مراسم عزاداری ایام آخر ماه صفر با سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین استاد مرتضی جوادی آملی از روز سه شنبه 28 مرداد ماه به مدت پنج شب بعد از نماز مغرب و عشاء در محل مسجد جامع امام حسن عسکری (علیه السلام) تهران برگزار می گردد.
استاد مرتضی جوادی آملی:
بزرگان دین این ایام را «ایام حزن اهلبیت علیهمالسلام» دانستهاند؛ روزهایی که معرفت و محبت به خاندان رسالت، بیش از همیشه بر جان مؤمنان سنگینی میکند.
✔️ بدون شناخت رسولالله، نمیتوان امام حسین، امام حسن و امام رضا علیهمالسلام را به درستی شناخت.
👈 رسالت پیامبر، خاتمیت و نزول قرآن، بزرگترین سرمایه هدایت بشر است.
✔️ امام حسین علیهالسلام را نباید تنها در «اربعین و تربت و مهر» خلاصه کرد؛ بلکه باید معارف توحیدی و عرفانی او، مانند دعای عرفه و خطبههای عاشورا، در جامعه معرفی شود.
محبت و عزاداری جای خود را دارد، اما رسالت ما رساندن پیام معرفتی امام حسین علیهالسلام است.
🖤 این روزها فرصتی است برای تجدید عهد با پیامبر مهربانی و اهلبیت علیهمالسلام؛ با معرفت، محبت و عمل.
أعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
«الحمد لله رب العالمين، بارئ الخلائق أجمعين، باعث الأنبياء و المرسلين، رافع السموات و خافض الأرضين، و الصلاة و السلام علي جميع الأنبياء و المرسلين، سيما خاتمهم و أفضلهم حبيب اله العالمين، اباالقاسم المصطفي محمد، و علي الأصفياء من عترته، لا سيما خاتم الأوصياء، بقيت الله في العالمين، حجت بن الحسن عسکري، روحي و ارواح العالمين له الفداء، بهم نتولّي و من أعدائهم نتبرّء إلي الله».
در آستانه سالگرد ارتحال شمس عالم وجود خاتم الأنبياء و المرسلين رسول مکرم اسلام و همچنين سالگرد شهادت سبط اکبر آن حضرت امام مجتبي امام ممتحن و همچنين در پايان ماه صفر سالگرد شهادت حضرت ابالحسن سلطان دين و دنيا و آخرت علي بن موسي الرضا(عليهم آلاف التحية و الثناء) هستيم و معرفت نسبت به يکايک اين شخصيتهاي فرزانه الهي که خداي عالم آنها را راهنماياني اختراني فروزان در مسير انسانيت قرار داد تا انسانها از آنها بهره ببرند کسب فيض و نورانيت کنند و مسير هدايت خود و نهايت سعادت خود را از آنها بهره ببرند. به روح پرفتوح اين انسانهاي الهي و فرزانگان آسماني درود ميفرستيم و هديه کنيم به ارواح طيبه آنها صلوات بر محمد و آل محمد.
در اين ايام گرامي و مغتنم در جمع شما عزيزان و مؤمنان وارسته سخن پيرامون شمس عالم حقيقت رسول مکرم اسلام بود که اگر او شناخته بشود ديگر موجودات نوراني و اقمار اين منظومه معرفت و اخلاق و معنويت و هدايت شناخته خواهند شد. ما بون وجود رسول الله نميتوانيم حسين بن علي را بشناسيم و نسبت به او معرفت بيابيم و ارادت بورزيم و عشق بورزيم. اين رسول الله است که حسين را پروراند. اين رسول الله است که حسن بن علي را اينگونه به جهانيان معرفي کرد. اين رسول الله است که امام هشتم امام رضا(عليه السلام) را قمر منير و سراج الهي معرفي کرد.
