اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ بَارِئِ الْخَلائِقِ أَجمَعِين باعِثِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِين رافِعِ السَّماوَاتِ وَ خَافِضِ الأَرَضِين ثُمَّ الصَّلَاةُ وَ السَّلامُ عَلَي جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِين سِيَّمَا خَاتَمِهِم وَ أَفَضَلِهِم حَبِيبِ إِلهِ الْعَالَمِين أَبَی الْقَاسِم الْمُصْطَفَي مُحَمَّد(صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) وَ عَلَي الْأَصْفِيَاءِ مِنْ عِتْرَتِهِ لَا سِيَّمَا خَاتَمُ الْأَوْصِيَاء حُجَّة ابْنِ الْحَسَنِ الْعَسْكَرِي(رُوحِي وَ أَرْوَاحُ الْعالَمِين لَهُ الفِداء) بِهِمْ نَتَوَلَّي وَ مِنْ أَعْدَائِهِم نَتَبَرَّءُ إِلَي اللَّه».
بيستمين روز از ماه عزيز و گرانقدر رمضان را در اين جمع ايماني در صفاي مؤمنانه سپري ميكنيم و خدا را هم بر اين منّت بزرگ سپاسگزاريم كه توفيق درك اين ماه و انجام وظايف اين ماه را به ما مرحمت فرمود. در نيايش امروز و نجواي مناجاتگونه دعاي روز بيستم ماه مبارك رمضان ما از خداي عالم ميخواهيم كه خدايا درهاي بهشتت را به سوي همه ما بگشاي و درهاي جهنم و عذابت را به سوي همه ما بسته بدار! درهاي رحمت الهي چيست و ابواب نار و جهنم پروردگاري كدام است؟ در فراز ديگري از اين دعا اينگونه از خداي عالم مسئلت ميكنيم «وَوَفِّقْني فيهِ لِتِلاوَةِ الْقُرْآنِ»؛[1] خدايا ما را موفق بدار كه ما به تلاوت قرآن و قرائت آيات الهي موفق باشيم! اُنس با قرآن, حشر با قرآن و كلام الهي را نردبان رشد و ترقّي و خير و سعادت داشتن, با اين كلام انس گرفتن و ابعاد و زواياي اين آيات الهي را با آن مقداري كه انسان معرفت و آگاهي دارد تلاوت كردن براي انسان نورانيّت ميآورد اين غير از كتابهاي ديگر است, غير از نوشتههاي ديگر و ديگران است اين كلام خداست و آن نورانيّتش را در دلها قرار ميدهد. از جمله خواستهها و تقاضاهاي ما در روز بيستم ماه مبارك رمضان اين است كه «وَوَفِّقْني فيهِ لِتِلاوَةِ الْقُرْآنِ»؛ خدايا مرا در اين روز براي خواندن و تلاوت قرآن موفق بدار!
اما ابواب رحمت الهي چيست كه درهاي بهشت را به سوي انسان باز ميكند؟ مثلاً همانطوري كه ما در دنيا خانهاي داريم و داري هست و اين دار و خانه دروازه و دري دارد آيا از اين باب است يا نه, مراد از اين در و ابواب رحمت چيز ديگري است؟ خداي عالم سرايي دارد به نام بهشت و جنّت, آن سرا, سراي نيكان و پاكيزگان و طاهران و صالحان است. هيچ در آن سرا انسانهاي ناپاك راهي ندارند؛ انسانهايي كه ـ معاذ الله ـ به معصيت آلوده هستند و گناه كردند در آنجا راهي ندارند، آنها شايستگان و پاكان هستند بهشت پاك است و جز پاكيزگان را قبول نميكند بهشت, معصوم است بهشت يك فرشته است احدي در بهشت نگراني ندارد, حزني ندارد, براي او سختي و مشكلي نيست. خداي عالم اين بهشت را معصوم آفريد همانگونه كه جهنم معصوم است؛ جهنم كسي را به اندازه سرِ سوزني بيش از اندازه عذاب نميكند، بلكه جزای وفاق و كيفر وفاق را در جهنم بدون هيچ اضافهاي به مأموريت الهي جهنم انجام ميدهد. همه موجودات در قيامت و در سراي آخرت به امر الهي بر اساس عصمت هستند. خداي عالم دنيا را به گونهاي آفريد و آخرت را به گونهاي ديگر, اميرمؤمنان علي بن ابيطالب(عليه السلام) كه اين ايام متعلّق به آن حضرت است اين بيان را دارند كه «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَي لَمْ يَرْضَهَا ثَوَاباً لِأَوْلِيَائِهِ وَ لاَ عِقَاباً لِأَعْدَائِهِ»[2] چقدر فرمايشات علي بن ابيطالب استوار, متين, حكيمانه, محكم و بر اساس اِتقان وحياني است! ميفرمايد خداي عالم هرگز راضي نيست كه اين دنيا جايگاه ثواب اوليايش باشد و پاداش دوستانش را بخواهد در اين دنيا بدهد و هرگز هم راضي نيست كه دشمنانش در اين دنيا عقوبت ببينند اين دنيا كمتر از آن است, كوچكتر از آن است, پَستتر از آن است كه جايگاه ثواب اولياي الهي و عِقاب اعداي خدا باشد «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَي لَمْ يَرْضَهَا ثَوَاباً لِأَوْلِيَائِهِ وَ لاَ عِقَاباً لِأَعْدَائِهِ» يك سراي ديگري بايد باشد آخرت, دار ديگري است معصومانه و بدون هيچ امري اضافه و يا كم آنچه را كه خداي عالم فرموده است اينها مأمور به اجرا هستند ﴿لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ﴾[3].
