مراسم عزاداری و سوگواری شهادت سالار شهیدان اباعبدالله الحسین(ع) در دهه اول ماه محرم الحرام با سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین استاد مرتضی جوادی آملی و با موضوع «نهضت حسینی حقیقت جهانی و بشری»، در مسجد هدایت شهر آمل برگزار می شود.
لازم به ذکر است این مراسم به مدت ده شب از شب اول محرم (سه شنبه 27 تیر ماه) بعد از اقامه نماز مغرب و عشاء ساعت 21:30، در محل حسینیه هدایت طایفه آملی واقع در آمل، پایین بازار برگزار است
لینک پخش زنده مراسم : https://el.esra.ir/ch/ostad-morteza-javadiamoli
أعوذ باللَّه من الشَّيطان الرَّجيم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
«اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ، بَارِئِ الْخَلائِقِ أَجمَعِين، باعِثِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِين، رافِعِ السَّماوَاتِ وَ خَافِضِ الأَرَضِين، ثُمَّ الصَّلَاةُ وَ السَّلامُ عَلَي جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِين، سِيَّمَا خَاتَمِهِم وَ أَفَضَلِهِم حَبِيبِ إِلهِ الْعَالَمِين أَبَا الْقَاسِم الْمُصْطَفَي مُحَمَّد صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ عَلَي الْأَصْفِيَاءِ مِنْ عِتْرَتِهِ، لَا سِيَّمَا خَاتَمُ الْأَوْصِيَاء حُجَّة ابْنِ الْحَسَنِ الْعَسْكَرِي رُوحِي وَ أَرْوَاحُ الْعالَمِينَ لَهُ الفِداء، بِهِمْ نَتَوَلَّي وَ مِنْ أَعْدَائِهِم نَتَبَرَّأُ إِلَي اللَّه».
نهضت جهاني سالار شهيدان اسوه و الگوي همه جوامع، اديان و مذاهب، قبائل و اقوام و عشائر و همه انسانهاست. درس عزت، آزادگي، هميت، درس توحيد، درس راستين و صداقت، زندگي شايسته براي همه افراد بشر در پرتو اين مکتب و نهضت فراهم است و هر نوع محدوديتي و هر نوع اختصاصي براي اين نهضت در هر شکل و قالبي، در هر صورت و سيمايي، جفا و ناروايي نسبت به اين نهضت است. همگان در پرتو اين نهضت، روح و معناي حاکم بر اين نهضت را بهتر بشناسيم و عموميت و شمول و اطلاق اين نهضت را براي همه انسانها و اقوام و ملل قائل باشيم. به نثار ارواح تابناک شهداي کربلا خصوصاً سالار شهيدان حسين بن علي صلواتي مرحمت بفرماييد!
يکي از جهاتي که جهاني بودن و بشري بودنِ اين نهضت را ميتوان يافت و به آن شاهد و به آن برهان و دليل عموميت و شمول اين نهضت را براي همگان اثبات کرد، روحيه اصلاحگري و احياي سنتهاي الهي و نبوي است. همانطوري که در جلسه قبل ملاحظه فرموديد، مسئله اصلاح از عمدهترين مسائلي است که ابي عبدالله بر آن تأکيد ورزيده و نهضتش را و قيام و حرکت الهياش را مبتني بر اصلاح بيان داشت «خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي» «وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِي بِلَادِكَ وَ يَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِكَ وَ يُعْمَلَ بِفَرَائِضِكَ وَ سُنَنِكَ وَ أَحْكَامِك». اينها فرمايشات، بيانات، اظهاراتِ ارزشمند حضرت سيد الشهداء است که ما را به اصل اين نهضت و فلسفه جهاني و بشري اين نهضت هدايت ميکند.