لذا تا ما رسول الله را نشناسيم اينها را نميشناسيم يک شناخت و يک معرفت سطحي و آگاهي بسيار ظاهري پيدا ميکنيم. ما محبتمان عاطفي است حسين زير دست و پا ماند حسين بن علي سر مطهرش بالاي ني رفت حسين بن علي خاندانش به اسارت رفتند من چند بار اين جمله را از آيت الله العظماي جوادي آملي والد معظم شنيدم فرمودن که من دلم براي امام حسين ميسوزد. فرمودند بخاطر اينکه امام حسين را با يک اربعين و با يک تربت و با يک تسبيح خلاصه کردند. آن معرفت بزرگ آن کسي که صاحب دعاي عرفه است آن کسي که در سرزمين توحيد اسب و توسن معرفت را اينگونه ميتازاند اين را ما با يک اربعين و يک پيادهروي و يک موکبزني و اينها خلاصه کرديم. دلم براي امام حسين ميسوزد. ما جامعهاي را داريم تحويل ميدهيم که اين جامعه يک شناخت سطحي و گذرا و عاطفي با حسين بن علي دارد بسيار ارزشمند است بسيار گرامي است ولي اين کجا و حسين بن علي کجا. موقعيتي که او براي جهان اسلام و جهان بشريت ساخت و رسول الله را و اسلام را زنده کرد معارف اسلام حقائق اسلام اخلاق اسلام اينها جلوههاي برتر وجود ابي عبدالله است. از آن زماني که از مدينه حرکت کرد فرمود «مثلي لا يباع مثله» اين نهضت آغاز ميشود و تا به آنجا منتهي ميشود «الهي رضي بقضائک تسليما لامرک لا معبود سواک» اينها سخنان توحيدي عرشي اباعبدالله در قتلگاه بود. آيا قضاي الهي رضايت به قضاي الهي آيا اينگونه توحيد را شناختن «لا معبود سواک الي رضي بقضائک» اينها مناجاتهايي بود که ابي عبدالله زير خنجر افراد پستي همانند شمر و نظاير او اينگونه ميسرودند اينها ترانههاي توحيدي ابي عبدالله است ما بايد جامعه را به اين سمت ببريم.
بله، اين اشک و آه اين مصيبت و گريه اين به سر و سينه زدن هم هم ارزشمند است اما اين معارف توحيدي که از سالار شهيدان حسين بن علي چه در دعاهايي مثل دعاي عرفه، چه در مناجاتهاي توحيدي و چه در سخناني که در اين فرازها «الهي رضي بقضائک» ما تا اين ايام، اين ايام اربعين کسي از اين معارف حسيني سخن گفت؟ اينگونه توحيد را به جامعه معرفي کرد؟ حسين بن علي براي توحيد رفت براي اثبات يگانگي و وحدانيت پروردگار عالم رفت. اين همه فضائل و مناقب که در فرمايشات مولايمان سالار و سروران حسين بن علي هست اينها کجاست؟ لذا آيت الله جوادي آملي فرمود دلم براي امام حسين ميسوزد که ما امام حسين را با يک تسبيح و مهر و زيارت اربعين و اينها خلاصه کرديم. اينها مسائلي است که ما بايد جامعه علميمان را و جامعه دينيمان را ارتقاء بدهيم. بر معرفتشان بيافزاييم و آنچه که آنها به عنوان شارحان حقيقت رسول الله بيان داشتهاند را ذکر بکنيم.
مگر قمر از خودش نوري دارد؟ ماه هر مقداري که شما ميبينيد که از هلال شروع ميشود تا بدر تا بيست و هفتم و هشتم در محاق ميرود هر مقداري که ماه رو به خورشيد باشد نور بيشتري دارد. اينها اقمارياند که همواره شب بدرند شب چهاردهاند و نورانياند و نورانيتشان را از پيغمبر ميگيرند. خداي عالم در مقام معرفي پيامبر گرامي اسلام چيزي را فروگزار نکرد. همه انبياء به نوبه خود در پيشگاه پروردگار عالم محترم و معظماند به هر کدام به نوبه خود خداي عالم در قرآن براي آنها مکانت منزلت و جايگاه قائل شدند. براي آدم يک صورت براي نوح صورتي ديگر براي ابراهيم خليل موساي کليم عيساي روح الله براي همه آنها هر کدام يک موقعيتي را در قرآن بيان کردند. شما اگر با لحن الهي با بيان قرآني آشنا باشيد ميدانيد که خداي عالم چه موقعيتي را براي تکتک اين انبيايي که حدود 25 نفرشان را خدا در قرآن اسم برده است موقعيتشان را ذکر کرد.