بنابراين ابواب رحمت عبارت است از آنچه انسانها را به اين بهشت عدْن و به اين فضاي پاك و پاكيزگان فرا ميخواند. يكي از ابواب وسيع رحمت الهي, عمل صالح است. يكي از ابواب رحمت الهي, خدمت به خلق و جامعه است. با عدالت و با حقانيّت رفتار كردن هر چه كه اخلاق است از حُسن خلق, از عفو و گذشت, از صفح و اغماض, از گشادهدستي و سخاوت و كرامت و آقايي و امثال آن اينها هر كدام باب و فرعي هستند از ابواب و فروع بهشت. هر كدام از ابواب اخلاق و فضايل را دري از درهاي رحمت الهي بدانيد. خدا كه نميتواند قيامت و بهشت و جهنم را در دنيا به ما نشان بدهد. يك تكّه از نور بهشت بيايد كلّ آسمان و زمين روشن ميشود و يك قطعه از نار و جهنّم خدا بخواهد بيايد كلّ عالم طبيعت را ميسوزاند. اينجا كه نميتواند آن را تحمّل كند. خدا آن حقيقت را در پس پرده اعتبار قرار داد و ما را از طريق ابواب رحمتش كه عبارت هستند از عبادت, عمل صالح, اخلاص, بندگي, دعا و نيايش, خدمت به جامعه, علماندوزي, كمالاندوزي, مهرورزي, از عداوت و دشمني دست برداشتن, از اختلاف و تفرقه و تشتّت امّت و جامعه دست برداشتن, همه را به وحدت و دوستي و مِهر و صفا خصوصاً در ماه مبارك رمضان فرا خواندن, اينها جلوههاي رحمت خدا و ابواب رحمت است «اَللّهُمَّ افْتَحْ لي فيهِ اَبْوابَ الْجِنانِ وَاَغْلِقْ عَنّي فيهِ اَبْوابَ النّيرانِ». راه را به ما نشان دادن سخت نيست, دشوار نيست هر آنچه به ما فرمودهاند اينها حق است و حقانيّت است.
از كلام علي بن ابيطالب جملهاي را عرض كنم به روح مطهّرش صلواتي اهدا بفرماييد! اين باور ما شيعيان است آقايان باورهاي خودمان را مستحكم كنيم, ايمان خودمان را قوي كنيم و معرفت خودمان را به آموزهها و جلوههاي الهي تقويت كنيم. خيلي مهم است اصلاً ماه رمضان, ماه فزوني ايمان است، ماه ارادتافزايي است, ماه پاكسازي و سالمسازي فكر و انديشه و ايمان و باور است بله, فكر زنگار ميگيرد. علم انسان, جهل ميشود ايمان انسان به شك و ترديد تبديل ميشود «لَا تَجْعَلُوا عِلْمَكُمْ جَهْلًا وَ يَقِينَكُمْ شَكّا»؛[4] ماه رمضان براي اين است كه ما ايمانمان مستحكم بشود, يقينمان پايدار بشود و تبديل به شك نشود. الآن خيلي از جوانها بودند که اعتقاد داشتند, ايمان داشتند, باور داشتند؛ اما اكنون در ايمانشان خللی، ضعفی، فتوری اتفاق افتاده، بعد كم كم شك ايجاد ميشود, بعد كم كم يك ظنّ و گماني نسبت به ايمان, ظنّ ناصواب و بعد ﴿ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذينَ أَساؤُا السُّواي أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ﴾[5] اوّل كه انسان به وادي تكذيب نميافتد اين عمل بد, اين عمل ناصواب, اين رفتار نادرست, اين كردار ناصحيح يكي پس از ديگري مرتّب حقيقت ايمان را و نورانيّت ايمان را در ما كم ميكند و ميكاهد و اين كاستن ايمان باعث ميشود كم كم جهل، شك و ترديد بيايد و انسان فاصله بگيرد و اين ماه مبارك رمضان براي بازسازي ايمان است .شما الآن خانه داريد اين خانه هم از آن استفاده ميكنيد. اين خانه هم در جهان طبيعت است و در جهان طبيعت همه چيز در حال تغيير و حركت و زنگار زدن است، چيزي در طبيعت هست كه زنگار نميزند؟ آهن هم باشد, فولاد هم باشد خصوصاً اگر در معرض باد و باران هم باشد زود زنگ ميزند و از بين ميرود. بايد آن را ترميم كرد, بايد جلا داد, بايد سابيد, پاكش كرد تعمير كرد تا اين خانه بماند. خانه ايمان ما هم همينطور است, خانه باورهاي ما, خانه معرفت و اعتقاد ما اينها هم همينطور است آيا ايمان زنگ نميزند؟! آيا چرك و رِين روي ايمان ما و عقايد و باورهاي ما قرار نميگيرد؟! اينها را چه كسي بايد بازسازي كند؟ چه وقت انسان بايد بازسازي كند؟ چگونه بايد انسان اينها را بازسازي كند؟ ماه مبارك رمضان ماه بازسازي است ماه تعمير و مرمّت ايمان و معرفت و كردار و عمل صالح است. ماه بازسازي انسان است انسان بار ديگر يك سال بر او گذشت اين همه معاصي, اين همه گناه, اين همه سخن, اين همه ديدنيها و شنيدنيها و گفتنيها همه آمده و روي ايمان و باور ما انبار شده, شك و ترديد دارد آن را احاطه ميكند. اين ايمان بايد بازسازي شود, بايد تعمير شود اين خانه ايمان بايستي دوباره به بركت ماه مبارك رمضان سالمسازي شود. بدن ما اين است, خانه ما اين است هر چه که در عالم طبيعت است اين است ايمان و معرفت هم همين است. آيا آنهايي كه در دوران جواني ما حفظ كرديم و خاطر سپرديم الآن چند درصدش به ذهن ماست؟ آنهايي كه خيلي به آن عشق ميورزيديم علاقهمند بوديم حالا چه به دنيا بود يا مسائل ديگر بود آن زمان مثلاً كسي كه جوان بود بيست ساله, بيست و پنج ساله اسم مثلاً همه فوتباليستها يا هنرمندها را بلد بود. الآن نه اسمي, نه عكسي, نه تصويري, اصلاً همه اينها از بين رفته, در جانب مثبت هم همينطور است. اين دنيا همين است، ما بايد بدانيم كه وضعيت عالم طبيعت اين است و در عالم طبيعت خدا ساز و كاري قرار داده كه اين دوباره ترميم بشود.
شما الآن در نظام طبيعت, عالم طبيعت اين گياهان, اين درختها اينها وقتي به ثمر نشستند و ثمر دادند دوباره خزان نميآيد؟! دوباره سرما و زمستان نميآيد؟! دوباره اينها از بين نميروند؟! دوباره تجديد ميشوند, اينكه ميگويند ماه رمضان, بهار قلوب است يعني چه؟ اين شوخي كه نيست نميخواهند حرفي بزنند يا جملهاي بگويند بهار دلهاست؛ يعني دلها در طيّ اين سال با شنيدن حرفها و سخنان و ديدن مناظر و بسياري از امور ديگر اين زنگار ميزند رِيْن و چرك آن را احاطه ميكند اين بايستي سالم شود, بايد تعمير شود ماه رمضان است كه انسان را به يك نشاط و سلامتي باز ميگرداند. بيان علي بن ابيطالب(عليه السلام) اين است: «إِنَّ اللَّهَ طَهَّرَنَا وَ عَصَمَنَا وَ جَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلَی خَلْقِهِ وَ حُجَّتَهُ فِي أَرْضِهِ وَ جَعَلَنَا مَعَ الْقُرْآنِ وَ جَعَلَ الْقُرْآنَ مَعَنَا لَا نُفَارِقُهُ وَ لَا يُفَارِقُنَا»[6] اين ايمانمان نسبت به اهل بيت(عليهم السلام) نبايد كمترين خدشهاي به آن وارد شود! الآن خيليها سعي ميكنند كه اين ايمان و اعتقاد را متزلزل بكنند. قرآن كتابي است الهي, آسماني فوق تصور انسان, نور است, هدايت است, راه اقوم است, شفا است هر چه شما از خوبي بخواهيد بگوييد قرآن در عاليترين سطح آن را دارد ﴿إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ﴾[7] ولي اين قرآن مفسّر ميخواهد, اين قرآن مبيّن ميخواهد, اين قرآن آشنايي ميخواهد كه بتواند او را بفهمد, بيابد و درون و باطن قرآن را بشكافد, تحليل كند و به ما عرضه كند. در بخش قابل توجّهي از آيات الهي اين معنا هست