شب دهم ؛ سخنرانی استاد در دهه اول محرم الحرام؛ نهضت حسینی حقیقت جهانی و بشری

28 07 2023 1730413 شناسه:

مراسم عزاداری و سوگواری شهادت سالار شهیدان اباعبدالله الحسین(ع) در دهه اول ماه محرم الحرام با سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین استاد مرتضی جوادی آملی و با موضوع «نهضت حسینی حقیقت جهانی و بشری»، در  مسجد هدایت شهر آمل برگزار می شود.
لازم به ذکر است این مراسم به مدت ده شب از شب اول محرم (سه شنبه 27 تیر ماه) بعد از اقامه نماز مغرب و عشاء ساعت 21:30،  در محل حسینیه هدایت طایفه آملی واقع در آمل، پایین بازار برگزار است

لینک پخش زنده مراسم : https://el.esra.ir/ch/ostad-morteza-javadiamoli

دانلود فایل تصویری
دانلود فایل صوتی

أعوذ باللَّه من الشَّيطان الرَّجيم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

«اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ، بَارِئِ الْخَلائِقِ أَجمَعِين، باعِثِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِين، رافِعِ السَّماوَاتِ وَ خَافِضِ الأَرَضِين، ‏ثُمَّ الصَّلَاةُ وَ السَّلامُ عَلَي جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِين، سِيَّمَا خَاتَمِهِم وَ أَفَضَلِهِم حَبِيبِ إِلهِ الْعَالَمِين ‏أَبَا الْقَاسِم ‏الْمُصْطَفَي مُحَمَّد صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ عَلَي الْأَصْفِيَاءِ مِنْ عِتْرَتِهِ، لَا سِيَّمَا خَاتَمُ الْأَوْصِيَاء حُجَّة ابْنِ الْحَسَنِ الْعَسْكَرِي رُوحِي وَ أَرْوَاحُ ‏الْعالَمِينَ لَهُ الفِداء‏، بِهِمْ نَتَوَلَّي‏ وَ مِنْ أَعْدَائِهِم‏ نَتَبَرَّأُ إِلَي اللَّه».

شب عاشوراي حسيني است از سال 1445 هجري قمري. يکي از مهمترين فرصتها و شرايطي که براي امت اسلام گذشت و بسيار سخت و اندوهبار بود، شب عاشوراي سال 61 هجري قمري است. بسيار اين مصيبت نه تنها به لحاظ ظاهر بلکه به لحاظ معنا و باطن بسيار سخت و غير قابل تصور است. آنچه که از زبان مبارک حضرت ابي عبدالله(عليه السلام) به عنوان قرآن خواندن بر سر ني يا در تشت طلا مطرح شد که حضرت آيات ابتدايي سوره مبارکه «کهف» را قرائت ميفرمود: ﴿أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً﴾، آيا ميپنداريد که جريان اصحاب کهف و رقيم از شگفتيهاي هستي و از امور تعجببرانگيز است؟ تعجب در اين است که يک امتي چگونه حاضر ميشود بعد از رحلت پيامبر، فرزند آن حضرت را اينگونه به شهادت برسانند و بدن مطهرش را زير سمّ ستوران و سر مطهرش را بر روي ني از منزلي به منزلي ببرند؟ اين از شگفتترين حقائق نظام انساني است. در عالم انساني اتفاقات فراواني ميافتد. اتفاقهاي شگفت و عجيبي رخ ميدهد؛ اما به اين شگفتي و تعجببرانگيزي در تاريخ اسلام وجود ندارد.

30 هزار نفر جمع ميشوند و مدعي آن هستند که از امت پيامبر اسلاماند و حملهور ميشوند بر خاندان عصمت و طهارت، بر فرزندي که خود رسول گرامي اسلام در بهترين و در کريمترين وضعي او را مورد تعليم و تربيت خود قرار داد. دست حسن و حسين را ميگرفت ميآمد در بين مردم عرض ميکرد خدايا، من حسن و حسين را دوست دارم «اللهم إني احبهما فأحب من احبهما» خدايا، هر کسي که حسن و حسين را دوست ميدارد تو هم او را دوست داشته باش. «الحسن و الحسين امامان قاما أو قعدا»، «حسين مني و أنا من حسين»، «حسين مصباح الهدي و سفينة النجاة». اين احاديثي بود که خود ابي عبدالله(عليه السلام) در روز عاشورا در مقابل اين قوم دونمايه اين احاديث را ميخواند اما هلهله ميکردند نميشنويدند و نميخواستند که بشنوند. تنها و تنها يک سخن و آن اينکه يا بيعت يا شمشير! و حضرت فرمود «لا اعطي بيدي اعطاء الذليل و لا أفر فرار العبيد» نه دست سازش و ذلت با ظلم دارم و نه پاي فرار. ميايستم و مرگ و شهادت را در آغوش ميگيرم و اين مرگ در سايه عزت را حيات ابدي ميدانم و آن حيات در سايه ذلت را مرگ جاودان ميشناسم.

