برنامه تلویزیونی شعائر حسینی، سلسله سخنرانی استاد مرتضی جوادی آملی که در آن به تبیین شعائر حسینی پرداخته و در هر قسمت از آن، یکی از #شعائر_حسینی را شرح می نماید.
تاریخ: محرم و صفر 1446هـ
أعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
«الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين».
پيرامون نهضت اصيل و وحياني سالار شهيدان حسين بن علي شعائري مطرح است. آن سوژههاي اصلي و آن نکات برجسته و ربوهاي که در اين نهضت هست قابل معرفي به عالم است. يک نهضت جهاني بايد يک شعارهاي جهاني و سوژههايي براي همه انسانها در همه زمانها در همه اعصار و امصار داشته باشد. از مدينه تا مکه و از مکه تا کوفه و از کوفه تا کربلا و مشخصاً روز عاشورا و همچنين تا اربعين ابي عبدالله تا هجرت خاندان عصمت و طهارت به مدينه، تمام اين مجموعه نور است و هدايت است و با رهبري يک امام معصومي راهبري ميشود. تا قبل از شهادت آن حضرت، ابي عبدالله(عليه السلام) خود راهبر اين قصه بود و از آن به بعد تا مدينه هم امام سجاد - يک امام معصوم ديگري - راهبري و هدايت ميکند و شعلههاي مشتعل اين نهضت در پرتو امامت و عصمت تأمين ميشود.
يکي از جريانهايي که در طول سفر ابي عبدالله رخ داد و به سند وجود مبارک امام سجاد علي بن الحسين بيان شده است نشان از نوع نگاه ابي عبدالله(عليه السلام) به اين نهضت است. امام سجاد يک تعبيري دارد بسيار تعبير تکاندهندهاي است حضرت ميفرمايد که «خَرَجْنَا مَعَ الْحُسَيْنِ ع» يعني من با گروهي در خدمت ابي عبدالله(عليه السلام) حرکت کرديم، اما اين جمله: «فَمَا نَزَلَ مَنْزِلًا وَ لَا ارْتَحَلَ مِنْهُ إِلَّا ذَكَرَ يَحْيَى بْنَ زَكَرِيَّا وَ قَتْلَهُ وَ قَالَ يَوْماً» در تمام طول اين سفر ابي عبدالله(عليه السلام) مکرر به هر منزلي هم که ميرسيد جريان يحيي بن زکريا و شهادت او را نقل ميکرد.
يحيي بن زکريا پيامبر الهي که خداي عالم در قرآن از او حکايت ميکند ميفرمايد اسم يحيي يک اسم الهي است که سميي براي او نبود[1]، جريان زندگي و شهادتش بسيار عجيب و شگفت است. امام سجاد(عليه السلام) ميفرمايد پدرم فرمود «وَ مِنْ هَوَانِ الدُّنْيَا» از پستي دنيا، از خسّت و ذلّت دنيا اين است که «عَلَى اللَّهِ أَنَّ رَأْسَ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا ع أُهْدِيَ إِلَى بَغِيٍّ مِنْ بَغَايَا بَنِي إِسْرَائِيلَ»[2] اين يکي از مسائل بسيار ارزشمندي است که ما بايد در کنار نهضت ابي عبدالله(عليه السلام) معرفي کنيم. گفتن مصائب و نگرانيها و امثال ذلک خوب است اما اين تحليلها به اين نهضت جان و روح بخشيده است اين حقائق هويت نهضت ابي عبدالله را يک نهضت آسماني و الهي و وحياني کرده است اين نهضت است که ميتواند دنيا را معرفي کند و کسي براي دنيا دل نسوزاند و غصه نخورد.
«مِنْ هَوَانِ الدُّنْيَا» يک شخصيتي مثل يحيي که هديه آسماني و ارمغان الهي به زکريا بود، يک روزگاري پيدا کرد يک تاريخي پيدا کرد که در ملت بنی اسرائيل آن ظالم و ستمکار، آن پادشاه هويمدار و هوسخواهي که حاکم بود دستور داد تا سرِ يحيي بن زکريا را براي او فرستادند. او براي اينکه به يک کام دنيوي و هوسراني دنيايي برسد دستور داد که سر يحيي بن زکريا را براي او فرستادند. ميدانست که اينها پيغمبرند، يحيي کسي بود که سراپاي وضعيتش وحياني بود به دعاي زکريا و به عنايت الهي به او عطا شد ولي پادشاه باغي و ستمکار بني اسرائيل بخاطر رسيدن به هوا و هوس و کامروايي خود، دستور داد تا سر يحيي بن زکريا را براي او آوردند.
از اين پستتر ما در دنيا نداريم که يک دنياخواهي يک مقامخواهي براي رسيدن به يک لذتجويي موقّت، دستور بدهد سر پيغمبري با اين عظمت را از تن جدا کنند و براي او بفرستند، از اين دنيا پستتر نداريم «مِنْ هَوَانِ الدُّنْيَا». اين نکتهاي است که بايد در کنار نهضت ابي عبدالله(عليه السلام)، دنيا را به اين وضع بشناسيم که حضرت در معرفي دنيا و اينکه دنيا يک حقيقت ناچيز و پست و فرومايهاي است اينگونه سخن گفته است.
