شب ششم؛ سخنرانی استاد در دهه اول محرم الحرام؛ نهضت حسینی حقیقت جهانی و بشری

24 07 2023 1722613 شناسه:

مراسم عزاداری و سوگواری شهادت سالار شهیدان اباعبدالله الحسین(ع) در دهه اول ماه محرم الحرام با سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین استاد مرتضی جوادی آملی و با موضوع «نهضت حسینی حقیقت جهانی و بشری»، در  مسجد هدایت شهر آمل برگزار می شود.
لازم به ذکر است این مراسم به مدت ده شب از شب اول محرم (سه شنبه 27 تیر ماه) بعد از اقامه نماز مغرب و عشاء ساعت 21:30،  در محل حسینیه هدایت طایفه آملی واقع در آمل، پایین بازار برگزار است

​​​​​​​لینک پخش زنده مراسم : https://el.esra.ir/ch/ostad-morteza-javadiamoli

دانلود فایل تصویری
دانلود فایل صوتی

أعوذ باللَّه من الشَّيطان الرَّجيم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

«اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ، بَارِئِ الْخَلائِقِ أَجمَعِين، باعِثِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِين، رافِعِ السَّماوَاتِ وَ خَافِضِ الأَرَضِين، ‏ثُمَّ الصَّلَاةُ وَ السَّلامُ عَلَي جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِين، سِيَّمَا خَاتَمِهِم وَ أَفَضَلِهِم حَبِيبِ إِلهِ الْعَالَمِين ‏أَبَا الْقَاسِم ‏الْمُصْطَفَي مُحَمَّد صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ عَلَي الْأَصْفِيَاءِ مِنْ عِتْرَتِهِ، لَا سِيَّمَا خَاتَمُ الْأَوْصِيَاء حُجَّة ابْنِ الْحَسَنِ الْعَسْكَرِي رُوحِي وَ أَرْوَاحُ ‏الْعالَمِينَ لَهُ الفِداء‏، بِهِمْ نَتَوَلَّي‏ وَ مِنْ أَعْدَائِهِم‏ نَتَبَرَّأُ إِلَي اللَّه».

نهضت سالار شهيدان منبع جوشان معرفت و ارادت است و آشنايان به اين نهضت علاقمندان به ساحت کبريايي حضرت ابا عبدالله الحسين از اين نهضت توشه برميگيرند و از اين منبع الهي معرفت و ارادت هم دنيا را و هم آخرت را آباد کرده و رضايتمندي حق سبحانه و تعالي را با خود خواهند داشت. به نثار ارواح تابناک شهداي اسلام بالأخص سالار شهيدان حسين حسين بن علي صلواتي اهدا فرماييد!

بحث پيرامون جهاني بودن و بشري بودن نهضت سالار شهيدان است و هيچ چيزي نميتواند اين نهضت را محدود و منحصر کند و دايره شمولش را به تاريخ و جغرافيا يا به طايفه و نژاد يا به فرقه و مذهب و دين منحصر کند؛ بلکه همه و همه تحت شمول اين نهضت آسمانياند و همگان از اين نهضت به عنوان يک الگوي فکري و معرفتي بهره ميبرند و ساحت والاي سالار شهيدان براي همگان الگويي است اسوهاي الهي است. همانگوي که خداي عالم در قرآن نمونههايي را براي بشر باقي گذاشت: ﴿ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ،[1] هم نمونههاي والا و اسوههاي بينظير خير و سعادت را معرفي کرد و هم نمونههايي که براي انسانهاي اهل عصيان و طغيان و معصيت و تباهي براي آنها نمونه ياد کرد. البته يک نمونه جهاني که براي همگان اسوه و نمونه است را وجود مقدس رسول مکرم اسلام معرفي کرد و به صورت صريح و روشن در بيان وحياني و کلام قرآني خود اينگونه فرمود: ﴿لَقَدْ كانَ لَكُمْ في‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ ٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِر[2] اين بيان صريح الهي براي همه و در هميشه تاريخ که رسول الله يک نمونه است و يک الگو و اسوه انساني و جهاني است و همگان با تأسي و اقتداي به سنت و سيرت او به معرفت و ارادت او ميتوانند هم خود سالم و صالح باشند و هم جامعه و اجتماعشان از سلامت و سعادت بهرهمند بشود.

اما ما به دنبال نمونهها و شواهد زنده در نهضت سالار شهيدان هستيم تا آن شواهد زنده حيث جهاني و عالمياش آشکار شود و جهت بشري و انساني آن بر همه روشن و مشخص گردد. رسالت حسينيهها، محرّمها و اين شورها و شعورهاي محرّم بايد به اين منظور باشد که در حقيقت بتواند جايگاه انساني را آنگونه که شايسته است معرفي نمايد.

