أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ بَارِئِ الْخَلائِقِ أَجمَعِين باعِثِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِين رافِعِ السَّماوَاتِ وَ خَافِضِ الأَرَضِين ثُمَّ الصَّلَاةُ وَ السَّلامُ عَلَي جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِين سِيَّمَا خَاتَمِهِم وَ أَفَضَلِهِم حَبِيبِ إِلهِ الْعَالَمِين أَبَا الْقَاسِم الْمُصْطَفَيٰ مُحَمَّد صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم وَ عَلَي الْأَصْفِيَاءِ مِنْ عِتْرَتِهِ لَا سِيَّمَا خَاتَمُ الْأَوْصِيَاء حُجَّة ابْنِ الْحَسَنِ الْعَسْكَرِي رُوحِي وَ أَرْوَاحُ الْعالَمِين لَهُ الفِداء بِهِمْ نَتَوَلَّي وَ مِنْ أَعْدَائِهِم نَتَبَرَّأُ إِلَي اللَّه».
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی عَلِيٍّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَصِيِّ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِينَ عَبْدِكَ وَ وَلِيِّكَ وَ أَخِي رَسُولِكَ وَ حُجَّتِكَ عَلَی خَلْقِكَ وَ آيَتِكَ الْكُبْرَیٰ وَ النَّبَإِ الْعَظِيم».[1] شب نوزدهم ماه مبارک رمضان است. عصاره و خلاصه سال در همين چند شب نشان داده خواهد شد و خدا هم اين شبها را به عنوان ليالي مبارکه از آنها ياد ميفرمايد. در سوره مبارکه «حم دخان» اينگونه ميخوانيم که «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم» ﴿حم ٭ وَ الْكِتَابِ الْمُبِينِ ٭ إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُبَارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ ٭ فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ ٭ أَمْراً مِنْ عِندِنَا إِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ ٭ رَحْمَةً مِن رَبِّكَ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ﴾،[2] اين چند آيهاي که در ابتداي سوره مبارکه «حم دخان» است، وضعيت نزول قرآن، شب قدر، فلسفه شب قدر و شئون آن را بيان ميکند. شب قدر از چند جهت قدر ناميده ميشود، اصليترين جهت آن شب آن است که تقدير امور عباد در شب قدر رقم ميخورد.
نظام هستي ـ مَعَاذَالله ـ گتره و عبس و بيهوده نيست. نظم دقيق رياضي از نظم فلسفي جهان هستي الهام ميگيرد. رياضيات چقدر دقيق است؟ هر مقدار که رياضيات دقيق است، نظام فلسفي جهان هستي به مراتب دقيقتر، بلکه بنيان هر نوع دقتهاي رياضي است. آيا اين نظام هستي و جهان آفرينش نظمي، ترتيبي، درايتي، هندسهاي براي اين جهان وجود ندارد؟ اين منظومه هستي، اين عوالم وجود، از ذرات و عناصر گرفته تا کهکشانها که تازه اينها عالم دنيا هستند. خداي عالم وقتي از آسمان و زمين دنيا سخن ميگويد، ميفرمايد: اين کواکب و ستارگاني که شما ميبينيد، اينها تازه آسمان حيات دنياست: ﴿إِنَّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ﴾،[3] آنچه که شما در نظام کيهاني و دنيايي ميبينيد با همه دقتها و اتقان و صلابت و زيبايي که وجود دارد، اينها نظام طبيعي و عالم دنياست؛ اما عوالم برتر وجود را که عالم نفوس است، عالم عقول است و در عالم عقول، عوالم جبروت و ملکوت و لاهوت و اينگونه از عوالم هستي است، ما چه خبري داريم!؟ آيا اين نظام متقن هستي که اين اسماي الهي حرکت ميکند، هيچ اتفاقي در نظام هستي نميافتد، هيچ دار انتقالي نيست و نقل و انتقالي در نظام هستي صورت نميگيرد، مگر اينکه حضرت عزرائيل نقشآفرين است. هيچ علمي و دانشي و آگاهي در نظام اتفاق نميافتد، مگر اينکه حضرت جبرائيل مؤثر است. هيچ حياتي در نظام هستی اتفاق نميافتد، مگر اينکه حضرت اسرافيل در او مؤثر است. اين ملائکه مقرب پروردگاري نقشآفرين هستند و آنها هزاران هزار، ميليونها ميليون فرشته و ملک سرباز دارند. نظم دنياي کنوني ما اين است؛ لذا خداي عالم اين مجموعه نظام هستي را در برترين و متقنترين و زيباترين شکلي آفريد و نظم داد و ترتيب داد و يکي از آن راهبردهاي اساسي که در اين نظام مورد عنايت پروردگاري است، مسئله دين است. مسئله کتاب است، مسئله وحي است و سرآمد دين و کتاب و وحي، قرآن است که قرآن سيد کتب است؛ يعني همه آنچه را که انبياي پيشين از کتاب و وحي داشتند از آدم تا خاتم، تمام آنها در قرآن در نهايت اتقان و و ظرافت و لطافت بيان شده است و اين وضعيت عالم دين و شريعت و وحي و کتاب است.
