أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ بَارِئِ الْخَلائِقِ أَجمَعِين باعِثِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِين رافِعِ السَّماوَاتِ وَ خَافِضِ الأَرَضِين ثُمَّ الصَّلَاةُ وَ السَّلامُ عَلَي جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِين سِيَّمَا خَاتَمِهِم وَ أَفَضَلِهِم حَبِيبِ إِلهِ الْعَالَمِين أَبَا الْقَاسِم الْمُصْطَفَي مُحَمَّد صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم وَ عَلَي الْأَصْفِيَاءِ مِنْ عِتْرَتِهِ لَا سِيَّمَا خَاتَمُ الْأَوْصِيَاء حُجَّة ابْنِ الْحَسَنِ الْعَسْكَرِي رُوحِي وَ أَرْوَاحُ الْعالَمِين لَهُ الفِداء بِهِمْ نَتَوَلَّي وَ مِنْ أَعْدَائِهِم نَتَبَرَّأُ إِلَي اللَّه».
همانطوري که ملاحظه ميفرماييد روز بيست و هشتم ماه عزيز و گرانقدر رمضان است. همچنان انفاس قدسي فرشتگان و ملائک در اين ماه عزيز و در اين لحظات و آنات براي مؤمنان فرصت استغفار و طلب رحمت و هدايت است. اين خداي عالم است که منشأ هر خير و برکتي است و حض و برکت و بهره را اين خداي عالم ميتواند براي انسان فراهم آورد. يک بهره عمومي است که خداي عالم از طريق فرايض و واجباتش فراهم ميسازد. آنچه که به عنوان تکاليف و وظايف عباد معرفي شده است، اينها زمينه رشد و سعادت است. اگر بحث اطاعت و تبعيت از دستورات و فرامين الهي است، اگر بحث نماز است و روزه است و مانند آن يا بحث صداقت و راستي و امانت و درستي و نظاير آنهاست، همه و همه در جهت بهرهمندي انسان است. انسان بايد به کمال برسد و کمال انسان در تبعيت از اراده و خواست الهي است و اين برنامههايي که خداي عالم براي انسان مقرر فرموده است، برنامه سعادت است، نسخه هدايت است و إلا براي حق سبحانه و تعالي که اينها خيري نميآورد، چون او ﴿إِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ﴾.[1] همانطوري که اگر يک هسته خرما بخواهد نخل باسق شود، يک حبه گندم بخواهد سنبلههاي متعدد پيدا کند، يک دانه بخواهد به يک درخت تنومند و بارور تبديل شود، بايد مسيري را طي کند که در طي اين مسير بالندگي و به ثمر نشستن نصيب و بهره اوست، ما هم به عنوان انسان، به عنوان عبد پروردگار عالم، در مسير عبوديت و بندگي بايد برنامهاي را سپري کنيم، برنامهاي را اجرا کنيم و اجراي اين برنامه همين نسخهاي است که انبياي الهي به عنوان دين در اختيار ما قرار دادند.
اين برنامه سطوح مختلفي دارد. براي همگان يک سطحي است به نام واجبات، فرائض که در اين سطح همه بايد حضور پيدا کنند، فرقي بين پيغمبر و وليّ و وصي و انسان عادي نيست؛ همه بايد نماز بخوانند، همه بايد روزه بگيرند، همه بايد واجبات را که از آن به فرايض ياد ميشود را انجام بدهند. اينها به تعبيري آن مرحله ابتدايي و الزامي مسير هدايت انساني است. مازاد بر آن را انسان بايد به تلاش و کوشش خود اگر بخواهد باروري و بهرهمندي بيشتر از اين نظام هستي ببرد، کاملتر شود، درجات کمال را بيشتر واجد شود، ساحت تقرب به اله را و ميدان نزديک شدن به جنبههاي الهي را از اخلاق الهي، ادب الهي، علم الهي، نورانيت، هدايت و مانند آن بخواهد استفاده کند، ميشود نوافل.
