متن سخنرانی:
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
«الحمد لله رب العالمين بارئ الخلائق أجمعين، باعث الأنبياء و المرسلين رافع السموات و خافض الأرضين و الصلاة و السّلام علي جميع الأنبياء و المرسلين سيّما خاتمهم و أفضلهم حبيب إله العالمين ابی القاسم المصطفي محمد(صلّي الله عليه و آله و سلّم) و علي الأصفياء من عترته لا سيّما خاتم الأوصياء حجة بن الحسن العسکري(روحي و أرواح العالمين له الفداء) بهم نتولّي و من أعدائهم نتبرّء إلي الله».
خداي عالم را بسيار بسيار سپاسگزاريم، شاکر درگاه الهي هستيم و از ذات مقدس پروردگاري متشکريم که توفيق درک اين ماه را به ما عطا فرمود و ما اکنون در اوّلين روز از اين ماه عزيز و عظيم و سراسر جلال و جمال در اين ماه زيست ميکنيم و از حال و هواي اين ماه از سحرها و افطارهاي اين ماه، از ادعيه و نماز و روزه اين ماه برخورداريم و خود را رمضاني ميدانيم. اوّلين و اصليترين وظيفه ما اين است که در پيشگاه پروردگار عالم پيشاني عبوديت و بندگي و شکر و ثنا و ستايش الهي بساييم و از درگاهش به جهت اين نعمت بزرگ و اين منّت عظيم سپاسگزاري کنيم. اين يک رسالت است يک وظيفه است و امري است که هم عقل و هم نقل به ما فرمان ميدهد.
امر ديگري که لازم است راجع به آن اهتمام داشته باشيم شناخت اين ماه و معرفت و ارادت به اين ماه است. ماهي است که خداي عالم با همه وجود در اين ماه تجلّي کرده است. اين ماه را به صورت رسمي و روشن و آشکار در کتاب عزيزش از آن ياد کرد و جلوههاي اين ماه را برشمارد: ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ﴾؛[1] اين ماه را به عنوان ماه رمضان که مهمترين و برجستهترين ويژگي و صفت اين ماه را نزول قرآن بيان فرموده است، در کتابش و کلامش به آن تذکر داده و يادآوري فرموده است، ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ﴾.
يکي از بهترين و عمدهترين دستورات عبادي که ميتواند در رديف سرآمد عبادتهاي انساني که در تمامي شرايع الهيه بوده است به نام روزه، در اين ماه عزيز واجب شمرده شده است: ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَي الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾.[2] بالاترين سرمايه ما تقواست و تقوا محصول اين ماه و ويژگيهاي اين ماه که از عمده آن روزه است، ساخته است. تقوا برساخته و برآيند اين ماه عظيم و روزه اين ماه است: ﴿لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾. آنکه تقوا دارد چه ندارد و آنکه تقوا ندارد چه دارد؟! تقوا ملکه عصمت و صيانت است که انسان را از همه لغزشها و اشتباهات نگاه ميدارد و انسان را در مسير امتثال فرمان الهي و اجتناب از نواهي و معاصي باز ميدارد. به به! چقدر زيبا و چقدر عظيم و ارزشمند است اين ملکه تقوا! انسان همواره در دو طرف اوامر و نواهي است و دو درّه خطرناک انسان را تهديد ميکند: ترک اوامر و انجام معاصي است و آنچه در اين دو طرف صراط مستقيم کشيده شده و اجازه سقوط در درّه و مهالک تبعيت از معاصي و انجام معاصي و يا ترک واجبات را دارد ما را نگه ميدارد، مسئله ملکه، تقوا، عصمت و صيانت است و اين محصول ماه رمضان است. ما اين ويژگيها را مرور کنيم و اين ويژگيها را ياد کنيم و انس بگيريم.