حالا اين مطالب گذشت اما امام سجاد(عليه السلام) همچنان جستارگرانه و واکاوانه به دنبال اين است که ابي عبدالله چه ميخواهد بگويد؟ چرا قضيه يحيي بن زکريا را و شهادت اين پيامبر الهي را اينطور دارد مطرح ميکند، ميخواهد اين معنا را نشان بدهد که اگر شما ديديد روزي سر من در تشت طلا به يک انسان جائر و ستمکاري همانند يزيد رسيد بدانيد که اين «مِنْ هَوَانِ الدُّنْيَا» است، دنيا يک روزي با سر يحيي بن زکريا اين کار را ميکند يک روزي هم با سر حسين بن علي اين کار را انجام ميدهد. ولي هر دو در يک سطحاند و نشانگر پستي و فرومايگي اين دنياست، کسي به اين دنيا دل نبندد و امام حسين هم ميدانست که چه موقعيتي و چه سرنوشتي دارد و هم اين را به عنوان امکاني براي معرفت انسانها نسبت به حيات دنيا بيان داشتند.
اما در پايان اين بخش و اين حديثي که دارد امام سجاد(عليه السلام) از پدر بزرگوارش از امام حسين دارد نقل ميکند که اين عملاً به عنوان يک سنتي از ابي عبدالله نقل شده که از مدينه تا مکه تا از مکه تا کوفه و تا کربلا هر منزلي که ميرسيدند تعبير اين است که «فَمَا نَزَلَ مَنْزِلًا وَ لَا ارْتَحَلَ مِنْهُ» وقتی وارد می شد اين قصه را نقل ميکرد، وقتي کوچ ميکرد و خارج ميشد باز اين قصه را نقل ميکرد «فَمَا نَزَلَ مَنْزِلًا وَ لَا ارْتَحَلَ مِنْهُ إِلَّا ذَكَرَ يَحْيَى بْنَ زَكَرِيَّا وَ قَتْلَهُ وَ قَالَ يَوْماً وَ مِنْ هَوَانِ الدُّنْيَا» اين در ابتدا؛ اما در انتها و پايان گفتند که همانطوري که بخت النُّصَّر حالا براساس تعابير مختلفي که از اين شخص شده است قيام کرد و انتقام خون اين همه از انبيا و شهدا را گرفت و آن قدر انسان کشت که ديگر آن غليان خون آرام شد، خون ابي عبدالله همچنان غليان دارد همچنان جوشان است. آنهايي که اينطور ناجوانمردانه ستمکارانه ريختند و ابي عبدالله را کشتند، ثلاثون ألف سي هزار نفر آمدند تا با هر وضعي که بود اباعبدالله(عليه السلام) را اينگونه در نظام طبيعت و عالم دنيا خار و ذليل نشان دهند آيا کسي فکر ميکند که اين خون خشک شده، يا اين خون ساکت است؟ اين خون آرام است؟! اين خون غليان دارد. جوشان است. اين خون آن قدر ميجوشد تا فرزندش امام زمان(عليه السلام) حضرت بقيت الله ظهور کند و انتقام خونش را بگيرد و اين جوششي که در خونش هست آرام بشود.
اينجا حضرت به فرزندش خطاب ميکند به امام سجاد، «يَا وَلَدِي يَا عَلِيُّ وَ اللَّهِ» اين حسين بن علي است که قَسم ياد ميکند «لَا يَسْكُنُ دَمِي» خون من آرام نيست خون من همچنان جوشان است همچنان ميغرّد و غلبه دارد «لا يسکُنُ دَمِي حَتَّى يَبْعَثَ اللَّهُ الْمَهْدِيَّ» تا خداي عالم حضرت بقيت الله الاعظم حجت بن الحسن العسکري امام زمان را مبعوث کند «فَيَقْتُلَ عَلَى دَمِي» براساس اينکه انتقام خون مرا بگيرد او انسانهاي منافق را کافر را آنهايي که در آن زمان همفکر و همرأي با يزيديان هستند آنها را هم از بين خواهد بُرد «فيقتُلُ عَلَي دَمِي مِنَ الْمُنَافِقِينَ الْكَفَرَةِ الْفَسَقَةِ»[3]. اولاً نشان داد انتقام خون ابي عبدالله(عليه السلام) فقط و فقط به دست فرزندش حضرت بقيت الله است، اسم بُرد بنام امام مهدي(عليه السلام) و او هم از منافقان، از کفار فاسقين، از آنهايي که همسطح و همافق عبيدالله و عمر سعد و شمر و يزيد و نظائر آن هستند در آن سطح انتقام خواهد گرفت. اميدواريم که «و جعلنا من الطالبين بثاره مع الإمام المهدي عليه السلام»[4] ما در رکاب امام زمان منتقم خون بناحق ريخته سالار شهيدان حسين بن علي(عليهم آلاف التحية و الثناء) باشيم.
«السلام علي الحسين و علي علي بن الحسين و علي أولاد الحسين و علي اصحاب الحسين السلام عليهم جميعاً و رحمة الله و برکاته».
[1] . سوره مريم، آيه7.
[2] . الارشاد، ج2، ص132.
[3] . بحارالانوار، ج45، ص299.
[4] . مستدرک الوسائل، ج10،ص316.