أعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ بَارِئِ الْخَلائِقِ أَجمَعِين باعِثِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِين رافِعِ السَّماوَاتِ وَ خَافِضِ الأَرَضِين ثُمَّ الصَّلَاةُ وَ السَّلامُ عَلَي جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِين سِيَّمَا خَاتَمِهِم وَ أَفَضَلِهِم حَبِيبِ إِلهِ الْعَالَمِين أَبَی الْقَاسِم الْمُصْطَفَي مُحَمَّد(صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) وَ عَلَي الْأَصْفِيَاءِ مِنْ عِتْرَتِهِ لَا سِيَّمَا خَاتَمُ الْأَوْصِيَاء حُجَّة ابْنِ الْحَسَنِ الْعَسْكَرِي(رُوحِي وَ أَرْوَاحُ الْعالَمِين لَهُ الفِداء) بِهِمْ نَتَوَلَّي وَ مِنْ أَعْدَائِهِم نَتَبَرَّءُ إِلَي اللَّه».
نوزدهمين روز از ماه عزيز و عظيم رمضان را که حاکميت نور و هدايت و قرآن در اين ايام و ليالي به برکت شبهاي قدر در دل و جان همه ما هست سپري ميکنيم. آنچه در نجوا و مناجات و نيايش امروز ملاحظه فرموديد، اين است که از بارگاه الهي ما درخواست ميکنيم که خدايا! خيرات و حسنات و نيکيهاي اين ماه را و اين روز را براي همه ما فراوان بگردان و راه رسيدن به خوبيها و نيکيها را براي ما آسان بگردان. [1]انسان به اين امور به جهت استمداد و استعانت از پروردگار عالم نيازمند است؛ هم در اينکه از بديها و زشتيها بتواند دوري کند، نيازمند به عنايت و کمک خداست و هم از اينکه در جهت خيرات و خوبيها گام بزند، به عنايت و به مدد الهي محتاج است. اين ﴿إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ﴾[2] که در سوره مبارکه «حمد» همچون خورشيدي ميدرخشد، براي آن است که انسان در تمام کارها؛ چه در کارهايي که براي دور بودن از زشتيها و قبايح است و چه آن نوع کارهايي که در جهت خيرات و نيکيهاست، بايد از خداي عالم استعانت بجويد و کمک بخواهد و خدا هم اين مولويت را و اين نصرت را به آن کساني که از درگاه الهي اين استعانت را ميجويند، خواهد داشت.
بنابراين در دعاي روز نوزدهم ماه مبارک رمضان ما از درگاه الهي اينگونه درخواست داريم و نيايش ما را اينگونه در پيشگاه الهي مطرح ميکنيم که ـ إنشاءالله ـ خدا برکاتش را در اين روز بر همه ما فراوان بگرداند و راه خيرات را براي همه ما آسان بفرمايد به برکت صلوات بر محمّد و آل محمّد.
اين روزها و اين شبها از جهات عديدهاي مورد توجه و اهتمام است و مراد از اهتمام يعني همه بايد همت بگماريم و امر مهم ما و امر اساسي و بنياني ما توجه به اين جلوههاست. شبهاي قدر است! خدا را سپاسگزاريم که توفيق درک اين شبها را به ما عنايت فرمود و راه برونرفت از گناهان و معاصي و راهيابي به طاعات و آنچه مورد رضاي الهي و مرضيّ پروردگار است را براي ما فراهم فرمود. ما خودمان باشيم، روزها و شبها همين است که ملاحظه ميفرماييد. اينکه بتوانيم خود را از اين فضا بکَنيم و خارج بشويم و در يک فضاي معنوي و الهي قرار بگيريم و دست نيايش و تمنّا و دل تضرّع و خاشع را در پيشگاه پروردگار عالم بياوريم، اين نوعاً سخت است و دشوار است اگر نگوييم که اين شدني نيست. اکنون که اين فرصت فراهم است، خداي عالم را صميمانه سپاسگزاريم و ميخواهيم که اين دعاها و اين نيايشها و اين خواستههايي که شبها برادران و خواهران در منازلشان، در جايگاهي که تشريف دارند يا احياناً به مساجد و تکايا ميروند، خدا همه اينها را مورد تفضّل و عنايت خود قرار بدهد و با اجابت ارزشمند که همواره با رحمت الهي و رحمت رحيميهاش همراه است، همه ما را قرين خير و سعادت بفرمايد. باز هم صلواتي اهدا بفرماييد.