يکي از عناصري که در اين نهضت به صورت روشن و آشکار مطرح است و سالار شهيدان حسين بن علي هم در مکتب و نهضتش بدان تصريح کرده، مسئله اصلاح است. اصلاح به چه معناست؟ و دايره شمول اصلاحي که امام حسين(عليه السلام) از آن سخن ميگويد چيست؟ و جامعه امروز چگونه ميتواند از نوع نگاه اصلاحي که امام حسين(عليه السلام) در آغاز نهضت و حتي پيش از نهضت بدان تصريح کرده است را آشنا بشود: «اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ يَكُنْ مَا كَانَ مِنَّا تَنَافُساً فِي سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاساً مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ وَ لَكِنْ لِنُرِيَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِينِكَ وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِي بِلَادِكَ وَ يَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِكَ وَ يُعْمَلَ بِفَرَائِضِكَ وَ سُنَنِكَ وَ أَحْكَامِكَ».

اين سخن را حسين بن علي در سال 48 هجري در منا در جمع عالمان و فرزانگان و فرهيختگان آن عصر بيان فرمود. خدايا، تو ميداني آنچه که ما اراده ميکنيم هرگز براي راهيابي به سلطنت و حکومت نيست. «اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ يَكُنْ مَا كَانَ مِنَّا تَنَافُساً فِي سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاساً مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ»؛ نه ما به دنبال مقاميم و نه به دنبال ثروت و مال. «وَ لَكِنْ لِنُرِيَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِينِكَ وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِي بِلَادِكَ وَ يَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِكَ وَ يُعْمَلَ بِفَرَائِضِكَ وَ سُنَنِكَ وَ أَحْكَامِكَ»؛ اين چارچوبي است که حسين بن علي براي مکتب و نهضت بدان تصريح دارد. اي خداي عالم، تو شاهدي که هرگز براي دستيابي به مقام و سلطنت و حکومت اقدامي و قدمي برنميداريم. هرگز براي تحصيل مال و کسب ثروت دنياي التماسي نداريم، استدعا و خواهشي نداريم بلکه آن چيزي که مورد نظر ما است «وَ لَكِنْ لِنُرِيَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِينِكَ»؛ نشانهها، شواهد، براهين و ادلهاي که ميتواند جامعه را به دين الهي متوجه کند براي ارائه و نشاندادن اين معالم به جامعه، ما قصد و مراد را اينگونه داريم. «وَ لَكِنْ لِنُرِيَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِينِكَ وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِي بِلَادِكَ»؛ اين يکي از عمدهترين جهاتي که سالار شهيدان حسين بن علي بدان تصريح دارد براي اصلاح.

حالا راجع به اصلاح بايد باهم سخن بگوييم و مراد سالار شهيدان از اين اصلاح را در جامعه بيان کنيم. همانطوري که در آغاز حرکت و ابتداي اين نهضت در مدينه هم ابي عبدالله(عليه السلام) مسئله اصلاح در جامعه و امت اسلامي را مدّ نظر قرار ميدهد. خدايا، تو شاهدي که اين قيام و اين حرکت نه بهخاطر فساد يا ريا يا مقام و مالخواهي است، نه! بلکه «خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي‏».

اين دو شاهد و دو نمونه را ما فعلاً داشته باشيم تا در اثناء کلام بيانات ديگر و سخنان ارزشمند ديگري را از سالار شهيدان بشنويم که راجع به اصلاح و رفع افساد و فساد و مشکلاتي که براي دين و جامعه پيش ميآيد سخن بگوييم. يکي از مسائلي که در فرهنگ ديني ما بر آن اصرار ورزيده ميشود اصلاح در سه بخش عمده که مرتبط با وجود انساني است ميباشد.

1ـ اصلاح در دين. 2ـ اصلاح در دنيا. 3ـ اصلاح در آخرت.

ما سه نوع اصلاح را به عنوان اصلاحات اساسي در فرهنگ ديني بدان توجه ميکنيم. «اللَّهُمَّ أَصْلِحْ لِي دِينِيَ الَّذِي هُوَ عِصْمَةُ أَمْرِي وَ أَصْلِحْ لِي دُنْيَايَ الَّتِي فِيهَا مَعَاشِي وَ أَصْلِحْ لِي آخِرَتِيَ الَّتِي إِلَيْهَا مَعَادِي‏»، سه نوع اصلاح به عنوان اصلاحهاي اساسي و ارکان اصلاح در فرهنگ ديني به ما آموختند: 1ـ اصلاح در دين، 2ـ اصلاح در دنيا، 3ـ اصلاح در آخرت. اين دعا را معمولاً بعد از ختم قرآن همگان ميخوانند: «اللَّهُمَّ أَصْلِحْ لِي دِينِيَ الَّذِي هُوَ عِصْمَةُ أَمْرِي وَ أَصْلِحْ لِي دُنْيَايَ الَّتِي فِيهَا مَعَاشِي وَ أَصْلِحْ لِي آخِرَتِيَ الَّتِي إِلَيْهَا مَعَادِي». ما سه نوع اصلاح را بايد از خداي عالم عاجزانه مسئلت کنيم و لذا در قالب دعا مطرح شده است.