اما اينها کجا و پيامبر اسلام کجا؟ چرا ابراهيم با آن هم عظمت موساي کليم با آن همه مکانت و رفعت عيساي روح الله با آن همه مکرمت هيچ کدام خاتم الأنبياء نشدند؟ سيد الأنبياء و المرسلين نشدند؟ چرا؟ چون فاصله بين همه انبياي الهي تا پيغمبر فاصله زمين تا آسمان است. اگر عيساي روح الله موساي کليم الله ابراهيم خليل الله ميتوانستند به حق در آن حدي که پيامبر گرامي اسلام نزديک شد و قرب الهي را پيام گرفت که «إنک لتلقي القرآن من لدن حکيم عليم» آنها خاتم الأنبياء ميشدند. هيچ کس به اين مقام نرسيد اين قرب را دريافت نکرد. يکي از مسائلي که ما امروز داريم مسئله خاتميت است که جريان نبوت و رسالت به وجود رسول مکرم اسلام ختم شد چرا ختم شد؟ دليل خاتميت چيست؟ چرا بعد از پيغمبر ديگر پيغمبر ديگري نيامد؟ چرا کتابي بعد از قرآن به عنوان کتاب آسماني نيامد؟ قبلش تورات بود انجيل بود صحف ابراهيم بود زبور داود بود اما اينها هيچ کدام قرآن نيستند و اين انبياء هيچ کدام رسول الله نيستند. معرفت و مقام و بلنداي وجود پيامبر به حدي بود که هر چه که در عالم وجود بود آورد چيزي پسِ پرده غيب ديگر نماند «ما فرطنا في الکتاب من شيء» ما کتابي بعد از قرآن به اندازه نهج البلاغه نداريم. نهج البلاغه را ميگويند تالي قرآن. قرآن دوم است. ولي نهج البلاغه کجا و قرآن کجا؟ قابل مقايسه نيستند. اين کلام خلق است آن کلام خالق. همان فاصلهاي که بين ما و کلام علي است بين کلام علي و کلام خدا بينهايت فاصله است. همين علي بن ابيطالب که اينجور ميدان بلاغت و فصاحت و علم و معرفت را در مينوردد هر جا که ميخواهد به يک امر استوار تکيه کند آيهاي از آيات الهي را ميآورد.
شما نهج البلاغه که ميخوانيد يک دفعه ميرسيد به يک آيه قرآن اوج ميگيرد. علي بن ابيطالب با آيه قرآن اوج ميگيرد. لذا مسئله را بايد به درستي توجه کرد و اهتمام عمده را به وجود رسول گرامي اسلام داد. ما ديشب در جمع گرامي شما برادران و خواهران ايماني يکي از شئون پيامبر را به عنوان سيد الأنبياء و خاتم الأنبياء عرض کرديم. يک مقداري باهم راجع به نبوت صحبت کرديم «عم يتسائلون عن النبأ العظيم الذي هم فيه مختلفون کلا سيعلمون» سوره مبارکه «نبأ» با اين آغاز ميشود شما الحمدلله اهل قرآنيد خدا را شکر «عم يتسائلون» مردم راجع به چه حرف ميزنند؟ پرسش مردم راجع به چيست؟ «عمّ» از چه چيزي «يتسائلون» مردم سؤال ميکنند ميپرسند؟ «عن النبأ العظيم» از يک خبر فوق العاده خبري که خداي عالم او را عظيم معرفي ميکند. اختلاف کردند مفسرين که اين نبأ عظيم چيست؟ اينکه مردم در باب او اختلاف دارند چيست؟ برخيها در مقام تفسير گفتند که مراد از نبأ عظيم قرآن است برخي از مفسرين گفتهاند مراد از نبأ عظيم قيامت است. برخيها گفتند مراد از نبأ عظيم وجود مقدس علي بن ابيطالب(عليه افضل صلوات المصلين) است.
آن پيغمبري که ميتواند از نبأ عظيم خبر بدهد او ميشود سيد الأنبياء. او ميشود خاتم الأنبياء. و قرآن تلاوت ميکنيد نام مبارک رسول الله چهار جا در قرآن آمده است. «ما کان محمد ابا احد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبيين» اگر ميخواهيد راجع به پيامبر که نام شريفش را برديم بخوانيد اين پدر کسي نيست. بله، ممکن است برخي از افراد را تحت پوشش و حمايت خودش قرار بدهد ولي پدر کسي نيست. او از طرف خدا به عنوان پيامبر و رسول آمده و او خاتم الأنبياء است.
ميدانيد چرا اين لقب خاتم الأنبياء خيلي شريف است اين لقب، خاتم يعني چه؟ يعني آن کسي که پايان و ختم امر نبوت با اوست. چرا؟ چون او همه درياي نبوت را با خود آورد چيزي فروگزار نکرد «ما فرطنا في الکتاب من شيء». اين کتاب اينکه تمام حقائق «تبيانا لکل شيء» است را آورده چيزي نمانده که کسي بيايد و خبر بالاتر از آن و برتر از آن اگر يک خبر غيبي وجود داشت که در قرآن نبود، رسول الله به عنوان خاتم الأنبياء معرفي نميشد. آن خبر بايد ميآمد. اين خدا همه اخباري که بشر در مسير سعادت بدان نياز دارد را بايد به بشر ابلاغ کند. اگر در بين همه اخبار غيبي يک خبر وجود داشت که پيامبر اسلام آن را نياورده بود، قرآن عظيم ما مشتمل بر آن خبر نبود قرآن سيد کتب نبود و پيامبر سيد الأنبياء و المرسلين نبود.
