رئیس بنیاد علوم وحیانی اسراء با اشاره به شرایط وفاق ملی گفت: گاهی ما فکر میکنیم، وفاق یعنی کسانی که با ما مخالف هستند بیایند حرف ما را بزنند و ما خودمان را محور اسلام، حق و حقانیت بدانیم و هرکس غیر از ما فکر میکند باطل است و در وفاق بیاید با ما موافقت کند؛ معنی وفاق چیزی غیر از این تصور است.
خبرنگار ایکنا در گفتوگو با حجتالاسلام والمسلمین مرتضی جوادی آملی، استاد حوزه علمیه و رئیس بنیاد علوم وحیانی اسراء به موضوع «ظرفیتهای دینی وفاق ملی» پرداخته تا این امر مهم را از منظر دین تحلیل و بررسی کند. در ادامه مشروح این گفتوگو را مطالعه میکنیم؛
ایکنا ـ به نظر شما وفاق امری سنتی و اسلامی یا مفهومی مدرن محسوب میشود؟
یکی از شعارهای اساسی که در فضای کشور ایران اسلامی مخصوصاً در فضای سیاسی مطرح است؛ مسئله وفاق ملی است. طبیعی است در جوامعی که اختلاف ملیت، اقوام، دین و پراکندگی جمعیتی و... وجود دارد ما نتوانیم به یک نقطه جمع و واحدی برسیم که همه بر آن اتفاق داشته باشند؛ بنابراین اختلاف کموبیش در همه جوامع مخصوصاً جوامعی که دارای گرایشهای فکری، سیاسی، اجتماعی و... مختلف دارند وجود دارد. این یک امر تازهای نیست بلکه در صدر اسلام هم این مسائل وجود داشت و ادیان مختلف و مشرکین بودند و اسلام هم حضور پیدا کرد و طبعاً جا داشت که این جمعیتی که کنار هم هستند بر اساس سلسله اموری با هم توافقی داشته باشند و براساس آن وفاق، فعالیتهای اجتماعی خود را شکل دهند؛ اگر نقاط اشتراک که میتواند زمینه وحدت را فراهم کند واکاوی، جستوجو و جمعآوری نشود، طبیعی است که یک جامعه در پراکندگی، تشتت و نهایتاً در معرض اختلاف، جنگ و نظایر آن قرار خواهد گرفت.
بنابراین وفاق میتواند از هر نوع درگیری جلوگیری کند و نوعی اشتراک و وحدت را برای جوامع ایجاد کند. دین اسلام در فضایی تجلی کرد و ظاهر شد که اهل کتاب، مسیحیان، یهودیان و مشرکین هم حضور داشتند اما اینها میتوانستند براساس اموری مشترک که در آنها توافق دارند با هم وفاق داشته باشند و بر آن اساس جمع شوند. لذا خداوند در قرآن میفرمایند: «قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ» یعنی بگو ای اهل کتاب، بیایید از آن کلمه حق که میان ما و شما یکسان است پیروی کنیم. خداوند این عبارت را چند جا تکرار کرده است تا به رغم اینکه این اختلافات وجود دارد مسئله وفاق شکل بگیرد.
نمونه دیگر در مسئله مباهله است که در این موضوع بحث اسلام و مسیحیت بود که مسیحیان به رغم اینکه دین و اعتقادات الهی را قبول داشتند اما برای دین اسلام موقعیتی قائل نبودند و پیامبر(ص) بعد از اینکه مسائل را مطرح کرد و آنها نپذیرفتند؛ گفتند که بیایید مباهله کنیم که این یک قرارداد توافقی است که آنها و اسلام توافق کردند تا بر اساس مباهله با همدیگر روبرو شوند و فرمودند «فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ» یعنی بگو بیایید ما و شما فرزندان و زنان و کسانی را که به منزله خودمان هستند بخوانیم، سپس به مباهله برخیزیم؛ یعنی دقیقاً بر این اساس که ما اختلاف داریم اما میتوانیم یک اقدام عملی داشته باشیم و توافق کنیم تا حق آشکار شود که این هم نوعی وفاق بود.
وفاق بالاتری در سوره آلعمران آیه ۶۴ است که میفرماید «قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ» که ما یک سلسله نقاط امتیاز و اختلاف داریم اما در عین حال یک سلسله نقاط اشتراک هم داریم و بیایید براساس نقاط اشتراکمان با هم همکاری کنیم. در این آیه میفرماید که مگر نه آن است که شما اهل کتاب به خدا اعتقاد دارید و خدا را عبادت میکنید و به خدا شرک ندارید؟ ما هم همین کار را میکنیم؛ بیایید به خدا شرک نورزیم و بعضی از ما بعضی دیگر را غیر خدا ارباب نگیرد. اینگونه توافقها در صدر اسلام اتفاق میافتاد و مسلمانان حتی با مشرکین، موحدین اهل توحید مسیحی، یهودیان و... سلسله توافقات و معاهداتی داشتند که باعث میشد در جامعه تساهل و تسامح ایجاد شود تا از جنگ و خونریزی جلوگیری شود.