لذا خداي عالم ميفرمايد: ﴿حم ٭ وَ الْكِتَابِ الْمُبِينِ﴾، قسم به کتاب مبين که قرآن است: ﴿إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُبَارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ﴾، ما اين کتاب را در يک شب مبارکي نازل کردهايم. وقتي قرآن را به عنوان ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ﴾؛[4] آن قدر نظام تدويني خداي عالم زيبا و حکيمانه است که ميفرمايد ما اين کتاب را در ماه رمضان نازل کرديم و اين ماه، شب قدري دارد و اين شب قدر ليله مبارکه است و در اين ليله مبارکه اين قرآن نازل شده. در يک سوره ميفرمايد که ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ﴾، ما يک ماهي داريم به نام ماه رمضان و در اين ماه قرآن نازل ميشود، در اين ماه شبي است به نام شب قدر و ما در شب قدر اين قرآن را نازل کرديم: ﴿إِنَّا انزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ﴾.[5] اين شب هم مبارک است و از برکت ويژه پروردگاري برخوردار است: ﴿رَحْمَةً مِن رَبِّكَ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ﴾، خداي سميعِ عليم از جايگاه رحمتش، اين کتاب را در شب مبارکي، در ماه مبارکي براي شما نازل کرده است؛ يعني تمام عبارتها را همه الفاظ را همه واژههاي فوقالعاده کليدي را که از اينها بالاتر در فرهنگ دين و به زبان بشر نيامده، همه را به استخدام گرفته است. هيچ واژهاي و هيچ کلمهاي وجود ندارد به ارزش و بها و عظمت اين واژهها که بخواهد از اين واقعيت به اين زيبايي حکايت کند!
اين وحي است، اين کتاب کريم است، اين قرآن عظيم است که ما در ماه رمضان که ماه خداست و در شب مبارک و شب قدر نازل کرديم: ﴿إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرين﴾. ما همواره به فکر مردم هستيم. ما همواره و هميشه بوديم و هستيم و خواهيم بود. اين ﴿إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ﴾، حالا ما يک سررشتهاي بسيار مختصري از ادبيات عرب داريم؛ ولي آنها که عميقاً با فرهنگ لغت عرب و ادبيات عرب آشنا هستند، به زيبايي و لطافت اين عبارتها خوب متوجه هستند: ﴿إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ﴾؛ يعني دأب ما، روش ما، و سنت ما اين است که ما همواره بشر را به سمت خوبي و نيکي هدايت ميکنيم، إنذار ميکنيم و آنها را از خطرات آگاه ميکنيم، هشدار ميدهيم، آنها را با آگاهي و هشياري در مسير خير قرار ميدهيم: ﴿إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ﴾، ﴿إِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ﴾؛ اين دو تا آيه کنار هم که خداي عالم سنت خود را و روش خود را در برخورد با انسانها اينگونه بيان کرد. هيچ گاه! خداي عالم انسان را بدون هدايت بدون منذر و بدون روشنگر هم از جايگاه راه و هم از جايگاه راهنما او را تنها نگذاشته است.
﴿حم﴾، اين چند آيه ابتدايي سوره مبارکه «حم دخان» است که در ارتباط با شب قدر، فلسفه شب قدر و مهمترين جريان آن که مسئله کتاب و نزول قرآن است را بيان ميفرمايد: ﴿حم ٭ وَ الْكِتَابِ الْمُبِينِ ٭ إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُبَارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ ٭ فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ﴾، اجازه بدهيد يک توضيح بسيار مختصري را در اين رابطه راجع به شب قدر عرض کنيم که به بها و عظمت و ارزش اين شب بيشتر پي ببريم.
اينکه فرمود: ﴿فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ﴾، اين فلسفه شب قدر است. خداي عالم بر اساس آن مقدمهاي که عرض کرديم که نظام هستي در نهايت اتقان و صلابت پايهريزي شده و الآن شما ميبينيد دانش دقيق رياضي در همه ابعاد آن الهام گرفته از طبيعت است و طبيعت از عالم عقل الهام ميگيرد. طبيعت سايهوار حرکت ميکند و عالم عقل از نورانيت و درخشش برخوردار است. تمام آنچه را که شما در نظام طبيعت از ظرافت، دقت، لطافت و به تعبير الهي ﴿أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ﴾[6] زيبايي و جمال ميبينيد، تازه در سايه است، در ظل است. پستترين عالم و نازلترين نظام هستي، نظام دنيايي است و اين نظم دقيق رياضي و طبيعی الهام گرفته از يک نظم فوقالعاده عالم عقل است. در آن عالم که فرشتگان و ملائک زندگي ميکنند؛ نظام، نظام معصومانه است: ﴿بَلْ عِبَادٌ مُّكْرَمُونَ ٭ لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُم بِأَمْرِهِ يَعْمَلُون﴾؛[7] ما در نظام طبيعت در همه زيبايي شر ميبينيم، خلاف ميبينيم، بيعدالتي ميبينيم، ظلم و ستم مشاهده ميکنيم، آفات و امراض و آسيبهای طبيعي، سماوي، أرضی، اجتماعي و اينها را ميبينيم؛ اما در يک نظم متقن فلسفي و حکمي، احدي از اينگونه امور در مسئله وجود ندارد. نه آفتي، نه آسيبي، نه ناهنجاري، نه بيعدالتي، نه بينظمي، نه شرّي، همه موجودات در آنجا در عالم عصمت زندگي ميکنند. آن عالم عالم حيات است: ﴿إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ﴾،[8] آنچه که ما الآن به لحاظ نظام طبيعي داريم، نازلترين سطح از نظام است؛ اما در عين حال آنچه که از جايگاه پروردگار است با اين اتقان بيان ميشود: ﴿فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ﴾، اين يعني چه؟ شما سوره مبارکه «قدر» را آشنا هستيد. با سوره مبارکه «قدر» برادران و خواهران گرامي انس بگيريد! الفت داشته باشيد! با اين سوره مأنوس باشيد! حتماً در نمازهايمان اين سوره «قدر» را بخوانيم. سوره قدر سوره ما شيعيان است، نه يعني اينکه برای عالم اسلام و جهان اسلام نيست؛ بله، قرآن برای همه است؛ اما جلوههايي و جهاتي در اين سوره مبارکه وجود دارد که ما شيعيان بايد عاشقانه اين سوره را در وجود خودمان حفظ بکنيم.