همانطوري که در نمازمان گاهي اوقات اين را به عنوان عافيت از خداي عالم به عنوان ولي عافيت التماس و استدعا داريم: «يا ولي العافية نسئلک العافية، عافية الدين و الدنيا و الأخرة». عافيت را در سه رکن از ارکان اصلي و اساسي حيات همواره بايد از پروردگار عالم مسئلت کنيم. «يا ولي العافية نسئلک العافية»؛ اي خدايي که عافيت را، صلاح را، فلاح و رستگاري را در اين سه امر مقرر کردي: يکي صلاح و عافيت در دين، دوم صلاح و عافيت در دنيا و سوم صلاح و عافيت در آخرت.

بنابراين مسئله اصلاحات در درون فرهنگ ديني ما و در ظاهر و باطن اعتقادات و باورهاي ما جايگاه اصلي و اساسي دارد و اگر حسين بن علي هم در بياناتش در کلماتش اين اصلاح را بيان ميکند، يک امر فطري، يک امر عقلي، يک امر بشري و انساني است. اگر ابي عبدالله براي اصلاح اقدام کرد و نهضتش را در مسير اصلاح جوامع ياد کرد، اصلاح امت اسلام ياد کرد، اين از مسائل عمدهاي است که بايد ما متوجه باشيم.

اما يعني چه اصلاح؟ اصلاح به چه معنايي در فرهنگ ديني ما بکار ميرود؟ روشنترين معناي اصلاح در مقابل افساد است. صلاح در مقابل فساد است. مصلح در مقابل مفسد است. يکي از بارزترين نمونههاي اصلاح و مصلحين را خداي عالم در باب حضرت موساي کليم فرمود که وقتي موساي کليم به ملاقات خدا به کوه طور ميرود، برادرش هارون را که او هم پيامبري ديگر از طرف پروردگار عالم است معرفي ميکند و ميفرمايد: ﴿هارُونَ اخْلُفْني‏ في‏ قَوْمي‏ وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبيلَ الْمُفْسِدينَ، اين يکي از مسائل عمدهاي است که در فرهنگ قرآني جا افتاده و در بيانات قرآني مسئله تبعيت از مصلحين و عدم تبعيت و اطاعت از مفسدين به عنوان يک دستور الهي آمده است. البته تبعيت از مصلحين و اصلاح و دوري از مفسدين و افساد به عنوان يک فرهنگ بشري و جهاني جا افتاده است در هر کجاي دنيا شما مسئله صلاح و فساد را مطرح کنيد ميبيند جامعه بشري فطرت اولي آنها عليه فساد، مفسدين و تفسيد است و در مقابل مصلحين را، اصلاحگران را، اصلاح را ميپذيرد.

بنابراين اين جهت در نهضت ابي عبدالله ميتواند جهتي بشري و انساني و جهاني باشد. يک مسئله بايد مورد توجه باشد که اصلاح در مقابل افساد است. صلاح در مقابل فساد است. صلاح و اصلاح اقتصادي در مقابل فساد و افساد اقتصادي است. صلاح و اصلاح فرهنگي در مقابل فساد و افساد فرهنگي است. صلاح و اصلاح سياسي در مقابل فساد و افساد سياسي است. هر جايي که فساد باشد، در مقابلش صلاح است و هر جا که صلاح باشد، در مقابلش فساد است. شما ميبينيد غذا فاسد ميشود، ميوه فاسد ميشود. يک سلسله اموري از درون يا بيرون غذا و ميوه و نظاير آن، اين ميوه را فاسد ميکند. ميکروبهايي، عناصري، آفتهايي، اين غذا و ميوه را فاسد ميکند. به همانگونه که ميوه فاسد ميشود غذا فاسد ميشود فرهنگ هم فاسد ميشود، اقتصاد هم فاسد ميشود سياست هم فاسد ميشود فرهنگ ديني هم فاسد ميشود. همه چيز، دين يک حقيقت الهي است اصل دين فاسد نميشود قرآن يک قرآن مجرّد است و نه مادي. فسادبردار نيست، اما معرفت نسبت به قرآن معرفت نسبت به دين معرفت نسبت به فرهنگ گاهي اوقات صالح و مصلح است و گاهي اوقات فاسد و مفسد است.

