برنامه تلویزیونی شعائر حسینی، سلسله سخنرانی استاد مرتضی جوادی آملی که در آن به تبیین شعائر حسینی پرداخته و در هر قسمت از آن، یکی از #شعائر_حسینی را شرح می نماید.
تاریخ: محرم و صفر 1446هـ
أعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
«الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين».
پيرامون نهضت ابي عبدالله(عليه السلام) که به عنوان يک منبع معرفت اصيل وحياني معرفي شده است برجستهترين ويژگيها و امتيازات و خصائص نهضت انتخاب ميشود و به عنوان شعائر معرفي ميگردد. يکي از شعائر حسيني که در برخي از منازل اتفاق ميافتد مورد بحث اين جلسه است. در قصر مقاتل که يکي از منازلي است که ابي عبدالله(عليه السلام) در آن منزل وارد شده بود نگاه آن حضرت به فسطاط و خيمهاي بسيار مجلل و باشکوه افتاد و سؤال کرد که «لمن هذا الفسطاط»؟ اين فسطاط و خيمه از آن کيست؟ جواب عرض کردند که برای شخصي بنام عبيدالله بن الحر الجعفي است. حضرت در اين رابطه کسي را مأمور کرد و پيامي را به او داد که اين پيام و اصل اين سخن در جلسه قبل مطرح شد اما آنچه که گفتگوي بين حسين بن علي(عليه السلام) با خود عبيدالله بن الحر جعفي است به عنوان يک عنصر اصلي و اساسي بايد در نهضت ابي عبدالله(عليه السلام) معرفي بشود. آن کسي که از نهضت سخن ميگويد در حقيقت بايد تمامي اين خصائص را مدّ نظر قرار بدهد. اين خصيصه که يک نوع مصونيت اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي نسبت به نهضت ابي عبدالله(عليه السلام) است بايد به درستي معرفي بشود مثلاً اگر کسي بناست تفسير قرآن را عهدهدار باشد نميتواند يک آيه يا چند آيه را محور فکر خودش قرار بدهد. بله در مقام بيان ممکن است يک آيه يا چند آيه را بيان کند اما بايد تمام عقبه قرآن و آيات الهي، کاملاً در پشت ذهن او وجود داشته باشد. اگر کسي از نهضت ابي عبدالله(عليه السلام) سخن ميگويد بايد تمامي جهاتي که در اين نهضت هست را ملاحظه کند.
بله، در روز حادثه سنگين عاشورا، يک سلسله اتفاقات غمباري در حقيقت به وقوع پيوست. صرف بيان اين حوادث بدون اين عقبه عميق وحياني در نهضت ابي عبدالله مثل تفسير يک آيهاي است که ساير آيات شناخته شده نباشد. مصونيت فرهنگي اجتماعي اقتصادي سياسي و هر نوع جلوههاي طبيعي، در نهضت ابي عبدالله(عليه السلام) به عنوان يک مؤلفه اصلي بايد معرفي بشود. قضيهاي که به عنوان برخورد سالار شهيدان حسين بن علي با جناب عبيد الله بن حر جعفي هست نشانگر اين امر است که حسين بن علي در جهت مصونيت بخشيدن و صيانت و نزاهت نهضت از هر امري که شائبهاي را در نهضت ايجاد بکند،گريزان است.