برادران و خواهران گرامي! ما به شدّت به ماه رمضان نياز داريم. ماه رمضان به مثابه منجي ماست؛ مخصوصاً شرايطي که ما داريم؛ کشور ما، مملکت ما، دولت ما، ملّت ما، حکومت ما، نظام ما همهمان گرفتار هستيم، هيچ ترديدي در آن نيست و اين به احساس عمومي تبديل شده است. در مجموع وضع خوبي نداريم و شرايطي که بر مجموعه نظام و دولت و ملّت و کشور ما حاکم است، يک مجموعه مناسبي نيست. اظهار نگراني چندي قبل والد بزرگوار که کشور را به يک شرايط خاص و ويژهايي آن را معرفي کرده بود، همه ما را به گونهاي تهديد ميکند. ما الآن نيازمند به يک منجي هستيم و ماه رمضان به مثابه منجي است. همه کشور ما، همه مملکت ما بايد به اين منجي پناه ببرند. بالأخص که ما از ماه رمضان توقّع اين را داريم که گناهان ما در آن ماه بخشوده شود، به رحمت الهي و به هدايت الهي هدايت يابيم و مهتدي شويم؛ اما وضع خيلي خاصتر و ويژهتر است. ما بايد به ماه رمضان به مثابه منجي و نجاتبخش جامعهمان نگاه بکنيم و با همه وجود ماه رمضان را تمسک کنيم و اعتصام کنيم و همه جلوههاي اين ماه را عزيز و گرامي بداريم که ـ إنشاءالله ـ ماه رمضان ما را نجات بدهد و نجات ميدهد، ترديدي نيست. هيچ شک و ترديدي نيست که اگر ما به جلوهها و شئونات و احکام و حِکَم و معارف اين ماه توجه کنيم، اين ماه را جدّي بگيريم، روزها و شبها، افطارها و سحرهاي آن را جدّي بگيريم، راه نجاتي وجود دارد؛ وگرنه ما ﴿عَلَي شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّار﴾[3] واقع هستيم. خيلي نيازمنديم که با همه وجود به اين ماه بنگريم و از خداي عالم با همه تضرّع و زاري و لابه بخواهيم که ماه رمضان به مثابه منجي برای ما باشد. چگونه راجع به امام زمان(عليه السّلام) به عنوان منجي لقب ميدهند که امام(عليه السّلام) منجي عالم بشريت است و انسانها هر کجا و در هر شرايطي که هستند به شدت محتاج و نيازمند به يک منجي هستند که آنها را از ورطه هلاک و فنا نجات بدهد. ما چه موقع به منجي توجه ميکنيم؟ آن وقتي که در يک فضاي تاريک و بحراني و سياه و ناصواب واقع هستيم، آنوقت است که دستمان را دراز ميکنيم تا يک منجي ما را نجات بدهد. ما اکنون بايد واقعاً دست گدايي و تضرّع و لابه به پيشگاه ماه مبارک رمضان که وليّ خداست، منّت عظيم پروردگاري است و با همه جلوه و شئوناتش آمده تا ما را نجات بدهد و به اين نيت به ماه مبارک رمضان بنگريم. خودمان و اهل و عيالمان و دوستانمان را به اهتمام به اين ماه دعوت کنيم فرا بخوانيم و اصرار کنيم.
برادران و خواهران! دعوت کردن به امر خير خصوصاً ماه رمضان بر همه ما يک نوع الزام است. نگوييم که ما نماز خودمان را که ميخوانيم، مسجد خودمان را که ميرويم، اين فايده ندارد. اين يک حداقلي است که آدم احياناً گليم خودش را بخواهد بکشد؛ ولي امروز بحث گليم کشيدن نيست. امروز بحث اين است که ما به ميزان توانمان، به ميزان قدرت اجتماعيمان به ميزان حضورمان در عرصه خانواده، فاميل، دوست، طايفه و همسايه، هر کداممان بتوانيم يکي دو نفر را با خود در اين ماه همراه کنيم. الآن خيليها ايمانشان در لغزش است، خيليها دارند ـ خداي ناکرده ـ به سمت ديگري فکر ميکنند.
من با يکي از جوانهاي مؤمن همين دو سه روز قبل که يک گفتگويي داشتم ديدم که از اقوام و فاميلهاي سببي خودش سخن ميگويد، ميگويد من به هواي ايماني و اينکه خانواده مؤمن هستند رفتم سراغ آنها و همينطور هم بودند؛ اما الآن ميبينم که ميگويند چه فرقي ميکند بين اسلام و زرتشتي و مسيحي و يهودي و مانند آن؟ مگر ميشود يک کسي چنين حرفي بزند؟! يک شيعه، يک انسان معتقد به مکتب قرآن و عترت از پيروان اهل بيت(عليهم السلام)، اينها به خاطر لغزش ايماني است، اينها دور ماندن از فضاي معرفت صحيح است.
