اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ بَارِئِ الْخَلائِقِ أَجمَعِين باعِثِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِين رافِعِ السَّماوَاتِ وَ خَافِضِ الأَرَضِين ثُمَّ الصَّلَاةُ وَ السَّلامُ عَلَي جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِين سِيَّمَا خَاتَمِهِم وَ أَفَضَلِهِم حَبِيبِ إِلهِ الْعَالَمِين أَبی الْقَاسِم الْمُصْطَفَي مُحَمَّد(صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) وَ عَلَي الْأَصْفِيَاءِ مِنْ عِتْرَتِهِ لَا سِيَّمَا خَاتَمُ الْأَوْصِيَاء حُجَّة ابْنِ الْحَسَنِ الْعَسْكَرِي(رُوحِي وَ أَرْوَاحُ الْعالَمِين لَهُ الفِداء) بِهِمْ نَتَوَلَّي وَ مِنْ أَعْدَائِهِم نَتَبَرَّءُ إِلَي اللَّه».
شب بيست و نهم ماه عزيز و گرانقدر رمضان است، «أَعُوذُ بِجَلَالِ وَجْهِكَ الْكَرِيمِ أَنْ يَنْقَضِيَ عَنِّي شَهْرُ رَمَضَانَ أَوْ يَطْلُعَ الْفَجْرُ مِنْ لَيْلَتِي هَذِهِ وَ لَكَ قِبَلِي ذَنْبٌ أَوْ تَبِعَةٌ تُعَذِّبُنِي عَلَيْه»؛[1] عرض شد که آخرين سنگري که براي بنده سالک در پيشگاه خدا وجود دارد، سنگر استعاذه و پناه بردن به تنها ملجأ هستي است. خدايا! پناه ميبرم به تو از اينکه ماه مبارک رمضان بر من بگذرد و همچنان بر صحيفه عمل من نقطه تاريکي از گناه و معصيت و نافرماني تو ثبت شده باشد. ماه رمضان آمد تا انسانها را شستشو کند، وجود آنها را از گناه رُفت و رو کند و زمينه خير و کمال و سعادت را براي او فراهم آورد، ﴿لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللّهِ وَ رَحْمَةٌ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ﴾؛[2] آن چيزي که براي انسان از همه چيز بهتر و مبارکتر و خير است، همانا آمرزش و رحمت الهي است: ﴿لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللّهِ وَ رَحْمَةٌ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ﴾. از خداي عالم عاجزانه، ملتمسانه، متضرّعانه، خاشعانه و متواضعانه درخواست ميکنيم که خدا گناهان همه ما را ببخشد و بيامرزد و از رحمت خودش همه ما را بهرهمند فرمايد و نورانيّت ايمان و هدايت قرآني را در دل و جان همه ما مستقر بگرداند به برکت صلوات بر محمّد و آل محمّد.
بعد از آنکه در سوره مبارکه «حمد» که «فاتحة الکتاب»[3] است که «أم الکتاب»[4] است که معادل قرآن است که عصاره قرآن است: ﴿وَ لَقَدْ آتَيْنَاكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثَانِي وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ﴾،[5] اين سوره «حمد» چقدر شريف و عزيز است که خداي عالم مستقلاً در کنار قرآن کريم از آن ياد ميکند! و عرض شد که سوره مبارکه «حمد» به مثابه متن است و هر آنچه در سورههاي ديگر است به مثابه شرح است؛ لذا هيچ آيهاي با آيات سوره مبارکه «حمد» قابل مقايسه نيست، برابري نميکند. تمام هفت آيه سوره مبارکه «حمد» عبارت است از غرر آيات الهي و ساير آيات زير مجموعه اين آيات سوره مبارکه «حمد» است.