از بهترين عناوين و شريفترين القابي که براي انسان امکان دارد، «مُکرَم» است؛ «مکرَم»؛ يعني آن کسي که مورد کرامت الهي واقع شده است و کرامت هم آن بخش برتر و کاملتر يک شيء است. هيچ واژهاي بالاتر از واژه «کرامت» نيست. «کرامت»؛ يعني آن جلوه برتر و آن نمونه کاملتر، حتي به اين سنگها هم ميگويند «أحجار کريمه». سنگها مختلف هستند، متفاوت هستند، از سنگ ذغالسنگ گرفته تا سنگهاي مختلفي که در معادن وجود دارد؛ اما به نقره به عنوان سنگ کريم ياد ميشود، «أحجار کريمه» يا برخي اشجار هستند، درختها هستند که در بين ساير درختها از ويژگيهاي ممتازتري برخوردارند به عنوان «أشجار کريمه». «طوبيٰ» شجر کريمهاي است که در قرآن احياناً از او و مثلاً مانند زيتون به عنوان شجره مبارکه ياد ميشود.
به هر حال در اين روز ما از خداي عالم استدعا ميکنيم که بهره ما را از نوافل مضاعف بگرداند که خواستهها و آرزوهاي ما در اين روز به عنايت الهي به کرامت ما منتهي شود به برکت صلوات بر محمد و آل محمد!
همانطوري که اشاره فرمودند روز بيست و هشتم ماه مبارک رمضان است و فردا طبق برنامهاي که پيشبيني شده است روز آخر ماه مبارک رمضان است، ما ـ إِنشَاءَاللَّه ـ فردا را اختصاص ميدهيم به بحث وداع و توديع از اين ماه عزيز و گرانقدر و امروز هم بحث برزخ را تا آن مقداري که در اين مجلس و اين محفل ممکن است به پايان ميبريم.
قبل از ورود به اين، يک بياني را از قرآن کريم و تفسيري را از آقا امام باقر(عَلَيْهِ السَّلام) عرض کنيم و رحمت و مغفرت الهي را در اين ايام، خصوصاً در اين روزهاي پاياني از جايگاه الهي بيشتر استدعا کنيم. در سوره مبارکه «آلعمران» اين آيه را تلاوت ميفرماييد: ﴿وَ لَئِن قُتِلْتُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللّهِ وَ رَحْمَةٌ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ﴾؛[2] ترجمه ابتدايي اين آيه شريفه در قرآن اين است که اگر کسي در راه خدا شربت شهادت بنوشد يا از دنيا رخت بربندد و بميرد، او آنچه را که خداي عالم از مغفرت و رحمت براي او فراهم ميآورد، اين از همه آنچه را که ديگران جمع کردهاند برتر و بالاتر است.
دو نکته در اين آيه است، البته نکات فراواني است؛ ولي به جهت اهميت اين دو نکته عرض ميکنيم که بهرهمندي از اين مغفرت و رحمت ماه مبارک رمضان را بيشتر توجه بکنيم! ظاهر آيه اين است که اگر در راه خدا انساني به شهادت برسد: ﴿وَ لَئِن قُتِلْتُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ﴾، ﴿أَوْ مُتُّمْ﴾؛ يا نه، شهادت به معناي اينکه در ميدان رزم باشد نه، همينطور به مرگ طبيعي رخت بربندد؛ البته اين مرگ او در راه خدا باشد، مغفرت و رحمتي که شامل حال او ميشود از هر آنچه که جمع ميکنند، بالاتر است.
نکته اول اين است که اين ﴿فِي سَبِيلِ اللّه﴾ يعني چه؟ آن هم انسان در راه خدا به شهادت برسد، اين يعني چه؟ امام(عَلَيْهِ السَّلام) از يکي از اصحاب و ياران سؤال ميکند که آيا ميدانيد که منظور از اين ﴿فِي سَبِيلِ اللّه﴾ چيست؟ ﴿وَ لَئِن قُتِلْتُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَوْ مُتُّمْ﴾؛ اگر در راه خدا شربت شهادت بنوشيد، اين راه خدا چيست؟ عرض کرد: «يابن رسول الله»! بهتر است که از شما بشنويم که شما ﴿سَبِيلِ اللّه﴾ را چه معنا ميکنيد؟ حضرت فرمود: اين آيه در شأن ولايت علي بن ابيطالب(عَلَيْهِ السَّلام) و اولاد معصومين اوست.[3] تمام سبيل خدا و راه خدا در وجود علي بن ابيطالب هست. حرکت او، بيان او، قول او، رفتار او و همه شئونات علي بن ابيطالب «في سبيل اللّه» است. اگر کسي در راه ولايت علي بن ابيطالب باشد و به شهادت برسد يا به صورت طبيعي از دنيا برود، او مشمول مغفرت و رحمت خدا واقع ميشود.