در اين محفل حسيني در اين شبهايي که در جمع شما عزاداران آن حضرت سخن بود بحث راجع به جهاني بودن اين نهضت و بشري بودن آن و اينکه هيچ عاملي نبايد اين نهضت را و اين قيام و اين حرکت الهي را محدود به زمان و مکان کند، محدود به قوم و قبيله کند، محدود به دين و مذهب کند، محدود و به دنيا و آخرت. نه! اين حقيقتي است جاودان، همگاني، هميشگي و براي همه آحاد انسانها در همه ازمان و زمينهها يک الگو و نمونه والاي انساني است.

هر آزادمردي هر عزتطلبي هر انساني که به دنبال يک حيات حقيقي و جاوداني است با اين مکتب ميتواند انس بگيرد و از اين مکتب الگو. يکي از اموري که در اين نهضت به صورت روشن و آشکارا مطرح است و جهت جهاني بودن آن را براي همگان باز و تبيين ميکند مسئله مبارزه با جهل و ناداني است.

به همان ميزاني که سالار شهيدان اين نهضت را به جهت مبارزه با ظلم و ستم و بيدادگري بر پا داشت به همان ميزان هم مبارزه با جهل و جهالت و ضلالت را در اين نهضت و قيامت مورد توجه قرار ميداد. اجازه بدهيد راجع به فرهنگ جهل و جهالت در مقابل عقل و هدايت نکاتي را از قرآن حضور شما عرضه بداريم و اهميت مسئله علم و عقل و عقلانيت از يک سو، و مبارزه با جهل و ناآگاهي و ناداني و جهالت و ضلالت از سوي ديگر را در فرهنگ قرآن بيابيم. مستحضريد که خداي عالم مسئله عقلانيت تعقل تفکر و تدبر را در جاي جاي قرآنش متذکر شده است و اصلاً طبق حديث نبوي شريف فرمود «لا دين لمن لا عقل له» آن کسي که از خردمندي و عقل بهرهاي ندارد اصلاً دين ندارد، چون دين در ظرف و در زمينه عقل و عقلانيت ميآيد. آن کسي که عاقلتر است متدينتر است. آن کسي که فرزانهتر است ايمانش قويتر و مستحکمتر است.

کفر چو مني گزاف و آسان نبود ـ محکمتر از ايمان من ايمان نبود

در دهر يکي چون من آن هم کافر ـ پس در همه دهر يکي مسلمان نبود

اين ابوعلي سينايي است که از خردمندترين انسانها در همه ادوار تاريخ است عقل و خردمندي چنين انساني بينظير است. وقتي ديدند از پسِ عقل و دانش او برنميآيند آمدند و اتهام کفر به ابوعلي سينا زدند گفتند اين انسان معاذالله کافر است! شيخ الرئيس بوعلي سينا در مقابل اين توهم و اتهام و بهتان اين دو بيت را فرمود:

کفر چو مني گزاف و آسان نبود ـ محکمتر از ايمان من ايمان نبود

در دهر يکي چون من آن هم کافر ـ پس در همه دهر يکي مسلمان نبود

بنابراين هر چه انسان خردمندتر، عاقلتر، هشيارتر و متذکرتر باشد ايمانش و باور و اعتقادش نسبت به خدا و جلوههاي الهي بيشتر است. لذا در جاي جاي قرآن ميبينيد با الفاظ، عبارات و لغات مختلف مسئله عقلانيت را تدبر و تفکر را انديشه و تدبر را براي جامعه اسلامي و ايماني شريف و والا ميداند. گاهي اوقات ميفرمايد چرا تدبر نميکني؟ آيا قلبهاي شما را قفل گرفته؟ «أ فلا يتدبرون القرآن أم علي قلوبهم أقفالها».

بنابراين يکي از عمدهترين مسائلي که در فرهنگ دين خصوصاً فرهنگ اسلام بر آن تأکيد شده است مسئله عقلانيت، تفکر، انديشهورزي و فهم برتر و بالاتر است. با عبارتهاي مختلف و در مقابل مسئله عقل و تفکر، مسئله جهل و ناداني است که هيچ چيزي به اندازه جهل و ناداني در فرهنگ ديني نکوهش نشده است. بد دانسته نشده است. جهل و جهالت از جمله اموري است که در فرهنگ ديني خصوصاً قرآن مورد مذمت و ملامت قرار گرفته است.