ما در پرتو اين شبهاي ارزشمند ماه مبارک رمضان در طي اين سي شب، غير از آن چند شبي که به ليالي قدر مربوط بود، بحث ﴿إِيِّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ﴾[6] را داشتيم و بحث ﴿اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ﴾.[7] در سال گذشته آيات ابتدايي سوره مبارکه «حمد» را با هم مرور ميکرديم و از تفسير شريف تسنيم بهره ميبرديم. امسال توفيق داشتيم که به اين دو آيه بپردازيم: يکي ﴿إِيِّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ﴾ و ديگري هم آيه کريمه ﴿اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ﴾ که امشب بخش پاياني مباحث اين آيه را تقديم کنيم؛ بعد از اسماي حُسناي الهي همان طوري که ملاحظه فرموديد، اصليترين مسئله عبوديت و بندگي بود؛ يعني بعد از اينکه گفتيم: ﴿بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ٭ اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ ٭ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ٭ مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ﴾[8] که همه اينها اسما و اوصاف الهي است و بيان جلوههاي توحيدي است، اوّلين کلمه بعد از توحيد، عبوديت و بندگي انسانهاست: ﴿إِيِّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ﴾. دو راهبرد اساسي بيان شد: يکي مسئله عبوديت و ديگري هم بحث استعانت از جايگاه پروردگار عالم. در بخش بعد از عبوديت و استعانت يک مسئله اساسي و امهات مسائل ديني است به عنوان هدايت. درباره ﴿اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ﴾ عرض کرديم بايد به گونهاي معنا و تفسير بشود که همه مباحثي که حول هدايت است و اقسام و انحاي هدايت را در بر ميگيرد، ذيل اين آيه تفسير بشود و تبيين بشود. عالم براساس هدايت سامان ميپذيرد هيچ موجودي در نظام هستي از هدايت و راهنمايي درون ذاتي بيبهره نيست. خداي عالم به موازات خلقت موجودات، هدايت را هم در درون آنها تعبيه فرموده است: ﴿رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَي كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَي﴾.[9] هيچ موجودي در نظام هستي ضال و گمراه نيست. گمراه نيست، نه هدف براي او مشخص است نه راه براي او نامعلوم؛ هم راه براي او مشخص و روشن است و هم مقصد و مقصود براي او باز شده و روشن است.
هدايت، راهبرد همه موجودات و همه خلائق که خداي عالم هيچ موجودي را از خلقت و آفرينش خودش که همراه با هدايت و راهنمايي دروني است او را محروم نکرده است: ﴿رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَي كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَي﴾.[10] حتي همين انسان هم به همين هدايت تکويني مهتدي است. آيا انسانها ذاتاً و از راه سرشت و طبيعت خود و فطرت خود، خداجو، حقطلب، خداپرست نيستند؟! آيا نداي فطرت همه انسانها اين نيست که به سمت حق و مطلق گرايش دارند؟! ﴿فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها﴾؛[11] فطرت خدايي که خداي عالم آفرينش همه موجودات را براساس فطرت الهي قرار نهاده است و بنيان نهاده است، زيرساخت همه انسانها فطرت الهي است. آن فطرتي که همه انسانها خداي عالم سرشت و خلقت آنها و آفرينش آنها را بر آن بنيان نهاده است. اين امري است که در هدايت تکويني براي انسان هم وجود دارد.
انسان البته از هدايت تشريعي هم برخوردار است و لکن اين طور نيست که حالا اگر خداي عالم براي انسان وحي فرستاد، پيغمبر فرستاد، وليّ و وصي قرار داد، کتابها و صحف آسماني را ايجاد کرد، از درون وجود او به عنوان يک موجود تکويني، نظام دروني او را با هدايت همراه نکرده باشد. انسان مهتدي به دو نوع از هدايت است: هدايت تکويني و هدايت تشريعي.
اينجا که انسان از خداي عالم استعانت ميجويد و ميگويد: ﴿اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ﴾، خدايا مرا به هدايت و به صراط مستقيم راهنمايي کن! اين هم استدعايي است از جانب انسان که از هدايت تکويني استفاده کند و هم از هدايت تشريعي؛ يعني هم جلوههاي وحي و نبوت و رسالت بتواند از بيرون و هم فطرت و نداي ابتدايي و ذاتي انسانها از درون به کمک انسان بيايد.