ما در هر زمينهاي که شما ببينيد در نشأه طبيعت اين صلاح و فساد را باهم داريم. يک بدن انسان ميتواند يک بدن سالم و صالح باشد و ميتواند يک بدن بيمار و فساد باشد. همه چيز ميتواند اينگونه باشد. طبيبان براي آن هستند که بدنهاي فاسد را اصلاح کنند. اصلاحي که در نظام طبابت اتفاق ميافتد براي ميکروبزدايي و آفتزدايي از بدن انساني است. افسادي که اقتصاددانان در فضاي اقتصاد مشاهده ميکنند، همين تبعيضها همين دزديها همين خيانتها همين اموال مردم را به غارت بردن و همين و همين که اينها فسادهاي اقتصادي است و اقتصاددانان براي رفع اين فسادهاي اقتصادي به جامعه خط و نشان، نشان ميدهند و همينطور و همينطور.

در مسائل سياسي هم همينطور است. سياست هم فسادبردار است همانگونه که صلاحبردار است. مصلحان سياسي به دنبال آناند تا حق حاکميت انسانها را آراء درست انسانها را انديشهها و نظرات درست انسانها را به ميدان بياورند و در فضاي سياست از آراء و نظرات و مواضع سياستمداران اصيل در امر سياست استفاده کنند. اين ميشود اصلاح امر سياسي.

پس همه چيز ميتواند هم صالح باشد و هم فاسد. علم ميتواند نورانيت و تابندگي در وجود انسان ايجاد کند و اگر اين علم مشوّش بشود تحريف بشود انحراف و جهالت در آن قرار بگيرد اين علم فاسد ميشود. «لَا تَجْعَلُوا عِلْمَكُمْ جَهْلًا وَ يَقِينَكُمْ شَكّا»؛ اين بيان علي بن ابيطالب(عليهما السلام) است که ميفرمايد علمتان را جهل قرار ندهيد. نگذاري علم به جهل مبدّل بشود فاسد بشود. نگذاريد يقين شما به شک مبدّل بشود و شک فساد ميآورد جهل فساد ميآورد جهل علم را ضايع ميکند شک يقين را مستهلک ميکند و بايد همه متوجه باشيم. همه و همه بايد به فکر اصلاح خودمان باشيم همانطوري که بايد در مورد بدن خودمان از موي سر تا دندانها تا همه اعضا و بدن بايد توجه کنيم که آفت و مرض و بيماري اين بدن را نگيرد و از طبيبان حاذق و دلسوز بهرهمند بشويم تا اين بدن سالم بماند در همه موارد هم همينطور است فرهنگ اصلاحات را بايد در جامعه گسترش داد ما متوجه فرهنگ اصلاحات نيستيم. اگر نهضت ابي عبدالله است براي اصلاحي آمده است که قلمرو اين اصلاح را بايد تشريح کرد که مراد سالار شهيدان که فرمود: «وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِي بِلَادِكَ وَ يَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِكَ وَ يُعْمَلَ بِفَرَائِضِكَ وَ سُنَنِكَ وَ أَحْكَامِك‏» به کجا ميخواهد ما را توجه بدهد؟ اصلاً ابي عبدالله آمد که اصلاح بکند، چه چيزي را اصلاح بکند؟ آن فضا، آن ميدان، آن قلمروي که براي اصلاح سالار شهيدان حسين بن علي مورد نظر اوست چيست؟ معناي صلاح و فساد يک معناي روشني است اما قلمرو و ميدان صلاح و فساد بايد همگاني ديده بشود. در همه جهات ديده بشود.

پس در فرهنگ ديني ما اصلاح جايگاه ويژهاي دارد: «اللَّهُمَّ أَصْلِحْ لِي دِينِيَ الَّذِي هُوَ عِصْمَةُ أَمْرِي»؛ خدايا، دينم را ـ دقت بفرماييد ما به دنبال اين ارکان و اين عناصر اصلي حيات بشري هستيم ـ «اللَّهُمَّ أَصْلِحْ لِي دِينِيَ الَّذِي هُوَ عِصْمَةُ أَمْرِي»؛ من اگر بخواهم در پناه خدا باشم معصومانه در حد خود زيست کنم، از لغزشها و اشتباهات و خطاها و خطيئهها در امان باشم، بايد دينم سالم باشد. دينم فاسد نباشد. ميشود مگر دين فاسد باشد؟ بله. اتفاقاً عمدهترين امري که باعث ميشود همه جهات انساني به فساد مبدّل بشود اين است که دين فاسد ميشود. دين الهي که ما بدان معرفت داشتيم معرفت ما نسبت به دين فساد در آن ايجاد ميشود. خود دين نه، خود قرآن نه، خود وحي نه، آنها حقائق مجرّده و بري از فساد هستند، زيرا فقط در عالم ماده است و ما تا انديشه در سر داريم و هنوز به عالم تجرد سفر نکردهايم، آفت فسادپذيري در همه ما وجود دارد.