وقتي خداي عالم آن امانت الهي را عرضه ميدارد ميفرمايد در بين همه موجودات، آن موجودي که قابليت تحمل امانت الهي را داشت فقط و فقط انسان بود اما حيف که اين انسان جهالت و ظلوم بودن او را مشغول ميدارد و از ظرفيت پذيرش امانت الهي باز ميماند «إنه ظلوما جهولا». لذا به شدت در قرآن در مقابل جهل و جهالت، خداي عالم برخورد کرده و راه دينداري و ايمان آوري را از راه خردمندي و عقل براي بشر تصحيح کرد.

آن انساني که عاقل نيست، آن انساني که از عقل و عقلانيت برخوردار نيست، اين انسان ايمانش عبادتش هرگز ارزشي ندارد يک جاهل متنسّک است همانگونه که علي بن ابيطالب(عليه السلام) فرمود انسانها در مقابل من آنهايي که بد عمل کردند يا عالم متهتّکاند يا جاهل متنسّک. عالم متهتّک آن کسي است که جسارت، جرأت و احياناً طغيانگري ميکند و غرور علمي او را به زمين ميزند و جاهل متنسّک آن کسي است که اهل عبادت هست اهل نماز شب هست با وضوء نماز عشاء نماز شب برگزار ميکند اما امام را نميشناسد وحي را نميشناسد طيف عظيم خوارج از اين دست افراد بودند که متنسّک بودند اهل عبادت بودند با قيام و قعود و صيام و قيام آشنا بودند اما در مقام فهم حقائق در مقام درک مقام ولايت و امامت عاجز بودند. آن عقلانيتي که شايسته يک انسان مؤمن است را نداشتند و از اين به بعد هر چه هم که عبادت ميکردند اين عبادت آنها را ساقطتر و ذليلتر ميکرد.

بنابراين ما اين مسئله عقلانيت را بايد مورد توجه بيشتري قرار بدهيم چون امشب که شب عاشورا است شب مبارزه و جدال بين عقل و جهل است. بين جنود عقل و جنود جهل است. صف عقل، صف حسين و ياران اوست. صف جهل، صف يزيد و عبيد الله و عمر سعد و شمر و افراد ديگر است «وَ قَدْ تَوَازَرَ عَلَيْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْيَا وَ بَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنَى‏» آن کساني در مقابل حسين بن علي قرار گرفتهاند که دنيا آنها را فريب داد و مقام شامخ ابدي در بهشت را با دنيا عوض کردند.

اين مبارزه بين عقل و جهل بسيار مهم است. خدا غريق رحمت کند مرحوم کليني در اين کتاب کافي شريف را! چه مرد بزرگي بود، چه شخصيت متعالي بود، چه حکيم و فرزانهاي بود مرحوم کليني، اين عزيز ميدان عزت و حکمت و علم و عقلانيت. اين بزرگمرد وقتي خواست کتاب حديث بنويسد اولين بابي که افتتاح کرد باب عقل و جهل بود. کتاب کافي مال مرحوم کليني متقنترين کتاب حديثي شيعه است که از يک جايگاه ويژهاي برخوردار است. ديگران حتي صحاحنويسان، خود را بر مبناي اين اثر پيش بردند البته براساس مرام و سنت خودشان. تا قبل از کتاب شريف کليني، چهارصد اصل و کتاب وجود داشت. از مرحوم کليني خواستند که يک کتاب متقني در باب حديث براي شيعه تدوين شود که همه مسائلي که در باب اعتقادات، احکام، اخلاق و ديگر جلوههاي وحياني هست را تنظيم کند و اين بزرگمرد کتاب اصول کافي، فروع کافي و روضه کافي را در متقنترين متن به جا آورد و آن چهارصد اصل و کتابي که تا قبل از کتاب کليني بود همه و همه را در يک نظم فوق العاده حديثي که الآن هزار و اندي سال از عمر شريف اين کتاب و اين شخصيت ميگذرد هر کس که آمد طفل اين مکتب و شاگرد اين مدرسه حديثي جناب کليني بوده است.