در خصوص معناي هدايت، ما دو معنا داريم که در مقابل هدايت است، لطفاً اين دو معنا را ملاحظه بفرماييد. هم در قرآن با واژه ضلالت ما روبهرو هستيم و هم با واژه غوايت که هر دوي اينها به معناي گمراهي و ضلالت است. هم اين واژه ضلالت معنا دارد و هم واژه غوايت معنا دارد. ضلالت يعني اينکه انسان راه را گم کرده باشد و غوايت يعني اينکه انسان هدف را گم کرده باشد. اين هدايتي که ما از خداي عالم مسئلت ميکنيم هم انسان را به آن مقصد و مقصودش راهنمايي ميکند و هم انسان را از انحراف در مسير نجات ميدهد، چون برخيها به دنبال خدا هستند، اما راه رسيدن به خدا را گم کردند. بعضيها اصلاً ـ معاذالله ـ خدا را به عنوان مقصد و مقصود نميشناسند. شما امروز که با مسيحيان، يهوديان، ساير اديان ابراهيمي و يا حتي غير اديان ابراهيمي که گفتگو ميکنيد، ميگويند که همه ما دنبال يک مقصد هستيم، همه ما دنبال خدا هستيم؛ بله، همه دنبال خدا میباشيم؛ اما اوّلاً آن خدايي که از او به عنوان خدا ياد ميکنيم، او چگونه موجودي است؟ چه اوصافي دارد؟ چه ويژگيهايي دارد؟ و ثانياً آيا آن خدايي که ما به دنبال او هستيم، فرضاً هم آن خدا به لحاظ معنايي مشترک باشد، راه رسيده به اين خدا چگونه است؟ آيا از راه تثليث ميگذرد؟ آن گونه که مسيحيان ميگويند يا از راههاي ديگري که ساير اديان پيشنهاد ميکنند و براساس آن دارند حرکت ميکنند؟ هم راه را بايد شناخت و از ضلالت بيرون آمد، هم هدف را بايد شناخت و از غوايت بيرون آمد.
شما وقتي در اين نشستهاي بين ادياني با اين صاحبان اديان صحبت ميکنيد، از آنها ميشنويم که بله، همه بايد به سمت خدا گرايش پيدا بکنيم، همه خدا را معتقد هستيم، همه آفريدگار و خالق هستي را معتقديم، درست! اما اين خدا چه ويژگيهايي دارد؟ اوصاف و اسماي اين خداي عالم چگونه است؟ و بعد از شناخت نسبت به اين خدا، راه رسيدن به اين مسئله چيست؟ از کدام مسير بايد به اين خدا رسيد؟ امروز حتي ـ معاذالله ـ بتپرستها مشرکين و ديگران هم ميگويند ما به دنبال خدا هستيم! خدا کيست؟ خالق آسمان و زمين. اين خالق آسمان و زمين، ربّ هم هست؟ پروردگار هم هست؟ آيا تربيت همه موجودات عالم به دست او هست؟ آيا هدايت همه موجودات به دست او هست؟ آيا صحيفه هدايت و نسخه راهنمايي موجودات و انسانها از ناحيه او به بشر رسيده است يا انسان هر نحوه که خواست به هر سمتي که ايستاد هر رفتار و هر عملي که انجام داد، فقط چون اسمش خداست ميشود خدايي؟ ميشود الهي؟ و ميشود هدايت؟ به شدت بايد از اين مسئله پرهيز کرد که انسان ـ معاذالله ـ ربوبيت را، پرورش و پروردگاري را به دست غير خدا بخواهد بدهد. اين مطلب بسيار مهم است که مسير هدايت و راهي که انسان را به مقصد ميرساند کدام است؟
در سوره مبارکه «حمد» که از أمهات مسائل ديني و الهي سخن گفته ميشود و همه آيات و اين هفت آيه هر کدام يک فصلي است و اصلي است از معارف ما؛ وقتي بحث از هدايت مطرح است به همه اين امور بايستي توجه بشود. لذا يک وقت انسان هدايتيافته است؛ يعني مقصد و مقصود را يافته؛ اما ممکن است راه را گم کرده باشد، يک ضلالت و انحرافي در راه و مسير دارد. فکر ميکند هر چه را که عمل کرده او را به خدا ميرساند. مشرکين اين گونه فکر ميکردند. از مشرکين وقتي سؤال ميکردي خداي تو کيست؟ ميگفتند خالق آسمان و زمين. چگونه ميخواهي به اين خالق آسمان و زمين برسيد؟ ميگفتند از راه بتها و عبادت کردن بت: ﴿هؤُلاَءِ شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللَّهِ﴾.[12] امروز هم در بتپرستي نوين همين است. اين نيست که احياناً انسانها از داشتن يک مقصد و مقصودي که احياناً اينها در باور برخي از افراد قرار بگيرد اين بتواند تعيين کننده باشد.