گاهي اوقات خداي عالم به صراحت ميفرمايد كه ما اين قرآن را فرستاديم تا تو براي مردم تبيين كني, بگويي و باز بكني و شرح بدهي. علي بن ابيطالب(عليه السلام) ميفرمايد ما انسانهاي عادي نيستيم بله, عادي بوديم ولي اراده خدا بر اين است كه ما پاك باشيم, ما طاهر باشيم, ما معصوم باشيم, ما خلاف نكنيم, ما اشتباه نكنيم, ما از هيچ امري غافل نباشيم, نسيان و غفلت و جهل و اشتباه و عصيان و طغيان هيچ در حريم ما راه پيدا نكند. چطوری خدا بفرمايد كه ما اين را نسبت به اهل بيت(عليهم السلام) اِعمال كرديم ﴿يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً﴾[8] اين آيه در آسمان و سپهر معرفت و ايمان باور ديني ما بايد جاي بگيرد ﴿يُريدُ اللَّهُ﴾, ﴿يُريدُ اللَّهُ﴾ يعني چه؟ يعني خدا اراده كرده, اراده خدا بر اين است كه خاندان عصمت و طهارت را پاك و پاكيزه بكند و از برترين نوع طهارت آنها را برخوردار كند ﴿وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً﴾، اين ﴿تَطْهيراً﴾ يعني چه؟ اين مفعول مطلق است يعني از هر نوع آلودگي, از هر نوع پليدي و پلشتي, كوچك و بزرگش, سهو و نسيانش, غفلت و اشتباهش, عمد و خطايش فرقي نميكند هر نوع آلودگي. جهل آلودگي نيست؟! شك و ترديد آلودگي نيست؟! سهو و نسيان آلودگي نيست؟! خطا و عمد آلودگي نيستند؟! همه اينها از ساحت اهل بيت عصمت و طهارت به اراده الهي زدوده شدند و اينها پاك و معصوم هستد. چرا ما باور نميكنيم؟ چرا باور نميكردند؟ گاهي اوقات آدم روايتي را ميبيند تعجب ميكند كه علي بن ابيطالب(عليه السلام) حتي آنها را به اِشهاد رساند كه پيغمبر را ديدند و پيغمبر براي آنها تصريح كرد؛ اما وقتي دنيا بيايد و مقام و مال دنيا بيايد انسانها اينها را نميبينند و كور هستند: ﴿صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ﴾[9] چرا ما اين حقايق قرآني و الهي را باور نميكنيم؟ كورند, كَرند, دلهايشان بسته شده است ﴿خَتَمَ اللَّهُ عَلي قُلُوبِهِمْ﴾,[10] ﴿لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها﴾؛[11] دل دارند اما دلمُردگي, چشم هست اما كوري و نابينايي در برابر حق آنها را احاطه كرده است.
به هر حال خداي عالم ارادهاي دارد, راهي را براي سعادت انسان باز گذاشته و اين راه, راه طهارت و عصمت اهل بيت است. راهنمايي گذاشته, راهي نشان داده و به انسان گفته شما راهتان اين است ما ميدانيم راهمان چيست ما سعادت و شقاوتمان را آشنا هستيم, ما ميدانيم كه آينده ما, سعادت ما و احياناً ـ معاذالله ـ نگونبختي و شقاوت ما در چيست؟ ما كه نميدانيم, چرا اعتماد نميكنيم چرا اين آيات الهي را همانند استوانههايي از نورانيّت و هدايت به اينها تمسّك نميكنيم؟ حضرت فرمود: «إِنَّ اللَّهَ طَهَّرَنَا وَ عَصَمَنَا وَ جَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلَی خَلْقِهِ وَ حُجَّتَهُ فِي أَرْضِهِ وَ جَعَلَنَا مَعَ الْقُرْآنِ وَ جَعَلَ الْقُرْآنَ مَعَنَا لَا نُفَارِقُهُ وَ لَا يُفَارِقُنَا»؛ ما از قرآن جدا نميشويم. واقعاً چه بايد بگويند اينهايي كه اين حقايق را اينگونه مستور كردند محجوب نگه داشتند و بيانات روشن پيامبر در شأن علي بن ابيطالب(عليه السلام) را اينطور در عالم محو و كَتم و سَتر قرار دادند و اجازه ندادند كه مردم حق و حقانيّت را بشناسند.