قبر شريف مرحوم کليني در بغداد است آقايان، برادران و خواهران اگر موفق به زيارت عتبات عاليات در نجف و کربلا شدهاند حتماً برنامهريزي کنند و قبر مطهر مرحوم کليني صاحب کتاب کافي که او حديث را و سنت پيامبر و ائمه معصومين را براي ما گشوده است را زيارت کنند. بسيار جايگاه رفيعي است کليني مال منطقه کلين است و کلين يک روستايي است نزديک شهر ري تهران. پدر بزرگوار مرحوم کليني هم آنجا به عنوان يک محدث دفن شده و بسيار بارگاه عظيمي هم دارد. اين شخصيت متعالي وقتي خواست کتاب حديث بنويسد اولين بابي که افتتاح کرد باب عقل و جهل بود. شما چنين منطقي را در کتابهاي اهل تسنن اصلاً نميبيند. يک انسان فرزانه، خردمند، عاقل و از عقل نبوي و علوي بهرهمند.

اين در اين حديث باب عقل و جهل، يکي از احاديث را که آورده است از امام صادق(عليه السلام) حديثي نقل کرده که حضرت با تبيين عقل و جهل، جنود عقل را و جنود جهل را شمرد. 75 جند و سرباز براي عقل برشمرد و 75 جند و سرباز براي جهل برشمرد. اين امام صادق است اين کلام وحي است اين سخن حقيقتي است که به حق ناطق امام صادق است. همه ما تعارفي ندارد من در چنين شبي شب عاشوراي ابي عبدالله در اين جمع گرامي به خود و به همه دوستان سفارش ميکنم اين حديث را از کتاب کافي شريف همه بخوانيد. همه جنود عقل را و جنود جهل را اگر شاگردان مکتب امام صادق بودند کربلا را عليه حسين بن علي برنميافراشتند. اينها همه و همه جنود جهل بودند که در مقابل عقل حسيني ايستادند.

اين کتاب اين حديث شريف را همه ما بايد بخوانيم خدا غريق رحمت کند امام راحل(رضوان الله تعالي عليه) آن حکيم آن عارف اين کتاب را به عنوان حديث جنود عقل و جهل اين کتاب را مرقوم فرمودند بسيار کتاب خوب عارفانه حکيمانه بسيار با ادبيات شريف همه و همه بايد اين کتاب را بخوانيم و درس بگيريم براي فرزندانمان همه دوستان و آشنايان از اين فرهنگ اصيل شيعي خود و مکتب امام صادق(عليه السلام) استفاده بکنيم.

به هر حال آنچه که بايد بيشتر مورد توجه و اهميت باشد اين است که عقل را در سرزمين وجود خود بگسترانيم و مبارزه را جهل را در اين وجود خود مستقر کنيم. در جاي جاي اين نهضت مبارزه با جهل وجود دارد اما به يکي از جلوههاي برتري که در زيارت اربعين ابي عبدالله(عليه السلام) آمده است اشاره ميکنيم تا موقعيت ابي عبدالله را در مقابل جهل و مبارزه با جهل بشناسيم.

مستحضريد درست است يک عدهاي از پستترين انسانها در رأي مثل يزيد و عمر سعد و امثال ذلک ميدانستند که حسين بن علي کيست اما بقيه اين رجالهها آنهايي که برخواستند «و اسرجت و الجمت لقتالک» اينها همين افرادي بودند که جنود جهل بر آن غالب شد و در مقابل ايستادند.

اينها بدبختها کساني بودند که سايه جهل بر آنها و غبار جهل بر انديشه و فکر آنها نشست سفيه شدند حماقت پذيرفتند و براي هميشه نگونبختي را برا يخود در دنيا و آخرت همراه کردند. شما در زيارت اربعين ابي عبدالله ميخوانيد برادران، ما داريم يکي از آن سوژههاي مهم آن جلوههاي برتر نهضت ابي عبدالله را که مبارزه با جهل است ذکر ميکنيم تا اين مبارزه با جهل به عنوان حيثيت جهاني و بشري اين نهضت بهتر شناخته بشود.

«فَأَعْذَرَ فِي الدُّعَاءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَة»، اين شعار بزرگ زيارت اربعين است. اينها که ميروند زيارت اربعين ابي عبدالله به تعبير خودشان ميليوني ميروند، آيا اين پيام ابي عبدالله که مبارزه با جهل و جهالت است را اول در خودشان احيا کردند؟ چه کسي به زيارت ابي عبدالله ميرود؟ چه کسي بايد برود؟ آن کسي که عقل را در درون خودش شکوفا کرد و جهل را در سرزمين نفس خودش مدفون کرد او لياقت اين را دارد و الا با بارگاه و گنبد که نگاه کردن! والد بزرگوار ما(دام ظله) ميفرمود خيليها پيغمبر را زنده ديدند پشت سر پيغمبر نماز خواندند دست پيغمبر را هم بوسيدند مگر پيغمبر ديدن و گنبد و بارگاه ديدن کمال است؟ بله، آن کسي که اين مکتب عقلانيت را از حسين بن علي درس گرفت او براي زيارت اربعين رفتن و براي او زيبنده است «طوبي له و حسن مآب» ما خيل خيل جمعيت را روانه بکنيم بدون اينکه فرهنگ اربعين و زيارت اربعين را براي جامعه تبيين بکنيم حديث جنود عقل و جهل را بگوييم بعد بگوييم که آقا برويد زيارت!؟