بنابراين نکتهاي که در ﴿اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ﴾ وجود دارد. اينکه ميگويند در نماز حضور قلب لازم است، اگر کسي اين گونه معرفتها را با خود در نماز داشته باشد، اين معرفتها کمک ميکند انسان را که حضور قلب پيدا بکند. ما وقتي ميگوييم: ﴿اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ﴾؛ يعني از خداي عالم هم هدايت راه را ميخواهيم که مسير و آن مسلکي که ما را به آن هدف ميرساند مشخص باشد و هم آن هدفي که انسان براي خود در نظر ميگيرد. والد بزرگوار ميفرمايند ما همهمان يک مقصد داريم؛ ولي مقصودها فرق ميکند. همهمان به سمت خدا ميرويم، هدف و مقصد خداست؛ اما انسانهاي سالک «إلي الله»، آنهايي که با جنبههاي قوي معرفتي حرکت ميکنند، مقصودشان جلوههاي برتر از رحمت خداست. با اسماي حسناي الهي روبهرو هستند. «اسماء الله» توقيفياند؛ يعني صاحب مراتبياند، درجاتياند، همه اين اسما که در يک درجه نيستند، اين 1001 اسمي که در دعاي شريف جوشن کبير هست، همه که در يک سطح نيستند؛ بعضي از اسما پايينترند، بعضي متوسطاند، بعضي اسما عالياند و بعضي اسماء هم متأثرهاند. تا کجا مقصود باشد؟ اوّل مقصد را به انسان نشان ميدهند، همه به سمت خدا ميرويم: ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون﴾،[13] ﴿إِلَيْهِ تُقْلَبُونَ﴾[14] ﴿إِنَّا إِلَي رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ﴾،[15] ﴿إِلَيْهِ أُنِيبُ﴾،[16] ﴿وَ أَنَّ إِلي رَبِّكَ الْمُنْتَهي﴾؛[17] اينها همه مقصد را مشخص ميکند، اما مقصود کجاست؟ آن جايي که فرودگاه قلب انساني است در کدام اسم از اسماي الهي است؟ اين جايي که ميگوييم: ﴿اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ﴾، کدام مرتبه از هدايت را از پروردگار عالم ميخواهيم؟ کدام مقصد را و کدام مقصود را ما جستجو ميکنيم؟ اينها همه در همين ذيل ﴿اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ﴾ بايد معنا بشود.
