) اينچنين ميفرمايد: «الفصل الثاني في زيارة فاطمة(عليها السلام) و فيها فضلٌ كثير و ثوابٌ جَزيل» اولين روايتي كه ايشان نقل ميكند از مرحوم شيخ طوسي اين است كه «رَوَي الشيخ عن زيدبنعبدالملك عن أبيه عن جدّه قال دخلتُ علي فاطمة(عليها السلام)» من بعد از همين جريان خدمت وجود مبارك فاطمه(سلام الله عليها) رسيدم «فبدأتْني بالسلام» حضرت اول شروع كرد به سلام كردن بعد فرمود: «ما غَدا بك» چطور شد آمدي؟ «قلتُ طلب البركة» آمدم بركت و رحمت دريافت بكنم آنگاه فاطمه(سلام الله عليها) فرمود: «أخبرَني أبي» پدر من خبر داد كه همين جاست يا «هو ذا» آن خبري اين است كه «أنّه مَن سلَّم عليه و عليّ ثلاثة أيّام أوجبَ الله له الجنّة» وجود مبارك حضرت فرمود كه پدرم به من خبر داد كه اگر كسي سه روز بر پيغمبر و بر منِ فاطمه سلام بفرستد اهل بهشت است راوي عرض ميكند به حضرت عرض كردم كه «قلتُ لها في حياتِه و حياتكِ» اين عرض سلام مخصوص زمان حيات شماست؟ «قالت» در زمان حيات ماست ولي مخصوص نيست «قالت نعم و بعد موتنا».
احتمالات سه گانه در مدفن فاطمه زهرا (عليهاالسلام)
خب, مرحوم علامه ميفرمايد: «مسئلةٌ واختلف الرواية في موضع قبرها (عليها السلام) لأنّها دُفنت ليلاً فرُوي أنّها دُفنت في الروضة بين القبر و المنبر لأنّ رسول الله(صلّي الله عليه و آله و سلّم) قال بين قبري و منبري روضةٌ مِن رياض الجنّة فهي مدفونةٌ هناك» اين طبق بعضي از نصوص, «و رُوي أنّها دُفنت في بيتها فلمّا زاد بنو اميّه المسجد صار مِن جملة المسجد» اين روايت طايفه ثانيه, طايفهٴ ثالثه اين است «و رُوي أنّها مدفونةٌ في البقيع» اين سه طايفه از روايات. بعد ميفرمايد: «قال الشيخ(رحمه الله)» يعني شيخ طوسي «الروايتان الأوّليتان كالمتغايرتين والأفضل عندي أن يَزور الإنسان مِن الموضعين جميعاً» افضل در اين است كه هر دو جا را زيارت بكند هم بيت را هم آن روضه را «فإنّه يجور به أجراً عظيما و أمّا مَن قال إنّها دُفنت في البقيع فبعيدٌ من الصواب» خيلي بعيد است كه حضرت برده باشد در بقيع. مرحوم علامه ميفرمايد اين حرف شيخ طوسي بود ابنبابويه ميفرمايد «قال ابنبابويه» مرحوم علامه نقل ميكند كه ابنبابويه ميگويد «والصحيح عندي أنّها دُفنت في بيتها».[24] خب.
سرّ مخفی ماندن قبر حضرت فاطمه (عليهاالسلام)
قبل از اينكه سه, چهار جمله زيارت را بخوانيم اين نكته را عرض كنم همين علامه ميگويد كه ابنبابويه از حَسّان جَمّال, شتربان نقل ميكند كه «حَملتُ أباعبدالله(عليه السلام) مِن المدينة إلي مكّه» در سفر مكه من شترهايم را كرايه دادم وجود مبارك امام صادق سوار اين شتر شد و من در خدمت حضرت بودم حالا خوب عنايت كنيد تمام اين روايات را از اهل بيت نقل كردند دربارهٴ قبر فاطمه و هيچ نگفتند خود ائمه كه قبر حضرت كجاست اما همين حسّان جمّال ميگويد من شترها را كرايه دادم به امام صادق از مدينه تا مكّه «فلمّا انتهينا الي مسجد الغدير» خب نزديكهاي مكّه آن قسمت بركهاي كه داشت غدير بود آن قسمت را ميگفتند بِركهٴ خُم و اين غدير هم همان غدير خم معروف بود به آنجا كه رسيديم وجود مبارك امام صادق «نَظر في مَيسرة المسجد» مسجد غدير را نگاه كرد, طرف چپ مسجد را نگاه كرد به حسّان جمّال فرمود: «ذلك موضع قدم رسول الله(صلّي الله عليه و آله و سلّم) حيث قال مَن كنتُ مولاه فعليٌّ مولاه» فرمود حسّان آنجا را ميبيني پيغمبر همين جا ايستاد گفت «من كنت مولاه فعليّ مولاه» خب مسجد غدير بيابان است ديگر فاصلهٴ مدينه تا مسجد غدير خيلي است آن جاي مشخّص پاي پيغمبر را بعد از چند سال امام صادق دارد نشان حسّان ميدهد اما قبر مادرش را نگفتند كجاست اين يعني چه! خب شما كه از بيابان خبر داريد مشخص كرد كه همين جايي كه ميبيني پيغمبر همين جا ايستاد دست علي را گرفت گفت «من كنت مولاه فعليّ مولاه» آن گوشه را ميبيني آن گوشه چادر منافقين بود همهٴ گوشهها را نشان داد اما قبر فاطمه را نشان ندادند «نظر في ميسرة المسجد فقال ذلك موضعُ قدم رسول الله(صلّي الله عليه و آله و سلّم) حيث قال من كنت مولاه فعليّ مولاه ثمّ نظر الي الجانب الآخر و قال ذلك موضع فُسْطاط المنافقين» آنهايي كه يك وقت بَخٍّ بَخٍّ ميگفتند يك وقت اهانت ميكردند «فلمّا رأوْهُ رافعاً يده»[25] وقتي ديدند وجود مبارك پيغمبر دست مبارك حضرت امير(سلام الله عليهما) را گرفت و بالا برد شروع كردند به دهنكجي و اهانت كردن خب همهٴ اينها را آدرس داده حضرت, اما از قبر مادرش سخن نگفت.