يکي از جهاتي که بايد بر آن اصرار ورزيد و سالار شهيدان حسين بن علي در اين نهضت تلاش کرد تا به جامعه بفهماند براي نخبگان حضرت انتظار همّت داشت. اما براي عوام و افراد عادي و عام مردم انتظار آگاهي. چرا حسين بن علي در روز عاشورا با آن همه عداوت و دشمني ميرفت با اين هلهله ميکردند و اجازه نميدادند اما حسين بن علي ميرفت تا خودش را معرفي بکند که چرا مرا ميخواهيد بکشيد؟ چه هدفي داريد از کشتن من؟ خيلي خوب، مرا کشتيد چه هدفي داريد؟ آيا با کشتن من شما به موفقيتي دست مييابيد؟ شما به جايگاه والايي ميرسيد؟ آيا علت کشتن من چيست؟ از خودش سخن ميگويد از پيغمبر سخن ميگويد آيات الهي را ميخواند حديث پيغمبر را سنت پيغمبر را رابطه پيغمبر با خود را و همه اموري که ميتواند يک جامعه را آگاه کند اما برميگردد ميفرمايد نه! «لقد الستحوذ عليهم الشيطان و أنساهم ذکر ربهم» شيطان مسلط شد اينها «أم علي قلوبهم اقفالها» اينها کسانياند که گاهي اوقات ميفرمايد ديگر ختم قلب و مُهر بر قلب آنها خورده گاهي ميفرمايد که اين مال حرام يا مشتبه به حرام مجالي براي فهم باقي نگذاشته است.

بنابراين آنچه را که در اين نهضت به عنوان يک شاخص ميتوانيم ذکر کنيم يک شاخص بشري جهاني و همگاني و هميشگي، مسئله مبارزه با جهل مبارزه با جهالت مبارزه با حيرت آگاهيبخشي. يکي از مسائلي که ما بايد امروز قدرش را بدانيم همين فضاي مجازي است. فضاي مجازي فرصتي را براي آگاهي بخشي براي جامعه ما فراهم آورده است. اين شبکههاي اجتماعي صحيح و اصيل اين مطبوعات آزاد. اين رسانههاي آزاد و اين کساني که واقعاً در کسوت عدالت و حقانيت نشستهاند حرف حق را بيان صدق را براي مردم بازگو ميکنند درود بر همه آنها باد بعضي شايد از فضاي مجازي و اين شرايط خوششان نيايد اما به حق اين شبکههاي اجتماعي ميتوانند در روشنگري آگاهيبخشي و از خواب غفلت و سفاهت و حماقت بيدار کردن را در دستور کار خودشان دارند خدا به همهشان خير بدهد!

امروز در هر رشتهاي اقتصاد دانان، سياستمداران، جامعهشناسان، روانشناسان، هر بُعدي از ابعاد اجتماعي را ميبينيم شخصيتهايي انسانهاي فرزانهاي استادي از حوزه و دانشگاه صاحب قلم و بيان ميآيد و جامعه را روشن ميکند. اگر در زمان ابي عبدلاله چنين مسئلهاي وجود داشت آيا چنين اتفاقي ميافتاد؟ آيا سخنان آگاهيبخش و نورانيتي که در کلام ابي عبدالله از مدينه تا مکه از مکه تا کوفه از کوفه تا کربلا و تا قتلگاه براي جامعه باز ميشد ما چنين فاجعهاي را ميديديم؟ بسيار کار مهم و اساسي امروزه اين تکنولوژي شبکههاي اجتماعي در فضاي مجازي براي جامعه ما يک فرصت و غنيمت است. بايد آگاهي بخشيد جامعه را از جهل و جهالت درآورد از ضلالت و حيرت بيرون کشاند آنها را با آگاهي و شناخت به حقائق موجود آگاه کرد. «فأعذر في الدعاء منح النصح و بذل مهجته فيک ليستنفذ عبادک من الجهالة و حيرة الضلالة».