پس نکته اول اين است که ﴿سَبِيلِ اللّه﴾ که در آيه آمده است که ﴿وَ لَئِن قُتِلْتُمْ فِي سَبِيلِ اللّه﴾، يک امر باز و روشني نيست. بله، نمونههاي فراواني دارد؛ اما آن معنايي که يا آن مصداقي که به صورت بارز و روشن همه جنبههاي الهي در درون خودش دارد، وجود نازنين علي بن ابيطالب(عَلَيْهِ السَّلام) و اولاد معصومين ايشان سَلامُ اللَّه عَلَيْهِمْ أَجْمَعِين وَ صَلَوَات اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِين) است.
پس ما سعي و اصرار و تأکيدمان بر اين باشد که علي بن ابيطالب(عَلَيْهِ السَّلام) همواره امام ما و هادي ما و مقتداي ما باشد، و خود را در منصب و در مسير و راهي که آن حضرت نصب کرده و اعلام کرده است، قرار بدهيم. اين مطلب اول است.
اما نکته ديگري که در اين آيه و کريمه وجود دارد، اين است که ﴿لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللّهِ وَ رَحْمَةٌ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ﴾، اين آمرزش و اين رحمت چقدر عزيز است! چقدر والا و گرانقدر است! ميفرمايد: اگر کسي مغفرت و رحمت الهي نصيب او شود، از همه آنچه را که جمع کرده است، از علم و مال و مقام و اعتبار و مانند آن، از همه آنها برتر و بالاتر است: ﴿لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللّهِ وَ رَحْمَةٌ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ﴾. ما تلاش ميکنيم، ما کوشش ميکنيم و همواره اين تلاش و کوشش هم بايد باشد. معناي آن اين نيست که انسان از تلاش و کوشش دست بردارد. نه، تا لحظه آخر تلاش کوشش و رنج بردن و سعي کردن، زيرا ﴿لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعي ٭ وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَي﴾،[4] چه منطقي دين ارائه ميفرمايد! چه منطق زيبايي از کار، تلاش، کوشش؛ «سعي»؛ يعني حرکت با تلاش و کوشش، يک زندگي که با تلاش و کوشش همراه باشد، مورد عنايت الهي است. انسان فقط و فقط محصول خود را ميبيند و مشاهده ميکند: ﴿لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعي ٭ وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَي﴾؛ هيچ چيزي براي انسان جز تلاش و کوشش او نيست. اگر کسي مثلاً ـ خداي ناکرده ـ مريض است، بيمار است و نميتواند يا سنّش بالا رفته، حتي سواد خواندن و نوشتن هم ندارد، نگاهش به قرآن، بوسيدن قرآن، با وضو قرآن را لمس کردن و مس کردن، اينها براي انسان خير ميآورد. نگاه به قرآن، بوسيدن قرآن و توجه به آنچه که از قرآن گفته ميشود که بشنوند، همه و همه براي انسان خير ميآورد. نبايد لحظهاي از خير و رحمت الهي فاصله بگيريم و اين تلاش و منطق کوشش و سعي يک منطق الهي و قرآني است.
اما سعي انسان و تلاش انسان بايد جهتدار باشد؛ اگر جهت آن دنيايي بود، اين سعي خسران ميآورد. خداي عالم در قرآن ميفرمايد که اينها فکر ميکنند که دارند تلاش ميکنند و اين تلاششان منتج به نتيجهاي ميشود: ﴿وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً﴾؛[5] عدهاي ميپندارند و زندگي خيالانگيزي دارند و فکر ميکنند که با اين کار توانستهاند براي خود خيري را جمع کنند، نه! عدهاي که مال و مقام را دوست دارند و جمع اين مال را ﴿وَ تُحِبُّونَ الْمَالَ حُبّاً جَمّاً﴾،[6] اين زندگي براي آنها خيري را به همراه نخواهد آورد. اگر امام نباشد و تبيين و تفسير امام نباشد، هيچ انساني به اين راحتي ميتواند فکر کند، حتي اصحاب و ياراني که مدتها در صحبت و مصاحبت با امام بودند، اين تفسير را داشته باشند! حضرت سؤال ميکند از اين صحابي که خداي عالم که فرمود: ﴿وَ لَئِن قُتِلْتُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَوْ مُتُّمْ﴾، منظور از ﴿فِي سَبِيلِ اللّه﴾ چيست؟ عرض ميکند «يابن رسول الله» من عالم نيستم، شما بفرماييد. ميفرمايد: ﴿فِي سَبِيلِ اللّهِ﴾ يعني ولايت علي بن ابيطالب و اولاد معصومين او. اگر کسي در مسير ولايت باشد، مغفرت و رحمت الهي شامل حال او خواهد شد و اگر کسي اين رحمت و مغفرت شامل حال او شود، قطعاً خير او از همه آنچه را که جمع کرده است، برتر و بالاتر است.