امروز عملكرد ما شيعيان, ما شيعيان آقايان نقش فوقالعاده داريم ما فقط وظيفه نداريم كه خودمان را حفظ كنيم اهل بيت(عليهم السلام) براي جهان بشريّت هستند، ما كه نبايد مصادره بكنيم. اينها براي همه انسانها هستند. اينها آمدند تا همه انسانها را در راه هدايت و بندگي خدا به درستي قرار بدهند خداي عالم به اينها ميثاق داد و اينها ميثاق سپردند كه همه سختيها را تحمّل كنند و دم برنياورند, شكايت نكنند, جز با صبوري و رضا نسازند سختتر از قضيه ابي عبدالله و كربلاي امام حسين كه نبود در آن اوج سختي و مشكلات در گودي قتلگاه فرمود:«رِضَی اللَّهِ رِضَانَا أَهْلَ الْبَيْت»[12] اينها براي خودشان كه نبودند كدام امام براي خودش بود؟ همه اينها آمدند تا امر الهي را در باب خَلق احياء كنند, تأسيس كنند, ايجاد كنند و در سرآمد آنها علي بن ابيطالب(عليه السلام) است. رسول گرامي اسلام در حقّ مولاي متّقيان فرموده است كه او با حق است: «عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ يَدُورُ مَعَهُ حَيْثُ مَا دَار»[13] اين سخن آنقدر سنگين است, آنقدر استوار است! اصلاً به فكر كسي نميآيد خود اين سخن معجزه است, خود اين كلام اعجاب دارد «عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ يَدُورُ مَعَهُ حَيْثُ مَا دَار» كسي به فكرش ميرسد اينطور حرف بزند, اينطور بينديشد؟! الآن حالا پيغمبر اين حرف را هم زد اين حرف در صحيفه انديشه بشري نشست, در تارك برتر انديشه بشري الآن چنين جملهاي هست «عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ يَدُورُ مَعَهُ حَيْثُ مَا دَار» اصلاً كسي به خودش جرأت ميدهد و اين امكان برايش هست كه تاليِ اين حرف, حرفي بزند راجع به ديگران, راجع به كسي «عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ يَدُورُ مَعَهُ حَيْثُ مَا دَار»؛ هر جا كه علي است حق است و هر جا كه علي حضور پيدا ميكند به لحاظ گفتارش, كردارش, رفتارش, هر سخني كه علي ميگويد, علي گفته است حق است. حقّي داريم كه خداي عالم است ﴿ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّ ما يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْباطِلُ﴾[14] آن فضايش جداست, يك حقّ فعلي داريم, يك حقّ عالم امكاني داريم در عالم امكان بعد از پيغمبر كسي به عظمت علي بن ابيطالب نيست. اين حق, حقّ برتر است حقّ كاملتر است. عمل صالح حق است يا نيست؟ حق است, عبادت حق است يا نيست؟ حق است, اخلاق حَسن حق است يا نيست؟ حق است؛ اما علي بن ابيطالب دارد اخلاق را بيان ميكند, علي بن ابيطالب دارد عبادت را بيان ميكند مگر ما هر جا ميتوانيم عبادت كنيم؟ مگر همين ابنملجمها اهل عبادت مگر نبودند؟ مگر همين مارقين, اهل خوارج عبادت نميكردند؟ مگر اينها اهل استغفار نبودند؟! اينها ـ معاذالله ـ به علي بن ابيطالب ميگفتند تو گناه كردي و استغفار كن! اينكه ميفرمايد حق با علي است و حق تابع علي است استغفار, حق است؛ اما آنجايي كه علي بن ابيطالب استغفار ميكند انسان بايد استغفار كند, آنجا كه علي عبادت ميكند انسان بايد عبادت كند. مگر هر كسي ميتواند هر طوري عبادت كند؟! همين ابنملجمها با وضوي نماز عشا، نماز صبح ميخواندند. پيشاني آنها از عبادت وصله زده بود, زانوهاي آنها از فرط عبادت وصله زده بودند. اينها چه كساني بودند؟ اينها اهل عبادت بودند, اينها اهل نماز بودند, اينها اهل استغفار بودند, اينها اهل تلاوت كتاب بودند مگر تلاوت كتاب حق نيست؟ مگر استغفار حق نيست؟ مگر عمل صالح حق نيست؟ هر كسي از مارقين و قاسطين و اينها اگر كسي بخواهد حرف بزند؛ بايد اوّل علي را بشناسد. مِهر علي, وحدت علي, عظمت علي, شكوه علي را بداند بعد در صف نمازگزاران قرار بگيرد. علي بن ابيطالب بارها و بارها با اين طلحه و زبير در جنگ جمل در بصره و با مارقين و ديگران احتجاج ميكرد و سخن ميگفت.