راجع به مسئله اصلاحات و اينکه قلمرو اين اصلاح در نهضت حسيني در چه زمينههايي است؟ بايد با هم مطالعه کنيم، مرور کنيم، شعائر اين نهضت را در اذهان خطور دهيم، تا روشن شود که ابي عبدالله چه نوع اصلاحي را براي امت رسول الله در نظر داشت؟
عرض شد که فرهنگ اصلاح به عنوان يکي از عمدهترين فرهنگهايي است که در جامعه اسلامي بر مبناي تعاليم وحياني مطرح است. حدود هشتاد بار خداي عالم، اين واژه شريف را در کلامش و کتابش بکار برده است و شايستگي و صلاح در فرهنگ قرآن، بسيار جايگاه والايي دارد. اين ﴿وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ﴾ يعني يک کار شايست. يک وقت ميگوييم يک کار خوب، يک کار حَسن. اما در قرآن، اين معنا با بياني عاليتر و متعالي مورد توجه واقع شده است ﴿وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ﴾ نه تنها کار خوب انجام ميدهند، يک کار شايسته، يک کار متعالي، يک کاري که با ويژگيها و خصائص ارزشمندي توأم باشد، يک وقت يک انساني يک کار خيري انجام ميدهد يک انفاقي ميکند يک صدقهاي ميدهد، يک تعليمي انجام ميدهد و امثال آن. يک وقت اين قضيه با يک ويژگي و امتيازات ديگري همراه و توأم است. نه تنها عمل، عمل نيکي است بلکه با زيبايي و طراوت و جمال همراه است.
همانطوري که در باب علم گفته شده است «زَيْنُ الْعِلْمِ الْحِلْم»، اگر علم با بردباري با حلم همراه باشد، اين علم زيبا ميشود. يک معلمي که در هنگام تعليم کارش را با بردباري با صبوري با آرامش و ظرافت انجام ميدهد، يک علم شايسته معرفي ميشود. اگر ما هر عمل خيري را هر عمل حسني را با اوصاف کريمانه همراه و توأم بکنيم، اين ميشود عمل صالح عمل شايسته.
اگر خدا در قرآن فرمود: ﴿وَ الْعَصْرِ ٭ إِنَّ الْانسَانَ لَفِى خُسْرٍ ٭ إِلَّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَ تَوَاصَوْاْ بِالْحَقِّ وَ تَوَاصَوْاْ بِالصَّبر﴾ عمل صالح و شايسته انجام بدهد، نه تنها يک عمل خير و حَسن، بلکه يک عملي که با زيبايي، با کرامت، با جمال، با طراوت، توأم و همراه باشد، ميتوان آن را عمل صالح ناميد.
خداي عالم صلاح در جامعه انساني را شريف و والا توصيف ميکند و آن جامعهاي که صلاح را دوست دارد و به مصلحان جامعه اهميت ميدهد و رابطه خود با مصلحان جامعه را تثبيت و تحکيم ميبخشد، آن جامعه مورد احترام و تکريم پروردگار عالم است ﴿وَ ما كانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرى بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها مُصْلِحُونَ﴾، آن جامعهاي که با صلاح و اصلاح و مصلحان سروکار دارد. ما بايد هر کسي که در جامعه، نداي اصلاح، نداي خيرخواهي، نداي نصيحت به جامعه را دارد در هر رشته و در هر زمينهاي باشد، تکريم کنيم، بزرگ بشماريم. مصلحان جامعه همواره بايد مورد تکريم و احترام جامعه باشند.
بسياري از مردم، صلاح را نميشناسند، خوب و بد را خوب تشخيص نميدهند، آن کار نيکو و شايسته را به درستي نمييابند، فرق بين حق و باطل، زشت و زيبا، خوب و بد، صلاح و فساد را به درستي نميدانند، ما بايد صداي مصلحان را در جامعه بلند و رفيع کنيم. انسانهاي مصلح را گرامي بداريم. هر کسي که با بيانش و قلمش در جهت اصلاح جامعه گام برداشت، بايد او در نزد جامعه مکرَم و معظم باشد ﴿وَ ما كانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرى بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها مُصْلِحُونَ﴾؛ هرگز خداي عالم در سنت و سيره و در مرام او نيست که جامعهاي که در صلاح و به تبعيت از مصلحان حرکت کنند را مورد ظلمش قرار بدهد، بلکه تکريم ميکند و عظيم ميشمارد.
بنابراين فرهنگ اصلاحات در جامعه ايماني و بر مبناي کرائم قرآني بسيار جايگاه ويژهاي است و حرکتي که براي اصلاح جامعه انجام ميشود اين يک مبناي قرآني و وحياني دارد و جامعه بايد از آن استقبال کند اين مطلب اول.
اما دايره و قلمرو اصلاح را بايد بدانيم و چون بحث ما راجع به نهضت حسيني است اولاً و شواهد زندهاي که در اين نهضت حکايت از جهاني بودن، عالَمي بودن و بشري بودن اين نهضت است را بهتر بيابيم ثانياً، بايد اين جهت را برجسته کنيم. به برخي از بيانات سالار شهيدان در اين رابطه اشاره شد و آغاز حرکت و نهضتش را حضرت بر مبناي اصلاح و براي پاکسازي آنچه که به عنوان اصلاح امت پيامبر معرفي شده است ذکر فرمود.