يکي از جهاتي که امامان بزرگوار درباره سوره مبارکه «قدر» تذکر دادند و يادآوري فرمودند اين است که اين که در شب قدر فرشتهها نازل ميشوند، بر چه کسي نازل ميشوند؟ اين امر الهي را که ميآورند: ﴿تَنَزَّلُ الْمَلاَئِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِن كُلِّ أَمْرٍ﴾،[9] اين را به چه کسي ميدهند؟ به هر حال به امر الهي در شب قدر توسط فرشتگان نازل ميشود، به چه کسي ميدهند؟ اولاً سؤال ميکنيم که آيا اين شب قدر فقط و فقط اختصاص به زمان پيامبر گرامي اسلام حضرت محمد مصطفيٰ(صَلَّی اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) که ندارد. نه، در زمان همه ائمه(عَلَيْهِمُ السَّلام) در حالات امام صادق(عَلَيْهِ السَّلام) است که آن حضرت شبهاي قدر به مسجد تشريف ميبردند. اين اختصاصي به زمان رسول گرامي اسلام ندارد. هر سال، ماه رمضاني دارد و هر ماه رمضاني هم شب قدري دارد و در هر شب قدري هم خداي عالم امور را و مقدرات امر را توسط فرشتگانش به صاحب امر ميرساند. صاحب امر کيست؟ آقا امام زمان(عَلَيْهِ السَّلام)، «بَقِيَّةَ اللَّه ُ الْأَعْظَم»، «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد». اوست که صاحب امر است و آنچه که در شب قدر نازل ميشود، فرشتگان مأمور اين امر را به ساحت امام زمان(عَلَيْهِ السَّلام) تقديم ميکنند و آن امر چيزي جز تقدير عباد و امور مقدره عباد نيست.
من وقتي همين امروز مراجعه ميکردم به رواياتي که در باب شب قدر هست که در شب قدر چه چيزي از ناحيه پروردگار عالم ميآيد، هر امري که در زندگي انسان و حيات انسان، بلکه حيات «ما کان»، موجوداتي که در عالم هستند، اينها مقدرات امرشان، حياتشان، مماتشان، رزقشان و سلامتشان هر چه که براي ما هست، در چنين شبي رقم ميخورد: ﴿فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ﴾؛ توضيحی عرض کنيم که خود واقعاً يک کتاب است.
فرمود: ﴿إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُبَارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ ٭ فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ﴾. اين ﴿فِيهَا﴾؛ يعني در اين شب، ﴿يُفْرَقُ﴾؛ يعني تفکيک ميشود، جدا ميشود هر امر محکم و متقني که در عالم قضا بوده است. شما سروران گرامي با واژه قضا و قدر «في الجمله» آشناييد. قضا چيست و قدر چيست؟ از اسرار عالم هستي است، ما بسيار سطحي و گذرا با اين حقايق روبهرو هستيم. قضا و قدر از اسرار الهي است. قضا عالمي است که در آن عالم حقايق «علي نحو الاجمال و الإحکام» تنظيم ميشود و قدر عالمي است که آن حقيقت کلي محکمِ حکيمانه به صورت جدا و تفکيک شده در اختيار قرار ميگيرد. عالم قضا را عالم حکيم ميگويند و عالم قدر را همين عالم تقدير مينامند.
ما يک لوح محفوظ داريم و يک لوح محو و اثبات. لوح محفوظ آن کليات و بساط مجمل و محکم و بدون تفريق و تفکيک نظام هستي است؛ اما براي اينکه در نظام کثرت، در عالم دنيا آن حقيقت قضاييه به امور قدريه تبديل شود، اين تبديل از لوح محفوظ به لوح محو و اثبات در شب قدر انجام ميشود: ﴿فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ﴾؛ يعني آن چيزي را که ما در عالم قضا «علي نحو الابهام، علي نحو الاجمال، علي نحو الإحکام» درست کرديم، اين را در عالم تقدير در حقيقت تفکيک ميکنيم، جدا ميکنيم، تفريق ميکنيم، قرار ميدهيم؛ مثلاً ملاحظه بفرماييد حالا از باب تشبيه، اين خورشيد يک نور فوقالعادهاي دارد، يک نور و درخشش و حرارتي دارد. آن نور براي اينکه به ما برسد و ما از آن نور استفاده کنيم، نميتوانيم نور خورشيد را با همان حجم با همان حرارت و با همان نورانيت دريافت کنيم؛ آن که شدني نيست، همان لحظه انسان ذوب ميشود. آن حقيقت در مدار هستي قرار ميگيرد و قطعه به قطعه از مراحل هستي ميگذرد، ميگذرد تا به اندازه يک ظل و يک شعاع بسيار بسيار بسيار ضعيفي تا ما زندگيمان را بکنيم. يک مقدار گرم ميشود ذوب ميشود همه چيز. يک مقدار سرد ميشود همه چيز يخ ميزند. اين بايد بر اساس ﴿فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ﴾، منظم شود. در ليله قدر اينگونه از امور سامان ميپذيرد. حتي چقدر گرما، چقدر سرما، چقدر حيات، چقدر رزق، چقدر علم و دارايي، چقدر توفيق، چقدر رفع گرفتاريها، چقدر امکان و شرايط مناسب و فرصت توفيق، همه اينها در همين ليله قدر شکل ميگيرد. اين هم يک بسيار بسته مختصري و توضيح کوتاهي در باب ﴿فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ﴾.