موضوعي که در اين ايام در جمع شما گراميان مطرح است، عنوان آن اين است: «انسان در قلمرو هستي و نقش و تأثير معاد در سرنوشت انسان». يکي از مهمترين و اساسيترين مباحثي که در اين رابطه مطرح است، اصل وجود نازنين علي بن ابيطالب(عليه السلام) و کلمات و سخنان دُرَرآفرين اين امام بزرگ و عظيم است. اجازه بدهيد چون روز نوزده ماه مبارک رمضان است و روز ضربت خوردن اين امام بزرگوار در سال چهل هجري است، در مدح و ثناي آن حضرت سخني گفته شود و کلمات آن حضرت را در همين رابطه بيان کنيم.
يکي از مهمترين مباحثي که از آن ذات مقدس از علي بن ابيطالب(عليه السلام) به ما رسيده، سخني است که اعجازآور است، اعجابآور است و آن سخن اين است: «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي»؛[3] حضرت ميفرمايد قبل از اينکه مرا از دست بدهيد از من بپرسيد؛ اما در کنار اين سخن ميفرمايد من به راههاي آسماني آگاهتر هستم، به حقايق غيبي آگاهتر هستم، آنچه که مسير آينده انسان است و مقصد و مقصود انسان است من به آشنا هستم، از آن حال و از آن وضعيت از من سؤال کنيد؛ يعني از عالم قبر، از عالم برزخ، از عالم معاد، از عالم «إله»، از اسما و اوصاف الهي، از مسير بازگشت و صيرورت و تحول انسان به سمت پروردگار عالم، از عالم فرشتگان، ملائکه، درجات آنها، مراتب وجودي آنها، مقربان درگاهش، کروبيان، اينها کجا هستند؟ اينها چيستند؟ اينها در چه وضعيتي زندگي ميکنند؟ و مناسبات انسان با آنها چگونه است؟ آيا انسان با فرشتگان محشور و مأنوس هست و امکان ارتباط با آنها فراهم است؟ آيا فرشته ميتواند انسان را در مسير زندگي و حيات دنيايياش کمک کند؟ و آيا و آيا و هزاران پرسش و سؤال براي انسان از حقيقت انسان، از ملکات نفساني انسان، از معارف و حقايق. وقتي انسان را انسان در صحيفه قرآني باز ميکند و شرح ميکند اين گستره وجود را از اعلي علّيين تا اسفل سافلين، اين قلمرو وجود انسان است: ﴿لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ ٭ ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِين﴾.[4] اين چه موجودي است که از اعلي علّيين ـ که مرتبه آن مشخص نيست ـ تا اسفل سافلين که درکه آن هم روشن نيست، همه اينها قلمرو هستي انساني است. چه کنيم که در درّه هولناک اسفل سافلين ساقط نشويم و چه کنيم که ـ إنشاءالله ـ در مراتب اعلي علّييني حضور پيدا کنيم؟ ﴿وَ مَا أَدْرَاكَ مَا عِلِّيُونَ ٭ كِتَابٌ مَرْقُومٌ ٭ يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ﴾،[5] چه جايگاهي را خداي عالم براي ما در نظر گرفته! از همين علي بن ابيطالب(عليه السلام) که اين ايام و ليالي متعلّق به آن حضرت است، جملهاي در نهج البلاغه است فوق العاده زيبا، گوارا و هنيئ «أَلَا حُرٌّ يَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَةَ»؛[6] آيا يک انسان آزادهاي نيست که از اين لمُاظه فاصله بگيرد؟! چه تعابيري واقعاً! چه عناويني! چه اصطلاحاتي! کلّ اين دنيا را علي بن ابيطالب(عليه السلام) تعبير ميکند به لمُاظه. لماظه چيست؟ لماظه ـ ببخشيد ـ اين گوشت له شدهاي که بعد از خوردن لاي دندان انسان ميماند که جز ـ ببخشيد ـ براي تف کردن و انداختن به بيرون به درد نميخورد. علي بن ابيطالب(عليه السلام) اين دنيا را که اينگونه عدهاي را غرق کرده و عدهاي اينگونه مستغرق در جلوهها و شئونات دنيا شدند، ميفرمايد آيا يک آزادمرد پيدا نميشود که اين دنيا را کنار بزند و از اين لماظه فاصله بگيرد؟! بعد اضافه ميکند ميفرمايد که آيا ميدانيد که براي انفس و جانهاي شما ثمن و قيمتي در نظر گرفته شده است به نام بهشت: «إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا»؛[7] ـ اين سخنان کجا پيدا ميشود؟! اين حرفها کجايي است واقعاً؟! ـ علي بن ابيطالب(عليه السلام) ميفرمايد که براي شما بهشتي در نظر گرفته شده است که خودتان را به کمتر از بهشت نفروشيد. حالا تفسيري که والد بزرگوار ما، والد حکيم و مفسّر و قرآني ما در اين رابطه داشتند اين است که انسان اگر خداي عالم به او وعده بهشت داده، اين بهشت وعدهاي است که خدا به تن انسان داده است. انسان بدني دارد اين بدن او چقدر ميارزد؟ اندازه بهشت. روحش چقدر ميارزد؟ روحش به اندازه «جنّة اللّقاء»؛ ملاقات با پروردگار عالم! ميفرمودند که آدم در دنيا که هست ميگوييم خدايا يک لحظه چشمان ما را به جمال دلآراي مهدي زهرا حضرت بقية الله روشن بگردان! اين مگر خواسته ما نيست؟! ما مگر شب و روز اين را نميخواهيم که چشمان ما را، چشمان گنهکار ما را يک لحظه بتوانيم به جمال دلآراي اين بقية الله الأعظم، اين عصاره هستي، اين خلاصه وجود، اين عدل منتظَر، اين حق مورد توقّع همه انبيا و اوليا، آيا ما اين را اشتياق نداريم؟! همه مشتاق هستيم. حالا اين کجا و ايستادن در مقابل پروردگار عالم کجا! ﴿وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ﴾،[8] از اين مقام بالاتر! چه چشماني و دلهايي و وجوهي در آن روز خشنود هستند. نفرمود «عيونٌ»؛ چشمهايي، بلکه فرمود: ﴿وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ﴾؛ خشنود، خوشحال، گوارا، ـ چه تعبيري آدم داشته باشد؟! ـ سرورناک، فرحناک، در نهايت سرور و خوشحالي، از اين تعبير بالاتر! ﴿وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ ٭ إِلي رَبِّها ناظِرَةٌ﴾.[9] اين بها و ثمني است که انسان مؤمن، انسان بهشتي، انساني که رابطه خودش را با خداي عالم مستحکم کرده و خود را آماده سفر مرگ و لقاي با پروردگار عالم کرده است، «اسْتَعِدُّوا لِلْمَوْت»؛[10] آقا علي بن ابيطالب(عليه السلام) يکي از نکاتي را مدام تذکر و يادآوري ميفرمايند، همين است که انسان خود را مستعد و آماده يک ديدار و لقا کند. يک وقت است که ما ميگوييم بايد که فرداي قيامت نسبت به اعمالمان، نسبت به گفتارمان، نسبت به کردارمان پاسخ بدهيم؛ اين سخن حقي است، اما يک سخن متوسط است. سخن عالي اين است که انسان ميخواهد خودش را نزد خدا يا در مقابل پروردگار عالم آماده کند. ما چقدر آمادگي داريم؟ چون در بحث «معاد» يک معاد متوسط داريم و يک معاد عالي. معاد متوسط اين است که به نوع انسانها برميگردد؛ چه اعمالي؟ چه رفتاري؟ چه کرداري؟ چه عقايدي؟ چه اخلاقي؟ ـ إنشاءالله ـ خوب بودي برو بهشت و ـ معاذالله ـ اگر نه که هيچ! اينها براي اوساط از انسانهاست، اصحاب ميمنه و اصحاب مشئمه است. اما آنهايي که واقعاً ميخواهند استعداد پيدا کنند و آمادگي پيدا کنند، آمادگي آنها بر اين است که وقتي ميخواهند با خداي عالم ملاقات کنند، لقاي با پروردگار را که اين اوج معاد است، قلّه معاد است. اينجاست که وقتي امام مجتبي(عليه السلام) به حال لقا و ملاقات با پروردگار عالم ميانديشيد مدهوش ميشد؛ اگر نسبت به حالات ديگر گريان و نالان بود، در اين حال از دست ميرفت.[11] آن تصوّر و آن انديشهاي که انسان را بتواند به لقاي الهي و ملاقات با پروردگار عالم به صحنه بياورد، چقدر بايد انديشه بزرگ باشد!