اين نکته را هم بايد متذکّر شويم و مورد التفات باشد که در نظام طبعيت و عالم ماده هر چيزي که باشد، فسادپذير است. ما نبايد فکر کنيم اگر يک چيزي داشتيم اين براي هميشه خير باقي خواهد ماند! نه اگر علم باشد، اگر اصلاح نشود به جهل تبديل ميشود. اگر يقين باشد اصلاح نشود، به شک مبدّل ميشود. هيچ چيزي در عالم طبيعت ثابت نميماند. عالم، عالم حرکت است. عالم عالم تغيير است که علي بن ابيطالب(عليه السلام) فرمود «لَا تَجْعَلُوا عِلْمَكُمْ جَهْلًا وَ يَقِينَكُمْ شَكّاً إِذَا عَلِمْتُمْ فَاعْمَلُوا»،[1] علمتان را اجازه ندهيد که به جهل مبدّل بشود و يقين شما را به شک تبديل نکنيد.
بنابراين اين معنا بايد براي همه روشن باشد که ما در همه زمينهها به اصلاحات نياز داريم. به اصلاح و به پاکسازي و تعميير و مرمّت همه چيز. همانطوري که به غذا و ميوه و نظاير آن به فساد تبديل ميشود فاسد ميشود، علم و يقين هم فاسد ميشود. دين و باور و ايمان هم فايد ميشود اگر به فکر اصلاح اين امور نباشيم. ديني را که پيامبر آورده است يک دين آسماني است، عرشي و الهي است، دين پاک و منقّح است؛ اما باور ما و معرفت ما نسبت به اين دين الهي نيست. اين معرفت بشري است. اين باور بشري است و امري که بشري شد قطعاً اين امر، فسادپذير است مگر اينکه در آن اصلاحي اتفاق بيفتد و ما ميکروبزدايي کنيم، موانع فاسد شدن آن را ايجاد کنيم و اجازه ندهيم که اينها فاسد بشود.
اما مشخصاً نهضت ابي عبدالله(عليه السلام) که براي اصلاح آمده است، کدام نوع از اصلاح را مورد توجه قرار ميدهد؟ آيا اصلاح اقتصادي؟ آيا اصلاح اجتماعي؟ آيا اصلاح سياسي؟ آيا اصلاح فرهنگي؟ مدّ نظر اين نهضت و نگرش ابي عبدالله(عليه السلام) در اين نهضت چيست؟ آيا به کدامين نوع از اصلاح نظر دارد؟ بيان آن حضرت اين است که «خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي»، برادران و خواهران گرامي دقت بفرماييد! از اين جهت که اين نهضت تا خوب شناخته نشود، کارآمدي و کارآيي لازم پيدا نميکند و ما يک برنامه و مراسم پيدا ميکنيم و تمام ميشود وب ا رفتن عاشورا اين مطلب هم از بين ميرود و ديگر ساختار اجتماعي ما ساختار فکري و فرهنگي ما، ساختار ايماني ما تغييري پيدا نخواهد کرد.
آن اصلاحي که سالار شهيدان حسين بن علي نظر دارد چيست؟ اصلاح در زمان سالار شهيدان حسين بن علي يک اصلاح عام و شامل و فراگير بود. يعني چه؟ يعني دين در زمان سالار شهيدان يک دين حداکثري بود. يک ديني بود که در همه جريانها و همه حيثيتهاي و مسائل جامعه و امت نظر داشت حرف ميزد. از مسائل اقتصادي، از مسائل اجتماعي، از مسائل فرهنگي و سياسي و همه امور. وقتي معاويه(عليه الهاويه) حکومت اسلامي را معاذالله به دست گرفت با عنوان اسلام آمد و يک اسلام حداکثري را مورد توجه قرار داد و حکمراني را حاکميت را سياست را اقتصاد را فرهنگ را اجتماع را روابط انساني را و همه و همه امور را از جايگاه دين ميخواست تأمين کند.