يک توضيح هم راجع به شب قدر عرض بکنيم؛ شب قدر در آموزههاي وحياني ما و در منابع وحياني ما اين سه شب را شب قدر ميدانند. اين هر سه شب در نزد ما سه شب است؛ اما در حوزه الهي يک شب محسوب ميشود. توضيح آن اين است؛ در يک شب زمينههاي خير و کمال و سعادت و امکانات را انسان شناسايي ميکند. اينکه گفتند اين هر سه شب را احيا بداريد و اين هر سه شب يک واقعيت است که به اين صورت توزيع شده؛ اما هر کسي که هوشيارتر است، آگاهتر است، بيدارتر است، توجه او به اين شبها به لحاظ تنظيم امور و تدبير کار و زندگي و سعادت دنيا و آخرت خود، اينجا با شکل بهتري و متقنتري صورت ميپذيرد.
ما در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان مستعد ميشويم، آماده ميشويم براي کسب ارزاق، کسب توفيقات، کسب کمالات، کسب خير و سعادت و مهمترين آنها آمرزش از لغزشها، گناهان خطاها، توفيقيابي نسبت به هدايت، نورانيت، پيدا کردن خصلتهاي والاي اخلاقي و از دست دادن بديها، زشتيها، تنبليها، کسالتها و همه آنچه را که نامناسب و ناشايست است؛ اينها همه ما را احاطه کرده، همه ما درگير هستيم. رهايي از اينگونه از امور و پيوستن و به کثرت اينگونه از امور خير درآمدن، اينها نياز به تأمل دارد، ما مرور کنيم زندگي خودمان را. ما ـ متأسفانه ـ باور نداريم، نميدانيم که اين شبها چقدر عظيم و مبارک و فوقالعاده است. خداي عالم يک سوره نازل کرده به نام سوره «قدر» و تمام اين سوره از ابتدا تا انتها راجع به عظمت شب قدر، شأن شب قدر، نزول ملائکه و سلام الهي و دهها جلوه ديگر از شب قدر، ﴿إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُبَارَكَةٍ﴾؛ ﴿إِنَّا انزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ ٭ وَ مَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ﴾.[10] خدا با چه بياني به ما بفهماند که شب قدر مهم است!؟ از اين عبارت بالاتر؟ ﴿وَ مَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ﴾، تو چه ميداني که شب قدر چقدر مهم است و عظيم است! ﴿لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ﴾، من وقتي امروز راجع به همين واژه تأمل ميکردم که يعني چه؟ چرا يک شب؟ ممکن است يک جوان سؤال کند؛ يعني چه که يک شب از هزار ماه بالاتر است؟ چه باعث ميشود؟ چه چيزي است؟ چه وجودي است؟ چه اهميتي دارد که يک شب ميتواند به اندازه يک عمر بيش از هشتاد ساله مفيد و کارساز باشد؟ در دنياي يهود و در جهان يهود افرادي بسيار بسيار خداپرست بودند، هشتاد سال بدون معصيت خدا را عبادت ميکردند، اينها باعث شگفتي و تعجب خود پيغمبر و امتش بود، اين سوره را خداي عالم نازل کرد، فرمود اين سوره و شب قدر، آن قدر حرمت دارد و اين حرمت به جايگاه رسول گرامي اسلام است. آن قدر رسولالله در پيشگاه خدا عظيم است، والاست که هيچ شگفتي و تعجب نبايد براي او باشد. اي رسول من! تعجب کردي؟ من شبي به تو ميدهم که به اندازه هزار ماه براي تو و امت تو بتواند کارساز باشد! ما در جوار چنين ﴿رَحْمَةً لِلْعالَمينَ﴾ي[11] زندگي ميکنيم! چرا قدر ماه مبارک رمضان و شبهاي قدر ندانيم!؟ ﴿وَ مَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ ٭ لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ﴾، اين شب از هزار ماه بالاتر است. ميخواهيد بگوييم ديگر چه ويژگي دارد؟ ﴿تَنَزَّلُ الْمَلاَئِكَةُ وَ الرُّوحُ﴾، عجيب است! اين روحي که در عالم معناست، خداي عالم سرآمد فرشتگان را روح مينامد. همه فرشتگان ميآيند، روح هم با آنها هست. آن روح فرشتهاي است که همه خصلتهاي کمالي را در حد اعلا دارد: ﴿تَنَزَّلُ الْمَلاَئِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِن كُلِّ أَمْرٍ﴾. دقت کنيم، تأمل کنيم، راجع به اين واژهها و اين کلمات و اين جملات و اين عبارتهاي فوقالعاده متين و استوار الهي که چطور دارد شب قدر را معرفي ميکند. اين شب قدر شب نزول قرآن است، اين شب قدر همه فرشتگان و سرآمد ملائکه که روح است، نازل ميشوند. اين شب قدر همه امور عباد در اختيار صاحب امر قرار ميگيرد. شب قدر شبي است که خداي عالم اين فرشتهها را با سلام الهي مجهز ميکند و به آنها ميفرمايد: سلام مرا به بندگان مؤمنم برسانيد؛ ما راجع به شب قدر چگونه ميتوانيم اين مقدار، اين جهت را و اين زيبايي را و اين صلابت را و اين عظمت و شکوه، از اين باشکوهي ما داريم؟ با شکوه و جلال تمام، خدا يک سوره نازل کرده و در اين سوره، هيچ چيز ديگر نياورده است.