آقايان مواظب ايمانمان باشيم! خيلي خطرناک است، مواظب ايمانمان باشيم، مواظب اعتقاداتمان باشيم. اجازه ندهيم هر کسي، هر چيزي، هر تريبوني، هر ميکرفوني، هر بلندگويي بيايد کنار گوش و چشم ما. آقايان! در سوره مبارکه «فصّلت» آيهاي است بسيار تکان دهنده! بسيار قابل توجه! ﴿وَ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا رَبَّنَا أَرِنَا الَّذَيْنَ أَضَلاَّنَا مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنسِ نَجْعَلْهُمَا تَحْتَ أَقْدَامِنَا لِيَكُونَا مِنَ الأسْفَلِينَ﴾،[4] چقدر دردناک است و چقدر مدهش است! خداي عالم قصّه مؤمنان را در بهشت و کفّار را در جهنم نقل ميکند. يکي از سنّتهاي الهي اين است که خداي عالم اين ويژگيها را از مؤمنان و کافران در همه مقاطع؛ چه در دنيا چه در برزخ و چه در قيامت نقل ميکند. از جمله سخناني که اهل بهشت در بهشت دارند و حالات آنها، اوصاف آنها، ويژگيهاي آنها و همچنين سخناني که اهل کفر و کفّار در جهنم دارند. در اين سوره مبارکه «فصّلت» خداي عالم ميفرمايد که ما مطابق با اعمال انسانها مطابق با برنامههايي که در نشئه طبيعت و در دنيا داشتند با آنها رفتار ميکنيم. حالا بحثي که امسال ـ إنشاءالله ـ در اين سي روز طبق توفيق الهي و عنايت الهي در اين جمع مطرح ميکنيم همين است که انسانها بعد از مفارقت نفس از بدن چه سرنوشتي دارند؟ چه حالاتي براي انسان هست؟ چه آيندهاي و سرنوشتي در انتظار انسانها هست؟ آيا ما بريده و گسسته از عالم دنيا زيست ميکنيم بعد از اينکه به عالم آخرت سفر کردهايم يا چگونه است؟ ـ إنشاءالله ـ در اين ماهي که به برکت حضور قرآن، نزول قرآن و احکام و حِکَم الهي داريم، فرصت بسيار گرانقدري است که با هم اين معارف و اين احکام و حِکَم را مرور ميکنيم. باورهايمان را تقويت کنيم. از شکوک و شبهات و ابهاماتي که ممکن است آنها را از خود بزداييم و بر ايمان و معرفتمان بيافزاييم. فلسفه ماه رمضان همين است، بايد برنامههاي ديگر را کمتر کنيم. يازده ماه به خود و دنياي خود مشغول هستيم يک ماه هم به آخرت و ابديتمان توجه کنيم. قطعاً نياز ما به عالم بعد از مرگ به مراتب بيشتر از نياز ما به عالم طبيعت و دنياست. يکي از جهاتي که خداي عالم در قرآن بيان ميفرمايد همين اوضاع و احوالي است که براي مؤمنان در بهشت و کفّار در دوزخ و جهنم هست. بعد از اينکه عذاب اهل دوزخ و کافران را در اين سوره خداي عالم بيان ميکند، جهنّميها ميگويند که چه شد که ما جهنمي شديم؟ چطور شد؟ چه وضعي پيش آمد که ما اهل دوزخ شديم؟ چرا ما بهشتي نشديم؟ يک مروري بکنيم ببينيم که در دنيا چه اتفاقي افتاد که ما به اين سمت آمديم؟ خدايا اين ضلالت و گمراهي از کجا براي ما حاصل شده است؟
در جواب به اينها ميگويند که عدهاي براي شما تريبون شدند، بلندگو شدند، تلويزيون شدند، شما به اينها توجه کرديد و از اينها تبعيت کرديد و دين خودتان را باختيد و هدايت خودتان را از دست داديد، اينها شما را گمراه کردند و شما از اينها تبعيّت کرديد. تبعيّت شما از اين گمراهان، از اين انسانهاي اهل بدعت، اهل انحراف، اهل تحريف که به ظاهر هم خيلي حرفهاي تند و تيز ميزنند، از دين و خدا و پيغمبر و امام زمان و مانند آن هم حرف ميزنند. اينها حرفهاي پراکنده زدند، شما حرف را از اهل حرف و سخن نگرفتيد. ما به شما گفتيم که ﴿فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ﴾؛[5] اينها چه کساني بودند؟ اينها سوادشان کجا بود؟ شما يک عالم محقّق متحقّق اسلامشناس را رها کرديد، دنبال آدمي که معلوم نيست دين او از کجا آمده با چندتا شعار آمده در بين شما، شما هم دين او را گرفتيد و رفتيد و رفتيد و رفتيد، به اينجا رسيديد! آن اسلامشناسان، آن دينشناسان، آنهايي که مستغرق در احکام و حِکَم الهي هستند آنهايي که در يک فتواي خودشان دهها سال فکر ميکنند، شما آنها را رها کرديد دنبال يک عده افرادي رفتيد که شما را گمراه کردند. تبعيت نامورد کرديد، بيجا کرديد. اينها شما را گمراه کردند، اين گمراهي شما براي اين است که اين حرفهاي لغزنده و حرفهاي فريبا و گولزننده را شما جاي حق گرفتيد.
حالا اينها در جواب به خدا عرض ميکنند خدايا! ﴿رَبَّنَا أَرِنَا الَّذَيْنَ أَضَلاَّنَا﴾؛ خدايا! آنهايي که ما را گول زدند آنها را به ما نشان بده، ما ميخواهيم آنها را زير پاي خود له کنيم. اين آيه همين را ميخواهد بگويد. ﴿وَ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا رَبَّنَا أَرِنَا الَّذَيْنَ أَضَلاَّنَا مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنسِ نَجْعَلْهُمَا تَحْتَ أَقْدَامِنَا لِيَكُونَا مِنَ الأسْفَلِينَ﴾؛ ميگويند خدايا اينهايي که ما را گمراه کردند، اينهايي که ما را به تباهي رساندند، اينهايي که ما را در اين مسير انحراف و تحريف قرار دادند و ما هم تبعيت کرديم، ما هم بيتوجهي کرديم و تبعيت کرديم، اينها را نشانمان بده! ﴿رَبَّنَا أَرِنَا﴾؛ نشانمان بده! آن کساني که ﴿الَّذَيْنَ أَضَلاَّنَا﴾؛ ما را گمراه کردند، ما را در مسير ناداني و جهالت و ضلالت قرار دادند، ﴿نَجْعَلْهُمَا تَحْتَ أَقْدَامِنَا﴾؛ ما ميخواهيم اينها را زير پای خود له کنيم. ﴿لِيَكُونَا مِنَ الأسْفَلِينَ﴾؛ تا اينها در آن نهايت درک اسفل قرار بگيرند، ولي چه فايدهاي دارد؟ بسيار خب! اينها را به شما نشان دادند و شما هم اينها را زير پا بُرديد و انتقامي از آنها گرفتيد، ولي چه؟ شما در دنيا چرا توجه نکرديد و به اين آهنگ رساي الهي که از زبان اسلامشناسان و محقّقان و کساني که ديگران آنها را براي شما بد نشان دادند، شما را نسبت به آنها منحرف کردند، شما را نسبت به آنها گمراه کردند، چرا توجه نکرديد؟! ﴿يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَي يَدَيْهِ﴾؛[6] در روز قيامت انسانهايي که به تبع از انسانيهاي منحرف گمراه شدند، آنقدر پشيمان هستند که از فرط ندامت و پشيماني دو دستشان را میگزند. ما در دنيا ميگوييم انگشت ندامت، بعضيها ميگويند که خدا که در قرآن ميفرمايد دو دستشان را ميگزند، دوتا دست که به دهن نميرود، اينها فکر ميکنند که اين دست است و اين دهن است و اين عالم است! عالم ديگري است. وقتي زبان يک انسان بدگوي بددهن فحّاش اهل تهمت و افترا فرسخها در صحنه قيامت هست و روي زبان او راه ميروند طبق روايات، ديگر عالم که عالم دنيا که نيست. اين زبان نيست، اين دست نيست، اين زبان و ظواهر نيست. ما را با جنبههاي ملکوتيمان ميشناسند.