يک دين حداکثري است. يک وقت است که ما يک ديني داريم در جامعه که اين دين به اصطلاح سکولار است بيگانه است از اقتصاد و فرهنگ و سياست و حکمراني و نظاير آن دور است جداست و هرگز از جايگاه دين به اينگونه از امور پرداخته نميشود. اصلاح در دين در آنجا صرفاً يک سلسله مسائل عقيدتي و مسائل فکري است. نه مسائل سياسي، نه مسائل اجتماعي، نه مسائل فرهنگي و نه ساير مسائل است. يک دين حداقلي اصلاح در آن معنايش اين است که ما باورها را اصلاح کنيم. بياييم خدمت معصوم(عليه السلام) عرض کنيم که ما معتقديم خدا واحد است پيامبر ما رسول الله است قبله ما کعبه است کتاب ما قرآن است، امام ما علي بن ابيطالب، حسن و حسين است و به همين ميزان اکتفا بکنيم. اين ميشود يک دين حداقلي و اصلاح در دين هم به همين ميزان است.
اما اگر ما آمديم گفتيم که دين حداکثري است و دين حداکثري يعني اينکه در همه جريانها دين بخواهد حضور پيدا بکند و همه امور صبغه ديني پيدا بکند، اقتصاد ديني بشود، سياست ديني بشود، فرهنگ و هنر ديني بشود و همه و همه آنگونه که در عصر سالار شهيدان حسين بن علي بود اينجا مسئله اصلاح در دين يک معناي متفاوتي پيدا ميکند. اصلاح در همه امور و شؤون انساني و اجتماعي پيدا ميکند.
الآن ما براي اينکه روابط بينالملل خودمان را بسازيم، ميآييم از دين مايه ميگيريم. براي اينکه سياستهاي داخليمان را تنظيم کنيم از دين مايه ميگيريم. براي اينکه اقتصادمان را تنظيم بکنيم از دين و از حلال و حرام ديني استفاده ميکنيم از احکام فقهي استفاده ميکنيم اين يک استفاده حداکثري است در عصر سالار شهيدان حسين بن علي چنين نگاهي به دين بود حاکمان و ستمکاران و تبهکاراني که به عنوان خلفاي اموي در رأس حکومت بودند با چنين نگاهي همه مسائل اجتماع را زير نظر داشتند عنوان، عنوان دين بود. چرا اباعبدالله فرمود: «وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِي بِلَادِكَ وَ يَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِكَ» خدايا، من ميخواهم اصلاح در بين جامعه و افراد جامعه ايجاد کنم «لِنُرِيَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِينِكَ»، نشانههاي دين را در زمينههاي مختلف اجتماعي اقتصادي سياسي فرهنگي روابط بينالملل و همه مسائل در حقيقت بايد آن معالم آشکار بشود.
اين نکته قابل توجهي است که آيا آن اصلاحاتي که ابي عبدالله فرمود «خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي» مراد از اين اصلاح چي بوده؟ اگر اين اصلاح در دين بود، بايد ديد که آيا دين، دين حداکثري است يا دين حداقلي است؟ اگر دين حداقلي باشد، اصلاح در آن چندان دشوار نيست يک سلسله مسائل کلامي و اعتقادي و باورهاي جامعه بايد اصلاح بشود. اما اگر يک دين حداکثري حاکم بود، ديني در جامعه راه پيدا کرد که اين دين در همه شعبهها و جنبهها ميخواهد حضور داشته باشد، اصلاح در اين امور يک امر همگاني و در همه زمينهها خواهد بود. اين را بايد دقت داشت تا ابي عبدالله را در اين نهضت به ميزان بزرگي و عظمت اين نهضت اصلاحاتش را شناخت.
آنچه که در عصر و روزگار سالار شهيدان حسين بن علي مطرح بود، يک دين حداکثري بود. برگرديم به تاريخ مولايمان علي بن ابيطالب(عليه السلام)، وقتي حضرت حکومت را به دست گرفت و بعد از خلفاي ثلاث به حکومت رسيد آن حضرت هم اصلاحات را آغاز کرد، چون در اين 25 سالي که ديگران حکومت ميکردند مسير سنّت پيامبر و سنّت الهي تغيير پيدا کرد. خصوصاً در دوران حاکميت خليفه سوم، جريان بسيار شديد شد و علي بن ابيطالب(عليه السلام) برخواست تا با اصلاحي که به جامعه و به دين ميدهد مسير انحرافي که ايجاد شده است را تغيير بدهد.