«اللَّهُمَّ أَصْلِحْ لِي دِينِيَ الَّذِي هُوَ عِصْمَةُ أَمْرِي»؛ خدايا، دين ما، دين ما، دين ما را در فضاي امن و عافيت و صلاح قرار بده، زيرا ما در سايه اين دين ميتوانيم از لغزشها و اشتباهات و خطاها در امان بمانيم. معاذالله اگر دين فاسد شد، آن انساني که ديندار است بدترين از نوع فساد را ايجاد ميکند. عمر سعد دين داشت، شمر دين داشت، عمر سعد حسين بن علي را ميشناخت اما دينش فاسد شد. اعتقادش آفت پذيرفت و مرض و ميکروب و شبهه و شهوت در اين دين قرار گرفت و اين دين را از صلاح به فساد تبديل کرد. همانگونه که ميکروبها غذا را و بدن انسان را از صلاح و عافيت به فساد و بيماري ميرساند، شک و شبهه، شهوت، دنياخواهي، مقامطلبي، ثروتاندوزي، تکاثر، حسد و تکبر، همه و همه اينها به مثابه ميکروبها و آفاتي هستند که متوجه دين انسان و آن عامل حفظ و صيانت انسان ميشود. «اللَّهُمَّ أَصْلِحْ لِي دِينِيَ الَّذِي هُوَ عِصْمَةُ أَمْرِي».

امر ديگري که ما بايد اصلاحش را از خداي عالم مسئلت کنيم دنياي ماست «وَ أَصْلِحْ لِي دُنْيَايَ الَّتِي فِيهَا مَعَاشِي»؛ آقايان، همه ما در دنيا داريم زندگي ميکنيم و دنياي ما ظرف معيشت ما و زندگي ماست آيا اين معيشت نميتواند فساد و آفت داشته باشد؟ ما در اقتصادمان، در روابط انسانيمان، در روباط فاميلي و طايفهايمان و در بسياري از مسائل در معاشرتها در خورد و خوراکها در پوششها و همه اينهايي که به معاش ما برميگردد آيا زندگي ما، خانه ما، سفره ما، لباس ما، آمد و شد ما، معاشرت ما، آيا اينها در فساد است يا در صلاح؟ «وَ أَصْلِحْ لِي دُنْيَايَ الَّتِي فِيهَا مَعَاشِي»؛ خدايا، ما اين معيشت را و اين زندگي را که در شؤون مختلف است از تو ميخواهيم که از مفاسد و فسادها ما را نجات عطا کني و از هر آنچه که مايه فساد و آفت در معاش ما و معيشت ماست ما را نجات بدهي.

اما رکن سوم در اصلاحات که در فرهنگ ديني ما هست «وَ أَصْلِحْ لِي آخِرَتِيَ الَّتِي إِلَيْهَا مَعَادِي»؛ خدايا، ابديت ما، معاد ما، آخرت ما را اصلاح کن. هر آنچه که باعث ميشود ما در قيامت با عزت، با عظمت مورد رضايت تو پيامبر تو قرار بگيريم آن را براي ما مقرر کن. ميشود آخرت انسان هم خراب بشود؟ ميشود انسان خسران و خسارت و زيان را هم در دنيا و هم در آخرت داشته باشد؟ «خسر الدنيا و الآخرة» باشد؟ بله. چرا برخي معاذالله هم دنيايشان با آفت و مرض و با فساد همراه است و معاذالله هم آخرتشان با فساد و آفت همراه است؟ «وَ أَصْلِحْ لِي آخِرَتِيَ الَّتِي إِلَيْهَا مَعَادِي»؛ خدايا، معاد ما را ما يک روزي از اين دنيا رخت برميبنديم و روزي هم سر از خاک برميآوريم روز حشر ما روز نشر ما روز ظهور ما در پيشگاه پروردگار عالم است آيا در آن روز سرفرازيم يا سرافکنده؟ آيا در آن روز عزيز هستيم يا معاذالله ذليل؟ آيا در آن روز بهشتي هستيم إنشاءالله، يا معاذالله به گونه ديگري با ما رفتار ميشود؟ مگر قرآن ما کتاب ما وحي ما اين دو نوع زيست را براي ما تشريح نکرد؟ مگر نفرمود که عدهاي که در دنيايشان با فساد با تبعيض با ناروايي با نادرستي زيست کردهاند در قيامت همان را درو ميکنند؟ «الدُّنْيَا مَزْرَعَةُ الْآخِرَة».[3]

بنابراين اين سه رکن از اصلاحات را در فرهنگ ديني بايد داشته باشيم «يا ولي العافية نسئلک العافية عافية الدين و الدنيا و الآخرة». هم دين ما که معرفت ديني ماست ميتواند در آن فساد راه پيدا کند، هم دنياي ما و معيشت ما با آفت و فساد، شک و شبهه، کفر و شرک و انحراف و رذائل اخلاقي همراه باشد که فساد براي آن باشد و هم آخرت ما. اين کلّيت  فضاي اصلاحات است که در فرهنگ ديني اين اصلاح جايگاه ويژهاي دارد.