پس هم هدايت را به لحاظ راه و مسلک بايد دنبال بکنيم. ميگوييم آقا! همه داريم به سمت خدا ميرويم حالا شما چرا اين قدر فلان! نه، تمام احکام و شريعت مقدسه براي آن است که اين مسير درست طي بشود. آقا! وضو بايد اين طوري گرفته بشود نماز بايد با توجه به قبله باشد، نماز صبح بايد جهر باشد، نماز ظهر و عصر بايد اخفات باشد، همه اين احکامي که هست و ملاحظه ميشود و فقها و دانشمندان ما در فقه و احکام دارند تلاش ميکنند، براي اينکه اين راه را مشخص کنند. اصلاً اين علوم يعني چه؟ علم کلام، علم فلسفه، علم عرفان، علم فقه، اينها براي چيست؟ همه براي اين است که اين نظامِ هدايتي ما آراسته باشد، شايسته باشد. بله ما خدا را قبول داريم؛ اما اين خدا چگونه است؟ اسما و اوصاف و افعال او چيست و چگونه است؟ ميگويند علم کلام مشخص ميکند. علم کلام چه علمي است؟ علم کلام علمي است که موضوع آن عبارت است از خدا و اوصاف و اسما و افعال الهي. همه ما ميگوييم خدا؛ اما اين خدا به لحاظ وصف، به لحاظ اسم و به لحاظ حضورش در عرصه اجتماع، سياست فرهنگ، عالم، کيهان چگونه است؟ آيا اين موجودات نظام هستي رها شدهاند؟ گاهي اوقات خداي عالم در ريزترين خودش را حاضر ميکند، ميگويد همين بادي که شما ميبينيد، ما همين باد را براي شما فرستاديم: ﴿وَ أَرْسَلْنَا الرِّياحَ لَواقِحَ﴾؛[18] اين باد که عمل لقاح را در طبيعت دارد انجام ميدهد، ما فرستاديم. ما همين آب را براي شما نازل کرديم، ما همين گياهان را براي شما رويانديم. بعضي ميگويند که ـ معاذالله ـ خدا در آن عالم و در نشئات برتر هست، نه در تمام مراحل! هيچ موجودي نيست، مگر اينکه فيض خدا او را دارد هدايت ميکند. «داخلٌ في الأشياء لا بالممازجة»[19] تمام فيض حق در تمامي ذرّات عالم وجود دارد؛ فيض حق، يعني هدايت. اين زنبور عسل که اين همه پيچيدگي دارد و دانشگاهي با اين همه تشکيلات دقتها و دقايق حيات زنبور عسل دارند تلاش ميکنند، خداي عالم ميفرمايد که ما وحي فرستاديم: ﴿وَ أَوْحَي رَبُّكَ إِلَي النَّحْلِ﴾؛[20] اين فقط نحل که نيست، نمل هم همين طور است. آسمان و زمين هم همين طور است. هيچ ذرّهاي نيست مگر اينکه با وحي الهي دارد تأمين ميشود. خدا دو نحوه وحي دارد يک وحي تشريعي دارد، يک وحي تکويني. عالم را با وحي تکويني دارد اداره ميکند و راهنمايي ميکند. اين وحي تکويني است اگر فرموده است که خداي تو و ربّ تو به نحل و زنبور عسل وحي فرستاد اين برای اينها نيست. يک لحظه خورشيد نميتواند از ماه سبقت بگيرد: ﴿لاَ الشَّمْسُ يَنْبَغي لَها أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَ لاَ اللَّيْلُ سابِقُ النَّهارِ وَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ﴾؛[21] اين موجودات عظيم سماوي اينها با کدام اراده دارند حرکت ميکنند؟ با کدام تدبير دارند حرکت ميکنند؟ اين نظم فوق العاده کيهاني را چه کسي دارد ايجاد ميکند؟ تمام اينها را هم خداي عالم در قرآن اشاره ميکند و به عنوان اينکه خود ناظم هستي است مهندس هستي است، دارد نشان ميدهد و هدايتگر هستي خداي عالم است، انسان از اين هدايت استثنا نيست. انسان هم تنها ميتواند از هدايت الهي استفاده کند و لاغير!
بنابراين ما اين معنا را بدانيم، هدايت يک راهبرد اصلي و اساسي و فراگير براي کلّ عالم است. هيچ موجودي در نظام هستي ضال و گمراه نيست، نه هدف را و نه راه را گم نکرده است. تنها انسان است که در غفلت قرار ميگيرد. انسان را اگر عوامل دروني و بيروني؛ يعني وساوس نفساني و دسائس شيطاني او را رها بکند، نداي فطرت او «الله» است و «الله» است و «الله». وقتي ميگويند رسول گرامي اسلام چه ديني داشت؟ ميگويند قبل از اسلام، دين فطرت داشت. سخن فطرت، نداي فطرت، کلام فطرت همه و همه انسان را به سمت پروردگار عالم سوق ميدهد.