اين افساد از کجا حاصل ميشود؟ اينکه علي بن ابيطالب(عليه السلام) برميخيزد و در هنگام رسيدن به حکومت، ميفرمايد اين انحرافها اين تحريفها اين بدعتها اين کجرويها و امثال ذلک بايد ريشهکَن بشود و جامعه به آن اصل خودش برگردد و به دينداري خودش برگردد آيا اين از کجا حاصل ميشود؟ به عبارت ديگر، اين اصلاحگري و احياگري در چه رابطهاي است؟ آيا بدعتها وقتي جاي سنتها را گرفتند، آيا خرافات، اسطورهگرايي، فسون و افسانه بودن در دين وقتي رخنه کرد در چنين وضعيتي است که دين به فساد کشيده ميشود. دين فاسد نميتواند جامعه را در ابعاد مختلف اقتصادي و سياسي و اجتماعي و فرهنگي به جايگاه اصيلش برساند. اينجا علي بن ابيطالب(عليه السلام) برخواست تا دين را از فسادي که در او ايجاد شد اصلاح کند به مالک اشتر وقتي او را مأمور حکومت مصر ساخته بود فرمود يا مالک «فَإِنَّ هَذَا الدِّينَ قَدْ كَانَ أَسِيراً فِي أَيْدِي الْأَشْرَارِ يُعْمَلُ فِيهِ بِالْهَوَي وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْيَا»؛[2] اين قابل توجه است که دين در روزگار خلفا از منظر علي بن ابيطالب از جايگاه اصلياش فاصله گرفت. ديگران با تحريف، با انحراف، با زيادکردن، با کم کردن، با کجفکري و کجانديشي اين دين را از جايگاهش درآوردند و اين دين را فاسد کردند. همانطوري که غذا و ميوه با ميکروب فاسد ميشود دين با خرافه فاسد ميشود دين با زياد و کم کردن فاسد ميشود. دين را تحريف و انحراف فاسد ميشود.
فرق بين انحراف و تحريف چيست؟ انحراف اين است که انسان در مقام فهم دين، بد فهميده باشد نادرست فهميده باشد فهم درستي از دين حالا يا عمداً يا سهواً نداشته باشد. اين ميشود انحراف در دين. فساد در دين. اينکه ابي عبدالله(عليه السلام) با صراحت تمام فرمود: «فإنَّ السُّنَّة قَد أُميْتَت، و إنَّ البِدعَةَ قَد أُحيِيتْ» يعني همين. سنتها مُرد و بدعتها زنده شد. بدعتهاي يعن يچه؟ يعني «ما ليس بالدين في الدين»؛ آنچه که مال دين نيست را آدم در دين بکار ببرد. خرافهها، دروغها، احياناً ارزشهاي نادرست اينها را انسان معاذالله در دين جاسازي کند. اين موجب فساد در دين است.
علي بن ابيطالب(عليه السلام) به مالک اشتر فرمود: «فَإِنَّ هَذَا الدِّينَ قَدْ كَانَ أَسِيراً فِي أَيْدِي الْأَشْرَارِ يُعْمَلُ فِيهِ بِالْهَوَي وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْيَا». اگر يک عدهاي آمدند دين را عامل خورد خوراک خود خودشان قرار دادند، آمدند دين را بهانه کردند و اقتصاد خودشان را تأمين کردند آمدند دين را ابزار قرار دادند و آکل به دين شدند آمدند از دين براي دنياي خودشان خانه ساختند کارخانه ساختند و اينگونه از مسائل. اين ميشود فساد در دين.
علي بن ابيطالب(عليه السلام) به مالک اشتر آنگاه که او را اعزام ميکرد براي حکومت مصر، فرمود مالک، اگر ميبيني اقتصاد مردم خراب شد سياست مردم خراب شد فرهنگ مردم خراب شد، چون دين مردم به اسارت رفت. چون انديشه وحياني را اينها مصادره کردند. دين را در تسخير خود قرار دادند. در چنين وضعي آن اقتصادي که به دين وابسته است آن فرهنگي که به دين وابسته است آن سياستي که به دين وابسته است همه اينها ويران ميشود. چون در عصر و روزگار سالار شهيدان و علي بن ابيطالب يک دين حداکثري حاکم بود «فَإِنَّ هَذَا الدِّينَ»، برادران و خواهران دقت بفرماييد که مبناي اين نهضت را ما بهتر بشناسيم و عظمت اين نهضت و کار بزرگ ابي عبدالله را در آزادسازي دين بدانيم در اصلاح و در فهم ديني بدانيم. دين را خوب فهم کنيم خرافه را در دين قرار ندهيم و اجازه ندهيم دست بخواهان و انديشه کجروان در مسير فهم ديني براي ما ايجاد مشکل کند.