يک بيان قرآني ديگري را در اين بخش از بحث تتميماً ذکر کنم و بعد إنشاءالله تصديع ندهم. خداي عالم در قرآن تصريح ميفرمايد: ﴿وَ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها﴾، اين فضاي از معرفت قرآني را شما زياد ميبينيد خدا در قرآن ميفرمايد اگر اصلاحاتي براي شما شد اگر پيغمبري آمد وحياي آمد سخن الهي آمد و شما فضاي فکريتان و فرهنگيتان اصلاح شد آن را خرابش نکنيد. آن را فاسدش نکنيد. ﴿وَ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها﴾، شما اين آيه قرآني را زياد در قرآن مجيد تلاوت ميفرماييد. انبيا آمدند فضاي فکري جامعه را تغيير دادند فضاي فرهنگي جامعه را ساختند از بديها و سوء جامعه را بري و منزه و پاک کردند، آيا قبل از بعثت پيامبر جامعه به چه وضعي بود؟ آيا اختلاف جنگ قتل و غارت افساد و فساد نبود؟ آيا قبائل اينگونه خصمانه باهم روبرو نميشدند؟ آيا فرهنگ اختلاف و عداوت و دشمني حاکم نبود؟ پيامبر رحمت آمد چکار کرد؟ دشمني و عداوت را برداشت خصومتها را برداشت وحدت اتحاد برادري و اخوت را در جامعه جايگزين کرد. ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ﴾ را در فضاي جامعه براي يکايک انسانها تبيين کرد.

اما چه کردند؟ همين مهاجر و انصار، همينهايي که از آن فقر و فلاکت فرهنگي از آن جهل و جهالت فکري و اعتقادي نجات پيدا کردند و از بتپرستي به خداپرستي رسيدند، از هويپرستي به تبعيت از پروردگار و اطاعت از پيامبر رسيدند همينها بعد از مدتي بعد از رحلت پيامبر گرامي اسلام دوباره در قرآن خداي عالم ميفرمايد آيا شما اينگونه هستيد؟ اگر پيغمبر از ميان شما رخت بربست رحلت کرد يا به شهادت رسيد ﴿انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِكُمْ﴾، دوباره برميگرديد به همان فرهنگ جاهلي؟ برميگرديد به آن تبعيضها و فسادها؟ چرا از اين نعمت اخوت و برادري و رحمت و صلح استفاده نميکنيد؟ چرا جنگ و غارت را براي خودتان برميگزينيد؟ اصلاح کنيد خودتان را. از فساد و تباهي و طغيان و عصيان خودتان را نجات بدهيد. اين فرهنگ دنياي را که به دنبال مقام رفتن است از خود دور کنيد. ﴿وَ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها﴾.

اگر يک جامعهاي به هر دليلي انقلابي شد، حرکتي اتفاق افتاد، جنبش و نهضتي در آن اتفاف افتد، بدکاران و طاغيان و مفسدان همهشان کنار رفتند، مصلحان آمدند، اينها ميتوانند جامعه را به اصلاح بکشانند و فضاي فساد را از جامعه رخت بربندانند «اللَّهُمَّ أَصْلِحْ لِي دِينِيَ الَّذِي هُوَ عِصْمَةُ أَمْرِي وَ أَصْلِحْ لِي دُنْيَايَ الَّتِي فِيهَا مَعَاشِي وَ أَصْلِحْ لِي آخِرَتِيَ الَّتِي إِلَيْهَا مَعَادِي».

إنشاءالله در شبهاي آتي راجع به اصلاحات و آن نوع اصلاحي که امام حسين(عليه السلام) براي آن اصلاح قيام کرد «وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِي بِلَادِكَ وَ يَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِكَ‏»، به دنبال اين معناي از اصلاح و اصلاحات در فرهنگ نهضت حسيني باشيم. اين نهضت آمده اين طبل و شيپور آمد تا به ما اعلام کند خبري است. اين طبل و شيپور، اين سنج و دمّام براي آن است که به ما نشان بدهد اين نهضت خبري دارد و الا موضوعيتي ندارد طلب و شيپور. آمد تا از اين شور ما را به يک شعور و آگاهي نهفته در اين نهضت آگاهي بدهد.