ويژگی آزمون الهی نسبت به حضرت فاطمه (عليهاالسلام) قبل از خلقت
حالا آن زيارتي كه همين محمد عُريضي اين محمد عريضي از ابراهيم شروع ميشود تا به محمد عُرَيْضي چند نفر هستند متأسفانه اين هم يك مشكل سندي دارد كه تاكنون وثاقت او ثابت نشده اين محمد عريضي ميگويد كه «حدّثني أبوجعفر ذات يومٍ قال إذا صرت إلي قبر جدّتك فقل» سلام عرض بكن بگو «يا مُمتحنةُ امتحنكِ الذي خلقكِ قبل أن يخلقكِ فوجدكِ لما امتحنكِ صابرةً» ما اگر جريان آدم را بالأخره خصوصيّاتش را اگر به طور جزم نتوانيم ثابت كنيم كه چطور بود بالجمله اگر براي ما روشن نشده باشد فيالجمله روشن شد حالا يا تمثّل بود يا تمثيل بود يا هر چه بود قبل از اينكه وارد سرزمين شريعت بشود امتحاني داد در بخشهاي وسيعي موفق شد ولي در يك گوشه لرزيد اين ديگر روشن شد براي ما كه آيه اين را ميخواهد بگويد در چنين نشئهاي وجود مبارك صديقه كبرا سرفراز از امتحان الهي برآمده اين معناي مُمتحنه بودن حضرت است قبل از خلقتش «يا مُمتحنةُ امتحنكِ الذي خلقكِ قبل أن يخلقكِ فوجدكِ لما امتحنكِ صابرةً» آنجا ﴿لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً﴾[26] اينجا «وجدكِ لما امتحنك صابرةً» خب, «وزعمنا أنّا لك أولياء ومصدّقون و صابرون لكلّ ما أتانا به أبوكِ(صلّي الله عليه و آله) و أتيٰ به وصيّه(عليه السلام) فإنّا نسئلك إن كنّا صدّقناكِ الاّ ألحقتنِا بتصديقنا لهما بالبشريٰ لنبشّر أنفسنا بأنا قد طَهُرْنا بولايتكِ».[27]
«السلام عليكم يا أهل بيت النبوّة و رحمة الله و بركاته»
[1] . سورهٴ فصلت, آيهٴ 11.
[2] . سورهٴ آلعمران, آيهٴ 83.
[3] . سورهٴ حشر, آيهٴ 1.
[4] . سورهٴ اسراء, آيهٴ 44.
[5] . سورهٴ نحل, آيهٴ 49.
[6] . سورهٴ فصلت, آيهٴ 11.
[7] . سورهٴ اعراف, آيهٴ 20.
[8] . الكشاف, ج2, ص95.
[9] . روضالجنان و روحالجنان, ج13, ص191.
[10] . تفسير العياشي, ج2, ص9 و 10.
[11] . سورهٴ اعراف, آيهٴ 20.
[12] . سورهٴ اعراف, آيهٴ 19.
[13] . سورهٴ طه, آيهٴ 117.
[14] . سورهٴ طه, آيهٴ 115.
[15] . سورهٴ ذاريات, آيهٴ 56.
[16] . التفسير الكبير, ج22, ص136.
[17] . سورهٴ انبياء, آيهٴ 27.
[18] . اقبال الأعمال, ص690.
[19] . بصائرالدرجات, ص68.
[20] . سورهٴ بقره, آيهٴ 30.
[21] . الصحيفة السجادية, دعاي 3.
[22] . بحارالأنوار, ج47, ص357.
[23] . سورهٴ اسراء, آيهٴ 44.
[24] . منتهي المطلب (ط ـ القديمة), ص889.
[25] . منتهي المطلب (ط ـ القديمة), ص889.
[26] . سورهٴ طه, آيهٴ 115.
[27] . منتهي المطلب (ط ـ القديمة), ص889.
مرکز نشر اسراء ، ناشر اختصاصی آثار آیت الله جوادی آملی، در سال 1372 شمسی آغاز به کار نمود؛ تولید آثار مکتوب با کیفیت مطلوب و استاندارد، عرضه سریع، به موقع، با قیمت مناسب و پیشتیانی محصولات ، بستر سازی دسترسی آسان، سریع و کم هزینه مخاطبان داخل و خارج کشور به محصولات، حضور در نمایشگاه های بین المللی داخلی و خارجی از وظایف و ماموریت این مرکز می باشد.