يک جمله هم راجع به حيرت و ضلالت توضيح بدهم و بعد ذکر مصيبت شب عاشورايمان را داشته باشيم. در باب اينکه جهل چيست و جهالت کدام است سخن فراوان گفته شده است در کتب تفسيري ما کتب حديثي ما و ديگر کتب، ما اين معنا را داريم. اما در اين فرمايش زيارت اربعين فرمود حسين بن علي در نهايت دعا و نصيحت و خيرخواهي است. «فاعذر في الدعاء» يعني چه؟ يعني آن قدر مردم را دعوت کرد دعوت کرد دعوت کرد که ديگر تمام افراد اين معنا را فهميدند و حضرت هيچ عذري ندارد. «فأعذر في الدعاء و منح انصح»، «منح انصح» يعني چه؟ نه تنها نصيحت کرد نه تنها خيرخواهي کرد نه تنها دعوت کرد، بلکه نصح را و نصيحت را در نهايت بخشندگي به جامعه داد «و منح النصح» يک وقت يک انساني ميآيد بالاي منبر يک سخنراني ميکند يک دعوت ميکند يا يک مقالهاي مينويسد يک کتابي مينويسد نه! اينجور نه. «و منح انصح» يعني خيرخواهي را تا آخرين مرتبه به حد پايان و نهايي رساند و به همه جامعه اين نصيحت و خيرخواهي را ابلاغ کرد «و منح انصح» اکتفاي به اين نکرد «و بذل مهجته فيک» خدايا، اين حسين بن علي است که خون جانش را در راه تو بذل کرد بخشيد تا چه بشود؟ «ليستنقذ عبادک من الجهالة و حيرة الضلالة» تا مردم را از جهالت نجات بدهد و از حيرت ضلالت آنها را به در آورد.

خيلي از افراد جامعه هستند که شايد يک چيزهايي بدانند آگاه باشند اما گيجاند سردرگماند در حيرتاند. در چنين وضعي فقط و فقط يک چراغ روشن شفاف ميتواند فضا را بشکافد تيرگيها را کنار بزند کدورتها را رفع بکند تا انسان با واقعيت روبرو بشود و ابي عبدالله چنين چراغي را روشن کرد. چنين موقعيتي را ايجاد کرد با وجود نهضت ابي عبدالله اگر کسي در چاه افتاد خودش را ملامت کند. همين امروز هم همين را ميگوييم. هم امروز هم همين را ميگوييم که اگر کسي با وجود اين نهضت در چاه افتاد گفت نميدانم اين طرف است آن طرف است؟ اين حرفها را نداريم حيرت و ضلالت را برداشت به صورت شفاف و روشن حق را آشکار کرد. «ليستنقذ عبادک من الجهالة و حيرة الضلالة» اگر کسي امروز گفت نميدانم چکار کنيم، آنجا برويم، اين طرف برويم، آن طرف برويم، خودش را فريب داده است خودش را گول زده است. ناخودآگاه يا خودآگاه خود را به چاه افکنده است ديگر تمام شد.

بله، اگر نهضت ابي عبدالله نبود احتمال جهالت بود احتمال ضلالت و حيرت ضلالت بود اما اين ديگر چيزي براي جهالت و ضلات باقي نگذاشت روشن و شفاف براي همگان امر را واضح و مبرهن ساخت. خدايا، اين حسين بن علي است ما در مقابل اين شخصيت متعالي هيچ چيزي نداريم جز عرض سلام و ارادت و بگوييم حسين عزيز، ما شما را دوست داريم به شما ارادت ميورزيم. نميتوانيم بگوييم پيرو شماييم، نميتوانيم بگوييم شيعه شماييم، شيعه حسين بودن خيلي سخت است خيلي سخت است در بين همه اصحاب اين 72 نفر در خالصترين وضع بودند در پاکترين وضع ايماني و با صلابت بودند «طوبي لهم و حسن مآب».

«السلام عليکم» وقتي بر آنها سلام ميکنيم آن سلام ما به عنوان بهترين انسانها و شريفترين انسانهاست لذا ابي عبدالله فرمود من اصحابي بهتر از شما در بين اصحاب همه انبياء و اولياء سراغ ندارم. همانطوري که در بين اهل و عيال خانوادهاي بهتر از اين خانواده خودم سراغ ندارم در بين اصحاب. شب عاشورا زينب(سلام الله عليها) به برادرش حسين عرض کرد حسين جان، حالا شما آمادهايد اين عدهاي که الآن به عنوان اصحاب و ياران هستند اينها مطمئن هستيد که شما را فردا رها نميکنند تنها نميگذارند؟ اينها براي شما امر مسلّم است؟ حبيب بن مظاهر پشت خيمهها داشت کشيک ميداد و مراقبت ميکرد اين سخن زينب کبري را شنيد که زينب(سلام الله عليها) به برادرش حسين بن علي فرمود برادرجان آيا شما مطمئن هستيد که اين اصحاب و ياران همراهي ميکنند و شما را رها نميکنند؟ حبيب بن مظاهر آمد در بين اصحاب و ياران و بنيهاشم گفت من داشتم رد ميشدم و مراقبت ميکردند ديدم زينب(سلام الله عليها) به برادرش حسين بن علي جنان ندا ميدهد که آيا اطمينان داري؟ ما لازم است که امشب برويم پشت در خيمه زينب(سلام الله عليها) اظهار وفاداري کنيم.