شب ششم ماه محرّم سال 1445 هجري قمري است و معمولاً در شب ششم نام مبارک حضرت قاسم بن الحسن را براي مصيبت و براي عزاداران و براي جامعه عزادار مطرح ميکنند. سرّ اينکه اين شبها دارند هر شبي يکي از اين مصائب را برجسته ميکنند براي اينکه همه طبقات اعم از مردان و زنان، کودکان، نوجوانان، جوانان، بزرگان و همه و همه در اين نهضت شريکاند. همه بايد جهات مختلف اين نهضت را به درستي بيابند و سعي بر ـ صلواتي اهدا بفرماييد ـ تعظيم و تکريم اين نهضت داشته باشند. همهجانبه بودن اين نهضت نشان از آن است که ما بايد همه جهات را از آن کودک خردسال و طفل شيرخوار تا يک نوجواني بنام قاسم بن الحسن تا جواني بنام علي اکبر تا کهنسالي همانند حبيب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه و نظاير آن را تکريم کنيم تا همه اقشار و افراد و اعضاي يک جامعه پيرو يک نهضت جهاني خودشان را شريک و سهيم بدانند.

در شب ششم ماه محرّم الحرام نام قاسم بن الحسن ميدرخشد. اين چهره تابناکي که به عنوان فرزند امام حسن(عليه السلام) و يادگار به يادماندني امام مجتبي(عليه السلام) است در حقيقت معرفي شده است. وقتي شب عاشورا ابي عبدالله(عليه السلام) اصحاب و ياران را گرد هم ميآورد و راجع به فردا که روز عاشورا است با آنها سخن ميگويد يک عالمي را براي آنها ميگشايد

روي خوبت آيتي از لطف بر ما کشف کرد ٭ زان زمان جز لطف و خوبي نيست در تفسير ما

ابي عبدالله پردهها را کنار زد و اصحاب و ياران و بنيهاشم جريان باطن نهضت را مشاهده کردند. حقيقت اين نهضت را که خالصاً لوجه الله دارد شکل ميگيرد را معرفي کردند. اين يک اعجازي است يک کرامتي است که حسين بن علي در شب عاشورا براي اصحاب و ياران پردهبرداري کرد.

روي خوبت آيتي از لطف بر ما کشف کرد ٭ زان زمان جز لطف و خوبي نيست در تفسير ما

اگر کسي بخواهد يک نگرش عرفاني و حقيقي به باطن کربلا داشته باشد ببينيد شب عاشورا حسين بن علي چه روي خوبي از خود به نمايش گذاشت؟ فرمود فردا همه شما شهيد ميشويد. حتي علي اصغر هم به شهادت ميرسد. فردا کسي فکر نکند ما فتح و ظفري داريم و غنيمت و اغتنامي براي ما هست، نه! همه مردان ما را به شهادت ميرسانند حتي علي اصغر را. در همين اثنا حضرت قاسم بن الحسن برخواست عرض کرد: عمّ بزرگوار! مگر اينها به خيمهها حمله ميکنند؟ فرمود تا من زنده هستم کسي جرأت حمله به خيمهها را ندارد. عرض ميکند: پس چهجور علي اصغر به شهادت ميرسد؟ فرمود: «إذا جف روحه عطشا» وقتي روحش از تشنگي، نفرمود زبانش، نفرمود لب و دهانش، نفرمود کامش! «إذا جف روحه عطشا» وقتي روحش تشنه شد من ميآورم در بين لشکر که او را سيرآب کنم، از زير گلويش خون ميجوشد و او با اين راه مسير شهادت را طي ميکند.

بعد اينجا ابي عبدالله(عليه السلام) از قاسم سؤال ميکند «کيف عندک الموت»؟ مرگ را چگونه ميبيني؟ مرگ در نزد تو چگونه است؟ عرض کرد عم بزرگوار، «أحلي من العسل»؛ مرگ در نزد من از عسل شيرينتر است. آن کسي مرگ و حقيقت مرگ را شناخت، گو مرگ در نزد من آي تا در آغوشش بگيرم تنگ تنگ، او ز من دلقي ستاند اما من از او يک حقيقت جاودان و ابدي ميستانم مرگ را انسانهاي آزاده ميفهمند يعني چه. احرار مييابند آنهايي که با فرهنگ شهادت آشنا هستند حقيقت مرگ را ميبينند. هيچ حقيقتي شيرينتر از مرگ در نزد مؤمن نيست. مؤمن بعد از رحلت وارد بهشت ميشود اما اگر از او سؤال کنند آيا ميخواهي به دنيا برگردي، ميگويد بله، براي اينکه آن لحظهاي که مؤمن مرگ را ميچشد که «کل نفس ذائقة الموت» آن مرگ يک شربت گوارايي است که معادل ندارد. آن سرپلي است که انسان از آن ميگذرد.