مُلک ما تابع ملکوت ماست. در دنيا آقايان چهرهاي به ما دادند به نام همين صورت ظاهري و همين وضعي که ما داريم؛ قدّ، وزن، هيئت و شکلمان همين است که ميبينيم؛ ولي در روز قيامت اينطور که نيست انسان مطابق با سريرهاش نه صورتش؛ مطابق با سيرتش محشور ميشود، ﴿يَوْمَ تُبْلَي السَّرَائِرُ﴾؛[7] روزگار قيامت روزگاري است که انسانها را از جايگاه سيرتشان ميشناسند نه از جايگاه صورت! خيلي عالم عجيبي است آقايان! و ما در غفلت هستيم، در فراموشي و نسيان هستيم از اين حقيقتي که پيش روي ماست. ما بايد وضعيت خودمان را در اين ماه تثبيت کنيم. خداي عالم اين ماه را قرار داده و شب و روز اين ماه را، لحظات را، ساعات را، دقائق را، آنات را، ثواني را خداي عالم قرار داد تا ما خودمان را در اين ماه بشناسيم.
رسول مکرّم اسلام حضرت محمد مصطفي(صلّي الله عليه و آله و سلّم) با بياني صريح و روشن: «قَدْ أَقْبَلَ إِلَيْكُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَكَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ»؛[8] اين ماه به سوي شما از طرف پروردگار عالم آمد، او برکت است، او مغفرت است، او رضوان است. ماه رمضان يک حقيقت عيني مجسم خارجي است. ماه رمضان که يک ديوار نيست! ماه رمضان که يک صندلي و ميز نيست! ماه رمضان يک واقعيت عيني انسان کامل است. اگر کسي ميخواهد به مقام انسان کامل برسد ماه رمضان آن بستري است، آن موجودي است که انسان را در هر درجهاي که اراده بکند به ايمان و تقوا و اخلاق و طهارت و پاکي ميرساند و او را از بديها و سوء و آفات نجات ميدهد. ماه رمضان يک موجود زنده است، حرف ميزند، ارتباط دارد. ما بايد اُنس و اُلفت بگيريم، مودّت و دوستي پيدا بکنيم و با ماه رمضان دوست بشويم و از او کمک بخواهيم. همه ما؛ دولت ما، ملّت ما، نظام ما، همه و همه بايد به ماه رمضان تمسک کنيم و از ويژگيها و خصايص اين ماه و سحرها و افطارهاي اين ماه استعانت بجوييم.
اگر کسي فکر کند که ماه رمضان با ماههاي ديگر هيچ فرقي نميکند، فقط ما در ماه رمضان روزهايي ميگيريم، همين! عوض اينکه ناهار و شام بخوريم، سحر و افطار ميخوريم، همين! يک توهم، يک اشتباه! ماه مبارک رمضان يک حقيقت زنده موجود حياتدار نجاتبخش طهارتافزاي صاحب رحمت و برکت و مغفرت است که ما بايد با آن ارتباط برقرار کنيم. بايد با سحرهاي آن کنار بيايم، با افطارهاي آن کنار بياييم، با روزها، با نمازها، با دعاها، با مناجاتها، با دعاهاي سحرهاي آن بايد اُنس بگيريم، بايد ارتباط برقرار کنيم. به ماه رمضان بگوييم، ماه رمضان! من تو را دوست دارم، به تو علاقهمند هستم، ميخواهم مرا نجات بدهي، مرا از اين ورطه هلاکت و ورطه شبهه، اشتباه، تحريف، انحراف، بيايماني، بداخلاقي، بدزباني، بدعملي، ميخواهم مرا نجات بدهي. تو منجي هستي، تو نجاتبخش هستي، اين ارتباط بايد برقرار بشود. ﴿إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني يُحْبِبْكُمُ اللَّه﴾؛[9] اگر شما ماه رمضان را ميخواهيد دوست بداريد با آهنگ اين ماه، با شرايط اين ماه، با اوضاعي که اين ماه براي خودش معرفي کرده است بايستي که ارتباط برقرار کنيم.
﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّاً﴾[10] اگر کسي دنبال محبت است، دنبال دوستي است، دوست دارد که ماه رمضان او را دوست خودش بداند، ماه رمضان او را کمک بکند در سحرها و افطارها و انجام واجبات و ترک محرمات، زبان، چشم، گوش، دل، نيات و عقلش را به خود حق قسم که ماه رمضان منجي است و ميتواند نجاتبخشنده باشد، اگر ما با اين ماه رمضان از در دوستي و محبت و صفا بياييم. ماه رمضان را محل بازي و رفت و آمد و مهمانيهاي آن چناني و سحرهاي آن چناني و افطارهاي آن چناني واقعاً قرار ندهيم. جلسات ايماني و گفت و شنودهاي از قرآن و اهل بيت و نصايح و کلمات حکيمانه بزرگان را که در ظلّ فرمايشات الهي و معصومين به ما ميرسد آنها را ما اصل و اساس قرار بدهيم و خودمان را ارتقا ببخشيم و بالندگي را و ثمردهي را و رشد و شکوفايي را در وجود خودمان بر زبان، بر چشم، بر جوارح و جوانح خودمان احساس بکنيم. واقعاً ماه رمضان براي اين آمده، فلسفه آن اين است؛ ماه طهور است، ماه تمحيص است، ماه غفران است، ماه رضوان است، ماه معرفت است، ماه آگاهي است، ماه نجات از ضلالت و گمراهي است. اينها ويژگيهاي ماه رمضان است. عرضم به آخر و فقط يکبار ديگر مرور کنيم ـ إنشاءالله ـ موضوعي که بايستي راجع به آن موضوع سخن بگوييم بحث بکنيم حرف بزنيم و از منابع وحياني خود در خصوص اين بحث استفاده بکنيم.
ببينيد آقايان! انسان موجودي است که در نشئات و عوالم متخلف زيست ميکند. از آن زماني که نطفه او بسته شده تا ابد، اين موجود يک وجود واقعي پيوسته است، يک وجود است. در نشئات و عوالمي زندگي ميکند. يک عالم آن عالم رحِم مادر است: ﴿وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً﴾.[11] ما عالمَي داريم به نام رحِم مادر که خداي عالم از او به «قرار مکين» ياد ميکند. چقدر اين جايگاه براي پروردگار عالم مهم و با توجه و عنايت ما را به آن «قرار مکين» توجه ميدهد. رحِم مادر سراسر شگفتي و اعجاب و عظمت الهي است. چگونه نطفهاي در آنجا رشد پيدا ميکند از مراحل ابتدايي به در ميآيد، علقه ميشود، مضغه ميشود، گوشت پيدا ميکند، روح پيدا ميکند، خون پيدا ميکند و ... . اين چند بار خداي عالم در قرآن شما اگر فقط آيات الهي را در اين زمينه بخواهيد ببينيد خداي عالم نسبت به اين مسئله چقدر اهتمام داده و تطوّرات انسان از آن نقطه آغازين انعقاد نطفه تا به اينجا ميرسد که ﴿ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ﴾،[12] اينها نشئاتي است که انسان در درون رحِم مادر دارد. به مادر چه عظمتي ميبخشد و تلاش و کوشش مادر را در قرآن ميستايد و بارداري او را شيردادن فرزندش را و مانند آن را در دو سال و نُه ماه در حقيقت وضعيت ﴿حَوْلَيْنِ كامِلَيْنِ﴾[13] همه اينها را بيان ميکند. اينها نشان از اين است که خداي عالم به اين نشئه توجه دارد. تا انسان از آب و گِل به در بيايد، اين يک عالمي است. خيلي حرف دارد، خيلي سخن دارد و اطواري که بر انسان ميگذرد با هزاران هزار شگفتي و اعجاب روبهروست، اين يک عالَم است.
همين انساني که از اين نشئه و اين عالَم به در آمد و وارد سرزمين طبيعت و دنيا شد، يک زندگي ديگري را آغاز ميکند. ﴿اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكَاثُرٌ فِي الأمْوَالِ وَ الأوْلاَدِ﴾[14] مراحل دنيا را که اين پنج مرحله است بازگو ميکند. ما نشئهاي داريم بعد از رحم مادر به نام نشئه طبيعت و عالم دنيا که الآن در اين نشئه زيست ميکنيم.