به هر حال يک نکته ديگر عرض کنيم؛ ما ميگوييم که قرآن هادي است درست است، پيغمبر هم هدايت کننده است درست است، امامان بزرگوار ما هم هاديان امت هستند، اينها همه درست است؛ اما ما يک هادي مستقل و بالذات داريم و ديگر هدايتگران همه و همه از هدايت الهي بهرهمندند. قرآن هادي است بله: ﴿إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ﴾؛[22] رسول الله را خداي عالم به عنوان هادي امت معرفي فرموده است، درست است؛ ﴿وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا﴾،[23] ائمه هم هدايتگران الهي هستند درست است؛ اما هيچ کدام از اينها هدايت بالذات ندارند. اگر قرآن هدايتگر است، اگر پيغمبر هدايت دارد، اگر اهل بيت از هدايت برخوردارند و هادي امت هستند، همه و همه به يک هدايت اقتدا ميکنند و آن هدايت الهي است. ما چند تا هدايت نداريم، فقط يک هدايت داريم و اينها ظهورات هدايت الهي هستند. آيات را ملاحظه بفرماييد! يک وقت ميگوييم: ﴿إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ﴾؛[24] قرآن هدايتگر است، بله. راجع به ائمه هم: ﴿وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا﴾؛ امامان ما ما را به امر الهي هدايت ميکنند، درست است. به خود پيغمبر خداي عالم خطاب ميکند: ﴿إِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَي صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ﴾؛[25] اي پيغمبر من! تو مردم را به صراط مستقيم هدايت ميکني. عالمان و شايستگان، هم مبلّغان دين و مروّجان حکَم و احکام الهي هم هدايتگرند: ﴿وَ مِن قَوْمِ مُوسَي أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ﴾.[26] از عالمان گرفته تا امامان تا انبياي الهي تا قرآن، همه و همه در مسير يک هدايت الهي هستند؛ ما چند گونه هدايت نداريم. اگر يک نوع هدايتي با هدايت ديگر سازگار نباشد، اين هدايت معلوم است که يا هر دو باطلاند يا يکياش باطل است.
تنها و تنها هدايت از يک ناحيه است و آن کسي است که خالق است و ربّ است. آن کسي که خالق و ربّ است ميتواند هدايت کند، مگر کسي ميتواند انسان را به مقصدش راهنمايي کند؟! مقصد انساني که خداي عالم ميفرمايد: ﴿خَلَقْتُ بِيَدَيَّ﴾؛[27] با دو دست جلال و جمال انسان آفريده شده و انسان را خداي عالم به عنوان خليفه معرفي کرده، انساني که فرشتگان در وجود آنها به اعجاب و شگفتي درآمدند و تعجب ميکنند از آفرينش انساني. اين انسان موجودي نيست که کسي بتواند براي او راه مشخص کند و راهنماي او باشد جز خداي عالم؛ لذا تنها ﴿وَ اللّهُ يَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَي صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾.[28]
اينجايي که در قرآن آمده سوره مبارکه «حمد» که ﴿اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ﴾، ما در اينجا بايد توجه داشته باشيم که هدايت قرآني، هدايت نبوي، هدايت علوي و فاطمي، همه و همه در مسير هدايت ربّاني و الهي است؛ توحيد خيلي مهم است. گاهي اوقات ما متوسّل ميشويم؛ اما توجه نداريم که اين توسّل و اين توجّه به مظاهر الهي نبايد ما را از آن ظاهر و آن حقيقت اصلي باز بدارد. همه جهات بايد متوجّه به ساحت الهي باشد و اين بسيار مهم است. توحيد در هدايت، توحيد در الوهيت، توحيد در معرفت و همه جنبههايي که انسان با آن سر و کار دارد. ﴿إِيِّاكَ نَعْبُدُ﴾، در بحث عبادت فقط و فقط اوست. ﴿إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ﴾، در بحث استعانت و کمک جستن فقط از اوست. در بحث هدايت خواستن هم فقط از او ﴿اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ﴾. البته براي فهم معناي استقامت در صراط و اينکه صراط مستقيم است که تنها انسان را به هدف والاي انساني ميرساند، نکاتي است.