روزي رسول گرامي اسلام(صلّي الله عليه و آله و سلّم) ـ به روح مطهّرش صلواتي اهدا بفرماييد ـ با جمعي از اصحاب در بيابان بودند. خواستند كه غذايي آماده كنند فرمودند كه هيزمي جمع كنند, گفتند در بيابان جاي هيزم نيست, فرمود برويد هر كجا هست اين كم و زياد را بياوريد. رفتند و هر كدام بخشي از هيزمها را آوردند همه كه آوردند تلّي از هيزم شد. بعد حضرت اوّل يك توصيه اخلاقي كرد و فرمود اين گناهان كوچكي كه انجام ميشود كم كم به اندازه تلّي از هيزم ميشود. شما اينها را كوچك ندانيد، وقتي اينها يك عمر كه جمع ميشود اين انباشت و انبان عظيمي ميشود.
بعد اين آيه را خواندند كه ﴿كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ في إِمامٍ مُبينٍ﴾؛[15] ما همه اين كارهاي كوچك و بزرگ شما را در كتاب مبين نوشتيم هيچ چيزي گم نميشود. در اين عالم هيچ چيزي گم نميشود از نظر فلسفي محال است و از بيان نقلي و وحياني هم تصريح شده هيچ چيزي گم نميشود. ذرّهاي در اين عالم گُم نميشود. انسان مُرد روحش كه ﴿تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ﴾؛[16] فرشتگان همه اين حقيقت روح را ميبرند. اين بدن كه در خاك هست اين بدن كم كم فرسوده ميشود و تبديل به خاك ميشود اين از بين كه نميرود، به عناصر ديگر تبديل ميشود. ما الآن بدنمان آب و هوا و خاك و آتش و عناصر ديگر است هر كدام سوي خودش ميرود. هيچ چيزي از بين نميرود همه در طبيعت موجود است. اعمال ما هم همينطور است, عملِ ما الآن مثلاً اگر كسي به عدوان و به زور سيلي به صورت كسي بزند بعد از پنجاه سال, صد سال, هزار سال, ده هزار سال مگر از بين ميرود؟ اگر انسان ده هزار سال مثلاً عمر كند اين در وجودش هست كه من به اين آقا مثلاً ده هزار سال قبل سيلي زدم اينكه از بين نميرود. بله جسم اين عمل نيست؛ اما روح و حقيقت و ملكوت اين عمل باقي است. اين عمل در روز قيامت زنده ميشود و انسان بايد همان سيلي را بخورد. اينطور نيست كه حالا اگر در دنيا يك كسي زور داشت و قدرت داشت و دستور ميداد, اگر در دنيا دستور داد و كاري انجام شد و به او نگفتند يا گاهي وقتها در همين دنيا خودش يا بچههايش, آن دنيا هم كه جايش محفوظ است، چون اين عمل يك ملكوتي دارد و ملكوت نميميرد، چون ملكوت نميميرد آدم بايد هميشه اين سيلي را بخورد، وضع فرق ميكند مثل دنيا نيست. در دنيا يكي به يكي! در آنجا چون ملكوت زنده است مگر اينكه انسان استغفار كند و پاك شود، چون آن ملكوت زنده است تا آن ملكوت زنده است بايد اگر خير است خيرش را ببيند, اگر ـ معاذالله ـ شرّ است شرّش را ببيند و اين قاعده دنيا است؛ لذا «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَي لَمْ يَرْضَهَا ثَوَاباً لِأَوْلِيَائِهِ وَ لاَ عِقَاباً لِأَعْدَائِهِ».