شما برخي از سورهها را ميبينيد که امور مختلفي در آن وجود دارد؛ اما سوره مبارکه «قدر» از ابتدا تا انتها فقط به يک واقعيت دارد ميپردازد و آن شب قدر است. شب قدر شب نزول قرآن است، شب قدر شب نزول فرشتههاست، شب قدر شبي است که روح را خداي عالم نازل کرده است. شب قدر همه تقدير عباد و امور عباد مقدر ميشود. شب قدر همه اينها به سلام الهي مسلّح هستند و براي شما امنيت و سلامت و سعادت دارند ميآورند. تا صبحگاهان اين شبها، براي شما روشني و فروغ ميآورند. ما از اين زيباتر ميتوانيم حرفي و کلامي و سخني داشته باشيم؟ خود خدا مستقيماً دارد راجع به عظمت شب قدر سخن ميگويد و سرّ اينکه اين سه شب شده است، وقتي از هم رسول مکرم اسلام و هم علي بن ابيطالب ـ به روح اين دو بزرگوار صلواتي اهدا بفرماييد ـ از هر دوی ايشان سؤال ميکنند، «يا رسول الله»، «يا اميرالمؤمنين» ـ البته جداي از هم ـ آيا شما ميشود شب قدر را براي ما معرفي کنيد که در بين اين شبها شب قدر کدام شب است؟ آيا شب نوزدهم است؟ آيا شب بيست و يکم است؟ آيا شب بيست و سوم است؟ فرمودند بله ما ميدانيم؛ ولي اراده خداي عالم بر مستور بودن است؛ چون خدا نظر دارد، خدا ميخواهد عنايت بکند، اگر يک شب را ميگفت، شما يک شب بيدار بوديد و يک شب را احيا ميگرفتيد، يک شب قرآن به سر ميگذاشتيد، يک شب در پيشگاه خدا اظهار تذلل و بندگي و تضرع داشتيد؛ ولي خدا ميخواهد به شما عنايت کند و فرصت بدهد، بيايد جلوتر و با خدا ارتباط برقرار کنيد و گذشتهتان را با غفران و آيندهتان را با رضوان و هدايت الهي تأمين کنيد. ما ميدانيم که چه شبي است، شب نوزدهم است، شب بيست و يکم است، شب بيست و سوم است را ما ميدانيم؛ اما نظر الهي در عنوان اين مجموعه اين روايات آمده است که اين از باب نظر، يعني نظر عنايي پروردگار عالم است.
خود را مهيا کنيم بسيار شبهاي ارزشمندي است. درست است که همه ما کار داريم؛ اما روح کار، سلامت کار، امنيت کار، برکت کار، همه و همه از همينجا مشخص ميشود. همان که به ما توصيه کار و تلاش داد، فرمود اين شبها را قدر بدانيد و مغتنم بشماريد، اينها برکت کار است، اينها هدايت کار است، اينها نورانيت کار است. خيلي از وقتها فکر ميکنيم که ما داريم کار ميکنيم، در حالي که يک تلاش بينتيجه و بيثمري داريم؛ اما در اين شبهاي قدر توفيقي پيدا ميکنيم، عنايتي به ما ميشود، چشم دلي روشن ميشود، مسيري براي ما فراهم ميشود که کار و زندگي و خانواده و فرزند، سامان پيدا ميکنند. بها دادن و ارزش دادن به اين شبها، يعني آن شبهاي کليدي و اصلي. آنهايي که صاحب فراست هستند، صاحب کياست هستند، صاحب به تعبيري زرنگي ايماني هستند، اين شبها را فراموش نميکنند، ميگويند کارهاي ليلة القدري. آنهايي که خودشان را براي کارهاي بزرگ ميخواهند آماده بکنند، اين شبها را درک ميکنند. اگر کسي اين شبها را درک بکند، کارهاي بزرگ ميکند. کار بزرگ، کار ماندگار، کار پايدار تا از يک جايگاه اصيل و الهي مدد و الهام نگيرد و کمک و استعانت نجويد، موفقيتي نخواهد داشت.
بنابراين همه اين واژهها براي ما مبارک است. روايت است که اگر در دل انساني قرآن نباشد و انسان نسبت به قرآن شناخت و آشناي و آگاهي نداشته باشد، اين «كَالْبَيْتِ الْخَرَاب» است.[12] اگر کسي با قرآن مأنوس نباشد در دلش آيات الهي نباشد؛ مثل خانه خراب است. يک خانه ويران داريم، يک خانه آباد و معمور داريم؛ به ظاهر هم همينطور است، ظاهر هم يک خانه خراب داريم، يک خانه معمور و آباد. اين خانههايي که به ظاهر معمورند ـ إِنشَاءَاللَّه ـ براي اهلشان خير و مبارک و سلامتي ـ إِنشَاءَاللَّه ـ در سعه دار مؤمنانه زندگي ميکنند، مبارکشان باشد! ولي آنچه را که از ما هم خواستند و اصل دانستند، عبارت از آن است که خانه دل به اين آيات الهي روشن باشد.