از خداي عالم عاجزانه مسئلت ميکنيم که دل و جان ما را به معارف قرآني بيش از پيش آشنا بفرمايد و زمينه هدايت الهي را در دل ما قرار بدهد.
«نَسئَلُکَ اللّهُمَّ وَ نَدعُوکَ بِاسمِکَ العَظِيمِ الأعظَمِ الأعزِّ الأجَلِّ الأکرَمِ يا اللهُ، ... يا رحمنُ و يا رحيمُ».
بارالها اين گفتگوها رفت و آمدها، حضور، دعاها، طاعات و اعمال، همه و همه را از همگان به أحسن وجه قبول بفرما!
و ذخيرهاي براي عالم قبر و قيامت همه ما قرار بده!
توفيق فهم معارف آشنايي به حکَم و عمل به احکام را به همه ما مرحمت بفرما!
خدايا اين ماه مبارک رمضان را براي همه امت اسلامي آحاد اسلامي نظام اسلامي جمع حاضر پرخير و برکت قرار بده!
گناهان همه ما را در اين دهه پاياني ماه مبارک رمضان خصوصاً، مورد آمرزش و غفران خاص خودت قرار بده!
بار پروردگارا در دنيا ما را موفق به زيارت قبور اهل بيت و در آخرت موفق به شفاعت آنها بفرما!
کشور ما را نظام ما را مملکت ما را، مراجع عظام تقليد، مقام معظّم رهبري، حوزهها دانشگاهها همه و همه را در پناه امام زمان هدايت و حمايت بفرما!
ارواح مؤمنين و مؤمنات، گذشتگان از اين جمع، ارواح طيّبه شهدا، روح عالي امام امت را با ارواح انبيا و اوليايت محشور بفرما!
قلب مقدس آقايمان، مولايمان، امام زمان حضرت بقية الله الاعظم را از همه ما راضي و خشنود بگردان!
«بِالنّبيّ و آلِهِ وَ عَجِّلِ اللَّهُمَ تَعَالَي فِي فَرَجِ مَوْلَانَا صَاحِبَ الزَّمَان»
[1] . الکافی(ط ـ الإسلامية)، ج4، ص160.
[2] . سوره آل عمران، آيه157.
[3] . تفسير العياشي، ج1، ص21.
[4] . تفسير العياشي، ج1، ص22.
[5] . سوره حجر، آيه87.
[6]. سوره حمد، آيه5.
[7]. سوره حمد، آيه6.
[8]. سوره حمد، آيات1 ـ 4.
[9] . سوره طه، آيه50.
[10] . سوره طه، آيه50.
[11] . سوره روم، آيه30.
[12] . سوره يونس، آيه18.
[13]. سوره بقره، آيه156.
[14] . سوره عنکبوت، آيه21.
[15] . سوره زخرف، آيه14.
[16] . سوره شوری، آيه10.
[17]. سوره نجم، آيه42.
[18]. سوره حجر، آيه22.
[19]. ر.ک: نهج البلاغه(للصبحي صالح)، خطبه1؛ «مَعَ كُلِّ شَيْءٍ لَا بِمُقَارَنَةٍ وَ غَيْرُ كُلِّ شَيْءٍ لَا بِمُزَايَلَة».
[20] . سوره نحل، آيه68.
[21]. سوره يس، آيه40.
[22]. سوره إسراء، آيه9.
[24] . سوره إسراء، آيه9.
[25] . سوره شوری، آيه52.
[26] . سوره اعراف، آيه159.
[27] . سوره ص، آيه75.
[28] . سوره بقره، آيه213؛ سوره نور، آيه46.