فرمود: ﴿كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ في إِمامٍ مُبينٍ﴾؛[17] ما همه اشيا را, همه چيزها را, ﴿كُلَّ شَيْءٍ﴾؛ يعني هيچ چيز نيست. ما واژهاي فراگيرتر و عامتر از واژه «شيء» نداريم، «شيء»؛ يعني چيز! هر چيزي كه در عالم وجود داشته باشد شيء بر آن اطلاق ميشود، ﴿كُلَّ شَيْءٍ﴾؛ هر چيزي كه در عالم هست ﴿أَحْصَيْناهُ في إِمامٍ مُبينٍ﴾ ما در امام مبين اين را قرار داديم شماره كرديم اينها همهاش شماره شده است، احصا كرديم يعني شمرديم, همه اينها محفوظ است منظّم, طبقهبندي شده, دستهبندي شده همه محفوظ است. اين دو خليفه ابوبكر و عمر هم نشسته بودند سؤال كردند اين ﴿إِمامٍ مُبينٍ﴾ چيست كه خدا فرمود: ﴿كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ في إِمامٍ مُبينٍ﴾، اين ﴿ إِمامٍ مُبينٍ﴾ چيست؟ آيا تورات است؟ حضرت فرمود نه, آيا انجيل است؟ فرمود نه, آيا قرآن است؟ حضرت فرمود نه, در همين حال علي بن ابيطالب(عليه السلام) وارد شد فرمود اين شخص, امام مبين است[18] و ما همه حقيقت را در وجود اين امام قرار داديم ﴿كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ في إِمامٍ مُبينٍ﴾ ابنعباس نقل ميكند كه علي بن ابيطالب(عليه السلام) فرمود: «أنا والله الامام المبين»؛[19] قسم به خدا همان امام مبيني كه در قرآن آمده من همان امام هستم و همه حقايق را ميدانم, بد و خوب را ميدانم, زشت و زيبا را ميدانم, حق و باطل را ميدانم و اين امام است از اين امام فاصله نگيريم, از اين امام احياناً دوري نكنيم. ما بديم, هر كسي از ما به هر حال در او بدي و ضعف و فتور و سستي وجود دارد؛ اما آنها انسانهاي پاكي بودند ما اصلاً به گَرد وجود آنها نميتوانيم برسيم اينها در جايگاهي هستند كه خداي عالم آنها را حجّت براي عبادش قرار داد: «حُجَجاً عَلَی عِبَادِه»[20] اينها آدمهاي استثنايي هستند، اينها به اراده خدا به اينجا رسيدند انسان عادي هم به اينجا نميرسد. وقتي عثمان بن حنيف را حضرت مورد مؤاخذه قرار ميدهد ميگويد تو والي من هستي, تو استاندار من هستي, تو چرا به اين گونه جلسات ميروي؟ تو به امامت اقتدا كن, تو به آن كسي كه تو را به آن امر مأمور كرده است اقتدا كن! مگر حكومت اين است؟! مگر حاكميّت اينطوري است؟! آن عدالتي كه علي بن ابيطالب ميگويد در آسمانهاست ما در زمين دنبالش نگرديم. ماها كه خودمان را در اين كِسوت ميبينيم, ميبينيم كه چه اسمي از عدالت است و ظلم و شرارتي در اين وجود دارد، بايد مواظب باشيم. علي بن ابيطالب(عليه السلام) كه مَهد عدالت است به عثمان بن حنيف مينويسد كه درست است تو نميتواني مثل علي باشي من هم قبول دارم؛ اما «وَ لَكِنْ أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ»؛[21] تلاش و كوشش بكن و در مسير عدالت گام بردار, در مسير پاكي و طهارت گام بردار, سعي كن جامعه را, كشور را, نظام را بر اساس عدل و انصاف و وحدت و مِهر و امثال آن اداره كني, وضعيت را به آنچه علي بن ابيطالب به تو ميسپرد اداره كني. وضعيت اين است فرمود: ﴿كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ في إِمامٍ مُبينٍ﴾؛ هر چه را كه ما شماره كردهايم در وجود امام مبين، علي بن ابيطالب هست.
«بأبي أنت و اُمّي يا اميرالمؤمنين» روز بيستم ماه مبارك رمضان هست. يك جمله هم عرض ارادت كنيم به ساحت مولايمان امام مظلوممان, امام شهيدمان, امامي كه در كعبه متولد شد و در مسجد به شهادت رسيد به ضربتي كه با هزار درهم آن شمشير فراهم شد و با هزار درهم مسموم شد, تمام كينه, تمام بغض, تمام دشمني و عداوت در همين شمشير بود. چطور خداي عالم ضربت علي بن ابيطالب در روز خندق را اينگونه فرمود كه «لَضَرْبَةُ عَلِيٍّ يَوْمَ الْخَنْدَقِ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَةِ الثَّقَلَيْنِ»،[22] اين ضربتي كه «اشق الأشقياء» زد تمام كينه, تمام غضب و تمام دشمني با دين و قرآن و اهل بيت در اين ضربت بود. ضربتها با ضربتها فرق ميكند، همه كه يكسان نيست. خيليها در مقابل علي بن ابيطالب شمشير كشيدند؛ اما حضرت آنها را عفو كرد ولي اين شمشير كِين است, عداوت و دشمني است, اين شمشير جهالت است, اين شمشير ضلالت است حالا اگر به ظاهر هزار درهم سمّ و هزار درهم آن شمشير؛ اما آن ملكوتي كه اين شمشير دارد, آن باطني كه اين شمشير دارد باطن قهر است و دشمني است و عداوت است، خيلي شمشير خطرناكي بود آن كسي كه اين شمشير كِين را بلند كرده است براي ابد اهل عذاب و دوزخ و جهنم است، اين ديگر نجات پيدا نميكند، چون تمام كين را و تمام قهر نسبت به خدا و دين را در اين ضربتش قرار داد و علي بن ابيطالب(عليه السلام) در محراب عبادت فرمود قسم به خدا «فُزْتُ وَ رَبِ الْكَعْبَة»[23] و بعد اين آيه را تلاوت كرد در حالي كه خون سرش تمام صورتش را خضاب كرده بود و محراب عبادت علي بن ابيطالب به خون سرش رنگين شده بود اين آيه را تلاوت كرد كه ﴿مِنْها خَلَقْناكُمْ وَ فيها نُعيدُكُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُكُمْ تارَةً أُخْري﴾[24] وقتي دو طرف دستان علي بن ابيطالب را گرفتند كه به سَمت منزل ببرند اين ضربت آنقدر شديد بود كه ديگر حضرت نتوانست روي پا بايستد؛ اما وقتي به درگاه منزل رسيد فرمود مرا رها كنيد من با پاي خودم به سَمت منزل بروم، دوست ندارم در حالي وارد منزل بشوم كه بچهها من را اينگونه ببينند. خون سرش تمام چهره آن حضرت را تا محاسن خضاب كرده بود، آن قدرت و صلابت و عظمت و شكوه علي بن ابيطالب(عليه السلام) آنها كه ملكوتي است سر جاي خود است؛ اما آن بدن, بدني است كه ديگر در برابر اين ضربت تاب نياورد و خود را در مقابل پروردگار عالم و مرگ تسليم كرد.