اين شب عاشورا است هنگامه شب عاشورا و حماسه شب عاشورا شب وفاداري است. يک به يک آمدند يک به يک، هر کدام نه اينکه مجموعشان، هر کدام آمدند ظهار وفاداري کردند يکي گفت يا حسين اگر ما را بکشند و بدن ما را بسوزانند خاکستر بدن ما را بر باد دهند دوباره زنده بشويم محال است دست از تو برداريم. هفتاد ما را بکشند بدن ما را بسوزانند خاکستر ما را برباد دهند دوباره زنده کنند باز محال است دست از تو برداريم. کجا برويم؟ اول کسي که آمد و اظهار وفاداري کرد قمر بنيهاشم عباس بن علي آن مرد وفا آن کسي که پدر وفا است و وفاداري از او درس آموخته است. اين موقعيتي بود که ابي عبدالله(عليه السلام) در روز عاشورا عملاً از آنها ديد اصحاب با خود گفتند تا ما زنده هستيم اجازه نميدهيم که بنيهاشم به ميدان بروند لذا آخرين فرد از اصحاب وقتي همه اصحاب شربت شهادت نوشيدند نوبت به جوانان بنيهاشم رسيد که اول جوان بنيهاشم حضرت علي اکبر بود که به ميدان رفت و تا آخر همه جوانان بنيهاشم جانفداي ابي عبدالله شدند.

وقتي نوبت به خود ابي عبدالله رسيد ديد هيچ کس نيستند. هيچ کس در ميدان نيست. رفت به خيمهها براي وداع و خداحافظي مصيبت وداع بسيار مصيبت سهمگين و با حزن و ماتم و غم است. با يک يک از اعضا وداع و خداحافظي کرد. دخترش سکينه براي آقا امام حسين يک جايگاه ويژهاي داشت و امام حسين هم براي سکينه يک موقعيت خاصي را قائل بود او را در بغل ميگيرد در آغوش ميگيرد سخن او را ميشنود «أ اسلمت للموت يا أبت» پدرجان شما هم تسليم مرگ شدي؟ آنها را حضرت آرام ميکند. آنها را به صبر و بردباري دعوت ميکند و وقت خداحافظي آخرين وداع را با خواهرش زينب(سلام الله عليها) انجام ميدهد. «بأبي أنت و أمي يا ابا عبدالله» چه وداعي با خواهرش دارد. معمولاً يک سوارکار وقتي ميخواهد سوار بر اسب بشود بايد يک نفر اسبش را آماده بکند. ديگر هيچ کس نيست. عباس بن علي قمر بنيهاشم نيست بلکه زينب(سلام الله عليها) آمد و اسب حسين را آماده کرد رکاب گرفت تا ابي عبدالله سوار بر اسب شود.

اما وقتي سوار بر اسب شد ناگهان از پشت سر مهلا مهلا يابن الزهرا! اينجا ابي عبدالله نگاه کرد ديد که خواهرش زينب است دوباره از اسب به پايين آمد خواهرم، چه خبر است؟ فرمود به ياد وصيت مادرم زهرا به من وصيت کرد وقتي حسينم براي آخرين بار براي ميدان ميرود و دارد از تو خداحافظي ميکند اين دو تا وصيت را از طرف من انجام بده؛ يکي اين است که اين پيراهني را که من با دست خودم دوختم براي پسرم حسين، آن وقت نيستم تا بر بدن حسين بپوشانم تو از طرف من اين پيراهن کهنه را من با دستان خودم چه زهرايي است چه چيزي را ميبيند؟ سي سال قبل؟ چهل سال قبل؟ بعد اما وصيت دوم، زينبم دخترم، وقتي حسين به ميدان ميرود از او بخواه که زير گلوي او را ببوسي. اين وصيت مادر است برادرجان خم شو تا من زير گلوي تو را ببوسم که اين وصيت مادر است.

اينجا زينب طبق وصيت زهرا زير گلو را بوسيد اما ساعتي نگذشت که وقتي وارد قتلگاه شد بدن بيسر ديد هر چه کرد نتوانست بشناسد اولين کسي که اين توفيق را داشت بر حلقوم بريده ابي عبدلله بوسه بزند زينب(سلام الله عليها) بود خون را از چهره حضرت به کناري زد و بر حلقوم بريده آن حضرت بوسه زد.

«أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَي القَومِ الظَّالِمين»،[1]﴿وَ سَيَعْلَمُ الَّذينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُون‏.[2] «نسئلک اللّهمّ و ندعوک باسمک العظيم الأعظم الاعزّ الأجلّ الاکرم يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا رحمن و يا رحيم».

قبل از اينکه چند تا دعا بکنيم مراسم فردا که عاشوراي ابي عبدالله است بسيار مراسم و اولاً مناسک است و نه مراسم، عبادت است بايد با وضوء حاضر بشويم و با تکريم حاضر بشويم عبادت بدانيم و خود را در اين حماسه عظيم حسيني در کربلاي 61 و عاشوراي 61 شريک بدانيم. به هر حال متن اين عزاداري متن شريفي است همين مردم شريف همين جوانهاي عزيز همين خواهران و مادران گرانقدر حضور دارند قدر اين مصيبت بدانند يک مصيبت عادي نيست. اين أجر دارد اين معرفت ميآورد اين ارادت ميآورد اين در قلوب ما نور هدايت مشتعل ميکند و لذا بايد با همه وجود در اين صحنه حاضر بشويم. همه مراعات کنيم خصوصاً خواهران گرامي رعايت بيشتري داشته باشند اجازه بدهند که عزاداري آنگونه که شايسته است اتفاق بيفتد. روزهاي خوشگذراني و اينها فراوان است امروز و اين چند ساعت ساعتي نيست که آدم بخواهد کار دنيايي را براي يک حقيقت اخروي انجام بدهد.

اين را بايد با همه دقت انجام بدهيم. طوايف محترم هم هر کسي کار خودش را انجام ميدهد اين طايفه محترم هم همه جوانانشان عزادارانشان سينهزنانشان زنجيرزنانشان همه کساني که در برپايي اين عزا به نحوي سهيماند در سنج زدن و در طبل زدن و در شيپور زدن و در نوع عزاداري به هر نحوي شراکت دارند امر را بزرگ دارند نگويند من طبق ميزنم نگويند من سنج ميزنم بنده نبايد بگويم من منبر ميروم نه! آن کسي که اخلاص دارد و براي حسين بن علي دارد عزاداري ميکند بايد خيلي مراعات بکند قطعاً همه طوايف و همه جامعه ما و همه مردم ما که متن عزاداري را بزرگ ميشمارند با عظمت با تعظيم و تکريم هستند و ما هم در اين متن حضور پيدا بکنيم و نه در حاشيه و حوامش شهر و روستا بلکه سعي کنيم اين چند ساعت را مشارکت و سهم داشته باشيم.

بار پروردگارا، گناهان ما را ببخش و بيامرز!

توفيق اطاعت و عبارت و بندگي از ما سلب مفرما!

اين عزاداري عزاي حسين بن علي را از همگان خصوصاً از اين طايفه از اين جوانان از اين مردان و زنان به أحسن وجه قبول بفرما!

ذخيرهاي براي عالم قبر و قيامت همه ما قرار بده!

بار پروردگارا، لحظهاي بين ما و قرآن و عترت و اين مکتب حياتبخش حسين بن علي فاصله و جدايي مينداز!

ارواح مؤمنين و مؤمنان، گذشتگان از اين جمع گرامي، آناني که در درون و بيرون اين تکيه آرميدهاند اين امامزاده بزرگوار ارواح طيبه شهدا روح عالي امام امت همه و همه را مهمان سالار شهيدان حسين بن علي قرار بده!

مرضاي مسلمين لباس عافيت بپوشان!

کشور ما را مملکت ما را نظام اسلامي جامعه ايراني ايران عزيز ما را ايرانيان ما را هر کجا که هستند در هر منطقهاي که هستند در داخل کشور در خارج از کشور که آدم ميبيند که چگونه در هر کجا که هستند براي حسين بن علي قيام کردند خدايا، همه و همه را در سايه کسوت اين نهضت و سايه نام ابي عبدالله(عليه السلام) همه آنها را عزيز و عظيم در دنيا و آخرت محسوب بفرما!

بار پروردگارا، قلب مطهر آقايمان، مولايمان و امام زمانمان را از همه ما راضي و خرسند بگردان!

«بالنبي و آله و عجّل اللهمّ في فرج مولانا صاحب الزمان»

 

[1] . بحار الأنوار(ط ـ بيروت)، ج52، ص289.

[2]. سوره شعراء، آيه227.

​​​​​​​