میتوان نتیجه گرفت که جریان وفاق یک جریان دینی است و در مبانی وحیانی ما هم بر آن تأکید شده است و همچنین یک جریان عقلانی است که دین، عقلانیت را صحه گذاشته است. جایگاه عقل در کتاب «منزلت عقل در هندسه دینی معرفت» نوشته آیتالله جوادی آملی مشخص شده است که عقل برهانی و معتبر یک حجت الهی است یعنی میتوان ضمن اینکه جریان عقلانیت را در جامعه توسعه داد دین را هم همراه خود داشته باشیم.
پس اصل این مسئله در حقیقت کاملاً اسلامی است و مبانی دینی دارد و براساس آیات الهی جای توجیه فراوانی وجود دارد تا بتوان این معنا را تبیین و تفسیر کرد.
ایکنا ـ اگر ممکن است بیشتر به این مسئله بپردازیم؛ وفاق در قرآن، سنت و تاریخ چه جایگاهی دارد؟
تکمیل این حرف این است که ما باید ابتدا چهارچوبی را در حوزه وفاق تعیین کنیم؛ یعنی نقاط مشترک خودمان را به دست بیاوریم تا براساس آن نقاط مشترک وفاق اتفاق بیافتد؛ اگر ما بیبنیان و منطق بگوییم، با هم دعوا نکنیم و نزاعی نداشته باشیم و با هم همکاری کنیم؛ حرف نامعقول و ناشدنی است و همان کسانی که بگویند بسیار خوب با هم دعوا نمیکنیم فردای آن روز دوباره دعواها شروع میشود؛ زیرا معلوم نیست که ما براساس چه منطقی در حال توافق هستیم به همین دلیل در قرآن آمده است: «قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ» یعنی هدفگیری مشخص و توافق کاملاً روشن باشد.
مثلاً در ارتباط با روابط داخلی که گروههای مختلف با یکدیگر دارند یک سری نقاط مشترک وجود دارد که باید آن نقاط مشترک را به دست آورد. کشور ما به دلیل اینکه موقعیت محلی و منطقهای ویژهای دارد و یک موقعیت جهانی است، مردم ما در هر سه حوزه نظرات مختلفی دارند بنابراین باید نقاط اشتراک هم مشخص شود تا وفاق معنا پیدا کند. عبارت «ِالَى» در آیهای که بیان شد در حال هدفگذاری است که شما بیایید یک نقاط مشترکی را پیدا کنید که آن نقاط مشترک میتواند مرکز وفاق ما باشد و همه براساس آن سعی کنیم تا نقاط مشترک را به دست بیاوریم.
اگر در حوزه بینالملل و در ارتباط با کشورهای دیگر که میخواهیم با آنها قرارداد ببندیم و تعهد و معاهدهای را امضا کنیم؛ عدهای موافق نباشند که با آن کشور معاهدهای امضا شود و عدهای موافق باشند، وفاق صورت نمیگیرد. اول باید موارد اشتراک فعلیت یافته را بدانیم چه مواردی هستند و موارد اشتراکی که بالقوه میتوانند مورد وفاق باشند را هم به دست آوریم و براساس این چهارچوب موافقت کنیم ولو اگر احیاناً یک گروه ناسازگار باشد اما براساس این وفاق میخواهد که توافق صورت بگیرد.
وفاق نوعی صلح است که تعهد شرعی میآورد؛ اگر عدهای آمدند و گفتند که ما در این مقوله با وفاق همراه هستیم؛ نمیتوانند از وفاق پا پس بکشند و تعهدشان را نپذیرند زیرا انسان متعهدی نخواهند بود. اگر وفاق مبنای دینی پیدا کند و طرفین بیایند و متعهد شوند که شرعاً مسئول هستند و اگر بخواهند اقدامی را خلاف انجام دهند حرام است و تعهد پذیرفته را زیر سؤال بردهاند.