من امروز روايتي ديدم حيفم ميآيد که در شب قدر و شب نزول قرآن اين روايت را در جمع شما عزيزان بزرگوار عرض نکنم و هديه شب قدر قرآني اين را ميدانيم. شخصي دارد روايت نقل ميکند، ميگويد امام صادق(عَلَيْهِ السَّلام) از شخصي سؤال ميکند «أَ تُحِبُّ الْبَقَاءَ فِي الدُّنْيَا»؟[13] آيا ميخواهي در دنيا باقي بماني؟ در دنيا باشي؟ عرض کرد: «قَالَ نَعَمْ»؛ بله ميخواهم در دنيا باشم. حضرت فرمود: براي چه؟ «لِمَ»؟ براي چه ميخواهي باشي؟ گفت: «لِقِرَاءَةِ ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ﴾»؛ من سوره ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ﴾ را دوست دارم، ميخواهم در دنيا باشم، با اين سوره عشق کنم، حال کنم، زندگي کنم. اين ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ﴾ توحيد است و از جلوههاي توحيد است و من با اين اسماي الهي مأنوس هستم، او هويت خدا، الهيت خدا، صمديت خدا، بينيازي خدا، با اين سوره من مأنوس هستم. اين سخن امام صادق(عَلَيْهِ السَّلام) را به سکوت وادار کرد؛ «فَسَكَتَ»؛ ساکت شد. بعد به اين راوي گفت که اگر کسي از اولياي ما و شيعيان ما بميرند: «وَ لَمْ يُحْسِنِ الْقُرْآنَ» و قرآن بلد نباشند، در قبر فرشتگاني به آنها قرآن ياد ميدهند؛ زيرا مراتب بهشت را در روز قيامت قرآن نشان ميدهد. چقدر سواد قرآني داريم؟ چقدر انس با آيات الهي داريم؟ چقدر به فرهنگ قرآني کمک کرديم؟ چقدر آيات الهي و محکمات و متقنات قرآني را براي خود و خانواده و تربيت نسلهاي آن به آن توجه کرديم؟ «عُلِّمَ فِي قَبْرِهِ»، در قبرش به او قرآن آموخته ميشود تا بتواند وقتي قاري و فرشته به قاري قرآن ميگويد که «اقْرَأْ وَ ارْق»[14] بخوان و بالا برو، آگاه باشد.
لذا اين شبها شبهاي قرآن است. به خداي عالم اين معنا را عرض ميکنيم که همهمان اشتباه، خطا، عمد، سهو، همه اين مسايل را داريم. بسياري از بديها و شئون ناصواب با ما قرين و عجين است. خداي عالم در قرآن ميفرمايد: ﴿وَ أُحْضِرَتِ الأنْفُسُ الشُّحَّ﴾؛[15] حالا يک نمونه؛ بخل در کنار عدهاي، در کنار جان آنها لانه کرده. حسد، کبر، غرور، عجب و خودپسندي، آز و طمع، منيّت، حب به دنيا، همه اينها در خانههاي دل ما هست. ما اينها را در شب قدر بايد از خدا بخواهيم که از ما دور بکند، هيچ قدرتي که نداريم. ما ميتوانيم حسد را از خودمان دور کنيم؟ ما ميتوانيم کبر را، خودپسندي را، آز و طمع را، حبّ به دنيا را از خودمان دور کنيم؟ واقعاً ميتوانيم؟! اگر کسي ـ مَعَاذَالله ـ حبّ به دنيا يا آز و طمع دارد يا بدخُلقي دارد يا اهل تُندي و خشونت و غضب هست، به اين راحتي دور بکند! ولي وقتي در شب قدر انسان از خداي عالم، عاجزانه و خالصانه و خاشعانه طلب کند؛ البته خداي عالم به برکت اين شبها، اين هدف را تأمين خواهد کرد و اين خواسته را اجابت خواهد کرد.
شب نوزدهم است، شب ضربت خوردن مولاي متقيان علي بن ابيطالب است. ما گرچه به همه امامانمان ارادت ميورزيم، عشق ميورزيم، هر کدام از اين امامان عزيز براي ما والا بزرگوار متين و فوقالعاده عزيز هستند. به هر کدام از اين امامان عزيز و معصومان که مينگريم، سراسر خير هستند، کمال هستند، زيبايي هستند؛ اما وقتي به نام مبارک علي بن ابيطالب ميرسيم، وضع طور ديگري است. آن قدر مولاي متقيان اميرمؤمنان، سيد اولياي عالم، سيد اوصياي عالم، ما چقدر در دنيا از ابتدا تا انتها ولي داريم؟ سيد اولياست، لقب آقا علي بن ابيطالب، سيد اوليا و سيد اوصياست. همانطوري که رسولالله «سيد الأنبياء و سيد المرسلين» است و نام کتاب او که سيد کتب است قرآن است. سيد يعني چه؟ يعني بهترين، کاملترين، بينقصترين، پاکترين، پاکيزهترين. موساي کليم، عيساي مسيح، ابراهيم خليل همه اينها اولياي الهي هستند و علي بن ابيطالب سيد اين اولياست. يک خضري داريم که معلم حضرت موسيٰ است؛ اما او شاگرد علي بن ابيطالب است و در رکاب علي بن ابيطالب يک شاگرد کوچکي است، فوقالعاده علي بن ابيطالب بزرگ است و از عظمت برخوردار است؛ «يَا عَالِي بِحَقِّ عَلِي».[16] اگر بخواهيم بگوييم که علي بن ابيطالب کيست و چيست؟ ما که نميتوانيم با موجودات زميني مقايسه بکنيم؛ کوه چيست؟ دريا چيست؟ صحرا چيست؟ اگر بخواهيم از علي بن ابيطالب سخن بگوييم بايد از خدا و جلوههاي خدايي کمک بگيريم. حالا در ارتباط با پهلوانها که ميگويند؛ مثل کوه است؛ مثل درياست، دريادل است، استقامتش مثل کوه است، کوه کجاست؟
رسول گرامي اسلام ميفرمايد: «يا علي»! اگر به تو بخواهند محبت داشته باشد آن قدر وجود تو سنگين است، محبت به تو وجود آنها را در خواهد نورديد: «لَوْ أَحَبَّنِي جَبَلٌ لَتَهَافَت»؛[17] اگر کوه بخواهد مرا دوست بدارد، کوه توان دوست داشتن مرا ندارد. همانگونه که وقتي قرآن بر کوه نازل شد: ﴿لَوْ أَنزَلْنَا هذَا الْقُرْآنَ عَلَي جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ﴾،[18] خداي عالم ميفرمايد ما اين قرآن را وقتي به کوه نازل کنيم، کوه توان تحمل اين معنا و حقيقت قرآن را ندارد: ﴿لَوْ أَنزَلْنَا هذَا الْقُرْآنَ عَلَي جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ﴾ و چون علي بن ابيطالب عِدل قرآن است، اگر کوه بخواهد علي بن ابيطالب را دوست داشته باشد، تحمل ندارد: «لَوْ أَحَبَّنِي جَبَلٌ لَتَهَافَت»؛ اگر کوه بخواهد من علي را دوست داشته باشد، نميتواند.