خيلي امر عظيم است. خداي عالم همه آنچه را که بشر در مسير سعادت بدان نياز دارد را در اين کتاب آورده است و پيامبر گرامي اسلام چيزي را فروگزار نکرد «و ما هو علي الغيب بظنين» رسول الله بخيل نبود ظنت و بخل در وجود پيامبر نبود هر چه که خداي عالم از طريق معلم شديد القوي به او آموخته بشود آن را براي بشر آورد. الآن 1400 سال ميگذرد اين هم دانشمندان اين همه عالمان در رشتههاي مختلف در مباحث گوناگون آمدند اما هنوز به بخش ناچيزي از قرآن هم دست پيدا نکردهاند مگر اين قرآن يک کتابي است به اين راحتي، الآن در همين عصر معاصر خودمان مرحوم علامه طباطبايي که رضوان خدا بر او باد حدود پنجاه شصت سال قبل بيست جلد الميزان را به عنوان تفسير داده اکنون هشتاد جلد تفسير غني تسنيم اما ما تازه اول راهيم. آقاي جوادي ميفرمايد براي هر نيم قرني ما يک الميزان ميخواهيم تا اين معارف را باز بکند. هشتاد جلد کتاب آن هم کتاب متني مطرح است اما مگر قرآن به اين راحتي باز ميشود؟ بحر عميقي است که عمقش قابل درک نيست.
شما از بين زمين تا آسمان چقدر است؟ قابل شمارش نيست قابل بيان نيست. اما از بين انسان تا خدا تا بيانتها مگر خدا معاذالله جا ندارد مکان ندارد زمان ندارد اينکه خداي عالم پيغمبر را به معراج برد «سبحان الذي اسري بعبده ليلا من المسجد الحرام الي المسجد الاقصي الذي بارکنا حوله» نه بخاطر مسئله اينکه مثلاً پيغمبر به خدا نزديک بشود. مکان نزديکي و قرب به ساحت الهي که مکان ندارد جايگاهي ندارد مگر خدا مکان دارد؟ مگر زمان دارد؟ پس اين معراج براي چيست؟ معراج دو تا هدف دارد؛ يک: جهان و ماسوا وجود پيامبر را زيارت بکند درک بکند. به وجود پيامبر متبرک بشود. دو: پيامبر اخبار غيب را و حقائق نظام هستي را مشاهده کند بهشت را ببيند اهل بهشت را ببيند جهنم را ببيند از جهنم رد بشود. به پيغمبر عرض کردند شما وارد جهنم شديد؟ بله. وارد جهنم شدم و جهنم خاموش بود. در مراحل هستي بايد اين وجود برود و «و لقد رآه من آياته ربه الکبري» برود از نزديک حقائق جهان هستي را آياتي که خداي عالم آنها را به عنوان آيات کبري شما سوره مبارکه «نجم» را که راجع به معراج پيغمبر است ملاحظه بفرماييد. «و لقد رآه من آياته ربه الکبري» او رفت تا حقائق برتر را براي ما بياورد به ما نشان بدهد ابديت را به ما نشان بده.
اينکه انسانها براي ابد زندهاند اين ابديت بايد نشان داده بدهد. ما فکر ميکنيم همين هفتاد هشتاد سالي هستيم که در دنيا هستيم مثل درخت هستيم که خشک ميشويم. او آمده گفته که نه، ما اشتباه نکنيم شما مرگ را ميميرانيد نه اينکه مرگ شما را بميراند. شما با مرگ زنده ميشويد «الله يتوفي الأنفس حين موتها» ما يک وفات داريم يک فوت. فوت يعني نابودي و مرگ. در قرآن هيچ جا فوت نداريم وفات داريم. وفات يعني چه؟ يعني اينکه همه حقيقت وجود ما را در مييابند و فرشتگان وحي ميبرند تفاله ما ميماند. شما اين پرتقالي را که آب ميگيريد تمام حقيقتش همان آب است آن تفاله را دور مياندازيد. تمام حقيقت ما روح ما و نفس ما و جان ماست اينکه از بين نميرود «الله يتوفي الانفس حين موتها» دقت کنيد وقتي انسان ميميرد وقتي موت فرا ميرسد ما بدنمان که تفاله وجود ما هست رها ميشود اما تمام حقيقت ما استيفا ميشود يتوفي يعني استيفاء تام. تمام حقيقت ما فکر نکنيم که ديگر مرديم مات و فات تمام شد و رفت؟ ما با مردن زنده ميشويم.