وقتي پيامرسان ابي عبدالله اين پيام را به جناب عبيد الله بن حر جعفي داد، عبيدالله در اين رابطه اظهار تأسف کرد گفت من اصلاً بخاطر همين که با اين قضيه روبرو نشوم از کوفه بيرون آمدم و هراسم اين بود که حسين بن علي وارد کوفه بشود و من در آن کوفه باشم و نتوانم نصرت بکنم و سرّ بيرون آمدن من از کوفه همين مسئله است. با اين بيان حجاج بن مسروق که پيامآور حسين بن علي بود به سمت حسين(عليه السلام) بازگشت و پيام عبيدالله را به ابي عبدالله رساند. «فقام الحسين عليه السلام» اينجا سالار شهيدان خودشان برخواستند. چقدر اين مسئله مهم است که حسين بن علي به عنوان امام به عنوان ولي امر الهي براي هدايت يک فرد برميخيزد و براي صيانت و پاکي و طهارت اين شخص از يک سو و تقويت نهضت خود از سوي ديگر به سوي اين شخص حرکت ميکند. «فقام الحسين عليه السلام ثم صار اليه في جماعة من اخوانه» يک هيئتي هم در خدمت ابي عبدالله(عليه السلام) وارد خيمه و فسطاط جناب عبيدالله بن الحر جعفي شدند «فلما دخل و سلّم وثب عبيد الله بن حر من صدر المجلس» عبيدالله احترام کرد و خودش که بالاي مجلس بود برخواست آمد در ذيل مجلس و حسين بن علي را در آن بالا جايگاه داد.
«و جلس الحسين» آقا امام حسين(عليه السلام) نشستند بعد از حمد و ثناي الهي اينطور سخن آغاز کردند که «يا عبيدالله» من به دعوت کوفيان آمدم آنها با نامههايشان با سُفرايشان با افرادي که به اين امر اعزام کرده بودند مرا دعوت کردند و من به اين انگيزه به سوی کوفه سفر کردم «فإن مصرکم هذه کتبوا الي و خبروني أنّهم مجتمعون علي نصرتي» بزرگان شهر شما براي من نامه نوشتند و گفتند که ما مصمم هستيم که بر شما اجتماع کنيم و امامت شما را بپذيريم و بر نصرت شما همواره مصر هستيم. اينها با اين امر مرا دعوت کردند و من اينجا که آمدم به دعوت اهل کوفه آمدم. اما نميدانستم که اينها با من چنين معاملهاي ميخواهند بکنند؛ يعني با نمايندهام مسلم بن عقيل اينگونه برخورد کردند که او را به شهادت رساندند و با حاکم کوفه عبيد الله ملعون بيعت کردند و اين کاملاً مخالف با آن چيزي بود که به من اعلام کردهاند.
حضرت خواستند بفرمايند که حضور من در اينجا با چنين ويژگي بوده است و «لست أدري القوم علي ما زعموا» و هيچ فکر نميکردم. البته مراد از اينکه من فکر نميکردم فکر عالم شهادت است وگرنه حضرت به لحاظ عالم غيب به علم الهي و غيبي همه اين اسرار را قبل از اين ميدانستند و در حقيقت هيچ چيز در نزد ابي عبدالله به لحاظ علم غيبي مخفي نبود و چون حسين بن علي و هيچ امام ديگری مأمور به علم به غيب نيستند، به لحاظ علم ظاهري فرمودند که من نميدانستم که چنين برخوردي اينها ميخواهند داشته باشند.
به هر حال حضرت ايشان را دعوت کردند و گفتند «أنا أدعوک في وقتي هذا» بله من تو را دعوت ميکنم اولاً از گذشتهات توبه خواهي کرد پاک و طاهر خواهي شد و ثانياً حق ما را ادا خواهي کرد. اين بسيار تعبير رسا و اعتقادي است که اگر يک پيرو يک شيعهاي يک مأمومي به امام خودش اقتدا بکند و تبعيت بکند حق امام خود را ادا کرده و وظيفه خودش را انجام داده است. فرمود اگر ما کارمان به جنگ رسيد و اينها حق ما را پذيرفتند و حق ما را دادند که بهره خواهند بُرد، سود ميبرند «و إن اعطينا حقنا حمدنا الله علي ذلک» اگر حق ما به ما داده شد ما خدا را حمد ميکنيم و آنها هم مأجورند «و قبلناه» اما «و إن منعنا حقنا» اگر ما از حقمان محروم شديم و ممنوع شديم «و رکبنا بالظلم» و با ظلمي که آنها نسبت به ما روا ميدارند همراه شديم «کنت من اعواني علي طلب الحق» تو جزء دوستان من و معاونين من بر طلب حق هستي. اين سخن، سخن ابي عبدالله(عليه السلام) است جناب عبيدالله بن الحر جعفي هم سخنش را تکرار کرد و گفت فلسفه بيرون آمدن من از کوفه هم همين بود که با شما روبرو نشوم به اين صورت که نتوانم کمک بکنم.