«ألا لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا أيّ منقلب ينقلبون».
«نسئلك اللهم و ندعوك باسمك العظيم الأعظم الأعزّ الأجلّ الأكرم يا الله ...، يا رحمان و يا رحيم»!
ايام هم متعلّق است به امام راحل، آن امام بزرگواري كه اين انقلاب شكوهمند و اين نظام عزيز را او به جامعه ما به ارمغان داد او براي رضاي الهي, براي احياي احكام الهي و اِماته سنّتهاي باطل قيام كرد و جامعه اسلامي قدردان اين تلاش و مجاهدت هست. ـ انشاءالله ـ خدا روح امام را با سالار شهيدان و با علي بن ابي طالب(عليه السلام) محشور بفرمايد!
خدايا گناهان ما را ببخش و بيامرز!
توفيق عبادت و اطاعت و بندگي از ما سلب مفرما!
در دنيا و آخرت ما را با وِلاي قرآن و عترت محشور بفرما!
مرضاي مسلمين لباس عافيت بپوشان!
مشكلات را از جوامع اسلامي و جامعه اسلامي ما خصوصاً از جوانان ما مشكلات ازدواجشان, اشتغالشان, مسكنشان را مرتفع بفرما!
خدايا كشور ما, مملكت ما, نظام اسلامي, مراجع عظام تقليد, مقام معظّم رهبري, حوزهها و دانشگاهها, همه را در پناه امام زمان هدايت و حمايت بفرما!
ما را در دنيا موفق به زيارت قبور اهل بيت و در آخرت موفق به شفاعت آنها بفرما!
ارواح مؤمنين و مؤمنات, ارواح طيّبه شهدا, گذشتگان از اين جمع, از اين محل, از اين طايفه, از سروران حاضر در مجلس, اين ايام متعلّق است به آقا علي بن ابي طالب(عليه السلام) ارواح طيّبه شهدا و روح عالي امام امت همه را مهمان كرامت مولايمان علي بن ابيطالب(عليه السلام) قرار بده!
قلب مقدس و عزيز و والاي مولايمان حضرت بقيّةالله را از همه ما راضي و خرسند بفرما!
«بالنبيّ و آله و عجّل اللهمّ تعالي في فرج مولانا صاحب الزمان»
[1] . زاد المعاد _ مفتاح الجنان، ص145.
[2]. نهج البلاغة(للصبحي صالح)، حکمت415.
[3]. سوره انبياء, آيه27.
[4]. نهج البلاغة(للصبحي صالح)، حکمت274.
[5]. سوره روم, آيه10.
[6]. الكافي (ط _ الإسلامية)، ج1، ص191.
[7]. سوره اسراء, آيه9.
[8]. سوره احزاب, آيه33.
[9]. سوره بقره, آيه18.
[10]. سوره بقره, آيه7.
[11]. سوره اعراف, آيه179.
[12]. نزهة الناظر و تنبيه الخاطر، ص86.
[13]. تقريب المعارف، ص183.
[14]. سوره حج, آيه 62.
[15]. سوره يس, آيه12.
[16]. سوره نحل, آيه32.
[17]. سوره يس, آيه 12.
[18]. الأمالي(للصدوق)، النص، ص170.
[19]. تفسير القمي، ج2، ص212.
[20]. وقعة صفين، النص، ص318.
[21]. نهج البلاغة(للصبحي صالح)، نامه45.
[22]. إقبال الأعمال(ط _ القديمة)، ج1، ص467.
[23]. بحار الأنوار (ط ـ بيروت)، ج41، ص2.
[24]. سوره طه, آيه55.