حالا يک عدهاي زندگيشان بعد از مرگ در مرتبه عاليه است مثل شهداء «لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون» آنهايي که مرتبه بالا دارند عالمان فرزانگان موحدان شهدا صلحا اينها در مرتبه بالاترند. و الا بقيه هم زندهاند حيات دارند چه کسي گفته که بعد از مرگ انسانها ميميرند؟ انسانها بعد از مرگ اين بدنشان ميپوسيد از بين ميرود بايد برود. ما از زمان طفوليت رسيديم به نوجواني جواني ميانسالي کهنسالي اين بدن مدام دارد از بين ميرود. ما هر هفت سال اينطوري که ميگويند تمام سلولهاي بدن ما عوض ميشود اين بدن هم ميميرد با بدني زندگي ميکنيم که اينجا ميسازيم مسجد او را ميسازد حسينه ميسازد اين معرفت بدن ميسازد اين معرفت جسم ميسازد و انسان با آن جسم و بدن حرکت ميکند. شما در خواب خوابيديد بدنتان کاملاً در رختخواب است سفر ميکنيد زيارت ميرويد زيارت امام رضا(عليه السلام) مگر نميرويد زيارت؟ با کدام بدن ميرويد؟ اين بدن شما که اينجاست. با کدام دست دست ميزنيد ضريح مطهر امام رضا را؟ با کدام پا حرکت ميکنيد ميرويد به سمت امام رضا؟ کجاست آن بدن؟ اين بدني است که داريد ميسازيد. اين بدني است که بعد از مرگ با ما همراه است. اين بدن برزخي است که انسان با آن بدن محشور ميشود. اينها را آورده اين دين حرفهايش جايي پيدا ميشود؟ اينکه فرمود «علمکم ما لم تکونوا تعلمون» اين است. الآن نوع بشر اين نُه ميلياردي که روي زمين هستند از تک تک اينها سؤال کنيد شما بعد از مرگ چه ميشويد؟ ميميريم. هيچ کس بيايد بگويد که ما بعد از مرگ زندهتر ميشويم؟ «کل نفس ذائقة الموت» انسانها مرگ را ميچشند و انسانها مرگ را ميميرانند و با ميراندن مرگ زندهتر ميشوند.
ما همانجوري که از مادر متولد شديم رحم مادر قفسي براي ما بود الآن قرآن و پيامبر و اهل بيت به ما گفتند يک قفس ديگري بنام رحم طبيعت وجود دارد ما الآن در رحم طبيعت داريم زندگي ميکنيم. وقتي مرديم از رحم طبيعت خارج ميشويم و متولد ميشويم حيات ديگر ميگيريم ولي تفاوتش اين است که در رحم مادر ما بالقوهايم با استعداديم اما در رحم طبيعت ما فعليت پيدا کرديم ما به کمال رسيديم ما به بلوغ رسيديم إنشاءالله بلوغ عقلي رسيديم معاذالله در مسير شقاوت و نگونبختي حرکت نکرديم اينها را وحي آورده. اين بالاترين معارف را اينها تازه چيزهاي دم دستي است واي که آنها چه ديدند؟ چه حقائقي را مشاهده کردند؟ و چگونه اينها را براي ما تشريح کردند؟
بحثي که امشب در خدمت شما به خلاصه زمان هم گذشته عرض کنم شأن رسالت است. ديشب عرض کرديم که پيامبر گرامي ما خاتم الأنبياء و سيد الأنبياء است. اما غير از مسئله نبوت مسئله رسالت است. رسالت بسيار بسيار سنگين است در نظام معرفتي. يک مسئلهاي را خدمت شما عرض کنم و آن اين است که خداي عالم در آفرينش اين نظام هستي به اندازه سر سوزن سر سوزن ميدانيد يعني چه؟ به اندازه سر سوزني خداي عالم زحمت نکشيد «کلمح البصر أو هو اقرب» لمح بصر يعني چشم به هم زدن. ميگويد ما اين آسمان و زمين را جمعش ميکنيم «يوم نطوي السماء کطي السجل للکتب» و اين کار براي ما کلمح البصر است چرا؟ چون خداي مطلق نامحدود با بيل و کلنگ که اين آسمان و زمين را نساخته. خدا با اراده ساخته است با اراده جمعش ميکند. شما براي اينکه اين فرش را پهن بکنيد نياز داريد که اين سر را بگيرد يکي آن سر را بگيرد يکي مواظب باشد که کج نشود اما يک وقت ميخواهيد با اراده جمع کنيد چيزي نميخواهد. نطوي السماء يعني ما آسمان را جمعش ميکنيم. سجل ميدانيد چيست؟ سجل اين کاغذ لوله شده را ميگويند سجل. ما اين آسمان و زمين را جمعش ميکنيم سجل است «يوم نطوي السماء کطي اللسجل للکتب» همانطوري که شما کتاب و کاغذ را لوله ميکنيد ما هم اين عالم را لولهاش ميکنيم «کلمح البصر».