پس اگر آن را شرعی و دینی بدانیم این کار کفاره هم دارد حتی اگر وفاق عقلانی و اجتماعی را براساس زبان، مدرن هم بدانیم جمعیتی که از وفاق پا پس کشیدند و پیمان را نادیده گرفتند قابل اعتماد نیستند و نمیشود آنها را به عنوان یک جمعیت فاخر، شاخص و فهیم یاد کرد؛ بنابراین باید میدان وفاق را با یک رویکرد اشتراکی به دست آوریم و چهارچوب مشخص کنیم. وفاق به معنای اقدام عملی است برای اینکه موارد اشتراک را خوب مشخص کنیم و آن را زیر پا نگذاریم.
ایکنا ـ اهمیت و ضرورت وفاق ملی در جوامعی مانند کشور ما چیست؟
با توجه به اینکه ما جامعه یکدستی به لحاظ اقوام، ملیت، رویکردهای سیاسی و اجتماعی نیستیم؛ مخصوصاً در سالهای اخیر که بر نقاط اختلاف و امتیاز اصرار شده است و جنبه سیاسی جدی پیدا کرده است؛ حاکمیت و حکمرانان باید کاملاً به این نکته توجه کنند که اگر جامعه را دو قطبی یا چند قطبی کنیم باید خسارتهای سنگینی بپردازیم و اکنون در حال پرداخت خسارات چند قطبی شدن جامعه هستیم؛ اینکه مراکز دینی ما مثل نماز جمعهها به این صورت اداره میشود برای این است که این جامعه چند قطبی دیگر نمیتواند این مراکز را باور کند یعنی نه این مراکز آنها را باور میکند و نه آنها این مراکز را باور دارند. این مسائل خساراتی است که ما براساس چند جانبه و چند قطبی کردن جامعه در حال پرداخت هستیم و از منافع ملی و موضوعاتی که سرمایه کشور است فارغ شدیم و یکی پس از دیگری از دست دادیم.
وقتی این سرمایهها میروند طیف وسیعی از جامعه را هم با خود میبرند و الان به همین دلیل به دنبال وفاق هستیم و به قول شاعر آن چیز که پیدا نشود آنم آرزوست؛ بنابراین باید اکنون که جامعه براساس نوع عملکرد ناصواب به چنین پرتگاهی رسیده است باید با ضرورت به مسئله وفاق اهمیت بدهد. وفاق گرچه روح اتحاد و معنایی واحد را نمیتواند ایجاد کند اما این وفاق حداقلی است که میتوانیم به آن توجه کنیم و از این طریق مشکلات کشور را به وسیله وفاق ملی حل کنیم.
ایکنا ـ از نظر شما موانع و راهکارهای وفاق ملی چیست؟
شرایط وفاق از اصولی تبعیت میکند؛ فکر نکنیم همه بیایند و حرف من را بزنند. این مطلبی است که متأسفانه فرهنگ آن در جامعه ایرانی کمتر وجود دارد. ما فکر میکنیم که وفاق یعنی اینکه کسانی که با ما مخالف هستند بیایند حرف ما را بزنند و ما خودمان را حق بدانیم و خود را محور اسلام، حق و حقانیت بدانیم و هرکس که غیر از ما فکر میکند باطل است و در وفاق بیاید با ما موافقت کند در صورتی که معنای وفاق، این نیست.
وفاق یعنی اینکه جریانهای سیاسی، دینی و... بیایند نقاطی که قابلیت اشتراک دارند را به دست بیاورند و مصمم باشند که این کار انجام شود. چهبسا در این رابطه ممکن است بسیاری از حق خودمان را نادیده بگیریم و آنچه را هم از نظر فکری، گمان میکنیم حق ما است از آن دست بشوییم وگرنه وفاق اتفاق نمیافتاد. متأسفانه یکی از مسائلی که در کشور ما وجود دارد این است که فکر میکنیم منظور از صلح، وحدت و وفاق این است که دیگران بیایند حرف ما را بزنند.
وفاق تعیین محور و یک کار نظری جدی میخواهد که در این صورت وفاق اقدام عملی خواهد بود. سیاستمداران و کسانی که در این رابطه به درستی میاندیشند باید این کار نظری جدی را انجام دهند وگرنه اگر بخواهیم بگوییم که دعوا نکنیم، رفیق باشیم و... حرفهای عرفی است و در جامعه اختلافدار و مشکلدار قطعاً قابل اجرا نخواهد بود.