اين بسيار مهم است. اگر بنا باشد دين مايه همه اينها باشد و مبنا و منبع اقتصاد و سياست و فرهنگ و روابط بينالملل و نظاير آن باشد، اين هرگز نميتواند اگر دين اصلاح شده نباشد جامعه را به صلاح بکشاند. بلکه دين فاسده شده دين به اسارت رفته دين در فرهنگ انسانهاي فاسد درآمده همه چيز را ويران ميکند.
بنابراين بعضي اين اصلاح را اصلاح در مسائل فرهنگي ميدانند. بعضي اصلاح را در مسائل سياسي و اجتماعي ميدانند. اما مهمترين و ارزشمندترين کاري که ابي عبدالله(عليه السلام) انجام داد از جايگاه «إنّ الحسين مصباح الهدى و سفينة النجاة» آمد به بشر آموخت که دين بايد از دست انسانهاي فاسد نجات پيدا کند. انسانهاي منحرف، انسانهايي که فهم درست ديني ندارند و دين را مرکزي براي دنياي خود قرار دادهاند دين را از دست اينها نجات داد. اين اصلاح، اصلاح حقيقي است. قطعاً اگر دين در جايگاه اصيل خود قرار بگيرد و از اسارت به در بيايد از انحراف و تحريف و خرافه و کاهشهاي بيخود و افزايشهاي ناروا نجات پيدا کند آن دين ميتواند اقتصاد را فرهنگ را اجتماع را و جامعه را به بهترين وجهي بسازد همانطوري که در زمان رسول گرامي اسلام مسئله به اين صورت انجام شد.
اکنون مظلومترين حقيقتي که در دست جامعه است دين است. بله، ما هر جا که ميرويم سراغ از دين است و بحث از دين، اما آيا آن ديني که حسين بن علي بدان نظر دارد و اصلاح در آن دين را خواستار شده آيا آن دين اکنون در جامعه حضور دارد تا اقتصاد را تا سياست را تا اجتماع را تا فرهنگ را و نظاير آن را بر آن مبنا بسازيم؟ يک دين دستخورده تحريفشده کاهش و افزايش در او روا داشته هرگز نميتواند جامعه را در سطوح مختلف اجتماعي به نجات و سعادت برساند. اين حرکت، حرکت سالار شهيدان و نهضت والا و عظيمي بود که ايجاد کرده بود.
اين قضيه يک قضيه جهاني است يک امر بشري است اين ميتواند بشر را نجات بدهد يک حرکت جهاني و انساني محسوب بشود و اين نهضت براي همگان مفيد باشد. اگر چنين امري باشد اگر چنين انديشهاي در نهضت ابي عبدالله ديده شود و رعايت شود بدون ترديد اين نهضت ميتواند الگوي جهاني باشد.
بله، مبارزه با ظلم، مبارزه با ستم، مبارزه با برخوردهاي ناروا با بندگان خدا مردم را در مظلوميت و تنهايي و قربت قرار دادن همه و همه اينها درست اما سخن اين است که با چه انگيزهاي اين حرکت انجام ميشد؟ اينها ميآمدند ميگفتند ما خليفه پيغمبريم به عنوان خليفه پيغمبر لباس پيغمبر را ميپوشيدند ميرفتند در صف اول در جماعت، امام جماعت بودند با اين انگيزه جامعه را ديني ميخواستند نگه بدارند. همين معاويه نانجيب با مردم نماز ميخواند به عنوان امام جامعه نماز ميخواند. همين معاويه نانجيب در مسائل ديني اظهار نظر ميکرد اينها باعث ميشود که اگر انحرافي و تحريفي باشد مبناي آن يک مبناي ناصحيحي از دين باشد و طبعاً همه جهات ديني ميشود.
از اين نقطه نظر اگر ابي عبدالله(عليه السلام) در آغاز حرکت فرمود: «خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي»، اين اصلاح برتر و کاملتر و شامل و جامع را در نظر داشت يعني اصلاح دين حداکثري که اين اصلاح ميتواند همه شاخههاي اجتماعي را در تحت صلاح خود درآوردد.