اين علي بن ابيطالب(عليه السلام) است که خود را براي پاسخگويي نسبت به اينگونه از پرسشها و سؤالها آماده کرده است. اين علي بن ابيطالب(عليه السلام) يک حالت ويژهاي دارد که آن حالاتش همواره هاتف غيبي را به صدا درميآورد و به ندا درميآورد. بسياري از آيات الهي، بلکه غُرَر آيات الهي براساس کارها و شئوني است که علي بن ابيطالب انجام داده است. درست است که قرآن نازل شده است؛ اما ظرفيت نزول آن کجاست؟ ظرف نزول آن کجاست؟ چرا اين قرآن بر موسي، بر عيسي، بر ابراهيم و ساير انبيا نازل نشده است؟ و اين همه معارف و حقايقي که از قرآن آمده که گاهي اوقات از پُري و مالامال بودن دارد اين آيات منفجر ميشود. ﴿وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللّهِ وَ اللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَاد﴾،[12] اين آيه در شأن کيست؟ شما هر جايي که آيهاي در عظمت و عزت و شکوه و قلّه معارف است، شأن آن شأن علي بن ابيطالب است: ﴿وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللّه﴾؛ اين همان شأن «ليلة المبيت» است که علي بن ابيطالب(عليه السلام) براي جانفشاني و جاننثاري در رکاب رسول الله خود را آماده کرد. رسول گرامي اسلام فرمود: علي جان! خداي عالم به من فرموده است من شبانه از مکه هجرت کنم؛ اما براي اينکه اين دشمنان ندانند بايد يک نفر در بستر من بيارمد، آيا آمادگي داري که در بستر من باشي تا به هواي تو دشمن متوجه باشد و من شبانه از مکه هجرت کنم؟ علي بن ابيطالب يک سؤال ميکند آيا در اين حال جان شما در سلامت و امنيت هست؟ فرمود: آري علي جان! گفت: هيچ مسئلهاي نيست. بعدها وقتي سؤال کردند يا علي چه وقت شما يک شب آرام بودي؟ گفت همان شبي که در بستر رسول گرامي اسلام خوابيده بودم. قريش به تنهايي نتوانست از پس پيغمبر بر بيايد، همه قبايل باهم اتفاق کردند. واقعاً چه کينهاي بود! چه عدواتي بود! چه بساطي از دشمني و عداوت بود! آنچه ما امروز ميبينيم تُراث عداوت و دشمني نسبت به انسانهاست.
يکي از سخنان علي بن ابيطالب(عليه السلام) در اين رابطه را عرض کنيم: وقتي خطاب به مردگان و اموات کرده بود، سخن ميگفت با آنها و گفتگو ميکرد، افرادي که خدمت حضرت بودند تعجب ميکردند گفتند حضرت با چه کسي شما صحبت ميکني؟ فرمود با اينها، اينها که مُردهاند! اينها که حرف نميزنند! در جواب فرمود اگر اينها مأذون بودند که با شما سخن بگويند «لَوْ أُذِنَ لَهُمْ فِي الْكَلَام» اگر اينها مأذون بودند «لَأَخْبَرُوكُم»، «لَأَخْبَرُوكُم» به چه؟ به اينکه «أَنَّ ﴿خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَي﴾[13]»؛[14] همه مردگان سخنشان اين است مردم! اين زندگان! اي کساني که روي قبرهاي ما راه ميرويد! اي کساني که در خانههايتان، در مزارعتان، در مصانعتان، در دفاتر کارتان هستيد، بهترين و مهمترين رهآوردتان در اين سفر دنيا تقوا باشد، پاکيزگي باشد، طهارت باشد، دروغ نگوييم، دزدي نکنيم، به مال مردم نگاه نکنيم، توجه به امر الهي داشته باشيم، از محارم اجتناب کنيم به اوامر امتثال کنيم. امام فرمود اگر اينها مأذون بودند که با شما سخن بگويند، يا شما آن گوش را داشتيد که سخن آنها را بشنويد «لَأَخْبَرُوكُمْ أَنَّ ﴿خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوي﴾»؛ بهترين رهتوشه تقواي الهي است.
خدايا! در اين شبها، در اين روزها و در اين ايام، تقوا را نصيب همه ما بفرما! همه ما محتاج به ملکه تقوا و صيانت نفس هستيم، خدايا! تو را به قرآنت و تو را به ليالي قَدرت تقوا را نصيب همه ما بفرما!