ایکنا ـ به نظر شما موضوع وفاق ظرفیت تبدیل شدن به گفتمان را دارد؟
البته که این ظرفیت را دارد ولیکن باید خیلی در اطراف آن اندیشید و فکر کرد و چهارچوب برای آن مشخص کرد و شیوهها و روشهای وفاق را مطالعه کرد. یکی از مسائلی که در وفاق بسیار نقش دارد این است که انسانها در اظهارنظر، اعلام مواضع، دیدارها، رفتوآمدها خیلی با مواظبت و کنترل حرکت کنند چون وفاق نقشه راه است و نباید آن را یک امر شعاری و ذهنی بدانیم و در مقام سیاست، عملکرد، مواضع، افکار، برخوردها، دیدارها و اظهاراتمان همچنان مثل گذشته باشیم و صرفاً بگوییم که میخواهیم دعوا نکنیم.
وفاق کار بسیار مشکلی است زیرا انسان باید بسیاری از مواضع، نظرات و دیدگاههای خود دست بشوید تا بتواند با دیگران در یک سفره بنشیند و این برای کسانی که ایدئولوژیک و دینی فکر میکنند یک کار بعضاً ناشدنی است؛ زیرا فکر میکنند که اگر با دیگری بر سر یک مسئلهای توافق کردند در حقیقت گویا از دین، ایمان، اعتقادات و باورهای خود دست شستهاند در صورتی که اینطور نیست و اعتقاد و باور در سر جای خود محفوظ است اما به لحاظ عملکرد جامعه به ناچار نیاز دارد که این کار انجام شود.
گاهی اوقات وفاق در حد احکام ثانوی ظهور میکند یعنی در حد ضرورت صادر میشود مثلاً تیمُم حکم ثانوی است ولی حکمالله ثانوی است یعنی درست است که تیمُم در جایی که آب باشد معنا ندارد اما وقتی آب فراهم نبود تیمُم هم حکمالله است. توافقاتی که به دلیل ضرورتهای اجتماعی، سیاسی و.. انجام میشود احکام الهی هستند و هیچ وقت هم تعارضی با باورهای اولیه ما نخواهند داشت.
ما چون ملیت، اقوام، ادیان و رویکردهای مختلفی داریم قطعاً برای این امر نیاز داریم که به مسئله وفاق بیندیشیم. اکنون چارهای جز وفاق نداریم برای اینکه وحدت جامعه از دست رفته است و پراکندگی و تشتت در هر سه حوزه محلی، منطقی و بینالمللی در جامعه ما موج میزند. بسیاری از افراد هستند که این رابطه را نمیپسندند و بسیاری هم هستند که آن را میپسندند؛ مثلاً درباره رابطه با چین و روسیه در جامعه ما یکدست فکر نمیشود یا حتی درباره رابطه با کشورهای دیگر یکدست فکر نمیکنند. این نزاع را باید در مقام وفاق ملی حل کنیم.
مثلاً گروهی میگوید وابستگی به شرق با توجه به سوابق و پیشینه فراوان، کمتر از وابستگی به غرب برای ما خسارت به بار نمیآورد که هیچ به مراتب خسارتش بیشتر از غرب است و دیگران به گونه دیگر میاندیشند. باید در این وضعیت دو قطبی تفکر، به سلسله اموری را که مطابق با منافع ملی است توجه کنیم یعنی میتوانیم منافع ملی را هدف بگیریم و براساس تعریفی که از منافع ملی داریم و چهارچوبی که برایش مشخص کردیم هر نوع اقدامی که ما را به منافع ملی برساند اصل قرار دهیم و موارد دیگر را ولو هم با افکار و ایدههای ما هم سازگار نباشد حذف کنیم.
اتفاقاً ما میتوانیم برای منافع ملی یک گفتمان درست کنیم؛ اکنون دنیا هم براساس منافع ملی حرکت میکند. گاهی اوقات ما فکر میکنیم که این کارهایی که انجام میدهیم با منافع ملی سازگار است ولی عدهای میگویند که با منافع ملی کاملاً ناسازگار است؛ پس باید این موضوعات را به صورت یک گفتمان دربیاوریم تا جامعه منافع ملی را فهم کند و براساس منافع ملی هدفگذاری کنیم. منافع ملی با منافع اسلامی منافاتی ندارد و میتوانند در راستای همدیگر تعریف شوند که انشاءالله نتیجهگیری خوبی برای کشور و ملت باشد.
ایکنا ـ سخن پایانی.
شعار وفاق که دولت محترم مطرح کرده است، شاید در ابتدا یک امر ساده باشد اما نیاز به مسائل فکری و نظری فراوانی دارد که سیاستمداران باید بیشتر بیندیشند ولی با این پیشنهادی که در این گفتوگو انجام شد باید بتوانیم منافع ملی را هدف قرار دهیم و هرآنچه را که با منافع ملی سازگار است بر مبنای آن وفاق ملی را تشکیل دهیم، در نتیجه ممکن است راهکار درستی برای انجام کار و وفاق به دست آید.