بعد همين ما هستيم، ما که نميميريم، مُردن يعني مفارقت روح از بدن، بدن بله زير خاک ميرود، بدن ميپوسد، بدن خاک ميشود، بدن آب ميشود، بدن هوا ميشود، بدن آتش ميشود؛ اما آنکه اصل و اساس است به نام نفس و حقيقت انسان، ميماند. خداي عالم با واژه «توفّي»: ﴿تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا﴾،[15] با واژه «توفّي» ميخواهد بگويد که سر سوزني از شما کم نميشود. ما فوت که نداريم، وفات داريم. فوت يعني نابودي و مرگ، وجود ندارد. ما وفات داريم و وفات يعني استيفاي تام، تمام حقيقت شما ميماند. سفراي الهي، رسولان پروردگاري وقتي که به سراغ انسان ميآيند هنگام مرگ، تمام حقيقت انسان را استيفا ميکنند، هيچ چيزي را نميگذارند باشد. اين بدن مثل قفس است، اين جدا ميشود از انسان، بايد هم جدا بشود. ما در يک نشئه ديگر ميرويم و در آن نشئه از اين لباس و از اين بدن بايد در بياييم، ولي ما هستيم ما نميميريم، ما زنده هستيم.
اينکه والد بزرگوار ما هميشه اين سخن را دارند که مُردن از پوست به درآمدن است نه پوسيدن، يعني همين! مُردن که پوسيدن نيست، مُردن از پوست به درآمدن است. انسان از پوست به در ميآيد و کجا ميرود؟ چه ميشود؟ چه اتفاقي براي انسان ميافتد؟ يک وقت انسان ـ معاذالله ـ مثل درخت بود که وقتي خشک شد آن را ميسوزانند و ميشود هيزم و تمام ميشود و ميرود که کفّار اينطور فکر ميکنند: ﴿نَمُوتُ وَ نَحْيَا وَ مَا يُهْلِكُنَا الاَّ الدَّهْرُ﴾.[16] يک وقت انسان ميماند، انسان زنده است، انسان در مصاف با مرگ پيروز است. انسان ذائق موت است، نه اينکه مرگ ذائق انسان باشد: ﴿كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ﴾؛[17] هر انساني مرگ را ميچشد. اگر يک ليوان آبي اينجا باشد انسان اگر اين آب را چشيد، اين آب انسان را از بين ميبرد و انسان ميشود مذوق، يا انسان ذائق است؟ نفرمود: «کلّ نفسٍ يذوقه الموت»! فرمود: ﴿كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ﴾؛ هر انساني مرگ را ميچشد و مرگ مذوق است، مرگ را از بين ميبرد. چه تعبير لطيفي است! اين را آقا ميفرمودند که هيچ بشري نميتواند به خودش اجازه بدهد که اين طور حرف بزند:
«مرگ اگر مرد است گو نزد من آي ٭٭٭ تا در آغوشش بگيرم تنگ تنگ
من از او جاني ستانم بي رنگ و بو ٭٭٭ او ز من دلقي بگيرد رنگ رنگ»[18]
حضرت آقا ميفرمودند که مولوي خيلي آدم بزرگي است، ولي هرگز در مقابل اين سخن عرشي الهي نبوي اصلاً قابل مقايسه نيست. اين سخن را اگر جناب مولوي به اين نحوه به نظم درآورده، براي اينکه از قرآن الهام گرفته که قرآن اين گونه دارد حرف ميزند، ﴿كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ﴾، همه فکر ميکنند که در مصاف با مرگ اين مرگ است که پيروز است. اين انسان است که مرگ را لِه ميکند و از بين ميبرد و ذوق ميکند.
«مرگ اگر مرد است گو نزد من آي ٭٭٭ تا در آغوشش بگيرم تنگ تنگ
من از او جاني ستانم بي رنگ و بو ٭٭٭ او ز من دلقي بگيرد رنگ رنگ»
من در مصاف با مرگ جاودانگي را ميگيرم، ابديت را ميگيرم، خلود را ميگيرم. او از من يک لباسِ تن را ميگيرد.