همين علي بن ابيطالب که راجع به «خير الزّاد» سخن گفت، راجع به «بئس الزاد» هم سخن گفت. بهترين رهتوشه عبارت است از تقوا. بدترين رهتوشه چيست؟ فرمود: «بِئْسَ الزَّادُ إِلَي الْمَعَادِ الْعُدْوَانُ عَلَي الْعِبَاد»؛[15] دشمني نسبت به مردم آقايان! تعدي نسبت به حقوق اينها، به اموال اينها، به عِرض و آبروي آنها. بعد از شرک هيچ چيزي بدتر از تعدّي به حقوق، به اموال، به نواميس جامعه و مردم نيست. اينکه شما ميبينيد علي بن ابيطالب(عليه السلام) با بيتالمال اينگونه رفتار ميکند، برادرش عقيل ميآيد ميخواهد با او سخن بگويد سخن شخصي بگويد، چراغ بيتالمال را خاموش ميکند و در پايان ماه اين بيتالمال را توزيع ميکند و «يَكْنِس»؛ جارو ميکند و دو رکعت نماز ميخواند، ميگويد خدايا تو را شکر که من بيتالمال را به درستي تقسيم کردم و به مردم اموالشان را دادم.[16] واي! چه ميکنيم با مردم؟! با اموال و آبروي مردم؟! چگونه بايد جواب بدهيم؟! چگونه بايد اين دشمنيها و تعدّيها به حقوق مردم، به اموال مردم، گاهي اوقات اين ارقام اختلاس و دزديها و غارتهاي بيتالمال را که آدم نگاه ميکند ميبيند چگونه بايد جواب بدهند؟! «بِئْسَ الزَّادُ إِلَي الْمَعَادِ الْعُدْوَانُ عَلَي الْعِبَاد»؛ بدترين رهتوشه اين است که کسي ـ معاذالله ـ به جامعه، به حق مردم به جايگاه مردم تعدّي کند. اين بيتالمال هزار هزار ميليارد تومان يا دلار يا يورو دارد اختلاس ميشود يعني چه در يک حکومت اسلامي، در يک نظام اسلامي! رسماً از محاکم و از دستگاههاي قضايي اعلام ميشود که دو هزار ميليارد يا سه هزار ميليارد! براي کيست اينها؟ چگونه شده؟ چه بساطي است واقعاً؟! چگونه ميخواهند جواب بگويند؟! مال کيست؟! چگونه است؟! مگر ما شيعه علي بن ابيطالب نيستيم؟! مگر بارها و بارها نگفتند، نخوانديم، نديديم و از زبان عالمان و فرزانگان دينيمان نشنيديم که وقتي عقيل آمد علي بن ابيطالب چراغ بيتالمال را خاموش کرد و گفت من مجاز نيستم! اين عدل علي بن ابيطالب کجا، ما کجا هستيم! بايد جواب بگويند! حالا دست مردم نميرسد که به اين حقوق خودشان برسند؛ اما «بِئْسَ الزَّادُ إِلَي الْمَعَادِ الْعُدْوَانُ عَلَي الْعِبَاد»؛ بدترين و زشتترين رهتوشهاي که انسان ميتواند همراه خودش ببرد، دشمني با بندگان خداست.
اين علي بن ابيطالب است که وقتي با انسانها سخن ميگويد، جز به خير و نيکي سخن نميگويد. حضرت در نهج البلاغه فرمود: من حريصترين انسانها به وحدت امت و اُلفت امت هستم.[17] هرگز دشمني و عداوت را علي بن ابيطالب در جامعه نداشت. وقتي قبل از حکومت اسلامي بود، بله دشمنان بودند، «أَشِدَّاءُ عَلَي الْكُفَّار» بود؛ اما وقتي رسيد به دوران خودش و غصب کردند حکومت و خلافت را، حضرت 25 سال دم بر نياورد، با اينکه قدرت علي بن ابيطالب به حدّي بود که کسي نميشد در مقابل او بايستد. وقتي حضرت زهرا(سلام الله عليها) را شبانه دفن کردند، فردا که متوجّه شدند، آمدند ببينند که زهرا(سلام الله عليها) کجا دفن شده، بيرون بياورند و نبش قبر کنند و نماز به اصطلاح بخوانند، همين حُکّام و حاکمان و سقيفه نشينان و اوّلي و دومي و مانند آنها. گفتند ما بايد بر بدن دختر رسول الله نماز بخوانيم. علي بن ابيطالب با آن وصف حيدري برخاست شمشير کشيد و گفت: «أَمَّا حَقِّي»؛[18] من از حق خودم گذشتم؛ اما اگر شما دست به خاک بقيع بزنيد، خاک بقيع را از خون شما سيراب ميکنم. ديدند علي به خشم آمد، همه به سر جاي خودشان رفتند. مگر با علي بن ابيطالب کسي ميتوانست مبارزه کند؟! آن مَرحب است، آن خيبر است، آن بدر است، آن حُنين است، آن اُحد است. علي بن ابيطالب شجاعتش که زميني نيست تا بگوييم مانند کوه است! او يک شجاعت الهي دارد، مظهر قدرت خداست، مظهر شجاعت الهي است؛ حالا اگر بگوييم خدا وصف شجاعت دارد، اين شجاعت ظهور قدرت است در نهايت و اين علي بن ابيطالب(عليه السلام) است که در اوج، اينگونه سخن ميگويد.