بعد اينجا عبيدالله بن حر جعفي جملهاي دارد که به عنوان يک شعار از شعائر ابي عبدالله حسيني محسوب ميشود او گفت که من يک اسب راهوار و مرکب بسيار مناسبي براي جنگ دارم شمشير برّان تيزي دارم که اين شمشير به هر کجا اصابت بکند قطع خواهد کرد و آن اسب هم امتياز فراواني دارد «و خذ سيفي هذا فوالله ما ضربت به الا قطعت» اين شمشير را بگيريد اين اسب را بگيريد و مرا از اين امر باز بداريد و ممنوع داشته باشيد. اينجا آن جمله عرشي و الهي ابي عبدالله(عليه السلام) آمده است که نهضت ابي عبدالله را بايد با اين جملات و اين فرازها شناخت، فرمود يابن الحر! اين که او را به عنوان ابن حر خطاب کرد چون القاب ديگري نداشت «ما جئناک لفرسک و سيفک» ما نيامدهايم تا اسبت را يا شمشيرت را بگيريم «إنما أتيناک لنسئلک النصرة» من آمدهام تا از تو نصرت و ياري را براي دين خدا و حقيقت غيبي و وحياني بخواهم «فان کنت قد بخلت بنفسک» اگر جانت را و نفست را از ما ممنوع داشتي و بخل ورزيدي که جان و نفست را در راه خدا هديه کنی «فلا حاجة لنا في شيء مما لک» بله اگر خودت ميآمدي و در اين سفر همراه بودي و مصاحب ما بودي ما از اين امکانات استفاده ميکرديم براي اينکه انسان بهراهي هستي انسان هدايتيافتهاي هستي اما اگر از ما فاصله گرفتي و اين دعوت را نپذيرفتي نه تنها خودت محروم شدي ما هم از اين اسب و فرس و سيف و شمشير استفاده نخواهيم کرد «فلا حاجة لنا في شيء من مالک و لم اکن الذي اتخذ المضلين عضدا»[1] چون او عِدل قرآن است و قرآن در ارتباط با موساي کليم فرمود ﴿وَمَا كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُدًا﴾[2] امام حسين عليه السلام فرمود من کسي نيستم که از يک انسان گمراه عضد و معاضدت و مساعدت و معاونتي داشته باشم.
با اين سخن که يکي از بيانات الهي و عرشي اين نهضت است اين شعار را مطرح ميکنيم که مصونيت و نزاهت نهضت ابي عبدالله از هر شائبه سياسي اقتصادي فرهنگي و اجتماعي بايد مورد توجه همگان قرار بگيرد.
«السلام علي الحسين و علي علي بن الحسين و علي أولاد الحسين و علي اصحاب الحسين السلام عليهم جميعاً و رحمة الله و برکاته».
[1] . کلمات الامام الحسين عليه السلام، ج1، ص366و367.
[2] . سوره کهف، آيه51.
↙️ آپارات:
https://aparat.com/v/vhh15u9
↙️ یوتیوپ:
https://youtu.be/Q6nkm_WIn0Q
جلسه: 30
تاریخ: محرم و صفر 1403
لازم به ذکر است 28 جلسه از این ویژه نامه قبلا در محرم سالهای قبل بیان شده است و این برنامه، ادامه جلسات قبلی می باشد که در محرم الحرام امسال ضبط و پخش می گردد