بنابراين در پايان عرضم اين نکته را دوستان برادران و خواهران توجه بدهم که اگر حرکت ابي عبدالله را ما دقت کنيم و فلسفه نهضت او را بيابيم که او براي اصلاح در دين که خرافات در دين نيايد، اضافه و کم در دين نشود، دين مبناي عقلانيت پيدا کند، دين در مسير احياي سنتهاي الهي باشد، در مسير اماته و از بين بردن بدعتها و سنتهاي غلط و نظاير آن باشد، آن جامعه از دين لذت خواهد برد. آن جامعه است که دين عامل تنفس و عامل حيات و رويارويي و پويايي و رشد و نمو آن جامعه خواهد شد.
اين اصلاحگري و احياگري در حقيقت به عنوان يک امر عمده بايد در جامعه ما فرهنگش ظاهر باشد. ما اهتمام بدهيم و مسئله اصلاحات را که از زمان خود علي بن ابيطالب آغاز شد او اول مصلح در دين و جامعه بوده است. علي بن ابيطالب در چه وضعيتي جامعه و دين را تصدي کرد؟ آيا آن وقتي که علي بن ابيطالب به حاکميت و حکمراني رسيد جامعه چه وضعي داشت؟ همه خسته بودند از نوع انحرافاتي که در دين آمده بود. ميدانستند علي بن ابيطالب است که مخّ و مغزاي دين است اوست که دين را به درستي مييابد کجيها و انحرافها و تحريفها را در دين ميشناسد لذا علي بن ابيطالب وقتي در مسند حکومت قرار گرفت فرمود من غربال ميکنم انسانهايي که ناپختهاند خاماند نادرستي در مسند حکومت قارر گرفتهاند اينها را کنار ميزنم و افراد شايسته را در مسند قدرت و حکومت قرار ميدهم. فرمود آن حکومتي که نتواند حق را احيا کند و باطل را از جامعه ريشهکَن کند آن براي من به اندازه عطسه بُز گَر نميارزد. آن يک کفشي در پاي علي بن ابيطالب بود در ذي قار به يکي از اصحاب گفت اين کفش چقدر ميارزد؟ عرض يا اميرالمؤمنين اين کفش ارزشي ندارد. فرمود اين حکومتي که در دست اينهاست براي من به اندازه اين کشف هم ارزش ندارد اما اگر حکومتي که بتواند حق را احيا کند و باطل را از جامعه ريشهکَن کند فساد اقتصادي، فساد اجتماعي و فساد سياسي را از جامعه ريشهکَن کند آن وقت است که آن حکومت داراي ارزش است.
اين نهج البلاغه است اين کلام علي بن ابيطالب است اين مرام علي و حسين است که با اين مرام بايستي ما آشنا باشيم و الا الآن که عدهاي از دين معاذالله خسته شدهاند از شرايط ديني حاکم اظهار نگراني و ناراحتي ميکنند عمدهاش براي همين جهت است که يک دين اسيري که حق را بخواهد احيا کند و باطل را بخواهد سرجايش بنشاند کمتر مورد توجه است.
اميدواريم که اين نهضت براي همه ما به درستي شناخت بشود و معرفت صحيح نسبت به اين نهضت براي همه ما فراهم آيد. شب هفتم محرّم ابي عبدالله سال 1445 هجري قمري است که در سال 61 هجري اين حادثه عظيم اتفاق افتاد. شهادت علي اصغر براي همگان بسيار سخت و حزين و مايه گريه و آه و اشک بود و هست و از همه سختتر براي خود حسين بن علي است که اين بچه در آغوش پدر اينگونه پَرپَر شده است.
قصه حضرت علي اصغر بسيار شنيدني است از اين جهت که هم مِهر و محبت مادري و پدري و هم قهر و نفرت و کينه دشمنان. ببينيد دشمنان ابي عبدالله(عليه السلام) چقدر انسانهاي قصي القلب و پُر از حقد و کينه بودند که چنين کاري کردند!
«شيعتي ليتکم في يوم عاشورا جميعا تنظروني ٭ کيف استثقي لطفلي فأبوا ان يرحموني»
اي شيعيان من، اي کاش همه شما در روز عاشورا حاضر بوديد و ميديديد که چگونه من براي اين طفل آب تقاضا ميکنم و اينها ابا کردند که به اين فرزند رحم کنند! اين بچه را ابي عبدالله روي دست گرفت آمد در بين جمعيت فرمود: «يا قوم، آن لم ترحموني فارحموا الطفل الصغير»؛ اگر به من رحم نميکنيد به اين بچه صغير رحم کنيد. اگر به من آب نميدهيد، اين بچه را از من بگيريد و او را سيراب کنيد.