اينها آسماني هستند، اينها ولايي هستند، اينها از جايگاه بشر نيستند. ـ متأسفانه ـ امروزه شناخت خوبي نسبت به اوصيا و انبيا و اوليا نيست. در اين شبکههاي اجتماعي مراعات نميکنند، ادب برخورد با ساحت انبيا و اوليا، خصوصاً امامان را رعايت نميکنند. ما نميدانيم چه هست؟ ما نميدانيم واقعاً! مراعات کنيم، زبانمان را مواظب باشيم، قلممان را مواظب باشيم، گفتههايمان را مواظب باشيم، اينها خيلي انسانهاي عجيبي هستند. شما حساب بکنيد يک انسانهايي؛ مثل علامه طباطبايي، مثل امام راحل. اين امام راحل(رِضْوَانِ اللَّهِ عَلَيْه) اين سيزده ـ چهارده سالي که در نجف مشرف بودند، هر شب از منزل پياده حرم ميآمدند، آنجا زيارت «جامعه» ميخواندند يا زيارت «امين الله» ميخواندند و برميگشتند. اين امام به هر حال يک شخصيتي است، سوادش، علمش، دانشش، سنگ ديوار را ميبوسند. حاج آقاي ما، والد ما يک انسان فوقالعادهاي است از نظر عقل و درايت و هوشمندي و اينها. وقتي هر روز بخواهند بروند درس، مسجد اعظم درس بروند، از کنار حرم مطهر حضرت معصومه(سَلامُ الله عَلَيْها) مقيد هستند که اين سنگ حرم حضرت معصومه را ميبوسند، بعد وارد درس ميشوند. اينها آدمهاي عادي نيستند. اين کسي که مثل علامه طباطبايي آن حکمت را، آن عرفان را، آن تفسير را دارد، از کنار اين در حرم که ميگذرد، ميگويد که اينها حق حيات بر ما دارند، اينها ما را زنده کردند؛ ما اگر اينها را نداشتيم همان يک آتشپرست بوديم يا بتپرست بوديم و مانند آن. الآن ما خداپرست هستيم، ما موحديم، ما مؤمنيم، ما کتابي همانند قرآن داريم و انسانهايي همانند علي و زهرا، اسوههاي و نمونههاي ما هستند، ما چقدر ارزشمند هستيم، چقدر ما گرانبها هستيم اين سرمايه خودمان را ارزان نفروشيم!
من شنيدم که مثلاً مسيحيان نسبت به حضرت عيسيٰ و مريم(سَلامُ الله عَلَيْها) آن حرمت لازم را نميگذارند و اين خربان و خرابهبودني که در دنياي مسيحيت است، اين است که قدر عيسيٰ و مريم(سَلامُ الله عَلَيْها) را ندانستند. خداي عالم راجع به مريم و طهارت مريم و عذرا بودن مريم و قدّوسه بودن مريم(سَلامُ الله عَلَيْها) در قرآن چقدر با زيبايي تمام و کامل سخن ميگويد: ﴿يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفَاكِ عَلَي نِسَاءِ الْعَالَمِينَ﴾.[19] اينها سرمايههاي انساني هستند، اينها اسوهها و الگوهاي جامعه بشري هستند، اينها استوانههاي عالم وجودند. شما اگر اينها را از بشر بگيريد، همين است که شما ميبينيد. اين دنيايي که امروز دارد حکومت ميکند يا دنياي ورزش است يا دنيا فلان هست که ميبينيد اين اقتصاد دارد چه ميکند! با عنوانهاي ورزش و محيط زيست و مانند آن، تمام نظم بشر را در اين سطح فرو کاسته است و انسانيت و کمال و سعادتجويي و خيرخواهي و ملکات نفساني را همه را انسانها به خاطر همين شرايطي که ـ متأسفانه ـ ايجاد کردهاند و الآن يک ماه يا کمتر و بيشتر اين جامعه عظيم جهاني را مشغول به اينکه از اين طرف به آن طرف بفرستند و توپ بيايد و برود و مانند آن کردند و از آن نهادهاي انساني و کمالهاي انسان.
من امروز يک سخن نيم ساعتهاي را از يک جامعهشناس در دانشگاه گوش ميکردم که او چه تحليلي نسبت به اينگونه از مسايلي که جامعه انساني را دارد تخدير ميکند. ايشان ميگفت امروز ورزشي که براي سلامت است، براي نشاط است، براي همه ما لازم است و خوب و توصيه عقل و نقل است بدون ترديد. ايشان تعبير ميکرد که اگر يک زماني ميگفتند دين افيون جامعه است؛ اين ورزش! اين ورزشي که هست، افيون جامعه است. انديشيدن را، تفکر کردن را، فکر ورزي را، ارادت ورزي را، همه را کنار ميگذارند و جمع تعبير ايشان بود، من به خودم جرأت نميدهم، بالاي منبر هستم، شب قدر است؛ اما ورّاجيهايي که در حوزه ورزش دارد ميشود چه حجم عظيمي است. گفتند يک زماني بود در جايگاه ورزش، ما شهامت ميدميديم، امروز داريم هورا ميدميم تا عدهاي پول و اقتصاد و سرمايه ببرند و ما داريم مشغول به اينها هستيم و شبهاي قدر ما به اينگونه از امور بگذرد. ما يک أبديتي در پيش داريم که نيازمند به اين جلوههاي راستين و اصيل هستيم. حتماً بايد اينگونه از مسايل را از منابع ديني الهام بگيريم.