«کيف عندک الموت»؛ مرگ در نزد تو چگونه است؟ «أحلي من العسل». فرمود قاسم جان فردا تو را هم به شهادت خواهند رساند. اما يک جوان سيزده ساله اهل جنگ نيست اهل حضور در آن ميدان نيست و ابي عبدالله او را به عنوان يادگار برادرش محبوب ميدارد در آغوشش تنگ ميفشارد و حاضر نيست اما اين نوجوان اصرار ميکند پافشاري ميکند ديگرن و عمهاش را به شفاعت ميطلبد تا ابي عبدالله اجازه ميدهد وقتي اجازه داد اين نوجوان به ميدان رفت و جنگ نامآوري را انجام داد اما به هر حال اين دشمن خيرهسر عجيب حملهور ميشود و برخي از کساني که در رصد آنها وجود مقدس امام مجتبي بود جلو ميآيند و يک شمشيري را يا نيزهاي را بر سر مبارک حضرت قاسم بن الحسن ميزنند و او را از اسب به زمين مياندازند.

اينجا صدا ميزند حضرت قاسم، عمويش را ميخواند که اين صدا براي ابي عبدالله نسبت به همه شهدا بود. وقتي وارد قتلگاه و ميدان کارزار ميشود ميبيند که ديگر کار از کار گذشته است «و الله يعزّ علي عمّک»، قسم به خدا بر عمويت بسيار سخت و ناگوار است که صداي تو را بشنود و ياري نکند. امام(عليه السلام) برخواست سر قاسم را به دامن گرفت آخرين مراحل حيات را از پا و حضرت ديگر بدن حضرت قاسم را برخواست و آورد تا کنار جنازه و بدن شهيد عزيزش حضرت علي اکبر. اين جوان همه اين نوجوان هم در رديف ساير شهدا جايگاه ويژه و والايي پيدا کرده است.

اميدواريم که جوانان ما نوجوانان ما مردان ما زنان ما همه و همه از اين فرهنگ از اين مکتب از اين انسانهاي والا اسوه و نمونههاي برتر را براي خود انتخاب کنند!

«أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَي القَومِ الظَّالِمين»،[4]﴿وَ سَيَعْلَمُ الَّذينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُون‏.[5]

در پايان ضمن تشکر و تقدير از يکايک شما برادران و خواهران خصوصاً جوانان محضر علاقمندان به اين مکتب و نهضت والا و حضور امام جمعه محترم جناب حجت الاسلام و المسلمين حاج آقا يعقوبيان در اين محفل حسيني همه را گرامي ميداريم و از خداي عالم به عزت اين نهضت براي يکايک جامعه اسلامي عزت و عظمت را مسئلت ميکنيم.

«نسئلک اللّهمّ و ندعوک، باسمک العظيم الأعظم الاعزّ الأجل الاکرم يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا رحمن و يا رحيم».

بار پروردگارا، اينگونه از خدمات و جلسات و محافل، گفتوشنودها همه و همه در مسير رضايت خود براي همه ما اجر و ثوب قرار بده!

آني و لحظهاي بين ما و قرآن و عترت فاصله و جدايي مينداز!

توفيق بهرهمندي و زاد و راحله گرفتن از اين مکتب ابي عبدالله را براي امت اسلامي و جمع حاضر مقدّر و مقرر بفرما!

بين ما و قرآن و عترت فاصله و جدايي مينداز!

ارواح مؤمنين و مؤمنان، گذشتگان از اين جمع، ارواح طيبه شهدا، روح عالي امام امّت، آنهايي که در درون و بيرون اين تکيه آرميدهاند اين امامزاده بزرگوار همه و همه ارواح طيبه شهدا همه را مهمان ابي عبدالله(عليه السلام) قرار بده!

کشور ما را، نظام ما را، مملکت ما را، مراجع عظام تقليد، مقام معظم رهبري همه و همه را در پناه امام زمان از هدايت و حمايتشان برخوردار بفرما1

قلب مقدس آقايمان مولايمان و امام زمانمان را از همه ما راضي و خرسند بفرما!

«بالنبي و آله و عجل اللهمّ تعالي في فرج مولانا صاحب الزمان»

 

[1]. سوره تحريم، آيه11.

[2]. سوره احزاب, آيه21.

[3]. عوالي اللئالي العزيزية، ج‌1، ص267؛ رسائل الشهيد الثاني(ط ـ الحديثة)، ج‌2، ص817.

[4] . بحار الأنوار(ط ـ بيروت)، ج52، ص289.

[5]. سوره شعراء، آيه227.