ما خودمان را بايد تطبيق بدهيم، بله هيچ کس علي نميشود، هيچ کس! هيچ پيغمبري، هيچ وليّاي، هيچ امامي. وقتي از امام سجاد(عليه السلام) سؤال کردند شما اينقدر گريه ميکنيد! فرمود: کجا بوديد پدرم علي بن ابيطالب را ببينيد! عبادت علي عبادتي است که امام سجاد غبطه آن عبادت، آن گريه و آن اشک را دارد. يکي از اصحاب آمد نزد معاويه، گفت براي من علي بن ابيطالب را توصيف کن! گفت نه، مرا معذور بدار! اصرار کرد. يک گوشه و شمّهاي از عبادت علي بن ابيطالب را گفت: «يَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السَّلِيمِ وَ يَبْكِي بُكَاءَ الْحَزِين».[19] وقتي با دنيا روبهرو ميشد: «غُرِّي غَيْرِي»؛ به دنيا خطاب ميکرد که ديگري را بفريب، علي بن ابيطالب اهل دنيا نيست. وقتي در محراب عبادت قرار ميگرفت همانند مار گزيدهاي به خود ميپيچيد و همانند مادري که فرزند از دست داده و حزين است، ميگريست و نالان بود. قصهاش معروف است که شخصي علي بن ابيطالب را تعقيب کرد در نخلستان مدينه ديد حضرت شبانه مشغول عبادت شده، نماز يکي دوتا پشت سر هم، پشت سر هم در حال عبادت و اشک، ناگهان علي بن ابيطالب افتاد، مانند چوب خشک افتاد. او فکر کرد که علي بن ابيطالب از دنيا رفته است، سراسيمه آمد به خانه زهرا(سلام الله عليها) که بله من ديدم علي بن ابيطالب در حال عبادت در نخلستان اينقدر خدا خدا گفت تا غش کرد و از دنيا رفت. وقتي زهرا(سلام الله عليها) حال امام را سؤال کرد که در چه حالي بود؟ عرض کرد: در حال عبادت بود. فرمود اين حالت علي بن ابيطالب در پيشگاه خداست.[20] آن عبادت، آن شجاعت، آن بيتوجّهي به دنيا، آن حکومتداري، آن عدالت، آن مقاومت، آن صبوري، آن وحدتخواهي، آن اُلفت و اُنسي که در جامعه اسلامي ايجاد ميکرد و توصيههاي حکيمانه و وصيتهايي که حضرت داشت، همه اينها نشان از عظمت اين وجود نازنين است.
«ذِكْرُ عَلِيٍّ عِبَادَة»؛[21] وقتي ميگوييم «يا علي»! گويا ميگوييم «يا خدا»! زيرا خداي عالم در علي تجلّي کرده است. و «مَا لِلَّهِ آيَةٌ أَكْبَرُ مِنِّي»؛[22] هيچ نشانهاي در ارائه پروردگار عالم به عظمت علي بن ابيطالب(عليه السلام) نيست. خدايا! ما را در اين دنيا و برزخ و قيامت با علي بن ابيطالب(عليه السلام) محشور بفرما و ـ إنشاءالله ـ در شب اوّل قبر علي بن ابيطالب را به فرياد همه ما برسان!