«من از او جاني ستانم بي رنگ و بو ٭٭٭ او ز من دلقي بگيرد رنگ رنگ»
به به! اين حرفها جز در مکتب قرآن و عترت پيدا نميشود. اين انسان جاودان است «من از او جاني ستانم بيرنگ و بو»، اين جاودانگي کجا ميرود و چگونه هست؟ اين را ما راجع به آن بايد صحبت بکنيم.
من بيش از اين تصديع ندهم و ـ إنشاءالله ـ اين مباحث ماه مبارک رمضان را با هم مرور خواهيم کرد. من به همين مقدار اکتفا ميکنم و اميدوارم که خداي عالم همه ما را با اين حقيقت ماه رمضان بيش از پيش آشنا بفرمايد و برکات و رحمتها و مغفرت اين ماه را نصيب همه ما بگرداند.
«نسئلک اللهم و ندعوک باسمک العظيم الأعظم الاعز الاجل الاکرم بدم المظلوم يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا رحمن و يا رحيم».
بار الها! گناهان ما را ببخش و بيامرز!
خدايا اين ماه رمضان را براي همه ما، کشور ما، دولت ما، ملّت ما، حکومت ما، نظام ما، آحاد جامعه اسلامي ما، امت اسلام، خدايا سراسر خير و برکت و مغفرت و رضوان خودت قرار بده!
خدايا اين ماه رمضان به مثابه منجي اين جامعه و نظام قرار بده!
بار پروردگارا ما را از لغزشها، اشتباهات، انحرافات، تحريفها نجات عنايت بفرما!
در سايه قرآن و عترت بهترين معارف، حِکَم و احکام را به ما ارزاني بگردان!
ارمغانت را در اين ماه عزيز مغفرت و رحمت و هدايت و فرقان قرار بده!
گذشتگانمان را، گذشتگان اين جمع را، اين طايفه را، اين محلّ را، ارواح طيبه شهدا را، روح عالي امام امت را با ارواح انبيا و اوليايت محشور بفرما!
خدايا کشور ما را، مملکت ما را، نظام اسلامي را، مراجع عظام تقليد، مقام معظم رهبري، همه را در پناه امام زمان هدايت و حمايت بفرما!
در دنيا و آخرت ما را با ولاي علي و اولاد علي محشور بفرما!
قلب مطهّر آقايمان مولايمان امام زمانمان را از همه ما راضي و خرسند بفرما!
«بالنبي و آله و عجل اللهم تعالي في فرج مولانا صاحب الزمان»
[1]. سوره بقره، آيه185.
[2]. سوره بقره، آيه183.
[3]. سوره آلعمران، آيه103.
[4]. سوره فصلت؛ آيه29.
[5]. سوره نحل، آيه43؛ سوره انبياء، آيه7.
[6]. سوره فرقان؛ آيه27.
[7]. سوره طارق، آيه9.
[8]. امالی(للصدوق)، ص93؛ «قَدْ أَقْبَلَ إِلَيْكُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَكَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ شَهْرٌ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ أَفْضَلُ الشُّهُورِ وَ أَيَّامُهُ أَفْضَلُ الْأَيَّامِ وَ لَيَالِيهِ أَفْضَلُ اللَّيَالِي وَ سَاعَاتُهُ أَفْضَلُ السَّاعَاتِ هُوَ شَهْرٌ دُعِيتُمْ فِيهِ إِلَى ضِيَافَةِ اللَّهِ وَ جُعِلْتُمْ فِيهِ مِنْ أَهْلِ كَرَامَةِ اللَّهِ أَنْفَاسُكُمْ فِيهِ تَسْبِيحٌ و...».
[9]. سوره آلعمران، آيه31.
[10]. سوره مريم، آيه96.
[11]. سوره نحل، آيه78.
[12]. سوره مؤمنون، آيه14.
[13]. سوره بقره، آيه233.
[14]. سوره حديد، آيه20.
[15]. سوره انعام، آيه61.
[16]. سوره جاثيه، آيه24.
[17]. سوره آل عمران، آيه185.
[18]. مولوی، ديوان شمس، غزل شماره1326.