ببينيد ابي عبدالله تا کجا براي اينکه جامعه را از خفتگي، از غفلت، از جهالت به در آورد اين بچه را با اين بچه چگونه دارد با آنها سخن ميگويد؟ ميگويد: «إن لم ترحموني»؛ اگر مرا رحم نميکنيد «فارحموا هذا الطفل الصغير»؛ به اين بچه رحم کنيد. «أ لم ترون کيف يتظي عطشا»؛ آيا نميبينيد اين بچه چگونه تلظي ميکند از نظر تشنگي. تلظي يعني آن ماهي که از آب ميآيد بيرون چگونه جستن ميکند اين حالت را حالت تلظي ميگويند علي اصغر روي دست پدر اينجوري تلظي ميکرد «أ لا ترون کيف يتلظي عطشا»؛ آيا نميبينيد چگون دارد تلظي ميکند از تشنگي؟ در همين حال وقتي ابي عبدالله دارد با قوم سخن ميگويد با جمعيت درد حرف ميزند ناگهان ميبيند که اين بچه روي دستش تکاني خورد. نگاه ميکند ميبيند «فذبحوه من الأذن إلي الأذن»؛ از گوش تا گوش تير سه شعبهاي آمد و اين گلوي فرزند حسين را دريد.
امام باقر(عليه السلام) ميفرمايد در برخي از مقاتل آمده است اين بچه را به ام کلثوم داد دست بُرد زير گلوي علي اصغر و اين خونها را گرفت اين خون طفل معصوم خردسال ابي عبدالله اگر قطرهاي از آن طبق بيان امام باقر(عليه السلام) به زمين ميريخت عذاب الهي بر اين قوم بود امام حسين(عليه السلام) خطاب ميکند خدايا، اگر تو صلاح نميداني، هر چه تو صلاح ميداني. اگر صلاح نميداني که اين قوم را عذاب کني، نپسند که اين بچه اينگونه باشد. فرمود هاتف غيبي ندا داد «دعه يا حسين فإن له مرضعة في الجنة»؛ حسين اين بچه را آرام بگذار ناراحت نباش براي اين بچه يک دايهاي در بهشت در نظر گرفته شده و به او شير خواهد داد «دعه يا حسين فإن له مرضعة في الجنة» اين سرگذشت علي اصغير(سلام الله عليه) است.
«السلام علي ولدک الصغير علي الاصغر حين فجأت ب» سلام بر فرزندت علي اصغر که هنگام شهادت بر تو فاجعهاي سنگين وارد شد.
«أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَي القَومِ الظَّالِمين»،[3] ﴿وَ سَيَعْلَمُ الَّذينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُون﴾.[4] «نسئلک اللّهمّ و ندعوک، باسمک العظيم الأعظم الاعزّ الأجل الاکرم يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا رحمن و يا رحيم».
بار پروردگارا، گناهان ما را ببخش و بيامرز!
توفيق عبادت و اطاعت و بندگي از ما سلب مفرما!
نهضت عظيم سالار شهيدان را آنگونه که هست براي جامعه ما خصوصاً جوانان ما روشن و گويا قرار بده!
بار پروردگارا، همه خدماتي که در مسير نهضت ابي عبدالله از گفت و شنودها از آمد و شدها از اطعامها از عزاداريها و از همه برنامههايي که براي تعظيم و بزرگداشت اين نهضت است خدايا، از همگان خصوصاً بانيان و واقفان به أحسن وجه قبول بفرما!
ارواح مؤمنين و مؤمنات، ارواح طيبه شهدا، روح عالي امام امت، آنهايي که در درون و بيرون اين قبرستان هستند امامزاده بزرگوار همه و همه را در جوار رحمت سالار شهيدان مورد رحمت خاص خودت قرار بده!
مرضاي مسلمين شفاي عاجل عنايت بفرما!
کشور ما نظام ما مملکت ما جامعه اسلامي ما ايران عزيز ما مراجعه عظام تقليد، مقام معظم رهبري همه را در پناه امام زمان، هدايت و حمايت بفرما!
قلب مقدس آقايمان، مولايمان و امام زمانمان را از همه ما راضي و خرسند بفرما!
«بالنبي و آله و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته»
[1]. نهج البلاغه(للصبحي صالح)، حکمت280.
[2]. نهج البلاغة (للصبحي صالح)، نامه53، ص435.
[3] . بحار الأنوار(ط ـ بيروت)، ج52، ص289.
[4]. سوره شعراء، آيه227.