اجازه بدهيم يک جمله هم عرض ارادت کنيم. روز نوزدهم ماه مبارک رمضان است و متعلّق است به امامي که در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان به فرق نازنينش ضربتي وارد شده است. در شبهاي ماه مبارک رمضان حضرت ميدانست که در سال چهل هجري رفتني است، شبها به اين آسمان نگاه ميکرد و به اين ستارهها و ماه نگاه ميکرد، ميگفت نزديک شده است و ديگر نزديک است. به خانه اين و آن از فرزندانش ميرفت، آن شب هم خانه دخترش أم کلثوم دعوت بود. أم کلثوم غذا آورده بود، افطار براي علي بن ابيطالب نان و نمک بود و خورشتي آورده بود. حضرت فرمود: تو چه وقت ديدي که پدرت تو دو خورشت را استفاده کند؟! حضرت کنار زد با نان و نمک افطار کرد. ميخواهم وقتي با خدا ملاقات ميکنم آماده باشم، شکمم سنگين نباشد. مضطرب بود، نگران بود، نه براي خودش؛ بلکه براي کشور، براي جامعه، براي دين، براي فرزندانش، براي حسن و حسين، براي زينبين، براي شيعيانش، براي محبانش که چه اتفاقي بعداً براي آنها خواهد افتاد؟! خيلي حضرت نگران بود و به آسمان هم نگاه ميکرد و وقتي که ميخواست از در خانه خارج شود اين ميخِ در به کمربند حضرت اصابت کرد، فرمود:
اشْدُدْ حَيَازِيمَكَ لِلْمَوْت ٭٭٭ فَإِنَّ الْمَوْتَ لَاقِيك
خودت را براي مرگ آماده کن، بهانه نکن علي جان! با خودش سخن ميگفت. وقتي اين مرغها و اين پرندگان در خانه سر و صدا ميکردند، ميگفت اينها نوحه است، نوحههايي است که براي فراغ از علي دارند.
اشْدُدْ حَيَازِيمَكَ لِلْمَوْت ٭٭٭ فَإِنَّ الْمَوْتَ لَاقِيك[23]
وارد مسجد شدند و مؤذّن اذان داد، حضرت آماده و مهياي نماز گشتند و اين مؤذن خود علي بن ابيطالب بود که ديگر کوفه صداي علي را نشنيد؛ چه مؤذّني! چه هاتف غيبي و سروش آسماني! حضرت به نماز ايستادند، در رکعت اوّل يا رکعت دوم اين نانجيب با هزار درهم شمشيري تهيه کرده بود و با هزار درهم آن را مسموم کرده بود، چنان ضربتي بر فرق نازنين علي بن ابيطالب وارد کرد که ديگر فرق تا مغز سر شکافته شد. اين آيه را تلاوت کرد راجع به اينکه انسانها از زمين خلق ميشوند و در زمين ميروند: ﴿مِنْهَا خَلَقْنَاكُمْ وَ فِيهَا نُعِيدُكُمْ وَ مِنْهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَي﴾؛[24] از خاک شما را آفريديم، شما را دوباره به خاک ميبريم، دوباره شما را از خاک بيرون ميآوريم. در اينجا «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَة»[25] گفت؛ اما هاتف غيبي ندا داد: «تَهَدَّمَتْ وَ اللَّهِ أَرْكَانُ الْهُدَي وَ انْطَمَسَتْ وَ اللَّهِ نُجُومُ السَّمَاءِ وَ أَعْلَامُ التُّقَي وَ انْفَصَمَتْ وَ اللَّهِ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَي قُتِلَ ابْنُ عَمِّ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَي قُتِلَ الْوَصِيُّ الْمُجْتَبَي قُتِلَ عَلِيٌّ الْمُرْتَضَي»؛[26] قسم به خدا ارکان هدايت فرو ريخت و چراغ هدايت خاموش شد و حبل متين الهي پاره شد و ديگر علي بن ابيطالب نيست. «أشقي الأولين و الآخرين»[27] او را به شهادت رساند.
«بأبي أنت و أمي يا اميرالمؤمنين، ألا لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا أي منقلب ينقلبون»
«نسئلکَ اللّهم و ندعوک بأسمک العظيم الأعظم الأعز الأجل الأکرم يا اللهُ يا اللهُ يا اللهُ يا اللهُ يا اللهُ يا اللهُ يا اللهُ يا اللهُ يا اللهُ يا اللهُ يا رحمنُ و يا رحيمُ».
بارالها اين قليل توسلات، طاعات، اعمال از همگان به أحسن وجه قبول بفرما!
ذخيرهاي براي عالم قبر و قيامت همه ما قرار بده!