حالا نه مثلاً ... اين همه آسمان و زمين و اين همه ستارهها گاهي وقتها اين عکسهايي که در فضاي مجازي از اين آسمانها ميدهند از مريخ نشان ميدهد که مريخ مثلاً وقتي عکس گرفته ميشود ستارهها اصلاً به شماره نميآيند. اين خدايي که اينجور دارد آفرينش بعد هم تازه ميگويد «إنا لموسعون» ما هر لحظه داريم توسعه ميدهيم هر لحظه کهکشان باز ميکنيم کهکشان باز ميکنيم «إنا لموسعون» اين را خدا در قرآن ميفمرايد. اين خدا با اين همه قدرت با اين همه قدرت آن مسئلهاي که برايش مسئله است انسان است. آنکه براي خدا مسئله است انسان است.
شما ببينيد پيغمبران را رسالت را انبياي الهي رسولاند آن وقتي که خبر ميروند کاري ندارد ميروند خدمت خدا يا فرشته وحي يا «من وراء حجاب» و امثال ذلک خبر را ميگيرند اين کاري ندارد. البته دشواري دارد تا انسان برسد ولي اما مهم اين است که اين خبر را که گرفتند ميخواهند به من و شما برسانند اينجا مسئله است. اينجاست که انسانها در مقابل انبياي الهي صف ميکشند اينجاست که ابوسفيانها و ابوجهلها و ابولهبها قد ميکشند در مقابل ميايستند. شما قرآن را نگاه کنيد «... کذبت المرسلين» مرسلين را تکذيب کردند. عاد تکذيب کردند ثمود تکذيب کردند نوح را تکذيب کردند «کذب المرسلين کذب المرسلين کذب المرسلين» چندين بار. قبول نميکنند بشر قبول نميکند. نميپذيرد. ميگويم من هستم خودم هستم من فلان نميخواهم چرا عبادت کنم؟ چرا بپرستم؟ چرا نماز؟ چرا دستورات ديگر؟ من خودم هستم!
«يا ايها الانسان ما غرک بربک الکريم» تو يک نطقه بيشتر بودي؟ از نطفه پستتر بودي. اينکه خداي عالم چند مرتبه وضعيت خلقت و آفرينش انسان را نقل ميکند براي اينکه بگوي اي انسان تو چه بودي؟ انساني که «اوله نطفه و آخره جيفه» اين انسان در مقابل خالق آسمان و زمين در مقابل اين همه معرفت قرآني و نبوت و رسالت اينجور ميايستد. چالشي که خداي عالم در مقام فعل والا خدا که ميتواند همه را جمع کند «إن الله لغني عن العالمين» خدا که نيازي به نماز و روزه و بندگي ما ندارد. او ذاتاً غني است. يک نفر اگر باشد که از عبادت ديگران لذت ببرد بله. اما آنکه ذاتاً قبل از اينکه خلق را بيافريند «کان الله و لم يکن معه شيء» غني بالذات بوده. حالا انسان چالشي که براي حق سبحانه و تعالي در مقام فعل وجود دارد انسان است. انسان قبول نميکند. انکار ميکند تکذيب ميکند.
نقش رسالت در اينجا چقدر سنگين است. خدا ميخواهد که تک تک انسانها بروند بهشت اراده خدا اين است. خدا ارحم الراحمين است خدا از رگ گردن به ما نزديکتر است و محبت و مهر او از مادر که بالاتر از او محبت الآن ترسيم نميشود کرد به فرزند بيشتر است. حالا اين محبت تازه محبت عاطفي است محبت خدا که معاذالله اينجوري نيست. ما از باب تشبيه داريم ميگوييم. و الا او که نفس ندارد تا عاطفهاي باشد محبت خدا يک محبت قلبي است عقلي است يک محبت الهي است يک جور و يک سنخ ديگري است. او براي هدايت انسانها حاضر ميشود اين همه انبياء «و قتلهم الأنبياء بغير حق» اينها را بپذيرد تا انسانها هدايت بشوند. براي خدا خيلي مهم است من و شما هدايت بشويم در مسير عبوديت خدا قرار بگيريم پيشاني در پيشگاه خدا به زمين بسائيم خيلي عظيم است خدا اين را خيلي دوست دارد نه براي خودش معاذالله. او که غني است اما اينکه بشر در مسير هدايت قرار بگيرد و اينگونه حق را بشناسد و در مقابل حق خاضع باشد و در مقابل حق کرنش کند اين براي خدا عظيم است آن خدايي که در مقابل فرشتهها گفته بود چرا بشر را ميآفريني؟ ميگويد براي اين. اين بشري که ميتواند مرا انکار و تکذيب کند در مقابل من ايستاده و خضوع ميکند. خيلي مهم است آقايان.