از خداي عالم ميخواهيم که در اين پايان ماه مبارک رمضان ـ إِنشَاءَاللَّه ـ ولايت علي بن ابيطالب در دل و جان ما بيش از پيش مستقر شود و در مسير ولايت علي بن ابيطالب تا آخرين لحظه حيات باقي بمانيم و ـ إِنشَاءَاللَّه ـ از خير و رحمت الهي هم بهرهمند بشويم، به برکت صلوات بر محمد و آل محمد!
در مسير هستي و وجود و دار زندگي، مقاطع و مراحلي وجود دارد. عرض شد که اگر ما نقطه آغاز انساني را از آن نقطهاي که نطفه انسان بسته شد، حساب کنيم، چهار دوره حيات و زندگي براي انسان تصوير ميشود: يک دوره، دورهاي است که در رحم مادر است. بعد منتقل ميشود به عنوان ميلاد وارد نشئه طبيعت ميشود: ﴿وَ سَلاَمٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ﴾.[7] از لحظهاي که در دنيا متولد شده است و چشم و ديده به جهان طبيعت و عالم ماده گشوده است تا لحظه موت، اين دوره دوم از حيات است که انسان همچنان سالک است؛ از نطفه بودن، علقه بودن، مضغه بودن شروع ميشود تا هنگام مرگ که دو دوره زندگي تا اينجاست. بعد يک دالان ديگري وجود دارد که اين دالان، دالان انتقال است که مباحث آن گذشت. وارد يک نشئه ديگر و عالم ديگر ميشود به نام عالم برزخ، در اين عالم که زيست بر مبناي جنبههاي ملکوتي است، ميماند تا روز قيامت، ﴿وَ مِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَي يَوْمِ يُبْعَثُونَ﴾.[8] وقتي که قيامت به پا شد، يک روز دالان ورودي است به نشئه ابد، آن يک روز هم روز قيامت است که براي عدهاي پنجاه هزار سال طول خواهد کشيد؛ اما براي عدهاي «کالبرق الخاطف» است و اين دوره چهارم دورهاي است که انسان خلود و جاودانگي را در اين دوره تجربه ميکند، اين ميشود مسير هستي. اگر عنوان بحث اين بود که «انسان در مسير هستي و تأثير و نقش معاد در سرنوشت انسان»، اين قلمرو هستي انساني است. انسان يک موجود ابدي است، از آن گاهي که نطفهاش بسته شده است تا آن گاهي که به ديار ابد ميرود، اين مقاطع، مقاطعي است که انسان همواره سالک آن است. حالا در دوران خلود و جاودانگي و ابديت چگونه زيست ميکند و بهشتيها چگونهاند و جهنميها چگونهاند؟ ـ اگر سال آينده توفيق بود و به شرط حيات، ما بحث اصل روز قيامت و بحث بعد از قيامت را در حقيقت دنبال خواهيم کرد ـ ولي آن مقداري که امسال توفيق داشتيم نکات عمده و اساسي در اين رابطه بيان شده است و در اين روز هم بخش پاياني که مربوط به بحث برزخ است را عرض کنيم تا لبه قيامت.