شب نوزدهم است و شب ضربت خوردن مولاي متقيان اميرمؤمنان علي بن ابيطالب است. وقتي اين ضربت وارد شد، ناگهان خانه مؤمنان اين صدا را و اين نداي وحياني را شنيدند: «تَهَدَّمَتْ وَ اللَّهِ أَرْكَانُ الْهُدَی وَ انْطَمَسَتْ وَ اللَّهِ نُجُومُ السَّمَاءِ وَ أَعْلَامُ التُّقَی وَ انْفَصَمَتْ وَ اللَّهِ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَی قُتِلَ ابْنُ عَمِّ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَی قُتِلَ الْوَصِيُّ الْمُجْتَبَی قُتِلَ عَلِيٌّ الْمُرْتَضَی»،[20] حسنين در خانه نشستند، ناگهان ميبينند که هاتف غيبي ندا ميدهد، قسم به خدا! ارکان هدايت فرو ريخت، چراغ هدايت خاموش شد، پسر عموي رسولالله را کشتند و علي مرتضي را به شهادت رساندند. در يک جمعه پاياني ماه شعبان بود، رسول گرامي اسلام داشتند خطبه ميخواندند و راجع به عظمت ماه مبارک رمضان سخن ميگفتند. در اواخر يا پايان سخن رسولالله ناگهان علي بن ابيطالب برخواستند، عرض کردند: «يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فِي هَذَا الشَّهْر»، مهمترين کار در اين ماه چيست «يا رسول الله»؟ اين ماهي که اين قدر فرمودي «قَدْ أَقْبَلَ إِلَيْكُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَكَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ»،[21] اين ماه مهمترين کار چيست؟ فرمود: «الْوَرَعُ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل»؛ بعد ديد از چشمان مبارک رسولالله اشک جاري شد. «يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا يُبْكِيك»، چرا گريه ميکني؟ فرمود: به ياد آن لحظهاي افتادم که چهرهات از خون سرت خضاب ميشود. عرض کرد: «يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ ذَلِكَ فِي سَلَامَةٍ مِنْ دِينِي»، آيا در آن حال دينم در سلامت هست؟ فرمود: بله، «يا اميرالمؤمنين». عرض کرد: «يا رسول الله» جاي نگراني نيست، جاي خوشحالي است.[22] انسان در حالي از دنيا ميرود که به دين و به اسلام ارادت ميورزد و بر اسلام است. اميدواريم که ـ إِنشَاءَاللَّه ـ خدا همه ما را در مسير ولايت و قرآن استوار بفرمايد!
«نَسْئَلُك اللَّهُم وَ نَدْعُوك بِاسْمِكَ الْعَظِيمِ الْأَعْظَمِ الْأَعَزِّ الْأَجَلِّ الْأَكْرَم يَا اللَّه ... يَا رَحمن يَا رَحيم»!
بار الها گناهان همه ما را ببخش و بيامرز!
به رحمت شب قدر، به حرمت قرآن، به حرمت فرشتگان، به حرمت روح، به حرمت پيام سلامي که فرشتگان امشب دارند خدايا، امنيت را سلامت را عزت و عظمت را براي کشور ما، نظام ما مملکت ما، جوانهاي ما، نظام اسلامي، مراجع عظام تقليد، مقام معظم رهبري، در پناه آقا امام زمان همه را هدايت و حمايت بفرما!
ارواح مؤمنين و مؤمنات، گذشتگان از اين جمع، ارواح طيبه شهدا، روح عالي امام امت را با ارواح انبيا و اوليايت محشور بفرما!
در آستانه سالگشت ارتحال امام راحل هستيم، از خداي عالم همچنان به حرمت شبهاي قدر ميخواهيم که ـ إِنشَاءَاللَّه ـ روح عزيزش را با سالار شهيدان حسين بن علي(عَلَيْهِ السَّلام) محشور بفرمايد!
و قلب مقدس آقايمان، مولايمان، امام زمانمان را از همه ما راضي و خرسند بفرما!
«بِالنَّبِيِّ وَ آلِه وَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه»
[1]. إقبال الأعمال (ط ـ القديمة)، ج1، ص60.
[2]. سوره دخان، آيه1 ـ 6.
[3] . سوره صافّات، آيه6.
[4]. سوره بقره، آيه185.
[5]. سوره قدر، آيه1.
[6]. سوره سجده، آيه7.
[7]. سوره انبيا، آيات26و27.
[8]. سوره عنکبوت، آيه64.
[9]. سوره قدر، آيه4.
[10]. سوره قدر، آيات1و2.
[11]. سوره انبيا، آيه107.
[12]. الأمالي (للمفيد)، ص180.
[13]. الكافي (ط ـ الإسلامية)، ج2، ص606.
[14]. ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص129.
[15]. سوره نساء، آيه128.
[16]. بحار الأنوار (ط ـ بيروت)، ج44، ص245.
[17]. نهج البلاغة(للصبحی صالح)، حکمت111.
[18]. سوره حشر، آيه21.
[19]. سوره آلعمران، آيه42.
[20]. بحار الأنوار (ط ـ بيروت)، ج42، ص282.
[21]. امالی(للصدوق)، ص93.
[22]. امالی(للصدوق)، ص95.