يک روزي رسول الله داشت علي بن ابيطالب(عليهما السلام) را اعزام ميکرد به يمن. آن زمان حالا شما الآن يمن را نگاه کنيد تازه آن زمان چه بوده؟ علي بن ابيطالب مثل يک طلبه مثل يک مبلغ از طرف پيغمبر دارد اعزام ميشود به سمت يمن. پيغمبر چه چيزي به او فرمود؟ فرمود علي جان! اگر يک نفر من نميدانم اين حرف چقدر بزرگ است. فرمود اگر يک نفر در آنجايي که تو ميروي يمن، به دست تو مؤمن و موحد بشود و خداپرست بشود از هر آنچه که خورشيد بر او ميتابد بالاتر است. ميتواند کسي باور کند؟ علي جان اگر يک نفر از بين همه آنهايي که آنجا هستند به تو ايمان بياورند يعني به رسول الله ايمان بياورند موحد بشوند خداپرست بشوند از هر آنچه که خورشيد بر او ميتابد بالاتر و مهمتر است. از بس اين مسئله ايمان مهم است. اين معرفت ما مهم است. اعتقاد ما به خدا و رسول و قرآن مهم است. رسالت پرچالشترين مسئله در نظام هستي است.
خدا بساط اين عالم را به اين عظمت را جمع کرد با يک اراده کوچک که اين اراده ميتواند ميليونها از اين بيافريند ميليونها. شما الآن ميخواهيد مثلاً در ذهن خود يک خورشيد، يک خورشيد ديگر، يک خورشيد ديگر. اراده که کاري ندارد. خدا که به دست و پا کار نميکند معاذالله. او با اراده کار ميکند. خدايي که با اراده کار ميکند يک روز اين را جمع ميکند يک روزي هم پهن ميکند. «يوم تبدل الأرض غير الأرض و السموات» اين آسمان وزمين را جمع ميکند يک آسمان و زمين ديگر ايجاد ميکند «يوم تبديل الأرض غير الأرض و السموات». اين خدا هيچ چالشي برايش نيست نظام تکوين به اندازه سر سوزني براي خدا چالش و مشکلي ندارد. اما اين نظام تشريع اين آدم اين انسان اين نطفه اينکه جيفه ميشود چهجور در مقابل خدا قد الم ميکند انکار ميکند تکذيب ميکند و معاذالله اين آدم چيست؟ اين بشر چيست؟ چه خبرت است؟ کجايي تو؟ يک مگس ميتواند تو را از بين ببرد يک پشه ميتواند تو را از بين ببرد «خلق الانسان ضعيفا، إذا مسه الشر جزوعا و إذا مسه الخير منوعا».
اين انسان چقدر خدا در باب اين انسان حرف زده و حرف زده و چرا انسان هدايت نميشود؟ چرا ما اينجوري هستيم؟ چرا اخلاقمان اين است؟ چرا بدرفتاري اين است؟ چرا بدرفتاري ميکنيم؟ چرا دروغ ميگوييم؟ چرا افتراء ميبنديم؟ چرا براي يک دنيايي که ارزش اي واي قربان علي بن ابيطالب «أَلَا حُرٌّ يَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَةَ» من نگاهم به اين ساعت است وقت من تمام شده است. «أَلَا حُرٌّ يَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَةَ» علي بن ابيطالب که در پيش ما عظمتش شناخته است. لماظه ببخشيد جسارت است اين گوشت لاي دندان را ميگويند. لماظه يعني گوشت لاي دندان. علي بن ابيطالب دنيا را يعني مقامي که فلان کس دارد نماينده مجلس است يا ميز مثلاً وزير است اينها که اصلاً کل دنيا را کل دنيا را «أَلَا حُرٌّ يَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَةَ»، من دنبال يک آزادمردي هستم که اين لماظه را اين گوشت لاي دندان را يعني دنيا را بياندازد دور. «أَلَا حُرٌّ يَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَةَ». حر يعني اين. آزادمردي که دين ميپروراند اين است که بتواند دنيا و مافيها را مثل لماظه بداند. گاهي اوقات تعبيراتي علي بن ابيطالب دارد که آدم تعجب ميکند.