برزخ همانطوري که مستحضر هستيد يک زيست است، يک زندگي است، يک حيات است، اما بر اساس جنبههاي ملکوتي و باطني نه مادي. انسان با چشم ملکوتي حرکت ميکند، با بدن ملکوتي رفت و آمد ميکند، با گوش ملکوتي ميشنود، ماده نيست، جرميت ماده وجود ندارد؛ اما هيبت ملکي و ملکوتي هست. با فرشتهها ديدار ميکند؛ البته فرشتهها هم داراي مراتب و درجاتي هستند، اينها فرشتههاي مرتبه اولي و ابتدايي هستند، آن فرشتههاي برتر که امور کليه به آنها سپرده ميشود، آنها در عوالم برتر و مراتب ديگرند. اينها در ابتدا با فرشتگاني روبهرو ميشوند که اين فرشتگان ـ إِنشَاءَاللَّه ـ فرشتگان رحمت هستند که وقتي با انسان روبهرو شدند: ﴿يَقُولُونَ سَلاَمٌ عَلَيْكُمُ فادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا كُنتُم تَعْمَلُونَ﴾؛[9] اينها کساني هستند که از انسان استقبال ميکنند و به انسان بشارت ميدهند و کار انسان و عمل انسان را با او ميبينند و اين عمل نشان از روشني و فروغ انسان نيکوکار و صالح و شايسته است و به او بشارت به بهشت ميدهند. همانگونه که در باب انسانهاي نابکار و تبهکار اينگونه آمده است که ﴿النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْهَا غُدُوّاً وَ عَشِيّاً﴾.[10] چقدر بايد خدا را شکر کنيم که ـ الحمدلله ـ اهل صلاح هستيم، اهل عفاف و پاکدامني و طهارت هستيم، اهل ايمان هستيم، اهل تقوا هستيم، اينها سرمايههاي وجودي انسان است. ـ معاذالله ـ اگر کسي اينها را معتقد نباشد چگونه مراحل بعد را طي و سپري خواهد کرد، خدا ميداند!
به هر حال همانگونه که در ارتباط با انسانهاي تبهکار و فاسد خداي عالم ميفرمايد که در عالم برزخ هر بامدادان و شامگاهان آنها را به جهنم عرضه ميکنند تا جاي خود را و موقعيت خود را ببينند و هراسناک باشند، نسبت به اهل بهشت هم همينطور است، به بهشتيها درجات و مقاماتشان را نشان ميدهند که اينها در چه جايگاهي هستند: «الجنة يعرضون عليها غُدوا و عَشيا». اين حيات برزخي در حقيقت يک قالبي است، يک بدني است، مانند بدن دنيايي؛ شبيه آنچه که ما در عالم خواب و رؤيا ميبينيم. انسان با اينکه در عالم خواب چشمش بسته است، گوشش نميشنود و مجاري ادارکي و تحريکي او کار نميکند؛ اما در عالم خواب و رؤيا چشم برزخي او باز است، ميبيند، ميشنود، ارتباط برقرار ميکند، حرف ميزند، از آنها حرف ميشنود، تا يک حدي هم اگر انسان اهل صداقت و طهارتِ جان باشد، ميتواند اين گفتگو و اين صحبتها را ثبت کند. در عصر رسول گرامي اسلام حضرت محمد مصطفيٰ(صَلَّی اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) انسانها به گونهاي تربيت شده بودند که وقتي صبحگاهان به هم ميرسيدند، ميگفتند: «هَل مِنْ مُبَشِّرَات»؛[11] ديشب در عالم رؤيا چه ديديد؟ خواب، يک مدرسه است. خواب، دانشگاه است. خواب، مجموعهاي از اندوختهها و ذخيرهاي علمي و ايماني و تقواست. ما اگر قدر خواب را بدانيم و اينکه انسان در عالم خواب وقتي مجاري ادراکي و تحريکي مادي و طبيعي او به جهت خواب افسرد، مجاري ادراکي و تحريکي او در جنبه ملکوت باز ميشود.