توفيق عبادت و اطاعت و بندگي از ما سلب مفرما!
خدايا هدايتت را نسبت به همه ما روزافزون بگردان!
در دنيا و آخرت ما را با ولاي علي و اولاد معصومينش و قرآن محشور بفرما!
آن حضرت را از ما راضي بگردان!
خدايا اين دعاهايي که اين ايام و اين ليالي، جامعه ما، امت اسلام و جمع حاضر، در حسينيهها، تکايا، مساجد، منازلشان انجام ميدهند، خدايا عامل نجات امت و نظام اسلامي قرار بده!
مشکلات را از جوامع اسلامي، خصوصاً جوانان عزيز ما مرتفع بفرما!
مرضاي مسلمين، خصوصاً منظورين شفاي عاجل مرحمت بفرما!
بار پروردگارا! ارواح مؤمنين و مؤمنات، ارواح طيبه شهدا، روح عالي امام امت را که ايام متعلق به امام عزيز و عظيم الشأن ما امام راحل است، خدايا حشرشان را با انبيا و اوليا قرار بده!
قلب مطهّر آقايمان مولايمان امام زمانمان را از همه ما راضي و خرسند بفرما!
«بِالنَّبِي و آلِهِ وَ عَجِّلِ اللَّهُمَ تَعَالَي فِي فَرَجِ مَوْلَانَا صَاحِبَ الزَّمَان»
[1]. إقبال الأعمال(ط ـ القديمة)، ج1، ص190؛«اللَّهُمَّ وَفِّرْ فِيهِ حَظِّي مِنْ بَرَكَاتِهِ [بَرَكَاتِكَ] [بِبَرَكَاتِهِ] وَ سَهِّلْ سَبِيلِي إِلَى حِيَازَةِ [إِصَابَةِ] خَيْرَاتِهِ [خَيْرَاتِكَ] وَ لَا تَحْرِمْنِي الْقَلِيلَ مِنْ حَسَنَاتِهِ [حَسَنَاتِكَ] [مِنْ قَبُولِ حَسَنَاتِهِ] [وَ ارْزُقْنِي قَبُولَ حَسَنَاتِهِ] يَا هَادِيَ [يَا هَادِياً] [هَادِياً] إِلَى الْحَقِّ الْمُبِين».
[2]. سوره حمد، آيه5.
[3]. نهج البلاغة(للصبحي صالح), خطبه189.
[4]. سوره تين، آيات4 و5.
[5]. سوره مطففين، آيات19 ـ 21.
[6]. نهج البلاغه(للصبحي صالح)، حکمت 456.
[7]. نهج البلاغه(للصبحي صالح)، حکمت 456.
[8]. سوره قيامت، آيه22.
[9]. سوره قيامت، آيات22 و23.
[10]. نهج البلاغه(للصبحي صالح)، خطبه64.
[11]. الأمالي(للصدوق)، النص، ص178و179.
[12]. سوره بقره، آيه207.
[13]. سوره بقره, آيه197.
[14]. نهج البلاغه(للصبحي صالح)، حکمت130.
[15]. نهج البلاغه(للصبحي صالح)، حکمت221.
[16]. بحار الأنوار(ط ـ بيروت)، ج41، ص136.
[17]. نهج البلاغة (للصبحي صالح)، نامه78؛ «وَ لَيْسَ رَجُلٌ فَاعْلَمْ أَحْرَصَ [النَّاسِ] عَلَی جَمَاعَةِ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ ص وَ أُلْفَتِهَا مِنِّي».
[18]. دلائل الإمامة(ط ـ الحديثة)، ص137؛ بحار الأنوار(ط ـ بيروت)، ج43، ص171.
[19]. نهج البلاغه(للصبحي صالح)، حکمت77.
[20]. بحار الأنوار (ط ـ بيروت)، ج41، ص11و12.
[21]. الإختصاص، النص، ص224.
[22]. مناقب آل أبي طالب عليهم السلام(لإبن شهرآشوب)، ج3، ص98.
[23]. مناقب آل أبي طالب عليهم السلام(لإبن شهرآشوب)، ج3، ص310.
[24]. سوره طه، آيه55.
[25]. مناقب آل أبي طالب عليهم السلام(لإبن شهرآشوب)، ج3، ص312.
[26]. بحار الأنوار(ط ـ بيروت)، ج42، ص282.
[27]. الأمالي(للصدوق)، النص، ص95.