عطف عنز، بز گَر. عطسهاش چيست؟ عطسه بز گَر. گاهي واقت حضرت دنيا را به اين تشبيه ميکند. ولي ما داريم چکار ميکنيم براي اين ميز و صندلي و پست و مقام و يک مقدار پول و اينها. چرا اينجوري هستيم ما؟ چرا بچهها نسبت به پدرانشان و پدران نسبت به فرزندانشان اين مناسبات را دارند. ما دادگستريهايمان چه ميگويد؟ اين محاکم چقدر ببخشيد مزخرف است از اين نزاعها و درگيريهايي که بشر دنبال اين است اين ... پول گرفته اين مال مرا خورده نميدهد اين ... همه دنياست. إ إ إ ما امت پيغمبريم؟ ما شاگرد قرآن هستيم؟ ما شاگرد اهل بيت هستيم؟ ما اربعين ميرويم زيارت ابي عبدالله پيادهروي ميکنيم؟ نميشود واقعاً چيزي گفت. ما از جامعه خودمان خجالت ميکشيم. وقتي مسائل را در محاکم آدم ميبيند اينجور مگر اين زندگي شد؟ مگر اين خانواده شد؟ مگر اين زن و شوهر شد؟ مگر اين پدر و مادر شد؟ کدام يک از آموزههاي ديني دارد استفاده ميکند؟ خيلي فاصله داريم. من هنوز هيچ چيزي نگفتم من خواستم راجع به سيد المرسليني پيغمبر حرف بزنم. هيچ چيزي حرف نزدم. همين قدر هم بس است.
الحمدلله در جمع برادران و خواهران گرامي و ايماني که بالاخره اين معارف و اين آيات الهي و سنت نبوي و علوي بيان ميشود إنشاءالله دل ما را خداي عالم روشن بگرداند نوراني بگرداند و هدايت بشويم و از اين مسائل دوري کنيم إنشاءالله به خير و صلاح و فلاح نزديک بشويم. «أَنَّ اَلَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَ صَدَّقُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ وَقَّرُوهُ وَ أَجَابُوهُ وَ عَزَّرُوهُ وَ اِتَّبَعُوهُ وَ اِتَّبَعُوا اَلنُّورَ اَلَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ اَلْمُفْلِحُونَ».
عرض ارادتي کنيم به پيشگاه خاندان عصمت و طهارت. رسول الله است و فرزندان گراميشان. سبط اکبرشان امام مجتبي. سالار شهيدان حسين بن علي. آنچه که راجع به حسين بن علي است پيامبر گرامي اسلام از روز اول ميدانست. درست است که همه حوادث و وقايع مصائب سنگين است اما مصيبت ابي عبدالله جاي ديگري و موقعيت ديگري دارد. اينکه جان و دل پيغمبر را ميسوزاند و همواره به ياد حسين بن علي است اين شهادت مظلومانه ابي عبدالله است.
عرض کرديم که پيامبر گرامي اسلام حسين بن علي را و حسن بن علي را دستانشان ميگرفت و ميآمد در مقابل مردم و ميگفت که مردم شاهد باشيد من حسن و حسين را دوست دارم. خدايا هر کس حسن و حسين را دوست داشته باشد تو او را دوست داشته باشد. دعاي پيامبر است دعاي پيغمبر که بدون درنگ مستجاب است. آن کسي که حسن و حسين را دوست دارد خدا هم او را دوست دارد. اين توصيههاي أکيد و مؤکد و شديد اينها از پيغمبر بود. ولي روزي که زينب کبري(سلام الله عليها) آمد به مدينه از سفر برگشت الآن حضرت در مسير برگشت سفر از کربلاي معلّي به مدينه است. چه اتفاقي افتاد؟ گفت زينب(سلام الله عليها) آمد مستقيماً اين آستانه حرم مطهر رسول الله را گرفت عرض کرد يا رسول الله من خبر شهادت حسين بن علي را آوردم معمولاً در اين سفرها يک هديهاي هم هست آيا ميدانيد اين هديهاي زينب(سلام الله عليها) روي قبر پيغمبر گذاشت چه بود؟ همن پيراهن خونيني که ابي عبدالله در آخرين لحظات به وصيت مادر پوشيد آن پيراهن غرق به خون را زينب(سلام الله عليها) به عنوان هديه اين سفر بر قبر مطهر رسول الله گذاشت.
«أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَي القَومِ الظَّالِمين»،[1] ﴿وَ سَيَعْلَمُ الَّذينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُون﴾.[2] الحمدلله مداحي اهل بيت براي اينکه ما محبتمان را ابراز کنيم هستند همه استفاده کنيم ...
«و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته»
[1] . بحار الأنوار(ط ـ بيروت)، ج52، ص289.
[2]. سوره شعراء، آيه227.