ما يک مُلکي داريم که اين حيات تن ماست و يک ملکوتي داريم. هر چه که مُلکمان را سبکتر کنيم، ملکوت ما سنگينتر است و هر چه مُلکمان را سنگين کنيم و فشار بياوريم، طبعاً در بخش ملکوت ضعيف هستيم. «تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا»؛[12] به ما گفتند که بار دنياييتان را سبک کنيد، وقتي بار دنيايي سبک شود، انسان قدرت پرواز دارد، زيرا نفس دغدغهاي ندارد. اصلاً نفس براي چه با بدن است؟ ميخواهد اين بدن را تدبير کند، ميخواهد اين بدن را حفظ کند. اگر اين بدن شواغلش را، کارهايش را، اشتغالاتش را به گونهاي سامان بدهد که موقع خواب زياد نخورد، زياد فکر اينطرف و آنطرف نکند، نخواهد با او بجنگد، نخواهد با زن و بچهاش نگران باشد، نخواهد با همسايه، نخواهد با دشمن، نخواهد با دوست، مدام اشتغال ايجاد کند و سبک بخوابد، با آيات الهي با وضو، با آداب و آيينهايي که براي خواب براي ما ذکر کردند، انسان اينگونه بخوابد، در مدرسه خواب حقايق بسيار والايي به او نشان داده ميشود. «هَل مِنْ مُبَشِّرَات»؛ آنهايي که در تحت تربيت رسول گرامي اسلام بودند، اصحاب و ياران به اينجا رسيده بودند که وقتي صبح ميآمدند، از حالات مناميهشان و حالات نوميه خودشان ياد ميکردند و چه بهرههايي در اين سفر ملکوتي داشتند را بيان ميکردند. ـ متأسفانه ـ اين مدرسهها الآن براي ما وجود ندارد. اين عالمان رباني، اين مرشدان حقيقي، اين انسانهاي وارسته و باتقوايي که به حق با چشم باز دنيايي ميتوانستند حقايق ملکوتي را ببينند، اينها الآن به خاطر اين شرايطي که ايجاد شده ـ متأسفانه ـ يا نيستند يا بسيار کم و در انزوا هستند، تا جامعه و نظام و حکومت چکار بکند؟! «النّاسُ عَلي دِينِ مُلُوکِهِم».[13] وقتي بزرگترها به يک سلسله اموري اشتغال دارند که ملاحظه ميفرماييد، مردم هم همينطور هستند. وقتي اخبار ما و گزارشات ما و رفت و آمدها در حدي است که مجال به انسان نميدهد که انسان راجع به اينگونه از بحثها فکر کند، طبيعي است که جامعه هم برخوردار از اين مواهب نخواهد بود. ما از اين حقايق و جلوههاي رحماني بيبهرهايم و إلا همين اصحاب و ياران پيامبر بودند، اينها هم همين افراد عادي بودند، اينها که از آسمان نيامده بودند، همين دامدار بودند، کشاورز بودند، مغازهدار بودند، بقّال بودند، عطّار بودند؛ اما تحت تربيت يک انسان کاملي همانند رسولالله تبعيت و اطاعت از نسخه هدايت او را در دستور کار خود داشتند و اين بهرهها را ميبردند، «هَل مِنْ مُبَشِّرَات».
بنابراين انسان وقتي به عالم خواب ميرود، در حقيقت وارد مدرسهاي ميشود، اگر سبک بخوابد، اگر آيين و آداب خوابيدن را رعايت کند، اگر در مقام زندگي و معيشت به گونهاي زندگي کند که خوابش تحت الشعاع نشود. اگر کسي با هزاران دغدغه و اشتغال و فکر و نگراني و ناراحتي و مانند آن باشد، اين نفس ميخواهد اينها را سامان بدهد، اين بدن را ميخواهد تيمار کند، فرصت ندارد که حرکت کند، چون نفس ذاتاً که اين جايي نيست، نفس طاير ملکوتي است، اين مرغ باغ ملکوت مجبور است که در اين قفس باشد. اگر در نشئه طبيعت انسان با آرامش بخواهد زندگي کند، اين نفس ميتواند براي انسان رهآوردهاي بسيار ارزشمندي را در عالم رؤيا يا حتي حالت مناميه داشته باشد.
انسان در عالم برزخ با يک بدن برزخي، با چشم برزخي و گوش برزخي زندگي ميکند، زيست ميکند، غذا ميخورد، آنهايي که «عند الله» مرزوق هستند ـ اين آيه را ديروز تلاوت نموديم ـ ﴿لَيَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقاً حَسَناً﴾،[14] ﴿لَيُدْخِلَنَّهُم مُّدْخَلاً يَرْضَوْنَهُ﴾،[15] خداي عالم آنها را از رزق حسن برخوردار ميکند. راجع به شهداي بزرگوار که خداي عالم بالصراحه ميفرمايد: هرگز مپنداريد که اينها مردهاند؛ بلکه زندگان هستند: ﴿بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون﴾،[16] اينها در يک زماني با رزق دنيايي زندگي ميکردند. اين رزقي که براي حضرت مريم(سَلامُ الله عَلَيْها) ميآوردند، چه رزقي بود؟ هر وقت که حضرت زکريا وارد ميشد، ميديد که حضرت مريم(سَلامُ الله عَلَيْها) در محراب عبادت يک رزق کريمي براي او هست، ديگران نميديدند، اين چشم برزخي زکرياست که ميبيند.[17] اين رزق کريم چيست؟ اين همين حيات برزخي است، رزق برزخي است، همان رزقي است که خداي عالم به شهدا وعده داد که ﴿أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون﴾ از همان روزي، براي انسانهاي شايسته در دنيا هم ميآورند. در اين شواهد و نمونههايي که براي علي بن ابيطالب(عَلَيْهِ السَّلام) يا براي فاطمه زهرا(سَلامُ الله عَلَيْها) وجود دارد، اين نمونهها رزق برزخي است و اينها استفاده ميکنند. اين يک حيات است، نمونهاي است از زندگي، اما نمونهاي که در حقيقت با حيث ملکوتي اتفاق ميافتد.
اميدواريم که خداي عالم همه ما را در مسير هدايت خود قرار بدهد و از کرامت و سيادت و عظمت، همه ما را برخوردار بفرمايد!
«نَسْئَلُك اللَّهُم وَ نَدْعُوك بِاسْمِكَ الْعَظِيمِ الْأَعْظَمِ الْأَعَزِّ الْأَجَلِّ الْأَكْرَم يَا اللَّه ... يَا رَحمن يَا رَحيم»!
بار الها، گناهان ما را ببخش و بيامرز!
توفيق عبادت و اطاعت و بندگي از ما سلب مفرما!
بار پروردگارا، در دنيا و آخرت ما را با ولاي قرآن و عترت، محشور بفرما!
در دنيا ما را موفق به زيارت قبور اهلبيت و در آخرت موفق به شفاعت آنها بگردان!
بار الها مرضاي مسلمين، خصوصاً منظورين شفاي عاجل کرامت بفرما!
عواقب امور همه ما را به خير و سعادت، ختم بفرما!
همه کساني که در مسير اعتلاي دين و نظام اسلامي تلاش ميکنند؛ حوزههاي علميه، دانشگاهها، مراجع عظام تقليد، مقام معظم رهبري، همه را در پناه امام زمان هدايت و حمايت بفرما!
ارواح مؤمنين و مؤمنات، گذشتگان از اين جمع، از اين طايفه، از اين محل، شهداي بزرگواري که تصويرشان اينجا هست، ارواح طيبه شهدا، روح عالي امام امت، همه و همه را با روح علي بن ابيطالب و سالار شهيدان(عَلَيْهِمُ السَّلام) محشور بفرما!
قلب مطهر و عزيز مولايمان و آقايمان حضرت بقية الله الأعظم را از همه ما راضي و خرسند بفرما!
«بِالنّبيّ و آلِهِ وَ عَجِّلِ اللَّهُمَ تَعَالَي فِي فَرَجِ مَوْلَانَا صَاحِبَ الزَّمَان»
[1]. سوره عنکبوت، آيه6.
[2]. سوره آلعمران، آيه157.
[3]. معاني الأخبار، ص167.
[4]. سوره نجم، آيات39 و40.
[5]. سوره کهف، آيه104.
[6]. سوره فجر، آيه20.
[7]. سوره مريم، آيه15.
[8]. سوره مؤمنون، آيه100.
[9]. سوره نحل، آيه32.
[10]. سوره غافر، آيه46.
[11]. الكافي(ط ـ الإسلامية)، ج8، ص90.
[12]. نهج البلاغة(للصبحي صالح)، خطبه167.
[13]. علل الشرائع، ج1، ص14.
[14]. سوره حج, آيه58.
[15]. سوره حج, آيه59.
[16]. سوره آلعمران, آيه169.
[17]. سوره آلعمران, آيه37؛ ﴿كُلَّما دَخَلَ عَلَيْها زَكَرِيَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقا﴾.